من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

همسر دوم

این که آدم در  یک مساله مثل  همسر دوم  بودن   در  کدوم جناح باشه  کمک میکنه از  زاویه دیگه ای  به قضیه نگاه کنه و همه وجوهش رو بهتر ببینه.یکی  از  دوستان خانوادگی  ما که خانومی  هستند با سه تا بچه حدود  12 سال پیش  همسرش رو از دست داد .همسرش  مرد جوونی حدودا 40 ساله بود و  خانوم هم جوون. این خانوم هیچ کیسی رو برای  ازدواج  نپذیرفت و با کار  کردن  حتی  در رده های  خدماتی کم کم بچه ها رو بزرگ کرد و دومادشون کرد و  یکی هم توی  خونه داره الان.با  پس  اندازی که کرد در  این مدت یک خونه قسطی  هم خرید و  داداجاره و مکه هم رفت و کلی  پس  انداز  مثل طلا اینا هم داره. توی  این مدت هم با خونواده همسرش  رفت و امد داشتن.یکی  از  اقوام نزدیک همسر  خدابیامرزش  مدت یکساله که خیلی  اصرار به ازدواج باا ین خانوم داره و اخرین باری که من دیدم این خانو مرو گفت که تصمیم هاش رو گرفته و میخوان تا چند روز  دیگه عقد کنن.چیزی که برای من کمی  عجیب  بود اینه که این اقا زندگی و دو بچه داره و همسرش  هم خانوم بسیار  پولداری  هست.مال و املاک هم خب  در حد زیادی  داره .حالا این اقا  عاشق  مرام و  رویه زندگی  این خانوم - دوست خونوادگی  ما -شده و میگه میخوادباهاش  ازدواج کنه. این خانوم بخاطر  همسر  دار بودن این مرد  اولش قبول نمی کرد ولی  اقاهه  گفت چه تو قبول بکنی  چه نکنی  به هر حال من ازدواج مجدد خواهم داشت پس  لطفا این قضیه رو به خودت ربط  نده و مشکل من و همسرم ریشه دار هست و ب خاطر  خوش  اومدئن من از  شما نیست صرفا  . مشکل اینه که خانوم این اقا به شدت مذهبی  خشک هست و از  اون یک چشمی هایی که تو خونه برای  شوهر هم همونطوره. بعد اقاهه بعد از  تامین همه چیز برای  خونواده   حالا  به این نتیجه رسیده که همچین زنی براش  کافی  نیست و اون حق داره  از  حضور  یک زن و شادابی  اش  تو زندگی  برخوردار باشه ..به این خانوم گفته من سر پناهی  میشم براون و نیمخوام زنی  مثل تو اینهمه زحمت بکشه و دیگه وقتاستراحتشه..من یک ماشین میخرم برات..رهن خونه ات رو میدم و  اجاره اش رو.. هزینه  های  زندگی  خودت و دخترت رو ..چند وقت دیگه که اوضاع خونه بهتر شد  خونه ات رو بفروش و من هم رش  پول میذارم یک خونه خیلی بهتر به نام خودت میخریم برات و  استرس  زندگی و کار و هزینه ها هم دیگه تعطیل ..دوست داشتی برو سر  کارت دوست نداشتی  بشین خونه ..چند وقت دیگه هم یک مغازه میخرم  برات و مدیرتش رو میدم ب خودت که سرت گرم باشه ..البته کمی  غیر  مستقیم اشاره کردند که بعضی  چیزها منوط به شناخت بشتر  از  خانوم هست و همین اول کاری روی  پول پیش  خونه و رهن و مخارج روزانه و  این ها  حساب  کنه تا بعد انشالله بیشتر  هم رسیدگی میشه به زندگی  این خانوم...خب  این بخش  خیلی خوب  ماجراست و پسرهای  خانوم هم میگن  مامان..به فکر  خودت باش ( این بچه ها از اول هم با ازدواج مادرشون همون موقع جوونیش  مشکلی  نداشتند) ما سر زندگیمون هستیم و  هزار جور  مشغله داریم ..به فکر  چند سال بعد خودت و تنهایی  ات باش ..ما نمیتونیم تحمل کنیم که تو چشم به راه اومدن یکی  از  ماها باشی و خوشبختی  تو و رضایتت الان برامون مهم تره ..سن ایشون حدودا 46-45 سال هست واون اقا یکی  دوسالی  کوچکترن و بسیار  ادم منطقی و  به تعریف  بقیه مرد  محترم و خونواده دار ..مهریه هم چیزی  حدود  60-50 سکه تعیین کردند .فعلا قراره به خاطر  اینکه اوضاع زندگی  این ها یکدفعه از  حالت ارامش  خودش در نیاد  همسر  محترم فقط روزها تشریف  بیارند  منزل خانم و  مهمان باشند تا بعدها که به قول خود آقا  یک شب  این ور یک شب  اون ور  تا عدالت رعایت بشه! من این وسط  پرسیدم همسر  اولش  چی  میگه؟  خانم گفت که مسلما ناراحت هست و براش  سخته ولی  خب  دیگ مرغ از  قفس  پرید و زودتر باید به فکر  یک کاری برای  زندگیش  می افتاد..الان هم اقا با همسر  اول  شرط  گذاشته که حق  ندارید با زندگی  خانوم دوم کاری  داشته  باشید یا مزاحمتی  چیزی و برای اینکه درس  بچه اشون هم لطمه نخوره خیلی با ارامش  توی  خونه با خانم اول برخورد  میکنه ولی  به هر  حال اصل قضیه سر جاش  هست .این خانوم دوم  خیلی خوش برخورد و خوش خنده و گرم و مهربون و دئوست اشتنی  هست و سنش هم خیلی  کمتر دیده میشه و در  کل خودش  از  اون خانوم هایی بوده که اگه شوهره نگاه به یک عکس  زن میکرده  کلی  لجش  میگرفته..حالا تردیدش فقط  در  مورد اینه که همسر  اول اون مرد  حتما خیلی  ناراحته و این رو هم میدونه که مقصر  این زندگی  او ن نبوده.. نظر  خودم رو فعلا نمی گم فقط  بدونید  الان همه میگن ین اقا  مرد ! هست  که زیر  بال و پر یک زن بی پناه رو میگیره ( با ازدواج دائم)  با این کار و کسی  به دل اون همسر  اول کاری  نداره ..راستش  من خودم بعد از شنیدن این خبر زود رفتم دو تا لباس  جینگولی  میکنگولی  در اوردم گذاشتم دم دست یک وقت بعد از  بیست سال بعضی ها!!! بهونه نیارن که به ما بی توجهی میشد توی  این زندگی  رفتیم سراغ ی بختشاداب و با نشاط!!! 

 

الان همش با خود دارم فکر  می کنم بیچاره خانوم هایی که بعداز یک عمر و نداشتن دلخوشی باز  هم باید بسازند با زندگی  چون انتخاب  دیگه ای  ندارن و کسی  نمیگه آخی  ..شوهرت سرد  بود؟ بی توجه بود به احساساتت ؟  آلهی بمیرم ..خوب شد  ولش  کردی  رفتی  دنبال زندگیت..مگه چند بار  فرصت لذت بردن از  زندگی  و عمرت رو داری  عزیزم؟.... 

همسر دوم بودن گاهی  تصمیمی  هست که به سختی  میشه گرفت..حتی اگر طرف  ادم دیده و شناخته ای باشه.. 

دوست دارم بدونم شماها در  این مورد چی فکر  می کنید..حق این خانوم  نیست که ازدواج کنه و به ارامش برسه بعد از  اونهمه سختی ؟  ایا حق  زن اول اینه که یکدفعه ببینه  شریک داره توی   داشتن مردش و فقط  چون یک مسایلی براش  اولویت اول نبوده حالا باید سوزه وبسازه...؟  اقا گفتن اگر  خانوم  اول مشکلی  داره  ایشون با پرداخت کلیه حق و حقوق  ایشون رو ازاد میکنن از  سختی  و میتونن  خانوم برن برای  خودشون با پولهاشون حال کنن ...و ایا زن هایی  در  این سن و سال باید  حتما با پیرمردهای رو به موت ازدواج کنن و ازدواج با مردی  پولدار و زن دار  بهشون ارامشی که نداشتن توی  این همه سال رو میده...  

مهم تر  از  همه زن اول چی؟ کسانی  تو موقعیت اون باید  چکار  کنن و چطور با این مساله برخورد کنن؟

نظرات 132 + ارسال نظر
در گوشی یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 08:23 http://shooikar50-50.blogfa.com

صمیم عزیزم سلام راستش من صد در صد با ازدواج مجدد مرد مخالفم آخه اون آقا مگه زنشو انتخاب نکرده بود که الان یادش اومده با معیاراش مناسب نیست باید با یکی دیگه باشه یعنی چی ؟ اگه زنش تکراری شده براش اینا دیگه بهونه است ؟ به نظر من کار مرده هزار در صد اشتباهه و حتی نامردی در مورد خانومه هم به نظر من باید خودشو یه لحظه جای زن اوله بذاره ببینه کسی که رفیق سختی هاش بوده تا به این زندگی رسیده حالا یکی دیگه باید تو رفاه مردش باشه چه حالی بهش دست میده ما زنا خودمونم باید یه کم هوای خودمون رو داشته باشیم ازدواج مجدد ایرادی نداره ولی نه به قیمت خراب کردن زندگی یه آدم دیگه می تونه با یه مرد تنها زندگی و. ازدواج کنه نه با یه مرد متاهل متنافرم از این قوانین و عرف مرد سالار صمیم جان مرسی از این پست...

سارا یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 08:19

خانم اولیه مسلما از اول خشکه مذهبی بوده و آقاهه هم موقع ازدواج اینو می دونسته. راه حل مشکلشون هم ازدواج مجدد نیست. اگه جای خانم دومی بودم هیچ وقت این کارو نمی کردم. چون اولش ممکنه خوب باشه اما تضمینی نیست که تا اخر خوب باشه از کجا معلوم حاج اقا بعد یه مدت قدر خانم اولی رو بیشتر ندونس و هوس زندگی دوباره با اونو نکرد یا چه می دونم عذاب وجدان نگرفت یا به خاطر بچه ش برنگشت. من فکر کنم خانم دومی شاید به ارامش برسه اما موقتیه

محدثه یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 08:05 http://entezareshirin86.blogfa.com

سلام.ببین صمیم جان! اینجوری نمیشه.الان یه مدته همش توی پستهات سوالهای سخت سخت ازمون می پرسی.آخه خواهر جان! شما که خودت اهل فن هستی و واردی شما دیگه چرا؟
ولی از اونجائیکه خیلی برام عزیزی روتو زمین نمیندازم و نظر خودمو که می دونم خیلی هم برات مهمه میگم( چرا هیچ آیکونی اینجا نیست که میزان خودشیفتگیمو نشون بدم؟)
به نظر من هم حق اون خانومه که ازدواج کنه اونم با یه همچین مردی( نه یه مردی که پاش لب گوره) و هم حق اون خانوم اولی نیست که همچین بلایی سرش بیاد.
اصلا می دونی چیه این مردا همش به فکر خودشونن و خلاصه یه بهانه ای برای تجدید فراش پیدا می کنند مخصوصا مردای ۴۰ ساله.( بحران ۴۰ سالگی که میگن اینه)
به هرحال ایشالله همشون عاقبت بخیر بشن

فاطمه یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 02:06

سلام.یه جایی خوندم یا شنیدم(الان دقیقا یادم نیست کجا) که آقایون حق دارند همه جوره و حتی با پیژامه گل گلی تو خونه باشند ولی زنها حتما باید در همه حال دامن تنگ و لباس نازک بپوشند ده کیلو آرایش هم بمالند روصورتشون تا آقایون کیف کنند انگار زنها آدم نیستند ونباید وجودشون مال خودشون و راحت باشه و این صورتشون پاک باشه(البته من باشلختگی موافق نیستم) به نظر من اینها همه بهانه مردهای پست وهوسبازه که هم زن اول و هم زن دوم رو مایه لذت خودشون می دونند وخاک برسر ما زنها که همیشه دنبال جلب توجه مردها هستیم در حالیکه معمولا در بیشتر این روابط این مردها هستند که بیشترین لذت رو می برند.

خود من یک وقتایی دوست دارم صورتم تمیز و بدون ارایش باشه و بخصوص یک وقتایی هم خسته هستم و حس ارایش کردنم نمیاد ..ولی ظاهرا این اقایون دلشون میخواد همون کیلو کیلو هه رو ببینین خواهر ..

دور از جون..حالا اینقدر ناارحت نباش عزیزم..

گلبرگ از ترکیه یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 00:37 http://golbarg4.blogfa.com

مخالفم
این خانم نباید با این اقا ازدواج کنه
لزومی نداره بایه پیرمرد رو به موت ازدواج کنه
بایه مرد 45 تا 55 سال که همسرش مرده یا طلاق داده بهتره ازدواج کنه

واقعا متاسفم برای قوانین کشورمون که به مردا این اجازه هارو میده
اما اون خانم اولم اشتباه کرده که حواسش به شوهرش نبوده وبه خودش نرسیده واینا

الهام شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 23:04


بیایید دنیا راجای بهتری برای زندگی کردن کنیم

راننده تاکسی ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی، بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی.

آدم هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو برنمی گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.

آدم هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند.

آن هایی که هر دستی جلویشان دراز شد به تراکت دادن، دست را رد نمی کنند. هر چه باشد با لبخند می گیرند و یادشان نمی رود همیشه چند متر جلوتر سطلی هست، سطل هم نبود کاغذ را می شود تا کرد و گذاشت توی کیف.

دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند، مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی.

آدم هایی که از سر چهارراه نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.

آدم های اس ام اس های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم های اس ام اس های پرمهر بی بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.

آدم هایی که هر چند وقت یک بار ای میل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد هر یادداشت غمگین خط هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند.

آدم هایی که حواسشان به گربه ها هست، به پرنده ها هست.

آدم هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را به لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.

آدم هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند.

همین آدم ها، چیزهای کوچکی هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن

لاله شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 22:26

والا به نظر من این خانم حقشه که یه زندگی آروم و خوب داشته باشه و با کسی ازدواج کنه. ولی چرا آخه با یه مرد زن دار؟؟ یعنی یه مرد مجرد خوب پیدا نمیشه؟ مردی که مثلا همسرش به رحمت خدا رفته و با این خانم همدرده؟ نمیشه آیا؟
چرا این آقا فکر کرده زن یه موجودیه که اگه به هر دلیل دیگه دلت نخواستش میتونی براش راحت جایگزین پیدا کنی و یکی که بیشتر باب میلته بذاری جاش؟؟
من کلا با این قضیه ی زن دوم و اینجور چیزا خیلی مخالفم. خیلی. هیچ جوری توی کتم نمیره و توجیهی نداره از نظر من

سوگند شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 21:09

سلام. این پست منو یاد وبلاگ هوو http://havoo.persianblog.ir/ و وبلاگ همسر دوم http://hamsar2.persianblog.ir/ انداخت بد نیست که نظر این قشر رو هم بخونید. اما به نظرمن این دین اسلام و جامعه ماست که اجازه چندهمسری رو به آقایون داده و اونها هم سعی در عمل بر مبنای دین البته فقط درهمین موردش دارند وگرنه در کدام آئین و مسلکی گفته که شما آرامشت رو در کنار چند همسر با هم پیدا کن و هر قسمت وجودت با یک نفر آرامش پیدا کنه .آقای داستان شما هم از این قشره .من فکر میکنم ما خانم ها لااقل باید به این باور برسیم که احترام به همنوع خودمون را باور داشته باشیم و به هیج عنوان تنهایی خودمون رو بر روی آشیونه هرچند خراب دیگری جبران نکنیم که قطعا با وجود شخص دوم /حالا شرعی و غیر شرعیش تفاوتی همندارد/ دیگه جایی برای همدلی با همسر اول باقی نخواهد ماند و به مرور زمون ایشون دیده نخواهند شد . دل وعقل سلیم می گه اگه نتونی با طرفت بسازی برات کم می زاره یا هزار دلیل دیگه بهش بگی و مرد و مردونه یه رابطه رو تموم کنی و وارد دومی شی . زن داستان شما هم میون این همه مرد تنها چرا باید حتما با یک مرد متاهل بمونه که نیاز باشه عدالت بینشون برقرار کنه چرا نباید وارد رابطه ای بشه که عدالت به معنای واقعی توشه .....

ریحانه شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 21:08 http://reina1358.blogfa.com

به نظر من زندگی که رو خرابه های زندگی یک نفر دیگه ساخته بشه هیچ فایده ای نداره. شاید اون آقا در این سالها هیچ تلاشی برای ساختن زندگی نکرده؟ این بعد قضیه را هم باید دید؟ شاید اصلا همش خودش مقصر بوده؟ پس اینجا حرف زن اول چی می شه کسی حرف اونو نشنیده که بشه راحت قضاوت کرد. همیشه زنها باید خودشون را مطابق میل مردها درست کنند اونا هستند که باید زندگی را بسازند تا مطابق خواسته های مرد باشه . ...

وصال شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 21:01

چند سال پیش یکی از دوستای بابام (استاد دانشگاه) با داشتن یه خانم وااااقعا متشخص و جینگولی رفت با کسی که همسن مادر خودش بود (بی اغراق) ازدواج کرد.بعدها فهمیدیم کمبود شدیییییید محبت داشته.تنها چیزی که اون خانم جینگول متشخص نداشته.هر کسی زبان عشق مخصوصی داره.اون خانم اولی شاید به زبان عشق خودش به آقاهه محبت میکرده"در حالی که زبان عشق آقاهه یه چیز دیگه بوده.کتاب
"پنج دستور زبان عشق" کمک میکنه آدم بفهمه زبان عشق همسرش چیه.

فاطمه شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 19:44

سلام صمیم جان.سال نو مبارک.مرتب میخونمت ولی خاموش
این پستت...اگه خودمو جای این خانم آشناتون بذارم(با این شرایط) فکر کنم قبول کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!

علی (اندیشه پارسی) شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 19:30 http://www.heyat-ebrahim.blogfa.com

سلام
دست روی موضوع مهمی گذاشتید به جرأت می گم صحبت کردن درباره این موضوع حرکت کردن روی لبه تیغه.
کمتر میشه گفت که این آقا زیر پر و بال این خانم گرفته چون شما خودتون گفتید که این خانم به تمام چیزهایی که می خواسته رسیده ولی از طرفی هم نظر پسرهاش درسته که رسیدگی در یه مقطعی به مادری که پیر میشه برای عروس خیلی سخت میشه
ولی از طرفی زن اول جوونی و بهار زندگی شو گذاشته به پای شوهر و زندگیش (حالا هر چقدر هم به ملاک های شوهرش نمی خورده که صد در صد درست نیست چون شوهر هنگام خواستگاری می تونسته از این موضوعات سر در بیاره) گذاشته و ول کردن این زن عوض ثواب داشتن برای کمک به زن دوم گناه بزرگتری داره که زن اول رو دل شکسته و بی سر پناه و بدون آینده ول می کنه.

این مرد اگه از راه درستش وارد میشد می تونست زن اولشُ به ملاک هاش نزدیک کنه، یا ملاک های خودشُ به همسرش نزدیک کنه، یا نه، زن اول را راضی می کرد تا زن دوم بگیره.
مطمئناً اون مرد به دنبال هوس بوده (منظورم فقط شهوت نیست) و گرنه راه هایی برای درست کردن زندگیشون بوده.

البته اول عرایضم هم گفتم صحبت کردن در این باره حرکت روی لبه تیغه

سها شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 15:56

اول که به نظر من این جور آقایون آدم های درست حسابی نیستن. شاید حق داشته باشن و از زندگیشون راضی نباشن اما این خیلی نامردی هست که به همسرش بگه من می خوام زن بگیرم ناراحتی برو ! آدم اگه آدم باشه و ببینه از زندگیش راضی نیست پاش رو می کنه توی یه کفش و یا طلاق می گیره یا زندگیش رو اون جوری که دوست داره تغییر می ده اما 2 تا 2 تا نمی شه! اگه خانم همین آقا می اومد می گفت من می خوام با یکی دیگه باشم تو دوست نداری برو اگه موندی هم ساکت می شی تا من تو رابطه ی دومم مشکل نداشته باشم ایشون قبول می کردن ؟ کسی که از حقی که به نا حق براش در نظر گرفته شده استفاده کنه نامرده.
حالا بریم سراغ همسر دوم. اگه هیچ خانمی حاضر نشه با این آقا ازدواج کنه و کلا هیچ خانومی حاضر نشه همسر دوم باشه و یه کم یاد بگیریم منافع شخصیمون رو گاهی به خاطر اخلاق ندید بگیریم اون وقت این جور آقایون دیگه مجال چند همسری رو ندارن. این ها حرفه که چه من با این ازدواج بکنم چه نکنم این آقا می خواد ازدواج کنه پس چه بهتر که من از این ثروت بهرمند بشم ! اگه ایشون با اون آقا ازدواج نکنه و بقیه ی خانم ها هم یه کم اخلاق براشون با اهمیت باشه اون وقت این آقا نمی تونه همچین کاری بکنه و نهایتا عین بچه ی آدم می ره تکلیف زندگی اولش رو روشن می کنه بعد می ره سراغ ساختن زندگی دوم.
حالا همسر اول این خانوم. با عزت نفس جدا بشه و سعی کنه یه زندگی دیگه برای خودش درست کنه.

بلوطی شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 14:36 http://number13.blogfa.com

اوم....سوال سختیه...راستش خوب این خانوم اگر فقط دمبال ارامش و شادی هستن و عاشق اون مرد نیستن می تونن با این اخلاق و قیافه ای که گفتین همسر مناسب تری هم پیدا کنن...ببین مثه این می مونه که بگن ما این ادمو می خوایم بکشیم حالا تو نکشی میدیم یکی دیگه!! مسلما ادم نمی خواد قاتل باشه! البته مقایسه درستی نیست ولی زن دوم بودن یعنی بنای زندگی رو روی خونه یکی دیگه گذاشتن...شاید بشه به خانوم اول اون اقا یه فرصت دوباره داد...شاید این اقا ۱۰ سال دیگه از این خانوم شاد و گرم که اون موقع در استانه ۶۰ سالگی هست خسته شه و بگه نه اینم دیگه ارضام نمی کنه!!! این که یکی به ارامش میرسه و دیگری ارمشش ازش گرفته میشه درست نیست...شاید اگر خانوم اول اون اقا خیلی بد اخلاقن و سردن و برای نجات زندگیشون کاری انجام نمیدن بهتره اول طلاق بگیرن و بعد با خانوم گرم و شاد ازدواج کنن...دلم برای خانوم بد اخلاق و سرد می سوزه...نمی دونم چرا!!!

باران شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 14:35

سلام
اول ما باید حرفای خانم اول را بشنویم بعد بتونیم تصمیم بگیریم ، مطمئنم خانم اول نیز کاستی های زیادی در مردش می بینه ولی چون یک زن نمی تونه اون کاری که دلش میخواد را انجام بده و مجبوره به خاطر بچه هاش زندگی کنه ،
ولی اون آقا خیلی راحت با توجیه کار خودش می تونه همسر دوم یا هر کاری که دلش بخواد را انتخاب کنه .
ولی اون خانمی که می خواد همسر دوم این آقا بشه باید یه لحظه فقط یه لحظه خودش را جای همسراول این آقا بذاره بعد تصمیم بگیره . من نمی گم که اون حق ازدواج مجدد نداره اتفاقا برعکس شاید باید سالها قبل این کارو می کرد ولی الان به عنوان همسر دوم یه کم باید بیشتر دقت کنه .

ارغوانی شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 14:05 http://arghavaninevesht.blogfa.com/

زنی که شما گفتی ، حق داره ازدواج کنه ، اون مرد هم حق داره که دوباره ازدواج کنه و لذت در کنار یک زن بودن رو کسب کنه ، زن اول اون آقا هم دیگه باید از اول به فکر شوهر داری بیشتر می بود و شاید هم الان فقط از حرف مردم می ترسه و گرنه زیاد فکر نمی کنم دلش واسه شوهرش تنگ بشه البته اگر مرد واقعیت رو گفته باشه چون ما نظر زن اول رو نمی دونیم .
ولی یه سوال ** اگر زن گیر یه مرد سرد و یخ و بی روح بیافته چی ** اون که دیگه نمی تونه واسه ازدواج دوم اقدام کنه مگر اینکه با بدبختی طلاق بگیره .....!!!! کجاش عدالته

نسیم شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 13:17 http://bardiajeegar.blogfa.com

اول اینکه چرا حقش هست ازدواج کنه...ولی موردایی که مناسبش باشن و زن نداشته باشن.
زن دوم هم نخیییییییر....دوست دارم خرخره ی مرده رو بجوم!!!
من میگم باید جامعه طوری باشه که وقتی دو نفر با هم تفاهم ندارن و برای هم میبینن مناسب نیستن ... به راحتی بتونن از هم جدا بشن و برن دنبال زندگی خودشون... چه بسا اون خانوم هم از زندگی با شوهرش ناراضی بوده ولی مجبور به تحمل بوده!!! حالا بدبخت جرات نداره تو ته تهای دلش هم به یکی دیگه فکر کنه!!!!ولی مردا اصولا زیاد خودشونو پابند نمیکنن (همه اینجور نیستن البته) و وقتی ببینن راحت نیستن سعی میکنن از یه طریق دیگه آرامش رو بدست بیارن...همسر دوم...صیغه...ارتباط پنهان!!!

[ بدون نام ] شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 13:06

بلبیبسبیس

واله شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 12:38 http://www.vaaleh.parsiblog.com

صمیم جونم واقعا باید موقعیت دو طرفو دونست
اما شک دارم مردی که به ز ن اولش وفا نکرده
به دومی وفا کنه
به دوستت بگو که اگه تو هم این مردو راضی نکنی به نظرش درسته بره سراغ سومی؟
چون تو قانون کشور ما چهار تا زن و میتونه داشته باشه!
خوب به هر حال همه میدونن که سالهای اول زندگی با همه خوشی هاش سخت ترین و شاید بی روال ترین دوره زندگیه وقتی اون زن اول تو اون دوره کنار همسرش بوده و تنهاش نذاشته اما حالا که عمری گذشته مرد یاش افتاده زنه راضیش نمیکنه؟ تازه وقتی یه زن دیگه رو دیده و پسندیده
شاید این مرد به هر حال زن دوم بگیره اما من به شخصه
فکر میکنم زنی که زن دوم میشه گناهکاره (چون زندگی خانوادگی قداست داره واون اینو از بین برده) و فکر میکنم زنی که یه عمر درست زندگی کرده باشه نمیاد زن دوم شه!
مخصوصا حالا که سختی های زندگیش گذشته ...
کلا آدمی که به خودش مطمئن باشه و عزت نفس داشته باشه نیماد به خاطر پول و خونه و مغازه با مردی که همسر اولش و حتی خانوادش با این ازدواج مخالفن زندگی کنه چون یه عمر لعن و نفرین پشت سرشه

واله شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 12:37 http://www.vaaleh.parsiblog.com

صمیم جونم واقعا باید موقعیت دو طرفو دونست
اما شک دارم مردی که به ز ن اولش وفا نکرده
به دومی وفا کنه
به دوستت بگو که اگه تو هم این مردو راضی نکنی به نظرش درسته بره سراغ سومی؟
چون تو قانون کشور ما چهار تا زن و میتونه داشته باشه!
خوب به هر حال همه میدونن که سالهای اول زندگی با همه خوشی هاش سخت ترین و شاید بی روال ترین دوره زندگیه وقتی اون زن اول تو اون دوره کنار همسرش بوده و تنهاش نذاشته اما حالا که عمری گذشته مرد یاش افتاده زنه راضیش نمیکنه؟ تازه وقتی یه زن دیگه رو دیده و پسندیده
شاید این مرد به هر حال زن دوم بگیره اما من به شخصه
فکر میکنم زنی که زن دوم میشه گناهکاره (چون زندگی خانوادگی قداست داره واون اینو از بین برده) و فکر میکنم زنی که یه عمر درست زندگی کرده باشه نمیاد زن دوم شه!
مخصوصا حالا که سختی های زندگیش گذشته ...
کلا آدمی که به خودش مطمئن باشه و عزت نفس داشته باشه نیماد به خاطر پول و خونه و مغازه با مردی که همسر اولش و حتی خانوادش با این ازدواج مخالفن زندگی کنه چون یه عمر لعن و نفرین پشت سرشه

ثمر شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 12:08

زن دوم بودن در هر صورتی کاری زشت و دور از انصاف است. به نظر من خیانت یه همجنس به همجنس خودشه. این خانم که محتاج پول نبوده و فعلاً خودش گلیم خودش رو از آب کشیده بیرون، نمیشد با یه آدمی که زن نداشت یا از زنش جدا شده بودن یا رنش فوت شده بود ازدواج می کرد؟ نه با کسی که زن داره. ایشون اگه میخواستن ازدواج کنن خب جوون تر که بودن مسلماً موقعیت های بهتری داشن چرا ازدواج نکردن؟ در ضمن ما هیچ کدوم توی زندگی خانم اول و شوهرش نبودیم. شاید به هر حال مرد هم مقصر باشه توی این اخلاق خانم اول. تازه آقا الان که از خانم اولش دو تا بچه داره و خانم یک عمری باهاش زندگی کرده به فکر این افتاده که زنش بهش نمی خوره؟
در ضمن مگه زنش کالا، زندانی یا برده است که میگه آزادش میکنه بره؟!!!!!!
در هر حال ساختن زندگی روی ویرانه های زندگی و قلب یه نفر دیگه اصلاً کار درستی نیست...

کندوی عسل شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 12:06 http://asal-e-khatereha.persianblog.ir

در مورد خانوم دوم : اون اگر فکر می کنه با ازدواج کردن این مدلی به آرامش می رسه ، به نظر من سخت در اشتباهه . همسر دوم کسی شدن آرامشی برای کسی به ارمغان نمیاره چون به هر حال هیچ زنی نمی تونه وجود رقیب رو تحمل کنه حتی اگه خودش این وسط سوگلی باشه به قولی ... در مورد زن اول هم به نظرم این آقا داره بهونه میاره در واقع این وسط فقط هوی و هوس هست و بس ...
به نظر من خونه ای که روی ویرانه های خونه ای دیگه ساخته بشه ، خونه ی محکمی نخواهد بود و با کوچکترین لرزشی با خاک یکسان میشه !
ما زنها هم هر چی بدبختی داریم از خودمونه و همجنسامون که اگر هیچ زنی حاضر نمیشد همسر دوم ( دائم یا صیغه ) یا دوست مرد متاهلی بشه ، این مردهای هوسباز هم دماغشون می سوخت .

اطلسی شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 12:06 http://abie-aram.blogfa.com

عجب بحثی راه انداختی صمیم!
بنظر من حق با زنه اوله!اون مرد قبله اینکه با این زن ازدواج کنه باید میشناختتش!یا توی این سالها تلاشی برای این مشکلش میکرده!حالا که از پولهای اون زن به نوایی رسیده یادش افتاده؟!من که اصلا به این مرده به ظاهر اقا حق نمیدم!فقط بفکر عیش و نوششه!اگه راس میگه بعنوان یه خیر از نظر مالی تامین کنه زنه دومو و اصلا نره پیشش!مسائل روحیش پای خودش دیگه!نمیخواد دل بسوزونه!و اما زن دوم!میتونه بره با یکی که مثله خودش همسرش فوت کرده وصلت کنه چرا یه خانواده دیگه رو بهم میریزه!هر چی باشه اون زن اول از نظر روحی اسیب میبینه!و اه اولی پشت سرشه

اطلسی شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 12:02 http://abie-aram.blogfa.com

عجب بحثی راه انداختی صمیم!
بنظر من حق با زنه اوله!اون مرد قبله اینکه با این زن ازدواج کنه باید میشناختتش!یا توی این سالها تلاشی برای این مشکلش میکرده!حالا که از پولهای اون زن به نوایی رسیده یادش افتاده؟!من که اصلا به این مرده به ظاهر اقا حق نمیدم!فقط بفکر عیش و نوششه!اگه راس میگه بعنوان یه خیر از نظر مالی تامین کنه زنه دومو و اصلا نره پیشش!مسائل روحیش پای خودش دیگه!نمیخواد دل بسوزونه!و اما زن دوم!میتونه بره با یکی که مثله خودش همسرش فوت کرده وصلت کنه چرا یه خانواده دیگه رو بهم میریزه!هر چی باشه اون زن اول از نظر روحی اسیب میبینه!و اه اولی پشت سرشه

لیلی شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 11:55 http://aparnik5.blogfa.com

سلام.
مسلماحق اون خانم(دوست شما)ازدواج وداشتن یه زندگی راحت هست امادورمورداون اقا..حالاچرااین همه صبرکرده؟ خوب زودترمشکلش روباخانمش حل میکرد(حالابه هرنحوی) بااین حرفتون هم کاملا موافقم که هرگزدرموردیه زن نمیگیم حالاکه سردی وبی تفاوتی دیدمیتونه بره پی زندگیش تازه برعکس دراون موردهم باز زن رومقصرمیدونیم .بالاخره اون زن اول هم زنی هست باهمه عواطف واحساسات زنانه...

اسی شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 11:43

سلام صمیم جان.این بحثی که اینجا مطرح کردی واقعا تو جامعه ی ما معضل شده و نیاز به برخورد و بحث های جدی میشه.از نظر من اینکه یک مرد یا زن از همسرش رضایت نداشته باشه یا نتونه دیگه شاد باشه باهاش یا به معنای واقعی زندگی کنه باهاش اشکال کار نیست چون انسان ها حساس خاص و تنوع طلب هستند مشکل زمانی هست که ما یاد نگرفتیم با این مشکل و واقعیت رو به رو بشیم و صادقانه حل کنیمش و به جاش با کارهای اشتباه و توجیهات اشتباه تر و فرار انو بزرگتر میکنیم.این درست هست که هر انسانی حق زندگی داره اما یادمون میره فرزندانی که ما مسولیتشونو داریم و همسرانی که بهشون تعهد دادیم هم حق ارامش دارن .و یک نکته ی دیگه اینکه مرد ها به راحتی میتونن واسه خوب زندگی کردن همراه یکی دیگه بشن و لی ایا خانوم ها هم میتونن به این راحتی؟ این جای بحث زیاد داره اینکه ایا اون خانوم دوم کار درستی میکنه .ایا اونم با حرف هایی مثل اینکه اگه من نباشم یکی دیگه هست یا زن اولش بهش نمیرسه و گناه داره و... خودش و دیگران رو توجیح میکنه درسته و ایا حاضر هست جای اون اولی باشه.یا اینکه واقعا اون همسر اول کوتاهی های زیادی داشته یا مثل هر ادمی که خصوصیات منفی دارن و باید تو زندگی مشترک پذیرفت بوده و هیچ زحمتی تو سال ها زندگی واسه همسرش و زندگیشون نکشیده و حداقل نباید حرمت اون ها حفظ بشه.این بحث واقعا طولانی و همه جانبست.اینکه ایا اون زندگی دوم هم پایداره و تا اخر خوش هست و دچار مشکل نمیشه که به نظر من 80 درصد فقط تا چند سال خوبه و بعد از اون مشکلات از زندگی اول هم بیشتر میشه مخصوصا اگه بچه هم داشته باشن.
هر انسان باید با وجدانش و قرار دادن خودش جای دیگران رفتار و عمل کنه.
مرسی عزیزم واقعا مسئله ی مهمی رو به بحث گذاشتی

تسنیم شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 11:35 http://www.taninezendegieman.blogfa.com

بحث خیلی گسترده ای داره این موضوع عزیزم. ولی به نظر من اگه این خانوم دوم میخواد ازدواج کنه و بعد از این همه سختی به ارامش برسه باید با مردی ازدواج کنه که بدون همسر باشه.اینطوری خیال خودشم راحت تره.
در مورد همسر اول هم نمیدونم چی بگم.اینطوری نمیشه قضاوت کرد.شاید این خانوم هم بی مهری هایی از مردش دیده باشه که دیگه زیاد رغبتی به دلبری از همسرش نداره.در هر صورت فکر میکنم حقش نیست بهش خیانت بشه.

ندا شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 11:06 http://minaallemomean@yahoo.com

صمیم جان سلام. من دیگه امروز شق القمر کردم و از خاموشی در اومدم .بنظر من همه چیز به سیاست و کاردانی همسر دوم بستگی داره که چطور بتونه این آقا رو پایبند زندگیه خودش کنه و از طرفی مطمئنا این قضیه مال یروز دوروز نیست و مطمئنا همسر اول خیلی وقته که گوش بزنگه و خوب این از کاردان و باسیاست نبودن خودشه که شوهرش میخواد بره سراغه دومی البته مگه اینکه این آقا تنوع طلب باشه(مثل حاجی آبجی ندا)که اونوقت خدا بداد هر دو تا هوو برسه که باید گوش بزنگه سومی باشن.از اینا گذشته صمیم جان خوشحالم که شوما از زندگیت و شوهرت راضی هستی و بالعکس .میشه خواهش کنم وبلاگ در آغوش یک غریبه را در صورت امکان بخونی و بعد بگی اگه جای آنا بودی ] ندا) تا الان چیکار کرده بودی و حالا برای حفظ زندگیت چیکار میکردی.لطف خیلی بزرگی در حق من آشیان پاشیده می کنی.

ممنونم از محبتت..
من احترام زیادی برای شیرین ( انا) قائلم.مدت های طولانی نوشته هاش رو دنبال میکنم..با خنده هاش خوشحالم و وقتی خودش رو بیرحمانه به نقد میکشه دلم میخواد بغلش کنم بگم با خودت این کار رو نکن انا...
من نمیتونم بگم چکار میکردم.چون حس او ن زندگی رو فقط انا درک میکنه و من تلاش هاش برای فراموش نکردن خودش و هوشش ر همیشه تحسین میکنم.

امیدوارم دل تو هم شاد بشه عزیزم..تا وقتی خودت از کارهت و زندگیت راضی باشی کسی نمی تونه این شادی رو ازت بگیره...

لیلا شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 10:59 http://imleila.persianblog.ir/

سلام صمیم عزیز
تمام حرفایی که زدی حرفای منه . در حال حاضر و شرایط موجود خیلی از زنها شرایطی رو تحمل میکنن و خم به ابرو نمیارن که اگه مرد بودن خیلی سریع و به روش دلخواهشون ( خیانت - زن دوم و ...) تحمل که نمیکردن هیچ ، به نیازهاشون پاسخ میدادن و دنبال خواسته ها و لذتشون میرفتن . ولی اینده شرایط بهتری رو برای خانومها میاره . شاید بعضیا بگن الان خیلی بد شده طلاق زیاد شده و ... ولی یه وجه مثبت داره و اون اینه که خانوما بیشتر حقوقشون رو میشناسن و هر چیزی رو تحمل نمیکنن . به هر حال خانوما هر چی بیشتر میگذره به خودشون بهای بیشتری میدن و تو زندگی فقط سرویس دهنده نیستن و هوای خودشون رو بیشتر دارن . یکیش هم همین صمیم جون

یک زن شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 10:51

من اگه جای زن اول بودم خیلی راحت دل میکندم و میرفتم دنبال آنچه برام تو زندگی مهم و دوست داشتنی بوده و هست.البته این در صورتی است که کار از کار گذشته. میشه قبلش یه خورده جلف بازی برای همسر ش در بیاره شاید سر ذوق بیاد. و بالا سر بچه هاش باشه.
جای خانم دوم بودم با خودم فکر میکردم من نمیتونم این آقا را از تصمیم به از دواج مجدد منصرف کنم .اما میتونم خودم مهره ی این تصمیم نا جوانمردانه نباشم.تا این جا که با کمک خدا زندگیم را گذراندم بقیه اش ام با توکل به خدا میگذره.حتما نباید ازدواج کرد

بهناز شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 10:21

سلام صمیم جون
من به هیچ وجه با همسر دوم بودن موافق نیستم. یک زن هر چقدر هم که بد باشه حقش شریک داشتن در مرد نیست.
یک مرد که با دو زن زندگی کنه رو قبول ندارم ولی طلاق رو قبول دارم.
این آقا هم موقعی که همسر اولش جوون بوده چشم داشته و انتخابش کرده پس خودشم مقصره که خوب ندیده.
خانم اولش هم که داره چوب خشک مذهبی بودنش رو میخوره که حالا میبینه همسرش شرعا این اجازه رو داره. نوش جونش ( ببخشیدا)
این خانم همسر دوم هم داره اشتباه میکنه. هر چی باشه این مرد زن داره و اول باید تکلیفش رو با زن اولش روشن کنه. مگر اینه خودش رو ( که عمری مستقل و سربلند زندگی کرده) در خوره شریک داشتن در مرد زندگی بدونه.
به نظر من هر سه در اشتباهند.

ماریا شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 09:57 http://rainyandsunny.blogsky.com

سلام صمیم جون این پستت منو به حرف آورد بالاخره. من کلا با ازدواج دوم آقایون در حالی که همسر اولشون حضور دارند به هر دلیلی مخالفم. اگر اینها از اول مشکل داشتند که باید همون موقع که جوونتر بودن یا مشکلشون رو حل میکردن و یا اینکه از هم جدا میشدن نه اینکه حالا بعد از این همه سال آقا تازه یادش بیفته که خانومش اون چیزی که میخواسته نیست.یعنی چی؟؟؟؟
البته که اون خانوم دوم هم حق زندگی خوب و با آرامش رو دارن اما نه به قیمت بهم زدن زندگی و آرامش چند نفر دیگه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد