من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

روز رویایی پدر!!

سلام.شماها خوبین؟خوشین؟خدا رو شکر.

خب یه فلاش بک میزنم به روز پدر و گندهای بسی زیبایمان.اول از همه خودم اینجا بگم که میدونم خیلی پست و خاک تو سرم لطفا بعد از خوندن دسته گلی که به اب دادم شما دیگه تکرار نکنین این واقعیت رو برام!!!

همش فک میکردم واسه بابایی چی بخریم که تکراری نباشه .حالم از ست کیف و خودکار و مداد به هم خورد بابا!!این بابایی ما کلکسیون خودکار و خودنویس اونم فقط پارکر داره و خیلی لوس بود اگه واسش باز خودکار میخریدیم.پارسال یه سکه بهش دادم و بهد با خودم فک کردم که خاک بر سر من !مگه آدم به باباش که یه عمر نونشو خورده سکه میده!!؟ خلاصه مانی هم نایاب شده بودو باس دست به عصا راه میرفتم که فرشته نجات یهو رسید!یکی از همکارام از مکه سوغاتی اورد و واسه علی یه پیراهن آستین کوتاه خیلی خوشرنگ و شیک آورد که خوشبختانه!! علی با دو تا داداشاش با هم اون تو جا میشدن!!دیدم حیفه عروسش کنم گذاشتمش واسه روزپدر شوهر کنار!! شانس خرکی که ما داریم مامان یه روز اومد خونمون و میخواسن دنبال چادر نماز بگرده که اتفاقی اون لباس رو دید و کار آگاه بازیش گل کرد.منم از دهنم در رفت و گفتم واسه بابا خریدم!!!بهش گفتم یکی از دوستام رفته مکه و من ازش خواستم از جده!! یه پیراهن شیک بخره و به خونه  خدا بماله و تبرکش کنه و بیاره!!!!!!!!!اونم باور کرد و بعد هم گفتم ۲۰ تومن پاش دادم!از قیمتش بیشتر خوشش اومد فک کنم تا از خودش!!خلاصه کادوش کردیم و روز عید رفتیم خونه بابا اینا.صبا و شوهرش هم یه شلوار گرفته بودن.جاتون خالی صحنه ای که بابا لباس و شلوار رو پوشید تا تست کنه.مثل خر شرمنده شدیم.شلواره که زیر شکمش بسته میشد و خیک خوشگل باباییم میافتاد بیرون!!! لباسه هم عین استرچ کش آورده بود و همون خیکه که خدمتتون معرفی کردم رو فشار میداد به داخل!!!!!!! بابا هر چی سعی میکرد نفرتش !!!!!!!!! رو از این کادوها ی در پیتی نشون نده نمیتونس!!خر که نبودیم.خلاصه همگی رو بوسید و من و صبا هم کر و کر با هم خندیدیم.فرداش زنگ زدم به مامان که اگه تنگه بده ببرمش عوض کنم!!!!!!!!خاک بر سر این حافظه که دروغ یادش نمیمونه.ببرن جده و عوضش کنن؟!!!!!!!!مامان گفت  نه!اتفاقا بهتر شد.چون شکم باباتون زیادی داشت گنده می شد و باس یه فکری میکردم براش.اینجوری انگیه پیدا میکنه که لاغر شه!! تو دلم گفتم با اون کادوه ااحتمالا انگیزه محروم کردن ما دو تا از ارث بیشتر به ذهنش میاد تا لاغر شدن خودش!!!!!!!!!خلاصه که خیلی بد شد!

و اما کادوی روز پدر شوهر!! اون رو هم یه جوری از سر وا کرذدیم رفت!!شوخی.

فک کنین چقدر اون شب همه به داشتن عروسی مثل من افتخار کردن.جلوی همه کادو ی پدر شوهر محترم رو باز کردن و علی قبلش گفت ایده اون از صمیم بوده و با دیدن کادر همه یه نگاه به من کردن و یه نگاه به پدر شوهرم که مثل ماست وار فته بود از دادن اون کادوهه1!میدونین چی براش خریده بودم!! تو گرمای خر پخته کن مرداد ماه براشون  پلیور پشمی خریداری نموده بودم!!خب !من فک کردم بقیه حتما لبای و از این چیزا میگیرن من واسه زمستونش از الان چیز خوب بگیرم و روی همه کم شه!!مادر شوهرم که تا چند دقیقه داشت میخندید از دیدن قیافه من وپدر شوهرم.کلی هم تشکر کرد و گفت آینده نگری منو هیچ کدومشون ندارن!! طفلی نمیدونس من ت. گل مونده بودم که چی بخرم.خداییش واسه آدمای مشکل پسند نمیشه  هدیه خرید.به همسر محترم هم هزینه ثبت نام در کلاس خصوصی آواز رو پرداخت فرمودیم و اشک جیبمان در آمد!!! خدا کنه غیر از حموم بشه جای دیگه بهش فرصت خوندن داد!!!

امشب کلی بابت شنیدن صدای مهربون ووشیطون یه نفر ذوق کردم.چقدر بعضی محبت ها صاف میرن تو دل آدم.خدا عمر نوح بهش بده تا بازم شیطونی کنه.بنا به دلایل سکیوریتی از بردن نامش معذورم!!اصرار نکنید.شرمنده میشوم!!

میگم هنوزم دنبال گربه میگردم ها!! داشتیم خبرم کنین نگهداریشون رو مجانی به عهده میگیرم.هفته اولش مجانی! اگه گربتون زنده موند یا روانی نشد با نوافق طرفین حلش میکنیم!!شاد باشین.

پ.ن. فقط ۵ روز دیگه مونده.....

 

 

نظرات 26 + ارسال نظر
بهار سه‌شنبه 2 آذر 1389 ساعت 08:58

بابا خیلی شیطونی. به گربه های بدبخت چکار داری آخه D:

پسر یکشنبه 11 آذر 1386 ساعت 13:18 http://halkardanbato.blogfa.com/

بیا یکم عکس ببین


نظر هم بده

یعنی هنوزم بعضی ها به این عکس های احمقانه علاقه دارند؟!!!!!!!

امین شنبه 13 مرداد 1386 ساعت 07:14

سلام.
.........................

باور نمیکنم...........................

آیدا شنبه 13 مرداد 1386 ساعت 02:03 http://ayda16.blogsky.com

الان دیگه فقط سه روز مونده صمیم جونم ...
ببینم کلک نکنه این صدا شیونه که باهاش حرف زدی همون میوه خوشمزه اس که منم خیلی دوش دارما (چشمک)

سلام.خوشمزه که خیلی خوشمزه اس.ولی اونی که تو میگی نیس عزیزم.
روز شمار تو آپ تو دیت تر از منه.بوس

باران جمعه 12 مرداد 1386 ساعت 12:01 http://www.ma-divoone-eshgh.blogfa.com

صمیم دیگه باهات قهرم چشام دیگه اشک نداره چرا یه بچه رو سرکار میزاری
اگه دوسم نداری بهم بگووووووووووووووو
علی آقااااااااا صمیم رو بکش اجالتا
تبریکککککککککککک بابت ازدواج ۴ امین سالگرد
بووووووووووووووووووووس
اون کادوهاتم هم خودت و هم صبا شاهکار قرن بوده(خندههههههههههههههههههههه)

سلام عزیزم.چرا سر کار.خدا منو مرگ نده!!!!!
ممنون از تبریک.
اونم مایه ابرو ریزی بود تا شاهکار!!

مهرانه پنج‌شنبه 11 مرداد 1386 ساعت 23:33 http://mehraneh63.persianblog.ir

همون جایی هستم که در داره دنیا یه برج معروف آهنی داره هرکی هم میاد دیدنت اول باید ببریش اون برجه سر و ته زیر و روو و بالا و پایینشو ببینه .
دیگه بیشتر از این نمیپیچونم اسمش هست * پاقیس*
زبان و کیف کناااا اسم منه بیچاره رو میگن : مقانه !!!!!!!!!!!!!!!
ر میشود ق
ه هم اصلا وجود ندارد

ژ مغ پقیس.آنشانته لدم.!!!!!!!!--پوف-
خوش به حالت.خیلی دوست دارم برم ببینم این موزه لوور چی داره که انقدر معروفه.یه چی بگم: من عاشق ویترین های شیشه ای و خوشگل این موزه هام.محتویاتش رو خیلی سر در نمیارم!!!!!!!!!
مرسی که راز بشریت رو واسم حل کردی.قربونت.

امین پنج‌شنبه 11 مرداد 1386 ساعت 23:24

سلام
اینی که مینویسم رو تو تایید نکن
ماله من و مینا هم ۱۵ مرداد بود اما ............
ماله ما که خراب شد اما تو مواظب باش خرابش نکنی
اینو هیچکی نمیدونه پس ضایع نکن ( هنوز کمی امید بینمون هست . اما خیلی دور و کمرنگ )

تارا پنج‌شنبه 11 مرداد 1386 ساعت 12:56

سلام صمیم جونی
می گم خانومی تو گرمای مرداد از کجا پلیور پشمی پیدا کردی خریدی؟ نکنه اینم اون یکی دوستت که رفته بوده قطب جنوب سوغاتی آورده واسه همسری بعد واسش گشاد بوده؟p:
عاشق باشی

سلام خانومی مهریون
تو بعضی لباس فروشی ها همه فصل رو دارن.بعدشم بابا اهل این قرتی بازیا نیس که با مد راه بره.دومندشم!!اون دوستم رفته بود سریلانکا!! نه قطب! از اونجاهم فقط مایو مردون آورد که تن باباییی نمیشه!!! من میکشم تو رو!!عاشق باشم؟هان؟؟مگه تو میذاری –نیش-

شاذه پنج‌شنبه 11 مرداد 1386 ساعت 11:29 http://shazze.blogsky.com

سلام
به دلایل مذکور ما اصلاً این کادو گرفتن و کادو دادنو بیخیال شدیم! سفری جایی بریم یه پیرن مردونه میگیریم میاریم. خودمونو نمیکشیم. خوبیش اینه که خانوادگی هم به این نتیجه رسیدیم:)

الهی بمیرم از بس تو این روزا چایی دم کردی!!! یه سر برو تا لاهیجان میگن چاییهای اونجا زود دمه!!
به به جمال خونواده رو برم من!! خوش به سعا دتتون.کامیاب باشید !!

بهار پنج‌شنبه 11 مرداد 1386 ساعت 08:39 http://nashenase-hamdel.blogsky.com

دستت درد نکنه. فکر کنم سالگرد ازدواجتون فرصت خوبی برای پدرهاتون باشه که کادوتون و جبران کنن.

حالا تو حرف یادشون ندی اونا اهل جبران!!! نیستن.بعدشم من وعلی دو تایی سالگرد میگیریم و زحمت به مامان باباهامون نمیدیم.البته تبریکه رو که پا هستن دیگه!!مرسی.

بلفی پنج‌شنبه 11 مرداد 1386 ساعت 08:25

عزیزم به این پیکار دعوت شده‌ای ، حمایت می‌کنی ؟


همبستگی بزرگ وبلاگ نویسان با دانشجویان در بند : http://14mordad.blogfa.com/

ها؟ جریان چیه؟برم بخونم ببینم چی چی هس.به هر حال حسب الامر شما چشم.

ژ یگولو پنج‌شنبه 11 مرداد 1386 ساعت 01:55

سلاممممممممممممممم صمیم خانومی...

خوبی؟؟

ایوللللللللللللل..خندهههه...

نه بابا..کدوم پدری از کادو دخترش نفرت داره..حتی بدترین کادو..نه صمیم جان مطمئنم پدرت نفرت که نداشته هیچ کلی هم خوشحال یوده دوتا دخمل گل داره...

بابا اینده نگر...:دی...اونو دیگه تست نکردین...؟؟خندهههه..

میپخید پدر شوهرت اگه میخواست تستش کنه احتمالا..:دی

اوه اوه..بابا پیشرفت..کلاس اواز...جالبه..از کجا فهمیدی خوشش منیاد اونوقت؟؟(خب این چه سوالیه من کردما)تو صمیمی مگه میشه ندونی خوشش میاد یا نه..(چشمک)...

اون به علت سکوریتی بودنشو اگه ننوشته بودی شاید کمتر دق میکردیم از ف و ض و ل ی...خندهههه...

خوش باشی..
راستی روزشمارم که شدی..ایوللل..از همین ۵ روز مونده تبریکککککککککککک...
فعلا...

سلام .ممنونم.راست میگی. نفرت رو که شوخی کردم.بعدشم من دوست دارم به علی کادویی بدم که واقعا براش جالبناک باشه یا از داشتنش خوشحال شه.ضمنا تیک تیک دانگ دانگ بوق بوق بنگ بنگ داف داف دور دور باز دوباره تیک تیک .... فقط 4 روز مونده.جهت اطلاع!!!!!!!!

دختر یخی چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 23:47 http://icylady.persianblog.ir

سلام.صمیم جون مبارکه !هم خونه جدید هم سالگرد ازدواجتون.ایشالا همیشه در کنار هم خوش و عاشق باشید

سلام.ممنونم.چشمم آب نمیخوره این مرد بتونه دو سه سال دیگه هم منو تحمل کنه.!—چشمک--!به هر حال مرسی.

لاله چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 19:53 http://mehdijoonam.persianblog.ir

سلام... من بار اولمه که میام اینجا... پستت قشنگ بود. ساده و روون مینویسی... منم چند روز دیگه سالگرد عقدمه.. البته اولین سالگردمونه... بهم سر بزنی خوشحای میشم

به به مبارک باشه.تا باشه سالگرد عشقولانه ای.خیلی هم خوش اومدی و ممنون از لطفت.

مهرانه چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 17:46 http://mehraneh63.persianblog.ir

برای واضحتر سازی باید بگم من همونجایی هستم که برای یاد گرفتن زبان شیرینش جونم بالا اومد* ۲۰ سوالی شد!*منم که زبان شناسیم عالییییییییییییییییی استعدادی دارم در موردش عجیییییییییییییب *منو دیدی پینوکیورم ببین*
آخ من ایده بگیرم از هدیه ای که برای ۵ روز دیگه خریداری میشه به به .

به موقعش اعلام میکنم چی خریدم.چون الان ممکنه لو بره!بای.

مهرانه چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 17:41 http://mehraneh63.persianblog.ir

سلام.وااااااااااااااای هیچی سختتر از هدیه خریدن برای اقایوون نیست .من یکی که دیگه مردم از بس بلوز و تی شرت و پلیور خریدم .این سری گفتم بزار تنوع بشه رفتم دنبال کیف پول که اون هم باز چون اینجایی که ما هستیم !!!!! *چه گیری دادم به اینجا هااااا *قیمت خون پدرو مادر خواهرشونم روی اینجور اجناس میکشن و میدن بازار دوباره سر از همون لباس فروشی تابلو دراوردم :p

آخ دست رو دلم نذار که خینه!!چه کار سختیه واقعا.
میگم احیانا ساکن چینی زاپنی ماداگاسکاری چیزی نیستی؟!!!کشتی منو.بیا شفاف سازی کن مردیم ما!!!

پریسا چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 17:37 http://21mehr.blogfa.com

سلام صمیم جوووووووونم
دستت درد نکنه واقعا
چه صحنه ای بوده هاااااااااااااااااااااااااا ...جام خالی
هورا ۵ روز دیگه مونده... بازم می شه پیشاپیش تبریک :دی
سی یو
بووووووووس بوس

سلام عسیسم(اینو از گیلاسی کش رفتم!)
مرسی.واقعا جات خالی تا منو تشویق میکردی که بازم از این کارا بکنم. از بس من اعتماد به نفسم بالاس.از تبریک ممنون.کی میشه سال-بخشید سالگرد شما- بشه!!بوس.

امین چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 16:33

خسته نباشی
ای بد بخت شوهر ذلیل . کسی واسه بابایه خودش سوغاتی مکه رو میذاره بعد میره واسه پدر شوهرش کادو میخره و واقعن که !
ضمنن بیرا گربه شرمندتم . چون یکم روابط من با گربه های محل دوستانس هیچکدومشون از سر کوچمون رد نمیشن . یزمانی که تفنگم درست بود گربه نبود که مصدوم نشده باشه . یبار یه بد بختشون رو در داشت راه میرفت با تمرکز بعد یهو یه ساچمه ۵.۵ اومد سمت صورتش و چنان دور درجایی زد و برگشت که هنوز از ذهنم بیرون نمیره (نیش )

الهی از درگاهت استدعا دارم این بشر رو به در خونه لیلا اینا!!! به گدایی بندازی!!تا بفهمه پول در آوردن چند من کره کرمانشاهی داره!!!اونوقت واسه من کلاس نذاره!!همون بغل هم چند تا گربه یهو بپرن تو صورتش و پنگول پنگولش کنن تا همون یه ذره قیافه اش هم پودر منیزیوم بشه بره رو هوا!!!آمین یا جداه!!

شیرین چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 15:00 http://www.shirinlife.blogfa.com

وااای صمیم ما میخواستیم همین برنامه رو واسه بابا بزرگم پیاده کنیم.یه پیرهن رو که یه بنده خدایی از مکه آورده بود رو کادوپیچ کردیم و خوش و خرم آماده شدیم که بریم و تقدیمش کنیم.اما خوب پیری و یه دنیا تجربه اس دیگه (چشمک) زنگ زده به عمه ام که به همه اعلام کن لباس مباس زیاد دارم واسم نیارن! آره داداش بابابزرگ من خودش آخر سیاه بازیه.
البته درسته بعضی وقتها یه چیزایی میگه که یه جاهاییمون حسابی میسوزه اما خدایی با دنیا عوضش نمیکنم.
راستی میذاشتی ۵ روز دیگه ام این وبلاگ رو واسه آقا علی رونمایی میکردی...(چشمک)

آخ خدایی حال کردم با تز بابا بزرگت.همتون رو سوسک کرد رفتین تو لوله آب!! خدا واستون سالم وشیطون نگهش داره.
عزیزم این وبلاگ پارسال روز سالگرد ازدواجمون رونمایی شد!!اگه بری تو لینک های سمت چپ اسم وبلاگ قبلی رو میبینی که مال پارساله.ولی خداییش ذوق دارم واسه ۱۵ مرداد.(چشمک)

بلانکا چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 12:32 http://www.losespiritos.blogsky.com

خیلی با حال بود .
می گم یادتون نره اگه اون پیرهنه رو عوض کردین ، جدیده رو هم بمالین به خونه خدا !!!! هاهاها ........! من نقش بر زمین شدم .
تازه می تونین به فروشنده هم بگین روی پیرهن جدید یه اشانتیون هم بده . چون شما دارین یه پیراهن تبرک شده رو بهش بر می گردونید .
اگه امشب سوسک نشدم ؟!
ولی نگفتی جریان انداختن اون پلوور پشمیه چی بود ها ؟ لابد زمستون یکی واسه آقای شوهر کادو آورده بود و گشاد از آب در اومده بود . شما هم خوابوندیش توی آب نمک تا سر فرصت بندازی به یکی .
خدااااااااااااااا رو شکر من فامیلتون نیستم . وگرنه جریان هدیه هایی که بهم میدادی رو توی کاخ سفید هم همه می فهمیدن و به من می خندیدن !
موش بخوردت !

سلام.راستی نمیدونم با شنیدن کلمه بلانکا چرا یاد امیتا پاچان میفتم!!!!۱نیش!
به جون خودم کلی پول بابت همون پلیور پشمیه دادیم.آخه یارو گفت خارجکیه .
اون تیکه آب نمک روخوب اومدی.خوشمان آمد!!
خدایا شکرت که فامیل عتیقه!!!! بهم ندادی.حقت بود.دی!!

مهری چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 12:13

سلام خانمی از ملودی شلوغ خبری نیست چطوری میشه ازش با خبر شد متشکر میشم ازش خبرداری به ما هم خبررسانی کنی

اگه ردش رو پیدا کردم کت بسته تحوبلت میدم.رو چشمم.دنبالشم.

مهسا چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 11:56

۵ روز به چی مونده؟

به چهارمین سالگرد ازدواج من و همسرم قربونش بشم الهی!!!اووووووووووووهه!!!

Oliera چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 11:17 http://olier.persianblog.com

پیشاپیش مبارک (همون ۵ روز دیگه دیگه)
من واسه بابام هیچی نخریدم!!!!!!!!!! خاک بر سرم. من چقده خرم آخه...
.......................بابایی

مرسی بابایی.
خدا نکنه.تو خر نیستی فقط گاهی تو وبلاگ من کرد و خاک راه میتدازی که منم با صدا خفه کن ـمهربونی بیش ار حدم---- جبرانش میکنم.
خدا پدرت رو حفظ کنه.چرا من فک میکردم دیگه پیش شما نیست؟!!!

optimist چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 11:00

سلام صمیم آینده نگر !
خوبی ؟؟؟؟

از اون جایی که شما صمیم هستی و متفاوت ، این مدل کادو دادن هم دور از ذهن نیست !

گربه ها چطورن ؟

سلام مهربون.
گربه ها هم ملالی نیس جز پیف پوف های من!!!
بابت دلداریت هم ممنونم.!!

رها(ستایش) چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 10:38 http://setayesh07.blogfa.com



فکر نمیکنی یک ذره زیاده روی کردی تو خریدن کادو.....

بد عادت میشند سال بعد نمیتونی جمعشون کنی(شکلک نیشخند)

....

جمله دوم رو نوشتم که این حرفا رو نزنین بابا!!!روش فک میکنم.قربونت.

نرجس چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 09:54 http://narjess.persianblog.com

صمیم سمت خونه ی ما نیا تو را خدا....
نه این که توقع کادو داشته باشم نه جون عمه ام.... به خاطر گربه مون می گم...

هان؟ کادو؟ ما رو از این چیزا نترسون خانومی.گربه ات رو هم بچسب من نخورمش!!! شاد باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد