من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

مخاطب دارد.

  

 

من اصولا در رابطه های دوستی آدم راحت گیری  هستم. به آدم ها زود اعتماد میکنم و پیش فرض من صداقت و قابل اعتماد بودن آدم ها است. افراد به راحتی  در  دایره دوستان من قرارمیگیرند ولی تا نزدیک شدن به من هنوز فاصله هست.آدم ها به سختی  ممکن است از  چشم من بیفتند و آن هم در صورتی خواهد بود که تکه تکه های  اعتمادی که به آن ها کردم را گوشه و کنار ببینم و  جمعشان کنم .شاید آن فرد هرگز متوجه نشود چرا اندکی از او کناره میگیرم ولی قطعا می فهمد با وجود لبخند  همیشگی من اتفاقی  افتاده است که جنس  خنده های  مرا عوض  کرده. چیزی که مرا به شدت در رابطه اذیت میکند بی اعتمادی است.و بدتر از آن اینکه طرف  ابتدا خودش را طوری  نشان من دهد که با معیارهای ساده و سهل الوصول  دوستی  من بخواند و بعد یکباره به هر طریقی بفهمم توانایی  نگه داشتن ظرف به این سبکی را در دستانش  نداشته و ریخته آنچه نباید  میریخت.

این روزها به خودم میگویم کاش  به خیلی ها اعتماد نمیکردم..کاش نمیگذاشتم حس  کنند چه اشکالی  دارد  مگر؟ خب  چیزی  نشده حالا که!! و متاسف میشوم وقتی  میبینم چقدر در دوستی  با بعضی  ها ذوق و شوق  داشتم و دردی که شقیقه هایم را رها نمی کند  یکباره جای  همه ذوق وشوق  را گرفته است. خود من از  نظر بعضی  ها کمی  در  پرورش  دوستی  مان  تنبلی  میکنم ..مثلا ذهنم هر روز  مشغول به دوستی  است که میخواهم برایش  کامنت بگذارم..تسلی  اش  بدهم..گپ و گفتی با هم داشته باشیم و ..ولی  دیر خبر دادن از  خودم ..دیر  میل زدن..دیر  کامنت گذاشتن و خیلی  چیزهای  دیگر به دلیل مشغله من..به دلیل کمبود وقت ازادم   این تصور را بوجود می آورد که من تمایلم به ادامه دوستی کم شده یا چیزهای  دیگر.ولی  خدا میداند اگر  کسی  را دوست صمیمی خودم بدانم امکان ندارد دوستی  مان بی دلیل و یکباره از سوی  من رها شود.من وبلاگ دوستانی را میخوانم که شاید ندانند من حتی یک پستشان را هم از دست نمی دهم.من از کسانی  در خانه یکسره تعریف میکنم که شاید ندانند چقدر برایم جالب و دوست داشتنی  هستند یا بودند...ولی دلم را نیمتوانم تسلی  دهم وقتی در  مقابل دوستی های ابراز شده و صمیمیت های رو در روی  من برداشت هایی در ذهن آدم ها  می اید که تکانم میدهد وقتی  میفهمم...خلاصه کلام اینکه با من بازی  نکنید در  این مورد ها لطفا.بگذارید فکر کنم همه آدم ها  بای دیفالت قابلیت اعتماد کردن و مورد اعتماد بودن را دارند. این گلایه شامل دوستانی که با هم بطور  ایمیلی و مرتب در تماس  هستیم نمی شود. میداند آن که باید بداند.لطفا مرا این طور آزار ندهید. ممنون می شوم.

یک حرف  نگفته دیگر  هم دارم. فرض  کنیدیک نفر با روبند ونقاب یا اصلایک پوشش دیگر  دارد در خیابان راه میرود.دلش  نمی خواهد بنا به هر دلیلی توسط  نزدیکانش  شناخته شود.بعد شما میروید وسط خیابان و در  حالی که خودتا ن را در  هفت لایه استتار کرده اید تا شناسایی  نشوید فریادمیزنید  هوی  فلانی  من شناختمت. تا اینجایش  خیلی درد آور  نیست. اینکه  آنوقت هر  چه از  او میدانید یا به هر طریقی فهمیده اید را میریزید  روی  دایره و بهت و  نیشخند و سر  تکان دادن های بقیه را به جانش  میریزید  دیگر قابل تحمل نیست. اینجا مکانی  است که آدم بدون اینکه هویت اجتماعی  واقعی اش  شناسایی  شود  می خواهد از خودش از  احساساتش  از  ماجراهای  زندگی  اش که مینویسد تا یادش  نرود و خلاصه از  ناگفته هایش  بنویسد .کاش  می دانستید حریم این چهاردیواری  بیشتر از دنیای  واقعی باید باشد. من نه کوله بار  این سال هارا روی  دوشم می اندازم و نه از  این جا به جایی  دیگر میروم و نه پسوردی اش  میکنم و نه مخفی  میکنم آنچه که دلم میخواهد  عیان بنویسم برای  خودم...وقتی  میگویم خودم یعنی کسی که  زیر  استتار هویت اجتماعی تعریف شده واقعی اش  میشود ازادانه خودش باشد.

لطفا کمی منصفانه با من برخورد کنید در این مورد و بگذارید این مکان حرمتش را حفظ  کند. ممنون میشوم اگر  همان طور که بی  صدا آمدید بی صدا هم برای  همیشه خارج شوید.چیزی به نام مثلا  آی  پی  خیلی وقت است به آدم ها نشان میدهد افراد  از کجا و از چه سیستمی  نوشته هایشا ن را تعقیب  میکنند.باز  نیایید  بگویید  بی سوادی و آی پی  نمیدانی  چیست و  ..من مثال زدم.شما که دلتا ن نمی خواهد  کسی  بخاطر  حس حضور یک سایه سرد برای  همیشه از  گرمی  ثبت خاطراتش  محروم شود؟ میخواهید؟

و تو ...

انشالله خودت بزرگ تر  که شدی میتوانی  کلی دنیای  مخفی برای  خودت داشته باشی و از زندگی  خصوصی و  مسایل کاری و همسر و  .. خودت بنویسی و کاری  کنی  هیچ کس هم نفهمد  تو که هستی. خیلی دوست دارم این آخرین پستی  باشد که کنجکاوانه و با لذت از  مخفی بودنت!! میخوانی.شاید اگر  از  خودم پرسیده بودی کل قضیه فرق  میکرد.به هر  حال از  بودنت که سودی حاصل نشد اگر  خدا بخواهد از نبودنت شاید  کمی ارامش دوباره بیاید اینجا. 

 

پ. ن.  

دوستانی که برای  من کامنت میگذارند چه با نام و چه بدون نام و بهتر  بگویم ۹۹.۹۹ درصد  خواننده های  اینجا مخاطب  من نیستند. 

نظرات 35 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 27 مرداد 1389 ساعت 01:09 http://ashpazierangarang.blogfa.com

سلام وب قشنگی داری به منم سر بزن و از آشپزی کردن لذت ببر راستی با تبادل لینک موافقم پس زود بیا و بگو با چه اسمی لینکت کنم


اگر می خواهی کل کل کنی به این آدرس برو و ثبت نام کن
navidkal-online.blogfa.com

آدرس خودمو گذاشتم[بوسه]

حدیث دوشنبه 11 مرداد 1389 ساعت 13:39 http://amadekhori.blogfa.com/

فدات شم من همونی که خودت براش با شکلک جواب دادی.با اسم !!!

نگاه مبهم یکشنبه 10 مرداد 1389 ساعت 11:35

عزیز دلم صمیم!

من از طرف اون کسی که نفهمیده و رنجونده معذرت می خوام.

عزیییییییییییییزمی تو

آهسته و آرام یکشنبه 10 مرداد 1389 ساعت 09:48

چه تحکم و قاطعیتی...خیلی خوشم اومد....آفرین همینطوربی برخورد کن بزن تو ذوق اون بی تربیت

حنا دختری در مزرعه شنبه 9 مرداد 1389 ساعت 14:45

سلام عزیز مهربون،
خیلی وقت بود که فرصت نکرده بودم بیام وبلاگت. کلی دلم برات تنگ شده بود.
وای صمیم چقدر حرف داشت این پستت.
امیدوارم کسی که باید میفهمیده بفهمه و اینقد آزارت نده.
نمیدونم که چرا آدما اینقدر به خودشون جرات میدن که اینطوری حریم خصوصی افراد رو زیر پا بذارن.
امیدوارم که شر این مزاحم هر چه سریعتر کم بشه و آرامش برگرده اینجا.
فقط می خواستم بگم نگران نباش، خدا همیشه باهاته
بخاطر این همه دلی که شاد می کنی
و بخاطر خیلی چیزای دیگه
می بوسمت

حدیث شنبه 9 مرداد 1389 ساعت 12:22 http://amadekhori.blogfa.com/

هان؟صمیم تو رو خدا از این کامنتا اینجا تایید نکن.تو رو خدا.محیط قشنگ اینجا رو که همه با هم یه طور خاصی صمیمی ان با این چیزا سیاهش نکن.تو رو خدا..

منظورت کدوم کامنتاست عزیزم؟

قله نشین - ترگل شنبه 9 مرداد 1389 ساعت 08:21 http://www.bluemountain.blogfa.com

7 ختم قران ویژه ماه مبارک رمضان

خوشحال میشم با ما همسفر بشی دوست خوب [گل]

شیدا جمعه 8 مرداد 1389 ساعت 21:07 http://easternprincess.blogfa.com

صمیم جونم غصه نخور غلط میکنه تو رو از ثبت خاطرات شیرینت محروم کنه! تو ننویسی من از نوشته های کی انرژی بگیرم؟!! مخاطب متنبه میشود ان شاالله!!

پری دریایی جمعه 8 مرداد 1389 ساعت 12:16 http://pd2010.blogfa.com

عزیزم دنیا همینه برو خدا رو شاکر باش که از اعتماد نتیجه بدتری ندیدی...
در هر حال فراموشش کن تا قلب مهربانت ارام گیرد...

در ضمن حرفی هم برا اون یارو دارم: ضعیف!

!! جمعه 8 مرداد 1389 ساعت 03:42

ببین ناراحت نشی ها ؟ ولی تو هم دیگه زیادی خودتو گنده کردی . یه زن ساده هستی که به زور و ضرب شوهر کردی و شوهر بدبختت رو داری خفه میکنی از بس که بهش میگی دوست دارم و دوسم داری . شرط میبندم طرفت فقط دنبال یه فرصتیه که تو یه ذره ازش دور باشی و یه نفس راحت بکشه
درست نمیگم ؟
البه خدا کنه اینطور باشه و همدیگرو تا سر حد جنون دوست داشته باشید ولی خوب قبول کن زیادی از حد داری بزرگش میکنی و همچین خبراییی هم نیست
بعید هم نیست شوهرت با زنی سرو سر داشته باشه .

الیس در برره پنج‌شنبه 7 مرداد 1389 ساعت 23:43 http://www.2baleparvaz.persianblog.ir

سلام خانومی با یه دعوت وبلاگی برای طلب ارامش و حل مشکل اونایی که دوسشون داریم چطوری ؟ من برات دعا کردم خواستی تو هم بیا و برای بقیه دعا کن و هرکی خواستی دعوت کن. راستی چندتا از جمله هاتم کش رفتم ها . البته با ذکر منبع

فاطمه پنج‌شنبه 7 مرداد 1389 ساعت 20:09 http://WWW.ZENDEGI-MAN-TO.BLOGFA.COM

میرم از اول بخونم وبت رو به منم سر بزن...خواستی لینک کنیم بگو.فدات

سارا پنج‌شنبه 7 مرداد 1389 ساعت 17:51

نبینم صمیم جونمو کسی اذیت کرده یاشه؟ دوس ندارم ناراحنینو ببینم

نازی پنج‌شنبه 7 مرداد 1389 ساعت 12:30 http://mybeautifulangel.blogfa.com/

سلام عزیزم.
نوشته هات مثل همیشه صمیمی و قشنگ.
خیلی محکم با موضوع برخورد کردی .لذت بردم.خیلیا از جمله خودم تو این شرایط قید نوشتن و میزنیم اما تو...


چند وقت پیشا وبتو میخوندم. اما چون تو گوگل ریدرم آپ نمیشی متاسفانه چند وقت نخوندمت.

لطف داری عزیزم.

آرام پنج‌شنبه 7 مرداد 1389 ساعت 00:32 http://adasak.persianblog.ir

صمیم جان نم یدونم این چه ویروسیه که افتاده بجون این دنیای مجازی ولی فقط می خواستم از صمیم قلبم بهت تبریک بگم که تو روش بقیه رو دنبال نکردی چون اون سایۀ سردی که ازش نوشتی مطمئنا قصد و مرضش همینه و من خوشحالم که تو همین جا می مونی محکم و استوار و جا خالی نمی کنی. من خیلی خیلی دوستت دارم. هم تو رو و هم اون پنبه ای نازنین رو!
می بوسمت
موفق و شاد باشی و دل ساده و مهربونت همیشه سرشار از آرامش باشه و شقیقه های کمی دردناکتم انشاءالله دیگه هیچوقت این نارحتی رو تجربه نکنه.

ممنونم
بیشتر از این ارزش فکر کردن نداشت...
قربونت.

تبسم چهارشنبه 6 مرداد 1389 ساعت 16:14 http://tabassomazad.blogfa.com

در دهکده جهانی آدم می تواند هم بشدت خودش باشد هم بشدت خودش نباشد...بستگی دارد برای چه بنویسیم...
خودتان را ناراحت نکنید...درک می کنم چه می گوئید...

جمله خیلی زیبایی بود

جسی چهارشنبه 6 مرداد 1389 ساعت 14:07 http://www.myfantasy.persianblog.ir

سلام صمیم جان
متاسفانه برای بعضی ها قابل درک نیست که چرا ما دلمان می خواهد ناشناس باقی بمانیم.این فرار کردن از دنیای واقعی نیست.بلکه نبود بعضی قید و بندهای اجتماعی است که به ما اجازه می دهد آن چیزی باشیم که دوست داریم نه انچه مجبوریم باشیم.

بلوطی چهارشنبه 6 مرداد 1389 ساعت 12:37 http://number13.blogfa.com

یعنی ما کامنت نذاریم برای این پست دیگه؟؟
چقدر دوستون دارم ...امیدوارم اون ادم هم خودش بفهمه و یه بار درست رفتار کنه...
دوست ندارم اینجارو از دست بدم...

قله نشین - ترگل چهارشنبه 6 مرداد 1389 ساعت 11:33 http://www.bluemountain.blogfa.com

7 ختم قران ویژه ماه رمضان
در صورت تمایل در همراهی ما اعلام حضور نمائید دوست خوب[گل]

سمیه چهارشنبه 6 مرداد 1389 ساعت 08:35 http://golkhanoom27.blogsky.com

سلام
خوبی؟ یعنی من دیگه امروز کم آوردم این چندمیت وبلاگیه که امروز میخونم و اینقدر ازار دیدن از خواننده هاشون
خوبه که تحت تاثیر قرار نمیگیری صمیم جان
همیشه شاد باشی زیر سایه حق
با خانواده محترم

مهتاب چهارشنبه 6 مرداد 1389 ساعت 08:11 http://az-ahalie-zamin.blogfa.com/

منم متنفرم از این نوع دوستی ها من هم مثل تو زیادی فکرم رو درگیر دوستیهایی کردم که الان هیچ نفعی برام نداره که هر روزش برام شده کابوس منم به اسم دوست ودوستی شک کردم

Nooshin چهارشنبه 6 مرداد 1389 ساعت 03:54

vaghean nemidoonam ke chetor mitooneh kasi ba gol e be khar o ba mohabbati mesl e to in tor raftar koneh samimam.

miboosamet azizam

بوووووووووووس قند من

علی چهارشنبه 6 مرداد 1389 ساعت 00:11

سلام
من شما رو هرگز ندیدم و شما رو نمی شناسم .ولی وقتی نوشته هاتو میخونم یه حس غریبی دارم انگار سالهاست شما رو میشناسم(منظورم شما .همسرتون و پسر کوچولوت هست.)وقتی اسم پسرتو تو نوشته هات میبینم قند تو دلم اب میشه.خدا برات نگهش داره.
ولی در مورد نوشته جدید:حق باتو هست من خودم هم تجربه کردم .چه ادم هایی که براشون چه کارهایی که نکردم ولی... ای کاش ادم ها بهتر بودن...ای کاش...
شاد باشید در ضمن عیدتون مبارک.
از طرف کسی که هرگز شما رو ندیده ولی دستتون داره.
یاحق

افسون سه‌شنبه 5 مرداد 1389 ساعت 21:33 http://aisan74.blogfa.com

سلام من یه افسون.یه بازی گذاشتم تو وبلاگم که به نظر خودم جالبه.سخت نیست فقط چندتا مرحله داره:1-چشم بسته،2-تورویا،3-آینده وهر چیزی رو که دوست داری رو می تونی بگی(هرچی که همون لحظه به ذهنت میرسه)،4-برای نوشتن هم می تونی تو وبلاگ خودت بنویسی هم بیایی تو نظرات من که فکر کنم اگه بیایی تو نظرات من جالب تر باشه حالا با خودته هر کدوم رو که پسندیدی،در هر حال بهم خبر بده.موفق باشی.

مژگان سه‌شنبه 5 مرداد 1389 ساعت 19:36 http://ninijon.persianblog.ir

می فهمم چی می گی امیدوارم شرشو کم کنه .منم تو خونه گهگاهی ازتو تعریف می کنم از بعضی شیرینکاریهات از اون خونه تمیز کردن هول هولکیت که قرار بود مامانت با دوستش بیاد یا سیب زمینی خلال شده سرخ شده با تن ماهی که غذای مورد علاقه شوهرته ویا یونا سفید تپلی و...

بهار سه‌شنبه 5 مرداد 1389 ساعت 01:10

طرف آدم بی جنبه ای بوده.

خلوت آدما و حریم خصوصیشون قابل احترام ترین حق یه آدمه.باید فرهنگشو داشته باشیم که به هر کسی اجازه بدیم حریم و خلوت خودشو داشته باشه و توش آزاد باشه.البته تا حدی که برای کسی ضرری نداشته باشه.وبلاگ نویسی شما هم ضرری برای کسی نداره.پس حقته که به این خلوتت احترام بذارن.

سحر سه‌شنبه 5 مرداد 1389 ساعت 00:10

سلام صمیم جون
من از خواننده های خاموشتون هستم. یه راهنمایی می خواستم ازت. برای شرکت تو آزمون تافل خوندن چه منابعی لازمه. به نظر شما شرکت در کلاس ضروریه یا میتونم خودم مطالعه کنم؟ من پیش زمینه ی زبانم بد نیست.(تعریف از خود نباشه) ۹ترم قدیم کانون زبانو گذروندم. ۲ سالیم تدریس داشتم. فکر میکنی بدون شرکت تو کلاسا میتونم موفق باشم تو آزمون تافل؟ مرسی

ناهید دوشنبه 4 مرداد 1389 ساعت 21:09

سلام
عیدتون پیشاپیش مبارک.

نیلوفر دوشنبه 4 مرداد 1389 ساعت 18:04 http://nilgoon1360.blogfa.com

مخاطب دارد یعنی نمیتونیم نظر بدیم؟
ولی من که نمیتونم بی هیچگونه اظهار نظری اینجا رو ترک کنم! تو گلوم گیر میکنه!
ناراحت نباش عزیزم از رفتار اطرافیان! فکر میکنم همیشه یه کمبودی تو زندگیشون دارن که همش مردم آزاری می کنن!
امیدوارم خداوند اون آدمو به راه راست هدایت کنه!

راما دوشنبه 4 مرداد 1389 ساعت 16:23 http://missymemol.blogfa.com

عزیزی برام صمیم

حدیث دوشنبه 4 مرداد 1389 ساعت 15:31 http://amadekhori.blogfa.com/

صمییییییییم شب عیدی چرا اینقده دلت پر بود؟
خب اینجا اینطوریه دیگه.نمیشه تعیین تکلیف کرد کی بیاد کی نیاد.مگه تو صرفا فقط واسه مخاطبا مینویسی؟پس دل خودت چی؟
مواظب خوبیات باش.

shahab دوشنبه 4 مرداد 1389 ساعت 13:56 http://www.diaries.blogfa.com

سلام
خیلی نامردین چقد بازدید دارین
منم بلینکانید[تشویش]

لاله دوشنبه 4 مرداد 1389 ساعت 12:03 http://andia-khalili.blogfa.com/

درکت می کنم.امیدوارم مخاطبت هم درک کنه

محمد دوشنبه 4 مرداد 1389 ساعت 11:50 http://varaste.blogsky.com

سلام وبلاگ توپی داری.
میخوام یه راه اسون رو برا پولدار شدن یادت بدم
فقط کافیه به ادرس پایین بری

http://www.frotel.com/ads-reg.php?moarref=9900
ضرر نمیکنی.

باران مامان ترانه دوشنبه 4 مرداد 1389 ساعت 11:24 http://www.tarlanak.persianblog.ir

زیاد متوجه نشدم

مخاطب خاصش خودش میداند و متوجه می شود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد