من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

عقلمون رو هم انداختیم دور رفت ...

 

 دندون عقلم رو کشیدم .یک چیزی تو مایه های  جراحی بود .  

 الان در  حال مصرف آنتی بیوتیک هستم و  تقریبا در  استراحت مطلق!! ..یعنی  دیشب  12 تا مهمون .. امشب   4 نفر .. جمعه 12 نفر و همین طور  بگیر  برو جلو ....به عزیزانم گفتم شماها که هستید دورم دندونم بهتر و زودتر  خوب میشه ... مرسی از  ابراز  محبت همگی ..اجازه بدید بهتر شم قدری....  میام  به زودی .  

ده دقیقه بعد : 

 

الان بهتر شدم . برگشتم ..خب گفتم میام به زودی ... 

سر کار بودم که درد اذیتم کرد خیلی .  زنگ زدم به کلینیک دندون پزشکی  دیدم یا مشغوله یا جواب نمیدن . گفتم شاید  سرشون شلوغه ..با هماهنگی با بیمه تکمیلی ام رفتم همون  کلینیک مجهز و بزرگ و  معروف . فکر  کنید سریع تاکسی  گرفتم  و دو لا دولا رفتم اونجا ..میبینم در بسته است ..کسی  هم نیست  داخل و  آیفون هم کلا کنده شده!! یا پیغمبر ..اینا  زیر آوار موندن یعنی با همه یونیت ها و دکترها و مریض هاشون!!؟  از  مغازه بغلی  که پرسیدم میگه  بله ..دو ماهه تعمیرات دارند  و بسته هست!! خب  حالا کل مجموعه کجا متقل شده ؟ میگه نمیدونم والله .. ای تو روحت بیمه ..ای بیب ..بیب ..  ..بابا آخه روی  تلفن پیغامی  چیزی بذارید برای  ملت دردمند  بی دندون!! موندم چکار کنم. حالا شانس که رو میکنه  آدم رو ناز  نمیکنه که فقط .. کلا خودش رو شالاپی تو بغل آدم می اندازه ...بنده گوشی ام رو هم همون روز  تو خونه جا گذاشتم .کارت بانکیم رو هم همون روز خالی کردم .فقط قبل از رفتم به همسری گفتم واریز کن برام  که فوت شدم کلا!!فکر کن یک آدم با درد دندون وسط  خیابون بدون گوشی و بدون کارت تلفن ..خدایا من الان چکار کنم ؟ کجا برم  ؟ به خودم گفتم خب  میتونی بری  خونه منتظر شی  همسرت بیاد  و  دست و  پا چلفتی  بگی به خودت تو دلت ..میتونی بری یک فکری به حال این قضیه بکنی بلاخره و  اقدامی  انجام بدی .  تاکسی گرفتم و  گفتم برم سجاد ببینم تو را ه کلینیکی  چیزی   هست  ..خب  مسلما هست ولی یک دفعه یادم افتاد تو فلسطین مطب یکی از  این دندون پرشک های  خیلی  معروف و کار درست هست که از  خارج از  ایران حتی  بیمار  پذیرش  داره .برادره مسری  هم همون جا میره همیشه و همین انتخاب  توسط ایشون مهر تایید  دکتر  مورد نظر  هست . سریع رفتم و  دکتر  مهربون و تپلی و خوش اخلاق ویزیت فرمودند و گفتند باید  کشیده بشه!! رنگم شد  سرامیک کف  مطب! جانممممممم؟ ..نمیشه کار  دیگه ایش  کرد ؟ بعد سینه ام رو دادم جلو و گفتم اوکی .. همین الان بکشید لطفا . راستش  از  خودم تعجب کردم .دکتر  هم از  این تغییر   180 درجه هم .  علتش هم این بود که چون سریع یادم اومد باید با  کله شیرجه بری تو دل ترس هات و  نذاری  ترس از  چیزی که هنو ز تجربه اش  حتی  نکردی  زندگیت رو سیاه کنه ..بعله ..ایشون فرمودند برو شب بیا ..ساعت 9 ..گفتم  روزه ام  الان .میتونم مسکن مصرف کنم ..گفت نهههههههههههه حیفه!!  یک جوری تا شب  تحمل کن بعد بیا ..قیمت ها تا حد زیادی بالا بود ..منم شاید  مدت های زیادی  هست دور و بر  دندون پزشکی  نرفتم ..خب  واقعا  به نظر من صد تومن برای مثلا جرم گیری زیاد  اومد ..من  چند سال قبل با 7500 تومن این کار رو انجام داده بودم و  دستم هم البته تو  نرخ های جدید نبود . اوکی .کارت رو گرفتم و اومدم خونه . افتادم روی  تخت .. گفتم الان میتونی  دستت رو بذاری روی  دندونت و  خودت رو مچاله کنی روی  تخت و  آی و وای  کنی برای  خودت ..و البته انتخاب دیگه ای  هم داری ..میتونی بلندشی .بری  دوش بگیری . یک سوپ برای  افطار  همسری درست کنی و  یک فیلم بذا ری حالت بهتر شه . دومی  معقولانه تر  می اومد . دو ساعت نگذشته بود  همسری  دولا دولا اومد خونه ..یا خدا ..تو چیکارت شده باز ؟  بعله .معده درد .ایشون به هیچ راطی  مستقیم نمیشن که بابا آدم باید سحری بخوره . میفرمایند من نمیتونم از  خواب بلند شم صاف صاف  غذا بخورم ..معده ام  پذیرش نمیکنه!!  اصلا از گلوم پایین نمیره   خب  معده ظاهرا کلا رسپشنش رو تعطیل کرده بود  . یک سیخ کباب برگ فوری براش درست کردم جون بگیره لا مصب اینو که خورد رنگ و روش باز شد و  تونست من رو ببینه از بین غباری از  مه و  ابر و  پرنده های  جیک جیک کنون بالای سرش و  گفت دندونت چی شد راستی   ؟  من هم در  مسیر برگشت به خونه چند  مطب و کیلینیک دیگه رفته بودم و قیمت و  استعلام مهرات پرشک و اینا  تا حدی  کرده بودم . به خواهرم که زنگ زدم که فلان دکتر تو کیلینیک نزدیک تر  به ما هست  چطوره ؟ گفت مزدا رو میگی ؟ اوه تکه ..حتما برو ..ما هم وقت گرفتیم برای  مزدا خان! و ساعت 9 اونجا بودم . همسری و پسرک هم اومدند . به مربی کلاسم زنگ زدم گفتم امشب  باشگاه نمیام  مساله اینه .  منتظرم نباشید  عزیزم!!  همسری  میگه کلا چند نفرید ؟  میگم بیست تایی حدودا .میفرمایند  چی شد با خودت فکر  کردی  تو اگه نباشی  امشب باشگاه  رو تعطیل میکنند که خبر  دادی !!..ببین ترو خدا  چطوری با  حس  احترام گذاشتن من به  بزرگ تر شوخی  میکنه ..من آدمی  هستم که با همین  همسر محترم که بیرون میرفتم به خونه زنگ میزدم و  اطلاع میدادم که من دو سه ساعت دیرتر  میام منزل ..کسی  نمیپرسید  کجایی و با کی ..ولی  این خبر دادن و   دل نگرون نکردن اصل اساسی  برای  پدرم بود .همین حالا هم بخوام نیم ساعت برم جلسه به همسری زنگ میزنم من نیم ساعتی  نیستم به گوشیم زنگ زدی  من جواب  ندادم نگران نشی ... خب  میدونه اینا رو ولی باز شوخی  الکی  میکنه . خلاصه رفتم داخل و  گفت بخواب روی  یونیت .  کالج قرمزهای  خوشگلم رو هم پوشیده بودم که روحیه بدن بهم وقتی نگاشون میکنم . خلاصه تا به خودم بجنبم هفت بار ..بی اغراق  هفت بار  تمام این سوزن بی حسی رو غیییییژژژژژژژژژژژژ کرد  تا ته توی  لثه ام و تا بخوام خودم رو از  یونیت پرت کنم پایین و فرار کنم برم به سمت در  خروجی!!! دیدم گفت بلند شید ..بلند شید بریدبیرون منتظر باشید  تا این بی حس بشه .. یک سر صندوق هم برید لطفا ...اومدم بیرون ..دستام مث چی  میلرزید . به همسری گفتم یارو  زد و در رفت!! میگه چی کار  کرد ؟ ...کم کم  زبونم بی حس شد!! نصف  گلوم بی حس  شد  میخواستم اب  دهنم رو قورت بدم  خودم رو روی  دسته صندلی فشار  میدادم  یک قطره تف  میرفت پایین ..ولی  لثه ام حس  داشت ..با انگشت مثل  نوک دارکوب  تق  تق زدم روش  دیدم ددم وای ...این که حس  داره .. سر  نیم ساعت بنده احضار شدم داخل . قبلش دست خودم رو گرفتم ..گفتم عزیزم ...چیزی نیست که ..تو برو  دندونت  اونقدرررررررررررر را حت کشیده میشه ..اصلا درد هم نداره ..این دکتره معروفه برای  همین کار ..خودم برات یک جایزه خوب  میخرم ...یک چیزی تو مایه های یک انگشتر  خوشگل ..اکی ؟ بعد  خودم جواب  میدادم ..غلط  کردی !!  درد نداره ؟  بچه گول میزنی ؟  وسط  این مکالمات دل انگیز پسرک هم  بدو بدو  اومد طرفم و  کلی بوسم کرد که ببین درد نداره ...مامانی تو بزرگ شدی دیگه ..هی گفتم مسواک بزن هی  گفتی  خوابم میاد ..هی گفتم تو مهد راهت نمیدن اگه مسواک نزنی  ها!!  هی  نزدی!!! ملت هم فقط  میخنددین به من بدبخت دندون درد دار!! خدایا شکرت که این یک وجب  مخلوق هم شد  مربی تربیتی ما!!  

 

 خوندن ادامه مطلب به  خانم های  باردار ..کسانی که تپش قلب دارند  و  کسانی که فوبیای  دندون پزشکی  دارند  اصلا توصیه نمیشه . این اخطار  جدی  هست  بچه ها .

 

رفتم تو اتاق   مورد نظر .  دستیار  بهم خندید ..گفتم دکتر  ..مطمئنی  درد نداره ..گفت خیالت تخت . درد کجا بود . گفتم مزدا جان ..این دستیار رو ولش ..مطمئنی  من الان بی حس شدم ؟ (یکی  نیست  بگه خره دکتر  از  لثه تو خبر داره یا خودت!!؟) گفت بذار ببینم . دستش رو کرد  ته حلقم .. حس  کردم الان زبون  کوچیکم به یک چیزی  خورد!! اه ..بعد انبر روبرد  تو ..من اومدم  تو دلم  آیه الکرسی بخونم گفتم بسم الله الرحمن الرحیم .. چیزه ..اه چی شد ؟ دیدم اسم خودمم یادم نیست ... تی وی  هم داشت فیلم نشون میداد دیدم کلا چشمام هم دیگه نمیبینه به درستی  انگار ..هی به خودم زدم  گفتم صمیم ..به هوش بیا ..نخواب ..تو میمیری  اگر  بخوابی ...نترسی ها .الان تموم میشه . یک آن دکتر  گفت .باز ..باز ..بازتر ... قییییییییییچ ..قروووووچ ..یک چیزی رو داشت دور  خودش  می پیچوند ..درد داشت خیلی ..بدبختی  این که بیحسی  هم اثر  کامل نداشت و  من کاملا حس  میکردم درد رو  و این که چکار میکنه . و بخش  بیهوش کننده اش صدای  غیژ  غیژ   پنس  دکتر  در  لثه ام بود .  کل قضیه بیست ثانیه طول کشید و من با اینکه نمیخوام کسی رو بترسونم ولی باید به جرات بگم زایمان جلوش  لنگ می  انداخت!!! دندون افتاد  تو  دهنم و  من حس کردم دهنم یک آن پر شد از  خون .  اینا سر من  رو سریع بلند کردند و  خونی بود که میریخت بیرون و  نیمه نشسته هی  دکتر گفت تف کن ..تف کن بیرون .. دندون افتاد کف دست خودم ...من فقط  خون میدیدم . باند رو گذاشت محکم تو  حلقم و  روی  دندون عقل و  من  حالم بهم خورد و  داشتم بالا میاوردم ..اینم هی  اصرار که به هیچ عنوان بیرون نریز ..تمومش رو قورت بده ..زود باش  قورت بده ...خدای من مزه شور خون .. درد وحشتناک .رفتم دهنم روبشورم  دیدم دور وبرش  خونی  هست .منم خون ببینم غش میکنم همون  جا.   دهانم  رو شستم و برگشتم . دکتر  نگران نگاهم کرد . موقیعت سختی بود براشون اون دندون. نصفش شکسته بود و  اون بیچاره باید با کنار گوشه هاش رو میگرفته انگار  و این کار رو سخت تر  کرده بود . اومدم  بیرون به همراه توصیه هایی که تا دو ساعت گاز رو محکم بین دندونات فشار بده ..با بینی  نفس بکش ..سعی کن تهوعت رو کنترل کنی ..اصلا اب  دهنت رو بیرو نریز .بعد از دوساعت مایعات سرد بخور ..و تمام .  

خلاصه کنم : تا صبح خونریزی خفیف داشت دندونم .  همسر بس که نگرانم بود  مثل  پروانه دل نگرون  تو  خواب  دورم میچرخید و  خرررررررر ..پففففففففف .. خر .پففففففف.. انقدر  از  این توجهات  خاصش خوشم میاد ..الان میخوام بغلش کنم وسط  شیکمش   نارنجک  منفجر کنم  محبتش  درسته وسط  حلقم!!!! البته اصلا حال معده اش  خوب  نبود ولی خب  من انتظار  داشتم بهم رسیدگی بشه بیشتر . به پسرک گفته بود برو مامانی روببوس  بگو  زودتر  خوب  بشی  الهی .. خودش هم قبل از  خواب  هم می اومد نگام  میکرد میگفت بهت آب بدم  عزیزم ؟ یخ میخوای ؟  ناززززییییی  و  بعد هم شب بخیر . نشستم تنهایی روی  مبل . درد کمتر شده بود . خونه در سکوت ..ساعت یک شب ...خودم رو ناز  کردم ..گفتم تو فوق العاده صبوری کردی ..میدونید شاید  نهایتا من یکی دو بار  گفتم وایییی ..وای ..و تمام . به خودم گفتم انتظار این همه تحمل رو ازت نداشتم صمیم ..بهت افتخار میکنم . کار  هر  کسی  نبود اون بیست ثانیه . و  چقدر  خوب شد که هفته قبل  یک لیست نوشتی برای  اهمیت دادن به سلامتی خودت و  بین بیست مورد  اون اول هاش  نوشتی : جرم گیری و  تعمیرات دندان و  الان دو تاش  تیک میخوره ..به خودم گفتم  خوشحالم که تو با سر رفتی توی شکم ترست .آفرین صمیم و باز هم خودم رو ناز  کردم .به چشم های  خودم تو ایینه نگاه کردم و  دستم رو روی  لپ خودم گذاشتم و نوازشش کردم . حالم بهتر شد . صبح با صورت یک وری رفتم سر کار و  دو روزه اینطوری  هست و  آنتی بیوتیک دارم مصرف میکنم و  دو بار  معاینه شدم و آش  دندونی!!(افطاری) دادم به عزیزانم و  بقیه هم تو راه هستند امشب .   

از  این که اینقدر شجاع بودم خودم هم تعجب میکنم.  اعتراف میکنم من واقعا تا جایی که توان تحمل درد داشتم  دندون پزشکی رو به تعویق میانداختم همیشه .درست مثل آدم های  غیر متمدن .صدای  مته هنگام عصب کشی  تا ساعت ها توی گوشم بود همون چند سال قبل .ولی این بار  دیگه لیست کارهای دندونیم رو نوشته بودم  که در  اولین فرصت برم سراغشون که خودش  اومد  تو بغلم . منتظر یک هدیه بزرگ برای  خودم هم هستم ..از  طرف خودم برای  این همه شجاعت قابل تحسینم .  

  

من اونجا بود که فهمیدم سرعت عمل و قدرت دست دندون پزشک چقدر  میتونه  مهم و حیاتی باشه . از دکتر  میم  تشکر  میکنم برای  خرج این تجربه روی  دندون من . روز بعد اونقدر  مهربون بهم لبخند زد که فهمیدم مورد سختی بوده خیلی  انگار ..و انتظار  نداشته من بتونم  به راحتی  از سر بگذرونم . 

 

جرم گیری هم کردم  . الان هم حس خوبی  دارم خیلی .و دارم برنامه هام رو در فکرم مرتب  میکنم برای  مهمونی امشبم. کنار دهن مبارک هم جر خورده از بس دکتر  شیش دست و پایی داشت میرفت تو حلقم آخرین تیکه رو بکشه بیرون . و البته آخرش بهم عصبانی  نگاه کرد گفت این همش  شکسته بود  خانم !! باید  5 سال قبل می اومدی  شما!!  منم  با دهن پر  از  گاز و وسط  درد گفتم الان وقت دعوا کردن منه  دکتر ؟  طفلی ها  خنده شون گرفته  بود از این دل نازکی خانم کفش قرمز محکم و صبور!   

پسرکم:

مادر که باشی  وقتی که تنها  گریه دردت رو آروم میکنه ..محکم دندون هات روروی هم فشار  میدی ... و بغض میکنی تا پسرک نگرانت فکر نکنه دندون پزشکی  ترس داره ..تا مثل تو ترس  نیاد توی ذهنش و سال ها ازارش بده ..مادر  که باشی و پاره تنت  محکم  همون جای  دردناک رو ببوسه ، اشک میریزه توی  چشمت ولی قل نیمخوره بیاد پایین و میگی خوشحالم تو و بابایی رو دارم  عزیزکم ... 

مادر  که باشی  تازه میفهمی مادرت چقدر  درد کشیده برای بزرگ کردنت ..و همشون رو قورت داده تا تو نبینی ..نفهمی و  حس کودکیت مخدوش نشه ... 

مادر که باشی میفهمی این که دردی نبود ..حاضری بیشتر و بیشترش رو به جون بخری ولی عزیز دلت  یک تب ساده هم  به تنش نریزه هیچ وقت ....  

 

الهی همیشه سلامت باشید ..مراقب دندوناتون  هم خیلی باشید . این دکتر  همون کسی بود که  دوستم رفته بوده برای دندون عقل و  دکتر  انبر رو کرده توی  دهنش  و رفته اون طرف تر .. دو دقیقه بعد دوستم گفته دکتر  تشریف نمیارید ..دندونم منتظره ..دکتر هم گفته اون که الان تو وسط گاز  بغل دست منه!!  حتی نفهمیده  بود  کی  کشیده و  کی رفته.. ترو خدا این حرف من رو جدی بگیرید ..با سر برید وسط  ترس هاتون ...دردش کمتره ..آسیب کمتری هم میبینید . وضعیت تون بحرانی هم نمیشه .  

 

و خبر  خوب  نهایی بعد از  این همه روضه خوندن :   

نتیجه تمرین برکت کائنات   تا روز  بیستم یا بست و دوم  تمرین  چهل روزه    مبلغی  حدود دو و نیم میلیون تومن بود . همش هم غیر منتظره و  شگفتی ساز ... بچه ها هم خبرهای  خیلی خوبی بهم میدن . تو  کامنت ها مینویسیند .

نظرات 85 + ارسال نظر
دلسوخته چهارشنبه 8 بهمن 1393 ساعت 07:46 http://www.loveorhote.blogfa.com

نجمه سه‌شنبه 23 مهر 1392 ساعت 00:48

پری شنبه 19 مرداد 1392 ساعت 12:56

سلام صمیم خانوم. مدتی بود که چون به اینترنت دسترسی نداشتم به وبلاگتون سر نزده بودم. کلی پست نخونده هم دارم. آفرین به تحمل شما. خدا شفا بده ایشالا.

مریم پنج‌شنبه 10 مرداد 1392 ساعت 18:08

صمیم جون آفریییییییییییین به شما
منم فردا باید برم دندونم رو که نصفش هم شکسته شده و الان اذیتم میکنه بکشم.
از دندون پزشکی خیلی میترسم.الان با خوندن حرفهای شما انرژی گرفتم
اینکه منم باید با سر برم تو شکم ترسم. خیییییییلی عالی نوشتی.
واسم دعاکن راحت کشیده بشه.
موفق و سلامت باشی.

پرنیان حامی پنج‌شنبه 10 مرداد 1392 ساعت 11:56 http://manneveshteha2.persianblog.ir/

سلام ؛

نمازو روزه هاتون قبول باشه ؛ ایشالله هیچوقت کارتون به دکتر و بیمارستان و امثالهم نیفته

فکر میکنم همه وبلاگ نویسا این موضوع دندون عقل رو در یک مرحله ای مینویسن ! چون خودمم پارسال که چهارمیش رو جراحی کردم (!) یه اشاره ای کردم تو وبلاگم .
اینکه کسی باآدم همدردی کنه خوبه ؛اما چون خودم اون موقع تنها بودم و تو ی خوابگاه میفهمم چقدر سخته تنهایی دردش تحمل کردن .
موفق باشین و سلامت .

غزل چهارشنبه 2 مرداد 1392 ساعت 14:06 http://ehsasammord.persianblog.ir

مغرور خانوم یعنی حرف من اینقدر بی اهمیت بود که حتی به خودتون اجازه ندادین جواب بدین ..احتمالا دلیلش اینبوده که قربون صدقتون نرفتم ..واقعا که!!!دومین واخرین بارم بود اومدم وبلاگتون ودلم شکست ..موفق باشید دماغ فیل!!!!!!

این کامنت شما بود :
سلام خانومی ..از اشنایی با شما خوشبختم ..نوشتین از مشهدین میشه خواهش کنم خیلی خیلی دعام کنید ....میشه رفتین حرم سلام منو گرم برسونید به امام رضا



غزل جان معمولا وقتی آدم ها از کسی التماس دعا دارند بفاصله ی چند لحظه بعدش به فحش نمیبندنش ... من فقط به بعضی کامنت ها تونستم جواب بودم. انتخابی نبودند . تعریفی ها هم بود که بی پاسخ موند ... امیدوارم امام رضا حاجت شما و خیر و صلاح شما رو اجابت کنند . کلمات شروع و انتهای کلام بار معنایی بیشتری دارند . کاش کمی تامل میکردید ... در پناه حق

رها سه‌شنبه 1 مرداد 1392 ساعت 22:49

صمیم مرسی!! منو از دست یکی از بزرگترین ترس های زندگیم راحت کردیبگو چطوری؟ من در حد مرگ از زایمان میترسم ولی گفتی از کشیدن دندون عقل راحت تره . اگه اینطوره کهمن میتونم راحت تحمل کنم چون چند سال قبل دندون عقلمو کشیدم تازه من قسمتی از استخون فکم و دندون در حین کشیدن دندون عقل شکست و مجبور شدم ایمپلنت بذارم ولی بازم قابل تحمل بود

پس به سلامتی پیشاپیش قدم نی نی رو تبریک مگیم بهت ..

بهمن سه‌شنبه 1 مرداد 1392 ساعت 19:41 http://resanehayenovin.blogfa.com

ما شا الله چقدر پرحرفین شما

غزل خانومی سه‌شنبه 1 مرداد 1392 ساعت 19:07 http://ehsasammord.persianblog.ir

سلام خانومی ..از اشنایی با شما خوشبختم ..نوشتین از مشهدین میشه خواهش کنم خیلی خیلی دعام کنید ....میشه رفتین حرم سلام منو گرم برسونید به امام رضا

امیر سه‌شنبه 1 مرداد 1392 ساعت 14:53

نظرم در مورد متن آخر یا همون ماه مهمانی شاد بود. با عرض معذرت جاش اشتباه شد

ممنونم نظر خودتون رو در میون گذاشتید .
من اجازه ندارم تفکر شما رو عوض کنم ولی اجازه دارم بعدها برای این سو تعبیرها و شاید هم تهمت ها ، در محضر یک شخص بسیار بزرگ از شما منتظر پاسخ قانع کننده باشم ..
در پناه الطاف بی شمار حق باشید انشالله همیشه .

امیر سه‌شنبه 1 مرداد 1392 ساعت 14:47

سلام
نثر نوشتنت قشنگه اما مفهوم نوشته هات نه.من سالهاست میخونمت این غرور کم کم تو نوشته هات پیدا شد تا به اینجا رسید که نوشته آخریت سرپا ریا و تعریف کردن از خودت بود. بعدشم این کائنات نیست عزیزم این بیت المال که شما و بقیه کارمندا دارین مفت مفت میخورین. آخریشم اینکه یه جا نوشتی این آقا خود من نمیشناسه یه نسبت فامیلی دور داریم یعنی بیشتر خونواده من درک کرده تا خود من........این جمله دیگه آخرشه تو نثر فارسی معمولا (درک ردن) برای ائمه و افراد بسیار مهم و فقید استفاده میشه نه آدمایه معمولی.یاعلی

ممنونم نظر خودتون رو در میون گذاشتید .
من اجازه ندارم تفکر شما رو عوض کنم ولی اجازه دارم بعدها برای این سو تعبیرها و شاید هم تهمت ها ، در محضر یک شخص بسیار بزرگ از شما منتظر پاسخ قانع کننده باشم ..
در پناه الطاف بی شمار حق باشید انشالله همیشه .

ghasem دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 23:17 http://www.probux1000.blogfa.com

سلام دوست عزیز .من وبلاگتون رو لینک کردم شما هم لطفا منو لینک کنید. مرسی

انشرلی شنبه 29 تیر 1392 ساعت 14:41 http://anne-gilbert.blogsky.com

خداروشکر من عشق دندون پزشکیم.میدونی بخاطر چی؟ بسکه دندونام رو دوست دارم وازبی دندانی نفرت دارم...من 8سال قبل یه دندون خراب داشتم انقدر نرفتم درستش کنم که یهو دندونم شکست.متاسفانه از دندونهای جلو بود وهنگام خندیدن کاملا پیدا بود..کلی مصیبت کشیدم تا دندون کاشتم.جراحی لثه داشتم
الان تا دندونم رنگش عوش میشه میپرم رو صندلی دندونپزشکی و میگم داش دست طلا بیزحمت اینم روبه راهش کن.
در مورد قیمت ها هم موافقم .یه دندون دارم باید روکشش کنم انقد که قیمت ها بالاس نمیدونم همینجا برم یا جای ارزون ومطمین هم پیدا میشه

پریزاد شنبه 29 تیر 1392 ساعت 13:17 http://zehneziba16.blogfa.com

ووی.من تاحالا دوتا دندون عقلمو به باد دادم.یکیشو کشیدم ولی اون یکی جراحی بود.چون اندازه یه ناخن زده بودبیرون وبقیه توو لثه بود.خخخخخخخخخخخیلی سخت بود.حالا سومی هم داره الارم میده که منم باید بندازی بیرون!

سمیرا شنبه 29 تیر 1392 ساعت 09:43

سلام صمیم جان خسته نباشی عزیزم. تازه با وبلاگت آشنا شدم و بگم که واقعاااااااااا شایستگیه اول شدن رو داشتی و داری.خیلی قشنگ مینویسی خیلییییی. تمام حست کاملا منتقل میشه زندگی با تو و داشتن یه دوست مثل تو خیلی خوبه، خوشبحال اطرافیان نزدیکت.

ممنونم از محبتت سمیرای خوب

سمیراازتهران شنبه 29 تیر 1392 ساعت 09:15

راستی صمیم جان میشه بپرسم کدوم بیمارستان زایمان کردی؟بیمارستان میلاد مگه خوبه که اینهمه تعریفشو میکنن؟اگه راحت نیستی برام ایمیل کن

سلام . من مشهد هستم
بیمارستان سینا بود

سمیراازتهران شنبه 29 تیر 1392 ساعت 09:13

صیمیم جان به موقعم نبود چون تا صبح از درد شدید نمیخوابیدم.بعدشم من یه جایی میرم که رئیسم اونجا میره تو جنت ابد کارش عالیه کل بچه های کارخونه مون اونجا میرن .با عصب کشی شد 408000ت

خوبه. امیدوارم دیگه دچارش نشی هیچ وقت .

اِلےツ شنبه 29 تیر 1392 ساعت 03:40 http://goldheels.blogfa.com/

من نمیدونم چه اصراریه دندون عقل انقد دیر دربیاد و زودم همه میرن میکشن!! یعنی نمیشد اینا وجود نداشته باشن؟:دی

حتما فایده ای داره دیگه ...

حافظ کوزه شکسته جمعه 28 تیر 1392 ساعت 20:30

سلام؛
چندسال پیش ارتودنسی کردم و هنوز ادامه داره.پارسال دکتر گفت یکی از دندونام شیریه و باید می کشیدمش!(این همه سال دندون شیری داشتم و خودم نمی دونستم :| !).
خیلی از درد دندون و اینا شنیده بودم. البته به برکت ارتدنسی هر دو ماه یک بار یه کوچولو درد رو تجربه می کنم!
اول سوزن بی حسی زد.انگار یه تیکه یخ کرده بودن توی لثه م و گشترش پیدا می کرد! یه تق صدا اومد . دکتر پنس رو کرفت جلو چشمم: اینم دندونت!
از مطب اومدم بیرون یا خدا فکم چرا اینطوری شده؟چرا نصفه زبونم تکون نمی خوره! خیلی باحال شده بودم!!! یک ساعت بعدش خوب شد!
پسقل خان راست می گه ها! اگه وسواک بزنین اینطوری نمی شه!!

چه خوب که راحت بوده .. منم زبون بی حس شده بود نصفش . آب دهنم رو نمیتونستم راحت قورت بدم .

بله ..از اون لحاظ که مسلما درسته .

دنا جمعه 28 تیر 1392 ساعت 20:14

فکر کنم دندون من نافرم بوده عزیزم. تا یک هفته پوست روی فکم کبود بود

آخی .. انشالله سلامتی باشه همیشه

گیس گلابتون جمعه 28 تیر 1392 ساعت 18:27 http://www.gisgolabetoon.com

امروز به خودم گفتم بروم ببینم که این که نفر اول وبلاگنویسی شده، چه کسی است و چه چیزی می نویسد. دیدم ای بابا ... صمیم است دیگر. الان دو ساعتیه که دارم در این وبلاگ می چرخم. نکات ترتبتی کودک را خواندم، نوشته های اولیه که باهات آشنا بشوم.
از آشنایی با تو خوشوقتم. بسیار خوشوقت.
انشاالله زود زود خوب می شوی نازنینم

میدانی گیس گلابتون . انقدررررررررررر قبولت دارم که حد نداره . من از این همه دقتت در حلاجی و مرور نکات کوچک رابطه ه ات با خانواده و بهتر کردن آن ها خیلی درس میگیرم ...
ممنونم که هستی برای ما
خدا تو و دکتر و پسر و عزیزانت را حفظ کند الهی .

sana جمعه 28 تیر 1392 ساعت 12:58 http://www.sana63.blogfa.com

دندون من هم هنوز از لثه بیرون نیومده ولی احساس میکنم داره به دندونای نازنینم فشار میاره،...فعلا دکتر نرفتم ولی میدونم که چاره ای جز کشیدن ندارم

باید ببینی نظر دکتر چیه . دندون عقل رو راحت تر براش تجویز کشیدنی میکنند .

مریم جمعه 28 تیر 1392 ساعت 10:16

سلام صمیم جون
می دونم که دیگه صندلی داغ تموم شده
اما به سوال داشتم لطفا:
شما سطح مالی خانواده خودت یعنی دوران مجردی خودت چه جوری بود ؟؟بالا تر از الان ؟؟پاین تر؟؟یا هم سطح؟؟ببخش می پرسم
اخه من الان چون سطح مالی و فرهنگی خانواده شوهرم پایین تره اصلا گاهی مواقع حس خوبی ندارم اما شما ماشاالله همیشه پراز حس خوبی
ممنون میشم اگه دوست داشتی جواب بدی
آخه نزدیک به یک ساله من دارم نوشته هاتو می خورم!!!!!!!!!یعنی خیلی با دقت می خونم
ممنونم..

برای من سطح مالی به معنی داشتن امکانات مالی ملاک نبود و نیست برای همین پاسخ به سوالت بطور خاص و دقیق منظورت رو براورده نمیکنه . . مدیریت مالی داشتن برای من مهم تر بود و هنوزم هست . این که طرفم مدیریت مالی بلد باشه و بتونه و بدونه چی رو چقدر و کجا خرج کنه و اولویت خرج کردن هامون آیا نزدیک هم هست برام مهم تر بود . من تفاوت زیاد در این مساله - اختلاف طبقاتی - رو مشکل افرین میدونم . در مورد سطح فرهنگی هم لزوما هر چی من دوست داشته باشم و دیگران خلاف اون رو ..به معنی بافرهنگ بودن من نیست و بی فرهنگی اون ها . البته بعضی مسائل خب دیگه تابلو هست که نمود بی فر هنگی طرف میتونه باشه ولی این که مثلا اهل کتاب خوندن باشند یا نباشد انقدر برام مهم نبود که رفتار درست و با ادبانه و حریم نگهداشتنشون برام مهم هست .. مثلا گیرم تمام فامیل پدری من تحصیل کرده و از نوع عالی .. و خانواده همسر مثلا ته تهش دیگه لیسانس ..خب این در جایگاهی که سواد و شعور و درک اجتماعی اون خانواده پیشی میگیره به بعضی از همین تحصیل کرده های دور و برم ... نشون میده آدم نباید تو دام بعضی چیزها بیفته و یک عمر آرامش و اسایش خودش رو دو دستی بده و پرستیژ اجتماعی و به به و چه چه مردم رو بخره .. میدونی همش رو گفتم که بهت بگم دقت کن تعریفت کامل و جامع باشه از فرهنگ و امکانات مالی و این ها . تک بعدی نگاه نکن و این ها جز در سایه رفت و امد دو خونواده بدست نمی آد بخشیش . قربونت بشم . لطف داری عزیزم به من.

عسل آشیانه عشق جمعه 28 تیر 1392 ساعت 10:00

برو بابا تو دیگه خیلی هم شورش می کنی ..اول شدی ..بازار گرمی زیادی هم مبکنی .خوش باشی.

من الان شک دارم که نویسنده این کامنت عسل خودمون باشه ..
چون اصلا این سبک نوشتن رو ازش ندیدم تا حالا ..
برم تحقیقات ...

هدی جمعه 28 تیر 1392 ساعت 09:37

صمییییییییییم عاشقتم
خواهر جان این یکی دیگه واقعا برام قابل هضم نیست. یه پول قلمبه رفته تو حسابم که میدونم از کجاست ولی معلوم نیست واسه چی اینکار رو کردن.
هی یادش میفتم بعدش هی یاد تو میفتم بعدش هی ذوق میکنم. بازم مرسی بابت این تکنیکی که یادمون دادی

عزیزم ..چه خوب ..تا باشه از این برکت های قلمبه

شکوه جمعه 28 تیر 1392 ساعت 00:28 http://shokooh-afarinesh.blogsky.com

وایییییییییی صمیم خدا نکشدت،من تصمیم دارم بعد از ماه رمضون برم بابت دندونام. چند تا پرکردنی و یه دندون عقل که نصف نیمه و کج دراومده و سیاه هم شده. منو از بچگی می بردن دندونپزشکی دندونای شیریم رو می کشیدن. از بچگی فوبیای دندونپزشکی دارم. دختر جون ننویس این چیزا رو. من دیگه شب خوابم نمی بره که. میگی نخون خب آدم بدتر مصر میشه بخونه.
وااااااییییی صمییییییم

ببین برو تو شیکمش .. باور کن میتونی .. برو و یک عمر اعضابت و خواب هات رو بیمه کن از دست کابوس ..
اینا اثرات کنجکاوی های خودمونه ها !!!

شوکا پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 22:24

جالبه
هرکس یه اعتقادی داره اما اون چیزی که شما بش میگید کائنات همون انرری که میگن وقتی به خودت تلقینش کنی به سمتت میاد حالا بزرگش کردن و یه جور خرافات قاطیش کردن که اگه داشته هاتو یا چیزایی که مخوای بنویسی همونا میان بهت میدن
بهتر نیست به جا این کارا تلاش کنیم و به جای اینکه رو یه تیکه کاغذ بنویسیم و منتظر معجزه بشینیم یکمی زحمت بدیم از عقلمونم استفاده کنیم و به نتیجه برسیم؟؟؟؟؟؟
البته بی احترامی نشه هرکس یه عقیدخ داره و عقیدش هم محترم

استاد بزرگ .. مثل این که شما کامل متوجه نشدی یا من کامل نرسوندم که این ها همین درخواست ها و نوشتن ها و غیره یک پیش درامدی به اندازه کل عمر آدم باید پشتش خوابیده باشه . فکر میکنی چطوریه که یک عده مینالند که یک قرون هم نیومده طرفشون و عده ای کرور کرور بی حساب و کتاب دستشون میرسه . بدن شما ..ذهن شما .. سلول های شما دارای شعوره . انشالله تا اینجا که موافقی با این دریافت های علمی ثابت شده .... خب وقتی تمام فکر شما که کنترل کننده جسم و روحت هست تمرکز میکنه روی یک چیزی ارتعاشات اون فکر روی مدار تمام سلول های شما تاثیر میذاره ..اینا رو هم قبول نداری ؟ خب یک مثال ساده ..وقتی همش استرس چیزی رو داری ..از چیزی میترسی ..نگرانی داری شب هم کابوسش رو میبنی ...یک جوری رو ت تاثیر میذاره به هر حال ... ما هم یک عده بیکار نیستیم که بشینینم کاسه مون رو بگیریم سمت اسمون و تالاپی صدقه و سکه بیفته توش از کاینات ..نه عزیزم ... پشت این تمرینها حداقل برای خود من شاید به اندازه یک عمر تلاش برای خیر خواهی برای دیگران .. دور شدن از تنفر ..بخشودن و بخشیدن ...نگاه رافت و مهربانی به دنیا ..امید به رحمت خدا و روزی رساننده بودن ذات اون در کنار تلاش خودم و قدم برداشتن خودمه .. ما هم نگفتیم هنوز یالله نگفته دنیا میگه بفرما ..لیست منتخب ارزوهای شما ایناهاش .. تو بسته و مرتب و شیک ..تقدیم ..باید عرق ریخت ..منتهی همه چیز یدی و بیرونی نیست . منسجم کردن افکار ..تمرکز روی خواسته ها و تلاش خودت همه در کنار هم و مهم تر از همه ایمان به خزانه های سرشار الهی که لزوما در عقل کوچک و ناقص من نمیگنجه و تصورش دور از ذهنم و پیش بینی هام شاید باشه ولی امکانش هست و میشه ...اینا رو داریم با دوستان اینجا تمرین میکنیم ... تو مو میبینی و ما پیچش مو عزیزم .. حالا شما بگو خرافات .. قبولشم نکن ... به ما که در واقعیت داره حال میده .. شما هم بشین هی دو دو تا چهار تای خودت رو با عقلت بکن و فکر کن همه چیز فقط تو همون دایره هست و فقط اونچه ذهن و عقل شما قادر به تصورش بوده در دنیا امکان وجود خارجی داشتن رو داره ... . انشااله به اندازه همون دایره هم نصیب کافی داشته باشی ... ما که بخیل نیستیم .. و ما هم گزارش دریافتی های شگفت انگیز و رسیده از جایی که گمانش رو حتی نداریم رو مینویسیم ببینیم جیب کی پر پول تر و مهم تر با برکت تر میشه ... البته بی احترامی نشه عزیزم ...هرکس یه عقیدخ داره و عقیدش هم محترم

سارا پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 17:59

صمیم جان یه کامنت خصوصی دیگه گذاشتم ممنون می شم همین جا یا به ایمیلی که گذاشتم جواب بدی

سارا جان یادم اومد کامنتت رو و دیدم دوباره ارسال کردی .. عزیزم راستش اینقدر این قضیه شخصی هست و از طرفی بدیهی به نظر من که نمیدونم چی و چظور باید بنویسم . من همیتن جا از دوستان خ واهش میکنم برای سلامتی و آرامش خودشون و دوستانشون و عزیزانشون هر کرار خیر کوچیک و بزرگی که فکر میکنند بهشون حس خوبی میده ..انجام بدن و در نهایت برای خودشون و دوستان ملتمس دعا دعا کنند .عزیزم انشالله شما و همگی ما بهره مند بشیم از این حرکت بزرگ گروهی .

دریا پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 17:16

ببین فامیلش دکتر راحتی هست چند وقت رفت امریکا دم و دستگاه و از خارج اورده همون تیپ وهیکلی هست که شما گفتی ..فک نکنم رواقی نبود..فلسطینم هست..

اوه ..اشتباه شد پس .

دریا پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 17:13 http://khateratman29.persianblog.ir/

ببین اگه واقعا همون دکتر باشه حرففففففففف نداره نازگل که دنیا اومد من رفتم واسه عصب کشی دکتر احت** همسایه مامان ایناست یعنی مردم و زنده شدم منی که اینقدر صبرم در دندون درد ودندون پزشکی زیاده جالبه استاد دانشگاهم بود با کلی تجربه روز بعد بی خیال شدم و رفتم همین دکتر هنوز داشتم بعدبی حسی ناله میکردم که اره این شده و اون شده فک کن دو تا دندونو هم زمان بی حس کرده بود یکی رو پر میکرد یکی روعصب کشی از اونجایی که کنار هم بودن اصلا به من نگفت وفقط گفت داره پانسمان میکنه و اینحرفا تا من نترسم خودمم شک کردم چرا اینقدر طول کشید بعد نیم ساعت نمیدونم یا چهل دقیقه بود فکر کنم گفت تموم شد وقتی فهمیدم هم عصب کشی کرده و خراب کاری دکتر دیروزی رو به بهترین نحئو ممکن درست کرده و یکی روهم پر کرده از خوشحالیم رو پام بند نبودم کارش حررررررررررررف نداره احتمالا واسه ده روز دیگه وقت بگیرم و برم واسه چکاپ :)من هم دندون عقلم و کشیدم پیشش هم عصب کشی هم پر کردم واقعا راضی بودم

چقدر ماهر بوده در کارش ..خدا روشکر که متوجه نشدی زیاد .
انشالله ..

ریحانه پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 15:40

هم بی وجدان بود هم روانی .چرا شکایت کردم تا نصفه راهشم رفتم بعد دیگه خودم ول کردم البته یه کم ادب شد دکتره.الانم موقع رانندگی بی نصیب نمی مونه از کلمات قصارم. ولی صمیم جون روزه نگیر چون واسه منم ماه رمضون بود دقیقا روز ۳ بود بعد ۱۰ روز کا بخیه هارو کشیدم روزه گرفتم اذیت شدم بدنم چیزی واسه مقابله نداشت واینکه عقل بالایی هم درد گرفت در عرض یه هفته در حالی که دهنم وا نمی موند اونم درش اوردم.البته یه دکتر دیگه که هر ان فکر میکرد الانه که بمیرم ولی ماشالا مثل این که جان سختم.

آخی .. ببین کار رو به یک جایی باید برسونی که هیچ وقت بار سنگین نفرت از اون آدم روی دوشت سنگینی نکنه .. با این توصیفات ، اون مجازات نشده بلکه تو خودت رو دائم با یاد آوری اون آدم داری مجازات میکنی .برو کار رو تموم کن و یا اگر نمیتونی حداقل بدونی هر چقدر توان داشتی و تونستی تلاش کردی و خیالتراحته ..
من سه روز نگرفتم الان مشکلی نیست شکر خدا . مکمل هم مصرف میکنم با سیزیجات و میوه زیاد تا بدنم کم نیاره .
فدات شم .

آمنه پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 15:28

خدا قوت پهلوون
من هم یه بار این مصیبتو گذوندم و اونقدر اذیت شدم که با وجود درد هنوز سراغ بعدی نرفتم

برو ..دیر نشه بهتره . ددر کمتر میکشی .
قربونت .

نازنین امیر پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 12:43

میشه تجربه کرد ولی
من بیچاره باید به همه پول بدم.به غیر حقوقم وپاداش چیزی بهم نمیرسه!!!همونو بنویسم به نظرت جواب میده؟

ببین حتی خانم های خانه دار یا کسانی که خودشون هم در آمد مشخصی ندارند این براشون باور نکردنی بوده ..
امتحان کنید حتما .
به خودتون بیچاره هم نگید هیچ وقت ..هر چیزی چاره داره

سی سی پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 12:40

منم این تجربه رو دارم و میدونم خیلی بده و باید گفت افرین به شجاعت و صبوریت صمیم جون .الهی این گوگولی نازو بانمکت همیشه سالم باشه

مرسی عزیزم .

نگین پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 11:36

از اول تا آخر متن هی گفتی دکتر مزدا دکتر مزدا بعد وسط گفتی دکتر میم-
یکی از دندونای من خراب شده - 2سال پیش رفتم برا عصب کشی و پر کردن اما قبل من یه آقای هیکل رو یونیت بود و بغل دست دکتر کلی سوزنای ریز رنگی و با هر سوزنی که وارد لثه مبارک اون آقا میشد صدای ایشون در میومد - من اون روز از مطب فرار کردم و تا امروز مراجعت ننموده ام- کار درست رو شما میکنی که نمیذاری ترس بریزه تو دل پسری

نمیگی شاید فامیلیش باشه!!!!
پ میزان تحمل و صبر آدم ها در درد با هم فرق داره . به هیکل هم نیست به نظرم ... برو ..خودت این بار برو .شجاع و سینه ات رو بده جلو و بگو من اومدم .با پای خودم ..
محکم باش .

لیلی پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 01:36 http://leiligermany.blogsky.com

الان که این متن رو خواندم دهنم گس شد. حس دندون کشیدگی دارم. الان هم فکر می کنم آمپول بی حسی زدم و یک طرف دهنم سر هست. اینجا در آلمان برای پر کردن دندان که همسرم به دندان پزشک مراجعه کرده بود دکتره از اول آمپول بی حسی نزده بود بهش گفته بود من یواش یواش کار می کنم هر وقت دردت اومد بگو من از مقادیر کم شروع می کنم به تزریق ماده بی حسی. و جالبه که تا آخر کار نیاز به آمپول بی حسی نشده بود!

لیلی تو چقدر حس میگیری تو صحنه ..به جان خودم نبوغ خاصی در هنر پیشگی داری این طوری که ترعیف میکنی .
درسته . منم فکر میکنم حتی اگر آب خالی هم دکتر بزنه به آدم ولی بگه درد نداره و حس نخواهی کرد آدم باورش میشه . اینطوری که دکتر گفته یعنی به اندازه تحملت هست و تو آپشن به هر حال داری اگر هم دردی باشه ..

نیلوفر چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 22:45

وای وای صمیم کاملا حس کردم نوشته هاتو.صدای غیژ غیژ انبر اون درد زیاد...وای که من یه هفته بعدش درد داشتم.اون یکیم باید بکشم اما فکر اون دردو که میکنم دست و پام شل میشه...زیر دست دکتر انگار که رو ویبره بودم میلرزیدم اما صدام در نیومد. وای خدا یکی دیگه

ببین منو نیلو
با این تعریف هایی که کردم براتون ..اگه لازم بشه بار دیگه هم برم ..
بازم میرم .. کار رو باید انجام داد به هر حال.بهتره اسون تر بگیریمش ...
تو هم مطمئنمتا هفته بعد میری دوباره .

سمیه چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 20:58

سلام صمیم عزیز.
خداروشکر به خودت اهمیت میدی.کاش دندونت قابل ترمیم بود.کلا هر اصلا حی توی روح و جسم دردناکه اما می ارزه.
عزیزم من تازگی با اینجا آشنا شدم و از اعماق قلب بهترینها رو برات آزرو میگنم.

ممنونم سمیه جان
دندون عقل معمولا روش سرمایه گذاری نمی کنند .... مال من شکسته بود و نمیشد کاریش کرد .

خواننده شونصد ساله اینجا و عاشق اینجا چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 20:22

ازدندوناای عقل من فک کنم فقط یه تیکه مونده ای خدااااااااااا کاش میشد بیهوشم میکردن واسه دندون پزشکی
آفرین صمیم بهت تبریک میگم

مرسی .
برو همونم در بیار راحت شی ..میگم بیست خط توضیحات از خودت نوشتی به جای اسم ..خب یک تف میذاشتی ببینم کی بودی عزیز من آخه ....

ماریا - کرمانشاه چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 19:37

آفرین بانوی صبور و مهربونم. واقعا دندون پزشکی مصیبتیه برای خودش اما کاش زودتر میرفتی اون وقت خیلی خیلی راحت تر بود من خودم تجربه ش کردم . آفرین دخمل گلم . حالا که دیگه گذشته اما محلول چای غلیظ ولرم با نمک خیلی زود خونریزی دندون رو بند میاره . مواظب خودت باش. راستی قبول باشه خانوم گل روزه ها و نمازات . صمیم اگه به اندازه انگشت کوچیکه پای راست مورچه دوسم داری وقت سحر و افطار و وقت دعات یه لحظه منو یادت بیار

ماری باورت میشه به یادت هستم و یکهویی اسمت میاد ..هر وقت فامیل های کرمانشاهی رو میخوام اسم ببرم تو هم لابلاش می آیی ...
قربونت بشم ..مرسی از محبتت .

مامان عماد وعمید چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 18:29 http://www.amid83.blogfa.com

در عین حال که آدم ناراحت میشه اینقدر بامزه تعریف کردی که من بیشتر می خندیدم تا ناراحتی.

امسال ختم قران ندارید.

خدا رو شکر خنده اومد روی لب های نازنینت
اگر باشم انشالله

مرحومه مغفوره چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 18:16 http://www.marhoome.ir

چه خانوم شجاع خوبی

من هم وقتی 15 ساله بودم تک و تنها رفتم 4 تا دندون دائمی رو کشیدم و اومدم!
اما الان که سنم دو برابر شده تقریبا، از دم در مطب دندونپزشکی که رد میشم پاها میلرزه!

وایییییییییییی ببین کی اومده اینجا ..خوبی شما خانوم؟
بوی قورمه سبزیش تا اینجا هم اومد ..عجب شجاع بودی ها ..

امیدوارم کیف و مدارکت رو بهت برگردونند ..همون خانم مهربون با دست های کشیده اش

نور چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 17:24

یعنییییا فکم درد گرفت وقتی این پستتو خوندم، بازم به سلامتی،
صمیم جون یادم هست که گفتی برات عکس میفرستم ولی متأسفانه ویندوز لپ تابم بالا نمیاد، انشاالله که درست میشه و من به حرفم عمل میکنم.
التماس دعا :*

راستی انشاالله همییشه تن هر سه تون سالم باشه فعلا.

محبت داری عزیزم .باور کن اصراری ندارم خودت رو تو زحمت بندازی و خوشحال هم میشم انتظاری ایجاد نشه اینطوری ..
مرسی .

نازیلا چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 16:27

سلام وای صمیم واقعا اینقدر درد داشت؟بیا ماچت کنم زود خوب بشی.انشالله همیشه هم خودت و هم پسرک و خانوادت شاد وسلامت باشین

نازیلا به خدا همین یک جمله ات بهترم کرد ..عزیزم ..
ماچچچچچچچچچچچ

سمیراازتهران چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 15:27

سلام واقعا هرچی زودتر بره هم دردش کمتره هم هزینه اش هم ترسش.منکه از بس دیر رفتم که همه دندونام به عصب رسیده بودن یعنی وسط کار فقط به خودم فحش میدادم که چرا این ترسو کنار نزاشتم ونرفتم دندون پزشکی.خب پرکردن خیلی خیلی راحتره واصلا درد نداره.حالا بازم صمیم جان یه شانسی اوردم که کل دندونامو درست کردم(2میلیون شد)و 2هفته ای دیگه حامله شدم وگرنه تو دوران بارداری باید جون میدادم از دندون درد چونکه درستش نمیکنن وقتی بارداری.
ازهمه دوستان خواهش میکنم حتما برن دندونپزشکی بخدا اگه به عصب برسه خیلی خیلی دردناک ووحشتناکه

بازم خدا روشکر به موقع به دادشون رسیدی ..آفرین ...
دو تومن بازم خوبه ..عصب کشی دندونی حدودا چهارصده فکر کنم الان . پر کردنش هم جدا

دریا چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 15:10 http://khateratman29.persianblog.ir/

من از امپول به شدتتتتتتتتت میترسم اون وقت دندون پزشک و اونقدر بی خیالم فک کن حاظر بودم درد بعد سزارین و تحمل کنم ولی امپول نزنن
چه جالب واسه دندون پزشک منم هر وقت نیاز باشه فلسطن میرم و دکتر خیلی ماهریه اول فامیلشم (ر) هست خیلی راضیم..

خودشهههههههههههههه ..دکتر رو.اقی دیگه ..نه ؟
دریا عصب کشی و پر کردنش چطوریه ؟ میخوام برم پیشش احتمالا .

sana چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 15:07 http://www.sana63.blogfa.com

دقیقا از یک هفته قبل از ماه رمضون افتادم تو فکر کشیدن دندونای عقلم ،ترس هم که تلاش خودش رو برای منصرف کردنم میکنه...اینارو هم که خوندم هم ترسیدم هم امیدوار شدم...صمیم جدی دردش از درد زایمانم بیشتره؟؟؟//من میترسم....ماماااااااااان

نه بابا چی چی بیشتره .من اوموقع داغ بودم یک تشبییهی کردم .. الان اگه لازم باشه بازم میرم برا این کار .
نترس . مال من اوضاعش خراب بود .شکسته بود و بخش بیرونی نداشت . چرا میخوای بکشی ؟ دکترت توصیه کرد ؟

رسپینا چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 14:36

بهترشدی خانومی؟افرین به شجاعتت صمیم جان.
راستی درموردثروت وکائنات؟شماگفتی هرپولی که دستمون میرسی بنویسییم.یعنی وقتی چیزی میخریم وحساب میکنیم وفروشنده بقیه پولمون روبهمون میده اونم بنویسیم؟؟؟

خوبم . فدات .
نه دیگه تو هم!!! مثلا یک تراول بدی ماست بخری بعد ذوق کنی 45 تومن کائنات بهت داد!!!!!!!!! نه دریافتی هایی که بهت میرسه .این که بقیه پول خودته ولی مثلا اگه بهت دو تومن تخفیف داد خب میشه هدیه .

سحر چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 14:27

صمیم دارم آذر 87 رو میخونم. دختر اونقدر قشنگ توصیف کردی اون روزا رو که منم دارم وسوسه میشم نی نی بیارم

عزیزم ..ببین این روزهای الانش که دیگه ته خوبی و زیبایی هست ..

خانومی چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 13:01 http://zendegiekhanomane.blogfa.com

سلام عزیزم.
خب خدارو شکر بالاخره از این درد راحت شدی.خوبه کار به بخیه و...نکشید.من دو بار کشیدن دندون به این سبک جراحی و بخیه رو تجربه کردمیه چیزی فجیییییییییییییع
ولی صمیم خانوم من تا کامل لثه و دندونم بیحس نمیشد نمیذاشتم دکتر دست بزنه باید اینقدر مواد بیهوشی تزریق میکرد که من دیگه هیچچچچچچچی نفهمم
انشالا که دیگه دچار نشی گلم

ممنونم. انشالله تو هم دهنت سرویس نشه تو زندگی! ( خخخخخخ)

میدونی ممکنه دوز بالا عوارض بعدی داشته باشه .. من ریسک نکردم به دکتره اعتماد کردم .

الهه چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 12:50

سلام من امروز اولین بار بود که وبلاگ شما رو خوندم و واقعا لذت بردم.اول به خاطر اینکه از پس دندون عقلتون بر اومدین و دوم اینکه شما خیلی شبیه منید شایدم من شبیه شمام.
من ۴ ماهی دارم با کابوس دندون عقلم زندگی می کنم امیدوارم بلاخره از پسش بر بیام.شاید تو یه فرصت مناسب بیشتر راجع بهش با هم حرف زدیم .من الهه هستم و ۲۶ سالم چند روزه دیگه تموم میشه دلیل شباهتمون به همیگه اینه که من خودم و خیلی دوست دارم دلیل بر خود شیفتگی نیست معتقدم آدما تا خودشونو دوست نداشته باشن نمی توننن عشق بورزن یا کسی رو دوست داشته باشن .عاشق اینم که به خودم جایزه بدم و با خودم حرف بزنم و این کار از نظر خیلی ها عجیبه.
خوشحالم از آشناییتون و امیدوارم دوستای خوبی واسه هم باشیم راستی واسم خیلی جالبتر اگه فضولی نباشه بدونم متولد چه ماهی هستین.مرسی

عزیزم .. خوشحالم تو هم این همه به خودت اهمیت میدی ... آفرین ..
من یک فروردینی اصیل هستم .

هدی چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 12:49

ایشالله زودتر رو به راه میشی
منم چند سال پیش دو تا از دندونای عقلم رو جراحی کردم. مال من نشکسته بود ولی چون فکم جا نداشت ریشه دندونا کج شده بود و رفته بود زیر دندونای کناری
دکترم تقریبا یه نیم ساعتی داشت با دندون ور میرفت تا بدون اینکه دندون بشکنه بتونه بیاد بیرون. کاملا درکت میکنم ولی مهم اینه که قورباغه رو قورت دادی
راستی در راستای کادوهای غیرمنتظره ای که برات گفته بودم: یه چیزی که خیلی لازمم بود رو میخواستم واسه خودم بخرم ولی تو این گرما حالشو نداشتم، دیروز یه آدمی که فکرشم نمی کردم برام خرید و بهم داد!!!! . حالا چیز خاص و گرونی هم نبود اصلا ولی خیلی جالب بود که یهویی بهم رسید

بههههههههههههه چقدر خو ب که هدیه مورد نظر زود بهت رسید ... عالیه .

انشالهه همیشه سلامت باشی تو هم .

بهار چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 12:33

من ازت یاد گرفتم وقتی کسی هوامو نداره وقتی نیاز به محبت، توجه و همدلی و ناز کشیدن دارم، ولی کسی هواسش نیست یا روش نمیشه کمکم کنه، خودم برای خودم اینکارو بکنم. حداقل خودم که می دونم چقد گوگولی مگولی و ناز و تو دل برو و دوست داشتنی و معصوم و زیبا هستم! ازت ممنونم صمیم.
دیروز یه آهنگ قدیمی گوش میدادم : زلف را به رخساره ت چو افشان کنی چو افشان کنی چو افشان کنی

حالت جمعی تو پریشان کنی تو پریشان کنی تو پریشان کنی ....

همیشه دلم می خواست کسی باشه که از ته دل اینو برام بخونه، کی بهتر از خودم؟ از ته دل برای خودم خوندم؛ اینا رو از تو یاد گرفتم خانوم زیبا ( صورت زیبا و سیرت زیبا:)

چقدر خوب توصبف کردی حس های زیبات رو بهار جان
عالیه ... همیشه محبت و عشق باید از درون بجوشه ..به منابع بیرونی و استمرار و همیشگی بودنشون نمیشه اعتماد کرد ...

آرزو چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 11:52

صمیم جون
اگه اون سه تا عقلتم کشیدی بی عقل شدی رفتا
اما منم تجربه ی تو رو داشتم منتها دندون عقل من به جای عمودی افقی رفته بود تو لثم و دکتر جراحیش کرد و چهار تا بخیه خورد . صبح این عملو کردمو و ظهرش ته دیگ باقالی پلو خوردم که باقالیاش از بس برشته شده بود مثل سنگ شده بود . تو ته دیگ باقالی پلو نخوردی . می چسبه ها

اوه بنازم حب شیکم رو!! تو هم که خود منی که!
ببین منو ..باقالی برشته شده و تق تق و ته دیگش که باقالی برشته بع سیز مینی زعفرونی چسبیده خوراک رویایی منه همیشه ..
آخ مامان ... گشنم شد ... 5 ساعت تا افطار مونده هنوز که ..

نانا چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 11:44

صمیم؟
من واقععععععععا به تو تبریک میگم
ای شجاع
ای قهرمان
من به عنوان یه نیمچه دندونپزشک که ساعتها با توربین و به قول شما مته!! کار میکنم وقتی برای کار خودم میرم دندونپزشکی تمام بدنم به رعشه میفته رو یونیت!!!
خعلیییییی زشته
نمیدونم چه کنم؟

مادرانت اشکمو دراورد لامصصصصب!!!!!!

مته!!! ببین سواد ما رو ها!!!
اره نانا اتفاقا یک تبلیغ هم دیدم که نوشته بود توربین شخصی خودتون رو داشته باشید .فکر کردنم توربین تولید برق از آب سد رو منظورشه!!!
تو دیگه چرا ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


بوس عزیزم

دختر شیرازی چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 11:40 http://dokhtarshirazi.ir


الهی من بمیرم فقط!
صمیمممممم
آخه توی کفش قرمز صبور مهربون ...!
اصن دلم یه جوری شد!
تو کجایی آخه؟؟
ببین من واقعن دلم تنگت شده
میفهمی؟؟؟

تو کجایی ؟ اصن دود شدی انگار ... نمیگی من پس کی برات تعریف کنم تو هی بخندی من هم نیشم باز شه از دست خنده هات ...؟

مریم چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 11:32

ای صمیم خانومی ترسو من دندون عقل پایین و بالا را با هم کشیدم البته چنان بازی تو مطب دراوردم که دکتر گفت لطف کن و دیگه پیش من نیا ببین چقدر شجاعم
راستی تا حالا پسری را دندون پزشکی بردی؟اگه تجربه ای داری بنویس
همیشه سالم باشی مریم

اون شجاعتت وسط لوزالمعده ام!!!!!
جدی دکتره بهت همین طوری گفت ؟
من دکتره موقع اولین و آخرین اسمیر عمرم بهم اینوگفت!!!!!

مهگل چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 10:49

سلام امیدوارم حالت بهتر بشه احسنت که خودتو اینجوری میندازی تو شکم هیولای ترسات. واقعا خوبه .
شاید این آخرین کامنتی باشه که برات میذارم . چون شیفت هستم و دسترسی به اینترنت ندارم تا آخر ماه مبارک رمضان.
دلم تنگ میشه سعی میکنم اگه شده برم کافی نت و نوشته هاتو بخونم.
التماس دعا

قررررررررررررربونت بشم مهگلی ..مرسی که همین قدر هم هستی با هامون .

فروغ چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 10:27 http://roshaanaa.persianblog.ir

سلام صمیم جون من همیشه مخاطب خاموشت بودم اما الان میخوام روشن شم/منم باید دندون عقلم رو بکشم وسطش قشنگ یه حفره درس شده حالا با این اوصاف من میترسم. مامان یکی از دوستام هم که دندون عقلش رو کشیده بود میگفت تا یه ماه نمیتونسته غذا بخوره.خدا رو چه دیدی؟ ندیدی با یک کشیدن ساده بدون رژیم لاغر شدیم؟

نه فروغ ..یک ماه که موضوع باید خاص و حادبوده باشه ...
من بعد از روز سوم راحت همه چیز میخورم ..درد هم نیست کمی التهاب هست الان . همین .
برو ..مطمئنم از پسش بر میای .

زهره بانو چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 10:21

آفرین بر صمیم شجاع و دوست داشتنی خودمان .

فدات عزیزم .

گلی مامان غزل چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 10:12 http://my-ghazal.blogfa.com

وایییییییییییییییییییییییییییی حالم بد شد!!!!! تمام بدنم لرزید! این چی بود تعریف کردی آخه؟

گلی مگه اخطار قرمز پر رنگ رو نخوندی آخه ؟ من جدی اخطار داده بودم به اونایی که حساسن .

مامان آرسام چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 09:54

سلام صمیم جان خوبی عزیزم چقدر دیر به دیر میای من از خواننده های همیشگی و خاموشت هستم ولی اینقدر نوشته هات شیرین و پر انرژیه که دیگه نتونستم خاموش بمونم وای صمیم جون امان از دندون درد آفرین به شما که بر ترست غلبه کردی .

مرسی عزیزم که هستی .
فدات .

آلیس چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 09:44

سلام عزیزم
ای جووووووونم مادر عاقل خیلی ماهی
خوشحالم که تونستی به ترست غلبه کنی آخه صمیم خودمونیم مگه چاره دیگه ای هم داشتی؟(همراه با خنده شیطانی)
با درد دندونت مهمونیم میدی؟ ماشاله بهت واقعا چطور میتونی؟ حرصت نمیگیره تو این اوضاع مراعاتت نمیکنن؟
دل خییییییلی بزرگی داریخوش بحالت

میدونی آلیس میشد هی به تعویقش انداخت .. خدا روشکر این بار عقل به خرج دادم از بسته بندی آکش در اوردمش!!!
انقدر بهم گفتند که نه ما نمیاییم ..تو استراحت کن ..من خودم اصرار کردم ...چطور فکر کردی خودشون خودشون رو دعوت کردند ؟ بد نوشتم شاید براتون .

مامان هانیا چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 09:41 http://www.haaniaa.persianblog.ir

وای عزیییییییییزم. قشنگ حست رو درک میکنم. چندین سال پیش ۴ تا دندون خوشگل و سالمم رو به خاطر ارتودنسی کشیدم وقتی میکشیدشون بیرون انگار صدای کنده شدنشون از مغزم رو میشنیدم. الانم چند ساله باید برم دندونهای عقلم رو بکشم و همش پشت گوش میندازم. واییییییی صمیم از اون قسمت محبتهای همسر کلی خندیدم چون همسر منم دقیقا این مدلی هست.الهی خیلی سخته آدم گریه ش بیاد و نخواد جلوی بچه گریه کنه.اما کارت عالی بود عزیزم!

میبیتی رتو خدا مدل محبت هاشون رو .همسری از بس به خواب حساسه میدونم کم خوابی براش مساوی مرگ هست .. انتظار من هم بجا بود البته .

مینا مشهدی چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 09:22

صمیم جونم انشالا که بهتر بشی عزیزم !

چهارشنبه هفته دیگه ولادت امام حسن مجتبی منو عشقم عقد میکنیم

میخوایم بریم آتلیه عکس بگیریم صمیم جون میشه آدرس آتلیه شوهرت رو بدی ؟
اگه امکانش نیس که اینجا بگی واسم ایمیل کن اگرم کلا صلاح نمیدونی آدرس بدی بازم من دوستتتتتتتتتتتتتتتتت دارم عزیزم

به سلامتی ..به به به ..
بذار ازش بپرسم ببینم امکانش هست و یا اینکه یک همکار خوب معرفی کنه ..

نفس چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 08:41

سلام خدا رو شکر که بهتری - منم از دندون پزشکی خوشم نمیاد اما به هر حال دندون مهمه و باید رسیدگی بشه -شیرجه تو دل ترسها هم ایده خوبیه خیلی موافقم و اماااااا برنامه چهل روزه جذب ثروت رو گزارشش رو بهت تا روز دوازدهم داده بودم الان بقیه اش : روز پانزدهم ۱۵۰۰۰۰تومن روز شانزدهم ۶۰۰۰۰تومن روز هفدهم۱۵۰۰۰۰تومن و ۲۰۱۰۰۰ تومن واریزی به حسابم داشتم. امروز روز نوزدهم هستش و امیدوار به دریافت یه پول قلمبه . صمیم جان من هر پولی رو که بیاد تو حسابم حتی اگه تنخواه شرکت باشه به حساب میارم و خدا رو به خاطر این همه لطف و محبتی که بهم داره شاکرم. از تو هم خیلی ممنونم دوست تازه من

ووووووووووووووووووووی نفس عالیه ..عالیه .... فوق العاده ....
خوبه کار خوبی میکنی ..دریافتی هست به هر حال دیگه .
فدای تو

سحر چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 08:25

قربون یونای عزیزم برم من که انقدر خوشگل مامانشو دلداری داده :-*
صمیم جان چه حسی داشتی وقتی یونا اونجوری بهت میگفت؟

مرسی ..
عشقی درد آلود .....

نیلوفر چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 05:52

سلام صمیم جان من خواننده خاموشت هستم الان چند ساله. خیلی مطلباتو دوست دارن.
سه ماه پیش زایمان داشتم الان 12 کیلو از قبل بارداریم چاقترم خیلی دپرسم نمی دونم از کجا شروع کنم سرم خیلی شلوغه فرصت ورزش و اینا ندارم تا یه خورده غذام رو هم کم می کنم شیرم هیچ می شه توروخدا اگه راه حلی داری بهم بگو خیلی افسرده شدم تمام لباسام برام تنگ و بیریخت شده

بعد از شش ماهگی بچه میگن میتونی رژیم بگیری ..الان قرار نیست پر خوری کنی ..قرار هم نیست چیزی رو حذف کنی ..میوه و سبزیجات زیاد بخور ..شیرینی های الکی نخور .. خودت رو با برنج فقط سیر نکن .. دست خودت میاد که چی برای شیرت بهتره ..مایعات و شیر بخور همچنین .
میتونی ..از من که بدتر نیستی که ...

عسل اشیانه عشق سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 23:49

اه. اره دندون پزشکی خر است! من که دندون عقلم رو ÷ر کردم. دکتر هم بهم گفته این دندون ÷س کله ات دراومده!!! هیچ جوره با مسواک امکان تمیز کردنش نیست و اگر هم خراب شه کشیدنش خیلی سخته. اینه که از ترسم مسواک رو فر میکنم تو حلقم تا برسه به پس کله ام و دندونه شسته بشه. با این وجود با این پستت ترس افتاد تو دلم. امشب بیشتر دقت میکنم...
الان خوندم که پسرکت هم مریض شده. مریضی بچه ها خیلی بده. ایشالله همیشه تنش سالم باشه

عسل برو مث بچه ادم بکش و راحت ..عقل اگه خراب بشه بخاطر موقعیتش سخت تر هست درمانش ...
تارای گل تو هم انشااله همیشه سلامت و شاد و خندون باشه عزیزم ...

ریحانه سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 23:10

سلامعزیزم خیلی وقته میخونمت ولی خاموش ولی این خاطره دنونت روشنم کرد.چون گیر دکتر ناشی افتادم تا دم مرگ رفتم و بر گشتم.۵ تا بخیه خورد لثه م .و یه رگ گردنمم الان ۳ ساله ازون جراحی میگذره گرفته.اصن تا ۲ ماه سرم یه سانتم حرکت نمیکرد.یاد همه اون دردا افتادم ایشالا زود خوب شی عزیزم.

عجب بی وجدانی بوده اون دیگه ...
ازش شکایت نکردی ؟

~مریم~ سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 22:09

خدا رو شکر که بخوبی تموم شد صمیم نازنین.راستش من کلا" دندون پزشکی رو دوست دارم!! اما تجربه ی کشیدن دندون عقل ندارم، ولی سعی می کنم شجاع باشم. همیشه شاد باشی. مواظب خودت باش

عزیزم ..مرسی .

سارا سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 20:10

سلام
صمیم جان یه کامنت خصوصی برای پست قبل گذاشتم فقط می خواست بدونم کامنتم ثبت نشده یا امکانش نبوده؟
ممنونم

سارا میشه دوباره بفرستیش ؟ باید بگردم پیداش کنم ...بعد چطوری بهت خبر بدم ؟

آمنه سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 19:56

سلام من آمنه مشهدی هم تقریبا مرتب وبلاگتو میخونم خیلی دوس دارم مخصوصا اینکه انقد دقیق حستو مینویسی و اینکه چجوری داری خودسازی میکنی! منم دارم تلاش میکنم تا زندگیم بهتر شه
راستی من چون فکم نسبت به دندونام کوچیکه، دندون عقل اصن در نیاوردم! خیلی خوبه راحتم

آمنه کلا از بیخ راحت بودی تو پس!!!!
فدات شم .

باران سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 19:55 http://www.baran-53.blogfa.com

صمیم جان حالا دیگه بهتری؟؟وای چه پستی بود دستو پاهام داره مثل بید میلرزه اخه دقیقا منم چند روز قبل از ماه رمضان رفتم دکتر وگفت 2 تا دندون عقلتو باید بکشی ومنم از ترس گذاشتم برای یه فرصت دیگه ولی فک کنم شهامتی که تو داشتی رو ندارم مخصوصا الان .
باورت میشه دندونام درد گرفته امیدوارم دیگه گذارت به دندون پزشکی نیفته

نه تو هم داری .برای سلامتیت هم که شده یک بار شجاعت به خرج بده .. میتونی .

همچنین

شوکا سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 19:31


واقعا به این چیزا اعتقاد داری؟
کایینات چی هستن حالا؟

خدمتتون عرض کنم کایینات..الو ..الو ..گیرنده ترکید چرا ؟!!!!!

نیکو68 سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 18:15 http://delneveshtehay-man.rozblog.com

آخی صمیم جان خوشحالم و خدارو شکر که بهتری ...

واقعا جای تحسین و تبریک داری عزیزم،
منم جند وقتیه میخوام به دندونام رسیدگی کنم اما همش از زیرش فرار میکردم
چند روز پیش نوبت گرفتم برای هفته دیگه ، امیدوارم منم مثل تو قوی باشم

نماز و روزه هاتون قبول، خوشی و شادی هات مستدام گلم

آفرین نیکو. حتما از پسش برمیای ..مطمئن باش .

دنیا سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 17:52

سلام صمیم جان، بلا دور باشه ایشالا و امیدوارم بهتر باشید.
من تمرین 40روزه رو از پریروز شروع کردم. روز اول از طرف ی دوست به سینما دعوت شدم کرایه راهمم حساب کرد.روز2 یه بسته تبلیغاتی از یه شرکت خیلی معروف و معتبر گرفتم + ی مبلغ گنده650000تومن که مدت ها پیش ب یه نفر قرض داده بودم.
مطمئنم بهترین ها در راهه
:)

وای خدای من سینما با کرایه ..خیلی با حاله .

آفرین ..فوق العاده بوده شروعت .. هزار بار افرین .

الی سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 17:34 http://www.azelibekhoda.blogfa.com

واااااو...صمیم خانوم من هفته دیگه وقت دندونپزشکی داشتم برای کشیدن چهار تا دندون عقلم...
فکر کنم زنده نباشم تا اونموقع
امیدوارم هر چه زودتر دوران نقاهت رو طی کنید وسلامتیتون رو به دست بیارین...
من عاشق طرز نوشتن شما و اینهمه توانایی در نوشتن هستم واقعا غبطه میخورم...
امیدوارم بتونم مثله شما یه روزی بنویسم...
اگه دوست داشتین منم لینک کنید و هر وقت بیکار بودید به منم سر بزنین و در نوشتن راهنماییم کنید...
براتون بهترینا رو آرزو میکنم

نه میتونی الی ...
فدای محبتت .لطف داری به من .

یک خواننده سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 17:00

سلام
اول از هم اون تو چیکارت شده بازه که گفتییاد عشقم افتادم، هر وقت یک چیزم می شه عشقم پای تلفن اینو بهم می گه،وقتی گفتی دلم خواست الان مشهد بودم کنارش اما خوب الان نمی شه اما مطمئنم که تو یک موقعیت بهتر همه چی جور می شه.
بعد جراحی دندونهای عقل 4 عدد نهفته که من رو کشتن چون 5 بار جراحی کردم و یکبارش دیگه کلن رو یونیت از حال رفتم اما بازم نمی ترسم از دندون پزشکی.
و بعدی تمرین کائنات من هم می نویسم اما نمی دونم چرا کائنات چند روز حتی صفر تومن هم به من نمی دن

میدن ..صبور باش بچه جان .. اینقدر غر نزن .

نیایش سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 16:26

افرین به تو بانوی شجاع

قربون شما

پیراشکی عشق سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 15:35 http://metoyou10.blogfa.com

صمیم جان منم ۳-۲ هفته پیش رفتم تو دل همین ترس!! منم در لحظه تصمیم گرفتم بکشمش. البته این وسط نقش همسرو دکترم و دستیار دکتر م و در اغفال کردن من نباید نادیده گرفت. درد اصلی من بعد از کشیدن دندونم بود. به مدت ۲ هفته هیچی جز آب و چای ولرم نمیتونستم بخورم وفقط اینا آرومم میکرد+ ژلوفن های خوشگل قرمز! بدتر از جای دندونم آفتی بود که کنار لثه ام زده بود از استرس و ترس.
اینه که با تمام وجودم درک میکنم حالت رو. آنتی بیوتیک ها فراموش نشه.

چرا ؟ دو هفته زیاده برای درد و تورم ...
دارم میخورم ... بعد از سه روز امروز روزه گرفتم دوباره ...
قرربونت بشم . .

آتوسا سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 15:07

وای این دندون عقل هم که کلا داستانه من هم یه تجربه جالب ازش دارم : سال .... 86 ( مادر اون وقتا رو شما یادتون نمی یاددد !) بله یه صبح دل انگیز پاییزی با شوهرم رفتیم کلینیک دانشگاه و یه دکتر آشنا و مهربون گفت بهتره که بکشمش چون خیلی عقبه و احتمال پوسیدگی داره .. و در یه لحظه دندون رو کشید ... بعدش برای شوهرم کاری پیش اومد که مجبور شد بره قزوین . مامان و داداش و اینا خلاصه یه طورایی همه اون شب در دسترس نبودن ... بلههههه ... اون موقع بچه هم که نداتشتیم که ... تنها تر از تنها ، ساعن 12 شب با یک درد کشنده ... تپش قلب شدید و بعدشم اصن لرزش دست مواجه شدم خلاصه کار به جایی رسید که تک و تنها زنگ زدم اورزانس 115 ... بله اپراتور گفت بشمار 3 ما اومدیم شاید داری می میری ( البته اینو نگفت ، من حسمو گفتم ) بعد فک کردم حالا الان 2-3 تا سیبیل کلفت اگه بیان ... آخه چه کار کنم ؟! منم که تهنا ... فک کن 2 صبه زنگ زدم به همسایه طبقه 3 ... و زن و شوهر با هم اومدن پایین . و عجب کار خوبی کردم چون همون لحظه 3 تا برادر سیبیل کلفت عزیزهم از 115 رسیدن ... خلاصه بهم مسکن زدن و خانوم همسایه هم لطف کرد و پیشم موند تا صبح . خیلی لطف کرد . ... بله عجب خاطره ای شد . و نتیجه اش هم اینه که الان سالی 2 بار اون یکی دندون عقل رو می دم ویزیت ، چون ... من ... نمیکشمششششش !

واییییییییییییی چقر اتفاق ... و چه خوب که عقلت وسط اون همه درد خوب کار کرد که فتی کسی بیا پیشت ...
انشالله اونم خوب و سالم بمونه همیشه .

ترنم سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 14:16

ای کاش به موقع میرفتی اینقدر اذیت نمیشدی عزیزم

منم یه دونه دارم باید بکشم . ایشالله شهریور ....

انشاله به راحتی و سبکی ...

رز سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 13:58

اووووووووووووووووووووووووووووووه
خیلی ببخشید صمیم جون همچین نوشتی که هر که تجربه نکرده باشه فکر می کنه چکار کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟
یه دندون کشیدی !!!!!
من خودم ۴ تا دندون پر کردم یه دونه عصب کشی و یه دندون عقل هم کشیدم همه رو همزمان !!! آخ هم نگفتم

شجاع ...
مادر پسر شجاع ...
دختر شجاع ..
اصلا خود آقای شجاع بزرگ خاندان!!!!
آفرین ...صد افرین ..دختر خوب و نازنین ...

دنا سه‌شنبه 25 تیر 1392 ساعت 13:23

من هم یه همچین تجربه ای داشتم ولی برا من جراحی به معنی کامل بود.بعد از این که جناب دکتر با دندون ور رفت گفت به لثه جوش خورده باید جراحی بشه. حالا اشکال نداره بعد از بریدن و باز کرد باز این ریشه لعنتی کنده نمیشد. رسما فک من به فنا رفت. بعدش دکتر با ضربه ریشه دندون رو شکوند و دونه دونه بیرون اوورد. فکر کنم 7-8 تا بخیه خورد. تا چند روز نمیتونستم دهنمو باز کنم. باز اینا به کنار، کشیدن بخیه خیلی وحشتناک بود.البته خیلی طول نکشید ولی مغز سرم هم خبر دار شد. این بود انشای من در مورد کشیدن دندان عقل. امیدوارم زودتر خوب بشی عزیزم.تو خیلی مامان خوبی هستی عزیزم

وای چقدر سخت بوده ..
یعنی دکتره مهارت نداشت یا دندون تو نافرم بود؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد