من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

صمیم باغبان می شود(تربیت کودک ۱)

 

 بچه ها هم با هم فرق می کنند، ممکنه یه کارهایی برای یه بچه ای جواب بده ولی بچه ی دیگه نیاز به راه تازه داشته باشه. سن بچه و روحیه اش خیلی خیلی در راه و روش آدم تاثیر گذاره.بعضی بچه ها دل رحم و  عاطفی اند..بعضی ها سفت و خشک و  نفوذ ناپذیر ..بعضی ها نرم و نوازشی و  بعضی ها  مغرور و منتظر  قدم اول از سمت شما..بعضی ها اشکشون مثل مروارید میریزه روی  گونه و بعضی ها فقط بغض  می کنند و  لب  می چینند  و دریغ از یک قطره اشک  تمنا ..  

این حرف ها و اداب  و تربیت ها  همه وقتی  مفید و اثر بخشه که تو اون ها رو با سرشت و  طبع و روح بچه ات هماهنگ کرده باشی ..مراقب باش ..به یک گلدون اگه زیاد آب  بدی  می پوسه و اگه اصلا آب  ندی  خشک میشه .. 

 

 

 

من اعتراف  می کنم:

اعتراف  می کنم تا امروز به صبوری  خودم ..به حوصله به خرج دادنم..به محبت ها و اغوش  بازم  می بالیدم..

من اعتراف  می کنم تا امروز  فکر  می کردم در  مادری  کم نگذاشته ام

فکر  می کردم  همین که چشم های بقیه از  اینهمه صبوری و مدارا کردن با بد قلقی های یک آدم دو سال و 5  ماهه از  تعجب  گرد می شود یعنی  من موفقم..یعنی  همین که بین این همه   کودکی که می بینم  چشم های پسرکم  برق  زندگی ..شادی و  امنیت دارد کافی است که نشان بدهد من روح زندگی را در  پسرکم باغبانی  کرده ام... همین که صدای  خنده هایش  هنگام بازی  با من و پدرش  به سقف  خانه کوچکمان می رسد  یعنی همه چیز  عالی  است ..

من  اعتراف  می کنم چند روز  است  فهمیده ام این ها کافی  نبوده..اصلا کافی  نبوده..خوب  بوده ولی  عالی نبوده  

چند روزی است  پیگیر  یک سری  کلاس های  تربیت کودک شده ام. خب  البته آنطور هم که من گفتم اوضاع فرزند پروری  در  خانه ما خراب  نیست  ولی  من به بچه های  دیگر  چکار  دارم و  چرا  مثلا پسرک رابا  بچه های  دور و بر  و  مهدش  مقایسه کنم و   با  مثلا سوشیانس  در شرایط تربیتی  مشابه قرار ندهم تا من هم حس  رضایت و  ارامش  آزیتا ی  مهربان را داشته باشم؟ همین الان هم مربی های  مهد   پسرک می دانند  نوع حساسیت و رضایت  من با خیلی از  مادرهای  آنجا فرق دارم..افتخار  نمی کنم چون آن ها هم حتما و مسلما کارهایی برای  بچه های  خود انجام می دهند که من  به خواب  شب  هم نمی بینم ولی  خب  ظاهر و گفتار و  رفتار بچه ها یک وقت هایی  یک چیزهایی را نشان می دهد که یا باید از  خوشحالی به اسمان پرید و یا  هشدار  لازم را به موقع دریافت کرد ..

ماجرا از  اینجا شروع شد که من و علی  دنبال یک روانشناس  تربیت کودک بودیم تا زودتر و  قبل از  اینکه بیشتر  دیر  بشود بدانیم در  مسائل مختلف که هست و یا پیش رو  خواهیم داشت باید با پسرک چطور  برخورد کنیم.  خودمان تا حد زیادی  فهمیده بودیم این روند  ملایم و  مهربانی که در  پیش داریم به سمت  فرزند  سالاری  در  خانه خواهد رفت خدا را شکر وقتی  در  سمینار شرکت کردم فهمیدم  مقدمات کار تا حد زیادی در  منزل ما فراهم است که برایتان خواهم گفت چه ها هستند .. 

پس  این ها را می نویسم برای   یاد اوری به خودم و استفاده همه مادرهای مهربان و فرهیخته ای که بیشتر  از  من می دانند و بیشتر  از  من دلسوزند و فقط   کافی  است  این اشارت های   لازم را هم داشته باشند برای  این کار بزرگ و  مسوولیت  انبوه .  

این نکات تربیتی  مربوط  به سن یک سالگی تا 11 سالگی  است 

پس شروع می کنم.    

چیزی که من  می دانستم ولی  لازم بود یاد اوری  شود برایم این بود که  انتظارات  من از پسرک باید  با توانایی های  او هماهنگ باشد . توانایی های او هم  بهتر  است بطور  علمی و درست ارزیابی   شود  و  بر عهده  مشاوران تربیتی و  متخصصین بگذارم و مثلا فقط به حرف زدن خوب و  حافظه سریع الانتقال او بسنده نکنم و  نگویم بچه من   باهوش  !! است . برای  شروع  چند تا کار  لازم است  انجام بدهم : 

 مقدمه 

یک اصل  مهم می گوید خانه هر  چه ساده  تر  و خلوت تر  ------- تربیت کودک راحت تر 

چرا؟  چون یکسره  به بچه نمی گوییم دست نزن ..نکن..ننداز ..الان میشکنه..بالا نرو.. .. خط  خطی  نکن.. الان تلویزیون چپه میشه بچه جان..نکن دیگه بابا!!!  

قدم اول این است که یک محیط  امن  برای  کودک در  خانه درست کنم. خدارا شکر   خانه ما تا حد زیادی  امن است و به جز  کمد شیشه ای  وسایل شکستنی   چیز  خطرناک زیادی  ندارد  دم دست. کابیت ها را اگر  کلا بیرون بریزد  وسایل تیز و  خطرناک در  دسترسش  نیست ..حواسم هست  ماشین لباسشویی  همیشه  پریزش  کشیده باشد و  میز  ارایش من خالی  از  سایه هایی باشد که به کرات به سر و صورت  پسرک همراه با رژ لب  های  نازنین و  مفقودم  مالیده شده اند ..البته وقتی  چند بار  خسارت های  اینچنینی  دیدم  دستم امد و  جز  پنکک  و  کرم پاک کننده ارایش که  عاشقش  هست  چیز  دیگری  برای  مالاندن به صورت دم دستش  نگذاشته ام!

حتی  توصیه می شود  در  سن زیر  دو سال  بچه ها  تلویزیون را به دیوار  نصب  کنید تا مثل ما  کلا از  حضور  تلویزیونی با آن وضع رقت بار  در  منزلتان شرمنده نباشید ..خب  این وسط  بچه ما تجربیات مختلفی هم یاد گرفت ولی  به قیمت  اوراق  کردن چند وسیله رسانه ای  در  منزل!!    

 

شماره 1

اماده کردن اتاق  بازی

بچه باید اتاق  بازی  داشته باشد .

یعنی  همه وسایل بازی  کودک را جمع می کنیم  و با وجودی که می دانیم همین مادر و پدر  خودمان دو روز دیگر  بر چسب  عقده ای و   خسیسی و  الهی  بمیرم بچه ام ..نوه ام  از  دست شماها چه ممی کشد و ... به ما می زنند ولی  تربیت بچه را ترجیح می دهیم و با خیالی  ارام  همه را در  یک کمد  می گذاریم و درش را هم سه قفله می کنیم.

  اجازه خانم؟ پس  ما این همه اسباب بازی  را  برای  مزارستان  خودمان گرفته ایم؟  نخیررررررررر  جانم... گرفته ایم  تا کودک بازی کند ولی  در  ازای  یک کار  خوب  و کسب  امتیازات لارم حق  بازی با این وسایل به عنوان پاداش  به او داده می شود . پس  اگر  اتاق باز ی ندارید  با تیغه یا پرده یا پاراوان یا هر  چیز  اختراعی  دیگر   بخشی از  اتاق را تبدیل به اتاق  بازی  می کنیم  و فقط  در  همان محدوده فیزیکی  بچه حق  دارد بازی  کند و بعد از  اتمام بازی  وسیله را به شما بر  می گرداند و شما دوباره در  کمد گذاشته و  درش را هم سه قفله می کنید . 

کیفیت و نحوه انجام این قانون خیلی  مفصل است . لطفا تا نوشتن کامل من  اقدامی  انجام ندهید . مفصل توضیح می دهم پست بعدی.

 

نکته:  

تربیت  هماهنگ /  توام با  مهربانی و قاطعیت  

 بهترین مادر  و  پدر  کسی  است که مهربان قاطع باشد  .تربیت کودک نباید  دو گانه باشد .مادر  دلسوز  و پدر  بر عکس.. پدر  بزرگ و مادر  بزرگ و  بقیه مهربانان دور و بر  حق  دخالت در  تربیت را ندارند ..یعنی  نقش  خیلی  کمرنگ تری  باید  داشته باشند ..یکی  از  علت های  سر  سختی من در  سپردن کودک به مهد و  نبودنش  پیش  مادر  بزرگ یا کس  دیگر  همین بود. ادم می تواند  به مربی  مهد ( ان هم مهدی که مو را از  ماستش  از قبل کشیده بودم بیرون و  مثل چشمم اعتماد داشتم و دارم)  خیلی  چیزها را گوشزد کند ولی  مثلا به مامان جانش  که نمی تواند .. آش  کشک خالته را خواهد شنید ..اگر   هم شما  والدینی  مطیع و  قابل تطبیق با مدل تربیتی  خودتان را دارید که خوشششششششششش به حالتان ..به قول   پسر  عموی  یو  نا : خوشش به بالش  شده... 

 

 نکته  مهم  

سلامتی  جسم و روان شما در  اولویت قرار  دارد ..یک مادر  و  پدر رنجور و فرسوده و زیر  فشار  عصبی  و  دارای  مخزن کم  صبوری  نمی تواند  اصول را به لذت و دقت  پیاده کند .پس اول  من خودم را نرمال می کنم  بعد  می روم سراغ  خمیر  زیبای  کوچک و د وست داشتنی امان . 

 

شماره 2

مسولیت پذیری والدین

کودک باید با والد همجنس  خود روزی  حداقل  دو ساعت تمام  بازی و  تفریح و شادی و  همراهی  کند ..مثلا علی  باید با  امادگی  روحی  لازم و  بدون نشانه ای  از  خستگی  یا عصبی بودن  و با طراوت زیاد  با پسرکمان بروند بیرون  از  منزل و یا همان داخل خانه ( به موقع توضیح می دهم کیفیتش را ) و  حد اقل روزی  دو ساعت را با هم بگذرانند. من هم در  این فاصله روی  مبل لم می دهم و  کتاب  مورد  علاقه ام را خواهم خواند!!  

 

تمرین  عشق  ورزیدن به کودک :  

می دانم همه مان این ها را حفظ  هستیم..نوشتم تا یادم باشد . 

 وقتی  با  کودک   هستید  دستش را می گیرید  ..بغلش  می کنید ..بوسه ای  میزنید بر صورت برگ گلش .. چشم در  چشم  می شوید با او  ..هم قد او خم می شوید .. محبت کلامی و غیر  کلامی  توامان باید  استفاد شود ..نباید  مثل روبات و بی احساس با بچه حرف  بزنیم ..دکتر  می گفت  یک بچه را اورده بودندبه علت ترس  از  اسب .در  مراحل درمان متوجه شده که کودک از  پدرش  می ترسد و هنگام دیدن  اسب  قیافه سرد و  نمی دانم چه شکلی  پدر  را تجسم میکرده و  ترس  را به  صورت ترس  از  اسب  بروز  می داده. عکسی  از  پدر که کودک را بغل کرده و با مهربانی به دوربین می خندد را  چند روز  روی  میز  نهار  خوری و  داخل اتاق  کودک گذاشته اند و کمتر  از  یک هفته بچه  اطمینان پیدا کرده که این همان پدر  است و  رفتار پدر  هم اصلاح شده با  توصیه های  مشاور و  ترس  از  اسب  کلا به خاطرات پیوسته..یعنی  درمان شده بعد  ناپدید شده.. چون بزرگترین مشکل بچه ها  در  سن نوجوانی و  بعدها  بزرگسالی  همین ترس ها و  استرس های  رها شده در  کودکی  است که خود بخود ناپدید شده اند ولی  هرگز  درمان نشده اند و با شدت و صورتی  متفاوت در  دوره ای  دیگر بروز  کرده اند .. 

 

در  این دو ساعت ( حداقل ) که پسر با پدر   و دختر با مادرش  باید  بگذراند  ما بکن نکن ..و دستور  دادن به بچه نداریم.. حتی  حالت و  احساس ما نباید  با عصبانیت و  تغییر  باشد چون بچه می فهمد فلان کارش  همچین حال این باباهه یا مامانه  را می  گیرد  و بعدها  از  آن نقطه ضعف ، حسابی   سربازهایش را به سمت شما می فرستد..و لجبازی  شروع می شود..

گاو را مثلا به دمش  رساند ه ایم و همه این  دو سه ساعت عالی بوده ولی  در  لحظه آخر چون  جای  پارک  مناسب  نبوده و باید زودتر  از  پارک خارج می شده ایم  بخاطر   کند سوار شدن بچه به ماشین یک پس  گردنی  هم بهش  زده ایم و حسابی همه زحمت هایمان را با آن پس  گردنی به مولکول های  هوا  تبدیل کرده ایم!!!  

 

در  همه چیز در  مورد  کودک انصاف  داشته باشید ..عزیزم وقتی بچه ما ساعت  2 شب  می خوابد مسلم است فردا ساعت 8 که بیدارش  می کنیم یا بیدار  می شود به علت کامل نشدن سیکل خواب و  ترشح نشدن ملاتونین کافی  ( در  تاریکی  و در  مغز)  بد عنق  هست و  لجباز و  گوش به حرف  نمی کند و تمرکز و یادگیری  ندارد ... 

 

در  این بیرون رفتن های   مرتب و روزانه با بچه باید  یادمان باشد  که ما وظیفه درایم دائم نکات مثبت کودک را به او یاد اوری  کنیم..افرین یو  نا..چقدر  خوب  از  روی  جوی آب  پریدی  ..آفرین..چقدر  تمیز  شیر  کاکائو خوردی  ..لباست کثف  نشد ..باریکلا پسرم..چقدر  خوب  بلدی  از  سرسره های  پیچ پیچی  بالا بروی  و سر بخوری 

یعنی ما باید   رفتارهای  خوب  کودک را تبدیل به عادت کنیم . چطوری؟ با  تشویق   3 تا 10 بار  یک رفتار خوب  آن رفتار  تبدیل به عادت خوب  می شود. مثلا کودک شما می رود اشپزخانه و روی  یک قابلمه قرمز  می ایستد (   قابلمه  های  نازنین  صمیم بدبخت در  نقش  صندلی  کودک !!)   و  ظرف  می شوید برایتان..خب  کار خوبی  است و شما می خواهید  این بچه بزرگ تر  که شد  دلش  بخواهد کمک های  اینطوری  بکند ..سریع می روید می گویید بابایی ..بابایی ..بیا بیا ..ببین  یو  نا چطور  با دقت و  عالی  همه ظرف ها را شست ..حالا مثلا ظرف های بدبخت در  حد  کف مالی و گربه شوری   خیس شده اند!! خلاصه ما که آدم بزرگیم با این تشویق ها  درست  می شویم بچه که جای خود دارد .. 

چند بار که با کودک بیرون رفتید و  حسابی  خوش  گذشت (باز هم کیفیت و چند و چون این بیرون رفتن ها را توضیح می دهم مفصل تر)  حالا دوستانش را هم دعوت می کنید بیرون..مثلا  امروز با  کوروش و  ماهان میخواهیم برویم شهر بازی ...اشکالی ندارد که پدر و مادر  ان ها هم بیایند ولی  نباید  همه اتان بروید یک گوشه بنشینید و با هم حرف  بزنید و بچه ها در  پارک برای  خودشان بازی  کنند .مهم همراهی شما در  این بازی ها و همراهی با کودک است ..حالا نروید روی  سرسره  ولی  کنارش  باشید و تشویق و هورا و  این حرف ها را از  دور  داشته باشید برایش . 

بچه ها را کجا ببریم؟ 

 هر  جایی که متنوع...شادی  آور .. پر  تحرک و   شگفتی  آور  باشد .. 

دکتر  می گفت یک پدری  امده بود و کلی  به  او اموزش  بازی با کودک و همین حرف ها  توصیه شده بود..بعد می گفت بعد از  دو هفته باباهه گفته بچه ام هیچ فرقی  نکرده بدتر  هم شده..کاشف به عمل امده که پدر  محترم روزی چهار ساعت بچه سه ساله را با خودش  می برده بنگاه  (محل کارش)   تا ساعاتی  در روز را با هم باشند!!!! 

 

یادمان باشد بشترین محبت  به پسر  باید از سمت پدرش  باشد و بیشترین محبت  را دختر باید از  مادرش  بگیرد ..نه اینکه آن دیگری   بی کار بنشیند و  تماشا کند ..نه منظور  این است  که اگر  به بچه بگویی با مامان دوست داری بری  پارک یا بابا اگر  بچه پسر  است فورا بگوید  با بابایی .. من گفتم مادر  بدبخت  که فقط  یک پسر  دارد مثل من چی  دکتر؟  همش که باباهه ترجیح داده می شود و در  بزرگسالی هم همین رابطه عاطفی  قوی بین آن دو  خواهد بود ..دکتر  گفت مگر  غنیمت جنگی  تقسیم می کنیم؟  این بچه باید از  یک مرد الگو بگیرد ..باید رفتارهایش  مثل یک مرد باشد  ..دختر  باید از  مادرش  الگو بگیرد تا دو روز  دیگر   در  سن 17 سالگی توی  سرت نزنی که چرا دخترم عاشق کارهای  پسرانه و  دوستان   معمولی جنس  مذکر  است و  پسرم  عاشق  ارایش و  ناز و عشوه..دیدم راست می گوید .گفت  تازه  تو  انقدر  جلوی بچه  باید به پدرش  عشق و علاقه بدهی که  بچه ارزو کند ای کاش زودتر بزرگ بشود  مثل بابایی  بشود تا مامان اینهمه دوستش  داشته باشد ...بعد من در  کمال بدجنسی  پرسیدم اگر  پدر  امادگی و  شخصیت و  کفایت الگو شدن نداشت چه؟  !!!  البته منظورم همسرم  نبود  ولی  برایم سوال پیش آمد ..او هم پاسخ داد   برای  پسر بچه ما یک الگوی  جایگزین مثل  عمو ..دایی ... بابا بزرگ  یا همیچن موردی یا پیدا می کنیم چون ما  مادران مجرد هم داریم یا کسانی که پدر ندارند .

پست بعدی  میخوام در  مورد  نحوه تنبیه و تشویق  بچه های  این گروه سنی  و تاکتیک های  لازم برای  مجاب  کردن بچه ها  جهت اطاعت از قوانین داخل منزل  بنویسم

بعد  در  مورد اینکه چکار  کنیم بچه به والد غیر  هم جنس  یا  بچه دیگه حسادت نداشته باشه ..

دفعات بعدی هم در  مورد  رفع ترس ها اضطراب های   بچه ها  حرف های  مشاور رو مینویسم تا بررسی  کنیم با هم   

 

 و نکته آخر  این پست :  

حالا مثلا این دکترها و روانشناس ها که اینقدر  بلدند  ببینیم بچه های  خودشون چه گلی به سرشون میزنن....این توی  ذهن خیلی هامون هست .. نه؟   کل اگر طبیب بودی .....

دکتر  یک چیز ی گفت که واقعا  تحسین کردم پاسخش رو ..گفت من که دکتر  فلان هستم  هیچ وقت توی  خونه ام شاید  این چیزهایی که گفتم رو کامل  و بی نقص  رعیات نکنم..این ها اصول درست و صحیح هستند ..من شاید هیچ وقت بچه ام ساعت 8 شب  نخوابه ..هیچ وقت  نتونم بچه ای  داشته باشم که لجبازی و حسودی  ندونه چیه..ولی  من توقعم از بچه ام در  حد وقت و زمانی هست که برش  می ذارم نه در  حد  مدرک تحصیلیم و مقایسه اون با دختر  خاله و پسر  عموش  ...مشکل  ماها اینه که نه وقت میذاریم..نه اموزش  لازم رو می بینیم  ..نه اهمیت زیاد میدیم ولی  توقع و انتظار  ما یک  کودک خو ش رفتار و  سالم و  بی عیب و نقص هست ..و اصلا هم حاضر  نیستیم قبول کنیم اگه به خودم زحمت میدادم و فلان روش رو تو خونه مون اجرا میکردم امروز  وضع بچه ام این نبود ...دیدم درست میگه... پس  تا من در  جلسه بعدی  بنویسم که  اصلا چطور  باید خودمون رو اماده اجرای  این اصول کنیم و شروع بی مقدمه و یهویی  این  روش های  تربیتی  بدون زمینه سازی  لازم  چقدر  مخرب  هست توی  رفتار  بچه ها  همتون رو به خدا می سپارم و   دلم میخواد  تجربه  های  خوب و  تایید شده خودمون رو  با هم مرور کنیم  بعدها  در  این موارد .. 

من  قبلا خیلی  جرقه ها  در  خلاقیت بازی هایم با پسرک و  رفتارهای  خب  بقیه را با  خواندن وبلاگ مادرهایی  مثل  مامان پروین  ( مامان کیاراد)  یا ازیتای  عزیز  ( مامان سوشیانس) یا ساناز  خوبم ( مامام سام پنبه ای  و ناز)  و ... در  ذهنم امده بود..شادی یان ها هم کمکی  بشود تا کودکی  دیگر در  جایی  در  این دنیا بیشتر  کودکی  کند..بهتر  بزرگ شود و  کمتر  اسیب  ببیند از  چیزهایی که من مادر  می شد بدانم و ندانستم....

نظرات 43 + ارسال نظر
محمدهادی سه‌شنبه 2 آبان 1396 ساعت 18:22

سلام.خوبید شما؟یه جوان 30ساله هستم چندین سال قصد دارم ازدواج کنم ولی بخاطر مشکلات مالی نمی توانم ازدواج کنم اگر امکانش هست به من کمک مالی کنید تا ازدواج کنم ممنون.شماره تماس 09033052928.
شماره عابربانک ملی(6037997213792667 )قربانی هستم.متشکرم.الله وکیلی اگر ناچار نبودم این پیام نمیدادم.

نازی یکشنبه 13 آذر 1390 ساعت 13:14

سلام صمیم جان
راستش خیلی قته یم شناسمت شاید چند سالی بشه
روش نوشتنت رو دوست دارم چون خودت رو واقعا توصیف می کنی نه اونی که دوست داری باشی و یا چیزی که نیستی همیشه وقتی اینقدر راحت می گفتی چاق هستی و با اراده قصد رژیم گرفتن می کردی تحصینت کردم حرف زیاد دارم اما خوب شاید خارج از وقت و حوصلت باشه برم سر اصل مطلب
راستش خیلی وقته وبلاگت سر نزدم امروز هم اتفاقی از وبلاگ یکی از دوستان وبت رو دیدم اومدم ببینم چیکار می کنی می دونی من باردار بودم فکر می کنم سه چهار ماهمب ود که شما خبر بارداریت گذاشتی از اون موقع تقریبا بی خبرم ازت
من دوقلو دارم یه پسر یه دختر واااااااااااااااای صمیم جان فکر کن دوتا شخصیت متفاوت بعد خودم هم کارمندم خیلی سخته واسم برخورد درست با بچه ها کردن
فعلا همین پست اول تربیت فرزندت رو خوندم خیلی جاهاش غبطه خوردم که بعضی کارام اشتباست و خیلی جاها خوشحال شدم که درست رفتار کردم راستش خیلی ها با روش تربیتی من یعنی همین روش ها مخالفن خودم هم دو دل بودم اما دلم می خواد ا همین الان با برنامه و درست با بچه هام رفتار کنم خیلی واسم مهمه وقتی بزرگ شدن تربیت درستی داشته باشن و زندگی با آرامشی داشته باشند من تمام سعی خودم می کنم و توکل به خدا
راستش شوشو زیاد مشتاق استفاده از این روش ها نیست می خوام آدرس وبت بذارم حرفات بخونه اگر راهی چیزی سراغ داری بگو تا من اجرا کنم در موردش
وب بچه هاهم http://hedyahhaykhodayi.blogfa.com/
دوست دارم بیشتر باهات در ارتباط باشم و از تجربه هات استفاده کنم صمیم جان
کلی مشکلات دارم با بچه ها باید بقیه پست هات بخونم ببینم چی می شه خیلی کارم سخته اما تمام تلاشم رو می کنم

[ بدون نام ] دوشنبه 7 آذر 1390 ساعت 08:34

صمیم جونم....صمیم جون دوست داریم دوست داریم ممنون که این همه خوبیهاتو با ما به اشتراک میزاری میزاری تا یاد بگیریم..... از حس قشنگت از روح بلندت ممنونم عزیز من صمیم خوب دوست من

یک معلم پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 07:28 http://makemoreprogress.blogfa.com



با عرض سلام
از شما دعوت می کنم از وبلاگ آموزشی " شما می توانید زبان انگلیسی را یاد بگیرید " بازدید بفرمایید.
هدف ما آموزش زبان انگلیسی به علاقمندانی است که نمی دانند چگونه باید آن را یاد بگیرند.
با توجه به پر ببیننده بودن وبلاگتان اگر تمایل داشتید این وبلاگ را حتی شده برای مدتی کوتاه لینک کنید تا
علاقمندان یادگیری زبان با آن آشنا شوند. من وبلاگ شما را لینک کردم. موفق باشید
http://makemoreprogress.blogfa.com/


هنگامه سه‌شنبه 1 آذر 1390 ساعت 13:15

سلام قربون یونا بشم که از الان ظرف میشوره خوش به حال همسر آیندش(چشمک)

راستی این آدرس در رابطه با افزایش هوش بچه با بازی های خلاقانه است یه نگاهی بهش بکنی بد نیست


ضمنا ممنون میشم که مطالب کلاسها و روانشناسها را بگی چون من در شهری زندگی میکنم که اصلا این مسائل مطرح نیست و این کلاسها برگزار نمیشه
منتظر مالب قشنگت هستم
عزیزم خیلی دوست دارم راستی دختر منم از یونا ی تو 8ئ ماهی کوچکتره

مرسی عزیزم
ادرس نبود از اون لینک

پرنیان سه‌شنبه 1 آذر 1390 ساعت 09:10

صمیم جان سلام
واقعا لطف خدا بود که شما الان تصمیم بگیری از این راهکارها برای کمک به تربیت بهتر بچه ها توی وبلاگت هم بذاری تا امثال من که به خاطر استرس زیاد زندگی و دوری از ایران و هزار تا دلیل دیگه از فرشته های کوچیکمون غافل شدیم به خودمون بیایم ...
صمیم جون من واقعا تو مرحله ای هستم که برای رسیدگی به دختر 6 سالم احتیاج به کمک دارم، مخصوصا که الان یه نوزاد کوچک دارم و با احساس عذاب وجدان خیلی شدیدی از کم وقت گذاشتن برای دخترم دست و پنجه نرم می کنم و با خوندن نوشته هات شدیدا تکون خوردم که من الان دارم برای این بچه چکار میکنم واقعا؟ سالهای قبل که ایران بودم و فقط همین یک بچه رو داشتم خیلی بیشتر وقت میذاشتم، حتی انقدر حساس بودم که تا از 2 سالگیش گذشت و هنوز دستشوییش رو نمی گفت میبردمش پیش روانشناس کودک یا مثلا میبردمش پیش روانشناسه می گفتم نکنه مشکل هوش داره هنوز اسم رنگ هارو نمیگه! که دکتره دعوام میکرد هربار و می گفت به خدا هنوز زوده، صبر کن! پس من چی شدم حالا که انقدر ازش غافلم؟ میدونی چند وقته که اصلا این 2 ساعتی که میگی مادر باید برای دخترش وقت بذاره و باهاش بازی کنه من اصلا نذاشتم؟
واقعا به این مطالبت احتیاج دارم مخصوصا اون مطلبی که گفتی درباره رفع ترس ها و اضطراب های بچه ها میذاری چون چند وقته دختر من به خاطر تنها شدن و دوری از خانواده من که خیلی بهشون وابسته بود و به خاطر رفتن به مدرسه ای که بین بچه هاش غریبست و کسی همزبونش نیست و هزار دلیل دیگه و از همه مهمتر شاید به خاطر سخت گیری های من دچار وسواس و اضطراب شده و زندگیش و زندگیمون مختل شده!
خیلی خیلی به این نوشته هات و کمکت احتیاج دارم و ازت واقعا ممنونم که تصمیم گرفتی این مطالب مفید و صحبت های دکترتون رو در اختیار مادرهای غافلی مثل من هم بذاری.
بی صبرانه منتظر نوشته هات هستم

.(لنا) سه‌شنبه 1 آذر 1390 ساعت 07:55

عالی بود عزیز ممنون که وقت گذاشتی
منتظر ادامه هستیم
یک سوال
عزیزم شما میدونی علت جیغ زدن بچه 18ماهه چیه؟

ایشون گفتند جیغ زدن بچه ها یا طبیعیه : گرسنگی! خیسی و کثیف بودن.. تشنگی .. جای خواب بد و سرما و گرما... خستگی و .. درد و عصبانیت . وو
و یا به خاطر جلب توجه شماست ( که ما با اینجاش کار داریم ) که خواهیم گفت .

سمانه مترجم سه‌شنبه 1 آذر 1390 ساعت 03:45

آفرین آموزنده بود. مرسی. بسیار کار خوبی کردی این کلاسو...

فقط گلم یو هو سام اسپلینگ فالز این یور لست 5 سنتنز

ای لاویو لیدی سو ماچ . کیسسسسسس

غلط املایی یا تایپی ؟!!!!!!!!!!!!!

من روی اسپلینگ فارسی خیلی حساسم..خیلی ..

سمانه مترجم تهرون سه‌شنبه 1 آذر 1390 ساعت 03:29 http://angizehzendegi.blogfa.com/

هنوز نخونده دوست دارممممممممممممم

یادت باشه سر نمیزنی به ماهاااااااا. ما 3 سال اومدیم شما 2 بار !!

صمیمممممممممممممممممم.اههههههههههههه !!!

قاصدک دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 22:32 http://fereshteha76.blogfa.com

سلام صمیم جان
عزیزم تکلیف اون پسرایی که هر چی به باباهاشون میگی باید رابطه قوی تری با پسرش داشته باشه به گوششون نمیره چیه ؟تکلیف مادره چیه؟اگه اونم رابطه اشو با پسرش کمرنگتر کنه که پسره پس فردا اوا خواهر نشه بچه بیچاره دچار کمبود محبت نمیشه؟ مادره چیکار میتونه واسه پسرش کنه؟

ببین ایشون هم تاکید داشتند که اول رابطه قوی بین والدین و هماهنگی و انسجام رفتار تربیتی بای وجود داشته باشه بعد بریم اصولی کارهای بعدی رو انجام بدیم..
خب پدر رو میبرید پیش یکی از این مشاورین تربیت تا شاید متوجه اهمیت نقشش بشه..البته ب تذکر غیر مستقیم نه کشون کشون...

ما رابطه مادر رو با بچه کمرنگ تر نمی کنیم ..ما ساعت هایی که بچه با پدر می گذرونه رو بیشتر می کنیم.. مثلا اگر مادر ۸۰ تا وقت داره با بچه ..پدر باید ۱۰۰ تا وقت بذاره

به اون هم می رسیم

روشن دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 19:20 http://www.hadisemaman.blogfa.com

سلام وبلاگ بینظیری دارید خوشحال میشم به منم سر بزنید و تبادل لینک کنیم منتظر هستم

مریم و علی دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 16:30 http://alidelam.blogfa.com

دیشب من کار داشتم دادم علی این پست رو بخونه و بعدا برام تعریف کنه!
پس اظهار نظری ندااارم

مریم دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 14:09 http://www.maryamkhanoomi.blogfa.com

وااا.اسباب بازیای بچه رو ندی بهش که چی بشه.مگه دلخوشیه بچه چی ست که حالا واسه اونم باید کار خوب انجام بده؟مگه ما که اینکارو باهامون نکردن چه جوری هستیم؟بزهکار شدیم؟بچه باید بچه گی کنه.میدونم گفتی این مطلب کامل نیستو صبر کنیدو اینا.اما من صبرم نیومد

مریم جان
ببین بچه تربیت کردن مثل دیمی کاشتن نیست که آدم دلش رو به همون ۴۰ درصد موقیت خوش کنه..اگر کسی دلش نخواست حداقل نگه راهی نبود ونمی دونستم ..بگه بود و نخواستم ( نقل از دکتر)

ماها بزهکار نشدیم ولی بی مشکل هم نیستیم .. ماها شاید خیلی بهتر میتونستیم باشیم چرا همش با ازمون و خطا بریم جلو ؟
یک فرقی با یک نسل قبل تر هم باید داشته باشیم.
صبر کن باز هم.. تکمیلش می کنم اینا رو

[ بدون نام ] دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 13:57

اسم این پستت من رو یاد خدا بیامرز ثمین باغچه بان انداخت.
در همین زمینه سی دی های تعلیم و تربیت دکتر هلاکویی هم بسیار مفید هستن.مخصوصا سی دی اول به اسم فلسفه و اهداف تعلیم و تربیت.و بعد بخش یک تا سه سالگی و سه تا هفت سالگی فعلا به کار صمیم باغبان میان.
نهال باغچه اتون سرسبز!

تسنیم دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 13:27 http://www.taninezendegieman.blogfa.com

صمیم جان منی که هنوز مادر نشدم کلی چیز با خوندن این پستت یاد گرفتم که مطمئنم بی تاثیر نخواهد بود چه برسه به کسی که مادر هست!
راستش این مسئله تربیت کودک واقعا برای من یه دغدغه فکری هست و اینکه چه مسئولیت بزرگیه این کار.خواهش میکنم باز هم هرچی بلدی و یاد گرفتی بنویس و اگر کتاب خوب هم سراغ داری معرفی کن.
گل باغ زندگیتون همیشه سرسبز و پرطراوت باشه انشاله.

حکیم باشی دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 13:24 http://delikhoun.blogfa.com

سلام عزیزم خیلی مفید بود مطالبت من یه دختر 2 ساله دارم سعی می کنم حتما از مطالب خوبت استفاده کنم .

مریم توپولی دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 13:10 http://man-va-to-ma.blogsky.com

سلام صمیم جون دیشب پستت رو نخوندم ولی الان خوندم
جالب بود البته واسه من که هنوز نی نی ندارم استفاده نداره ولی قول میدم نی نی دار که شدم این کارا رو واسش انجام بدم دوستت دارم خیلی میشه اگر حوصلشو داشتی به وبلاگم بیای و در ضمن لینکم هم بکنی اخه من بی اجازه لینکت هم کردم بوس بوس زیاد
واسه یونا هم بـــــــــــــــــــــــــوس خیلی محکم راستی یه سوال یونا یعنی چی؟

یعنی نعمت خدا
ان چه خدا عطا می کند
نام یونس در عبری هم هست

نور دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 11:38

سلام صمیم جان ...
من با یکی از روانشناسای تهران در ارتباطم - در زمینه خودم و همسرم-
این پست رو خوندم یاد این افتادم که وقتی از همسرم و خصوصیاتش و ....براش گفتم گفت همسر تو قربانیه.....قربانیه تربیت پدر و مادرش...

واقعا ممنون که برای یونا چنین اقدامی کردید و
ممنون که این اطلاعاتو در اختیار ما هم گذاشتی :*

آهو دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 11:32 http://www.lahzehayeman1.blogfa.com

سلام خانومی!!خوبی؟:-*
واقعا بابتاین مطلبت ممنونم حتما ادامه اش هم بزار که خیلی مفید بود!دختر من3.5 سالشه!در مورد اون تشویق که گفتی اگهتکرار شه تبدیل به عادت خوب میشه من خودم خیلی به تجربه دیدمش!الان دخترم هر روز وقتی بیدار شدتختشو مرتب میکنه!!!!
خلاصه خیلی دوستت دارم مامانی خوب ودوست داشتنی:x

مامان هانیا دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 10:42 http://www.haaniaa.persianblog.ir

عالی بود صمیم جون. من متاسفانه از ۲ سالگی هانیا حوصله نکردم برم مشاوره. با این مطالبی که گذاشتی تصمیم گرفتم توی هفته‌ی آینده یه سر بهشون بزنم. دمت گرم خواهر!

آذر دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 10:04 http://kuchehdusti.blogfa.com

صمیم جان واقعا مطالبت به درد همه مادران و پدران می خوره زود به زود بنویس. دوم اینکه از دکترت میتونی یه دکتر تو تهران پیشنهاد بگیری؟ ممنون

فرناز ( مامان دینا ) دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 10:03 http://hilga.blogfa.com

سلام عزیزززم . خیلی عالی بود . دستت درد نکنه . من با تشویق خیلی جواب گرفتم . اگه داره لجبازی میکنه یا کار بدی میکنه با یک تشویق فوری دست برمیداره .فقط صمیم مشکل من اینه که بیشتر موقعها که از سرکار میام خیلی خستم . حوصله ندارم . یکم بخوابم سرحال میشم و انرژی میگیرم.یک وقتایی دلم خیلی برای دینا میسوزه که التماس میکنه مامان نخواب بیدار باش

مامان هانا دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 09:45

صمیم جان، دستت درد نکنه، دختر من هم 2 سال و 5 ماهه هست. واقعاً از اینکه این تجربیات ارزشمندت را زحمت می کشی و تایپ می کنی و با بقیه به شراکت می گذاری، ممنونم. من که خیلی استفاده کردم و با دقت و جدیت پیگیری راهکارهات هستم.
صمیم جانم، از صمیم قلبم از تو دوست خوبم تشکر می کنم. هر وقت اومدی کرج یا تهران، خیلی خوشحال می شم که میزبان شما و خانواده عزیزت باشم. ایمیل من رو نگه دار، میزبان بدی نیستم و اگر بفهمم که اومدی این ورا و به من سر نزدی، واقعاً ناراحت می شم. هروقت فرصت کردی، قدمت روی چشم.

قربون مهربونیت بشم عزیزم
این ها وظیفه من هست برای بهتر شدن زندگی کودک خودم و بچه های گل دیگه

نگاه مبهم دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 08:24

صمیم مهربونم سلام.

خیلی از نکات جالبی که نوشته بودی استفاده کردم و به موقع هم باید عمل کرد. من فقط نگران همون کمبود وقت هستم. نمی دونم چی پیش میاد؟؟؟!!!

ندا دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 02:54

مرسی صمیم جون عالی بود .
لطفا ادامه بده .من چند وقته با بعضی رفتارهای دخترم (۲۲ماهشه)مشکل دارم ولی توی اهواز مشاور کودک خوب پیدا نکردم.
در ضمن خاله شدنت مبارک .

هدیه دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 02:04 http://www.2qolnini.blogfa.com/

وای مرسی صمیم مهربون که این قدر با محبتی و حاضر شدی دانسته هاتو با ما قسمت کنی... کلی استفاده کردم ... خیلی کسارو میشناسم که خیلی بیشتر از این مشاوره ها میرن ولی حاضر نیستن به پدر مادرهایه دیگه یاد بدن مبادا از بچه هاشون جلو بزنن.. واقعا قلب خیلی بزرگ و مهربونی داری...

آنیتا دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 00:48

ممنونم صمیم مهربانم
وظیفه دونستم تشکر کنم از این پستت. بی صبرانه منتظره باقیش هستم

وصال یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 23:46

وااااااااااااااااااااااقعا ازت ممنونم خانومی.نمیدونی چقققققققققققدددددددددددددددرررررررررررررررررر نیاز به چنین توصیه ها و حرفایی داشتم.دختر منم همسن یوناست و من همه اش درگیرم که چطور قاطع باشم چطور الگو باشم و هزاران چطور دیگه؟خدا خیرت بده.بی صبرانه منتظر پست بعدیتم عزییییییییییزم.یونا رو از طرف من بچچچچلون.
راستی پیش دکتر وثوق رفتی؟

نه
دکتر پیمان هاشمیان

مامان شادی یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 23:42 http://www.missdiana.blogsky.com

صمیم جان به نکات خوبی اشاره کردی عزیزم امیدوارم همیشه وبلاگتان شاد و ژربار باشه عزیزم

ثمر یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 22:52

صمیم جان اینکه پدر با پسر برود و مادر با دختر...
این روش تربیتی است که چندین ساله در موردش شک و شبهه است و کمی رو به منسوخی میگذارد. حداقل در کشورهای پیشرفته و نزد روانشناسان پیرو مکاتب نوگرا. البته هنوز هم در همان کشورها طرفداران نظریه فروید و لاکان به خاطر جدایی جنسی طرفداران بسیاری داره.
اما بسیاری تحقیقات انجام شده نشون میده که یک انسان بهتره که هر دو صفات خصوصیتی که به نام مردانه یا زنانه میشناسیم رو در حد تعادل در وجودش داشته باشه. به این میگن فراجنسیتی بودن. تحقیقات عظیم و بسیار گسترده ی ساندرا بم به صراحت نشون داده که بچه های فراجنسیتی در آینده بسیار موفق تر خواهند بود. جودیت باتلر، سارا سیویسه و ... معتقدند که نباید بگوییم الگوی پسر، پدر و الگوی دختر مادر.
حرف در این زمینه خیلی خیلی زیاده. من فقط دلم میخواست روانشناسان کودک ما کمی هم دیگاههای مکاتب جدید رو بررسی می کردن و بهش اهمیت میدادن.
موفق باشی عزیزم

ممنون از این نکته
بله دقیقا درسته
من متوجه شدم که منظور ایشون خط قوی و پررنگ جدایی جنسیتی نبوذ . شاید خیلی در موردش ننوشتم ولی من خودم این مسایل رو با توجه به ظرفیت ها و بار فرهنگی خونواده خودم اجرا میکنم و ما خودمون این تفکیک رو به این صورت مرز دار نداریم
در موردش بشتر میخونم. مرسی.

حنا یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 22:27 http://www.doosjoon.blogfa.com

مرسی صمیم جون گلم. خیلی عالی بود. حتما سعی می کنم انجامشون بدم.دختر من ۲۰ ماهه هست.

مریم توپولی یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 22:01 http://man-va-to-ma.blogsky.com

سلام صمیم جون جونی
چه خوب که اپ کردی دلم یه ریزه شده بود خواستم بگم شرمنده وقت ندارم بخونم الان داییم اینا میان واسه بله برون عجله دارم فقط خواستم خبر بدم که میدونم اپی دوستت دارم یونای گلت رو ببوس ان شاالله هرروز بیشتر از خودت و زندگیت راضی با شی
بوس بوس

سی سی یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 21:36

ممنون صمیم جان. خیلی با این موضوع خوشم امد هر چند بچه ندارم اما به دیدم برای اینده کمک کرد.یک سوال هم داشتم می خواستم ببینم این روانشناس یا کلاس در کجا برگزار میشه در مشهد برای یک دوست میخوام البته اگه اشکال نداره

دکتر پیمان هاشمیان
فوق تخصصی روانشناسی کودک و نوجوان
کلینیک دارند
مشهد چهار را ه دکترا
ابن سینای دو

فرشته یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 21:31

سلام صمیم جان من وبلاگ شما رو میخونم منم یه پسر دارم همسن وسال پسر شماست
میخواستم بپرسم ببینم پسر شما جیش رو میگه اگه میگه چه جوری شروع کردی من دو بار تلش کردم ولی بی نتیجه بود دوباره به پوشک کردنش رو آوردم

پسرها تا سه سال و بلکه سه سال و نیمگی هم زمان دراند برای کنترل این قضیه .. من الان که پسرک دو سال و 5 ماهه هست حواسم جمعه که هر وقت خودش علائم امادگی رو نشون داد سریع و با حوصله زیاد اقدام کنم

من هنو ز پوشک می کنم ولی به زودی میخوام جدی تر روی این قضیه کار کنیم تو خونه

علی یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 21:10

سلام
انقده گفتین این وبلاگ مخصوص خانم ها است که دیگه جرات نداریم سربزنیم.
فقط خواستم یه سلام بدم.
امیدوارم شاد باشید.
در پناه حق

لاله یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 19:24

من هنوز بچه ندارم ولی خیلی ازت ممنونم که اینها رو برامون نوشتی. هم به خاطر وقتت و هم به خاطر دلسوزیت که گذاشتی همه از این تجربه ت استفاده کنن.

ارغوان قریشی یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 19:15

یادمه یه بار گفته بودی مشهد زندگی میکنی! از اونجایی که منم مشهدم....میشه لطف کنی اسم و آدرس این دکتری که پیشش رفتی رو بگی؟! من نیاز دارم به همچین روانشناسی...آخه چند باری که رفتم همه چیزهایی که خیلی ساده است رو بهم میگفت...

دکتر پیمان هاشمیان
فوق تخصص روانشناسی کودک و نوجوان
کلینیکش تو خ ابن سینای ۲ (چهار راه دکترا) ست
دقیقا روبروی پلی کلینیک سجاد( ارتش) میشه

بانوی اردی بهشت یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 18:24

ممنونم از اطلاعاتت عالی بود صمیم جان

رضوان یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 18:11 http://noorekhoda.blogsky.com/

صمیم عزیزم خیلی خیلی خوشحالم که تو گاهی برای خودت باقیات صالحاتی فراهم می کنی که تا همیشه عواقب کارهای خیرت برات می مونه. حتی در اون دنیا و مطمئنم خدا همه این بسته هایی که پر از خیر و شادی برای دیگرون می فرستی رو یه روزی در یه جایی که خیلی نیاز داشتی جلوی پای خودت و عزیزترین هات قرار میده. من به چشم دیدم خدایی که سلامتی و امنیت رو به بچه ای داد که مادرش خیرخواه دیگرون بود...

من حس و حال این روزهام خیلی فرق کرده و خونه ام رو عوض کردم و این پستت هم به این جریانات اخیر زندگی این روزهای من نزدیکه .یعنی خیلی به دردم می خوره .دوست داشتی بیا و ببین. دعوتت کردم که بیایی تا تو هم در شادی من شریک بشی به پاس خوبی هایی که به من داشتی.

خیر و شادی و سلامتی تان روز افزون.

عسل اشیانه عشق یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 17:30

به به. افرین بر مادر اپ تو دیت و نمونه.
خیلی خوبه واقعا ادم اینا رو بدونه. البته به قول دکتره هیچ کس نمیتونه ۱۰۰ درصد اینا رو عمل کنه ولی یه نیم بند هم بتونی عملی کنی بازم خوبه.
نگران نباش تو بهترین مامان دنیا هستی

آتوسا یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 16:04

صمیم دستت درد نکنه .من یه پسر 2 ماهه دارم و خیلی از چیزایی که نوشتی استقبال می کنم .

غزل طلا یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 13:45

این مطلبت رو دوست داشتم مفید بود . من بچه ندارم ولی به نظرم برای برخورد مناسب بابچه های اطرافیان هم اطلاعات خوبی داشت

ملودی یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 13:35 http://melody-writes.persianblog.ir/

سلااام به صمیم جون گلم . قربونت برم من فقط قسمت اولشو خوندم الان یه لنگه پا وایستادم باید برم بانک برای همین بقیه شو بعدا میام میخونم ببینم این توصیه ها چی بوده فقط خواستم دوتا بووووس ابدار چلوندنی بفرستم برای خودت و یونا ی گل و آرزوی شادی و سلامتی و خوشبختی تو خونه تون که یه بابا و مامان گل و یه پسر خوردنییی توش هستن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد