من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

مهر در مرداد

  

دلم میخواد برای این روز یک عکس بذارم..مطمئنا به واضحی  قبلی  نخواهد بود. عکس کی؟  حدس بزنید....  

  اساسا منتظر  عکس  عروسی که نیستید دیگه!!

 

 

 

یک بچه اورده بودند..یعنی سرپرستی اش رو قبول کرده بودند...بچه هه خیلی  بامزه بود.وقتی میخندید میخواستی بغلش کنی و بوسش کنی و بوش کنی ..بچه هه بزرگ شد..حالا این وسط از روزهای خوش و ناخوش اون دو تا هر چی بگن کم گفتن..  بچه تاتی تاتی  کرد..دندون در  اورد ..یک روزهایی خلقشون رو تنگ کرد و یک روزهایی  موندنشون رو محکم تر ..براش  لباس های شاد و رنگی  خریدن و یک روزهایی هم محکم شال گردنش رو پیچوندن دور  گردنش تا باد سرد و  سوزنده  ازارش  نده..براش غذاهای دلخواهش رو درست کردن و به اخم و تخم هاش هم لبخند زدند.. 

 

اون بچه الان هفت سالشه و امسال میخواد بره مدرسه.. 

امسال دیگه نمیشه هر چی گفت و هر کار خواست بکنه بگن اشکالی نداره..اون بچه الان پا به دنیای  جدید اموختن گذاشته..رسمی ..جدی ... 

 

 7 سال یک عمره برای  خودش ..  

خیلی شب ها ..خیلی روزها... 

 

 

 

زندگی  من و علی ... 

همون بچه هفت ساله هه است . 

در اصل 9 ماهش رو که جنینی حساب  کنیم میشه همون دوران عقد ما 

این بچه هفت ساله پیر  ما رو دراورد تا 7 ساله شد.. 

بعععععععععععلهه...بچه همسایه زود بزرگ میشه ..زود 

 

توی این هفت سال با چنگ و دندون مراقبش بودیم  نکنه یک وقت بره تو کوچه خیابون فحش و بی ادبی یاد بگیره..نکنه با غریبه ها بگرده  از خونه زده بشه...نکنه فکر کنه زندگی  خاله بازی و شمشیر بازیه..نکنه دلش مامان بابای جدید بخواد....یادش دادیم هر وقت کاری  داشت به خودمون بگه..هر وقت  غصه خورد سر تو دامن خودمون بذاره..هر وقت تفریح خواست با هم بریم بیرون گردش ..بهش یاد دادیم ماجراهای خونه رو برای غریبه ها حتی  مامان باباهامون تعریف نکنه..یادش دادیم  انصاف داشته باشه...هر وقت لازم شد گریه هم بکنه..یادش دادیم نقاب نزنه روی  صورتش ..این بچهه خیلی شب ها  تا صبح خندید و بعضی روزها هم بغض کرد برای خودش ..ولی  یادش دادیم نره تو اتاقش در رو ببنده.. بلکه بیاد بیرون و با ما حرف بزنه تا مساله حل شه.. 

 

 بچه داری  همش روز خوش و بگو بخند نیست ها...

 چند وقت پیش بچه 7 ساله ما پاش پیچ  خورد و افتاد روی  زمین..لباس هاش  خاکی خلی شد ..سر زانوهاش  یک کمی هم خون اومد..گریه کرد..حق داشت..دردش بد بود..ازارش  داد..بغلش  کردیم..ارومش کردیم...یک هفته تموم نازش رو کشیدیم تا یاد گرفت راه رفتن و بدو بدو کردن ،  زمین خوردن و خاکی شدن و خونی شدن هم  داره ..یاد گرفت موقع راه رفتن مراقب اطراف هم باشه..  

 

الان دکتر گفته چیز مهمی نیست..نگران نباشید...زود خوب  میشه ..ممکنه یک ذره ردش روی  زانوش بمونه ولی  محو میشه  به مرور.. 

 

هفته سختی بود...  

با همه سختی هاش بچه هه اما یاد گرفت دست مامان باباش رو ول نکنه و بدو بدو ندوه برای خودش .. منتظر  هفده سالگی ..بیست و هفت سالگی و  بزگتر و بزرگتر شدنش  هستیم.. 

این بچه عمر ماست ..نفس ماست...  

این بچه به همین سادگی  عزیز دردونه ما نشد...  

   موهامون  رو سفید کرد تا 7 سالش شد.  

 

 

گاهی ادم باید بگذارد بچه هاش  خودش بعضی چیزها را یاد بگیرد..لقمه لقمه زندگی را نمی شود در  دهان بچه ها گذاشت..تربیتش کن..بعد هم رها و ازاد ..بگذار بچرخد ..جای دوری  نمی رود..فوقش  یک زانوی میخراشد و لباسی پاره میکند..امسال بچه  هفت ساله ما میتواند به شش سالگی اش بگوید: من یک دست لباس بیشتر از تو پاره کرده ام... حرمت دارم.. 

 

 

  

یک چیزی محکم تر از یک رشته من و تو رو به هم گره زده علی ..نمک گیر هم شدیم..خیلی وقته... 

بمون همیشه....می مونم... 

 

   

 

نظرات 314 + ارسال نظر
farzane شنبه 22 مرداد 1390 ساعت 02:23

yani tu poste bala khanandehaye khamush par?

ندا شنبه 22 مرداد 1390 ساعت 00:10

سلام صمیم جان
من مشتاق دیدنتون هستم.
اگه ایرادی نداره رمز رو به من هم بدید.
مرسی عزیزم

آذر جمعه 21 مرداد 1390 ساعت 23:50

دوست داشتم ببینمت
ولی رمز گذاشتی

DR ELI جمعه 21 مرداد 1390 ساعت 23:43 http://mydays-e.blogsky.com/

اینکه رمز دارهههههه
:(

رها جمعه 21 مرداد 1390 ساعت 23:38

منم رمز میخوام خوب!

موج اف جمعه 21 مرداد 1390 ساعت 16:57 http://mojf77.persianblog.ir/

وبلاگ بسیار خوبی دارین ممنون

ورونیکا جمعه 21 مرداد 1390 ساعت 12:00 http://voroonikaposts.blogfa.com

جه تعبیر قشنگی...
می تونم عکس رو ببینم؟

سلام جدی ؟ یعنی میای به ما سرمیزنی به قول خودت بانو؟

خوب یه وقتایی کامنت ام بزار بانو،رو حیه بگیریم از اومدنت

1- خوشبحالت مشهدی و درجوار آستان ملکوتی علی ابن موسی الرضا ع-التماس دعا اگه حسشو داشتی یه وقت، راستی کی میری سفر حج ایشالا؟بنظرم یه روز میری

2- آپ نکرده باشی این سری ، بیام ببینم عکس نزاشتی یا از اوضاع و خوشیای این روزات نگفته باشی باورکن میرم زیرتریلی دیگه از دستت ، بلکه بتونم تعمیرش کنم!!!!

ضمنا خاطرخاتم !!!!!!!!!!جانننننننننننننن؟؟؟!!!

مریم مامان فاطمه پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 21:48

سلام صمیم جان کجایی پس شما؟!! هی چشممون به این صفحه سفید شد از بس که اومدیم و شما نبودی!!
نمیذاری عکستو؟!!

عسل اشیانه عشق پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 10:41

عزیزم تبریک میگم بهتون. واقعا ادم لذت میبره اینهمه تفاهم و محبت رو میبینه.
من موفق نشدم عکست رو ببینم ولی میدونم چه جیگری هستی.بووووووس

مامان نیکان پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 09:34

من می دونم آخرش هم حتما عکستو شنبه یا یکشنبه میداری که باز من نمی تونم ببینم....
:(

یاسمن پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 03:52 http://khoneye-kochike-ma.blogfa.com/post-17.aspx

سلام عزیزم وای چقدر بامزه ای تو ایشالا همیشه شادو سر زنده باشی روی کوچولوتم ببوس من کمو بیش از ماه های اولتون خوندم تا جایی که فهمیدید باردارید.خیلی باحال بود یه خاطرتونم که انقدر خندیدم که کلی بابتش اشک از چشام اومد منظورم خاطره دستشویی مشترک بود.
اینجارو خیلی دوست دارم چون خیلی صادق و ساده و خوب می نویسی.
با اجازه لینکتون می کنم اگه خواستین به منم سر بزنین

سمیرا چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 18:37

عکس آقاتون اینا!ایشااللله که به موقع برسم!۲روز قبلش بگو پلیز

خانوم میم چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 16:28 http://www.2ta-m.blogfa.com

سلام. اگه بدونی از اینکه وبلاگتو پیدا کردم چقدر خوشحال شدم. نمیدونم چه مدت پیش بود و نمیدونم از کجا به وبلاگت راه پیدا کرده بودم ولی دقیقا یادمه اون موقع چی نوشته بودی. تازه نینی تو به دنیا آورده بودی.
این دفه لینکت میکنم. یه وبلاگ نوپا ارم. خوشحال میشم بیای. امیدوارم منو هم به عنوان یکی از دوستات بپذیری.
لینک شدی

رضوان چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 14:26 http://planula.blogsky.com/


صمیم عزیز و دوستان صمیم جون این جا با یه کلیک روی آیکون زرد رنگ بالای صفحه یه پرس غذا تامین میشه برا مردم قحطی زده سومالی .

http://www.thehungersite.com/clickToGive/home.faces?siteId=1

ندا چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 13:55 http://minaallemomean@yahoo.com

آخه صمیم جون تو چیه ما خواننده هاتو دیدی و به این نتیجه رسیدی که اینهمه پرطاقتیم !؟خوب بابا عکسو بزار دیگه از چش و چال افتادیم بسکه سر زدیم . نکنه عکس شومام مصداق این بیته که :
گشتم نبود - نگرد نیست

مارال چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 13:16

صمیم جونم امیدوارم که رشد و تعالی فرزند 7 ساله تون رو ببینید و لبهاتون همیشه به خنده باز بشه.
ببخشید که چند وقتی نبودم.
یه جایی خونده بودم که بزرگ شدن درد داره، اما این خیلی مهمه که حتی این درد رو هم با آغوش باز بپذیری و مثبت نگاش کنی. کاری که همیشه تو می کنی.
شاد باشی گلم.

مریم مامان فاطمه چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 12:06

سلام عزیزم. همچنان منتظریم خانومی. پس کی عکستو میذاری . هی صبح و عصر وشب میام ولی خبری نیست
میشه بگی کی میزاری؟

عسل چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 08:32

ای خدا من فردا و پس فردا تعطیلم و دسترسی به نت ندارم . امروز میذاری ؟

سمانه-مترجم-تهران چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 08:02 http://angizehzendegi.blogfa.com/

به به سلام، میبینم که آپ نکردی هنوز تنبلکِ پتو !!!

این خانواده ها هستن خیلی باهم ندارن، بعد مثلا یکیشون نمیره یه شب خونه ی اونیکی ،اما میزبانه شام طرف رو میده ببرن بهش بدن آخرشب بس که عزیزه اون آدمه، قصه ما و شما هم همین شده .دیدم شما بچه داری ، کار داری، سالگرد داری گفتم خوب چه کاریه بزار به جای اینکه متوقع باشم صمیم بیاد شعرمو ببینه خودم شعرمو بزارم تو سبد کامنتدونیش ،مگه خاطرش عزیز نیس ؟؟؟؟؟؟؟
بنابراین :


" خوشبختی"

همین خوب است

همین که پروانه کنارم خواب رفته است

همین که آنقدر خوشبختم

که بیم امرار معاش ندارم ، هم

همین محله ی اواسط شهر

پچ پچ کبوتر و خلوت سبز

سال های آخر خانه ی پدری

در انتظار ِ جشن ِ باشکوه ِ بخت

همین که این لحظه تنها دغدغه ام

در چشم عشق پریچهر شدنست و بس

همه کافی اند تا باور کنم :

حالم خوش است همین روزها چقدر ...



(سمانه - 90/5/10 )



- خواستم بهت ثابت کنم معرفتمو رفیقققققققق، عباداتت قبول .آپ کن بابا دلمون تنگیده

زیباست..خیلی ..
خودم تو وبلاگت خونده بودم ها ..
اومده بودم..بی رد و نشون...

الهه چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 01:09 http://www.manohamsaram.blogfa.com

عکس نی نی جوووووووووووووووون

زهرا سه‌شنبه 18 مرداد 1390 ساعت 22:26 http://www.me-alone.persianblog.ir

ایشاالله بچه ی هفت سالتون بشه هفتاد ساله
ما به عنوان خواننده ی خاموشی که یهو خودشو بروز میده عرض میکنیم که لینکتون کردیم:)

آفرین سه‌شنبه 18 مرداد 1390 ساعت 14:27 http://http://afarin55.persianblog.ir/

پس کی میخوای عکستو بذاری ؟می دونی روی چند بار به وبت سر میزنم؟
اجازه هست لینکت کنم؟

لیلا مامان سارا سه‌شنبه 18 مرداد 1390 ساعت 12:38

صمیم عزیزم همیشه میخونمت .خیلی با نوشته هات خندیدم وگریه کردم .امیدوارم این روزها هم با آرامش بگذره و باز هم از خوشیهات برامون بگی .در ضمن من خراسانی هستم وهمسرم ساروی وفعلا ساری زندگی می کنیم.جالبه نه ؟شاید هم نه .نمیدونم .الان واست نگرانم فقط براتون دعا میکنم که شاد باشید بوس

اخیی چه جالب ...

مرسی لیلا جان..نگران نشو .شکر خدا خوب هستیم..ممنونم از محبتت

کوثر سه‌شنبه 18 مرداد 1390 ساعت 10:54

سلام ادمای بی دغدغه زیاد پیدا میشه! نمیتونم قبول کنم که برا دیدن یه عکس اینطوری اب از لب ولوچه شون اویزون میشه!

سارا(غواص کاشف!) سه‌شنبه 18 مرداد 1390 ساعت 10:30 http://www.sakooye-shirjeh.blogsky.com

هفت سالگی کودکتون مبارک صمیم جان!
خیلی قشنگ و متناسب نوشتی عزیزم!
مطمئنم که تا 70 سالگی بچت، یا بیشتر حتی، مراقبش هستی و حتی یه دندونشم نمی افته! حالا ببین:)
عکس میذاری؟ چه عااالی..
فک کنم عکس دو نفره باشه! متناسب با سالگرد ازدواج:)
بوس

فاطمه سه‌شنبه 18 مرداد 1390 ساعت 00:03

کودک کوچک ما دو سال بیشتر نداره و مدام زمین می خوره
صمیم بیییییییییییییییییییییییییییی نظیری. همه چیت بی نظیره . دوست دارم
به معنای واقعی حرفات به دل میشینه

مریم مامان فاطمه دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 22:14

سلام دوباره صمیم جان.
هم صبح و هم شب میام که نکنه عکس بزاری و باز من از قافله عقب بمونم. صمیم جان لطفا بگو که کی میزاری و تاکی عکست هست .
منتظر هستم. میشه یه عکس سه نفریتون باشه یعنی؟!!! وای یعنی میشه کنار هم ببینیمتون. میییییییشششششششششششهه؟؟؟!!!!!!

بهرام دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 16:41 http://nuredarun.blogfa.com

بزرگترین جمعیت تفکری و تحقیقی ایران به رهبران جهان شکایت کرد

http://prothinka-src.org/Persian/Show_News.php?msg=596

http://www.mansouroun.webs.com/nameh.html

http://balatarin.com/permlink/2011/8/5/2652983



یک عدد جوجه دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 11:30 http://joojejan.blogfa.com

من یه بار این پست و خوندم ولی این دوسه خط اول نبود.حالا اگه عکس گذاشتید و این چیزا من بی صبرانه منتظر رمز هستم.

عسل دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 10:43

پس کی عکستو می ذاری . دلم آب شد

سمانه-مترجم-تهران دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 04:40

سلام برو کامنت مهسان رو بخون صمیم جان. حس منم بهت مثل مهسان هست . کامنت مهسان تو اولین صفحه نظرات باز میشه . من مطمنم این روزا بیش از خودت به وبلاگت سرمیزنم


یه وخ تو پیش ما نیایاااااااااااااااا!!!!!!!! نیا ما که پررو تر از ایناییم و هرروز بهت سرمیزنیم

مامان نیکان دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 04:19

خیلی قشنگ بود خیلی

کاش این نوشته های شما را 10 سال پیش خونده بودم.

شادی دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 02:34

خیلی خیلی مبارک الاهی همیشه شاد و سالم و موفق باشید و بچتون هم همیشه بخنده :)

صدرا دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 00:29 http://www.roozha88.blogfa.com

صمیم عزیز تبریک می گم
ایشالله همیشه عشقتون ماندگار باشه
امروز سالگرد ازدواج مامان و بابای منم بود

فرزانه :) دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 00:03

جالب بود مثل همیشه ....
اگه خواننده ی وبلاگت نبودم فکر می کردم یه بچه از یتیم خونه آووردین!!!‌:]
از بس بچه آی کیوست !!!!!
مبارک باشه صمیم خانوم ... به قول بچه ها ایشالا تولد ۱۰۷ سالگیش ... :)
نگران رد زخمش هم نباش ایشالا با شادی ردش خوب خوب میشه سعی کن کبره هاش را آروم بکنی ...! :)

مریم یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 22:49

سلام صمیم جونم الهی که بچتون هفتصد ساله بشه
نکنه عکس علی اقاست؟یا شایدم عکس هر سه تاتون
راستی صمیم جون کاش الان عکست رو نذاری اخه من اهوازم خونه بابام سرعت اینجا خیلی پایینه فکر نکنم عکس قشنگت باز بشه مگر اینکه معجزه بشه راستی بابت اینکه جواب میلم رو دادی ممنون خیلی خیلی خوشحال شدم خیلی خیلی دوستت دارم خودت و یونا رو محکم می بوسم به به علی اقا هم سلام میرسونم خیلی بیستس هم خودت هم وبلاگت

مریم مامان فاطمه یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 22:11

مبارک باشه عزیزم هفت سالگی با هم شدنتون. خیلی زیبا نوشته بودی . اگه از اون زمین خوردنه هم بگی واسمون که یکم یاد بگیریم عالیه. خیلی دوست دارم بدونم صمیم شاد و پر انرژِی من این جور مواقع چه جوری با موقعیت کنار میاد.
در ضمن مثل اینکه میخوای عکس بزاری وای که مشتاقانه منتظرم فدای خودت و مهربونیات. انشاالله که این دفعه از دست ندم. دوستت دارم.

یک فنجان آرامش داغ یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 21:22 http://del-e-majnoon.blogfa.com/

خیلی خیلی تبریک میگم واسه هفت ساله شدن این عشق...ایشالا صدو بیست ساله بشه....
راست میگی یه رابطه خیلی نیاز به مراقبت و دقت و صبر داره...خیلی.
صمیم جان اتفاقا دیروز هی میگفتم ۱۵ مرداد سالگرد یه چیزی هست اما یادم نمی اومد...امروز دیدم بیخود فکر نمی کردم این تاریخ مهمه!
در ضمن خیلی ناراحت شدم نتونستم عکست رو ببینم.امیدوارم باز از این کارا بکنی!!:دی

فروغ و علی یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 19:07

سلام.بهت تبریک میگم عزیزم انشاالله همیشه انقده خوشبخت باشید.من از موقعی که مادر شدم فقط اومدم سر زدم وقت نکردم واستون کامنت بزارم........تو این روزهای خوب که درهای رحمت خدا بازه و زیر سایه ضامن آهو هستی واسه عشق ما دعا کن آخه زانوش از خون اومدن هم گذشته دعا کن برامون که نشکسته باشه.میگن دعای بقیه واسه آدم زودتر گیرا میشه.......

پریسا یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 17:36

صمیم جون میگم اگر کتابتون منتشر شد خودم همهٔ ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰ نسخشو می‌خرم،فقط لطفاً بهم خبر بدین قبلش. خیلیییییی قشنگ نوشته بودین. تبریک میگم بهتون. شادیتون مستدام.بوس

افسونگر یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 17:34 http://www.man-afsoongaram.persianblog.ir

صمیم جون جسارت نباشه ها اما باتوجه به روحیه خونواده دوستی شدیدی که دارین و بسیار مهربونین میشه یه پست برای اونایی که قراره ازدواج کنن بنویسین اینکه رفتارشون چی باشه جشن عقدبگیرن یا نه اینکه ازچندوقت قبل کارای عروسیو ارایشگاهوتالاروشروع کنن!آیا اگه جشنامخصوصا عقد ساده باشه بعدها پشیمونی پیش میاره و ...!

این ها بیشترش بستگی به عرف خونواده و انتظارشون و ارزوهاشون داره ..
یکی رسیدن به طرف براش مهمه..یکی برگزاری مجلس دهن پر کن..یکی بهترین عکس و فیلم ..یکی شامی که زیر دندون ملت بمونه مزه اش ..یکی فرز و سریعه و یکی دو ماهه کاراش ردیف میشه یکی از ۶ ماه قبل باید هماهنگ کنه تا خیالش اروم بشه و استرس نگیره ..

من خودم تنهایی های دونفره مثل مسافرت رو به شام مجلل ترجیح میدم..
برای عکس و البوم هنری و خوب ارزش قایلم ولی مثلا تعداد درخت های باغش برام مهم نیست.

مرسی از توجهت

هر وقت خواستم عکس بذارم حتما قبلش دقیق اطلاع میدم کی.

یه عکس دونفره

کیانا یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 14:41 http://newmoon89.blogsky.com

تبریک
تعابیرقشنگ تو از زندگی است که این رابطه را زیبا کرده
و قطعا عکس اون طرف رابطه .
موفق باشی همیشه

پرنیان یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 14:32

سلام صمیم جون
این بچه ی ما هم الان هفت سال و چند ماهشه ، شاید من هیچ وقت از پست های رژیمی صمیم استفاده نکردم و تنبلی کردم ولی از توصیه ها و کارهایی که برای بزرگ شدن و سرو سامون گرفتن این بچه تون میکردید برای بچمون استفاده میکردم و می کنم ...چقدر خوبه که آدم یکی رو اینجوری داشته باشه که هر چند وقت یه بار یه تلنگری بهش بزنه و شاید از وسط یه راه اشتباه برش گردونه...ممنونم ازت :)

ندا یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 14:12

بقول کلاه قرمزی :
تفلد عشق شما مبارک .
عزیزم ایشالا تولد ۷۰ سالگی بلکم ۱۰۰ سالگی عشقتون.
صمیم خانوم حالا هی بیا و دل ما رو آب کن . آخه خوب یه عکس دست جمعی بزار دیگه . تازه واضح هم باشه .
اساسا اگه عکس عروسی باشه که دیگه الهی خیر ببینی ننه جان . ایشالا خدا یک در دنیا و هزار در آخرت بهت بده .

ستاره یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 13:59 http://yekmadaryekhamsar.blogfa.com/

مبارک یاشه عزیزم....انشاالله این کودکمون 120 ساله بشه ..با دل خوش...
وااااااااای چه ذوقی کردم... عکس عروسیه دیگه..آره جون من؟؟؟

کی میزاری عزیزم؟؟؟...زود ور نداریها...

اطلس یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 13:40 http://www.daky.blogfa.com

سالگرد عروسیتون. ا نه ببخشید تولد عشقتون مبارک. همیشه شااااد باشید. که روزای زمین خوردن مال همه هست. مهم اینه که تو بلدی چیکار کنی که بچهه زیاد دردش توی یادش نمونه

بهار یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 13:40

میخوای عکش شوهر جونو بذاری؟ بذار لطفا.

طیبه یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 13:39

تبریک صمیم جون همیشه پیروز باشی
نکنه عکس همسرته این دفه

بهار یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 13:39

میخوای عکش شوهر جونو بذاری؟ بذتر لطفا.

نسیم یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 12:21 http://bardiajeegar.blogfa.com

تبریک میگم عزیزم....خوشبخت باشید.

بهار یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 12:13

سالگردتون مبارک
عکس علی خان

ندا یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 12:07

مبارکه انشاالله همیشه وهمیشه کنار هم شاد و سلامت و عاشق باشید و بالندگی یونای عزیز رو شاهد باشید.
بووووووس
تو رو خدا ایندفعه عکس رو زود پاک نکن حسرت قبلیا هنوز به دلم مونده ):

دیبا یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 10:40 http://diba1365.blogfa.com

سلاااااااااام صمیم عزیزم
تو شاهکااااااااااری بخدا /خیلی تشبیه فوق العاده ای بود
این بچه تازه میخواد بره مدرسه ،هنوز خیلی راه داره
۷سالگیش مبااااارک :***

مهدخت یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 10:40 http://mamanomaral.persianblog.ir/

سلام مبارک باشه.ایشالله هفتاد ساله بشه بچتون.حالا دختره یا پسر؟بچه ما مهر هفت ساله میشه.مهر ما واقعا تو مهره.

آسمان یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 10:35 http://theskyismine.persianblog.ir

انشالله همیشه خوش باشید :)

lقورقوری یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 09:34 http://ghoorbaaghe.blogspot.com/

عالی‌ نوشتی‌ کاملا درکت می‌کنم چون بچهٔ ما هم امروز ۷ ساله شد ما هم ۱۵ مرداد ۸۳ ازدواج کردیم...حالا فهمیدم غیر از کپلی نقطه مشترک دیگه ای‌ هم داریم ...

واییییییییییی
چقدر تشابه...

شاه پری یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 08:52

آخی چشم خوردید .

استوا خاتون یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 08:51 http://bootejeghe.blogsky.com/

خدا تنش رو سلامت نگه داره و عمرش بشه 70 سال. حتی بیشتر. بخنده و شیطنت کنه و بزرگ نشه!
مبارکه

نگار یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 08:43

خانومی ایشالا که کودک زندگیتون، همیشه سالم و سلامت باشه و زمین نخوره.
نوشته هات رو خیلی دوست دارم صمیم.
موفق باشی خانومی

فران یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 08:36 http://daftaretanhaaei.persianblog.ir/

صمیم جون سالروز یکی شدنتون مبارکا باشه خانوم خانوما

صورى یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 08:35

خدا رو هزاران بار شکر که بعد از هفت سال انقدر خوشبختیو عاشق‏!‏ صمیم برام دعا کن احساس بدى به عشقمو زندگیم دارم دلم میخواد یه روز یه کامنت طولانى برات درد و دل کنم خیلى روزاى سختیو میگذرونم دعام کن‏!‏

صوری روزهای سخت که همه داریم..همه...
نذار خمت کنه..باهاش حرف بزن.با همسرت..

من منتظرتم.

رزی یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 08:10

عکس خودته؟

عکس شوهرته؟

آها عکس بچتونه..

ا‌‌‌ااا نه عکس عروسیتون باید باشه

اااا خوب هولم نکنید

سه گزینییه؟

گزینهٔ اول؟

گزینهٔ دوم؟

نکته انحرفیه ههاههاا

به یاد خانوم شیرزاد میدونستم دوست داشتی گفتم بگم دلت شاد بشه عروس هفت ساله عزیز همیشه لبت خندون باشه ایشالا

یعنی غشششششششششششششش کردم..

فدای تو که اینقدر یاد منی ...

مهسان یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 01:48 http://faryaadesokoot.blogfa.com

چه راحت نصفه شبی اشکمو در اوردی ... درست مثل صبح زود روزی که می خواستی بری پسر گلت رو به این دنیا بیاری و درست مثل وقتی از داداشت نوشتی و درست ... درست مثل خیلی از وقتهای دیگه ... اما تو این نوشته یه ؛مهر؛ دیگه ای نهفته بود ... مهر خاص ... شاید همون عشق شاید هم بهتر و قشنگتر و با صلابت تر ... منم درست هفته ی پیش تو آزمون بچه ای که آورده بودم قرار گرفتم ... سوختم و دم نزدم و سربلند بیرون اومدم .... برای شادی ات و صلابت پیوندت و قلبت دعا خواهم کرد ... دوستت دارم حتی اگه ندونی چند بار اومدم اینجا و اینها رو خوندم و با رژیم تو ۲۴ کیلو کم کردم در طی ۱۸ ماه!!!! .... خیلی عزیزی ... خیلی ...

رها یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 01:26 http://newvision88.blogfa.com

عزیززززززززز دلم!سالگرد این بجه شیرین مبارک باشه

نازلی شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 23:17

سلام صمیم جون..
عالی نوشتی...من گریه ام گرفت...ایشالا دانشگاه رفتن بچه و ازدواجش و...بعد از اونم می شه نوبت یونا...
منتظر عکس باشیم؟

امی شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 23:10 http://weineurope.blogsky.com

صمیم جان این روز خاص و بزرگ رو به تو و همسرت تبریک می گم و از خدا می خوام این عشق زیبا تا ابد توی قلب هاتون جاری باشه و همیشه در کنار هم باشید.
اون روزهای خاکستری هم گاهی اجتناب ناپذیرن اما می گذرن و می شه ازشون درس گرفت برای آینده.
من که می گم می خوای عکس همسرت رو بذاری اما اگه عکس عروسیتون رو بذاری فکر می کنم کامنت دونیت منفجر بشه!

دکتر ژیلا شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 22:45 http://drjila.com

درود
بهتون تبریک می گم... همیشه خوشبخت و شاد باشید

مهسا شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 22:32 http://mahpishanoo.blogfa

خیلی عالی صمیم جان

رودابه ایرانی شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 19:23

مبارکههههههههههههه بانو.شادوسلامت باشید همیشه.

nafas شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 18:55 http://www.hammnafas.blogfa.com

همیشه زیا مینویسی خانومی.
انشالا این بچه 100 ساله بشه و تو بازم بیای از عشقت به علی و یونا بنویسی.

*ستاره* شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 18:54 http://www.mrs3tareh.blogfa.com

سلام عزیزم.
خیلی خوب نوشته بودی.
کیف کردم.
اصل زندگی محبته.اگه باشه با توکل به خدا زندگی همیشه سرجاش میمونه.

مریم و علی شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 18:53

من چرا زیاد نگرفتم؟ یعنی کمیشو فهمیدما ولی کلا نفهمیدم قرار چی بشه! شاید چون الان گشنم
.لی هرچی هست براتون آرزوی شادی تو تک تک لحظاتتون رو دارم
قرار عکس علی آقارو رو بزارین؟

yalda شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 18:42

سلام صمیم جان من 2 ماه نبودم و نتونستم وبلاگتو بخونم حالا میبینم عکستو گذاشته بودی منم میخوام ببینم عزیزم . دعا میکنم این بچه 7 سالتون 70 ساله بشه اینشالا

آفرین شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 17:44

بهت تبریک میگم .در آغوشت می گیرم و محکم فشارت میدم.طوری که انرژی مثبتت رو با عمق وجودم حس کنم.
هزاران بار تبریک

خورشید شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 17:41 http://koochedeleman.persianblog.ir

الهی که سالهای سال زندگیتون به ارامش و خوشی بگذره

سمانه-مترجم-تهران شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 17:32

عکس شما سه تاس؟

نه عکس همسرته .درسته ؟

برای این روز عکس بزاری، یعنی کدوم روز؟؟

منکه مشتاق دیدنشم جدا

ملودی شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 17:25 http://melody-writes.persianblog.ir/

صمیم جون گلم این نوشته ت شاهکارررر بود شاهکاررر دلم خواست بغلت کنم عزیزممممم.الهی این بچه ی هفت ساله تون با سلامت و شادی و خوشبختی بزرگ و بزرگ و بزرگتر بشه . الهی همیشه در کنار هم شاد ترین و موفقترین و خوشبخت ترین باشین .اون افتادنا و بلند شدنا هم مهم نیست و حکایت همون پیرهن پاره کردنه و بزرگ شدن و به تعالی رسیدن .بوووووووسای آبدار برای خودت و تبریک به علی آقا . بوساااااااس ابدار سفارشی هم برای برای یونا. مبارک باشه هوار تا

فروغ شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 16:42 http://frooq.mihanblog.com

همیشه شاد باشید و عاشق
بوس

مگی شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 15:56 http://www.thethornbird.blogfa.com

چه غمگین بود متنت صمیم جون.امیدوارم این بچه 120 ساله شه.صبرت در برابر مشکلات واقعا ستودنیه.
عکسم احتمالا علی نه؟

سلام خانومی
فکر نکنی اومدم فقط مثل بعضیا که تبادل لینک کنیم
من چند وقته دنبال زوج جوانی میگردم که با هم ارتباط مجازی برقرار کنیم تا شما رو پیدا کردم اگه اجازه بدی شما رو لینک میکنم!
راستی در ورد مطلبت باید بگم که خیلی قشنگ رابطه خودتون رو تشبیه کردی

سها شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 15:26

هفت ساله شدن این فرزندتون تبریک
ایشالا 170 ساله شدنش

madar khanomi شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 15:09

سلام
امیدوارم سالهای سال در کنار هم خوشبخت بمونید ،
اگه عکس عروسیتون باشه که خیلی خوبه

تسنیم شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 14:00 http://www.taninezendegieman.blogfa.com

این عشق کم نظیر همیشه پایدار.واقعا از تشبیهی که بکار بردی حظ کردم صمیم جان.خدا برای هم حفظتون کنه انشاله.

مریم شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 13:52 http://www.maryamkhanoomi.blogfa.com

عکس یونا رو؟

شادی شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 13:49

سلام ..بدون اغراق انقدر زیبا نوشتی که چند بار خوندمش ..هفتمین سالگرد ازدواجتون مبارک باشه امیدوارم هفتادمین رو با هم جشن بگیرید و زندگیتون سراسر از عشق باشه..

لنا شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 13:30

صمیم جان یه راهنمایی میخوام،،،،من فردا دارم میام مشهد ۱۰ روزی میمونم،،،،خواهشی که دارم اینه که بگی حالو هوای اونجا چه جوریه؟گردش، جاهای دیدنی.اخه من بار اولمه میام ممنون میشم زود جواب بدی

هوا گررررررررررررررم
ولی شب های فوق العاده

زیارتی: حرم مطهر
دیدنی های حرم: موزه های فرش - سکه و مدال ها - موزه قران ها - نجوم - ظروف - حلزون و دریایی و ..+ ضریح های قدیمی حرم تا الان و ..

ییلاقات :
طرقبه - شاندیز - وکیل اباد- کوهسنگی- بند گلستان- چالیدره

آبشار اخلمد( حدودا 85 کیلومتری مشهد- بهترین وقت دیدنش بهار و اوایل تابستون )

بازاها..
زیست خاور - پروما- الماس شرق - بازار رضا
تقریبا لوکس: سجاد- احمد اباد - راهنمایی - خیابون فرهاد
بازار رضا برای خرید خیلی گزینه جالبی نیست ولی دیدنیه .. فیروزه تراشی - طلا کاری - گلدوزی - مهر و تسبیح و ...

موج های آبی رو هم از دست ندهید. ورودی 25 هزار تومان
روزهای زوج خانم ها

بهشته شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 13:20 http://mashgh90.blogfa.com/

ا صمیم جان نظر این پستم رفت رو پست پایینی..منظورم برای این پست جدیدت بود...

بیتا شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 13:06 http://www.raziyane.persianblog.ir

دوست میدارم این پست رو!

بهناز شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 13:05 http://narin86.persianblog.ir

من که منتظر عکسم
اره زمین خوردنش رو متوجه نشدیم .

پریزاد شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 12:50 http://zehneziba16.blogfa.com

مهرتان تا ابد برقرار

شیدا شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 12:46 http://www.easternprincess.blogfa.com

شما بمونید.. مام دعاتون میکنیم که همیشه بمونید...

ندا شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 12:45 http://http://caffi88.blogfa.com/

مبارکا......حتما باید مواظبش بود.......چون عزیزه.

مهتاب شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 12:44

خیلی سخته برا همین کاهی میگم در کنار هم بودن به چه بهایی است؟

نگاه مبهم شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 12:14

صمیم عزیزم سلام.

داشتم می خوندم و فک می کردم نکنه بچه بزرگ شده و واسه پدر و مادره شاخ شده اما دیدم این بچه پیوند علی و صمیمه.

خیلی زیبا بود. فقط چرا من متوجه اون زمین خوردن بچه نشدم. نگفته بودی یا من خنگ بودم که نگرفتم؟؟؟؟

بوس. پاینده عشقتون.

جز را ست نشاید گفت
هر راست نشاید گفت

شمسی خانوم شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 11:55

هی ی ی ی ی ی ی روزگار
پیر و چروکیده شدیم کسی نیمد بسوندمون لا اقل یه بچه داشته باشیم سر پیری و کوری عصا دستموون باشه نه نه.

من دختر اردیبهشتی ام شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 11:42

مبارک تولد هفت سالگی زتدگیتون/چقد آموزنده است.یادم باشد.

آروشا شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 11:31 http://mybedroom.blogfa.com/

سلام
مثل همیشه دل نشین
خدا رو شکر که همدیگرو دارین
شاد و سلامت باشین

عسل شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 11:24

عزیزم سالگرد پیوند آسمونیتون مبارک .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد