من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

خونه تکونی

مثل کسی شدم که تو رو درواسی شدید قرار بگیره از اینهمه محبت دوستانش...ممنون بابت همه تبریکات و نظراتی که منو به کارم مصمم تر کرد چون جنبه بالای عزیزانم رو نشون داد.همتون رو دوست دارم.خیلی ..خیلی...

دیروز علی داشت کتابخونه رو کتاب تکونی میکرد و نمیدونم چکار کرده بود که نصف کتاب ها جاشون خالی بودو کتابخونه کلی گل و گشاد شده بود!!!! یه آن شک کردم بهش! چون عادت داره هر چیزی رو که دو روز استفاده نمیشه رو  بندازه دور و بر عکس من که یه تیکه کاغد دست خط دوستم رو مثلا 9 سال!!! نگه میدارم و شاید کلا دو بار هم نبینمش.خلاصه گفتم علی!!! فقط خدا بهت رحم کنه اگه وسایل منو شوت کرده باشی بیرون!!! با لبخندی به معصومیت بره هایی که گرگ دنبالشون کرده و تونستن فرار کنن و هنوز  دل دل میکنن میگه: چیزهههههههه!!!نه فدات شم! مگه جرات دارم!!!!؟ منم الکی میخندم و میگم خواهیم دید!!!  یواشکی میرم سراغ کیسه هایی که پشت در گذاشته و همون بالا اول از همه کارت تبریک هایی که رییسم بهم داده و خیلی دوست داشتم نگهشون دارم رو دیدم که له و لورده شدن اون تو!!!!بعد هم کلی جزوه مربوط به کلاس های ترینی که رفتم توش بود.اون ور تر کتاب هایی که  خیلی خونده نمیشد و از قضا مباحث ترجمه و تدریس و اینا بود.یعتی صاف راسته کاری آبجیتون!!!! صدای دندونام رو میشنیدم که قروچ قروچ رو هم صدا میکردن!!! اون ور تر دیدم سر رسید های نوی  نوی منو برداشته روی هم  طاق نصرت!! باهاشون درست کرده میگه میخوام بدمشون به این بچه کنکوری ها که حداقل دو کلمه توشون چیزی بنویسن بلکم خیری به دنیا و آخرتمون برسه!!!!!هر کدوم از اون سر رسید ها واسه خودش یه کتب ارزشمنده.پر از اطلاعات مفید و اشعار و عکس های با کیفیت و جلد های آنچنانی که خیلی هاش رو به مناسبت سال نو هدیه گرفتم از افراد مختلف.حالا فک کن این علی کلا اعتقاد داره من آدم همه چیز جمع کنی هستم! هر چند واقعا هم هستم و تا تصمیم کبری نگیرم خیلی چیزها رو نمیتونم از خودم دور کنم هر چند ماهها و بلکه سال ها استفاده ای هم ازشون نشه.ولی این شوهره  خوشم میاد تند و تند خونه زندگی رو دور از چشم من از بعضی چیزهای غیر ضروری پاکسازی میکنه و بعدش آرامش فضای بازتر  خب قسمت خودم هم میشه!ولی خداییش دلم برای کارت تبریک هام سوخت.و بیشتر خنک شد که هر سال دیگه نمیخواد هی بالا پایینشون کنم و تصمیم بگیرم بندازمشون بیرون و باز دلم نیاد و یه سوراخ دیگه قایمشون کنم!! میگم ها1 من هنوز تکلیف خودم با خودم تو این زمینه روشن نیست.شماها چه جوری  اینا رو میخونید و ازشون سر در میارین!!؟

 

امشب خونه مامان جون دعوتیم و بابایی شب میاد خونه ما.دو سه روز پیش که بابا حی و حاضر و سر و مر و گنده جلوم نشسته بود به مامان زنگ زدیم تا حالش رو بپرسیم.میگه بابای تون خوبه که؟ منم خیلی با لحن نگران گفتم واییییییی مامان! میخواستم بهت بگم ها! خوب شد گفتی! این بابا دو سه روزه اصلا جواب تلفن و موبایل نمیده و خونه هم نیست!!!  مامان !میگی کجا ممکنه رفته باشه!!!؟ الهی لال بشم که مامانم همچین هول کرد و گفت کوووووووووووووووووووووووو بابات؟ یعنی چی نیسسسسسسسسسسسسسس؟!!!!  بابایی اومد جلو تا گوشی رو بگیره  هی میگفت کوفتتت!! اینقدر اذیت نکن زنم رو!!! بده به من که منم با اون دست دیگم جلوی دهن بابایی رو گرفتم و به مامان گفتم حالا من پیگیری میکنم ببینم چیکار شد این شوهرت!!!!! که بابایی  از لای دست های من داد زد من اینجام عزیزمممممممممممم!!!!! حالم خوبه!!!تو خوبی خانوم جان؟ منم  دیگه جرات نکردم با مامان حرف بزنم و گوشی رو چپوندم تو دست بابایی و گفتم بگیر خود شیرین زن ذلیل!!!!! واقعا که!!!!!

علی با چشم های  گرد به این شوخی خرکی !!! نیمه! خانوادگی نگاه میکرد و سرش رو تکون میداد و بعدا گفت ما رو باش که جرات نداشتیم  به بابامون بگیم اون لیوان رو بده سر سفره و خودمون رو دو و نیم متر کش میدادیم تا دستمون برسه و تو دهنی نخوریم!!!تو واقعا جالت نمیکشی صمیم!!!؟  و پاسخ من به اینهمه غر و چپ چپ نگاه کردن های بابایی که بعدش اضافه شد لبخندی بود به پهنای  از این گوش تا اون گوش!!!!!!

 

میگم میخوام یه اقدام انقلابی بکنم و خودم رو راحت کنم.ترو خدا قول بدین کسی ناراحت نشه.در راستای تقلید از همسرمان  تصمیم داریم فقط لینک هایی را گوشه وبلاگ نگاه داریم که حداقل هفته ای یه بار سر زده باشیم بهشان.!!!! نه جدی میگم! یعنی چی من اینجا دویست تا لینک دارم که خیلی هاشون رو اصلا یادم نمیاد و از رو در واسی  و برای اینکه برای بار شونصدم تکرار نشه که پس چرا لینکم نکردی مجبور!! شدم بذارمشون و واقعا اصلا نمیدونم کی کی بوده و چی مینویسه! برای رعایت عدالت هم  همه اون هایی که که لینک منو دارن و  اونا هم اصلا ماه به ماه سراغ این وبلاگ نمیان میتونن به راحتی منو حذف کنن.اینجوری حداقل من  عذاب وجدان ندارم.دیروز دیدم  یه نفر  تووبلاگش خیلی راحت نوشته بود که بابا من اینجا برای خودم مینویسم و هر کی دوست داره بخونه یا لینک میده دستش درد نکنه  و البته منتی هم نذاره چون برای خاطر دل خودش این کار رو میکنه و من هم هر جا رو که دوست داشته باشم و برام جالب باشه و خوشم بیاد رو میخونم.اونوقت من بیچاره مثلا همون دو تا کامنتی هم که دارم سه تاشون نوشتن آپ کردم بدو بیا و منم عین این گاگول ها میرم میبینم نوشته اصلا حالم خوب نیست و نمیدونم چی بنویسم و ممکنه همین روزها خودکشی کنم و چه دنیای کثیفی و اصلا ممکنه دیگه ننویسم و..... !!!!!!!البته این وسط آست رو جدا میکنم که هر وقت منو دعوت میکنه بخونمش حداقل یک ماهی!!!! از آپ کردنش گذشته و 124890357 تا نظر براش گذاشتن و منم میخونم و میگم تف بهت صمیم!!!! نمیشد زودتر بهش سر میزدی تا اینقدر تابلو نشی جلوش!!!!

 

((بعدا یادم اومد نوشت!!))

 

1- اخلاق من اینطوریه که اگه چیزی جلو چشمم نباشه دنبالش راه میفتم تا داشته باشمش.برای همین نبودن اسم و لینک کسی دلیل نمیشه کلا اصلا هیچ وقت نرم بخونمش.بودنش هم دلیل نمیشه  برام عادی و تکراری باشه.ضمنا مرجع من برای پیدا کردن همه لینک ها وبلاگ گیلاسی جونه.

2-تعدای وبلاگ هستن که قبل از باز کردن حتی صفحه خودم حتما مشتاقانه دنبال مطلب جدیدشون هستم.  چند تایی رو هم حتما روزانه میخونم.ولی واقعا میگم من فکر نمیکنم  خیلی ها از صبح تا شب فقط نشستن  وبلاگ منو بخونن و کامنت بذارن برام  و به به کنن و کل کل کنن باهام.خواهشا  بعضی ها!!!!! هم یه تجدید نظری در مورد من داشته باشن بدک نیس!!!!

۴- اون علامه هایی !!! هم که به نظرشون مطالب من متاسفانه!! سطح پایین و بدبختی و بیچارگی ذهن  می باشد و خاک تو سرم که نوشتن بلد نیستم!!!! و ای ننگ بر زندگی من باد!!!!بهتره راحت ترین راه ممکن رو انتخاب کنن و لطف بزرگی به من هم بکنن: عزیز دلم!!!!! نازنینم! فدای اونهمه سواتت بشم من: get off......get gone  

3-  ضمن ارادت به دوستان میخواستم بگم خودمم میدونم همین چهار تا کامنت هم ممکنه دیگه نباشه.ولی  راحت شدم حرف لینک ها رو نوشتم اینجا!!! آخیشششششششششششش!!!!

 

دو ساله شد......وبلاگ نوشتنم رو میگم......

نظرات 38 + ارسال نظر

این جا تعطیله کلا


صاب خونه

حاج باران جمعه 3 خرداد 1387 ساعت 02:08

اول: دو سالگی وبلاگ مبارک
دوم: محشر می نویسی. مثل همیشه.

رونالی! پنج‌شنبه 2 خرداد 1387 ساعت 14:58

سلام.جواب منو ندادی!!!!!!!!!!!!!گریه!

ساره چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 16:33 http://sareheh.persianblog.ir

صمیم جون خیلی حال کردم با این اراده ت... بهت تبریک می گم که لینک های رو در بایستی دار رو بی رو در بایستی پاک کردی...

خانوم لنگ دراز چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 11:39 http://zanboor.blogfa.com

نظر من اینه که درین مورد بی چون و چرا به اقای همسر اقتدا کنی و تسلیمش باشی!
منم یه زمونی اهل جمع کردن یادگاری و تیکه پاره ی وسایل قدیمی و اینها بودم. اما الان حوصلم نمیکشه و همرو از دم به سطل اشغال حواله میدم...آی کیف داره دور ریختن!

راسی بابت اون شونزده کیلو هم باریکلله داری به خدا. دست ما رو هم بگیر

ساناز چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 10:57

خوبی صمیم جان
یک سر اگه دوست داشتی به اینجا بزن http://www.foadi83.blogfa.com/

شکیبا چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 10:45 http://shakiba-a.blogfa.com

سلام

صمیم جان من هیچوقت مرتب کردن کتابخونه و اینجور چیزارو به همسرم نمی دم چون اولا که سه روز طول می کشه بعدشم هیچی رو بیرون نمی ریزه بلکه همه رو جمع می کنه میاره میگه شکیبا اینارو یه جایی بزار.

راستی تولد وبلاگت مبارک .
(یه عالمه گل برای وبلاگت) نبری خونه بدی به علی آقا، اینا ماله وبلاگته(چشمک).

من چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 10:29 http://you-and-me.blogfa.com/

سلام صمیم جان
همه اینا رو گفتی ؟ من با اجازه لینکت کردم ، چون دارم وبلاگهایی رو که توبی bookmarks دارم ، لینکشون رو می ذارم توی وبلاگ خودمون . با اجازه :)))

خانمه چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 09:08 http://he-and-she.blogfa.com/

ای بابا تو هم که اخلاقت مثل آقاهه می مونه . دیروز وسایلش رو از محل کارش برده خونه میگه بیست و یکی کیسه شده . آی من دلم میخواهد برم سراغ وسایلش با خیال راحت بیشترش رو بریزم دور . از بس مثل تو حتی تیکه کاغذهاش رو هم نگه میداره :)

مریم چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 08:48

سلام من بعضی وقتها بلاگتو می خونم و از اینکه دختر خجسته و سرخوشی مثل منم پیدا میشه خدا را شکر می کنم. به اون تیکه اذیت کردن مامانتم تا بخوای خندیدم و اشک ریختم...
شاد باشی

رونالی چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 00:18 http://ronali.blogfa.com

میگما ۲ سالگیش مبارک.مبارک.مبارک.وب گوگولی مبارک..
حیف گل نیست تقدیمت کنم.اما بهترکه نیست اخه گیلی جونت ناناحت میشد!از کاربرد اسمایلیها......

رونالی چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 00:15 http://ronali.blogfa.com

صمیم خانومی!منم وابستگی شدیدی به اشیا دارم.شما هم مثل من مردادی هستی .مردادی ها قوطی های خالی رو هم نگه میدارن..من خونه تکونی که میکنم هر چند وقت میگم خدایا مثلا این همه شیشه واسه چم بوده نگه داشتم.علی گاهی که کمکم میکنه متحیر میشه.به شوخی بهم میگه پیرزن اشغال جمع کن!!البته من عقیده دارم چیزی که ۲ ماه گذشته ولی کاربردی نداشته باید دور ریخت البته با استثنا!راستی یه وقت این کامنتای تخیلی به همت نریزه گوگولی حسادت منشا همه اینهاست.خدا شفاش بده...میبوسمت

nanazi سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 22:20 http://ab5648li.blogsky.com

من که نگفتم منو لینک کن !! داشتم برای خودم یواشکی اینجا میومدم و میرفتم !!! یه موقعی هم از رژیمت می پرسیدم !!
حالا چرا داد می زنی سرم !؟!؟؟!؟
من تجدید نظر نمی کنم ! وبلاگ من هم نیا! چون اصلا بدرد این حرفا نمی خوره !!
فقط این رژیمت چی شد؟

فرزانه سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 21:02 http://lahzehayezendegi.blogfa.com

سلام 2 ساله شدنه وبلاگت مبارک.

ببین تا اون جا که من فهمیدم ما هر دو ادبیات انگلیسی خواندیم و برای ارشد می خواهیم آموزش شرکت کنیم، موافقی با هم درس بخوانیم؟

تارا سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 20:11

سلام صمیم جان خوبی ؟
می گم تو رفتی ایران گردی من اومدم مشهد گردی خیلی خوش گذشت فقط نمی دونم این آسمونتون چرا نیم ساعت آروم نمی گرفت هی بارید. تو راه، تو کویر سیلاب راه افتاده بود.
منم مثل توام سخت به نشونه های روزای گذشته چسبیدم و با اینکه می دونم خیلی بده ها ولی نمی تونم.
مهمون داریم خیلی سخته ها مخصوصا اگه باباییه آدم باشه از اون نظرا میدونی که :)
عاشق باشی

سرخی خانم سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 20:07 http://sorkhikhanoom.blogfa.com

اون نظر که با اسم سر اومد من بودم قبل از اینکه بتونم اسم رو کامل کنم دستم رفت رو اوک . خلاصه شرمنده.

سر سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 20:07

سلام صمیم جان. راستش من باهات موافقم. دیگه اگر قرار باشه تو این دنیای مجازی هم انقدر تعارف بکنیم و خودمون رو اذیت کنیم بلا نسبتت مگه مرض داریم خوب میریم تو دنیای واقعی حرفامون رو به ادمایی که میشناسیم میگیم. میدونم چی میگی. منم وبلاگ خیلی ها رو هر روز میخونم و همیشه هم براشون کامنت نمیزارم. شرمنده از جمله وبلاگ شما. من تا حرفی واسه گفتن نداشته باشم یه چیزی نمیگم که فقط گفته باشم. هر روز هم بهت سر میزنم ولی خداییش لینکت هم تو وبلاگم نیست. خودت رو اذیت نکن. ادما حرف زدن رو دوست دارن. به نظر من که حرفت منطقی. راستی من با همسرت موافقم منم تا چشم خواهرم رو دور میبینم هر چی چیز الکی داره شوت میکنم تو اشغالا. تازه بعضی اوقات خودم رو تنبیه میکنم وقتی اعصبانیم کشو و کمدام رو تمیز میکنم هر چی بدرد نخور میریزم دور. من هر چی بیشتر وسیله بدون مصرف تو کمدم باشه بیشتر احساس میکنم که انگار رو روحم گذاشتنشون. خلاصه که انیم از این. سخنرانی به پایان رسید. مواظب خودت باش . شاد باشی خوب از پدرت نگه داری کن گوشت تن مادرت هم اب نکن .

قزن قلفی سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 19:46 http://afandook.blogsky.com

سام د لیکم ! مبارکا باشه خواهر ...... وبلاگتون رو میگم .......

مدی سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 19:36 http://hmdvamd.persianblog.ir/

سلام صمیم جون
به نظر من هم سخته واقعا دل کندن از بعضی چیزا به قول خودت یه دست خط یه تقویم یا ... همیشه موقع خونه تکونی با خودم درگیرم از اون طرف هم مشکل فضا دارم...
در مورد مطلب اخرت مثلا من واقعا هر روز بهت سر می زنم و واقعا عاشق نوشته هاتم حتی اگه تو یه بار هم بهم سر نزنی وخب حتی توقعی هم ندارم ازت که بیایی و وبلاگ من و بخونی . یا حتی لینکم کنی. چون من با میل و رغبت فراوان می ام سراغ شما.
شاد باشی

نگار سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 18:56 http://www.papion1366.blogfa.com

سلام اولللللللللللللللل. ۲ ساله شدن مبارک. راه کاره جالبی رو در پیش گرفتی صمیم جان.

مریم سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 18:07

سلام خانمی من مدتی وبلاگت و می خونم خیلی با شور و هیجان و پر انرژی می نویسی بهت تبریک می گم
یه سوال: به کامنتات چطور پاسخ می دی جلوشون؟

تو سیستم بلاگ اسکای بخش مدیریت وبلاگ که وارد میشی و روی نظرات تایید نشده میری کنار هر نظر نوشته پاسخ به نظر.پاسخت رو که تایپ کردی اوکی رو میزنی و تیک کنار اون نظر رو هم میزنی و بعد هم از بخش بالای نظرات گزینه تایید نظرات رو میزنی.همه اون کامنت هایی که تیک دارن با زدن تایید نظرات نمایش داده میشن.

خانوم مارپل سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 18:03 http://www.missmarpel.blogfa.com

بعضی از چیزا هست که وقتی نگهشون میداری یه لذت خاصی داره یعنی بعد از سالها اون خاطرات زنده میشه برات
مواظب اموالت باش!!
تبریک میگم وبلاگ نویس ۲ ساله گوگوری مگوری!

شاذه سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 18:02 http://shazze.blogsky.com

سلام صمیم جونم
لینک منو برداری ناراحت نمیشم. بی تعارف میگم. درسته لینکتو دارم. (دلم میخواد!) دلیل نمیشه تو هم داشته. اصلاً من تو فیوریت اکسپلورر هم تو رو دارم. چند روز پیشم چون با کسی تعارف نبود زدم بیشتر لینکای فیوریتمو ریختم تو سطل. ولی مال تو رو نگه داشتم چون حتی از مکه هم پا میشدم میومدم می خوندم!
ولیییییییییی با تمام اینا دلیل نمیشه که تو قصه های بی سروته منو دوس داشته باشی. پس خواهشاً تعارف نکن

شوخی با بابات هم خیلی بامزه بود. خیلی خوبه که می تونی باهاش شوخی کنی. شرط می بندم خودشم خوشش میاد؛)

منم خیلی سخت یادگاریامو دور می ریزم:( یه عالمه نامه از دوستام دارم مال سیزده چهارده سال پیش! یا کارت تبریکای بچگی مامانم! فک کن!!

اعظم سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 17:11 http://www.yass1980.blogfa.com

هر چقدر دلت می خواد لینکهارودلیت کن چون من که نیستم پس ... کاش از اون شکلکهای نیشخند بود اما واقعا برام مهم نیست که لینکم باشه یا نباشه البته واضح و مبرهن است که اگه باشه خیلی خوشحال می شیم اما کلا من جایی می رم که دلم بخواد و می دونی هم که مطالبتو دنبال می کنم
می بوسمت
۲سالگی ات هم مبارک عزیزم

آست - روزمرگی سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 16:10 http://rroozzmmaarreeggii.blogfa.com

نه تروخدا تعارف نکنا !! خواستی لینک منم حذف کن.

سلام دوست عزیز

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه ء کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم.

صمیم عزیز تو اول برا خودت و بعد اونایی که نوشته هات و دوست دارن مینویسی پس به این که بعضی هم نوشته هات و نپسندن کمترین وقعی نگذار.

بهر حال شاید اونا با یار خوش و ما به غم یار خوشیم
سخت کاریست ولی ما به همین کار خوشیم.

خوشحال شدم ازین که اظهار کردی لینک منو حذف نمیکنی. خدایی( یابن الحسن کجایی ؟) اگه دیلیت میکردی دچار یاس فلسفی میشدم.

آرزومند آرزوهایت و ایام بکام

مریم گلی سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 15:57

سلام عزیزم خوبه حالا کتاب کارت پستال نگه می داری منو چی می گی که کرم و ادو کلون هم تموم می شه جاشو نگه می دارم جهازی اصلا دلم نمی یاد بندازم

سمیرا سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 15:39 http://samsot.blogfa.com/

سلام
خوبید شما ؟تولد وبلاگتون مبارک

ازی سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 15:20

سلام صمیم جان.اتفاقا کار درستی میکنی.حداقل منو از سردر گمی در میاری.راستش من وقتی میام وبلاگ هایی رو میخونم که دوستشون دارم یه نگاهی هم به لینکا شون میندازم و میرم ببینم از وبلاگ اونا هم به اندازه شماها خوشم میاد یا نه.که گاهی اوقات اصلا وجه تشابهی بین نوشته هاتون نمیبینم وبه سلیقه تون شک میکنم.تازه متوجه شدم که اونها زوری بوده نه اختیاری.من همیشه میگم مشهدی ها بانمکن و دهن گرمی دارن.تو اینو ثابت کردی همشهری.دمت گرم.

تقویم صبورا سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 14:08 http://saboorajanam.persianblog.ir

سلام
عرض کنم خدمتتون که بنظرم شما یه ذره همچین اهل پس اندازین که همه چیز را نگه میدارین به امید اینکه یه روزی استفاده بشه یا یاد ایامی باشه ...حتی دست خط یا کارت تبریک ....وهمسرتون یه ریزه دست ودلباز که هرچیز اضافه ای را یا میندازه دور یا میبخشه
فکر بدی هم نیست که رودربایستی را کنار بذارین ویه خونه تکونی تو لینکاتون بکنین

دختر مهربون سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 13:46

سلام صمیم....می خوام بگم نوشتنت رو دوست دارم...همیشه منتظر که زود به زود آپ کنی و بیام نوشته هات رو بخونم....مهم نیست دیگران چی می گن.....هیچ کس مجبور نیست به زور بیاد اینجا و نوشته هات رو بخونه.....دوستت داریم چون بی شیله پیله هستی....دوستت داریم چون مهربونی و صادق....و آخرش هم دوستت داریم چون صمیم عزیز ما هستی...موفق باشی گلم...

سارا سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 13:33 http://attitmani.blogfa.com

سلام
من هر وقت نوشته هاتو می خونم با عرض معذرت می گم خدا خفت نکنه صممیم

ساناز سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 13:25

سلام صمیم عزیر
دو ساله شدن وبلاگت را تبریک می گم.
عزیزم هر کاری که فکر مکنی درست و دلت می خواهد انجام بده
ما عادت کردیم بخاطر دیگران خواسته های خودمون ندید بگیرم
راستی میری خانه مادرجون از طرف من هم یه بوسش کن معلوم مادر شوهر ماهی داری .
انشا ا.. همیشه شاد سلامت باشه و سایه اش بالای سرتون

س سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 13:22

[ بدون نام ] سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 13:16

سلام اول تبریک می گم ۲ساله شدن وبلاگت رو دوم آی گل گفتی یعنی چی اخه؟!!...بعضی وبلاگها رو که می ری میبینی شونصد تا لینک کنار صفحه گذاشتند من همیشه موندم اینا یعنی همه رو می خونند؟!!!!!!...
و اینکه من واقعا از نوشتنت لذت می برم هر روز سر می زنم ببینم آپ کردی یا نه.

وفا سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 13:14

صمیم جان مدتهاست وبلاگت رو می خونم ولی تا بحال برات کامنت نذاشتم . من هم وبلاگ دارم . دلیلی نم بینم تو هم از مطالب من خوشت بیاد . ولی من از سبک تعریف وقایعت لذت می برم

دختری با چشمانی از جنس الماس سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 13:13 http://www.panizz.blogfa.com

مبارکه....تولد وبلاگت..!!بوسس

X سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 12:26 http://stillness.blogfa.com

منم هرچی کارت تبریک ویادگاری و خیلی چیزای دیگه رو از شونصد سال پیش نگه داشتم! به نظرم نگه داشتن این چیزا خیلی مهمه! البته به قول تو ممکنه اصلاًآدم سالی یه بارم سراغشون نره ولی من به سال های آینده فکر می کنم که شاید یه روز توی تنهایی و خلوت خودم بخوام یه سری به گذشته ها بزنم و اینجور وقتا حتی یه دستخط از یه همکلاسی هم خیلی ارزشمند میشه!

راحله سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 12:13 http://rahele&mohammad.persianblog.ir

صمیم جون حسابی اکتیو شدی و خونه تکونی هم که می کنی من که این روزها حسابی تنبل شدم :( راستی کسایی که میان و مزخرفات می نویسن یکی نیست بهشون بگه مگه مجبورید بخونید و با پررویی نظر هم بدید .اینجا یه جور دفتر خاطراته و دلیلی برای سانسور نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد