من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

غرغرو

دلم می خواهد این ها را با بدجنسی تمام بنویسم تا دلم خنک شود.  

  ادامه مطلب را حذف کردم. همین که نوشتمش از  دلم در  امد.. 

آخیششششششششش راحت شدم.

نظرات 27 + ارسال نظر
ساغر سه‌شنبه 11 آبان 1389 ساعت 02:44

سلام صمیم جون.
من پارسال اون جریان مسواکتو خوندم تا صبح ملق زدم از دست تو.مامانمو بیدار کردم بیاد بخونه بخنده.الانم با بدبختی وبلاگتو پیدا کردم.باورت میشه کلی صلوات نذر کردم پیدات کنه؟!اخرشم تو گوگل زدو شورت گل گلی سفره تا پیدات کردم!!!!!
خیلی باحالی.عاشقتمممممممم
دیگه ول نمیکنم وبتو.
موفق باشی تو هممه چی...

نازی سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 20:35

مرسی عزیزم ولی هنوز شک دارم که کارم درسته یا نه؟
خجالت می کشم

اگه با هم صمیمی هستید که خجالت نداره ولی به هر حال حواست باشه از اینایی نباشن که دو روز دیگه بگن والله خودتون اومدین خواستگاری پسرمون!!!!!

یه جوری برنامه بذاره که قراره مثلا خواهرت اوکی بده و بپسنده و مرحله بعد اقاهه!!

آهسته و آرام سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 16:21

سلام صمیم خانوم غرغرو!
یه سوال!
قول بده جواب بدی....
فیس بوک عضوی یا نه؟

هستم.

فهیم یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 19:07

سلام . واقعا چه کسی در خود این جرآت را پدیدار دیده است که شما را بیازارد ؟ بسی مایه خجالت و شرمساری است . ما این توافق ننگین را باور ندارم شما و بدجنسی زهی خیال باطل .
کلا هر کی اذیتت کرد به هیچی حسابش نکن این از همه چی براش بدتره (این نکته ای بود که خودتون نمیدونستید نه؟ یادآور شدیم شاید که بسی خاطرتان از آزردگی خلاصی یابد)
بوس بانو .

هنگامه یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 13:16

پس من چی منم میخواستم بخونم خیلی لوسی چرا پاکش کردی با هزار امید اومدهه بودم تو

یاالله بنویس یا اینو یا یه چیز دیگه . خواهش میکنم صمیمممممممممممممممممممممم

ساده یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 11:09

سلام
خیلی خوبه که اینجوری خودت رو تخلیه می کنی.
همیشه شاد باشی.

سلام خانومی.
به کلبه ام بیا و در جشن سه سالگی عشقمان شریک باش.
ادامه مطلب هم رمز ندارد.

برای اقا سعید یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 07:27

خب خیلی ناراحت کننده است که توی این دوره زمونه ای که خیلی ها فراتر از دوستی های تلفنی می رن توی رابطه ها ..شما دخترک شیرین موطلایی تو ن رو از دست دادید..خیلی اشتباه بزرگی بود و بدتر ایبنک خودش هم موضوع رو عنوان کرده بود.
می فهمم وقتی جای خالیش رو میگید میبینید و عذاب می کشید یعنی چی ..یعنی نمیتونید جبران کنید؟ نمی تونید دوباراه بدستش بیارید؟ هر چند اگر من بودم امکان نداشت به کسی که صادقانه ( و البته از روی حماقت) همچین حرفی زدم بهش و در مقابل همیچن کار غیر عقلانی کرده دوباره جواب مثبت بدم.گاهی بعضی اشتباهات جبران پذیر نیستند و امیدوارم دخترک بیچاره بتونه در زندگی باز هم عشق رو تجربه کنه و باز هم عاشقانه مردی رو اونطور که گفتید دوست داشته باشه....
بخشیدن مهریه و بگو بمیر میمیرم از اون چیزهایی بود که فهمیدم دخترک چشم هاش کور شده بود توی این عشق

جبران کنید .دوری از همه چیز راهش نیست .

[ بدون نام ] شنبه 24 مهر 1389 ساعت 09:35

تو کی اینهمه پست نوشتی بشر؟
قرمساق رو خوب اومدی.معنیشو می دونستم به علت کرد بودن!!! ولی می خواستم مطمئن شم.سرپ زدم تو گوگل،اما متاسفانه این کلمه ی کردی فاخر رو فیلتر کردن.البته کردی نیست ها.اما فقط کردا رو دیدم که به شوخی!!!!!!!! استفاده می کنن.
بارها هم گفتم مامانامون کلی شبیهن.مامان منم فقط حرف راستاز دهنش در میاد کاری هم به کلاس ملاس نداره.هییییییی صمیم هیییییییییییی.
تازه شم خوب کردی غر زدی هر چند تا من رسیدم داشتی اونجا ها رو جارو می زدی.ولی خوب غر غر خونو تصفیه کرده به مجاری ادرار کمک انسان دوستانه روا می دارد.
منم خوبم.
در مورد کوره حرفی نمی زنم.فقط میگم فاک هیم!!!!دییییییی
من مشتاقانه منتظر مرحله ی بعدی که نگفته موند هستم برای رام کردن برادر بزرگوار جناب آقای حجت الاسلام مرد سرکش.
مهسای خاله ی یونا.


پاسخ نازی شنبه 24 مهر 1389 ساعت 08:46

اگر دوست صمیمی ات هست با مسخره بازی وشوخی و اینکه این دختره هیچ کس رو نمی پسنده و ا راستی تو یک داداش دیوونه داشتی!! میخوای شانس اون رو هم امتحان کنیم ببینیم می افته تو کوزه یا قبول میشه و این حرف ها که خودت میدونی ...

اگر باهاش خیلی راحت نیستی کاری نداره!! شماره خونه اشون رو بده یکی زنگ بزنه بگه من دختر خوب سراغ دارم واسه پسرتون!!! ها! خیلی تابلو بود این یکی!!؟ خب میشه یه قراری با دوستت بذاری شهر خودشون تو هم با خواهرت باشی بعد ردیفش کنین که داداشه بیاد دنبالتون و اصلا ببین خواهرت میپسنده یا نه بعد بریم سر اصل قضیه!!
جون من اول نظر خئواهرت رو بپرس بعد پا بذار جلو ..همه بستگی به مدل خونوادگی اونا داره که این چیزها رو اگه بد ندونن راحت و مستقیم هم میشه به دوستت بگی.

باران شنبه 24 مهر 1389 ساعت 08:17 http:////http://2world.blogfa.com/

گاهی نوشتن تنها دریچه رهایی بخشه
منم اینکارو زیاد انجام دادم
موفق باشی

کیان شنبه 24 مهر 1389 ساعت 01:31

چه کسی تو را آزرده است بانو؟

منتظرت بودم ..خیلی ...

مامان نیکان جمعه 23 مهر 1389 ساعت 02:42

ای خدااااااااااااااااااااااا!

مٌردم از فضولی!
آخه نکن این کارو با ما صمیم جان! نمیگی بعضی ها شاید خیلی فضولیشون حساس باشه زود درد بگیره؟!!!!!
الان اینقد فضولیم درد میکنه که نگو و نپرس! حداقل بگو راجع به چی بود! ما که غریبه نیستیم! باور می کنی من فقط دو تا وبلاگ را می خونم یکیش وبلاگ شماست یکی دیگه هم وبلاگ شف طیبه. هر روز اول صبح که میام پای کامپیوتر اول ایمیلم را باز می کنم و بعدش همزمان این دو تا وبلاگو. بد جوری معتاد نوشته های شما دو تا خانوم هنرمند شدم!
آرزو می کنم که همیشه شاد باشید و تندرست

همراز پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 14:13 http://mehrabanhamraz60.blogfa.com/

سلام صمیم خانم...پیرو نظرات پست صادق خان میخوام چند سوال دیگه بپرسم...زبان رو از کی شروع کردی؟رشته دانشگاهت هم همین بود؟....
متولد چه سالی هستی و همسریت چطور؟شغل همسری چیه؟(وای چقدر کنجکاویام ارضا میشه اگه به سوالام جواب بدی!!!)ولی از شوخی گذشته چون دارم آرشیوتو میخونم این سوالا برام پیش میاد وچون دیدم معمولا مخفی کاری نمیکنی گفتم بپرسم...راستی برات مشکلی پیش نیامده اینقدر که خودتو معرفی میکنی؟؟؟شجاعت بالایی میخواد

ببین من همه این ها رو قبلا گفتم به همه! جون ما خب برو ارشیو رو بخون دیگه!!!

امی پنج‌شنبه 22 مهر 1389 ساعت 03:00 http://weingreenisland.blogsky.com/

حیف شد مثل اینکه دیر رسیدم !

زبل خان چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 22:28 http://zebelestan.wordpress.com

خنک شد؟؟؟!!..به سلامتی..

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 21:34

سلام.عجیبه برام نظره منو حذف میکنی یا نمیزاری.اتفاقی افتاده؟نکنه چون اون سری گفتم اگه کسی فوت کنه تو دنیای مجازی (حتی شما صمیم عزیز)ماها و مخاطبانش نمیفهمن و ازین حرفم ناراحت شدی؟
خواستم یه ایده رو مطرح کنم وگرنه خدا حفظت کنه برای خانوادت.

3 تا نظرگذاشتم که نیست /تعریف خالصانه بود
چرا نیست؟

عزیزم هنوز نظرات رو تایید نکرده بودم. سه تاییش محفوظ جلوی منه الان.
بووووووووووس

سمانه دانجشوی مترجمی تهران چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 21:27

صمیم کلا این غرغرو رو حذف کن.هیچ باری نداره.افرین

نسیم مامان آرتین چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 20:14 http://www.niniartin.persianblog.ir

خوبه!

نوای آشنا چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 19:39 http://booye-baran.persianblog.ir/

سلام صمیم جان
وبلاگ جالب داری
به مطلب کفشت خیلی خندیدم ولیییییییییی اینجور که نوشتی گفتیم حالا شماره پات چند هست... خیلی سخت می گیریاا

ولی باحال بود با اجازت لینکت کردم...

مهرگان چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 16:35 http://mehregan60.blogfa.com

خوب وبلاگ نویسی به درد همین وقتها می خوره دیگه

فرداد چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 14:38 http://ghabe7.blogsky.com

سلام...
خوب چیزی یادم دادی...
منم اینکارو می کنم.....///////
کلی چیز نوشتم و حذفش کردم تا دلم خنک شه.چون هم جواب کامنتم و ندادین و هم بهم سر نزدین....(شوخی)
شاد و سلامت باشین

نگار چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 12:37

کلاً اکتیو شدی صمیم جون ! من ِ خاموش هم روشن شدمااااااااااااااا

عسل چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 12:07 http://silentmind.blogfa.com/

سلام صمیم
بدجنسی دیگران همیشه آدم را عصبی و کلافه می کنه
خوبه که نوشتی تا آرووم بشی عزیزم اماسعی کن از توی ذهنت هم پاکش کنی تا کمتر اذیت بشی

ملودی چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 11:23 http://melody-writes.persianblog.ir/

قربونت برم من تو که بدجنسی نداری صمیم مهربون بوووووووس خوب شد نوشتی و از دل مهرونت در اومد

سمیرا چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 11:09

خوب میذاشتی ما هم میخوندیم بدجنسی تو رو هم می دیدیم

سمانه دانجشوی مترجمی تهران چهارشنبه 21 مهر 1389 ساعت 09:25

سلام.چی شده؟ مبهم نوشتی .یه کم توضیح بده.اها دوستت باهات سرد شده، داری بررسی میکنی تا درک کنی این اتفاقو؟
ناراحت نباش.من خیلیییییییییییییییییی دوست دارم.2سال اینجا میخونم حرفاتو پس دوست خوبتم.به قول یارو:
دوستات به جای اون

نه سرد نشده. سو تفاهم بود که حرف زدن در موردش باعث شد به چیزهای دیگرش هم فکر کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد