من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

همسر دوم

این که آدم در  یک مساله مثل  همسر دوم  بودن   در  کدوم جناح باشه  کمک میکنه از  زاویه دیگه ای  به قضیه نگاه کنه و همه وجوهش رو بهتر ببینه.یکی  از  دوستان خانوادگی  ما که خانومی  هستند با سه تا بچه حدود  12 سال پیش  همسرش رو از دست داد .همسرش  مرد جوونی حدودا 40 ساله بود و  خانوم هم جوون. این خانوم هیچ کیسی رو برای  ازدواج  نپذیرفت و با کار  کردن  حتی  در رده های  خدماتی کم کم بچه ها رو بزرگ کرد و دومادشون کرد و  یکی هم توی  خونه داره الان.با  پس  اندازی که کرد در  این مدت یک خونه قسطی  هم خرید و  داداجاره و مکه هم رفت و کلی  پس  انداز  مثل طلا اینا هم داره. توی  این مدت هم با خونواده همسرش  رفت و امد داشتن.یکی  از  اقوام نزدیک همسر  خدابیامرزش  مدت یکساله که خیلی  اصرار به ازدواج باا ین خانوم داره و اخرین باری که من دیدم این خانو مرو گفت که تصمیم هاش رو گرفته و میخوان تا چند روز  دیگه عقد کنن.چیزی که برای من کمی  عجیب  بود اینه که این اقا زندگی و دو بچه داره و همسرش  هم خانوم بسیار  پولداری  هست.مال و املاک هم خب  در حد زیادی  داره .حالا این اقا  عاشق  مرام و  رویه زندگی  این خانوم - دوست خونوادگی  ما -شده و میگه میخوادباهاش  ازدواج کنه. این خانوم بخاطر  همسر  دار بودن این مرد  اولش قبول نمی کرد ولی  اقاهه  گفت چه تو قبول بکنی  چه نکنی  به هر حال من ازدواج مجدد خواهم داشت پس  لطفا این قضیه رو به خودت ربط  نده و مشکل من و همسرم ریشه دار هست و ب خاطر  خوش  اومدئن من از  شما نیست صرفا  . مشکل اینه که خانوم این اقا به شدت مذهبی  خشک هست و از  اون یک چشمی هایی که تو خونه برای  شوهر هم همونطوره. بعد اقاهه بعد از  تامین همه چیز برای  خونواده   حالا  به این نتیجه رسیده که همچین زنی براش  کافی  نیست و اون حق داره  از  حضور  یک زن و شادابی  اش  تو زندگی  برخوردار باشه ..به این خانوم گفته من سر پناهی  میشم براون و نیمخوام زنی  مثل تو اینهمه زحمت بکشه و دیگه وقتاستراحتشه..من یک ماشین میخرم برات..رهن خونه ات رو میدم و  اجاره اش رو.. هزینه  های  زندگی  خودت و دخترت رو ..چند وقت دیگه که اوضاع خونه بهتر شد  خونه ات رو بفروش و من هم رش  پول میذارم یک خونه خیلی بهتر به نام خودت میخریم برات و  استرس  زندگی و کار و هزینه ها هم دیگه تعطیل ..دوست داشتی برو سر  کارت دوست نداشتی  بشین خونه ..چند وقت دیگه هم یک مغازه میخرم  برات و مدیرتش رو میدم ب خودت که سرت گرم باشه ..البته کمی  غیر  مستقیم اشاره کردند که بعضی  چیزها منوط به شناخت بشتر  از  خانوم هست و همین اول کاری روی  پول پیش  خونه و رهن و مخارج روزانه و  این ها  حساب  کنه تا بعد انشالله بیشتر  هم رسیدگی میشه به زندگی  این خانوم...خب  این بخش  خیلی خوب  ماجراست و پسرهای  خانوم هم میگن  مامان..به فکر  خودت باش ( این بچه ها از اول هم با ازدواج مادرشون همون موقع جوونیش  مشکلی  نداشتند) ما سر زندگیمون هستیم و  هزار جور  مشغله داریم ..به فکر  چند سال بعد خودت و تنهایی  ات باش ..ما نمیتونیم تحمل کنیم که تو چشم به راه اومدن یکی  از  ماها باشی و خوشبختی  تو و رضایتت الان برامون مهم تره ..سن ایشون حدودا 46-45 سال هست واون اقا یکی  دوسالی  کوچکترن و بسیار  ادم منطقی و  به تعریف  بقیه مرد  محترم و خونواده دار ..مهریه هم چیزی  حدود  60-50 سکه تعیین کردند .فعلا قراره به خاطر  اینکه اوضاع زندگی  این ها یکدفعه از  حالت ارامش  خودش در نیاد  همسر  محترم فقط روزها تشریف  بیارند  منزل خانم و  مهمان باشند تا بعدها که به قول خود آقا  یک شب  این ور یک شب  اون ور  تا عدالت رعایت بشه! من این وسط  پرسیدم همسر  اولش  چی  میگه؟  خانم گفت که مسلما ناراحت هست و براش  سخته ولی  خب  دیگ مرغ از  قفس  پرید و زودتر باید به فکر  یک کاری برای  زندگیش  می افتاد..الان هم اقا با همسر  اول  شرط  گذاشته که حق  ندارید با زندگی  خانوم دوم کاری  داشته  باشید یا مزاحمتی  چیزی و برای اینکه درس  بچه اشون هم لطمه نخوره خیلی با ارامش  توی  خونه با خانم اول برخورد  میکنه ولی  به هر  حال اصل قضیه سر جاش  هست .این خانوم دوم  خیلی خوش برخورد و خوش خنده و گرم و مهربون و دئوست اشتنی  هست و سنش هم خیلی  کمتر دیده میشه و در  کل خودش  از  اون خانوم هایی بوده که اگه شوهره نگاه به یک عکس  زن میکرده  کلی  لجش  میگرفته..حالا تردیدش فقط  در  مورد اینه که همسر  اول اون مرد  حتما خیلی  ناراحته و این رو هم میدونه که مقصر  این زندگی  او ن نبوده.. نظر  خودم رو فعلا نمی گم فقط  بدونید  الان همه میگن ین اقا  مرد ! هست  که زیر  بال و پر یک زن بی پناه رو میگیره ( با ازدواج دائم)  با این کار و کسی  به دل اون همسر  اول کاری  نداره ..راستش  من خودم بعد از شنیدن این خبر زود رفتم دو تا لباس  جینگولی  میکنگولی  در اوردم گذاشتم دم دست یک وقت بعد از  بیست سال بعضی ها!!! بهونه نیارن که به ما بی توجهی میشد توی  این زندگی  رفتیم سراغ ی بختشاداب و با نشاط!!! 

 

الان همش با خود دارم فکر  می کنم بیچاره خانوم هایی که بعداز یک عمر و نداشتن دلخوشی باز  هم باید بسازند با زندگی  چون انتخاب  دیگه ای  ندارن و کسی  نمیگه آخی  ..شوهرت سرد  بود؟ بی توجه بود به احساساتت ؟  آلهی بمیرم ..خوب شد  ولش  کردی  رفتی  دنبال زندگیت..مگه چند بار  فرصت لذت بردن از  زندگی  و عمرت رو داری  عزیزم؟.... 

همسر دوم بودن گاهی  تصمیمی  هست که به سختی  میشه گرفت..حتی اگر طرف  ادم دیده و شناخته ای باشه.. 

دوست دارم بدونم شماها در  این مورد چی فکر  می کنید..حق این خانوم  نیست که ازدواج کنه و به ارامش برسه بعد از  اونهمه سختی ؟  ایا حق  زن اول اینه که یکدفعه ببینه  شریک داره توی   داشتن مردش و فقط  چون یک مسایلی براش  اولویت اول نبوده حالا باید سوزه وبسازه...؟  اقا گفتن اگر  خانوم  اول مشکلی  داره  ایشون با پرداخت کلیه حق و حقوق  ایشون رو ازاد میکنن از  سختی  و میتونن  خانوم برن برای  خودشون با پولهاشون حال کنن ...و ایا زن هایی  در  این سن و سال باید  حتما با پیرمردهای رو به موت ازدواج کنن و ازدواج با مردی  پولدار و زن دار  بهشون ارامشی که نداشتن توی  این همه سال رو میده...  

مهم تر  از  همه زن اول چی؟ کسانی  تو موقعیت اون باید  چکار  کنن و چطور با این مساله برخورد کنن؟

نظرات 132 + ارسال نظر
اناهیتا چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 21:06

سلام دوستان منم قراره همسر دوم بشم بعد یکسال اشنایی سخته خیلی سخته غصه داره گریه داره چون هیچکس دوست نداره عشقش و قسمت کنه ولی مجبور باشه اینکارم میکنه من مجبورم چون به هیچکس جز طرفم اعتماد ندارم و عاشقش هستم ولی از اونورم بارها خواستم ک هیچ کمبودی برای زنش و زندگیش نباشه

فاطی پنج‌شنبه 3 خرداد 1397 ساعت 02:48

سلام من 22سالمه و8ماه عقدبودم وجداشدم، راستش من بایه آقایی دوستم که میخوام همسر دومش بشم،میدونم کارم اشتباهه ولی خیلی دوسش دارم، این آقا دوتا بچه داره، من پی همه چیو به تنم مالیدم یعنی حتی پیش خودم فکرکردم که شاید شوهرم یروز سرمنم هوو بیاره یا بهم خیانت کنه تنهادلیلم واسه اینکاردوس داشتنه، یکم باهام حرف بزنید لطفاراهنماییم کنید من این موضوع رو تابحال به هیچکس نگفتم

به جای دوست داشتن اون ادم، کافیه کمی خودت رو دوست داشته باشی عزبزم، دیگه با کله تو دیگ در حال جوش نمیندازی خودتو...سوختن درد بدی داره، نکن با خودت.اگرم کردی، هیییچ کس رو مسوول تصمیمت ندون جز خودت.

شقایق جمعه 21 اردیبهشت 1397 ساعت 02:06

سلام.مخمم سوت کشید.من قبل ازین که وارد یک رابطه ی عاشقانه بشم.خیلی شعارمیدادم.شعار نبود واقعا عقایدم بود.دوستی دوختر و پسر ازنظرم جالب نبود چه برسه رابطه دخترها با مرد متاهل و بالعکس.همیشه سررنش میکردم دختری رو که دلبسته یا دوسته با یک مرد مجرد یا متاهل.متاهل که دیگه بدترر.مدت 2سال از اشناییم با اولین پسری که مهرش به دلم نشست گذشت و رفتم دانشگاه.حالا خیلی نمیشه اینجا توضیح داد چون کتاب داستان میشه.به خیال خودم بنا بر مصلحت هایی جواب خاستگاری که ازم میکرد رو نه میدادم.4سال دانشگاه گذشت و همچنان عاشق تر شدم .تمام دوست و دانشگاه میدونستن من عاشق این اقام.همه اسمشو میدونستن.من هیچوقت تو این شش سال حتی فکر خیانت نکردم.خاستگارام رو رد میکردم.چون بهم میگفت اگر خاستگار بیاد و باهاش حرف بزنی دیگه منو نمیبینی .چندتا دوست داشتم که خیلی بی قید و بند بودن و من اونا رو سرزنش میکردم باهاشون بیرون نمیرفتم .خودم و درگیر رابطه هاشون نمیکردم.چون پسر ی که دوسش دارم مخالف دوستی من بااونا بود و اون ها رو افت میدونست.این دوستای بی قید و بند من هرروز با یکی دوتا پسر خوش میگذروندن.هیچوقتم عاشق نمیشدن.براشون مجرد و متاهل مهم نبود.به من هم میگفتن تو خیلی اشتباه میکنی که دوسش داری و فقط با این موندی اگر دوستت داشت تا حالا باهات ازدواج کرده بود.ولی من فکر میکردم حسودی میکنن.گذشت و سال اخر دانشگاه این دوستا ازدواج کردن و یک ازدواج توپ و موفق.من هم چنان مجرد .از قضا یه مرتبه قهرکردیم و متوجه اشنایی شدم که باهاش همکاربود.امارشو که گرفتم متوجه شدم یک بچه ی 7ساله داره.و زن هم داره.
دنیا روی سرم خراب شد .مردی که کاخ ارزوهامو باهاش ساخته بودم و درمورد ایندمون مرتب صحبت میکردیم .بزرگترین پنهان کاری و دروغ زندگیمو بهم گفته بود.اون شب تا صبح گریه کردم و دلم میخاست سرم لای پرس بزارم.بهش اسمس دادم و فوهشش دادمو گفتم کع فهمیدم.بعدش به اسرارش ملاقاتش کردم و حرف همه ی مردها.که انتخاب خودش نبوده و فلان و فلان.الان یکساله میگذره که باخبر شدم.به همه چی فکر کردم.اما این وسط من باختم.زنش راحت زندگیشو میکنه و ازهمه چی بی خبره. و لی مث یک پتک رو قلب من هرروز کوبیده میشه اسمش.انگار اون اومده رو زندگی من.ازش طلاق هم نمیگیره باز هم بهونه های من دراوردی.از من هم نمیگذرع.فایده نداره قهر و دعوا.منم نمیتونم دل بکنم.حاضر هم نیستم هیچوقت زن دومش بشم.چون دوست ندارم کسی رو که دوستش دارم رو قسمت کنم با کسی.میدونم باهاش ازدواج کنم.دیگه علاقه این علاقه نیست.دیگه میفتم توی بدبختی و عذاب.خیلی دوسش دارم .اونقدر که نمیتونم نه به ازدواج باکسی فکر کنم.نه به ازدواج با خودش.ما دوران هایی رو باهم گذروندیم.خیلی بعم دلبسته ایم.اما میدونم باهاش ازدواج نمیکنم.تا زمانی که تقدیر برام چی بخاد.شاید خیلی ها بع من حق ندن.چون من هم قبلا حق نمیدادم.اما باید هرکس خودش توی شرایطی قرار بگیره.که خودشو قضاوت کنه.الان هیچ کس نمیتونه من و راهنمایی کنه.چون خودم گوش شنواا ندارم.هیچ حرفی هم تو کتم نمیره.ولی بهتون قول میدم زنش نمیشم.که نه زندگی اروم زنشو خراب کنم.نه اینده ی خودمو .ونه عشقی که بهش مینازیدم و خراب کنم..من یکسال کمتر از زنش توی زندگیش بودم.ولی همه به اون حق میدن چون اسمش روی کاغذ رفته.با اینکه درارامش و ازمن هیچ خبر نداره.ولی من توی یکسالی که فهمیدم نه تنها خودم 10سال شکست خوردم .که عشقمم موهاش سفید شد تو این یکسال ازترس ازدست دادن من.ماهمو دوس داریم.اما من به زندگیش ضربه نمیزنم.فقط میخام ارامشی که حق دوتامون هست رو حفظ،کنم.دل منطق من دراوردی ادم ها تو کتش نمیره

من بر خلاف بقیه بهت حق میدم عاشق شی و کسی نفهمه حالت رو، فقط خیلی به وضوح میبینم نیاز به توجه اون اقا و دوست داشته شدن داری، نیاز طبیعیه اما خیلی پر هزینه است برات، کسی که زن و بچش رو ازت پنهون کرده هدفش فان و سرگرمیه ، عشق واقعی ادا توش نیست، اقدام برای داشتن همیشگی. طرفه. چند سال بعد میگی کاش کمی به جوونی و اینده خودم فکر میکردم.

ازت نمیگذره چون هنوز چشمات باز نشده عزیزم روی وضعیت الان. فقط مراقب حس هایی که ازت کنده میشه و بعدا جاش خیلییی درد میگیره باش. حیف دخترهای خوب برای لدم های دروغگو و خودخواهه.

شمیمه چهارشنبه 12 اردیبهشت 1397 ساعت 18:07 http://خیلی بدبختم

شماراخداکمکم کنید

شمیمه چهارشنبه 12 اردیبهشت 1397 ساعت 18:05 http://خیلی بدبختم

سلام همسرمن زن دوم گرفته من نه ساله ازدواج کردم بچه ام دارم کمکم کنید راهنمایم کنید شوهرم ازاول اززندگی مون راضی نبود به هربهونی منو کتک میزدبهم حرف رکیک میزداصلابامن حرف نمیزدهرجایی میرفت نمی گفت حالاهم رفته زن گرفته دختر جوان است 20سالشه فعلان نامزدشدن. وبهدعید عروسی میکنن من تواین سالهاخیلی تحمل کردم بلکه باهام خوبشه امانشدمن چکارکنم بخاطربچه هام.موندم من بیست هشت ساله.خواهراین دختره همسایه مون بود وخواهرش رادادبه شوهرم دارم دیوانه میشم مادرشوهروخواهرشوهرم رفتن واسه خواستگاری بعدبهم میگن مارابزوربرده من خونه نبودم اون همه حرفاشوتمام کرده بود بعدبیست روز که من امدم بهم کفت زن گرفتم. منخیلی گریه کردم اون کتکم زد شوهرم پسردییم است شایدبگین چراشوهرم راضی بازدواج من نبوداول راضی بودبعدکه عقدکردیم باهم نزدییکی داشتیم وشوهروقتی باهام سکس کردگفت خون. نیامده تودخترنیستی درهمین سکس من حامله شدم اول میخواست ازم جدابشه بعدبخاطربچه طلاقم نداد من باکسی سکس نداشتم ولی خودارضای کرده بودم بااب شیرابوروی واژن بازمیکردم نمی قبل ازاین که ماباهم سکس داشته باشیم شوهرم منوبه جلومیخوابموند واازلای پام فشارمیاوردروی واژنم وخیلی درد م میومدومن ساده بودم نمی فهمیدم یه دسمال یه چیزی بگیرم خودم خشکنم اگه من اگردخترنبودم چراوقی باهام سکس میکرداینقدردردداشتم. کسی که دخترنباشه دردنداره من دردداشتم من خیلی بدبختی کشیدم واسه چندقطره خون زندگی موویران کرد حالاهم واسه چندقطره خون رفته زن گرفته تاخون اونو به بینه منوبچه هاموبدبخت کرد شوهرم بی سواداست اصلا نمیتونه یه کلمه بخونه. وازخانوانه سنتی هست. خیلی باهام بدرفتاری میکرد وقتی باهام دعوامیکرد بهم میگفت توجنده هستی چراازت خون نیامد من بخاطرابروم تحمل کردم. ماتوی رستازندگی میکردیم وازدکتروپزشک قانونی چیزی سرمون نمیشد که بریم خودم نشان بدم ببینم جنده بودم یانه برام دعاکنیدراهنمایم کنید

مینا دوشنبه 13 فروردین 1397 ساعت 17:59

زن دوم بودن واقعا سخته باید از خیلی جیزها صرفنظرکنی حتا اکر ادم خوبی باشه زن اول و بجه های اون نمیزارن و شاید هم حق دارن ای کاش قبل از اینکه زن دوم میشدم این نظرات رو میخوندم کسی هم مخالفت نکرد کسی هم منو راهنمایی نکرد هر چه کردم به خودم کردم از روی نادانی بخدا از روی احساسات بخدا هر روز اندازه موهای سرم پشیمونم اه زن اول شما رو میکیره بعدش هم عذاب وجدان بعدش هم مرد عوض میشه جون نمیتونه خاسته هاتو بر اورده کنه میخات راحت باشه عصبی میشه بداخلاق میشه خلاصه اتفاقاتی میفقته که تا زن دوم نشدی نمیفهمی بدتر از همه نکاه جامعه و اطرافیانه

محمدهادی سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 18:04

سلام.خوبید شما؟یه جوان 30ساله هستم چندین سال قصد دارم ازدواج کنم ولی بخاطر مشکلات مالی نمی توانم ازدواج کنم اگر امکانش هست به من کمک مالی کنید تا ازدواج کنم ممنون.شماره تماس 09033052928.
شماره عابربانک ملی(6037997213792667 )قربانی هستم.متشکرم.الله وکیلی اگر ناچار نبودم این پیام نمیدادم

مریم چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت 00:24

سلام به نظر من مردا چه گناهی کردن که حالا زن اولشون دیگه هرطور هست باید چون زن اوله تحملش کنه. بعضی زن ها بد هستن و مرد باید بسوزه و بسازه. حالا میره زن طبق میلش رو میگیره زن اول رو هم تحمل میکنه خرج و مخارجش رو میده. زن دوم چه گناهی داره. وقتی اسلام بهش اجازه داده . راستش به نظر من درستش اینه مردی که زنش طبق میلش نیس طلاقش بده و بره یه زن دیگه بگیره این باعث میشه اون زن دومی هم راحت بتونه زندگیش رو بکنه

فاطی سه‌شنبه 9 آبان 1396 ساعت 11:11

شرایط هر مردی با دیگری فرق میکنه بسته به شرایط به نظر من ازدواج دوم مشکلی نداره من خیلی مردای پولدار دیدم که ازدواج دوم داشتن و خانوماشون مثل خواهر با هم رابطه خوبی دارند سوال من اینه اگه مرد بخواد از زن اولش طلاق بگیره و زن دیگه ای بگیره ایا زن اول راضی به طلاق هست؟با این شرایط مالی که خانمها دارن و عدم استقلال مالی حاضرن هوو داشته باشن اما شوهرشون طلاقشون نده

عصرونه دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت 10:59 http://WWW.asroooneh.blogfa.com

ما خانمها خودمون به همدیگه رحم نمیکنیم ، تا یه خانمی قبول نکنه هیچ مردی نمیتونه زن دوم داشته باشه ،

زهرا سه‌شنبه 14 شهریور 1396 ساعت 13:33

چطورمیتونید انقد راحت درباره زن دوم حرف بزنید....خیانت مگه شاخ و گوش داره...ما ب کجا رسیدیم که خیانت انقد عادی شده که حتی زن هاهم ازش طرف داری میکنن

نگار جمعه 20 مرداد 1396 ساعت 19:49

سلام. من خودم دوازده ساله که ازدواج کردم . سه تا بچه داریم . زندگیمون خوبه . شوهرم همش حرف صیغه کردن را میزنه ولی من بهش میگم برو زن عقدی دائمی بگیر ولی از صیغه حرف نزن.صیغه مال پسرهای مجرد و مردهای باشرایط خاص است . مثل تمام زنها,برای سرپاشدن زندگی مون زحمت کشیدم . گرسنگی , بدبختی ,قناعت , حسرت همیشگی خوردن در مورد لباس و .... اینم بگم از لحاظ جنسی هیچی کم برای شوهرم نگذاشتم . زشت هم نیستم .تحصیلاتم مهندسی است شوهرم پنج کلاس درس خونده است . اینها را گفتم که بگم هیچی کم ندارم .اما هرچی که میره جلوتر , بیشتر به اینکه شوهرم زن دوم بگیره یا سوم و چهارم فکر میکنم . الان جلوی خیلی از فعالیتهای اجتماعی و کار کردن مرا گرفته است .خیلی بهم فشار می آیدش . اخلاق خوبی هم نداره بسیار کینه ای است و چیزی از یادش نمیره , بسیار هم دهن بین خواهرها و مادرش و مردم غریبه است . انتظار توجه هم نداشته باشید عمراً بهتون نمیگه دوستتون داره . از صیغه کردن هم ,انگیزش ارضای جنسی است نه عاطفی . تمام اوصاف را گفتم که بدانید یکی مثل من داشتن هوو براش خیلی هم بد نیست . خانمها زیاد ازدست من عصبانی نشید امایک بد داریم و یک بدتر . خوب زن عقدی که تمام مشکلات تو را عینا به دوش بگیره بهتره یا اینکه زن صیغه ای که فقط عشقبازی باهم بکنند . مطمئنا این خیلی بدتره . پس تمام هم و غمتان رابگذارید روی اینکه شوهرانتون دنبال صیغه کردن نروند نه زن عقدی دوم و سوم و چهارم . خودمن بارها بهش گفتم که اگه زن دائمی می خواهی بریم برات بگیرم . منتها خودش زرنگه میدونه زن دوم و سوم و چهارم یعنی مسئولیت سنگین تر یعنی کارکردن بیشتر یعنی همان مهریه و نفقه و هزار تا سختی بیشتر خودش زیر بار نمیره . اگه خانمهای خوبی که همه جوره ضمانت بدهند که منو از خونه زندگیموون بیرون نکنند و همه جوره باهم کنار بیاییم حاضرم شوهرمو باهاشون شریک بشم .

نگار دوشنبه 5 تیر 1396 ساعت 21:56

پدر من یک زن دوم گرفته و از اونموقع خیلی از نظر مالی نه ما و نه مادرمون رو حمایت نمیکنه .زندگی ما خیلی خوب بود ولی با حرف های مادربزرگم پشت مادرم پدرم کم کم قدر مادرمو نمیدونست قبلا همیشه هوای مادرم رو داشت ولی چند ساله که خیلی بد باهش صحبت میکنه و لجباز شده .شما که همه میگین زن دوم خوبه پدرم فقط به خاطر اینکه حس کرد حق داره با زن دیگه ایم باشه و مادرم براش کافی نیست زن گرفت و فقط ماهی دو سه بار میره پیش زن دومش ولی از نظر مالی خیلی حمایتش میکنه و براش ماشین خرید و پول خونه اش رو میده شخصا به نظرم اسم این زن دوم شدن نیست اینکه یکنفر ماهی ده ساعت بیاد پیشت که زندگی کردن نیست عملا پول هم خوابگیه از طرفیم مادرم خیلی ناراحته چون با اینکه خیل جوون و خوشگله کاملا بعد زن گرفتن پدرم اعتماد به نفسشو از دست داده .اونایی که میرن زن دوم میگیرن اکثرا نود درصد وقتشونو با خوانواده اولشون میگذرونن نمیدونم واقعا همون چند ساعت درهفته واقعا ارزششو داشت که پدرم انقدر مارو ناراحت میکنه. هیچ وقت از مادربزرگ وعمه هایه حسودم نمیگذرم

فاطمه چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 01:12

یکی ازدوستان نوشته بود اگر واقعا ادم عاشق باشه همسردوم شدن سخت نیست و بعد در جواب نوسنده گفته بود مشکل اینکه یکی دیگم عاشقشه . خب حالا من جواب نویسنده رو میدم عاشق بودن اون به عشق تو لطمه نمیزنه بزارید یک مثال بزنم تا بهتر متوجه بشید البته درمقل مناقشه نیست . ما همه مخلوقات خدای عزیز هستیم و اگرهممون دوستش نداشته باشیم خیلیامون دوستش داریم خب حالا اگر شما خدارو دوست داشته باشی من دیگه نمیتونم خدارو دوست داشته باشم؟! اگر خدا مال تو هست نمیتونه مال من هم باشه همونطور که گفتم درمثل مناقشه نیست فقط میخاستم بگم که میشه چن نفر یه یک چیز دل ببندن

عزیزم فرق بزرگ خدا با یه ادم اینه که توجه خدا به اینهمه ادم از کیفیتش کم نمیشه ،اما وسع ادمها محدوده و چند تا محبوب و عاشق، توجه رو بین اونها تقسیم میکنه و یکی تو سایه قرار میگیره و یکی تو نور....تعهد به پیمان از همه بالاتره. نهایتا اول جدا بشن بعد داستان جدیدی با ادم جدید شروع کنن.

رها یکشنبه 10 اردیبهشت 1396 ساعت 18:17

خدا لعنت کنه اون زنایی رو که خوشبختیشون رو روی ویرونه هایه زندگیه زن دیگه ای میسازن

ستاره چهارشنبه 16 فروردین 1396 ساعت 17:14

همسر من بعداز هشت سال زندگی عاشق یک دختر مطلقه که همکار بودن شد. عاشق نه که فقط بخواد باهاش ازدواج کنه به قول خودش عشق واقعی . با این که دانشجو بودیم و باهم ازدواج کردیم از صفر شروع کرده بودیم . با هم کار کردیم و صاحبخونه شدیم و این مزد من بود بعد از این همه سختی . باهاش ازدواج نکرد ولی میگه تا لحظه مرگ که عشقش یادش نمیره و فقط و فقط به خاطر بچه مونده تو زندگی و من با حقارت زیاد مجبورم بمونم چون میخواد این زندگی به خاطر بچه به هپ نخوره ولی خالی از عشق . به من و بچم خیلی بد کرد

چه غم انگیز

مریم پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 12:46

نمی دونم چرا چیزی که خدا حلال کرده ما زنها حروم می کنیم تکلیف اون زنی که بچه داره با هزار تا بدبختی مجبور به جدایی شده یا زن جوانی که بر اثر تصادف فوت کرده چی میشه من میگم اگه مردی عدالت رو رعایت کنه و انصاف داشته باشه بین دو همسرش و از لحاظ مالی مشکلی نداشته باشه چه عیبی داره ازدواج کنه مگه اون زنی که این همه سختی تو زندگی کشیده نباید یکم طعم خوشی رو بچشه

مینو یکشنبه 12 دی 1395 ساعت 12:18

سلام.من ی زن دوم هستم.شوهرم گفت چون بچه طلاقم زنمو طلاق نمیدم.و مشکل جنسی و روانی داره.قرار بود پیش زنش نره زنه هم گفت من نمیخوامش..با تموم مخالفتها باهاش عقد کردم و همه طردم کردن.بعد عقدمون زنه رفت مشکل جنسیش رو حل کرد بعد از 13سال بیماری.روحیش هم درمان کرد.گفت شوهرمو میخواام.شوهرم هم گفت زنمه میخوامش.و بعد س سال با دوتا بچه ک داشتم گفت میخوام برم پیش زنم.الان یروز در میونیم.ولی نمتونم هضمش کنم یاد حرفاش ک میفتم الان هم زنش حاملس و همش قربون صدقه هم میرن از درون میسوزم.شوهرم هیچی نداشت همه چیشو بخاطر مشکلاتش و بیکاریش فروخت من صاحب همه چیزش کردم با حمایت و تشویق...من 7سال کوچیکترم ازش و زنش یک سال بزرگتر...درحقم بدترین نامردی رو کردن حلالشون نمیکنم

شما انگیزه یه زن دیگه شدی که وضعبتش رو تغییر بده و سرنوشتش رو

این انگیزه رو الان خودت به خودت بده ، جوون، پولدار، و با تجربه در زندگی هستی الان، بقیه عمر رو میشه در حسرت نگذروند.
مشاوره برو عزیرم حتما. پشت وب نمیشه دقیق کمک کرد.

سحری دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 16:13

زن دوم شدن و بودن گناه محسوب نمیشه، البته اگر عشق دوطرفه در حد جنون باشه بنظرم هیچ مشکلی نیس زن دوم شدن و همسر دوم گرفتن اما هر دلیلی غیر از عشق واقعی برای زن دوم شدن و همسر دوم گرفتن اشتباه و خیانته

یکک زن پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 15:35

اولا ما زنان ایرانی هستیم و هرچیزی رو نمیپذیریم و عرب نیستیم.ثانیا مسایل شرعی زمانها و شرایط خاصی رو می طلبه.ایا این مساله که زن چند سال که از زندگیش بگذره بخواد با مرد دیگه ای ازدواج کنه و از همسرش جدا بشه غیر شرعیه؟خب پس خانمها از هرکی خوششون اومد از همسرشون جدا بشن و برن دوباره ازدواج کنن.خوبه اینجوری؟بنده واقعا متاسفم برای کسانی که توجیهشون برا همسر دوم شدم مشکلات زندگی مردمه.به شما. چه که اونا مشکل دارن الان مشکل حل شد؟بله مشکل اقارو حل کردی و ی خانمو خونه خراب کردی.به هرحال از نظر من همسر دوم شدن بی وجدانیه و دزدی.

سارا سه‌شنبه 30 آذر 1395 ساعت 19:54

سلام من همسر اول یک مرد هستم البته همسر اولشون جدا شدن و دو فرزند داشتند ک با هم ازدواج کردیم اما من مجرد بودیم بعد ار 3سال زندگی و بالا و پایینی به علت تهمتی ک به اون و یه خانوم زدن مجبور شد اوت رو صیغش کنه البته با هزار وعده و وعید به من، من هم موافق بودم اما بعدا ک رفتارهایشان عوض شد و بدقولیهایشان را دیدم خیلی پشیمون شدم ک چرا به این دو نفر اعتماد کردم البته هر شب خونه خودمه و حتی شام و نهار اما گاهی ووقتها از بی ملاحضگیهاشون ناراحت میشم و کلی غصه میخورم.واقعا زن اولی ها چه گناهی کردن به خصوص من ک بچه های شوهرمم نگه میدارم اما یکی پیدا میشه با زبون اونها رو رام خودش میکنه و همه خوبیهات یادشون میره.

زهرا سه‌شنبه 11 آبان 1395 ساعت 18:45

اونایی که میگن زن دوم اشکال نداره حتما خودشون مثل مهناز خانوم زنه دوم هستش

ناشناس سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 22:57

من زن دومم،وقتی 23 سالم بود با یه مرد متاهل که دوتا پسر داشت و 15 سال از خودم بزرگتر بود وارد رابطه شدم،و عاشقش شدم و باهاش ازدواج کردم،الان چهار ساله از این قضیه میگذره،برام خونه گرفته اما هر شب تنهام،حتی یه شبم نمیاد پیشم میگه زن اولم نباید بفهمه،زن اولش یه زن خیییلی چاق و زشت و مغرور و خودخواه و فوق العاده تنبل و رفیق بازه،اما من خیلی خوشکل و مودب و مهربونم،خیلی وقتا میرن شمال و مسافرت و من چند روز خونه تنهام،هر روز باید انتظار دیدنشو بکشم،هیچوقت نمیتونم به گوشیش زنگ بزنم، خانوادم شهرستان هستن و من توی این شهر غریب تک و تنها زندگی میکنم،الانم که بهش میگم بذاره حداقل یه بچه بیارم میگه هرگز شرایط منو تو اجا،ه بچه دار شدن رو نمیده....از طرفی خیلی دوسش دارم خیلی،اگه ازش جدا بشم خودمو میکشم،از طرفی امید ندارم برم خونه بابام تونجام زندگی نمیشه کرد،توروخدا توروخدا توروخدا بگین چیکار کنم دارم روانی میشم،میدونم اره اشتباه کردم اما حالا باید چیکار کنم...

۲۷ سالگیت رو بردار و از زندگیت بیرونش کن . سخته ،درد داره اما شدنیه، مطمینم اون زن به این وحشتناکی نیست. جناب همسر همچیت تصوری دادن به شما که خودشو توجیه کنه، تازه اگرم باشه ببین چه نقطه قوتی داره که تو رو بهش ترحیح میده...
خودت رو نجات بده

حمید چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت 19:22

من یه آقا هستم... خانمم نیاز من را برطرف نکرد یعنی من خیلی گرم هستم... به نظر شما باید برم گناه کنم بهتر هست یا ازدواج موقت... طرف هم راضی هست... از شوهرش جدا شده... مثل خودم گرم هست... گناه بهتر هست یا اینکه شرعی باشه... اگر زن اولم اجازه نده... گناه من پای کی هست؟؟ خانم من وقتی زن من شد.. یه دانشجو بود.. خرج دانشگاه دادم.. الان کارمند شده... حقوقبگیر هست.. خونه و ماشین هم گفتم برا خودش... خرج هم میدم فقط گفتم نزار گناه کنم بزار شرعی نیازم برطرف کنم باز میگه نه.... همش فحش میده و نفرین میکنه...

الین سه‌شنبه 8 تیر 1395 ساعت 04:09 http://zani2del.persianblog.ir

این حرفا بهانه و حرف مشترک همه مرد هست. کدوم مردی میگه زنم ماهه عالیه من ویرم گرفته تنوع میخوام؟ اکثرا هم بعد از مدتی دوباره برمیگردن سراغ همون زن اول. ضمنا این خانوم حقشه ازدواج کنه ولی چرا باید اه و نفرین زن دیگه رو به جون بخره؟ اگر ما زن ها پشت هم بودیم اگر به هم خیانت نمیکردیم هیچ مردی نمیتونست خیانت کننه.

مهناز دوشنبه 24 خرداد 1395 ساعت 16:17

سلام. لطفا اینقدر حسود نباشید. ازدواج دوم حق هر مردی است مخصوصا اگر از لحاظ مالی توانایش رو داشته باشه. ثانیا منظور از عدالت هم که گفتن باید رعایت بشه عدالت در نفقه هست نه چیز دیگه. مسلمه که تئی محبت نمیشه عدالت رو رعایت کرد. ما خانمها با حسادت باعث می شیم یه عده تا اخر عمر مجرد و بدون تکیه گاه بمونن. اگه همسر دوم کلا مشکل داشت خدا اون رو حرام میکرد. متاسفانه ازدواج دوم تو ایران بد جا افتاده. توی کشورهای عربی خود همسر اول میره برای شوهرش خواستگاری

پروانه چهارشنبه 19 خرداد 1395 ساعت 16:01

سلام سیزده سالهذبودم که ازدواح کردم بامردی که هفت سال ازم بزرگتر بود بعدازمدتی به ناراحتی روح ی اش دی بردم ولی چون مادرنداشتم کنارامدم سیزده سال سخته شوهرت باشه ولی حتی جرات بغل کردنش رانداشته باشی تا اینکه خدا بعد هفت سال دخترم را بهم داد دنیام شد دلیل بودنم ولی به دلیلی جداشدیم خواسته من نبود ولیشد بعد ازمدتی بایک مرد متاهل اشنا شدم واز بس زیر فشار خانه پدری بودم ازدواج کردم خیلی خوب بود تا دوسال پیش که مزاحم تلفنی زیاد پیدا کردم هر خطی راعوض میکردم بازم مزاحم داشتم تا اینکه صدای شوهرم را درحالی ک دنیام داونه کمکم کنید چراه با یکی ازمزاحم ها بحث میکرد به طور اتفاقی شنیدم

پروانه چهارشنبه 19 خرداد 1395 ساعت 08:25

سلام کمکم کنید بخدا دارم روانی میشم سیزده سالم بود ازدواج کردم تو بیست وچند ساله گی حدا شدم من نخواستم شد بایه دختر دوباره ازدواح کردم مردی که بیست وجهارسال ازم بزرگتر بود من الان سی وجهارسالمه تا دوسال پیش خوب بود ولی تو دوماه دویست تا مزاحم تلفنی پیدا کردم شماره عوض مکردم فرداش داشتن حتی رنگ لباس زیر را هم میدانستن به خداقسم تا مرز جنون رفتم تا اینکه یکروز گوشی ام زنگ خورد و صداها ی میامد که اسم شوهرم را صدا میزد که هر کاری بکندتا من برم جدا شم اگر بدانید چه حالی شدم الان هم دچار پارانیوا شدم بدبینی چرا باید خدا رانشانخت وباروان زنانی چومن بتزی کرد بگید چکارکنم نه مادری نه پدری بیکس عالم هستم

پروانه چهارشنبه 19 خرداد 1395 ساعت 08:17

سلام من زن دوم هستم خیلی سخته زود قضاوت نکنید اگر دختر داشته باشی بخاطر دخترت مجبوری با یه مرد سن بالا که خداروبشناسه شروع کنی ولی ایا اگر ده سال با همه بدبختی ها بسازی ولی شوهرت شماره تو پخش کنه تا بلکه کاری کنی وپرت کنه وبره سراغذیه لاشی چی پس این مشکل زن اول ودوم نیست اون هرزه ست

سیما فروتن پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1395 ساعت 00:24

به نظر من این همه امل نباشین واز همسر دوم شوهرتون نترسین اونم یکه مثه ما نوبت فرق کرده وبعدشم از مردتون چی میخواین ؟ توجه دوستی مادیات خوب اگه اینا رو بده باشه چندتای دیگه هم زن داشته باشه به شرطی که بده ولی نباید خیلی خسسیس وخود بین باشیم .اگه داد وهوار کنیم میره کارشو یواشکی میکنه شایدم روزی یه بیماری بد رو به اندرون خونه منتقل کنه؟!! بدتره که.فرهنگ داشته باشین .امل وخاله زنک نباشین

زهره شنبه 22 اسفند 1394 ساعت 02:49

شایداون مردبگه زندگیشو دوست نداره وبهرصورتزن دوم‌میگیره اما شما یی که موردپسند یک مردمجردنیستید لاقبول عشق یک مردمتاهل یا مردی که درگیر یک رابطه هست،تنهاار خودتون را پایین میاریدیعنی من باوجوداینکه یه زن مجردم زنی نیستم که لایق یکی مثل خودم باشم لایق کسی پایینترهستم.خب مسلمه زنی که از الان برای خودش همچین بی اعتباری را رقم بزنه بعدها پیش اون مرد بی اعتبارترخواهد شدوزن سومی خواهد امد.زنهازمانی میتونن مطمین باشن بعدازونها همسرشون زنی نمیگیره زمانی مطمین باشن بعدخودشون هوو نمیادکه خودشون حاضرنباشن زن دوم یاسوم کسی بشن.ارزش شمابرای اون مرد تاوقتیه که برای خودت ارزش قایلی وزنش نمیشی.اگرزنش شدی فقط اولش خوبه .بعدهافرزند ناتنی.کینه های فامیلی.کینه های ادامه دارچندنسل و....چراعاقل کند کاری که بازآردپشیمانی

سایا سه‌شنبه 4 اسفند 1394 ساعت 01:00

سلام ب همگی من یکبارتامرحله همسردوم شدن پیش رفتم من یک خانم مطلقه م ک واقعابعدده سال زندگی آسوپاس بدون ی پول سیاه خونه بابام روانه شدم چشمتون روزبدنبینه جهنمه اجازه کوچیکترین کار نداری تا تقی ب توقی میخوره حرف پشتته وبدون پول وسرپناه جایی نداری الغصه ازازدواج بااون مردصرف نظرکردم چون باخانوم اولش صحبت کردم گریه میکردبااینکه ازبین حرف دوتاشون میشدفهمیدباهم خوب نیستن وفقط گیربچه افتادن ولی بعدازگذشت دوسال مرده هرازچندگاهی خواستگاری میکنه وب نظرمن زندگی باآقاهه اصلاسخت نیس حتی ب خانمشم گفتم کاش میشدزندگیشون ترمیم بشه ک نمیشه

لیلا سه‌شنبه 27 بهمن 1394 ساعت 18:08

سلام من یه دختر 35 ساله ام حدود یک سال پیش با یه نفر آشنا شدم به قصد ازدواج ولی از همان روزهای اول میگفت که یه راز داری تا اینکه بعد از یک ماه از آشنایمون گفت که زن و دو تا بچه 7 ساله داره من بعد از فهمیدن این موضوع خودمو کنار کشیدم و گفتم که نمیخوام باعث به هم خوردن زندگیت باشم ولی این آقا اصرار داشت و میگفت که اصلا زنش اونو دوست نداره و فقط به خاطر بچه هاش باهاش زندگی میکنه و میگه زندگی خوبی ندارن و زنش هم میدونه که میخواد دوباره ازدواج کنه و مخالفتی با ازدواجش نداره و این آقا بعد از یک سال هنوز هم منو فراموش نکرده بعد این همه مدت چند باری اومده محل کارم و میگه اگر 10 سال هم طول بکشه من نا امید نمیشم بازم میام اینجا بیخیالت نمیشم حالا خودمم دو دل شدم نمیدونم چیکار کنم خواهش میکنم کمکم کنید تا تصمیم درست بگیرم .

در این موارد و تردیدها من راهکار خودم رو دارم : خودتون رو بذارید جای اون خانم . و ببینید چه حسی ممکنه به شما دست بده . مسلما با حس اون ادم فرق میکنه . ولی میشه کمی لمسش کرد .
من اگر باشم حتی اگر اون اقا جدا بشند باز هم باهاش ازدواج نمیکنم.چون مسولیت دو بچه و بار خاطرات یک زندگی مشترک با تمام لحظات خوب و شیرینش( که قابل چشم پوشی هم نیست) رو باید به جون بخرم ..
منطقی تصمیم بگیر و صرف اینکه کسی از تو خوشش اومده لازم نیست روزهای سخت و اینده ی مبهمی برای خودت درست کنی عزیزم . تازه متخصصین میگن بعد از جدایی هنوز کلی زمان لازمه تا فرد از تنش و استرس اون رها بشه و بتونه تصمیم درست تر و بدون احساس بگیره . به حرف های این مردها که همشون مدعی اند زنم درکم نمیکنه و از اول به زور منو زن دادند و نمیدونم چی چی گوش نکن و جدی نگیر . دوره ی این اشنایی و ازدواج ها و بهار اون ها کمتر از یکساله . من موارد خیلی خیلی مشابه و زیاد دیدم که با شرایطی بسیار بهتر از شرایط الان این اقا ..هی خانم روی پاش میزنه و میگه چه کاری بود با خودم کردم ...
محکم و مقاوم باش . بهای زیاد برای هر دوستت دارمی نده خانومی .

مریم یکشنبه 29 آذر 1394 ساعت 22:02

من زن دومم عاشق شوهرمم اما خیلی احساس بدبختی میکنم دیگه خسته شدم

مریم شنبه 14 آذر 1394 ساعت 15:42

در جواب همراز بگم که
خانمی که میخواد زن دوم بشه نباید زن اول و ارشاد کنه.به اون زن چه ارتباطی داره..زنهای شلخته و بی ادب و بی خیال حقشونه که هوو داشته باشن

زهرا سه‌شنبه 10 آذر 1394 ساعت 16:38

یه مرد که ب من گفته زن دوم حق مردهاست دخترها حق انتخاب ندارن و کار خوبی نیست با دوس پسر یا عشق و... ازدواج کنی منم دق دلی هامو سر یکی دیگه دارم خالی میکنم .بدبخت بیچاره یه سری میگه زن دارم ی سری میگه سنم بالاست...فکر میکنه عاشقش شدم .حق دارم آزارشان دهم عیسی به دین خود موسی ب دین خود...کسی که ازلحاظ فرهنگی با یکی تفاوت داره حق اظهار نظر در امور شخصی اونو نداره باید بفهمند که چیزی که میگن برا همه صدق میکنه

عاطفه چهارشنبه 22 مهر 1394 ساعت 11:22

سلام من ی زن دوم هستم که شوهرم علی رغم مخالفت خانواده من و خانواده خودش با همه مبارزه کرد تا منو بگیره اما یک ماه بعد از ازدواج زنش تهدیدش کرد به خودکشی منم اصرار زیادی نکردم گفتم بره پیش زنش البته زنش اول خودش رضایت داد . الان ا،ز زندگیم راضی نیستم احساس افسردگی میکنم شوهرم خوبیه ولی اطرافیان نمیزا رن بیاد طرف من . خسته ام . ازدواج دوم گناه نیست امامان ماهم زن دوم داشتن ولی توی فرهنگ ما نمیپذیره

سلام عزیزم . نمی تونم خیلی باهات همدلی داشته باشم..حالا اگه شوهر ادم امام بود باز یه چیزی ..حداقل میگفتیم زن دوم امام شدیم ...ولی استفاده از یک بخش و رها کردن بقیه بخش ها تو دین خیلی جالب به نظر نمیرسه .

هرمان دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 22:05

زنش شو شوهر گیر نمیاد

دختر پاییز یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 23:15

اگه واقعا آدم عاشق باشه همسر دوم شدن براش سخت نیست

مشکل اینه که یک نفر دیگه هم همین احساس رو داره ..اون هم عاشق مردیه که همسر اول و انتخاب اول هم هستند.

ملوس جمعه 26 تیر 1394 ساعت 19:44

زن دوم مساوی با بدبختی من با توجه به چندتا از همسایه ها و فامیلها اینو میگم تو این دوره قانون چند همسری جواب نمیده فقط تک همسری فقط فقط اقایون اشتبا نکنین

یه بنده خدا سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 20:14

سلام من درگیر انتخاب همسر دوم شدن هستم اما شرایط انتخاب بنده با این خانم فرق داره خواستگار من حدود 10 سالی هست که ازدواج کردن ولی متاسفانه همسرشون بچه دار نمیشه و کلی هم هزینه ی دعوا دکتر کردن ولی جوابی نداده من حدود یکسالی هست که از همسرم جدا شدم و دو دخحتر 10 و 8 ساله دارم و از نظر مالی و موقعیت اجتماعی جای مناسبی قرار دارم خدا رو شکر خواستگارمم وضع مالی خوبی دارد و کل مهریه همسرشون هم روز عقد که ملک بوده پرداخت کرده خواهش میکنم من رو تو انتخابم همراهی کنید التماس دعا

ayda چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 ساعت 15:13

بنظر من یه مرد پولدار میتونه و حق داره ازدواج مجدد بکنه چون کار کرده زحمت کشیده پولدار شده ولی مردی که به خودش زحمت نداده و بفکر آینده خانوادش نبوده حتی حق یبار ازدواجم نداشته شما الان حساب کن تو ایران حتی یه مرد مولتی میلیاردرم فقط یه زن داره اونم چه زنی سرش که به تنش نمی ارزه اسمشم بلد نیست درست بنویسه تو خونه ویلایی صب تا شب میخوره میخوابه گوشی همسرجونشم از صب اللطلوع تحت کنترلشه ٢تا بچم بیشتر نداره این خانم کار خوبی کرده هوو رفته در حقیقت این خواست خدا بوده و اینو قسمتش کرده....

N a پنج‌شنبه 6 فروردین 1394 ساعت 03:06

سلام
من یک همسر دوم ام
یه دختر بودم که ٢٤ سالگی زن یه مرد زن دار شدم
خواهش میکنم کسی رو قضاوت نکنید
فقط بخونید ...
زن دوم بودن خیلی سخته خیلی گریه داره خیلی غصه داره
من یه سال ازدواج کردم به ظاهر خونه مادرمم ولی ازدواج کردم
نه دختر زشتی بودم نه کور کچل خیلی هم خوشگل خوش قد بالا
فقط عاشق شدم
خانوم ها اقایون تورو خدا فکر کنید بابت کارهای که میخواید انجام بدید
من تصمیم خیلی سنگینی واسه زندگی ام گرفتم
حالا یه عمر هم باید بسوزم بسازم
اما بازم شکر

فریبا پنج‌شنبه 28 اسفند 1393 ساعت 11:43

من فقط یک سوال دارم اگه یک زن به بیماری مبتلا بشه شوهرش چکار می کنه و برعکس. الان مدت ده ساله که با شوهرم که مبتلا به سرطان هست دارم زندگی می کنم بهترین سالهای عمرم را درکنارش بودم و ازش مراقبت کردم. از همه نوع خوشی تو زندگیم هم گذشتم نمی دونم اگر من اینجوری بودم اون چکار می کرد اگر خودش هم می موند خانواده اش مطمئنا نمی گذاشتند.

مریم پنج‌شنبه 21 اسفند 1393 ساعت 18:17

سلام عزیزم من این پست رو خیلی قبل با نظراتش خونده بودم الان که سه سال گذشته حدودا ( باورم نمیشه انقدر زود گذشته اون زمان باردار بودم و الان پسرم دو سالو نیمگی رو تموم کرده ) خیلی دوست داشتم ببینم عاقبت این ماجرا چی شد ? ازدواج کردن ? راضی اند ? خیلی ممنون میشم جواب بدین مرسی از لطفت

ظاهرا مشکلی نیست ولی شنیدم در داخل با انواع مسایل دست و پنجه نرم میکنند

سحر سه‌شنبه 18 آذر 1393 ساعت 16:19

اون آقا حق نداشت ب زن اولش که عمرشو تو خونش گذاشته این کارو بکنه چرا اون موقع که خانم اولش جوون بود و زیبایی داشت تکلیف خودشو باهاش مشخص نکرد تا اونم بره جفت خودش رو پیدا کنه الان که سن و سالی ازش گذشته اخ شده جوون بود خشکل بود خوب بود الن اخه این نهایت بی انصافیه اون آقا هیچ وقت و به هیچ صورتی نمیتونه جواب دل شکسته ی اون خانم رو بده

عروسک دوشنبه 10 آذر 1393 ساعت 00:11

وحشتناکه شوهرآدم بره با...، وااای خدای من

اسیه جمعه 21 شهریور 1393 ساعت 13:55

اره وقتی زن ها بیرون بزک و ارایش میکنند برای مرد مردم رفتاو اخلاقشون کنترل نمیشه خوب مرد هم حق داره میره زن دوم میگیره هم خیانت محسوب نمیشه هم حلاله

متاسفانه نظر من در مورد خط اخر با شما متفاوت هست ..

فرشته پنج‌شنبه 20 شهریور 1393 ساعت 16:13

گرفتن زن دوم در اسلام و بدون اجازه از زن اول جایز هست پس اشکال شرعی نداره مگر اینکه زن دوم با در نظر گرفتن عواطف زن اول و برای رضای خدا از انتخاب همسر مورد نظر خودش منصرف بشه

نه عزیزم اجازه زن اول شرط اصلی هست مگر اینکه معایب و بیماری هایی داشته باشه خانم اول که قانون راسا به مرد اجازه بده

زن اول دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 11:46

زن دوم و همسر جدیدش باید بدونن با ظلمی که در حق زن اول کردن و زندگیشونو با پا گذاشتن روی قلب و احساس زن اول ساختن هیچ وقت به ارامش نمیرسن نه این دنیا و نه اون دنیا . زن اول هیچوقت هلالشون نمیکنه هیچوقت . مردا باید بدونن اگه زن اولشون خیلی بده اونم خیلی خوب نبوده و به همون نسبت بد بوده .

مینا یکشنبه 22 مرداد 1391 ساعت 19:58

راستش من فکر می کنم برای اون خانوم دوم شاید موقعیت بدی نباشه . اون هم حق داره بعد از اینهمه سختی یک کم احساس امنیت و ارامش بکنه البته اگه این آقا این احساس رو براش ایجاد کنه!! ولی مسلما در حق زن اول ظلم می شه. مساله اینه که آقایون دلشون می خواد به قول معروف هم از توبره بخورن هم از آخور!!! همه دوست دارن که یک جا برا آرامش و لذت داشته باشن و یک جا آبرو و حیثیت و کسی که مطمئن باشن آخر عمری که ذلیل و افتاده می شن یکی هست جمعشون کنه. ولی کی این حقو به خانومها می ده همونطور که به مردا می ده؟ منم حق دارم اگه با مردی ازدواج کردم و دیدم دلخواهم نیست این یکی رو برای مصلحتم نگه دارم و برم بقیه نیازهامو جای دیگه برطرف کنم؟
تقصیر خود ما خانوماست که خودمونو دست کم گرفتیم و بعد اجازه دادیم مردا هر گربه ای برای ما برقصونن آخرش هم طلبکار باشن!!!

الهه شنبه 30 اردیبهشت 1391 ساعت 11:21 http://namehayebeduneemza.blogfa.com/

سلام تازه پیدات کردم و دوست دارم بخونمت:)

شادی دوشنبه 16 خرداد 1390 ساعت 03:42

سلام عزیزم،هیچوقت تا تمام ماجرا رو از زبون کسانی که تو این مسأله دخالت دارن رو ندونیم نمیتونیم بگیم حق با کیه و کی کار درست رو انجام میده و کی کار غلط!ولی با تمام اینکه مخالف اینم که یه مرد ازدواج مجدد داشته باشه ولی بعضی وقتها بعضی مردا یه کوچولو حق دارن!یکیش اینکه مثلأ یه مردی میگه خانم من توی خونه مثل شلخته ها میگرده ولی وقتی جایی میره کلی به خودش میرسه!یعنی آدم باید حواسش جمع کنه!‏ولی حتی با این بهانه ها هم نباید آدم کاخ آرزوهاش رو روی ویرونه های کاخ آرزوهای یکی دیگه بنا کنه!‏


زن آزاد دوشنبه 9 خرداد 1390 ساعت 13:57

من معمولا خامموشبلگا می خونم اما:
۱-اصلا ازود و دیر نداره.هر وقتی ممکنه یه زندگی به شکست برسه که راهش یا طلاقه یا یه زندگی بیمار گونه که گویا خانم اول دومی رو انتخاب کرده که خب خیلی هم دردناکه!یعنی تحمل خیانت!(اصلا این قضیه زن دوم و اینا تو تم نمیره)
۲-زن دوم حق داره حتما ۱۰۰٪ حق داره با هر کی می خواد رابطه داشته باشه اما اون که می تونه خودش زندگی کنه خیلی حیفه دلیلش پناه جویی مادی باشه...دلیلش فقط باید خود مرد باشه وبس چون به نظرم این وعده ها......
3-همیشه یادم هست که همه چه زن چه مرد قدرت انتخاب دارن اگه زنی انتخاب می کنه تو شرایط بد باشه خب می دونه باید درد بکشه پس دلسوزی نداره می تونه جدا شه و خودش مسولیت کاراش به عهده بگیره بعد نیازی به دلسوزی بقیه نداشته باشه که شوهرش سرد بودو......
و آخر این که ما ازنا الان بیشتر از هر چیز به احتاج به قوی کردن خودمون و هم دیگه داریم برای پذیرفتن حق انتخابمون و مسوولیتاش تا همدردی و دلسوزی که فقط مسکنه....
من یه زنم که انتخاب کردم از یه زندگی سرد بیام بیرون با همه مشکلاتش.خیلی سخته خیلی خیلی توی این جامعه برای من سختتر از تحمل تحقیر یه حس نخواسته شدن مدام نیست....

اناهیت سه‌شنبه 3 خرداد 1390 ساعت 02:46

چه فا میل ببخشید بیشعوری داری
آدم هرچی برای خودش می پسند ه باید برای دیگران پپسنده
آگه بدبخت شد حتما تو وبلاگ خبر بده

همراز سه‌شنبه 27 اردیبهشت 1390 ساعت 02:01 http://mehrabanhamraz60.blogfa.com/

سلام ... خوب بلدیا !!!دست میذاری رو نقطه حساس آدم!!!!! آدمو مجبور میکنی از تنبلی در بیاد....!!ببخشید که این مدت نظر نذاشتم ..اما دیر یا زود میخوندمت...البته گاهی هم اونقدر دیر که به عکسها نمیرسیدم....!

جونم برات بگه ...دور ازجون همسری خودم وشما....مردا( البته نه همشون )قبل از ازدواج از خانم هایی که خیلی عشوه گرانه و جینگیلی هستن خوششون میاد وقتی میخوان ازدواج کنن میگردن دنبال یه زن افتاب مهتاب ندیده...و بعد از مدتی که از یکنواختی !!!!! خسته شدن به بهانه اینکه زنشون زیادی مذهبیه میرن دنبال یکی که ارضاشون کنه!!!!!

مرد هوسباز رو اگه جون به جونش بکنی ودوکیلوآرایش بمالی اگه بهونش بیاد میره دنبال یکی دیگه که دو کیلو و نیم ارایش داشت....یه زن هرکار هم که بکنه نمیتونه به پای یه دزد شوهر برسه اگه همسرش هوسباز باشه...البته این درمورد فامیل شما صدق نمیکنه....به نظرم هر زنی و هر مردی حق دارن که کسی رو در کنارشون داشته باشن که بهش عشق بورزن و دوستش داشته باشن....

و ممکنه که هرکسی حتی یک زن اگه توی زندگی از همسرش راضی نبود به سمت شخص دیگه ای که اون خصوصیات مورد علاقه اش رو داشته باشه گرایش پیدا کنه...اما قداست پیوند ازدواج وتعهدی که برای ما ایجاد میکنه مانع این هست که به راحتی به خیانت فکر کنیم....متاسفانه برای آقایون این تعهد خیلی کمتر از خانم ها محکمه.....خانم ها به این راحتی این قداست رو نمیشکنن....شاید بخاطر اینکه وابستگی های عاطفیشون قویتره....حتی اگه قانون بهشون اجازه داده باشه.....
این اقا باید سعی کنه رابطه اولش رو ترمیم کنه نه اینکه به بهانه واهی بره دنبال یه زن دیگه....خواسته اش رو به زنش بگه....حتی خانم دوم هم میتونه بجای قبول کردن پیشنهاد...اگه واقعا قصد از هم پاشیدن یه زندگی رو نداره...کمک کنه تا رابطه اونا خوب بشه....ثوابش دو چندان میشه...میتونه به اون خانم بگه من اینجوری ام که شوهرت خوشش اومده ...توهم اینجوری باش....
راستی این خانم عشق براش مهم نیست؟؟؟مهم نیست که این اقا بهر حال با یکی ازدواج میکنه !!.....حتی اگه اون بگه نه...!!!!
من یکی که نمیتونم تحمل کنم که اگه بمیرم هم بعدش شوهرم بره یه زن دیگه بگیره....اما اون میتونه با یه مردی که همسرش رو از دست داده ....یا جدا شده ازدواج کنه....ثوابش بیشتره چون نتیجه اش آباد کردنه نه ویران کردن....
و راستی این خانم و اقا فکر کردن که اگه کسی با دختر خودشون اینکارو میکرد ...بهش میگفتن حقت بوده چون به شوهرت سرویس ندادی؟!!!!

درست هم نیست بگیم باید اول زن اول رو طلاق بده.... شاید زن اول نخواد طلاق بگیره.... شاید همسرش رو دوست داره.... یا ازآبروش میترسه ...یا از تنهایی...یا دلش برای تلاشی که تو این زندگی کرده بسوزه...
دلم میسوزه برای زنانی که همه تلاششون رو میکنن تا یک زندگی رو از ابتدا بسازن و وقتی ساختنش و منتظرن به ارامش برسن ببینن که یکی دیگه داره صاحب اون ارامش میشه بی هیچ زحمتی....

و بشدت اعتقاد دارم که از هر دست بدهی از همون دست میگیری....منتظر باش تا زندگی شونو ببینی.... به ما هم خبر بده!!!

پری جمعه 23 اردیبهشت 1390 ساعت 22:21 http://zanedovvom.persianblog.ir/

شاید بهتر باشه اون خانومی که میخاد زن دوم بشه صبر کنه یک پسر مجرد و ترگل ورگل بیاد برش داره و ببره براش زندگی بسازه و تازه خانومه براش چند تا پسر بزاد و خانواده شوهر رو هم تحمل کنه. این خانوم چه حقی داره برای زندگی؟ چرا باید آسایش داشته باشه؟ چرا باید آرامش و سرپناه داشته باشه؟
شایدم باید سفارش بده یک مرد مطلقه ی پولدار بدون بچه پیدا بشه و بیاد بگیردش...

هستی من جمعه 9 اردیبهشت 1390 ساعت 03:42

سلام ، اولا که من با نظر «زنگ زده» و «بیگولی» و «فاطیما» موافقم . ثانیا هم میگم که صد در صد باید صحبتای همسر اول رو راجع به اون مرد هم شنید . ثالثا اینکه یه مسئله مهمی که وجود داره اینه که آیا خانم اول به خاطر وجود بچه ها در خانه ، در خانه با حیا و عفت راه میرود یا اینکه در خلوت با شوهرش هم همینطور است ؛ که اگر به خاطر وجود بچه ها باشد و در خلوت اینطور نباشد ، کاملا کارش درست است ، و در صورتیکه مرد توقع داشته باشد که در صورت وجود بچه ها هم ، خانمش با لباسهای فلان مدل بچرخد ، توقع بسیار نابجایی دارد و مرد مشکلداری است . اما اگر خانم در خلوت هم باحیا و پوشیده است ، پس مشکل از خانم است . رابعا اینکه بیچاره بچه ها که میان این بازی ها تلف میشوند . و زن و مرد ها هر کاری میخاهند بکنند ، باید قبل از بچه دار شدن بکنند. خامسا هم اینکه با نظر بعضی ها که گفته اند مردها هم باید خود را زیبا و آراسته بدارند و فقط خانمها نیستند که باید این کار را بکنند ، بسیار موافقم .

zanjebil چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 20:54 http://zanjebil.wordpress.com/

دوست زنگ نزده
چرا اینقدر ساده به یکی میگی اون اصلا مذهبی هم نیست
خدارو شکر که قضاوت بندگان خدا به دست بندگان سپرده نشده
به جای اینطور سریع قضاوت کردن بهتر نیست تا خودمون رو جای ادمها بگذاریم وتا اونها رو کاملا نشناختیم قضاوت نکنیم در موردشون؟!!!!!!

نرگس چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 20:35

به نظرم آخر نوشته که گفتین این آقا حاضر هستن همسر اول رو طلاق بدن، کل ماجرا رو عوض می‌کنه. موضوع همسر دوم داشتن نیست، این آقا می‌خوان همسر اول رو طلاق بدن و برن با یکی دیگه ازدواج کنن. ممکنه این کار خیلی بد باشه، و ممکنه اصلا بد نباشه. اگر این‌طور که گفتن ازدواج مجدد خواهند کرد حتی اگر این خانم خاص هم قبول نکنن، معنیش این هست که مستقل از نفر بعدی دوست دارن از همسر فعلی طلاق بگیرن. این‌که یکی حق داره از رابطه ناراضی باشه بعد عمری و بخواد طلاق بگیره، خب کاملا به شرایط ربط داره، و مطمین باشین که از بیرون نمی‌شه نظر داد، فکر هم نمی‌کنم دلایل اصلی رو جار بزنن. خیلی سخته جای همسر اول این آقا بودن، ولی دوست دارم اگر در شرایطشون بودم می‌تونستم طلاق بگیرم.

آرام چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 19:30 http://arameshetoofani.parsiblog.com

به همون اندازه که یه زن قابلیت وفاداری داره به همسرش، مردها هم میتونن داشته باشن. این تفکر که اونها حق داشتن همسر دوم رو دارن اونم به خاطر مذهبی بودن زنشون یا هر دلیل دیگه ای، چیزی که به نظرم بیش از شرع، عرف و خود ما بهش دامن زدیم.

پی نوشت: من کلی وقته این پست خوندنم هی میخوام نظر بذارم پایین مطلب دنبال جای نظرات میگردم!!!!! بعد میگم خب این صمیم که گفته نظراتتون رو بگین پس چرا بخش نظر دهیش رو بسته!!! پت که میشناسی!! من الان متشونم!!

عصرونه چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 17:04 http://asroooneh.blogfa.com

مطمئنن اون زن شاداب و بی دغدغه که با توکل به خدا روزگارشو گذروند بعد از این دیگه اون شادابی گذشته رو نخواهد داشت .

فاطیما چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 13:43 http://fatimapic64.blogsky.com/

سلام. من میگم زن اول باید زن باشه تا مردشو سیراب کنه که هوس زن دوم به سرش نزنه
متاسفانه جامعه ما طوریه که زنا بزک مزک و خوشگلیشون برای بیرون از خونه س و شوهر بیچاره باید قیافه زشت و ژولیده زن رو تحمل کنه و دم نزنه!
بحث مردایی که ذاتاً بیمار هستند رو اگر بذاریم کنار، من به مردای این دوره زمونه حق میدم سروگوششون بجنبه!
بابا خانومای محترم. چطوری توقع دارین شوهرتون زنای ترگل ورگل خیابونو ببینه و بی توجهی شما به خواسته هاشو نادیده بگیره؟
من گفتم فقط بهشون حق میدم این کارو بکنن ولی قبول ندارم کارشونو!
زنای ما فکر میکنن وظیفه شون مادر بودنه فقط. بابا زن باید همسر باشه نه مادر.
مرد که کلفت نمیخواد لباسشو بشوره و غذا بپزه. مردا تشنه محبت زنن
زن اگر زن باشه میتونه مردو اسیر خودش کنه. اونقدر به خودش جذبش کنه که حتی زیباترین زن دنیا هم جلوی شوهرشون باشه جز زنشون کسیو نبینن!
خانوما باید یه کمی به خودشون برسن تا مرد هوایی نشه وگرنمه مردا ناخودآگاه کشیده میشن سمت دیگران!
این نظر من بود

گفته باشم من مجردم ولی قد صدتا زن شوهر دار کتاب روانشویی ازدواج خوندم و تجربه دارم و مشاوره میدم در این زمینه ها

بیتا چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 11:39 http://www.raziyane.persianblog.ir

من ترجیح میدم تا قضاوت نکنم! خیلی وقتا در مورد خواهرم قضاوتی کردم که بعدهااا از این کارم خیلی پشیمون شدم و فهمیدم که من اشتباه فکرمیکردم چه برسه به قضاوت در مورد کسایی که اصلا نمیشناسی و شرایط خیلی پیچیده هس.
اما خودم واقعا به این نتیجه رسیدم که یکی از مزخرف ترین فرهنگای ما ایرانی ها فرهنگ ازدواجمون هست! که تو خیلی شرایط باعث میشه که کلا فرصت زندگی رو از دست بدیم!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 اردیبهشت 1390 ساعت 20:47

سلام پرسیده بودی چندوقته ازدواج کردم من الان 10 ماهه ازدواج کردم شوهرم بچه ته تغاریه
تویه خونه جدا از خانواده اش زندکی میکرد تو یه شهر دیکه واسه همین خانواده اش یه خانم رو استخدام کرده بودن واسش هردوهفته یکبار بیاد خونه رو تمیز کنه فک کنم همین موضوع رو تنبلیش تاثیر کذاشته
شاید باور نکنی ولی حتی آشغالا رو هم نمیذاره م در و میکه بیا نوبتی اینکارو کنیم با اینکه ما حتی تو اپارتمانم نیستیم خونمون شخصیه حتی میتونه با یه زیر شلوار بره ولی من باید کلی چادر چاقچول کنم
موندم چه کنم دوست دارم تو یه کارایی حداقل کمکم کنه

این حق توست و انتظارت بی جا نیست ضمن اینکه زمان مجردی با مسوولیت زندگی فرق داره .اگر سیستمش تشویقیه از کارهای کوچیک شروع کن و برای این کارها و همکاریها ازش تشکر کن در حد گرم وخوب
برای انجام درخواست هایی مثل گذاشتن سطل زباله بیرون و اینا باید قاطع درخواست کنی و بعدش هم سکوت..یعنی منتظر عمل هستی نه جواب سر بالا..یعنی زباله ها رو جمع و جور کن بگیر دستت برو وسط اتاق واستا بگو عزیزم خیلی بو گرفته خونه ..لطفا این ها رو بذار دم در ..( میشه بذاری و الان کار ندرای و اینا نههه) باید صریح درخواست کنی و بعد سکوت..هیچ حرفی نزنی ..
در مورد کارهای دیگه مثلا وقتی منتظر مهمون هستید بگو من فلان جای خونه رو تمیز میکنم. دستمال گردگیری روی میزه لطفا این دو تا میز رو تمیز کن عزیزم.. اصلا روی سرش وانستا منتظر و دست به کمر ..فقط چک کن ببین انجام داده یا نه.. ببین اول کاری ازش نخواه مثلا ظرف بشوره و سبزی پاک کنه برات.از کارهایی که میدونی بدش نمیاد شروع کن و یک جوری پای تلفن از کمک کردن هاش و اینکه چقدر خوبه ادم یک همراه داشته باشه توی زندگی و ... برای مثلا خواهرت تععریف کن و وانمود کن نمیدونستی اون داره می شنوه..یعنی طبیعیش کن ..بعد یک سری چیزها رو که روتین هست ازش بخواه..مثلا گلدون اب دادن یا خاموش کردن لامپ ها موقع خواب یا در رو قفل کردن مثلا...کم کم دایره اش رو وسیع تر کن و برای کمک هاش پاداش بده حتی کلامی ..وقتی میزها رو تمیز میکنه بگو وای چقدر خونه برق میزنه..چقدر فرق کردن این میزا..مرسی ..
خلاصه بیارش تو خط و زیر بار کارهای مردانه سنگین اصلا نرو..لامپ عوض کردن و پیچ مهره سفت کردن ودرز پنجره گرفتن و بخاری یا شومینه رو ردیف کردن و خیلی کارهای دیگه کار مرداست ..

مژگان سه‌شنبه 6 اردیبهشت 1390 ساعت 17:52 http://ninijon.persianblog.ir

این اقاهه اگه از زندگیش ناراضیه باید همون روزای اول به فکر یم افتاد والا اینجوری خیلی بدتره .بعدش هم این همه کیس ادم باید بره زتندگی یه نفر دیگه رو خراب کنه ؟...نه کار خانومه نه کار اقاهه درست نیست

ملودی سه‌شنبه 6 اردیبهشت 1390 ساعت 14:56

صمیم جون گلم .اول از همه بووووس.راستش من اگه زودتر برات مینوشتم حرف داشتم در حد بوندس لیگا اما با اینهمه کامنت معلومه بچه ها خیلی چیزا رو گفتن که شاید نظر من تکراری باشه .ببین صمیم جون اولا که بازم خوبه که آقاهه اقلا یواشکی کاری نمیکنه و اومده میگه من میخوام زن دوم بگیرم و انقدر هم انصاف داره که حاضره زن اولشو با دادن کلیه ی حقوق طلاق بده تا اونم ناراضی نباشه .اقلا یه راه کار برای زن اولش گذاشته یواشکی هم نرفته زن بگیره .راستش تو این چیزا نمیشه قضاوت کرد ولی در کل مردی که به سراغ زن دوم میره مرد قابل اعتمادی نیست و نمیشه به حرفش تکیه کرد.معلومه یکی که بخواد دوباره زن بگیره میاد از زندگیش شکایت میکنه که آی و وای و من یه عمره دارم عذاب میکشم .صد در صد یکی رو راست میگه صد تا رو دروغ هم میگه. هم به اولی هم به دومی پس به حرفای اون که اصلا اعتمادی نیست .من خودم نمونه هاشو دیدم دیگه.یکیشون همچین میگفت که انگار زن بیچاره ش عزرائیله روزی صد بار جون اینو میگیره .یعنی به حدی اعصابمو خورد کرد و حرف حساب تو کله ش نمیرفت که آقا من خوشم نمیاد مرد زن دار ؛که تهدیدش کردم اگه یه کلمه دیگه حرف بزنه همه رو ببرم بذارم کف دست زن اولش که میخواد یواشکی چه غلطی بکنه .میدونی صمیم مردی که انقدر روش باز بشه و حرمت خانواده و زندگی رو رعایت نکنه و دنبال این کار باشه ؛ اعتماد بهش دیوونگیه .مردی که بره بدی های شریک زندگیشو مادر بچه هاش به دیگران و غریبه ها و یه زن دیگه بگه واقعا حرمت خیلی چیزا رو نگه نداشته و بهش اعتماد نیست . اما زن اول .اون خانوم اگر یه اشتباهی کرده باشه حقش این نیست به نظر من اقاهه باید همه ی تلاششو میکرده تا خانومه اونی بشه که میخواد و یا حالا نزدیک به اونی بشه که میخواد .باور کن مردی اگه با محبت و عشق یه چیزی رو بخواد به دست آورده .حالا گیرم اینکارو کرده و نتیجه هم ندیده .به نظرم باید بگه یا خودتو درست کن یا طلاق بگیر برو و واقعا طلاق بده بعد بره دنبال زندگیش و یه زن دیگه و این حرفا .به نظر من اون خانوم که زن اوله باید همین الان بره دنبال زندگیش و ننگ داشتن همچین زندگی رو نپذیره که شوهره یه شب در میون بلند بشه خونه ی اون یکی زنش .آخه اینم شد زندگی؟ وایسته صاف صاف نگاه کنه هوو سرش بیاد؟؟؟ اما خانومی که میخواد زن دوم بشه هم به نظرم این خانوم با این شرایط میتونه صبر کنه تا یه موقعیت دیگه ای براش پیش بیاد .یه نفر که زن نداشته باشه .حالا قحطی که نیومده یکی تو همین سن و سالا یا یه خورده بیشتر که زن و زندگی نداره باشه که اقلا دلش قرص باشه شوهره مال خودشه و نصفه نیمه نیست . آقاهه بگه که بالاخره من ازدواج دوم میکنم .هر کی بار گناه خودشو داره . یه دونه آه اون زن و بچه هاش برای این خانومه کافیه .تو رو خدا اگه آشناست و میتونی بهش بگی بگو یه دونه آهش دامن تو و بچه هاتو بگیره بسه .میدونی چقدر بده دل شکستن .گناه زن اول آقاهه پای خودش گناه آقاهه هم همینطور .این چرا باید خودشو بندازه وسط مشکلات اینا و قبول کنه؟ بگه آقای محترم شما حق و حقوق زن اولتو بده طلاقش بده بعدا .خود این خانوم دختر داره خوبه همچین بلایی سر دخترش بیاد.به خدا نمیدونم چطور آدم میتونه راضی به ازار یه زن دیگه بشه .مگه این مردا چه موجودات برتری هستن که فکر میکنن همه چی باید طبق میلشون باشه؟ بابا جان یه سال دو سال ده سال وقتی میبینی نمیتونی اخلاق بد زنتو تحمل کنی خوب بگو تو رو به خیر ما رو به سلامت طلاقو برای این روزا گذاشتن این کارا چیه آخه ؟ حالا من حرف زیاد دارما باید برات ایمیل بزنم راجع به این موضوع که یه موردی هم من میشناسم یعنی شک دارم ولی شکم بیخود نیست حالا بهت میگم بوووووووووووووس .چقدر حرف زدما ببخشید تو رو خدا

غزال سه‌شنبه 6 اردیبهشت 1390 ساعت 12:26

سلام صمیم جون
من که جناحم کاملاًمشخصه! ازدواج دوم به هر دلیلی با حضور همسر اول کلاً ممنوع

lمهرگان سه‌شنبه 6 اردیبهشت 1390 ساعت 11:17

من که به کلی با ازدواج اینجوری مخالفم مگر اینکه قبلا طلاق گرفته باشند که اینم یکمی جای بحث داره و یا اینکه مرگی در کارباشه .... به هر حال در همه موارد مطمئنا مقایسه وجود داره .... به نظر من هر ادمی دلش همسر خودش رو می خواهد حتی اگر بدترین باشه .شاید توی زندگی اول خانوم اول نتوونسته حرف دلشو بزنه... شاید اقا همیشه حواسش به پاک کردن صورت مساله بوده .... خیلی شاید ها هست... ولی من می دانم با حس زنانه و حسادت اه زن اول دومی رو می گیره....

رها@ سه‌شنبه 6 اردیبهشت 1390 ساعت 07:56 http://www.raha8990.persianblog.ir

سخته نظر دادن در این شرایط...اما من فکر میکنم که هیچ جوره نمیشه احساسات نسبت به همسر رو شیر کرد...راستش همیشه برام سوال بوده که اسلام چرا به آقایون اجازه این کار رو داده اما به خانوم ها نه...حتی اگه مسئله بچه هم باشه خوب در دنیای امروز خیلی راحت میشه در مورد مالکیت بچه حرف زد و بقیه چیزا...اما به نظر حتی اگه خانوم ها هم اجازه این کار رو داشتن در جامعمون بازم احساس میکنم نمیشه تو دوست داشتنت رو با کسی قسمت کنی...نمیدونم اصلا این قضیه عشق های موازی چقدر امکان پذیره...

اما هر چی که هست یه کم عقل داره در این موضوع دخالت میکنه و نه احساس صرفا...و هر کسی داره نسبت به قضیه به نفع خودش نگاه میکنه ...

اما کاش اونقدری که به آقایون بها داده میشه به خانوم ها و مشکلتاشون هم بها داده میشد تا کمی در آرامش باشن...

مهربان دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 23:43 http://s0s.blogfa.com

پدرم همیشه یک ضرب المثل فرنگی را میگه!!!
آدمهایی که در خانه های شیشه ای زندگی میکنند نباید هیچ وقت به خانه دیگران سنگ پرتاب کنند...
فکرکنم کار این خانوم هم یک جورایی به این ضرب المثل ربط داشته باشه...

مینا دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 20:17 http://tavalodydigar89.persianblog.ir/

نامردیه صمیم خیلی نامردیه

ثمین دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 17:06 http://http://pariamb.blogfa.com/

سلام
مطلب جالبی بود
مردها در هر حالتی که باشن به خودشون این حق رو میدن
از این طرز فکر متنفرم
موفق باشین

سمانه لیسانس مترجمی-تهران دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 16:53

سلام.خوبی؟انقد ازت برا مادر تعریف کردم که نگو.واقعا من میخام مجدد مطالبتو بخونم و تو زندگی ایندم بکار بگیرم بس که بعضیاش مفیدن.نوشته های قبلیتو میخوندم ،چقدر شیطونتر بودیا،الان کاملا مادرانه شدی.الهی همیشه خوشبخت باشی صمیم خانوم.گفتم بیام عرض ارادتی کنم.

راستی درباره پست اخیرت بنظرم ادم باید حرفهای زن اول اقرو بشنوه و یکطرفه به قاضی نره.اما خیلی مهمه که خانوما ببینن همسراشون چطور از زندگی راضی میشن،درباره رضایت داشتنشون همیشه سئوالاتیو بپرسند و انقدر جلب رضایت ایجاد کنند که مردشون سمت بانوی دومی نره

همتون خوشبخت باشید مردم من

اطلس دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 15:58 http://www.daky.blogfa.com

خیلی شرایط سختی هست اما به نظر من حتی شرع هم برای ازدواج دوم شرط محال گذاشته. عدالتتت یعنی حتی توی نگاهت هم عادل باشی. مگه میشه یه مرد دو تا زن رو یه مدل دوست داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه نمی گن شرط ازدواج دوم عدالته؟ این کجاش عدالته آخه؟
اما متاسفانه کم کم داره این جریان توی ایران عادی میشه. ولی کاش مردا به همسرشون حداقل حق انتخاب بدن که دوست دارن توی این رابطه بمونن یه برن. البته که هیچ زنی توی مرحله ی آخر نمی مونه مگر اینکه احساس کنه از نظر مالی نیست.
راستش من و سامی نظرمون اینه که اگه همدیگه رو دوست ندارن چه اجباریه که اسمی زن و شوهر باشن. زن و مرد هم نداره. برابری کامل زن و مرد....

متولد ماه مهر دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 10:28

سلام عزیزم
من نظر خواننده های دیگه را هم خواندم، به نظر من هم اولین اشتباه را مرد انجام میده از زندگی زن اول کامل خارج بشه بعد دنبال یک زن دیگه باشه. می توانی نظر خواننده ها را پرینت بگیری و به زن دوم که با سختی این سالها بچه هاش را بزرگ کرده بدهی تا بخواند اگر قرار هست ازدواج کند بهتر است با کسی ازدواج کنه که مثل خودش باشه.

پریزاد دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 09:23 http://zehneziba16.blogfa.com

سلام صمیم عزیز.به نظر من زندگی اول اون اقا قابل تغییره.ارایشگاه، ورزش و ترس از زن دوم باعث میشه که خانم اول به خودش بیاد و زندگیشو دوباره بسازه.اون دوست شما هم بهتره از این اقا بگذره واونو به ساختن زندگی اولش ترغیب کنه.نه این که جوری جواب رد بهش بده که مرده بره سراغ یکی دیگه.حتی می تونه خودش با خانم اولی صحبت کنه وبگه من به خاطر شما گذشتم شما هم زندگیتو بساز...مطمئن باش اینجوری خدا هم چنان قسمتی نصیب این دوست شما می کنه که خیر دنیا واخرتش توشه...
به نظر من یه پرینت بگیر از این نظرات بده این دوستتون بخونه.
ماروهم از فرجام این قضیه بی خبر نذار.

آذر دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 09:11

سلام صمیم جون. من یه مدتیه که خواننده خاموش وبلاگتم. از سبک نوشتنت خیلی خوشم میاد. بعضی پستات و که می خونم واقعاً میمیرم از خنده( مخصوصاً مواقعی که دلم گرفته) کلی روحیه ام عوض میشه. بعضی قسمتها که نوشتی رفتی حرم امام رضا خیلی دلم حال و هوای اونجا رو میکنه البته حدود 6 ماه پیش اونجا بودم ولی حال و هواش اونقدر مست کننده است که آدم سیر نمی شه.
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود بدیدمو مشتاق تر شدم.
صمیم جون راستش یه زحمتی برات داشتم می خواستم اگه ممکنه و برات مشکلی نیست یه روز تو همین هفته بری حرم و سلام من و به امام رضا برسونی بهش بگی ملتمسه یه نگاهشم. بهش بگی یه گره ای تو کارم پیش اومده که می دونم با یه نگاهش باز می شه بهش بگو منتظر کرمشم چون مطمئنم که تنهام نمی زاره.
ازت ممنونم عزیزم.

تینگ تینگ دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 09:09 http://tingting.blogfa.com

سلام. نظرم طولانی بود گذاشتم توی وبلاگم. به من سری به زن.

امی دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 00:19 http://weineurope.blogsky.com

سلام صمیم عزیزم
این موضوع همسر دوم به قدری از نظر من پیچیده است که نمی دونم چی باید بگم مخصوصاً که آدم توی زندگی کسی نیست و از دل کسی خبر نداره فقط می تونم به طور کلی بگم من از ازدواج دوم بیزارم ( منظورم مردیه که با وجود تأهل باز می ره سراغ یکی دیگه و زنیه که با وجود اطلاع از تأهل اون آقا راضی می شه باهاش ازدواج کنه و براش مهم نیست چه بلایی سر احساسات همسر اول میاد ) کسی که این کار رو انجام می ده از چشمم بدجور می افته البته همونطور که گفتم این نظر کلیه و آدم از زندگی هیچ کسی خبر نداره.
صمیم جونم من یک کاری باهات دارم این آدرس ایمیلی که از خودت گذاشتی رو چک می کنی؟ اگه می تونم به این آدرس بهت ایمیل بزنم بگو تا ظرف فردا یا پس فردا این کار رو انجام بدم.
عزیز دلم مواظب خودت باش، با اینکه تا حالا همدیگه رو از نزدیک ندیدیم اما خیلی دوستت دارم.

هرمان یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 22:00 http://www.sotedelan22.mihanblog.com

سلام
من خودمم هم اوایل فکر می کردم که همسرم رو می پرستم
ولی زمانی که دیدم اون کیو می پرسته
کلا از همه چیز زده شدم
نمیدونم در مورد شما شاید فرق کنه
ولی مردها با زنها خیلی فرق دارن....

[ بدون نام ] یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 20:05

سلام صمیم جون شوهرت هیچ وقت تو کارای خونه کمکت میکنه/میخوام بدونم اکه شوهر من تو خونه دست به سیاه و سفید نزنه حساسیت به خرج بدم یا نه/ بعضی ها میکن باید یواش یواش شوهر رو عادت به کمک کردن کرد/موندم چه کنم کمکم میکنی لطفا/شوهرم خیلی خیلی تنبله/باهاش سر انجام هر کاری بحث کنم/یا اصلا خودم انجام بدم بهتره/
ممنون کلم

عزیزم بسته به شرایط داره ..علی گاهی دیر وقت میاد خونه.ناهار ها نمیاد ومن میدونم حتما خیلی باید خسته باشه و ازش نیمخوام کمک زیادی بکنه .اشپزی که اصلا نمیکنه..اون موقع ها که فرصت بیشتری داشت تو خونه جارو و لباسشویی و شستن ظرف و اینا ر انجام میداد ولی مثلا هیچ وقت گرد گیری نکرد البته در حد تمیز کردن شیشه میز چرا..بردن زباله ها و بازیافت رو همیشه خودش انجام میده در هر حالتی ..
علی از اون مدلا که بشینه و بخوره و بپاشه و بلند شه بره پی کارش نبوده و نیست خوشبختانه

چند وقته ازدواج کردید ؟ عادت همسرت توی خونه پدری چطور بوده؟

بیگولی یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 19:06

خدائیش این مورد تقصیر خود همسر اوله ... باید اون موقع که توی بعضی اعتقادات تند روی می کرد یه همچین روزیم می دید

عسل یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 18:03 http://pesary.niniweblog.com/

صمیم جون منم موافق نیستم با این کار مردای بی انصاف.ولش کن انقدر دلم پره از این مردا که نگو البته فکر نکنی شوهر من زن گرفته ها نه فقط یخورده بیشتر با دخترا انس میگیره.به قول خودش دوستیه اجتماعی
من پارسال وبلاگ رژیمی ها تو میدیدم راستی الان حسابی لاغر کردی یا نه منم میخوام لاغر شم اما نمیدونم چرا بعد یکی دو روز انگیزمو از دست میدم
خوشحال میشم به وبلاگ نی نی م سر بزنی و برام پیام بزار فدای تو بای

آروشا یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 17:47 http://www.mybedroom.blogfa.com

سلام صمیم جون
من در هر شرایطی با ازدواج دوم مخالفم و اصلا نمیتونم درک کنم چرا یک مرد با وجود داشتن همسر میره یه زن دیگه میگیره.۲ حالت هست یا زنش و زندگیشو دوست داره که باید سعی کنه مشکلشو باهاش حل کنه میتونه بره پیش یه مشاور آگاه و باتجربه که بی طرف هم هست تا راهنمایی بشه اگر هم زنش و زندگیشو دوس نداره الحمدلله مرد هروقت بخواد میتونه زنش رو طلاق بده خوب در این صورت طلاقش بده بعد بره سراغ یکی دیگه.
متاسفم به خاطر تنهایی و اشکهای خستگی بسیاری از زنهای ایرانی.امیدوارم روزی برسه که بپرسند (به کدامین گناه زنده به گور شدید؟)

مثل هیچکس یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 17:44 http://arameshekhiali.blogfa.com/

سلام صمیم جان.
از هوو ها متنفرم.
از مردهای خیانتکار هم.
اون آقا اگه واقعن از زنش ناراضی بود٬ چرا همون جوونی دست از سرش بر نداشت؟
حالا که دیگه جوون نیست داره تنهاش میزاره.
زن جوون٬ شاید خاطرخواه گیر بیاره ٬ اما زن سن بالا چی؟ هیچی؟ باید بسازه و بسوزه.
درکل ٬ مردها نامردیهای خودشون رو دارن. اگه اسمشون بره رو سر زنی٬ نمیخوان اون زن دیگه با کسه دیگه ای باشه اما خودشون اجازه دارن با هزار نفر بگردن.
مقصر اصلی هم. خود ما ایم.
ما زنهایی که اجازه میدیم٬ عشق هزارم یه مرد باشیم.
اون خانمی که قراره هوو شه٬ دلش میخواد یه همچین بلایی سر دخترش بیاد؟ مسلمن نه.
اون حرف هم توجیه که اگه من نباشم این آقا میره سراغه یکی دیگه. خوب اگه راست میگی بزار بره سمت یکی دیگه و تو نشو زن دوم!
پس اون خانمه خودش هم بدش نمیاد که راحت راحت صاحب همه چی شه.
من میگم اینا به اون دنیا اعتقدا ندارن؟ نفرینهای زن اول دامنشون رو نمیگیره؟
نمیدونم.
این جور مواقع از هرچی زن و مرده بدم میاد.
خوب این خانم چرا نمیره زن یه زن مرده نمیشه؟
یا اون اقا٬ واقعن مقصر نبوده؟
شاید اگه تو جوونی از زنش جدا میشده٬ یه مرد هم تیپ خانمش میرفته سراغش.
بیچاره زن اول.
همیشه همینه. زن اول بلاکشه و زن دوم نازکن و تاج بالاسر.
خدا لعنت کنه خیانتکار رو. اینجا هم مرد خائن و هم اون خانمی که میخواد هوو شه.
لعنت به همه ی همچین ادمهایی.
ببخش سرت رو درد آوردم.
موفق و شاد باشی.

ندا یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 16:30 http://butterfly28.blogfa.com/

سلام صمیم جون
از نوشته هات لذت می برم
امیدوارم همیشه شاد باشی
در مورد این پست شما نظر من اینه که این خانم نباید با این آقا ازدواج کنه ،این همه سال روی پای خودش ایستاده پسراش زن گرفتند اینهمه سختی هارو تنهایی گذرونده ،حالا درسته که اون آقا نیتش خیره و دل پری از زندگیش داره ولی آیا این خانم (زن دوم)زمانیکه با این آقا همسر شدند(منظورم روی بالشته) آیا اون آرامش قبلی و دارند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به این فکر نمیکنه که زنی الان به این فکر میکنه که کاش همسرش در کنار اون باشه ،واقعا فقط به همین موضوع فکر کنه متوجه اشتباهش میشه که حتی اون ( زن دوم ) خودشو مقصر نمیدونه در این تصمیم ولی با بله گفتنش دیگه کسی به این فکر نمیکنه که اون تقصیری نداره که اون بی شوهره گناه داره که اون زحمت کشیده است و و و و و ............ حالا این واقعیت و باید بپذیره که حالا زن دوم شده و همیشه یکی به خونش تشنه است اون هم زن اوله
کاش تجدید نظر می کرد و زندگی عادی خودشو میگذروند ...
به نظر من این یه جور ترحمه که من اگه بودم همه اون سختی هارو تحمل می کردم ولی پامو توی زندگی کسی قرار نمی دادم تا شبها با خیال راحت سرمو رو بالش بذارمو و دل انسانی و نلرزونم
و اگه اون خانم اولی باید چوب اشتباه شو بخوره ، اون من نباشم که باعث چوب زدنش بشم
من یک انسانم جز آرامش چیز دیگه ای توی این دوران زندگیم برای خودم و بقیه نمی خوام
همین

مه ناز یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 14:32

ازدواج دوم در هر صورت یک اشتباه است. اگه این آقا در زندگی اولش مشکل داشته و نتونسته حلش کنه و حالا دنبال یک راه میانبر میگرده که نشون دهنده ی بیمار بودنشه نه محترم بودنش. این خانم هم چون بوی پول به مشامش رسیده خودشو توجیه میکنه که اگه من نباشم یکی دیگرو میگیره.خوب بگیره . این آدم دنبال این موضوع هست و تا یکی رو پیدا نکنه از پا نمیشینه.این جمله ی همه ی مردهایی هست که میخوان زن دوم بگیرن.در همسایگی ما یک همچین اتفاقی افتاده.در آپارتمان ما.آقا پولدار و قاضی و... وهمسر اول فامیل و جوان ومعمولی .با دو پسر جوان. البته این آقا ده سال پیش ازدواج دوم کرده.هر دو هم در همین آپارتمان هستند.من که 7 سال شاهد شخصیت این مثلث هستم میبینم که چه حماقتی این مرد کرده.آدم بسیار مغروری که به هیچ کس حرفی نمیزد به همسرم گفته که چه حماقتی مرتکب شدم.زن دوم یک زن ولگرد خوشگذران .البته بسیار زشت و پیرتر از مرد.3 بچه داشت که دوتای اونها مثل خودش هستند .البته اینها چیزهایی هست که دیگران میدانند و اون آقا با ندونستن این چیزها بدجور پشیمان شده. و دلایل اون آقا هم مثل این آقای داستان شماست. و همچنین محترم بودنش که بزرگ فامیل و دوست و آشناست.اما زن اول خانم و باشخصیت با بچه های بسیار مودب و درسخوان. همین چند روز پیش زن دوم به من که علنی به ازدواج دوم اعتراض دارم گفت که بسیاررررررررررررررر پشیمانم از ازدواج با مردی که صاحب یک خوانواده ی دیگر است. اما حالا با بیسوادی و با داشتن یک دختر هفتساله و بی پشتوانه چی کنم؟ای کاش هیچوقت خودم را گرفتار این زندگی نمی کردم.

فرزانه یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 14:18

سلام
هر زن و مردی که باهم ازدواج میکنند باهم عهد می بندند که تا آخر عمر برای خوشبختی همدیگه تلاش کنند ...
اول زندگی همه با مشکل مالی مواجه میشن اما بعد یک مدت اوضاع خوب میشه و حتی بعدها خیلی پولدار میشن!
و دلیل اینه که زن به خاطر همسرش از خیلی چیزها میگذره به و به خودش سختی میده تا همسرش خیلی اذیت نشه! اما بعد مدتی این کار برای زن تبدیل به عادت میشه و زن دیگه قادر نیست ولخرجی کنه و لباسهای گرون بخره یا لوازمی که به زیبا شدن زندگی کمک می کنه اما غیر ضروری تهیه کنه (البته مرد هم به این کم خرجی عادت میکنه!)
بعد یه مدت مرد میبینه که پول زیادی براش جمع شده و ظاهر زندگیه جالبی نداره .... اونجاست که به فکر تجدید فراش میفته ! و زن دوم تبدیل میشه به فرشته که مرد را از زندگیه فقیرانه نجاتن داده!
اینجاست که به زن اول ظلم میشه چون یک عمر با سختی دادن به خودش باعث شده که مرد احساس ناراحتی نکنه!
اما الان .....

زنگ زده یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 13:54

من هنوز به آخر پست نرسیدم! اول اینو بگم که به نظر من اون خانم مذهبی که نیس هیچ ؛ کافرم هست! چون اسلام نه تنها نمیگه زن جلو شوهرش مدل حاج خانومی(!) بگرده حتا توصیه شده به اراستگی و ...! من تو این یه مورد خاص به نظرم اگه شوهره به خانمش گفته و خانمه بازم به حرف خودشه حق با شوهره س که ازدواج مجدد کنه! بالاخره اونم آدمه!

ن یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 13:52

در مورد همسر اول، به این راحتی نمی شه گفت کی مقصره که شوهره چنین تصمیمی گرفته. اما دوست شما حق نداره باعث خراب شدن زندگی دیگری بشهو اگه این کار رو بکنه، خیری نمی بینه.

آرایه یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 13:12 http://pendarenik.blogfa.com

موافقم و میگم از ماست که بر ماست....من خیلی وقتا توی خیلی از زندگی ها خود زنها رو مقصر ظلمی که بهشون میشه میدونم...البته نه اینکه اون آقا مبرا باشه....اونم اشتباه کرده این خانومو گرفته. یعنی اون زمانی که با ایشون ازدواج کرده معیارهاش حتمن همینا بوده. حالا عوض شده و امروزی شده و پولی توی جیبش اومده و دیده دنیا متفاوت تر از چارچوب خانوادگیشه؛ اکی...نمیشه اون رو هم صرفن به خاطر اینکه میخواد طور دیگه ای زندگی کنه تا احساس مردگی نکنه سرزنش کرد....اینجور وقتا واقعن نمیشه گفت بده زشته خوبه...به اینجا که میرسه چاره ای نست. و البته اون زهایی که میسوزن و میسازن خیلی طفلکی اند و نباید باشند. همین

کیانا یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 11:27 http://newmoon89.blogsky.com

سلام عزیزم . دیروز که این پست رو خوندم نتونستم انی جواب بدم. متاسفانه چون راه برای اقایون باز تر هست در هر سنی و هر مکانی میتونن ایراد بگیرند. مذهبی بی قیدی وابسته یا وابسته نبودن موفق بودن یا نبودن چاق شدن و لاغر شدن. همگی رو تا بحال دیدم و شنیدم. بستگی داره اقا کی سیر بشه و شرایطش جور بشه. این اقا هم حالا که از پول زن اولی بارشو بسته فیلش یاد هندستون کرده. در تموم شدن یه رابطه عاطفی هر 2 طرف مقصرند. این اقا هم به اندازه خانمش تقصیر داره. واسه خانم دوم هم : من هیچ وقت راضی به هوو شدن نمیشم .

[ بدون نام ] یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 11:20

سلام صمیم جون
من همیشه تو این جور موارد به این مساله فکر می کنم که چطوری یه خانوم به این راحتی حاضر می شه این بلا رو که برای هر زنی و در هر سنی تحملش سخته سر یه نفر دیگه که همجنس خودشه و از احساسش اطلاع داره بیاره و آیا واقعا برای یه لحظه خودش جای زن اول این آقا نمی زاره ؟
ویه مورد دیگه اینکه چرا اینجور آقایون تا یه کمی از نظر مالی وضعشون رو به راه میشه یادشون می یاد که زنشون بهشون نمی رسه و....؟
از نظر من این خانوم و امسال ایشون اگه یه کمی عادلانه و عاقلانه فکر کنن وبرای یه لحظه خودشونو جای اون زن اول بزارن هیچ وقت همچین کاری رو نخواهند کرد.

ماهنوش یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 11:18 http://bottom-of-my-heart.persianblog.ir/

تر و تمیز بودن مرد هم خیلی مهمه کی گفته نیست!؟ اگر مردی به خودش نمیرسه یا زنی 50% مشکل از طرفهای مقابله ! که میزان اهمیت این مسئله رو عنوان نمیکنند با این تفاسیر اگر کسی باز بی تفاوت به نیازهای طرف مقابل موند حتما واقعا اون زندگی براش مهم نیست! هر چیزی یک بهایی داره حفظ زندگی هم یک مقدار زحمت داره فقط ل.. هوا کردن نیست که !! اما در هر صورت به هیچ عنوان موافق خیانت چه شرعی چه غیر شررعی نیستم . اما تمام این حرفا بهانه است بهانه های دل هوسبازه خیانت کاره! هر سه اشتباه میکنن..

سعیده یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:44 http://saeedehallahverdi.blogfa.com

سلام صمیم جان خوبی ؟
موقعیت سختی رو توصیف کردی با اینکه منم به نوعی تو اطرافم دیدم ... این جور وقتها نمی دونم چرا همه حق رو به آقا میدن اینکه حق داره زن شاد و با لباس جینگیلی و ارایشی داشته باشه و چون حالا به هر دلیلی نداره حق داره بره سراغ بعدی ... ولی فکر کردین تا حالا یه خانومی نگفته مرد من به نظافتش نمی رسه ریشو هستش بوی عرق میده عطر نمیزنه پس من حق داره با یه مرد سه تیغ و عطر زده و چهار شونه باشم؟! فکر کن چه برچسب ها که به زن بدبخت نمیزنن اصلا" شرعا" و عرفا" و قانونا" و انسانیتا" اشکال داره خوااهر من!!
حالا آقا صرف با حجاب بودن و صد تا دلیل من در آوردی این حق و به خوش میده با دومی باشه . نصف نه یک پنجم اون هزینه ای رو که می خواد برا دومی بزاره رو بده به خانوم اولی که تو سخترین روزها و نداری های اول زندگی کنارش بوده و بگه خانوم برو استخر برو باشگاه لباس باز جینگیلی تاب شلوارک رنگی بخر تو خونه برام بپوش برو آرایشگاه رنگ ومش کن و... مطمئنا" بهتره تا اینکه بره سراغ دومی ...
در مورد خانوم دوم هم که خانوم بسیار خوب و شادابیه و تا حالا به مردی فکرد نکرده نمی گم تا اخر عمرت تنها بمون نه خواستی یه زندگی دیگه شروع کن ولی نه با این مردی که الان شادابی تو میخواد و فردا به هر دلیلی مشکلی داشتی و نتونستی به مرده برسی و کم گداشتی بره سراغ سومی ...
... اینا تموم حرفهایی بود که با خوندن این مطلب به ذهن یه نو عروس 5 ماهه رسید اگه جاییش ایراد بود و درست نبود خوشحال میشم بدونم ...
صمیم دوست دارم و خوشحالم که رفتی سراغ لباس جینگلی مستونات ...

نسیم یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:42 http://bardiajeegar.blogfa.com

آیا من دیروز دو نظر نگذاشته بودم؟؟؟؟آیا من توهم زدم؟؟؟؟آیا یه نظرم پوکیده؟؟؟؟

setareh chin یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 08:57 http://platinfish.blogfa.com

من فقط میگم که من و تو و همه کسایی که این مطلب رو خوندن و اون خانوم زن دوم…هممون….یک ثانیه تبدیل بشیم به زن اول…بعد با همه این تفاصیل ببینیم چه احساسی بهمون دست میده…بر طبق همون احساس نظر بدیم...
صمیم جان این اقا رو خانواده دار و محترم توصیف کردی… به نظر من هیچ ادم محترمی این قدر بی انصاف و نامرد به زندگیشو…زنش…مادر بچه هاش و همراه زندگیش برخورد نمیکنه…
حتی اگر زن اول دستی دستی زندگیش رو ریخته دور باید اول ازش جدا شد بعد دنبال یکی دیگه گشت…
در مورد اون خانوم زن دوم… ایشون اگه واقعا قصدش از ازدواج رهایی از تنهایه … و مونس میخواد…مردی که نصف تعلقاتش توی یه خونه دیگست مونس ایشون نمیشه… پولی که اینجوری تو خونه ادم بیاد هم برکت نداره…ایشون دختر داره… من بودم میترسیدم که سر نوشت آه اون زن اول رو سر دخترم بیاره...

ستاره عزیز
من از دو جنبه قضیه رو مطرح کردم..گاهی کسی ا ز جنس خود ما همسر دو م میشه و این ها توجیهات و دلایل از زبون اون خانم بود ..من اگر از همون اول می نوشتم مرده بی وفا پست بود که دیگه کسی نظرش رو تحلیلی نمی گفت اینجا..خواستم جهت ندم به خواننده هام


مرسی از توجهت.

ستاره یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 08:34


شدیدا با زن دوم در حضور زن اول مخالفم .زن دوم خیلی خیلی داره اشتباه میکنه و مرده هم .زن اول هم شاید نمیدونسته که همسرش چیجوری میخواسته اونو .شاید زن اول هم یه جورایی از مردش راضی نبوده اما تحمل کرده.
به هر حال قانون ما خیلی مشکل داره که به این راحتی مردمیتونه خیانت کنه اما زن ها خیلی خیلی باید تحملشون زیاد باشه و مردا رو در شرایط خیلی سخت تر تحمل کنن.

مبتدی یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 08:23

صمیم جون این حرفا چیه منم همسر دوم شدن رو قبول ندارم عمه من همسر اوله و خیلی تو این سالها خفت و خاری کشیده خیلی براش ناراحتم تازگیا پسرش تصمیم گرفته طلاق مادرشو بگیره اما این مرد زن دومشو مثل خدا میپرسته البته قبول دارم خانم دوم سرزبون داره اما اگه از اول این اتفاق نیفتاده بود الانم مشکلی نبود من ریشه ای با این مساله مخالفم تو سفر چند رز پیشم خانم و اقای پیری رو دیدم که شوهرش اونو راه میبرد و دستشو گرفته بود میگفت خانمم در سن ۳۰ سالگی سکته کرده و نصفه بدنش لمس شده و برام جالب بود که بعد گذشت اینهمه مدت چنین مهربانانه دستشو گرفته البته اینم بگم که حاج خانم خیلی به خودش میرسه یه رنگ خوشکلی به موهاش زده بود و یه ارایش خیلی ملیح سفیدم که بود خیلی ماه بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد