من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

کباب دیگی

وایییی نمیدونین چقدر ذوق داره اینهمه آدم  خوشحال سلامتی  دوباره تو باشن و  بدونی  که نگرانت شدن چون دوستت داشتن. آقا حال ما شکر  خدا خیلی بهتره.. از  زندگی  ما همین بس  که این آقامون اینا از  صبح رفتن و شب برگشتن و ما خونه ننه آقامون اینا  تنها بودیم و از بس به در و دیوار  نگاه کردیم چشمامون کلا راه راه میبینه  و از بس  این مادر  جانمان گوشت را کباب دیگی  کردن و دادن  ما خوردیم   کلا الان یه لایه کباب دیگی  جای  معده ما رو گرفته..  خدا از  کباب دیگی  های  بهشت انشالله  قسمت همه بکنه .( حالا حالاها نه  ها  !!)خوشمزه ترین جای  این دوران نقاهت لگدهایی بود که شب و نصفه شب  این آقا پسرک جفت پا میزد توی  خیک جر خورده ما و  آنچنان درد داشت که دندون های  بالا به پایین قفل میشد و انگشتهای  دستم چنگول میشد!!ا و بعد با انگشت و دم چنگال و  آخراش با زور دسته بیل این دندون های  قفل شده را از  هم باز  میکرد  علی و یه مشت آب  میریخت توی  صورتم تا نفسم بیاد بالا و قیافه شیطون و لبخند  موذیانه و  بامزه این بچه رو که میدیدم اصلا خودم شکمم رو میبردم جلو میگفتم بزن مامان جان قربون اون چشم های  شیطونت بشم من!!بزن الهی  بابات دورم بگرده!!!

ملت هم که میومدن دیدنم این کمپوت های  آناناس یکی  یکی باز  میشد و تو حلقوم ما ریخته میشد و تازه بعد از یه هفته که  با دکتر رزیمم مشورت!! کردم گفت دیگه ببینم لب زدی به اونا وای به حالت!! دختر  جان!! خود آناناس  تازه از  این منگوله دارها!! برای  زخم خوبه نه این شکرهای  توی  قوطی!! وما هم لبخند زنان دست روی  شیکممان  میمالیدیم و  میگفتیم ای  قوربون اون خیک خودم بشم الهی!!! حالا این وسط   تجسم کنید  رفتم توی  دستشویی و دارم با سشوار محل زخم رو خشک میکنم بعداز  حمام کردن و  یکهویی این در دستشویی  چهار  لنگه اش !! شترق باز میشه و  این سشوار توی  دست ما خشک میمونه و  حتی  وقت نمیشه اعضای  مربوطه و  غیر  مربوطه رو بپوشانیم و صدایی  میگه ای  وای ببخشید  داشتین  چیز  میکردین!!!!!! من نمیدونم ملت ایستاده چیز میکنن و اصلا چیز یعنی  چی  اینجا!! و یا این بار برای  اطمینان رفتیم زیر  پتو  و داریم بخیه ها رو باد میزنیم با کتاب که محلش  خشک بمونه که باز  در اتاق  چهار  لنگه اش  یییییوهوووو باز  میشه و  همون فرد  قبلی  میگه ای  وای  داشتی  مطالعه میکردی؟ ببخشید!!!  فقط  اینو در  مورد سابقه در زدن توی  خونه پدری  من بدونین که  همون عضو محترم خونواده که خدا باز  هم بیشتر  کباب دیگی  بهشتی  نصیبش  کنه!!! وقتی  صبا جان توی  عقد بودن و نامزد بیچاره بعد از  یک  هفته دعوت میشن خونه پدر زن محترم  و  میرن توی  اتاق  تا  ژورنال خیاطی ببینن با نامزدشون!!! یهو در  اطاق  که بنا به حجب و حیای  دختر  تازه عروس   قفل نشده بوده یهو شترررررررررررررررق  باز  میشه  و  داماد عرق ریزان و  تقریبا در  هیات حضرت آدم !!! در  حال  دیدن جاهای  جالب  ژورنال!!! توسط  مادر  زن  رویت میشود و از شدت خجالت تا یکماه روش  نمیشده حتی  زنگ بزنه بگه سلام!!!زنم هست؟!! خلاصه که اینطوریاست این روزهای  ما!! به جان خودم الان با این علی  شدیم خواهر اخوی!! این در  اتاق رو باز  میذاریم چهار  تاق  و  یک کیلومتری  هم میخوابیم و  پشتمون رو هم به هم میکنیم و  یه چراغ روی  تراس  رو هم روشن میذاریم  که همه زوایای  اتاق از بیرون قابل رویت باشه به راحتی!!!! یادم میاد اولا که میرفتم خونه علی  اینا  و  علی  در  اتاقش رو  قفل نمیکرد تا صبح سگ لرزه میکردم از  ترس!! که  مبادا در اتاق  از  جا کنده شه و  هر  چی  این بیچاره میگفت بابا جان توی  خونه ما اصلا  محاله کسی  بدون اجازه وارد بشه  من باز  هم باور  نیمکردم. توی  خونه خودمون بابا خیلی  مراعات میکرد و   داداشی  ها هم  واقها توجه داشتن ولی  خدا کباب دیگی  قسمتش  کنه الهی!!! اصلا نمیدونست در  زدن یعنی  چی و هر  چی بابا میگفت زیاد  طرف  تحو.یل نمیگرفت...خلاصه مواظب  باشید  از  دور و بر ما که رد  میشید  یهو یکی  نپره وسط  وبلاگ و بگه ااا ببخشید  چرا دارین چیز میکنین!!!


نظرات 94 + ارسال نظر
تدسا چهارشنبه 2 تیر 1389 ساعت 15:31 http://www.2bey.com

فروشگاه زنجیره ای- اینترنتی دوبی دات کام
بزرگترین فروش اینترنتی در زمینه های:
-انواع CD وDVD بازی,بازی پلی استیشن, بازیxbox ,کارتون ,فیلم مستند, بانوان,مذهبی,موسیقی,نرم افزار مشاغل,نرم افزار تخصصی
-انواع کیت های الکترونیکی
-صنایع دستی اصفهان
-لوازم شکار، ماهیگیری ،سفر و کمپینگ
-کارت های اعتباری, ویزاکارت, مستر کارت و کردیت کارت
-زیور آلات و بدلیجات
-آرایشی و بهداشتی,لوازم گریم,تجهیزات آموزشگاهی و آرایشگاهی
-دستگاه های ورزشی,بازی و سرگرمی
www.2bey.com
www.niyazmandiha.org
online.2bey@yahoo.com : ID
online@2bey.com : Email
0311-3372961 :tellfax
0311-3391916 :tell
0936-300-4590 :mobil

صـــنم سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1389 ساعت 07:31 http://kkkkkaaaalllaam.blogfa.com

سلام

از تیریپ بلاگتون خوشم اومد

خوش باشی
کوچولوتونم خوش باشه:)

توفول سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1389 ساعت 01:09 http://www.royaye-sepid-h.blogfa.com/

سلام خانومی
خوبی؟
خوشحالم بهتری عزیزم
چه ماجراهای جالبی داشتین پس
حالا داشتین چیز میکردین؟؟؟
لینکت کنم؟

دنیا دوشنبه 6 اردیبهشت 1389 ساعت 11:48

وایییییی ! صمیم تو هنوز گرفتار خوردن کباب دیگی هستییییییی ! رفیق؟!

بیا دیگه دلمون تنگیده واست

مریم دوشنبه 6 اردیبهشت 1389 ساعت 11:01 http://osianeman.persianblog.ir

من هم دوستم به خداها هی میام می خونمت.... اما لینکم اون گوشه نیست... راستی صمیم چرا وبلاگ رژیمیت رو را نمیاندازی؟ کجا میری دکتر؟ یادته قرار بود با هم رژیم بگیریم اما گفتی فعلا زوده؟

دختر آریایی یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 ساعت 15:23 http://dokhtare-ariyayi.blogfa.com

همینجا بهم بگو وبلاگمو میخونی؟
دوس دارم بخونیش.
همینجا جواب بده.

خاطرات بامزه ای هستن..در رفتن ها از مدرسه و ممد کوچولو!!!!و دبیر دینی و شیطنت هاتون...آدم رو میبره به خاطرات مدرسه خودش...

پسر قمی یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 ساعت 12:53

سلام
چکار کنم؟ دست خودم نیست. یعنی اگه تکه تکه هم بشم رو هر تکه از بدنم نوشته عشق من زهراست

یه کار ابتکاری :
من میخام به مدت سه روز با گذاشتن روزانه چند بیت شعر یک حدیث و یا جمله ای در مدح حضرت زهرا تو وبلاگم مراسم روضه بزارم. ان شا الله حاجتمو میگیرم. فکر کنم اگه همه بچه های وبلاگ نویس همچین کاری کنن خیلی جالب میشه.
اگه به این نتیجه رسیدی که کار جالبیه تو هم روضه بگیر اگر هم نخواستی یه سر تو

روضه ما بیا. به همه خبر بدین. قدم شما روی چشم ما

پســر قمـــی http://dasteneh.persianblog.ir/

ضمنا من تقریبا هر روز آپم

راز یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 ساعت 08:07 http://nikraz.blogfa.com

وای صمیم جونم. خدا رو شکر. واقعا خدا بهت رحم کرد. خواهر شوهر من هم دم عید یه مشکلی مثه تو واسش ژیش اومد. البته کیستش زیاد حاد نبود ولی به خاطر بی احتیاطی تو جراحی داشتن به کشتن میدادن بیچاره رو دور از جونش. دوستت دارم عزیزم. ایشالا خوب خوب شی و بازم ازین ژستای شادت برامون بزاری. به یادتم

حسین یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 ساعت 07:39 http://bavalgan.blogfa.com/

یا الله
ببخشید اشتباه شد

همه اینجا خانوم هستن

پدر آرتاخان شنبه 4 اردیبهشت 1389 ساعت 12:22 http://artakhan.blogfa.com

سلام
حالا شما مطمئنی که اینها غفلتا و از روی تجاهل اتفاق می افته ؟ اگه شک دارین پیشنهاد می کنم سوراخ قفل ها رو با خمیر نون بپوشونین !!!!!!!!!!!!
راستی وبلاگ آرتاخان رو تازگی راه انداختم اما سعی دارم هرروز به روز کنم . منتظر حضوتون هستم البته . . . لطفا قبلش در بزنید !!!!!!!!

با دستمال کاغدی گرفتم درز و دورز ها رو!!!

مهرزاد شنبه 4 اردیبهشت 1389 ساعت 10:05

با سلام
وبلاگ خیلی جالبی دارین ، پستاتون در عین داشتن طنز لطیف آموزنده هم هستن.
من تمام پستاتونو از ابتدا تاکنون( + وبلاگ قبلیتون) خوندم واقعا جذابن.
منتظر پستای جدیدتون هستم.

بهاربد شنبه 4 اردیبهشت 1389 ساعت 00:38 http://baharbod.persianblog.ir

سلام خوبین ؟ یونا خوبه؟

قربونت..خوبیم.

ترلان جمعه 3 اردیبهشت 1389 ساعت 20:22 http://eshghoolieman.persianblog.ir/

سلام خانمی اولین باره میام اینجا خدا رو شکر که بهتری ایشاله همیشه همین طور عاشقانه کنار هم باشید.

مسعود طاهری جمعه 3 اردیبهشت 1389 ساعت 02:44 http://marchoolak.blogfa.com

سلام
بسیارم عالی ... مسرور شدیم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1389 ساعت 23:55

سلامی به گرمای چیز.... کردن.
خوبی گلکم؟
خوشگلکم؟
به خدا زشته دمپایی دراری.میدونم بی معرفتم ولی بیا به حرمت چیز اینکارو نکن
من این مدته چیز می کردم نشد بیام دیدن تو و یونا و علی.
شاخ درآوردم خوندم عمل کردی.باورم نمی شه یه ماه نبودم فوری رفتی خیک دریدی.
برات دعا می کنم عزیز دلم.خدا هر چه زود تر خوبت کنه که دیگه با خیال راحت چیز کنی.
اما جدی نگران شدم.خدا رو صد هزار بار شکر که به موقع عمل شدی.خدا منو دوست داره که تو زود عمل شدی.می دونی؟
فدای تو
مهسا

خیلی بامزه هستی مهسا..خیک خودت دردیده بشه انششالله از توش نی نی بپره بیرون....

گلریز پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1389 ساعت 00:33 http://observe.blogfa.com/

سلامممممممممممم

خیلی خوشحال شدم که خوبیدددددددددد

خیلی وبلاگتون را دوست دارممممم خیلی مفید و آموزنده است

بانو چهارشنبه 1 اردیبهشت 1389 ساعت 15:33 http://atiehbanoo.blogfa.com

عالی بود مردم از خنده.

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 اردیبهشت 1389 ساعت 12:30

سلام
پیشم بیا

آرام چهارشنبه 1 اردیبهشت 1389 ساعت 02:16 http://adasak.persianblog.ir

ای بابا صمیم جان یعنی شما اصلا چیز نمی کنید؟
خوب یه دفعه واقعا چیز کنید تا بعضی ها خیالشون راحت شه و اینقدرم کباب دیگی تو حلقوم شما چیز نکنن.
آخ منم بعد از زایمان تا تونستم کمپوت آناناس خوردم. بی خود نیست که الان هرکاری می کنم اضافه وزنم از بین نمی ره خواهرجان.

دست کوچولو سه‌شنبه 31 فروردین 1389 ساعت 16:46 http://dastkocholo.persianblog.ir/

چه بامزه بود... ای وای ببخشید داشتید وبلاگ می خوندید .. حواسم نبود .. شرمنده
p:

یه عاشق سه‌شنبه 31 فروردین 1389 ساعت 16:05

سلام صمیم خانوم با اینکه مریض شدی ولی بهت حسودیم میشه خوش به حالت که عاشقانه زندگی میکنی با کسایی که دوست دارن ودوستشون داری

نسیم سه‌شنبه 31 فروردین 1389 ساعت 09:00 http://niniartin.persianblog.ir

صمیم جون خدا رو شکر که بهتری... خیلی ناراحت شدم اونا رو خوندم... اون دکتر اولیه چه راحت از سر بازت کرده!
امیدوارم دیگه رنگ و روی بیمارستان رو نبینی مگه وقتی خواستی بری یه داداش/آبجی واسه یونا کوچولو بیاری:)

مامانها گاهی اخلاقهای با مزه ای دارن.... و در عین حال دوست داشتنی....کلی خندیدم:))))

دنیا دوشنبه 30 فروردین 1389 ساعت 19:53

صمیم بهتریییییییییییییی!!؟؟؟؟؟

بلوطی دوشنبه 30 فروردین 1389 ساعت 18:22 http://number13.blogfa.com

خوشحالم که بهترید...خدا حفظتون کنه همیشه مادر مهربون
راستش ...گریه کردم بعد از خوندن ماجرای بیمارستان...

behnaz دوشنبه 30 فروردین 1389 ساعت 13:23 http://www.havayetazeh1388.blogfa.com

سلام. چرا نظرم رو حذف کردی؟ اشکالی نداره . دلگیر نمیشم. راستی من لینکت کردم و اگه دوست داشتی با اسم هوای تازه لینکم کن. بای تا های بعدی.

نظری حذف میشه که گفته باشن خصوصی..مطمئنی خصوصی نذاشته بودی؟

رها دوشنبه 30 فروردین 1389 ساعت 11:04 http://tolop.blogfa.com

سلام صمیم جون
چرا باز خبری ازت نیست
دلمون واست تنگ شده
زودتر بیا گلم

دختر آریایی یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 01:25 http://dokhtare-ariyayi.blogfa.com

چرا محلم نمیذاری آیا؟!
گناه دارم.باور کن.
دوست دارم یونای گلتو ببینم.عکسشو نمیذاری؟

انشالله

سمیرا مامان سپهر شنبه 28 فروردین 1389 ساعت 21:24 http://sepehrjoonam.blogfa

اگه وقت کردی و حال کردی این همشهری محترم و هم لینکش کن .


بهتر شدی ؟

سارا خاله سپهر شنبه 28 فروردین 1389 ساعت 13:41 http://SARA0FARAZ

خوشبحالت که اینقدر نظرات داری من تازه شروع کردم و می خوام مثل شما روزهای زندگیمون رو ثبت کنم یه سربهم بزن

منم شنبه 28 فروردین 1389 ساعت 11:58 http://r-h2.blogfa.com

سلام وب جالبی دارین

بهناز جمعه 27 فروردین 1389 ساعت 09:56 http://narin86.persianblog.ir

دیشب خواب وبلاگتو میدیدم که یه عالم لینکای جدید و قشنگ اضافه کرده بودی و میخواستم بخونمش.
راستی اون مطلب طنزه هم که دوست داشتی کاملشو داشته باشی برات کپی کردم . امیدوارم نداشته باشیش !
اعتراضات رسمی یک نی نی چهارده ماهه!....
آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی پیاز خورده ی غیر پاستوریزه، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشده ات را به سر و صورت حساس من نمالید! plz

خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است!!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود!

پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد!

مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش '' بول بول بول بول'' می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت! الهی کف شامپو تو چشت! شب بخوابی خواب بد ببینی! جیش کنی تو شلوارت!

مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی، که اختیارش رو دارم! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید!

آقای پدر! هنگام دعوا با خانوم مادر، به جای پرت کردن قابلمه و ماهی تابه به روی زمین، از چینی های توی کابینت استفاده نمایید! اکشن بودن دعوا به همین چیزاست!

خانوم مادر! از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید! این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی'' بچه سوسک مرده'' بدهد.

آقای پدر! کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خود ندارند و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا ''پووووووف'' می کنید به حداقل می رسد! الان بگم که بعد شرمنده تون نشم!

رها جمعه 27 فروردین 1389 ساعت 08:12 http://be-man-del-naband.persianblog.ir

خیلی بامزه می نویسی!

سارا جمعه 27 فروردین 1389 ساعت 04:57 http://attitmani.blogfa.com

سلام صمیم جان خوشحالم که خوبی
یه سوال داشتم شما برای یونا از شیر خشک و پستانک استفاده کردید یا نه؟
دکتر به من گفته در کنار شیرم باید بهش شیر خشک بدم و من احساس خوبی ندارم.

از هیچ کدوم..علتش رو از دکتر بپرس تا قانع بشی عزیزم...بچه ها متفاوتند و نیازهاشون هم.

گودی جمعه 27 فروردین 1389 ساعت 01:54

سلام.راستی یه لینک حموم زنونه اینجاها بود.چرا حذف شده.من داستانشو دنبال میکردم.آدرسشو ندارم

behnaz پنج‌شنبه 26 فروردین 1389 ساعت 18:05 http://www.havayetazeh1388.blogfa.com

سلام. خیلی قشنگ مینویسی. معلومه که خیلی وقت صرف اینکار میکنی. کباب دیگی گفتی و منو یاد کباب دیگی های شمالی ها انداختی. آخ که من عاشقشم. لینکت کردم. لطف کن اگه دوست داشتی منو با اسم هوای تازه توی لینکت قرار بده. بای تا های بعدی.

عسل اشیانه عشق پنج‌شنبه 26 فروردین 1389 ساعت 16:37

صمیم دارم میرم شیراز. جات خالی... کاش مثل دو سال پیش مشا هم شیراز میبودین.. فک کن.. یه بارم خدا خواسته بود ما همدیگه رو ببینیم که اونو هم بنده نانجیب خدا که شوما باشی نخواستی...!!( عسله زبون دراز...)
قربونت برم. میماچمت. تا من برگردم خوب خوب شده باشیا...

الله پنج‌شنبه 26 فروردین 1389 ساعت 12:38

سلام من الهه هستم یکی از اعضای سایت کافی گپ
خلاصه اینو بگم که این یه دعوت رسمیه از شما که بیایی تو سایت و همگی به اتفاق شما و دوستان دور هم باشیم تا هم از کمکای شما استفاده کنیم هم شما از مااااا[نیشخند]

پس منتظرماااااااااااااا.الهی اگه اگه نیای پیشمون..................[نیشخند]

منتظریم پس فعلا بای

ف.شیراز پنج‌شنبه 26 فروردین 1389 ساعت 10:16

سلام خوبی؟خیلی وقته وبلاگتو می خونم ...2 ساله ...و 2 سال هم هست که ازدواج کردم ...اون اوایل از وبلاگت الهام میگرفتم که سعی کنم با همسرم بهتر باشم ...اما یه مدت که گذشت کم کم این احساسات و روابطت برام یه چیز رویای شد ...دیدم عملی شدنش برا من سخته...خواستم باهات حرف بزنم و بگم با خوندن اینها آدم ناامید میشه ...چون رسیدن به این چیزا تو زندگی مشترک برای خیلی ها خیلی سخته...اما بعد چیزی نگفتم ...واقع بین تر شدم و تفاوت ها رو پذیرفتم ...حالا بعد از مدتها اومدم یه سری زدم...یادداشت 4شنبه 5 اسفندت آرومم کرد ...اشتباه نکن از دلگیر شدنهای تو خوشحال نمیشم ...فقط حس می کنم زندگی مشترک کسانی که میشناسم تا حدی شبیه منه ...بعد این طوری عاقلانه تر تصمیم میگیرم...بزرگترین ترس برای آدم تنهاییه...تتنهایی در همه جا در شادی و غم دلهره اوره...ممنون ...امیدوارم حس های خوبت زود برگردند و دایمی تر بشن و به یک منبع همیشگی ...برای همیشه ..متصل بشن...برای من هم دعا کن...دعا کن بتونم همسرم رو دوست داشته باشم ...همسرم بد نیست ...فقط تا حدی سخته...

ارکیده چهارشنبه 25 فروردین 1389 ساعت 14:05 http://ORCHIDESEFID.PERSIANBLOG.IR

از یونا عکس بزار .. دلمون میخواد ببینیمش

یه دوست-یزد چهارشنبه 25 فروردین 1389 ساعت 10:29

سلام صمیم
ازت می خوام در اولین فرصتی که تونستی به حرم بری برای من هم دعا کنی تا حاجتم رو بگیرم
هر وقت هم به بچت شیر می دی ازت می خوام برام دعا کنی

ما چهارشنبه 25 فروردین 1389 ساعت 03:55

سلام

در نظرسنجی "تاثیرگذارترین شخصیت جهان در سال2009 " مجله ی معتبر تایم میتوانید به میرحسین موسوی رهبر جنبش سبز رای دهید.
لینک رای به موسوی :
http://www.time.com/time/specials/packages/article/0,28804,1972075_1972078_1972577,00.html

راهنمایی :
به لینک فوق رفته و اسلایدر بالای عکس موسوی را روی عدد 100 برده و بعد از وارد کردن کد امنیتی روی دکمه ی سامبیت کلیک کنید تا رای شما ثبت شود.
تا این لحظه موسوی نفر سوم است و با سرعت زیادی در حال کم کردن فاصله خو با نفرات بالاتر
...........رای دهید و اطلاع رسانی کنید ...........

آرام چهارشنبه 25 فروردین 1389 ساعت 01:49 http://adasak.persianblog.ir

از دست این مامان. حالا صبر کن نوبت ما هم می رسه.
سال خوبی داشته باشی صمیم جان. هم خودت هم خانوادۀ عزیز و دوست داشتنیتون.
پیش من و باران بیا اگه حوصله داری. از دخترم عکس گذاشتم. شاید پسندیدی فامیل شدیما؟؟؟؟؟؟

نسیم چهارشنبه 25 فروردین 1389 ساعت 01:22

عزیزدلم اخه اینم اسمه که واسه وبلاگت گذاشتی ؟ نکنه ندید بدیدی؟

شیرین سه‌شنبه 24 فروردین 1389 ساعت 17:06 http://life-lines.blogfa.com

صمیم جونم ... خیلی خوشحالم که خوب شدی .. خدا رو شکر وقی خندون مینویسی معلومه که خدا رو شکر بهتری ..

صمییییییییییییییییم جوووووووووووووونم مردم از خنده در قسمتی که نامزد خواهرتون داشتن در هیات حضرت آدم ژورنال خیاطی میدیدن .. یعنی هنوز دارم از خندههههههههه غشششش میکنم ...

انشالله همیشه خوش و خرم و سلامت باشی . بوس بوس

صبا و پرهام سه‌شنبه 24 فروردین 1389 ساعت 11:17 http://anymoanyma.blogsky.com/

عیدم عزا شد

noonoosh سه‌شنبه 24 فروردین 1389 ساعت 10:28

asheghetam azizam

قربون تو بشم نوش نوشک

مامی جون سه‌شنبه 24 فروردین 1389 ساعت 09:31 http://abolfazl-ahoora.persianblog.ir/

چه باحال می نویسی کلی کیف کردم . با اجازه لینکت می کنم. امیدوارم سال خوبی داشته باشی

..::ســـر درگـــم::.. سه‌شنبه 24 فروردین 1389 ساعت 05:04 http://o-o.blogfa.com/

ببخشید چرا دارین چیز میکنین!!!
:دی

علیرضا دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 23:10 http://www.manvaatefeh.persianblog.ir

salam kabab digi bahale be manam sar bezan

captain دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 22:14

سلام اول

بهار دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 18:57

میگم یه بار باید واقعا چیز(!)کنی که طرف خجالت بکشه از این به بعد در بزنه!

نیییششششششششش

رمانس دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 17:22

سلام من معمولا میام و سر به وبلاگت میزنم اما نمی دوونم چرا یادم میره برات نظر بزارم ! ببخشید دیگه خدایییش خخیلی باحال می نویسی.

ماه پیشانو دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 16:34 http://mahpishanoo.blogfa.com

وای خدایا... عزیزم! همه اینا یعنی مامانت بودن؟! :))))) یعنی در این چند سال و اندی که من ماجرای زندگی صمیم رو دنبال می کنم شخصیت مامان قسمت مورد علاقه منه! شاهکارن!
زنده باشن.

الهی آمین..مامانم رو دوست دارم..خیلی گله.الانم روبرو م نشسته.

رها دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 13:48 http://tolop.blogfa.com/

سلام گلکم
بازم منم
فقط خواستم بگم تو این چند ساعت که وبلاگم رو افتتاح کردم تونستم قابلم رو عوض کنم و اینکه تو رو لینک کردم تو پیوندهام
به امید روز دیدار

مریم دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 12:53 http://g

سلللللللام

خدا رو شکر که خوبی
انشالله همیشه سالم و سره حال باشی
از پسملی عکس بزار تووبتتتتت
بوس

رها دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 11:56 http://tolop.blogfa.com

صمیم جان یادم رفت خودمو معرفی کنم
اون کامنت بالا که اسم نداشت مال من بود رها
همون که این آدرس وبش هست:
http://tolop.blogfa.com
زود زود پیشرفت می کنم
قول می دم

[ بدون نام ] دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 11:54

سلام صمیمکم
خوبی مهربونم؟ دوباره که کم پیدا شدی گلم. امیدوارم زود زود سلامتی کاملتو به دست بیاری.
صمیم جان اومدم با یه خبر خوش
من امروز یه وبلاگ ساختم
یعنی همین الان ساختم
هنوز نمی دونم چی به چیه اما سعی می کنم پیشرفت کنم
اینم آدرسمه:
http://tolop.blogfa.com
مواظب خودت باش
می بوسمت

برم ببینم چی نوشتی توش..

حالا تا کی می خوای اونجا بمونی و چیز کنی...

دختر آریایی یکشنبه 22 فروردین 1389 ساعت 23:55 http://dokhtare-ariyayi.blogfa.com

سلام صمیم جونم
خوشحالم که خوبی و سلامت.
دوست دارم.

مریم یکشنبه 22 فروردین 1389 ساعت 16:57 http://fara.blogspot.com

امیدوارم به زودی زود..کاملا خوب بشی...
می دونی..من اگه آخره غمبرک هم باشم..وقتی میام تو صفحه ات..نوشته هاتو می خونم..روحیه ام عوض میشه..
وبلاگت طلا

زینب(آهو) یکشنبه 22 فروردین 1389 ساعت 15:49 http://ahoye73.blogfa.com

سلام صمیم جان امیدوارم حالت هر چه زود تر بهتر بشه
به زندگی عادیت برگردی
از طرف من یونا رم ببوس بچت از شیطونی به خودت رفته

برای تو یکشنبه 22 فروردین 1389 ساعت 13:19

سلام خانومی حالا حالت چطوره

باور کن وقتی خوندم این نیشم باز حالا همکارم میگه چرا این دختره خل شده

انشالله همیشه خندان باشی و شاد

www.dearlover.blogfa.com

آزاده یکشنبه 22 فروردین 1389 ساعت 13:17

سلام صمیم جون. سال نوت مبارک. خیلی دوست دارم. شاید بگی ندیده چطوری ولی به خدا شما خیلی ماهی. هر وقت میام وبلاگت غم دنیا یادم میره. خیلی با حالی. ان شاء الله همیشه خوشبخت و شاد باشی. خیلی مخلصیم به خدا.

ما بیشتر مخلصیم ...شرمنده نکن ما رو .

عسل اشیانه عشق یکشنبه 22 فروردین 1389 ساعت 11:00

وااااااااااای مامان بزرگ منم اینجوری بود دقیقا...
خوشحالم که بهتری. ایشالله خیلی زود خوب خوب بشی.

آسوده یکشنبه 22 فروردین 1389 ساعت 10:30 http://kamalgara.blogfa.com

خوب عزیزم اگه مامان خانمت از این کارها نکنه که نمی تونه این همه سوژه باحال ببینه. فکر کنم مامانت تنها مادر زنی باشه که دامادشو در هیأت حضرت آدم دیده. فکر کنم بد نباشه آدم بعضی وقتا از این روش استفاده کنه.

مریم یکشنبه 22 فروردین 1389 ساعت 03:30

خدا را شکر که بهتری

پرنده خانوم شنبه 21 فروردین 1389 ساعت 22:31 http://purelove.blogsky.com

:))))))))))))))))))))
وااااااای صمصم مردم از خنده:)))))))))))))
الهی همیشه خنده رو لباات باشه:*

---
خوشحالم حالت خوب شده
خدارو شکر:*

anitaa شنبه 21 فروردین 1389 ساعت 17:43

elahi fadat sham man :*
vaay bichare saba, daghighan hesesho dark mikonam khieli kheili bade aadam too in joor moghe haa royat beshe :D
movazebe khodet bash:*
duset daram gole mehraboon

تو هم تجربه مشابه داشتی؟
فدا تشم...ممنونم.

رها شنبه 21 فروردین 1389 ساعت 15:05

سلام صمیم جان
گفتی تولدت فروردین هست یعنی تموم شد یا هنوز نشده؟
به هر حال تولدت مبارک گلم
خیلی خوشحالم که بهتر شدی انشاالله بهتر هم می شی
صمیم جان خیلی دوست دارم بیشتر از نزدیک با هم آشنا شیم
اگر تهران کاری داشتی تعارف نکن همه جوره می تونی رو من حساب کنی مثل یک دوست چندین ساله
جدی می گم
اگه گذرت به تهران وامونده افتاد خوشحال می شم با همسرت و فرشته کوچولوت یه سر به ما بزنی
باز هم جدی می گم
صمیم جان نسبت به تو یه حسی دارم اگه یه آدم دیگه بودی می تونستم بگم بهت حسودیم می شه ولی اونقدر مهربونی که نمی تونم بهت حسودی کنم اما دوست دارم مثل تو باشم
بازم تولدت مبارک گلکم

قربووون تو بشم اینقدر با محبتی...ممنونم عزیزکم.

مهشید شنبه 21 فروردین 1389 ساعت 14:52

سلام عزیز دلم.هم سال نوت مبارک.هم تولد دوبارت مبارک هم...
واقعا که خیلی ماهی صمیم جون.الهی که همیشه سالم و شاد باشی در کنار همسر عزیزت و یونای خوشگل.
واقعا آرزو میکنم برات که همیشه همین روحیه رو داشته باشی عزیزم.بوس

سمیه شنبه 21 فروردین 1389 ساعت 10:26 http://golkhanoom27.blogsky.com

سلام خانمی
ان شاالله خوب خوب خوب شی

نیایش شنبه 21 فروردین 1389 ساعت 09:36 http://www.niayeshmehr.blogfa.com

داری منو حسود می کنی آبجی!
دوشنبه دور از چشم همه رفتیم برای این شبه عمل!
نه مادری نه خواهری!دور از جون مثل یتیم ها!
حالا هم با همون شکم آش ولاش بعد پنج روز تو اداره و بی عار!
خواهری حال کن تو رو خدا!

الهی بمیرم برات....

رویا شنبه 21 فروردین 1389 ساعت 09:19

سلام صمیم جان
خاطرات خوبی داری .خوش باشی انشااله
خیلی جالب بود .خیلی هم خوب می نویسی .

ببوس از طرف ما کوچولوی خوشگلت رو.

نگاه مبهم شنبه 21 فروردین 1389 ساعت 08:12

عزیزم سلام.

خوشحالم که بهتری که زودتر از اون یک ماهی که قول دادی برامون وقت گذاشتی.

بوس واسه خودت و شیطونی های نی نی ات.

درباره سوژه مطرح شده هم باهات همدردی می کنم هرچند تجربه ای ندارم.

مراقب خودت باش.

سیمین شنبه 21 فروردین 1389 ساعت 08:10 http://ariakhan.persianblog.ir

سلام
خوشحالم که خوبی امیدوارم همیشه سلامت باشید و سالهای خوبی رو ژسر گلتون شاد زندگی کنید

جوجوی جمعه 20 فروردین 1389 ساعت 20:23 http://ownnote.blogfa.com/

سلام صمیم جونم. خوبی؟ خدارو شکر که خوبی. ولی چرا به ما سر نمیزنی؟ دوستمون داری؟

لاله جمعه 20 فروردین 1389 ساعت 02:06

وااااااااااااااای مردم از خنده. خیلی قشنگ تعریف میکنی مثل همیشه

آیلار جمعه 20 فروردین 1389 ساعت 00:37

خوشحالم که خوب شدی

سمیرا مامان سپهر جمعه 20 فروردین 1389 ساعت 00:20 http://sepehrjoonam.blogfa

خدایا شکر که خوب شدی و میتونی پای کامی بشینی .
بزنم به تخته ۰

شب حجله کسی نیومد درو باز کنه . بگه ببخشید داشتید چیز میکردین

مهر پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 21:13

سلام صمیم جان.
اول سال نو مبارک امیدوارم که سال خوبی پیش روتون باشه.
دوم اینکه مراقب خودت باش تا زودتر خوب بشی.
سوم اینکه خیلی خیلی بامزه ای

حنا دختری در مزرعه پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 20:55

سلام صمیم جون، من از پارسال تازه الان رسیدم بیام وبتو چک کنم. آخی چقد سختی کشیدی امسال با این کیست. ولی خوشحالم که الان حالت بهتره. امیدوارم زود زود خوب بشی. ولی هر چقدر هم درد داشته باشی، بازم پست های بامزه میذاری و آدما رو می خندونی . این خیلی ارزشمنده. امیدوارم که همیشه تنت سالم و دلت شاد باشه و دیگه هیچوقت مریض نشی.

دنیا پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 20:08

وایییییییییییی صمیم خیلی خوشحال شدم که خدا رو شکر انقدر حالت خوب شده که ما رو دوباره روده بر کردی از خنده
ارزو می کنم که همیشه خوبو شاد باشی

tina پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 19:34

صمیم عزیز سلام، خیلی خوشحالم که حالت بهتر شده و دوباره به روحیه همیشگیت برگشتی. امیدوارم خداوند همیشه بهت سلامتی بده.
در ضمن تو خیلی بانمکی :) خوشبحال اهل و عیال. فکر کنم پیر نمیشند.

بنر پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 13:43 http://zendegiesanjabi.persianblog.ir/

خیلی شیرین نوشتی.
طفلی نامزد صبا D:
منم یه زمانی با این در زدن و اجازه گرفتن مشکل داشتم، حالا من که شوهر و نامزد ندارم فعلاً ولی الان مدتهاست که با اینکه همه دیگه اجازه میگیرن که بیان توو اتاقم، بعنوان آینده نگری درم قفل میکنم :-" ;)

مژگان پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 12:46 http://ninijon.persianblog.ir

واااااااااای صمیم جان وقتی داشتم این نوشته ات از تو گوگل ریدر میخوندم متوجه شدم که قبلا یه خبری بوده .سریع وبت وباز کردم وشرمنده شدم که پست قبلی رو اصلا ندیده بودم .خیلی متاسفم وامیدوارم دوران نقاهتت به راحتی سپری بشه .هر چند این نوشته خوشمزه ات ! حسابی حالمو جا اورد

گیسو پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 12:37 http://bang.parsiblog.com

سلام خانومی
خوبی عزیزم؟
امیدوارم زود زود خوب خوب بشی
چه ماجرای جالبی... :))
سلامت باشی و قلم خاطرات نوشتنتان پر جوهر...
خواهر جان دوست داشتی به ما هم سر بزن

خانم بزرگ پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 11:28 http://www.majera.blogsky.com

سلام...صمیم خانم
راستش رو بخوای دیدن وبلاگ تو و خوندن آرشیو نوع نوشته های شادت باعث شد برای مدتی از دنیای عذاب آوری که مدتی اطرافم رو گرفته بود رها بشم...اگه اشتباه نکرده باشم اونطوری که توی آرشیوت خوندم کرمانشاهی هستی و اینم یه دلیل دیگه برای اینکه توی این دنیای غریب بیام به سمتت من تو رو به خاطر علاقه خودم به نوشته هات توی لینکهام میارم خواستم ازت اجازه هم گرفته باشم....
بازم ممنون به خاطر انرژی مثبتی که دیشب بهم دادی...خوش به حال علی آقا...

انشالله همیشه خنده روی لب های خودت و زندگیت باشه.

رها-ستایش پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 08:46


تق تق تق ـ در زدم نگی سر زده اومدی - :دی

خداوند شفای عاجل به شما عنایت فرمایید

ورود ممنوع پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 07:46 http://shooikar.blogfa.com

صمیم جان تورو خدا در مورد مادرتون این جوری نگین امیدوارم سایه اش 120 سال بالای سرتون باشه نه مثل من تا آخر عمر حسرت اینو داشته باشید که چرا یه بار بهش نگفتی دوستت دارم مامان

مامان من بخاطر همه این چیزاش اینقدر خواستنی هست برام...خدای نکرده قصد بد نبود فقط تعریف خنده دار بود.
خدا رحمت کنه مامانتو..حسرت چیز بدیه..

سارا پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 02:56 http://zibayeirani.blogfa.com/

خدا رو شکرکه خوبی

سپیده(صبا) پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 01:04 http://tribebride.blogsky.com/

خوشحالم که الان بهتری صمیم جان.
من هم یک بار توسط مادر شوهرم در یک چنین شرایطی غافلگیر شدم از اون موقع خیلی احتیاط میکنم. حس شوهر خواهرت رو در میکنم :))

حدیث پنج‌شنبه 19 فروردین 1389 ساعت 00:59 http://amadekhori.blogfa.com/

ای جانم صمیم.این مامانا همیشه مامانن.حالا واستا خودتم میبینیم :-))

نازنین چهارشنبه 18 فروردین 1389 ساعت 23:12 http://divarekhaterat.blogfa.com/

سلام.سلام.خدا رو شکر که بهترید.یه مدت نیومده بودم طرفای بلاگتون ببخشید از بیماریتونم خبر نداشتم.خوب چه خبرا؟وای ترکیدم وقتی ماجرای در نزدن ها رو خوندم.خیلی باحال بود.ایشالا زودتر خوف(از خوب درجش بالاتره) بشید بیاید

باران(بالهای شکسته) چهارشنبه 18 فروردین 1389 ساعت 22:21 http://balhayeshekasteh.blogfa.com

اینم قشنگ بود...
خونه تون مثل خونه ی مامان جون منه...
با این تفاوت که اونجا اگه چیزم نکنی میگن الابلا داشتی چیز میکردی :دی
اینم قشنگ بود..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد