من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

رنگین کمان....

۱-امروز شاد و پر انرجی!!!!در خدمتتون هستم.هنوز مراسم ولنتاین ما و احتمالا مصدومیت و بیمارستان  پشت سرش هم!!!!! برگزار نشده چون مهمونی بودم.آقا ما بلاخره موفق شدیم بریم دیدن جاری جون و نی نیش تو خونشون.هر چی از خوشگلی و لپ لپی این نی نی بگم کمه.دهن کوشولو و چشمهای گردو بسیار باهوشی داره.با اینکه ۴۰ روزشه ولی خیلی خواستنیه.ماشالله جاری جون هم هیکلش کاملا رو فرم برگشته و خیلی خوش تیپ شده.خب اینم از اثرات وزن مناسب قبل از بارداری.مامان جون  اینا قبلا رفته بود دید نش و من تلفنی باهاش در ارتباط بودم و حال و احوالش رو میپرسیدم.یه چیزی از خانومی این مادر شوهرم بگم چون نمیشه ازش گذشت.این نی نی هیچی براش نخریدن.فقط یه تشک و بالش دست دوز داره و سه دست لباس تو خونه ای و یک پتوی کودک.من که خیلی شوکه شدم ولی به قدری رفتار مادر شوهرم محترمانه بود که فهمیدم هیچی به روشون نیاورده.چون اگه من بودم حتما دعوام میکرد که چرا به خودم نگفتی تا چیز میز بخریم برا ی نی نی.با اینکه این اولین بچه برادر شوهرمه ولی خیلی ریلکش هیچی نخریدن حتی شیشه شیر و هیچ کس هم هیچی نگفت به احترام اینکه مامان جون به همه میگه زندگی هر کس به خودش مربوطه و بذارین راحت باشن.خدایی وقتی یادم افتاد که جاری جون قبلا از غربتی بازی های مادر شوهر خواهرش چه چیزهایی تعریف میکرد بخاطر کم بودن جهیزیه و سیسمونیش  یه ماشالله به جون مادر شوهر فهمیده خودم گفتم .ما برای نی نی هممون پول دادیم مثل همیشه که به همه برا نی نی جدید اینجوری کادو میدیم و هیچ کس حتی نپرسید این نی نی واقعا چیزی لازم نداشت؟ خیلی خوشحالم کنار خونواده ای به این فهمیدگی زندگی میکنم.و تازه این رو هم فهمیدم که نی نی بدون وسایل اضافی وجا پر کن و البته بیشتر دهن پر کن!! هم میتونه رشد کنه و خوشگل بشه و می می مامانشو بخوره و قوی مثل یاسی جون ما بشه.

۲-آقا بلاخره تصمیم خودم رو مبنی بر  حداکثر لذت بردن از وضعیت کنونی رو گرفتم و قراره برم استخر.شاید بخندین ولی واقعا فکر میکردم زشته آدمی که سایز ووزنش ایده آل نیست پا تو همچین جاهایی بذاره !!!! خب حالا که دارم میرم ئیگه نخندین!!و الان فقط مونده خرید وسایل لازم.چون مایوم از چهار سال یش که استخر میرفتم تو آب کلر دار اونجا  به زیرپوش دهاتی!!!! شبیه شد.

۳- امروز فهمیدم روانشناسی برخورد با کودکم بدک نیست!!! چون امروز ظهر  یکی از دوستام با پسر سه ساله اش دعوت بودن خونمون  که بچش اشک شیطون رو هم درمیاره از بس شلوغ و بی ملاحظه و بی ادبه!!!!)این ها توصیفات مامان خود بچه هه است ها!!) خلاصه این جینگولی اومد و اول خوب قد وبالای منو وارسی کرد و رفتار احتمالی منو  پیش بینی کرد و بعد خیلی آروم اومد شروع به خرابکاری کنه که بغلش کردم و بوسش کردم و جلوی آینه دیواری بزرگ تو راهرو انقدر باهاش بازی کردم و بالا پایینش کردم که دیگه حتی یه لحظه هم جدا نمیشد ازم و هر چی میگفتم جلوی چشمهای گرد مامانش گوش میکرد و میگفت چشم!!!!چون من خیلی جلوی مامانش ازش تعریف کردم و حرف آمپول و دعوا و تو سری!!! و به بابات میگم بچه!!!! نزدم.واقعا بچه ها فقط محبت واحترام میخوان حتی اگه سه سالشون باشه.دوستم کلی خوشحال شدکه آبروش رو امروز این بچه حفظ کرد......

۴-عکس های بچگی هام رو نگاه میکردم و با دیدن هر کدومشون لبخند گشادی رو صورتم مینشست و به قول علی لپ گردالو!!!! میشدم.اون روزهایی که با عمو که همش ۷ سال از من بزرگتره  آتیش میسوزوندیم رو هیچ وقت یادم نمیره. هویج مینداختیم تو شلوار بندگان خدایی که خواب بودن و در میرفتیم!!!!!گنجشک مرده رو با مراسم کامل دفن میکردیم.گربه رو تو دسشویی تو حیاط گیر مینداختیم وروش آب میریختیم ببینیم واقعا نفرین گربهه!!! میگیره یا نه!!و البته تو حیاط خلوت تو خونه هم سیگار اشنو!!! دود میکردم و این فقره رو خودم تنهایی انجام میدادم اونم فقط یک بار خداییش!!!!و ته مشروب میخوردم  ببینم چی داره که ملت قلپ قلپ میرن بالا!!!!علی میگه با اینهمه اجرام(جمع جرم!!!) که تو مرتکب شدی باز خوبه آدم از آب دراومدی و بعد گیر ما افتادی!!!!

۵- از لطف همه دوستان گلم ممنونم که علیرغم اینکه فرصت ندارم به همشون سر بزنم بازم منو شرمنده لطف خودشون میکنن.

۶- نکته

مواقعی که جنگ بین دو کشور اتفاق میفته  و خیلی ها کشته ومجروح میشن یه وقتایی  میشه که آدم ها از اصابت بمب ها و آتش دوست و ارتش خودی جونشون رو از دست میدن اونم فقط بخاطر ندونم کاری و اشتباه ارتش خودی که اشتباهی بمب رو تو خونه خودش انداخته!!!! این جور جاها میگن :  people are killed and  injurred  by friendly fire

(  a bomb  or weapon that is fired  by their own side)

زندگی شاد و پر انرژی و سرشار از عشق و امید برای همتون آرزو میکنم...

نظرات 24 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 28 بهمن 1386 ساعت 16:43

اون پارای اولو نوشتی که بگی منم بچه می خوام؟
نه منظورت چی بود خداییش؟
مهسا

میخواستم بگم من نازام!!!!!!!!!!!!!!!!!! و دنبال بچه کور و کچل برای حضانت میگردم!
کاندید میشی؟!!!بزنم تو مخت؟

بهار شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 16:41 http://nashenase-hamdel.blogsky.com

سلام صمیم جونم. چطوری؟
خوشحالم که خوشحالی.
انشالله همیشه شاد باشی.

ممنونم.خوبم.

پرند نیلگون شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 16:17

ااااا صمیم !
اون که اصطلاح انگلیسی گذاشته بود برات با آدرس وبلاگ ، من بودم ! من : پرند نیلگون !
نمی دونم چرا اسممو نشون نداره .
فهمیدی من بودم ؟
اگه منظورت به من بود ، اون میراث نمی دونم چیچی ، یهنی چه ه ه ه ؟
اگه هم اسمم واقعا دیده نمی شه و اشتباه گرفتی معذرت !
واقعا متوجه نشدم !

سلام!
خدا نکشه تو رو. چون تو رو با یکی دیگه عوضی گرفتم و گند زدم!! نه؟
شرمنده.

sepideh شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 11:43 http://aarmita.blogfa.com

سلام عزیزم قدم نورسیده مبارک
اینکه تصمیم گرفتی بری استخر هم مبارک و از روی روانشناسی بچت منم آموختم مرسی که نوشتی
دیگه همین ها عزیزکم شاد باشی مثل میشه
یک کم بیشتر بنویس تازگی ها کم می یای

سلام خانومی.
ممنونم.
باور کن حتی وقت ندارم کارگر بیارم خونه بعد تو میگی بنویس!!!! البته این روزا سرم تو کار شلوغه و نمیتونم کارام رو همینجوری سمبل کنم چون گندش زود در میاد.ولی باشه ...زود تر مینویسم...

گلی شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 11:25 http://mygreendays.blogfa.com/

بهترین کار رو می کنی که فقط از زندگیت لذت می بری ... بیخیال برو استخر ...حالا اونا که میرن استخر همشون ناومی کمبل نیستن که همشون به نوعی زن ایرونین!!!!!!
خوش باش عزیزم.

مرسی گلی جونم.

[ بدون نام ] شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 11:21

« دروغگوی شلوار آتیش گرفته


یادتونه بچه‌ها می‌گن بگو «متکا» و بعد می‌گن «بخور از این کتکا» و یا «دوچرخه سیبیل بابات می‌چرخه
»؟! توی یکی از این وبلاگ‌های آمریکایی دیدم اون‌ها از این چیزها دارند: liar, liar, pants on fire! » از وبلاگ یه دوست ، با این آدرس گرفتم :
http://www.parkalaghi.blogfa.com/
گفتم شاید نشنیده باشی و برات جالب باشه . خودم که خیلی حال کردم .
آخی ی ی ی .... نی نی نازی !
خیلی خوبه آدم با کسایی زندگی کنه که سطح فهمشون از اونایی که عقلشون به چشمشونه ، بیشتر باشه . واقعاْ این آدما هستن که معنی اصلی زندگی رو می دونن و خیلی چیزا به بقیه یاد میدن . بهت تبریک می گم !
در مورد اون شیطون کوچولو هم خوب اومدی ! خیلی از بچه های شیطون ، ناآگاهانه اینجورین انگار . فقط بعضیاشون خیلی موذی و بلا هستن و بالاخره حرص آدمو در میارن !
این نکته آخری هم مث همیشه خوب و عالی بود . دستت درد نکنه .
شاد و ولنتاینی باشی همیشه


سلام میراث انگلیسی دذون من !!!خوبی ؟
چه جالب.وبش رو سیو کردم سر فرصت بخونم.محشر بود اون اصطلاحه.
نگفتی ولنتاین چند تا وانت !! کادو بار کردی آوردی خونه!!!؟ بلا!

نرجس شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 10:09

صمیم آخه چهقذه تو جیگری....
دوست دارم هزار تا
لپ نی نی را نکشیدی!!!؟

مرسی.
یواش کشیدم دردش نیاد.نازه آخه.

مدی شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 10:04 http://hmdvamd.persianblog.ir/#23

سلام صمیم جونیی؟
خوبی ؟ کجایی خانمی کم پیدایی ؟
ای ول به مادر جون (گل )
اصلا هرکی هر چی داره و نداره به خودش مربوط ؟ به دیگران چه؟!!!!!!
خوشحالم که خوشحالی و شاد و پر انرژی (گل )
بابا روانشناس کودک هم که هستی خانم جون .
ماشالله از هر انگشتت ده تا هنر می ریزه (ماشالله )
شاد باشی

سلام عزیزم.
ممنونم و مرسی .آره منم دارم سعی میکنم ریلکس تر بگیرم زندگی رو.
شرمنده نکن دیگه.(خجالت!)

خانمه شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 10:02 http://he-and-she.blogfa.com/

سلام صمیم جان . خوبی ؟
اومدم حالت رو بپرسم .

سلام عزیزممممممممممم
خوبی تو؟
قربونت گلی خانومی.بوس.

هانیه شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 09:26 http://man-arash.blogfa.com

چه اسم نازی داره اینجا. چقدر انرژی بخش و خوشحال کنندست.

قربونت هانیه جون.

یاردبستانی شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 09:06

سلام و صبح بخیر
خوشحال شدم وقتی خوندم که میرین استخر تازه این قدم اوله مگه نه ؟
خیلی کارهای عقب افتاده داریم که باید یه تصمیم شجاعانه بگیریم برا انجامشون درسته ؟ در ضمن وقتی خودمون به طرف اون مساله یا مشکل حرکت میکنیم میبینیم که در واقع مشکلی نبوده مطمئن نیستیم کع این رو همه ادما تجربه کرده باشن ولی بحث همون قورباغه است که باید اول خورده بشه .
بچه ها خیلی خوب صداقت و دورویی رو از هم تشخیص میدن چون دلشون پاکه ماها هم اگه یه ذره دلامون صاف بود به همون راحتی می تونستیم تشخیص بدیم . اون کاری که شما با اون بچه کردن روانشناسی کودک نبود انعکاس محبت و مهر صادقانه شما بود .
همیشه ایام موفق موید کامیاب و سربلند باشید
یا حق

سلامممممممممممممم
کامنت های تو همیشه یه نکته پیش برنده و مثبت داره برام.خیلی از خوندنشون حالم روبراه تر میشه.
تصمیم دارم زودتر قورباغه رو بخورم اون بزرگا رو اول و کله سحر!!! مطمئنم آب بازی خیلی بهم روحیه میده.
مرسی دوست عزیز.

زهرا شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 08:40 http://777rosesorkh.blogfa.com

سلام صمیم جون ...خوبی عزیزم ....بلاگرد پریده بود ادرستو نداشتم ...اما امروز چند تا ادرسو امتحان کردم این درست شد ....میبینم که میخوای بری استخر ..خیلی خوبه ....واقعا برای روحیم خوبه ..شاد باشی خانومی

ممنونم زهرا جان.دعا کن هی امروز فردا نشه تو کارم.
قربونت.

سایه شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 08:32 http://www.mahesharghi.persianblog.ir

خیلی خوش به حالته که یه همچین مادر شوهری داری هااااااااااااا

ممنونم.آدم های خوب تو دنیا زیادن.امیدوارم برای همه اینطور باشه.

ماری جمعه 26 بهمن 1386 ساعت 18:00 http://miryam.persianblog.ir

خوبه تونستی با روانشناسی کودک ٬ بچه ای رو آروم کنی من و دور وری ها م که تا به حال نتونستیم.

قشنگ می نویسی..موفق باشی

مرسی.
مشکل بچه کمی وقت گذاشتن برای بازی و شادی اون بود.به همین سادگی....

نرگس شهلا جمعه 26 بهمن 1386 ساعت 16:59 http://www.nargeseshahla.blogfa.com

خیلی خیلی خیلی خیلی عالی بود مثل همیشه.
منم آپم بهم سر بزن.[گل]

مرسی.

Helen جمعه 26 بهمن 1386 ساعت 12:15

salam Aslan be shoma ke yek khanome agah wa tahsilkardeh hastid ,nemiad ke dar morede sismoni wa jahiziye intor benewisid.chera? bayad khanewadeye yek dokhtar inkar ra anjam bedahand? inha hame rosomate kohne wa zansetiz hastand. Sokote madarshohar e shoma ham dalile khobiye ishan nist. shad bashid

اتفاقا سکوت مادر شوهر من نه تنها دلیل پختگی ایشان و علم به مشکلات دخالت و مسایل بعدی آن که در زندگی زوج جوان ا تنش یجاد میکند هست بلکه دلیل خانمی ایشان هم هست.چون ایشون فضولی رودر رو تو کار مردم ندارن.چون مثل من تا به این ملت حالی کنی سیسمونی وظیفه ننه بابای دختر نیست کلی کار برده.چون من بارها چه قبل از اومدن این جاری عزیز به داخل خونواده همسرم و چه بعد بارها گفتم به همه که سیسمونی و حتی به نظر من جهیزیه و این جور چیزها اصلا نباید تحمیلی باشه و فراهم کردن اینا با پول خود آدم نشون دهنده استقلال مالی و فکری اونام هست.شما هم دیدین که من نگفتم خونواده اش باید میخریدن و نخریدن! گفتم خودشون!!!!!چون از خیلی ها انتظار میره خودشون حداقل برا بچشون چیزی بخرن و اگه نخرن هم قتل نکردن .ولی بر خلاف جریان آب شنا کردن که البته باز هم من معتقدم همیشه هم بد نیست.نمیدونم چرا با تصور از پیش شکل گرفته ای که خیلی ها در مورد روابط مادر شوهر و عروس و جاری دارن شماین برداشت رو داشتین.فک میکنم راحت تر میخواستین بگین من موش میدوونم و از این چیزا.در مورد کمک های فکری و جایگاهی که به همسر برادر شوهر عزیزم کردم لزومی نیمبینم یه پست بنویسم چون باز حمل بر خودستایی میکنن یه عده.
من لزومی نمیبینم خوبیهای مادر شوهرم رو پنهان کنم و اصلا قصدم اینجا کوبیدن جاری و نشون دادن اینکه خونواده شوهرش لطف دارن که فضولی نمیکنن هم نیست.من رابطه ام با خونواده خودم و همسرم خیلی بهتر از اینیه که اینجا مینویسم و به طنز میکشونم مطالبم رو.من عاشقانه همه اعضای خونواده همسرم رو مثل خونواده خودم دوست دارم وپس لطفا به سطح تحصیلات و سواد من ربطش ندین و نخواین خوبیها و بزرگواریهای اون ها رو انکار کنم.

شیطونک شاکی جمعه 26 بهمن 1386 ساعت 04:10 http://maryam2006maryam.blogfa.com/



ما می‌خواستیم اندکی انتقاد کنیم که دیدیم یکی دیگر بسیار شکیل(سبز) به شما گیر داده گیر دادنی (سبز)

فعلن ما بی خیال می‌شویم تا بعد (نیش)

خوب نیست از چند جناح مورد لطف قرار بگیرید (شیطونک)

فعلن ما بسیار شما را دوس می داریم و از این حرفا (بوس بوس بوس)













منتها نگرانیم که این انتقاد حناق شود و گلویمان را بگیرد پس می‌گوییم (شیطونک)

فقط این را بگوییم که اصلن به شما و ما چه که به جاریتان سیسمونی نداده اند

البته می دانیم منظورتان این بود که بگویید چه مادرشوهر فهیمی دارید(خدایش این جاش رو راست گفتی خیلی خانوم بوده که هیچی نگفته) ولی خب خانومیش را می شود در مسائل دیگر ذکر نمایید و به جاریتان کار نداشته باشید


بستنی زیاد بخور

موفق باشی

میگم جانا سخن از زبان شیطونک گفتی !!!! شد ها!!!!!!
قزربونت.مرسی.
به من حق بده تعجب کنم.ولی در کل به کسی که ربطی نداره ولی ما آدم ها تو ذهن خودمون هم که شده به همه کار داریم....فوقش به زبون نمیاریم.
اینجا هم نوشتم تا از تو دلم درآد اون حسه!!!
ممنونم شیطونک.

یاسمن بانو جمعه 26 بهمن 1386 ساعت 00:33

اون اجرامت عج باحال بوده خواستی دوباره مرتکب بشیمنم هستم .....بوسسسسسسس

ای ناقلا! خودت کم نمیاری انگار...

X پنج‌شنبه 25 بهمن 1386 ساعت 20:12 http://stillness.blogfa.com

در مورد استخر رفتن بدجوری درکت می کنم! یعنی منم روم نمیشه برم استخر! من خیلی چاق نیستم ولی......! خب روم نمیشه دیگه.....اما از اینکه تصمیم گرفتی بری استخر و بی خیال مردم شی و در کل حالشو ببری ، خیلی خوشم اومد...واقعاً روحیات اینجوری رو تحسین می کنم! آدم این دو روز دنیا نباید به خاطر بقیه زندگی کنه...

ای قربون آدم چیز فهم! مرسی درکم میکنی.
کاملا درسته.

مهتاب پنج‌شنبه 25 بهمن 1386 ساعت 20:01 http://sokootesardema.blogfa.com

ما الان ریلکسیم اما هر کس به صمیم ما بد نگا کنه خونش رو میریزیما.........گفته باشم!!!!!!!!!!

جانننننننننننننننن
چه مهربون.
فدات شم.من که خودم ترسیدم از این لحن! وای به حال بقیه!!!
ممنونم.

گیلاسی پنج‌شنبه 25 بهمن 1386 ساعت 19:05

دمت گرم ...خوب گرفتی ....
بوسسسسسسسسسسسس
بعد بر میگردم

هنوز مورد از تو خونه تکون نخورد!!!!!!؟ (چشمک!)
قربونت.میبینمت.

شاذه پنج‌شنبه 25 بهمن 1386 ساعت 19:04 http://shazze.blogsky.com

ما هم که یادمون نمیره کی دائم زیر گوش مادرشوهر خوند که چیزی به عروس سابق و زائوی فعلی نگه. خوبی از خودته صمیم جون

بابا حافظه!!!
قربونت عزیزم.شرمنده نکن.

عسل بانو پنج‌شنبه 25 بهمن 1386 ساعت 18:02 http://www.manvashoharam.blogfa.com

سلام .
از آشنایی با وبلاگتون خوشحالم .

من هم با شما.
لطف داری.

گلدونه پنج‌شنبه 25 بهمن 1386 ساعت 17:58 http://goldoneh.blogsky.com/

آخی ..
از وبلاگت خوشم اومد .
خیلی زنده هست .
موفق باشی .

مرسی گلم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد