من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

دو قدم مانده به عید...

این چند روزه به اینور  او نور رفتن های دو تایی با علی گذشت...پارک..پیاده روی و فکر های خوب خوب  و تصمیمات قشنگ برای سال بعد.اابته هنوز وقت نشده بشینیم و با هم لیست اهداف مشترک سال بعد رو  بنویسیم تا دوتایی روش کار کنیم و جذبشون کنیم ولی خب تو ذهنمون دارن شکل میگیرن. خونه تکونی هم بی خیال بابا!!! یکماه پیش اومدن و تمیز کردن و ما هم جون دادیم بعدش!!! حالا هم همون گردگیری کلی و سابیدن دوباره کف آشپزخونه و شستن دوباره حمام دسشویی و مرتب کردن چند باره اتاق ها!!! و غیره رو هم میذارم برای یکی دو روز آخر... شایدم او نور سال..بابا  من همه این سال ها خودم رو کشتم قبل از عیدی همه چیز تمیز  و سابیده و خوشگل باشه ..هی این علی جان گفت فدات شم ما که مهمون نمیاد خونمون روزهای اول..خب بذار دو تایی  تا مثلا سوم چهارم عید ترتیبشون رو میدیم( ترتیب  خونه تکونی رو !!!!) و منم هی غر میزدم  که نههههههههه!! بهار نمیاد توی خونه مون!!! و خودم مثل حمال ها دور از جون شما خیلی کارها رو که علی  دو سه روز بعدش وقت میکرد و میتونست همه رو انجام بده  انجامشون میدادم و خسته  و کوفته  سالم تحویل میشد...ولی امسال ..... نه دیگه...اگه وقت کردیم این چند قلم خورده ریز رو انجام بدیم که فبها المراد!!! وگرنه میمونه برای بعد سیزده!!! خوشبختانه امسال تقریبا از اوایل سال قراره بریم مسافرت..با صبا و شوهرش و  معمولا ما 4 تا از بس لوده و جوک هستیم که روزهای عادی و توی شهرمون میمیریم از دست کارهای هم چه برسه به سفر و حال و هوای بهاری و جفتک اندازی بره های  معصومی مثل ما!!!!! انشالله خد ابخواد میریم ویلایی که رزرو کردیم و یه مدت توی آرامش کامل..این صبا هم میاد و دیگه خیال منم بابت وجود کادر پزشکی!!! در نزدیکی محل مسافرتم هم حله دیگه!!! خلاصه که دعا میکنم مسافرت همه و  ایام عید همتون به خوبی و خوشی باشه..البته قرار نیست این آخرین پست  امسال باشه ولی  دوست دارم در مورد حس هام این آخر سالی بنویسم...عمده ترین حس  خوب من سبکبالی و نداشتن عذاب وجدان بابت کارهای نیمه تموم عیده...خوشبختانه خرید خاصی هم ندارم شاید یه جفت کفش راحتی گرفتم شایدم گذاشتم برای اونور سال ... وسایل هفت سین رو هم معمولا روز قبل ز عید میخریم و خلاصه که الان که میریم با علی بیرون و استرس و خستگی و غر زدن های مردم و شلوغی بازارها و مغازه ها و جنس های بنجل و قیمت های  اوهههههههههه خدا تومن که اصلا هم نمی ارزه رو میبینم ته دلم خوشحالم که از این بساط ها نداریم ما...برای من اصلا مهم نبوده که حتما مثل نون شب واجب باشه برای عید خرید کنم.... با همون لباس هایی که ممکنه بارها بقیه دیده باشن و نیازی به نو شدن هم ندارن اصلا ، خیلی با اعتماد به نفس میرم مهمونی و بیرون و ککم هم نمیگزه که بقیه دارن خودشون رو میکشن تا مارک  کیف یا  برق انگشتر جدیدشون  حتما دیده بشه....خلاصه که راحت و آسوده برای خودمون حال میکنیم....حال کردنی....

دیشب  افتتاحیه نمایشگاه عکس بود  و سالن رو مثل سالن عروسی چیده بودن و کلی چیزای خوشمزه روی میزها بود برای پذیرایی و محلش هم کوهسنگی بود. یعنی یه جای زواری و مسافری مشهد!! خب ما هم دعوت بودیم و رفتیم اول توی سالن و عکس های برگزیده رو دیدیم و آروم اروم رفتیم داخل سالن پذیرایی که افتتاحیه و سخنرانی ها قرار بود اونجا باشه!!! به عبارتی تازه داشت قرآن شروع مراسم رو پخش میکرد.چشمام گرد شد.... اهههههه باور نمیکردم..این ملت  هویجوری گذری و سر راهی  اومده بودن کوهسنگی و دیده بودن بساط اطعمه و اشربه برپاست و ریخته بودن و حالا نخور کی بخور..یه  خانمه با شوهر و  چند نفر همراه  اومده بودن و ظاهرا هم مهمون با دعوت رسمی بودن..بعد روی میز یه دیس شیرینی بود با چای و میوه و ا ب معدنی و چیزای دیگه...اینا هم نفری سه چهار تا شیرینی و از هر مدل  میوه یکی دو تا چپونده بودن توی پیش دستی شون و اب ها رو گذاشته بودن توی کیفشون و جالبه که از توی دیس وسط میز از خودشون پذیرایی میکردن و دلشون نمیومد از جلوی خودشون بردارن...خدایی همچین وقت هایی آدم میفهمه طرف چیکاره است (0 شغلش نه!! ذاتش رو میگم) و دلمشغولی عمده زندگیش چیه!!!! خیلی ها هم شیک  اومده بودن تو سالن و سریع پشت میز نشسته بودن و خوردنی هاش رو درو کرده بودن و وسط پخش قرآن شروع مراسم با سر و صدا پا شدن رفتن... حالا اینا به کنار و اینکه کلا دبیر این همایش خیلی خودش آدم محترمیه و  به نظرش همچین نمایشگاه هایی برای عموم باید باشه نه فقط یه عده عکاس و احترام به شعور مردم و از این حرف ها خیلی  نگه میداره ولی من که واقعا تحمل نکردم و با صبا و شوهرش اینا تقریبا آخر های راسم اومدیم بیرون و رفتیم بیرون نفری یه بستنی یک متری!!! خوردیم و خودمون رو تحویل گرفتیم و به میزهای بهم ریخته مراسم  هم نگاه نکردیم  ولی برام این سوا ل پیش اومد که بابا!! حداقل همچین جاهایی آبروداری کن عزیز من!!! یعنی اینجوری بگم که کاملا از  محتویات روی میزها معلوم بود کدوم میز آدم هاش  سری  توی کاری  هنری دارن  و کدوم ها همین جوری اومدن و کاش که برای حظ بصری بیان حداقل... اون بنده خداها برای حظ چشایی و بویایی و چیزای دیگه اونجا بودن....البته خودمم میدونم که نباید عده ای رو با برچسب هنرمند و این قرتی باریا!! از بقیه جدا کرد و حلوا حلواشون کرد ولی دغدغه اونی که میاد برای  هنر و بالا بردن اطلاعات و گپ زدن با دو تا هنر مند دیگه مسلما فقط استفاده از پذیرایی و فلنگ رو  بستن نیست..خلاصه که من نمیدونم  جاهای دیگه هم همین طوره یا نه ولی  اصلا وجهه خوبی نداشت این مراسم برای من دیشب...بگذریم .

این تیکه برای بالای شصت سال است.لطفا نخوانید..با شومام اقای عزیز.. نخون دختر خانوم..پیشدهههههههه!!! پخخخخخخخخخخخخ !!!یکی اون گربهه رو دور کنه از اینجا..دههههه!!!!انگار متوجه نیست که نباس بخونه.

آقا چند روز پیش هم من کلاس بارداری رفتم... انقدر چیزای خوب خوب  یاد گرفتم که نگو...آخر کلاس 5 نفره امون رفتم پیش مربیمون و این پا او نپا کردم که بقیه برن تاسوالم رو بپرسم..یعنی مشکل اصلی خودم رو یه جوری حل کنم بلاخره..حال این مشکل چی هست؟ تصورش هم موهای تنم رو سیخ میکنه.. چی؟  زاییدن؟  ( چقدراز این فعل بدم میاد!!!) نه قربون شکل ماهت..اون که حله دیگه برام...آقا یه چیز کوچولو و خنده داره... معاینه داخلی!!!!!!!!! من تا حالا پیش نیومده که لازم شه ناموسم اونجوری  بی همه چیز بشه  و دکترم هم قول داده بهم که تا قبل زایمان اصلا نیازی به اون کار نیست .ولی  بلاخره چی؟ شتریه که روی تخت زایمان بلاخره روی آدم میخوابه!!!!!! خلاصه من از تصوراتم و ایش ایش شدنم به خانم مربیمون گفتم و اون هم هی سعی میکرد ریشه یابی کنه!!!! بابا قربونت اگه مشکل از برخورد همسرم بود که الان این شیکم ما محموله نداشت که!!!! کلا من با تصور هر جسم خارجی در  اندامهایی از بدن  مثل گوش و چشم و بینی و ...!!!! به شدت  دست و پام بیحس میشه و بعدشم منقبض میشم..حالا کلی تو مطب پزشکم از خانوم ها شنیدم که نههههههههه!! درد نداره اصلا آدم متوجه نمیشه ..انقدر کوتاه و راحته معابنه اش که نگو و من که این حرف ها رو میشنیدم یه ذره بهترمیشدم  ولی باز دوباره با تصورش  یه جوریم میشه!!!!! من فیفیلی و ناز نازی نیستم ولی در کل به بدنم خیلی حساسم و مثلا اگه ببیتم یکی داره با شدت چشمش رو میماله یا دستش توی دماغشه!!! تقریبا  بیهوش میشم انگار!! یادمه مرجان یه پستی گذاشته بود که دوش وان توی ک.....آقاهه رفته بود یعنی آقاهه افتاده بود روی دوش دستی وان و یارو پاره پوره شده بود البته زنده مونده .... من یادمه تا چند روز هی  اون موضع مشابه تیر میکشید و دلم غش میکرد و بی حس میشدم و دستام کرخ میشد..یکی نیست یگه خب مجبوری بخونی و تا ته بری دیوونه!!!! خلاصه که پذیرای  همه گونه امید واری و جملات مثبت  هستیم و البته خودمان هم سعی میکنیم این غول مسخره را بشکنیم برای خودمان ...به قول اون خانم مربیه تو اصلا فکر ایناهاش رو نکن..وقتی به جای جاش وقتش برسه و توی عمل انجام شده قرار بگیری  دیگه برای خاطر نی نی ت هم که شده به بدتر از اون هم رضایت میدی...حالا این وسط علی پشنها دهای بیشرمانه  زیادی بابت  آمادگی و سهولت انجام این معاینه از خودش داده که با هر پیشنهاد محکم یکی خورده پس کله اش و اونم با نیش باز گفته خب اونم میتونه یه راهش باشه!!!! و کتک بعدی و جیغ های من که نگوووووووووووووووووووو ...اسمشو نبر..کشتی منو!!!!! رو که میشنوه تا چند روز یادش میره و باز با نیش باز  میاد و یه پیشنهاد بدتر از قبلی میده..بهش گفتم کاری نکن  یه روز خودم معابنه داخلی و خارجی و وسطی و پشتی و جلویی و بالایی و پایینیت  کنم .....

چه پستی شد این...!!!!  ظاهرا که  خانم  عفت کلام جررررررررررر خوردن تو این پست..!!!! شما هم خیلی با ادب  و در لفافه!! نظر کمکی بدید  فوق فوقش بنویسین خصوصی تا من آب نشم حداقل جلوی دو تا خواننده ای که رد میشن و سرکی میکشن اینجا....اوکی؟

نظرات 39 + ارسال نظر
*pegi شنبه 1 فروردین 1388 ساعت 11:33 http://pegasus-gh.blogsky.com

نازی صمیم جون
نازییییییییییییییییی
نترس دختر گُلم
چیزی نیست که
خیییییییییییییییییییییییییلی ریلکس باش
باشه
اصلاً چون دوست نداری دست نمی زنم
خوبه؟؟
اون کلاغه رو ببیییییییییییییییییییییییین
.
.
.
آها
تمام شد:)

سال نو مبارک;)

مرسی.

ریحانه جمعه 30 اسفند 1387 ساعت 12:30

صمیم جان ممنون از لطفت ولی من ریحانه هستم نه ریحان
آخه توی جواب به کامنتها گفته بودی واسه مریضت دعا میکنم خواستم بگم اون مریض مال یک کامنت گذار دیگه بنام ریحان هست
ولی ما هم یک مریض داریم.مارو از دعای خودت فراموش نکن
یا امام رضا....

الهی زودتر سلامتیش رو بدست بیاره مریضتون...انشالله
عزیزم ممنونم.

مهسا مامان کورش جمعه 30 اسفند 1387 ساعت 00:49 http://myfootstep.ir

من رو که معاینه داخلی نکردن یعنی نذاشتم بعد هم سزارین . خداییش خیلی چندشه . بیچاره صمیم .

خب من هم ممکنه سزار بشم!!!! ولی به هر حال یه بار توی عمر که لازم میشه!!!!
من اونقدر ها هم بیچاره نیستم ها!!( چشمک!!)
مواظب خودت و خونواده باش و سال خوبی داشته باشین..

ریحانه پنج‌شنبه 29 اسفند 1387 ساعت 23:30

راستی وبلاگ گیلاسی برای شما هم باز نمیشه؟
من خیلی وقته هرکار میکنم نمیاد

ریحانه پنج‌شنبه 29 اسفند 1387 ساعت 22:38

صمیم جان پیشاپیش سال نو را به تو و علی و نی نی نازت تبریک میگم.خیلی خوشحالم که با وبلاگت آشنا شدم.واسه خیلی از ماها زندگی تو و امثال تو الگو هست...جدی میگم
امیدوارم امسال بهترین سال زندگیتون بشه.
عشقتون روزافزون و دلتون شاد
میبوسمت

فدات شم ریحان جان....
برای مریضت هم دعا میکنم و انشالله زندگی همه مردم خوب و خوش و پر از شادی باشه....
عیدت هم مبارک.

‼№ پنج‌شنبه 29 اسفند 1387 ساعت 16:09 http://250585.blogfa.com

مرده ی اون پی نوشت محو و نابودتم !! ((= مثلا کسی نخوند دیگه؟‌:دی
یه چیزی بگم؟ منم یه جورایی مثه تو م ! منتها یه کم شدتش کم تره !! :دی
صمیم نازم ایشالا سال خوبی داشته باشی خانوم !!

ایشالا سالم و سلامت و راحت بچه تو به دنیا بیاری ... چه سالی میشه سال ۸۸ نه؟‌!

منو عشقمو خیلی دعا کن ( خجالت )

خیلی دوستت دارم عزیزم ! (بوس)

برای تو هم عزیزم سال خوب و پر از عشق و وصال باشه الهی.....
قربونت.بوسسسسسسسسسس

فرشته کوچولو پنج‌شنبه 29 اسفند 1387 ساعت 15:55 http://www.paniz123.blogfa.com

تعطیلات خوش بگذره خانومی
راسی منم بی اجازه ی مامانم اون نوشته رو خوندم
کلی چشم و گوشم باز شد :)

هیییییییییییییییییییییییییین!!!!!!!
مرسی .به شما هم خوش بگذره..

نرگس (تنهایی یک مکمل ) پنج‌شنبه 29 اسفند 1387 ساعت 15:13 http://narsis-m.persianblog.ir

نوروز مبارک ...
لحظه ها می آیند که بر شما مبارک باشند ...
مبارک شمایید ... [گل][چشمک]

ممنونم.عید شما هم مبارک.

حنا پنج‌شنبه 29 اسفند 1387 ساعت 12:53 http://www.doosjoon.blogfa.com

خداییش اصلاً ترس نداره صمیم جان. فقط باید یه کم خودتو به بیخیالی بزنی. باقیش حله. اصلاً فکر دکتر میخواد وقتی گلو درد داری گلوت رو می بینه ، همونجوریه!

چه تشبیه بامز ه ای...ولی من از همون چوب توی حلقم هم موقع مهاینه گلو خوشم نمیاد...تو هم مثال زدی قربونت؟!!!

بستکده چهارشنبه 28 اسفند 1387 ساعت 17:35 http://www.bestkade.com

با سلام
فروشگاه اینترنتی بستکده در نظر دارد به مناسبت عید باستانی نوروز مجموعه طلایی 500 عدد از بازی های خود را به قیمت 25 هزار تومان به فروش برساند .(قیمت واقعی این محصول 250 هزار تومان)

مشخصات این مجموعه طلایی :
1-بدون نیاز به کرک وسریال ودارای ستاپ فارسی وانگلیسی
2-اسکرین شات از تمامی بازی ها (هر بازی حداقل 4 تصویر 480*640)
3-کد تقلب برخی از بازی ها
4-سیستم مورد نیاز بازی ها
5-بیش از 50 تریلر از بازی های معروف این مجموعه

ارسال رایگان به سراسر نقاط ایران

کار ویژه ها
1-پر کردن اوقات فراقت در ایام نوروز
2-تک فروشی ویا عمده فروشی در وبلاگ ویا وبسایت خود
3-قرار دادن این بازی ها برای دانلود
4-استفاده از اطلاعات موجود در این پک برای ارایه ی آن به بازدید کنندگان
و...

سایر تخفیف های نوروزی
زبان نصرت 1و 2 : 4000 تومان
فول آلبوم کیتارو (51 آلبوم): 5000 تومان
آیروبیک ویژه بانوان (4سی دی ): 3200 تومان
مجوعه نرم افزاری 20 آلبوم کریس دی برگ همراه با نمایش متن شعر به زبان انگلیسی در حین پخش موسیقی (از سال 1975 تا 2000 میلادی): 2000 تومان
و...


روابط عمومی سایت بستکده
www.bestkade.com
هر روزتان نوروز،نوروزتان پیروز

نازآفرین چهارشنبه 28 اسفند 1387 ساعت 15:30 http://www.delaraam.blogfa.com

امیدوارم همیشه خودت و شوهرت خوشبخت ترین زوج های روی زمین باشین که می دونم هستین

ممنونم عزیز دلم..و شما هم

نسرین چهارشنبه 28 اسفند 1387 ساعت 14:56 http://nasrinbb.blogfa.com

جان من اینجا چند نفر آدم بالای شصت سال وجود داره غیر از من که شصت سال و یه روزمه !! ( آیکن یک موی سپید نکرده ی مجازی )

ای قربون اون یه تار موت...

سبرینا چهارشنبه 28 اسفند 1387 ساعت 11:14

سلام بر مامان صمیم گل . ببین از من به تونصیحت این مسئله رو خیلی بزرگش نکن . من خودمم همینجوری بودم . تازه دکتر منم خانم بود ولی خیلی نازنین بود. باور کن هروقت میخواستم برم معاینه یا سونو داخل واژن میمردم از خجالت تا تموم شه . باور کن تا این پروسه بارداری وزایمان انجام بشه من چندبار این مسئله رو تجربه کردم خدامیدونه . همون احساس باعث شده الان که نزدیک ۴ سال از زایمانم میگذره دیگه به دکترم مراجعه نکردم صرف همون کارو حال بدی که از دیدن تخت معاینه بهم دست میده. حالا ازمن به تو نصیحت زیاد بهش فکر نکن چون ناخواسته هی درگیرت میکنه . خوب از همه این حرفا گذشته پیشایش سال نو رو بهت تبریک میگم و برات بهترینها رو درسال ۸۸ کنار همسرت و گل پسر آرزو میکنم امیدوام سال سلامتی و شادی و نشاط توام با آرامش برای خودت و خانوادت باشه . میبوسمت خیلی زیــــــــاد

ممنون. اتفاقا دیگه بزرگش نمیکنم برای خودم. حرفا و راهنمایی های خوب دوستام و تو خیلی کمک میکنه بهم.
بوسسسسسسسسسسسسسس و سال تو هم سراسرز عشق و قشنگی وارامش...نوروز مبارک.

شب تاب چهارشنبه 28 اسفند 1387 ساعت 10:23 http://shab-taab.blogfa.com

صمیم جان ترجیحا نظر منو خصوصی بخون.مرسی

ولی در کل به استقامت و صبوریت باید آفرین گفت.
خاطرات خوبش میمونه از اون لحظات برای آدم..
قربونت و ممنونم از محبتت.

نوشین چهارشنبه 28 اسفند 1387 ساعت 01:22

samim junam
aval dar mored e eid begam ke man delam lak zadeh barayeh oon hal o havayeh eid ke hameh tooyeh khiyaboonan ohar ja ro ke negah mikoni daran shisheh pak mikonan, badesham samimakam dar mored e oon ghestmati ke lowlight kardi barat be emailet minevisam. eidet pishapish mobarak basheh azizam va be hameh ye resolution hayeh khoobet beresi . alan barat email mifrestam . rasti kheili khoshhalam ke avalin nafari hastam ke barat comment mizaram.
boos
noosh nooshak

ممنونم نوشین جون..انشالله تو هم به همه خواسته های بزرگت برسی امسال.....
قربونت بشم تو همیشه اولی...
بوسسس وعید تو هممبارک.
پاسخ ایمیلت به زودی عزیزم.

هلیا سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 22:42 http://bargriz.blogsky.com

الهی من قربونت برم که انقدر حیا داری تو.
خب البته می دونی من که اصلا نخوندم اصلا همین که دیدم میگی نخون من نخوندم به من چه اصلا من که هنوز به سن تکلیفم نرسیدم ولی کلا دارم می پرسم فقط واسه کنجکاوی اقا ما که نه شوهرک رسمی داریم ٬ نه نینی و نه معاینه پعاینه حالیمونه که کمکی کنیم ولی در کل یه روزم این شکم البته بعد ۱۰۰ سال اومد بالا این زایمان به روش انسانهای اولیه رو چه طوری باهش کنار بیایم؟؟خب نخوردیم نون گندم ولی دیدیم دست مردم٬ نمی دونی شبا با چه کابوسی می خوابم وقتی شب مامانم میگه(قربون نوه ی ندیدم برم میگم هلیا اگه دختر بود فلان اگه پسرم بود فلان اسمو بزار واسش هی میگم مامان بزار عروس خانوما یعنی شوهر خواهرا بله رو بدن من یه خاکی تو سرم میریزم) خلاصه صمیم اگه یه فکری واسه این کابوسای خودت کردی دست منم بگیر خواهر صواب داره.

عیدو بهت تبریک نمی گم تا پست بعدی عزیزم.منتظرم ها...

وقتی توی شرایطش قرار بگیری انتظار لذت بخشی میشه....وقتی با عشق و نوازش های همسرت همراه باشه این دوران دیگه شب ها نه کابوسی هست نه متلکی!!!!!
من پیشاپیش بهت تبریک میگم تا پست بعدی

پریانه سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 22:19 http://parianeh.persianblog.ir/

پریانه سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 22:06

سلام صمیم جان زاییدن ترس نداره ها
آخرین پست امسال رو نوشتم خوشحال می شم بیای

مرسی.

ریحان سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 21:23 http://www.bamesabzelahijan87.persianblog.com

وای خدا حیای این دختر(زن.مادر) من رو کشته. آخه بشر تو چرا انقدر ماهی؟ تا میتونی شاد باش و شادی آفرین. همیشه عمر سرسبز و بانشاط باشی روله.من یه دعای مشتی میخوام لحظه تحویل سال. هم یه مریض تو کما دارم و هم یه گرفتاری بزرگ که دیگه کم آوردم.من اون دنیا بند ش...تت میگیرم اگه یادت بره.فدات بشم

انشالله همه مریض ها و مریض تو عزیزم هم زودتر سلامتی شون رو دوباره بدست بیارن
تو که همشهری هستی و تاج سر روله جان....به موت قسم هواتو اختصتصی دارم امسال.

سیمین سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 16:44

صمیم عزیز این شتره در خونه همه مون می خوابه فدات بشم به آخرش فکر کن هیچی لذت بهش تر از بغل گرفتن اون موجود کوچواوی دوست داشتنی نیست واسه خاطر اون سعی کن خودتو آماده کنی من خودم مشکل شمارو داشتم حتما تو این کلاسا که میری بهت فیلم ونوار آموزشی دادن اگر ندادن به این سایتی که مینویسم یه سری بزن فیلم های خوبی داره فقط عزیزم راجع به زایمانه و البته معاینه هم توش هست که باید بگردی اگر میدونی اضطرابت بیشتر میه شه نرو http://prego2008.wordpress.com/

توپپپپپپپپپپپپ
مرسی ..خیلی مرسی.

مرجان سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 15:26 http://kavir-semnan.com

چه احساس بدى بهم دست داد که از اون پست دوش اینجورى شدى، ببخش والا.
اما در زمینه معاینه داخلى من نظر نمیدم چون مرنفرم، درد مداره اگه از درد مى ترسى نترس اما کلا کار کثافتکاریه

شاد باشى و میبوسمت صمیم خوشگله، سال نو هم مباااارررررررررک

خدا نکنه فدات شم....قدرت تجسم من یه نموره بالاست ....
مرسی مرجان عزیزم و بهترین آرزوهام پیشکش خودت و خونواده گلت.
سال نو شما هم مبارک.

راما سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 15:03 http://missymemol.blogfa.com

کمک در خونه تکونی خواستی ما پایه ایم داداش
خوش بگذره عید گلم
مسافرت در کنار دوستان مهربونت هم خوش بگذره
حسابی از تنهایی و بی خیالی استفاده کن که از بعدش که شونبول طلا بیاد دیگه گرفتار میشین
برات دعا میکنم که زایمان خوبی داشته باشی
مواظب خودت باش توی مسافرت

مرسی عزیزم.خوشبختانه کارها به موقع تموم شد....
بهترین دعا برای من همینه امسال...زایمان راحت
قربونت.بوس

آنا سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 14:46 http://annakhanoom.persianblog.ir

صمیم جون ایشالا که واقعا سال خوشی داشته باشی.کلی مواظب خودت و نی نی باش توی سفر.اون موردی ‏هم که گفتی من اصلا تجربه اش رو ندارم.یعنی بعد از ازدواجم اصلا دکتر زنان نرفتم!!!!!!!!!!!! ایشالا که ‏چیزی نیست.بوس بوس

مرسی خانومی.
برای شما هم سال خوبی باشه.

شکلات تلخ سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 14:43 http://shocolatetalkh.blogfa.com

___________**__**_____* __________
___________***_*__*_____* _________
__________****_____**___****** ____
_________*****______**_*______** __
________*****_______**________*_**
________*****_______*_______* _____
________******_____*_______* ______
_________******____*______* _______
__________********_______* ________
__***_________**______** __________
*******__________** _______________
_*******_________* ________________
__******_________*_* ______________
___***___*_______** _______________
___________*_____*__* _____________
_______****_*___* _________________
_____******__*_** _________________
____*******___** __________________
____*****______* __________________
____**_________* __________________
_____*_________* __________________
_____________*_* __________________
______________** __________________
______________* ____________________

سال نو پیشاپیش مبارک

ممنونم.بر شما هم مبارک عزیزم.

هستی سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 14:29

صمیمممممممممممممم
خدا نکشتتتتتتتتتتتتتت
دستو پام کرخت و بی هسسسسسسسسسسسسسسسسسس شد دیونهههههه(نیشششششششششششششششش

آزی سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 13:44 http://nariazi.blogspot.com

سلام صمیم جونم! خدا بگم خفت نکنه دختر! نمیدونی سر این پستت چقدر منو خندوندی! بابا چی بگم آخه به تو؟! خب حق داری! این یه حس بدیه که اکثر خانومها دچارش میشن! منم نمیتونم کمکی بکنم چون خودمم همین معظل رو دارم و هنوز مثه تو پام به این جور جاها هم باز نشده که بخوام راهنماییت کنم خواهر!!! اما فقط بگم که مطمئنم توی اون لحظه ی اومدن نی نی نازت انقدر هیجان دیدنشو داری که اصلا یادت میره که داره چه اتفاقی میافته!
جیگرتو خانومی! پیشاپیش عید رو به تو و علی آقای گل تبریک میگم و ایشالله سالی سرشار از سلامتی-شادی- موفقیت و کامیابی همراه نی نی ناز و خوشگلتون پیش رو داشته باشین! اگه سال تحویل یادت بود ما رو هم دعا...
توی مراسم عکاسا هم جای من نوپای عکاس باشی هم خالی بود فکر کنم!!!
فدات بشم عیدت مبارک.
از راه دور میبوسمت.

ممنون از دلداریت!!
من همسال نو روبه خانوم عکاس فتوشاپی و همسر گرامیت تبریک میگم عزیزم.سالی خوب و خوش داشته باشی.

علی سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 13:26 http://zolalezendegi.persianblog.ir

سلام
بسیار خوشحالم کا شما زوج خوشبختی هستید و البته بنده هم هستم لطفا به وبلاگ من سری بزنید تا نی نی من را هم ببینید
قسمت شصت ساله هم نخوندم

ممنونم.

عروس سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 13:23 http://www.doostetnadaram.blogsky.com

سلام ببه دمامان راننده. خانومی ایشالا عید خوبی داشتهت باشی بیخطر . سرسفره هفت سین واسه منم داع کن هرچند انگار یادمه میرین حرم چه بهتر پس بیشتر دعا کن باشه ؟

حتما عزیزم.خدا بخواد حرم بریم از طرف همه نایب الزیاره میشم و از خدا میخوام مصلحت و بهترین ها رو برای همه بخصوص تو قرار بده..بوسسسسسسس و عیدت مبارک پیش پیش...

ریحانه سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 13:11

صمیم جون شرمنده...با اینکه گقته بودی دخترا نخونن من خوندم...البته فقط برای کمک به حل مشکل تو!!
وگرنه من که اصلا کنجکاو نیستم
راستش یکی از دختهای فامیل که عروسی کرده بود و این معاینه داخلی را انجام داده بود من همینطوری ازش پرسیدم درد داشت یا نه و کلا چطوری بود؟آخه اون قبل معاینه خیلی میترسید(البته من نمیدونم این همون معاینه مدنظر تو هست یا فرق میکنه)خلاصه گفت که نه اصلا نفهمیدم چی شد.
خانومه سریع گفت تموم شد...همین.
در ضمن صمیم جان با شناختی که من از تو دارم میدونم که همین قضیه معاینه داخلی میشه پایه خنده واست .
بهر حال من قصدم کمک بود<سوت>

همین الانشم بیشتر باعث خنده است تا چیز دیگه...
ممنونم عزیزم و مرسی از دلگرمی دادنت.

عسلی سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 11:39 http://gandomack.blogfa.com/

من داشتم از اینجا رد می شدم با گفتم یه سرکی هم بکشم ببینم چه خبره.
وووووووی منم از این لعنتی حالم به هم می خوره

اینطور که بقیه میگن خیلی هم ضد حال نیس انگار!!!!!
موافقم باهات کماکان....

مریم گلی سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 11:39

سلام عزیزم خوبی؟ الهی فدات شم یعنی تا حال معاینه داخلی نشدی من متاهلم اما نی نی ندارم اما از وقتی ازدواج کردم سالی 4 بار میرم این معاینه رو انجام می دم بستگی به دکترت داره بعضی ها واردن خیلی حرفهای انجام می دن اصلا حالیت نمی شه اما بعضی ها دور از جون مثل گااااااااو اگه دکترت خوب باشه ومهربون اذیت نمی شی گلم نگران نباش این فکرای بد بدو بنداز دور از هیچی هم نترس بوس بوسسسسسسسسسس

خب پاپ اسمیر و اینا هنوز لازم نشده ....ما هم برای ازدواج و اینا اصلا اصلا از اون رسم ها نداریم که معاینه لازم باشه!!!! و بعدش هم خب زورم به دکترام میچربید.....
فوق العاده خانوم مهربون و ملایمیه...
مررررررسی و بووووس

صبا و پرهام سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 11:15 http://anymoanyma.blogsky.com

سلام صمیم جون

عیدت مبارک


مرسی از اینهمه انرژی مثبت


عید اول با پسر کاکل زریت خوش باشین حسابی


برای ماهم دعا کنین

/

مرسی عزیزم.عید تو هم مبارک.

آنیتا سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 10:00

salam azizam
fadaat sham na tars daare na dard va na chendesh aavare!! man ke taaze 1 saale ezdevaaj kardam taa haalaa 10 baar moaayene daakheli shodam :D raahate kheili hich khabari nist natars golam, faghat khodeto shol kon va be nini googooli fekr kon ghorboonet sham.
samim man ye seri soaalaaye kheili khosoosi daaram va injaa tanhaam hich doosti nadaaram doctoraaye injaa ham ke gand bezanam beheshoon hich chi haalishoon nist, kheili vaghtaa daaram az dard talaf misham barmigardan migan You are absolutely normal!!..kholaase emrooz ke didam in poste khosoosi ro gozaashti por roo shodam va mikhaam age ejaaze bedi ye seri raahnamaayi azat begiram. age ejaaze bedi behet email mizanam. har tor raahati fadaat sham. dooset daaram.miboosamet

در خدمتم آنیتا جون
هر چی دلت خواست بپرس تا جاییکه بتونم همراهتم.
بوس

خل مذکور سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 09:56 http://www.tazker.blogfa.com

اگه دوست داشتی اینو خصوصی تلقی کن اگه هم خواستی پابلیشش کن . هر جور که خودت راحت تری


سلام صمیم جان . من حدود یه سالی هست اینجا رو می خونم ولی کامنت نمی ذاشتم تا اینکه دیدم امروز دیگه گویا واجب عینی شده !
من خودم پزشکم و اول از همه تعجب کردم که گفتی تا حالا معاینه داخلی ( ما بهش میگیم معاینه لگنی) نشدی !!! آخه هر خانمی بعد از ازدواج حداقل سالی یه بارو که باید پاپ اسمیر بده !!! بعدشم, الان که بارداری دیگه هیچ جوره نمی تونی از زیرش در بری !!
خلاصه اینکه جان برادر , این کار واسه پزشکا کاملا و کاملا عین معاینه بقیه جاهای بدن میمونه. یعنی اینقدر عادیه که پزشک به تنها چیزی که تو اون لحظه فکر نمی کنه اینه که این ناموس مردمه که جلوش ریخته رو تخت ! البته یه چیزی ممکنه توجهش رو به اینکه این ناموس مردمه که ریخته رو تخت جلب کنه .... اگه گفتی چی ؟!! آفرین ! اینکه خود مریضه اولش به دکتره بگه که من معذبم یا در حین معاینه معذب بازی در بیاره !! اون موقع علاوه بر اینکه پزشک توجهش به قضیه جلب میشه تازه اعصابش هم خورد میشه تو این مایه ها که برو بینیم بابا! این فکر می کنه من اولین بارمه دارم معاینه می کنم . زود لوس بازیتو جمع کن بذار کامونو بکنیم !!!
خلاصه اینکه اصلا سخت نگیر و تمرین کن که خیلی ریلکس باشی و در حین معاینه فقط به نی نی فکر کن تا حسابی حواست پرت بشه و توجه دکتر رو هم جلب نکنی که این ناموس مردمه که جلوش ریخته ! ( مثل این بچه هایی که تا توجهشون به یه چیزی جلب میشه دیگه ول کن ماجرا نیستن در صورتی که تا قبلش به اون چیز محل سگ هم نمی ذاشتن !! )

ممنونم دکتر جان..
حواسم هست که دکتر رو دقیق و فضول نکنم با کارام!!
مرسی.عید تون مبارک.

ساتین سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 09:46

صمیم جون مردم از خنده
ببین منم دقیقا مثل خودت هستم
حساسیتم به این چیز ها بدجوری بالاست
اما فقط یه بار لازم شد این معاینه
اونم آخرین معاینه قبل از زایمان بود
واقعا هم خیلی کم زمان می بره
منم دکترم مجبور شد دو ساعت توضیح بده که نترسم
ولی واقعا حس خاصی نداره

تا بخواهی متوجه بشی چی شده تموم شده
ضمنا حتی در مقایسه با تجربه عمل زناشویی تقریبا قابل حس نیست و خیلی راحته
اونم با دستکش
نمی دونم تامپون تا الان استفاده کردی یا نه
من هر وقت مجبور شدم استفاده کنم ارواح اجدادم اومده جلوی چشمام
اما این معاینه از لحاظ سادگی و کوتاه مدتی از همشون ساده تره
جون شما

مرسی..خیلی آرومم میکنه این توضیحات...
نه استفاده نکردم...ولی فک کنم برای اون معاینه به جای جاش خیلی اذیت نکنم خودم رو..قربونت.

عسل اشیانه عشق سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 09:37

الهی بمیرم. اصلا بهت نمیاد اینقدر خجالتی باشی...
مهم اینه که دکتره هم مثله خودت خانومه و عین اون عضو شریف رو داره و لذا باید خیلی عادی با مسئله برخورد کنی.
ولی خیلی بلایی......
تازه تو که حامله ای کلی با ملایمت باهات برخورد میشه نگران نباش.
سال نو هم پیشاپیش مبارک.

چه نکته جالبی....خب من از اون خجالت نیمکشم کل از تجسم ورود جسم خارجکی یه جوریم میشه...
البته با خانوم های باردار ملایم ترن..مرسی بابت دلگرمیت عسلی جون و پیشاپیش سال نوت مبار ک عزیزم.

حسین سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 08:16 http://www.husseinazadi-sarbazi.blogsky.com

سلام. عیدت مبارک.
خیلی قشنگ می نویسی . با قلم طنز، درست مثل خودم. یاد گواهینامه گرفتن خودم افتادم. و کلی هم خندیدم. وبلاگت رو لینکیدم( یعنی لینک کردم...)، ما رو هم اگه لینک کنی مرسی شدی.

همیشه شاد باشید.

فرام سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 08:15 http://faram60.blogfa.com

وای صمیم جون تو که ما رو کشتیییییییییی
من که تجربه ای ندارم

از درد یا خنده یا تیر کشیدن یا...؟
به وقتش

هنگامه سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 07:38

سلام عزیزم
مسافرت خوش بگذره مواظب خودت و نی نی باش ُ راستی اسمش و چی می خوای بزاری(نی نی رو میگم )؟

عزیزم اصلا نترس معاینه هیچ ترسی نداره من معاینه شدم ولی هیچی هیچی نفهمیدم

راستی ما هنوز داریم ضربتی کار میکنیم تا برا عید یه نی نی کوچو داشته باشیم ولی تا حالا ....نمی دونی وقت مناسبش کیه؟همسرم خیلی می خواهد بچه داشته باشیم الی الخصوص که همه در خانواده شان در آستانه و یا دارای یکی هستند (برایم دعا کن یه نی ینی سالم ترگل پرگل خدا بهم بده آخه شما نزدیک آقایی و آقا صدات و می شنوه سلام منو به آقا برسون)

زمانی را که دوره پریود بعدی شما آغاز می شود در نظر بگیرید، سپس 12 تا 16 روز از آن کم کنید. این چند روز، همان محدوده زمانی است که احتمال تخمک گذاری شما در آن بسیار زیاد است. برای خانمهایی که یک دوره کامل آنها 28 روز طول می کشد، چهاردهمین روز معمول روز تخمک گذاری است. برای استفاده از این روش، شما باید بدانید که دوره کامل شما معمول چند روز طول می کشد.

اینکه بهترین نتیجه را بگیرید و حامله شوید، باید در مدت یک تا دو روز پیش از تخمک گذاری تا 24 ساعت پس از آن، آمیزش داشته باشید. دلیل این امر آن است که اسپرمها می توانند دو تا سه روز زنده بمانند، اما تخمک نمی تواند بیشتر از 24 ساعت پس از تخمک گذاری به حیات خود ادامه دهد مگر اینکه لقاح صورت پذیرد.

اگر در حوالی زمان تخمک گذاری نزدیکی داشته باشید، احتمال حامله شدن شما افزایش می یابد و شما می توانید خوشحال باشید، زیرا شانس با شما همراه است: در زوجهای معمولی که می توانند به صورت طبیعی بچه دار شوند، در هر دوره 20% احتمال بارداری وجود دارد. حدودا 85% از خانمهایی که بدون استفاده از یکی از روشهای جلوگیری از بارداری آمیزش دارند، ظرف یکسال حامله می شوند

منبع:
http://www.irshafa.ir/post-3625.aspx
موفق باشی عزیزم.چشممممممم دعا هم فراموش نمیشه..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد