من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

تلگرام : آری یا نه ؟

 

سلام .  

 نظرتون چیه   نوشته های  اینجا رو بعد از  این  تو تلگرام بخونید ؟ 

مزایا : اونجا مناسب  اون فضا ،  نوشته های  من کوتاه و  مختصر  تر  هست ..امکان گذاشتن عکس برام راحت تره .  سریع تر  به روز  میشه  و  اینکه  شما هم دسترسی تون راحت تره  و  هر  لحظه میتونید  متوجه بشید  آپ شده یا نه .   مطالب  اونجا رو  کماکان تا جایی که بتونم در  اینجا هم کپی  می کنم که کامنت ها در  جا و موضوع   خودش  برام ارسال  بشه .

معایب : امکان کامنت در  لحظه  دیگه نیست . راه ارتباطی  من و شما کماکان همین  صفحه وبلاگ خواهد بود . چون کانال هست   رابطه یکطرفه میشه و هیمن منو  دچار  تردید زیاد  میکنه .  دروغ چرا ؟  حتی  بعد اینهمه مدت نوشتن ، باز  هم با خوندن و دیدن کامنت های  شما دلم پر از  خوشحالی میشه . مسلما شما هم از  اینکه نظرتون رو به من میرسونید  حس  خوبی  دارید .  

میخوان بدونم نظر شما چیه و  چه   نکات قوت و ضعفی تو این مدل ادامه  میبینید .؟   

لطفا  به اینستا و چیزهای  دیگه فکر  نکنید  .گزینه روی  میز فعلا تلگرام هست  و بس !!  

 

منتظر  نظرات ارزشمندتون هستم . 

 

هدیه مامان به شما

برای  پری و  مهری  عزیز و همه ی  کسانی که خواستند  مامان براشون دعا کنه. به مامانم زنگ زدم گفتم چندنفر  خواستند با ذکر اسم براشون دعا کنی مامان ..گفت  حالا از  کجا منو میشناسن ؟ من و  منی  کردم و  گفتم  تعریف  شما و دعاهات رو شنیده بودند . از  دوستان منند ..درست گفتم .

مامان امروز برای  پری  عزیز و  مهری  جان  14 ایه الکرسی  هدیه به امام جواد ع  خوند  و  گفت به دوستات بگو  دلشون رو محکم کنند و تلاششون رو بکنند و بقیه رو به خود خدا بسپرند . توکل یادشون نره .وقتی به مرحله ای برسند که جز  خود خدا ، هیچ کسی رو قادر به حل مشکلشون نببینند  درست میشه کارشون ...

آیات اسم اعظم خدا
آیاتی است که با جمله ی بی نقطه ی ( الله لا اله الّا هو) شروع می شود و هر کس که خواسته  ی مهمی-کوچک یا بزرگ-  دارد. اگر ۱۱یازده بار این آیات را با طهارت و حضور قلب بخواند ان شاء الله خواسته ی او برآورده می شود

یک ختم خیلی مجرب که بارها و بارها  امتحانش رو  پس  داده و مامان اونو  به عنوان مهم ترین  حامی تو دعاهاش  می دونه  اسم های  اعظم خداست  که به همون ترتیبی که مامان گفت اینجا براتون می نویسم . امیدوارم  دل های  پاکتون   نتیجه  بگیره و  من رو  هم از  دعاهای  خوبتون  بهره مند کنید و اگر خبر خوبی  داشتید  همین جا بهم اعلام کنید  تا دل ما هم شاد بشه .

این هم هدیه مامان به همه ی  دوستان خوبم:

در این ختم   آیاتی از  قرآن که نام  خداوند یا صفات او را  ذکر  کرده  باید  11 مرتبه و  به مدت   5 روز   (به نیت  5 تن آل عبا ع  )بخوانیم .مامان گفت به روز  پنجم نرسیده  ، انشالله اگر حاجت به صلاحتان باشد در دستان شماست.وضو فراموش نشود .

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلَا نَوْمٌ ۚلَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ 255(بقره)

۲-اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ 2 نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاهَ وَالْإِنجِیلَ۳مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ۴(آل عمران)

۳-اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ٨ (طه)

۴اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَا رَیْبَ فِیهِ ۗوَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّـهِ حَدِیثًا 87(نساء)

۵-اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ وَعَلَى اللَّـهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ 13(تغابن)

ستاره های قدر سال 1395

 اسامی  همراهان در آخر  پست اضافه می شود :  

هر سال اینجا دور هم ختم قرآن می کردیم . یادتونه ؟  هر سال برای  همه ی  کسانی که اینجا  تو  این کار شریک بودند  یا دلشون با ما بود   دعا میکردیم ..  امسال دلم میخواد در  حد  توانمون چراغ این کار رو روشن نگه داریم ...هر کسی  هر  جزیی از قرآن  رو تونست در  این شبهای  عزیز قدر  بخونه فقط  کافیه به من اعلام کنه  تا به نام خودش براش  بنویسم . انتخاب  جزء با خودتون باشه . من فقط  منشی تون میشم . می دونم خدا از  نوشته و ننوشته آگاهه ولی  دلم میخواد  اسامی زیبای شما و  جزء هایی که می خونید   اینجا هم  ثبت بشه ... من هم  دعا می کنم خداوند آگاهی و بیداری و روشنی به دل همه مون بده .

اگر  دوست داشته باشید  همگی مون هر  جای  دنیا که هستیم  شب قدر سوم  از  اذان مغرب  تا اذان صبح  تو  هر  ساعتی که تونستیم  برای  همدیگه  دعا کنیم  


این ها بخشی از  دعاهای منه برای شما :

خدایا  به هر وسیله ، روش و  راهی که خودت صلاح میدونی   از  ما مراقبت کن . خودمون هم حواسمون به خودمون هست ولی  خب  حواس  تو  جمع تره و  خطا تو  کارت نیست ...


خدایا  به ما  توان  بده از  عقل و  معرفت خودمون استفاده عملی کنیم .هر  حرفی رو  قبول نکنیم ...هر  چیزی رو باور  نکنیم ..اگرکسی  ما رو از  تو   ترسوند، تو به دل ما امید و  جرات برگشت بده ..خدایا  بیشتر  از اینکه از  داغ و رفش تو بترسیم  به رحیم بودن و بخشنده بودنت چشم داریم ..بذار با خنده و  شادی و  عشق  باهات حرف بزنیم  نه همش  تو  گریه و  عزا و  قیافه گرفته و  آشفته ...


خدایا  سایه مامان بابا ها و یا دعای  خیرشون (اگر  نیستند) رو روی سر  ما حفظ کن و برامون نگهشون دار ..بچه هامون رو خودت محافظت کن  و  تو یک کلمه : کمکمون کن با سعه صسدر و  دل بزرگ و بخشنده، جمع گرم و صمیمی خونواده و فامیل رو  حفظ کنیم و اگر  نداریم   دوستان خوب و  همسایه های  دلسوز  سر راهمون قرار بده .


خدای  مهربون : لطفا ..لطفا ..لطفا .. ما رو با عزیزانمون آزمایش نکن ..برامون نگهشون دار  یا اگر  دیگه نداریمشون و پرواز  کردند  به سمت خودت ، بهمون صبر و  آمادگی  پذیرش بده  تا بتونیم  با این موضوع کنار بیاییم  و  راضی  باشیم به رضای  خودت 


خدایا  لغزش و  وسوسه و  گناه ، تو یک قدمی  همه مون هست . خودت  کمکمون کن  دست اونایی که لغزیدند رو بگیریم ...ته دل مسخره شون نکنیم و خودمون رو  عابد و زاهد و  اون ها رو آلوده دامن ندونیم ... هیچ چیز  از هیچ کس  دور  نیست ...تو فقط  به ما  کمک کن  نجابت  و  اخلاق رو توی کار و  نگاه و  چشم و دست و  رفتار و گفتارمون  داشته باشیم ..همه چیز  یه تیکه روسری روی  سر و  دو تا تار  مو نیست ..اخلاق   تعریفش  خیلی  وسیع تر  از  این حرف هاست ...


عزیز  دوست داشتنی و  خوب ، به ما  صبر ..صبر ..صبر  زیاد و  دل بزرگ بده ..چه تو  تحمل  بد ادایی های بچه مون تو  غذا خووردن ..تو مشق و درس  هاش .. تو  غر  غر  های از سر  خستگی و  بی حوصلگی  همسر ..توقعات والدین ...چه در  تحمل  ناملایمات زندگی ..اون چیزهایی که خلاف میل ما شد .و بعدها می فهمیم  خوب شد اینطوری شد ..صبر و  حوصله ی زیاد ،  یکی از  پایهه ای  موفقیت و  تعامل با آدم های  زندگی مون هست .


خدای  خوبم ،  ما رو بیشتر  از  علم ، مشتاق  معرفت کن .. این همه آدم مدرک دانشگاهی  گرفتند و  علمشون زیاد شد ولی  دریغ از  معرفت ..علم لزوما با عمل  همراه نیست ..ولی  معرفت که باشه  عمل  رو هم در  خودش  داره ... خدایا کمکمون کن سخنرانهای  خوبی  نباشیم ..بذار  کمی  هم قدم برداریم  تا راه رو خودمون یاد بگیریم ...


خدایا  چشم بینا بهمون بده قدر  داشته هامون رو بدونیم ...زندگی  و تجملات و  اینو بخرم و  اونم داشته باشم  ما رو  از  خودمون .. وظیفه آدم بودنمون..از  انسانیت دور نکنه ....کمی بالاتر از  خونه ..شهر و  کشور  خودمون رو هم  ببینیم .. ماها با تمام مردم دنیا  و  تمام چیزهایی که روی  این کره هست  سر سوزنی  هم در  آفرینش  جهان های  تو  حساب  نمیشیم .. لطفا  چشم های  باز و  روشن و  عقل  غیر آک و  تلاش برای  شناخت بهمون بده ...


خدایا اگر  پول و  مال زیادی بهمون دادی   بلند نظری و  جنبه اش رو هم بده  و  اگر   پول ندادی  مناعت طبع و  تلاش بیشتر  و راه درست و  حلال بهمون بده ... ما رو  ابتدا لایق  داشتن  داشته ها و ارزوهای بزرگمون قرار بده بعد  اون ها رو تو  دومنمون  بذار ...لقمه گنده تر  از  دهن   نده ..دهن گل و گشاد  برای  دریافت  نعمات و  خیر و برکت بهمون بده ...خدایا  به ادبیات من نگاه نکن  به مفهوم  پشتشون  لطفا توجه کن .


مهربان  بخشنده ، دل های ما رو به آدم های  خوب  وصل کن ..هر جای  دنیا که باشند ..تو هر عصر و زمانی که بودند یا هستند ...این اتصاله خیلی کمکمون میکنه رشد پیدا کنیم ..گاهی یک کلمه از یک آدم قرن های قبل ، جوری به دل میشینه که هیچ واعظی  تو  هیچ  شبکه و  برنامه ای  ب نمیتونه اونطوری  ما رو  متوجه خودمون و  اوضاعمون کنه ...


و اینکه خدایا  ما رو از قید  پوسته  های  دروغین  روی  واقعیات   ازاد  کن و  کنه و  عمق  وجودی آدم ها و  اول از  همه خودمون رو بهمون بشناسون ...و  کمکمون کن این عمر و فرصتی  محدودی که داریم  مثل آب  از  مشتمون نریزه و  ما  نمونیم و حسرت .. لطفا بهمون توان بده  فرق  واقعیت رو از  دروغ ، عشق رو از  هوس،  دوست رو از  دشمن و  خیر و از شر  تشخیص بدیم ..خیلی  تقاضای  زیاد و بزرگیه  ولی  تو بزرگ تری  خدای  بی همتا....


و این هم  بخشی از  دعاهای  سال های قبل ، برای  مرور  و آمین  قلبی  :


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم  

من برای  همه کسانی که توی  این کار شرکت می کنند  و برای همه بندگان خدا این ها رو میخوام: (دعاهای سال 1394)

1-     از  خدا میخوام اونچه از خیر و خوبی و بر کت  که به ذهن ما نمیرسه یا میرسه و برای  همه خوبان و نیکان از روز  ازل تا  روز ابد در  نظر  گرفته برای ما هم مقدر   کنه..برای  ما یعنی  همه ادم ها..همه ..حتی  رفتگان  

2-      از خدا میخوام به بزرگی این  شب های  بزرگ  بهمون نشون بده که همیشه دست ما توی  دست هاشه ..گاهی یک فشاری  از  محبت تا یادمون بیاد دستمون رها شده نیست ..یک اشارتی ..یک لطفی ..یک نشانه ای که بیشتر ببینیم و دلمون روشن تر بشه ... 

 

3-     از  خدا اونچه به صلاح ما و همه بندگانش  هست از  سلامتی ..تا برکت و رزق حلال و روزی  گشاده و  دستگیری  زیر دستان و  حرمت و اعتبار و ابرو و  دل بزرگ و  سینه  پاک و بی کینه و بی الایش  میخوام  

 

4-     از خدا میخوام  اونقدر  از  این کائنات بزرگ و سرشار  از ثروت نصیب ما کنه که خودمون هم باورمون نشه..به کوچکی  ارزوهای ما نگاه نکنه..به بزرگی  کرم و محبت خودش  بهمون بده ..از  خیر و برکتی که توی  دنیا  و همه کائنات موج میزنه 

5-     از خدا میخوام بهمون فرصت بده اگر از  کسی  دلخوریم..اگر  دل کسی رو شکوندیم..اگر  ندونسته لقمه شبهه دار تو زندگیمون اومده..اگر  گناهی  کردیم و حق الناسی روی  گردنمونه ..اگر بیحرمتی  کردیم و حریمی رو شکوندیم..اگر  چیزی  گفتیم و دلی رو به درد اوردیم..اگر  گاهی دور شدیم ازش ..بهمون فرصت جبران بده..بهمون فرصت توبه بده..برمون گردونه دوباره توی  اغوش  مهربون و امن خودش .. 

6-     از خدا میخوام بچه هامون...این گل هایی که دست ما امانتن رو حفظ  کنه خودش و روزی که خواست  هر  امانتی  رو بگیره اگر زنده بودیم صبوری و  پذیرش مشیت اون و اگر  نبودیم دعای  خیرمون رو بدرقه راه اون امانت کنه .. و اگر  لیاقت داشتیمبه همه مون نعمت پدر و مادر شدن و چشنیدن طعمش رو محبت کنه .

 

7-     از خدا میخوام زندگی  مون سالم و پاک باشه..دلمون پیش یک نفر باشه .. دستامون..چشمامون... به خودمون و دست های  همراه زندگیمون دروغ نگند ..فکرهای  وسوسه انگیز توی  دلمون نیاد ..دور  باشیم از  شیطون و نزدیک باشیم به دنیای پاک و بزرگ اراده  خوب و ایمانی قوی  

 

8-     از خدا میخوام تو دلمون بندازه اگر سست بودیم توی  تشکر ازش ..توی قدرشناسی ..توی  نماز ..یاد اوری  نعمت هاش ..بهمو ن اراده خلل ناپذیر بده..بهمون شیرینی یادش رو بده...بهمون باز شدن گره های زندگیمون با تمیرین روی  مرتب به یاد اون بودن رو هدیه بده... 

9-     از خدا میخوام مریض هامون رو ..همه ادم هایی که از  درد رنج می کشند رو صبوری وسلامتی بده..گاهی  دردها لازمند برای ما..اگر طاقتش رو نداریم از راه های  راحت تر ما رو امتحان کنه..کاری کنه اخرش تجدید نشیم..به اندازه وسع و توانمون صبوری بخواد از ما..اگر  دردی هم داد درمانش رو بده..اگر  بیماری داد  قدر  عافیتش رو هم بده..با چیزهای سخت امتحانمون نکنه..مریض هامون رو به کرم و  رحم خودش  شفا بده و  درد رو از  تنشون برداره ... 

10-از خدا میخوام این شب های بزرگ و لبریز از برکت ونعمت یادمون بندازه چقدر در  مقابل این دنیا ..اسمان ها وزمین ما کوچیک و ناتوانیم..مغرور نشیم به دو تا کلمه ای که یادگرفتیم و دور  نشیم ازش وباد غرور نپیچه توی  وجودمون و گرد باد بشه و همه خوبی هامون رو با خودش ببره.. 

11-از  خدا میخوام اگر بعضی هامون با لباس  کثیف و پاره اومدیم توی  مهمونیش و رومون نمیشه بریم جلو...بیاد و یک دست لباس  پاکیزه از اراده و  توبه تنمون کنه و دستمون رو بگیره و ببره سر سفره و با دست های  خودش برامون لقمه بگیره و ما دیگه شرممون نیاد از اون همه کثیفی و دور بودن از شان صاحب  مجلس .. 

12-از خدا برای  همه ادم هایی که ستاره این شب ها می شند با خوندن این  کتاب  زندگی  معرفت ودرک اون رو میخوام..دونستن اینکه راه هایی دیگه ای هم هست برای رسیدن به خدا ولی  شاید اسفالت نباشه..شاید  دور  زدن اضافی باشه ..شاید  به بیراهه بره..شاید اب و ابادی  نباشه توی  راه و تلف  بشیم..شاید  امنیت نباشه و راهزن همون یک ذره ایمان و اعتقادمون رو هم ببره با خودش ..از خدا میخوام توی راه مستقیم همه مون رو هدایت کنه 

13-از خدا میخوام اروزهایی که به نفع ما نیست رو براورده نکنه و به لابه و زاری  ما توجه نکنه..اونچه به صلاح ماست پیش بیاد ..هر چند حکمتش رو سال ها بعد بفهمیم..از  خدا میخوام اراده اون در راستای   اروزهای  ما قرار بگیره و  خیر و برکت در  همه ارزوهای  ما نصیب  همه بشه . 

14-از خدا میخوام ردای  نورانیش رو باز کنه..هممون رو مثل مادری که نوزادش رو بغل میکنه با مهر در  اغوش بگیره... و دست نوازش روی سر هممون بکشه و روزی که اعمال و کرده ها میاد جلوی  نظر و اشکار  میشه اون هایی ک همیشه قایم میکردیم رومون سفید و  دلمون اروم و دست هامون پاک پاک باشه.. 

15-از خدا میخوام دلمون از  نفرت خالی و از  عشق  به همه ادم ها پر باشه ..جایی  نمونه سیاه توی  دلمون..هر کس بدی  کرده بهمون رو ببخشیم و براش  ارزوی خیر  کنیم..هر کس بد ما رو گفت خوبیش رو بگیم و به خدا بسپاریم..بهترین قاضی  خودش هست .. 

 

 من همین دعاها رو بلدم..بیشترش  میشه تکرار ..هر چی  اومد توی  ذهنتون لطفا برای  همه خیر و خوبی  بخواهید.برای براورد ه شدن  حاجات و ارزوهایی همتون به شرط اینکه به صلاح  ما باشند و خیر و برکت برای دیگران باهاش  همراه باشه دعا میکنم..  

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم  



من این دعاها رو  برای  همه دوستان و به نیابت از همه اونایی که همراهی میکنند با ما مینویسم اینجا ..گفتنش از  من ..اضافه کردن بهش و آمینش با شما ..دعا رو بین دو بسم الله قرار  میدیم تا حفظ شه و ارزش  پیدا کنه ..(دعاهای سال 1393)

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل  فرجهم  

 

1- این ختم قرآن رو از طرف شما و خودم ،  اول هدیه میکنم به امام زمان ، برای سلامتی و  خوشحالی ایشون ..برای گوشه نگاه نازنین و با برکتشون به همه ی ما ...و بعد هدیه به تمام ائمه و امام های معصوم  از حضرت ادم تا حضرت خاتم (ص).   

 

2-این ختم قرآن و ثواب و برکتش رو  تقدیم میکنم به تمام رفتگان و درگذشتگان خودمون ،  خونواده هامون ، همسایگان و  عزیزانمون ...انشالله بهره کافی و نور الهی و برکت و درجات عالی و همنشینی با خوبان و اولیای  خداقسمت همشون بشه ..و همچنین تقدیم میکنم به تمام رفتگان  به قول مامانم بی وارث و بد وارث ..بی صاحب و بد صاحب ..از ازل تا ابد ...انشالله اونا هم بهره مند بشن و برای  برکت و سلامتی زندگی ما دعای  خیر بکنند ...  

 

3- آرزو  میکنم به حق آیه آیه شریفی که روی  لب ها و دل های  شما میاد خدا در این شب های بزرگ و عزیز، سلامتی ..برکت و  ثروت های بی شمار ...عمر طولانی و پر برکت ..سعادت عزیزان و  خیر دنیا و آخرت ..عافیت  دنیا و آخرت ، بی نیازی  مطلق از  غیر  خدا .. ماشین و  خونه و  تفریح سالم و سفر های شاد و  مال فراوون که زمینه خیر و برکت و  دستگیری  نیازمندان باشه بهمون بده و  برکتش رو بیشتر کنه .دلمون رو پاک ، نیت مون رو خالص و  اهدافمون  رو متعالی تر  کنه ...نه تنها در روزهای بعد از یایان این  شب های بزرگ، بلکه  در تمام لحظات عمرمون   

 

4- برای سلامتی  همه ی مریض ها ...عزیزانمون که منتظریم یک بار دیگه چشمون رو باز کنند و نگاهمون کنند ..به زندگی عادی  برگردند و دوباره صداشون رو بشنویم ..برای  برطرف شدن بیماری های  جسم و روح همه مون دعا میکنم ..برای تمام پزشکان و  کادر درمانی که در  هر  لحظه ای از زندگی مون برای سلامتی ما قدم برداشته اند دعای خیر میکنم و همچنین برای   معلمان ، مربی ها و هر کسی  که در  رشد و تعالی ما نقش داشته یا چیزی ازش یاد گرفتیم که حالمون رو بهتر  کرده بهترین آرزوها و دعاهای  خیر و  نیک دنیا رو تقدیم میکنم .برای  همه اونایی که  از  دکترها ناامید شدند  یا گفتند  چاره ای  جز صبر ندارید هم سلامتی کامل و  اتفاق یک معجزه یا هر  چیزی که بهشون ارامش و  تسکین بده از  خدا میخوام و تقدیری زیبا و  شاد و روزهایی آروم برای  دور و بری ها و  اطرافیانشون . 

 

5- برای تمام دوستان و دشمنان خودمون دعا میکنم .برای دوستان بخاطر  خوبی هاشون و برای  بدخواه ها ..حسودان و  دشمنان مون برای  اینکه به ما یاد آوری  میکنند چه نعمت هایی داریم که بقیه ازش محروم اند و ما لایق داشتنش بودیم .. برای  اون ها آرامش ...دل پاک و بی کینه و  برکت و خیر  بی شمار  آرزو میکنم .

 

6- برای  تمام کسانی که در  بند و زندان هستند ..چه مادی و چه  روحی ..در بند عادات بد و نفس وسوسه کننده ..در بند زندان و میله های سرد بخاطر  اشتباهیث که عمدی نبوده  ..در بند  وابستگی به کسی یا چیزهایی که خیرو صلاح ما در بودن با اون ها نیست ..اروز میکنم از  این بندها رها شیم و خدا اونچه که خودش  میدونه از خیر و مصلحت رو برای ما پیش بیاره و دل ما رو محکم تر  کنه در  اتکا و اعتماد به خودش ...

 

7- برای  تمام پدرو مادرها..تمام بچه ها ..خونواده ها ، جمع های  گرم و صمیمی و  لبریز از  خاطره و خنده و شادی  آرزو میکنم ...اگر  نداریم یا از  داشتنش محرومیم دعا میکنم خودمون روزی  یک خونواده رو دور  هم جمع کنیم و شرایطی روفراهم کنیم براشون که شادی ،باوری  غیر ممکن نباشه براشون ...سلامتی و عافیت و عاقبت به خیری   تموم نی  نی  های  توراهی ، یا تازه به جمع ما پیوسته و سلامتی  مامان باباهای  گلشون رو از  خدا میخوام .برای  اونایی که چشم انتظار هستند برای یک فرشته آسمونی هم تقدیر الهی و  صبر و رسیدن روزی رو میخوام که بوی  تن نوزادشون رو با تمام وجود ببلعند ...و اون رو در آغوش بگیرند ..فرزندی  سالم و صالح و  اهلی و با اینده ای روشن ..

 

8-برای بهتر شدن زندگی  همه ی زوج ها ..برای  گرم شدن چراغ دل و زندگیشون ..برای  سر و سامان گرفتن  همه مجردها ..  پیدا کردن  همراه و  همدم مناسب  و  هم کفو در  تمام شئونات  برای همه کسانی که  تنهایی و سختی رو تحمل کردند و  پاکدامنی و حیا و نجابت  روح و  جسم رو حفظ کردند-  چه اون هایی  که هنوز ازدواج نکردند چه اون هایی که در شرف تشکیل یک زندگی  جدید هستند-  دعا  میکنم  . و آرزو  میکنم  تصمیم های زندگی  همه مون به خیر و عافیت و سلامت ختم بشه و برامون  خوشبختی  و  تعالی  مراتب انسانی و  دنیایی و اخروی  رو با خودش بیاره ..

 

9- برای  همه مون دعا میکنم لطف و بخشایش و  رحمت خدا شامل حال همه مون بشه و  خداوند اونچه که از روی  غفلت یا حتی عمد انجام دادیم و  عاقبت و عقوبت سختی  براش مقدر شده رو(با تلاش و  جبران و  دعای خیر)  قلم عفو بکشه  و به دعای  خوبان و نیکان در  این شب های خاص و روزهای  پر برکت ما رو در هم گروه آمرزیده شدگان و سعادت مندان و  بندگان خاص و خالص و بی آلایش خودش  قرار بده ...و روزهای بعدی ما شروعی دوباره باشه برای  اینکه منبع خیر وبرکت و  شادی به خود و دیگران باشیم ...

 

10- از  خدا میخوام بهمون توفیق بده در  این شب ها باعث و بانی  کار  خیر بشیم   حتی شده یک ظرف کوچیک افطاری یه همسایه یا عیادت یک بیمار ..یا یک تماس با  فامیل یا اشنا و دوستی   که ازش مدت ها غافل موندیم .. یا شاد کردن دل یک بچه ی  کوچولو با نیم ساعت بازی و آوردن خنده به لب هاش..یا کمک به مامان یا هر کس عزیز زندگیمون ...با هر  چیز  و به هر  نحوی که از  دستمون بر میاد . 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


این شما و این همه دعاهایی که من میتونم براتون از  ته دلم ارزو کنم : 

    

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم  

من برای  همه کسانی که توی  این کار شرکت می کنند  و برای همه بندگان خدا این ها رو میخوام:(دعاهای سال 1391)

1-     از  خدا میخوام اونچه از خیر و خوبی و بر کت  که به ذهن ما نمیرسه یا میرسه و برای  همه خوبان و نیکان از روز  ازل تا  روز ابد در  نظر  گرفته برای ما هم مقدر   کنه..برای  ما یعنی  همه ادم ها..همه ..حتی  رفتگان  

2-      از خدا میخوام به بزرگی این  شب های  بزرگ  بهمون نشون بده که همیشه دست ما توی  دست هاشه ..گاهی یک فشاری  از  محبت تا یادمون بیاد دستمون رها شده نیست ..یک اشارتی ..یک لطفی ..یک نشانه ای که بیشتر ببینیم و دلمون روشن تر بشه ... 

 

3-     از  خدا اونچه به صلاح ما و همه بندگانش  هست از  سلامتی ..تا برکت و رزق حلال و روزی  گشاده و  دستگیری  زیر دستان و  حرمت و اعتبار و ابرو و  دل بزرگ و  سینه  پاک و بی کینه و بی الایش  میخوام  

 

4-     از خدا میخوام  اونقدر  از  این کائنات بزرگ و سرشار  از ثروت نصیب ما کنه که خودمون هم باورمون نشه..به کوچکی  ارزوهای ما نگاه نکنه..به بزرگی  کرم و محبت خودش  بهمون بده ..از  خیر و برکتی که توی  دنیا  و همه کائنات موج میزنه 

5-     از خدا میخوام بهمون فرصت بده اگر از  کسی  دلخوریم..اگر  دل کسی رو شکوندیم..اگر  ندونسته لقمه شبهه دار تو زندگیمون اومده..اگر  گناهی  کردیم و حق الناسی روی  گردنمونه ..اگر بیحرمتی  کردیم و حریمی رو شکوندیم..اگر  چیزی  گفتیم و دلی رو به درد اوردیم..اگر  گاهی دور شدیم ازش ..بهمون فرصت جبران بده..بهمون فرصت توبه بده..برمون گردونه دوباره توی  اغوش  مهربون و امن خودش .. 

6-     از خدا میخوام بچه هامون...این گل هایی که دست ما امانتن رو حفظ  کنه خودش و روزی که خواست  هر  امانتی  رو بگیره اگر زنده بودیم صبوری و  پذیرش مشیت اون و اگر  نبودیم دعای  خیرمون رو بدرقه راه اون امانت کنه .. و اگر  لیاقت داشتیمبه همه مون نعمت پدر و مادر شدن و چشنیدن طعمش رو محبت کنه .

 

7-     از خدا میخوام زندگی  مون سالم و پاک باشه..دلمون پیش یک نفر باشه .. دستامون..چشمامون... به خودمون و دست های  همراه زندگیمون دروغ نگند ..فکرهای  وسوسه انگیز توی  دلمون نیاد ..دور  باشیم از  شیطون و نزدیک باشیم به دنیای پاک و بزرگ اراده  خوب و ایمانی قوی  

 

8-     از خدا میخوام تو دلمون بندازه اگر سست بودیم توی  تشکر ازش ..توی قدرشناسی ..توی  نماز ..یاد اوری  نعمت هاش ..بهمو ن اراده خلل ناپذیر بده..بهمون شیرینی یادش رو بده...بهمون باز شدن گره های زندگیمون با تمیرین روی  مرتب به یاد اون بودن رو هدیه بده... 

9-     از خدا میخوام مریض هامون رو ..همه ادم هایی که از  درد رنج می کشند رو صبوری وسلامتی بده..گاهی  دردها لازمند برای ما..اگر طاقتش رو نداریم از راه های  راحت تر ما رو امتحان کنه..کاری کنه اخرش تجدید نشیم..به اندازه وسع و توانمون صبوری بخواد از ما..اگر  دردی هم داد درمانش رو بده..اگر  بیماری داد  قدر  عافیتش رو هم بده..با چیزهای سخت امتحانمون نکنه..مریض هامون رو به کرم و  رحم خودش  شفا بده و  درد رو از  تنشون برداره ... 

10-از خدا میخوام این شب های بزرگ و لبریز از برکت ونعمت یادمون بندازه چقدر در  مقابل این دنیا ..اسمان ها وزمین ما کوچیک و ناتوانیم..مغرور نشیم به دو تا کلمه ای که یادگرفتیم و دور  نشیم ازش وباد غرور نپیچه توی  وجودمون و گرد باد بشه و همه خوبی هامون رو با خودش ببره.. 

11-از  خدا میخوام اگر بعضی هامون با لباس  کثیف و پاره اومدیم توی  مهمونیش و رومون نمیشه بریم جلو...بیاد و یک دست لباس  پاکیزه از اراده و  توبه تنمون کنه و دستمون رو بگیره و ببره سر سفره و با دست های  خودش برامون لقمه بگیره و ما دیگه شرممون نیاد از اون همه کثیفی و دور بودن از شان صاحب  مجلس .. 

12-از خدا برای  همه ادم هایی که ستاره این شب ها می شند با خوندن این  کتاب  زندگی  معرفت ودرک اون رو میخوام..دونستن اینکه راه هایی دیگه ای هم هست برای رسیدن به خدا ولی  شاید اسفالت نباشه..شاید  دور  زدن اضافی باشه ..شاید  به بیراهه بره..شاید اب و ابادی  نباشه توی  راه و تلف  بشیم..شاید  امنیت نباشه و راهزن همون یک ذره ایمان و اعتقادمون رو هم ببره با خودش ..از خدا میخوام توی راه مستقیم همه مون رو هدایت کنه 

13-از خدا میخوام اروزهایی که به نفع ما نیست رو براورده نکنه و به لابه و زاری  ما توجه نکنه..اونچه به صلاح ماست پیش بیاد ..هر چند حکمتش رو سال ها بعد بفهمیم..از  خدا میخوام اراده اون در راستای   اروزهای  ما قرار بگیره و  خیر و برکت در  همه ارزوهای  ما نصیب  همه بشه . 

14-از خدا میخوام ردای  نورانیش رو باز کنه..هممون رو مثل مادری که نوزادش رو بغل میکنه با مهر در  اغوش بگیره... و دست نوازش روی سر هممون بکشه و روزی که اعمال و کرده ها میاد جلوی  نظر و اشکار  میشه اون هایی ک همیشه قایم میکردیم رومون سفید و  دلمون اروم و دست هامون پاک پاک باشه.. 

15-از خدا میخوام دلمون از  نفرت خالی و از  عشق  به همه ادم ها پر باشه ..جایی  نمونه سیاه توی  دلمون..هر کس بدی  کرده بهمون رو ببخشیم و براش  ارزوی خیر  کنیم..هر کس بد ما رو گفت خوبیش رو بگیم و به خدا بسپاریم..بهترین قاضی  خودش هست ..


پس  این شما و این هم سفره ی باز و گسترده ی  دعاهای  جمعی  ما


دوستتون دارم ..صمیم  

 

دوستان  همراهی که در  قرائت قران تو این شبها کنار من هستند : 

مرونه   جزء 22 

نگار p   : جزء 29 و  30  

فاطمه  جزء 26  

الی  جزء  1  

ریحانه جزء 8  

 مریم :  جزء 22  

 محیا جزء  اول  

 عرفانه جزء  7  

مامان محمد امین : جزء 25  

 خانمه : جزء  اول  

 یه دوست از  یزد  

 معصومه جزء 30  

 افرین  جزء 30   

عرفانه :  جزء    3  

لیلا  جزء        30     

مامان نیکان :  جزء 30

 

و دعای  مخصوص برای  ستاره ،  مهری ، مهرسا و گیو عزیز ،  دختر شیرازی ،  گیس  گلابتون بانوی پر مهر  ،  گیلاسی  شیرین زبون، ملودی خوب  و  مسعود خان ، امی  جان در اروپا ، مرجان گلم در کانادا ، عسل زیبا مامی  تارا ،  آزیتا مامی سوشیانس ، تکتم دکتر آشپز  عزیز ، خاله خانم ، منصوره جون سر آشپز کرمانشاهی ، حسنای  صبور ، مریم  جون مامان آرتین و ارین ، فندق  60 کیلویی جادو قلم  ، مامی  ملودی و  ملینای  عزیز شیرازی  خودم ، دکتر  شیری ،  اقای محمود  معظمی  عزیز و بزرگوار ، سرور  نازنین و زیبای  همشهری، یاسی  و همسرش تپل عزیز ، همسایه  من در خیابان 66 ام  وبلاگستان ، نازنین زیبا مامان  آروشا ، و  همه کسانی که همیشه میخونمشون و  ازشون چیز یاد می گیرم و  همیشه جزو دوستهای  خوب  من هستند  حتی اگر  نامشون رو  الان   یادم نیست ولی در قلب و دعاهای من همیشه جا دارند .





 

 






وقایع اتفاقیه


سلام به همگی 

اگر بدونید  چه اتفاقات  عجیب و  خنده دار و  گریه داری برای  من افتاد  که اینجا ننوشتم   شاید  کمی  حق بدید بهم بابت این همه بی خبری ...  مهم ترین اتفاق  این  بود که من دسترسی به ورود  به وبلاگم  نداشتم . یعنی  شاید  یک ماه پیش با خودم گفتم ای  داد بیداد ..حداقل بذار  اینهمه دوست هام رو  منتظر نذارم و دو خط بنویسم و دعاهای  خوب  ماه رمضون رو با هم  دور  هم انجام بدیم ..ولی  زهی  خیال باطل .. به طرزی  عجیب  نام کاربری و پسورد تمام  ایمیل هام، تاکید می کنم حداقل سه چهار  تا ایمیل  فعال دارم ..همه رو فراموش کردم  کلا ..من یک بار  دیگه این اتفاق  برام افتاد و  جدی  نگرفتمش . اون هم وقتی بود که یک روز  خیلی  عادی  مثل  همیشه رفتم سر  کار و  یکهو دیدم  پسورد  سیستم کاری و  اتوماسیونی و  ایمیلی و  همه چیزم رو یادم رفته ..باور  کنید  انقدر  کار روتین  و همیشگی  من هست که جایی  لازم نبوده ثبتش  کنم ..کمی به خودم ارامش  دادم و  گفتم اوکی  حل میشه ..و تا آخر ساعت اداری  حل نشد و من  واقعا نگران خودم شده بودم .. مهندس آی  تی  مون گفتند  احتمالا ذهنتون میخواد  استراحت کنه و  عمدا مثل یک بچه لجباز  میگه نمیدم ..نمیدم ...دلم نمیخواد بدم .. زورش  نکنید و اجازه بدید ببینیم فردا چی میشه ...فردا  اومد و  من تمام رمزهای  ورودیم رو  دوباره به یاد آوردم .به همین سادگی و  البته من خیلی  جدی  نگرفتم.

داشتم می گفتم . یک نام کاربری  میزدم میگفت  پسورد ..می نوشتم  پسورد یادم نیست ..میگفت  ایمیل بده برات بفرستیم ..ایمیلی که  میدادم  و  با بدبختی  توش  میرفتم می دیدم رمز  وبلاگ ده سال پیشه که واسه دوستم و  بچش ساختم ..خدایا  پس  وب  خودم  چی ؟  دوباره یک نام  کاربری  دیگه یادم می اومد   اون رو میزدم و  یک ایمیل  میخواست ..تو اون ایمیله که میرفتم ( با هزار  دنگ و فنگ چون  واقعا پسورد  همه چی  این چند وقت تو ذهنم غیب شده بود)  می دیدم ای  داد ..این که آدرس  وب همسری  هست که شونصد  سال قبل برای  پسرک می نوشته و  منم زیاد تو حریمش  نمی رفتم ...خلاصه دردسر ندم بهتون ..الان دو ساعت مدام هست که من انواع و  اقسام شامورتی  بازی ها رو  در اوردم  تا بلاخره نمی دونم از  کجا  سر  از  وبلاگ دوست داشتنی ام در  اوردم ..خلاصه عذر  میخوام  از  همه و  میدونم  رسمش نیست ...ولی  دلم خیلی به یاد اینجا بود .

 

از  خودم براتون بگم و خیلی  تیتر  وار و  خلاصه اگر بخوام بگم :

 

پدرم سرطان گرفتند ..نزدیک دو سال  درگیرش  بودیم ... چه شب  ها و روزهایی  که گذشت ..سخت گدشت و  با  خوف و رجا ء گذشت .. شیمی درمانی ، احتمال عمل و زنده موندن بسیار  پایین ...دکتر ..رادیولوزی ..شیمی درمانی ...ضعف  پدر ...لبهای به هم فشرده ی من ...چشم های  نگران برادر و خیس  خواهرم ...اما ....پدرم خوب شد .. مامان  شفای  اون رو گرفت ...مامان بعد از  دست دادن  برادرم ، دلش یک جوری  شده که خود  خدا هم نعوذ بالله میترسه بشکونتش ..مامان  گفت یا شفای  تو رو  از  امام رضا (ع) می  گیرم یا ...هیچ وقت نگفت یا  چکار  میکنه یا چی  میشه ... هشت  کبوتر  حرم امام رضا یک روز   روی  تراس  مامان نشستند و  وقتی  یکهو  مامان متوجه شد این ها با کبوترهای  هر روز  که میان دونه میخورن اونجا، فرق  دارند  پر زدند و رفتند .فردای  همون روز  پاسخ آزمایش به نحو  بسیار  عجیبی  متفاوت از  انتظار  پزشک پدر  شد ... و  مامان  دلش نشکست این بار ...و ما همه  تو بهت و حیرت از  این قدرت ایمان  مامان و نظر  لطف  خداوند ... پدر  الان در سلامت کامل هستند ...مامان هم کنارش  مثل خورشید میخنده.

 

خاله عزیزم سرطان گرفتند ..از  نوع بسیار  حاد و سخت .. اون هم درست  چند وقت مونده به عید ...دکترها  یک جورایی  گفتند  بهتره بیشتر با بچه هاش باشه و  عزیزانش ..و این یعنی .. عید بسیار  سخت و  پر استرسی بود ...بر  خلاف  تمام این سالها  ما مشهد موندیم ... تمام فامیل  برای سلامتی  این عزیز  دوست داشتنی  دعا میکردیم ...  تا  مدت ها به مامان نگفتیم . حتی  خود  خاله هم متوجه نشد  دقیقا  چقدر  بدنش درگیر  هست ...وقتی  مامان فهمید ..مجبور شدیم بهش بگیم ... چشم هاش یک طوری شد ...مامان خیلی  این خاله رو  دوست داره ...مامان به خواهرش گفت تو خوب میشی ...این رو خیلی محکم گفت ...مثل کسی که  حکمش تودستشه و به بقیه خبر میده ...این بار مامان رفت سراغ خواهر امام غریب ..این بار  گفت  مشکل خواهرم رو خواهرش می تونه حل کنه ...اون حال من رو بهتر  می فهمه ..خاله رفتند قم ..مامان نرفت اما دلش رو فرستاد  پشت سر  خاله ..همون جا  هر دو  یکی  در  اینجا و دیگری  کنار  حرم مطهر  خواهر امام رئوف ، می بینند که  خاله  خوب شده ..و  ما  تو تمام این مدت و  ماه ها با   حریری از  صلوات و  دعا   خاله رو در آغوش گرفتیم ...دقیقا یک ماه پیش  به طرزی  باور  نکردنی  خاله رو به بهبودی رفت  ...از  حالت اورژانسی  در  اومد و  دکترها گفتند مورد  عجیبی  هست ..سرطان  به حدی  جلو رفته که باید  اندام رو خارج می کردند ...و  الان خاله حالش  خوبه ... و  مامان کنارش  مثل  خورشید داره میخنده ...

نمی گم مامان من  آدم خاصی  هست ..نمی گم اون هایی  که از  مریضی  ها جون سالم به در  نبردند  دعاهاشون  کافی نبوده ..نه ...فقط  می دونم دل شکسته ..اون هم یک  مادر ..خیلی  برش  داره  پیش  خدا ... اون از  مامانم یک چیز  عزیز  گرفت و  یک  نیروی  اعتقادی و  ایمان محکم بهش  داد ...مامان بدون ترس و  نا امیدی   دعا میکرد ...از  ته دل   مطمئن بود  وقتی  همه نا مطمئن بودیم ...و البته که عمر  عزیزانمون هم به دنیا  بود و انشالله سالهای سال  باشه .

 

 

یکی از شوهر خاله هام  به رحمت  خدا رفتند ..مردی که از  کودکی  دوستش  داشتم و  هنوز هم دارم ...کسی که  به مهمان نوازی و معرفت و  مردونگی معروف بود ... اونقدر  اتفاقات  خنده دار  تو مراسمش  افتاد که همه تایید کردند  این بشر  انشالله آمرزیده است و  حتی تواین لحظات هم نمی خواد   مردم این همه ناراحتی کنند ... در صدر و در  مرکز سوتی ها  صمیم ( که خودش  کم بود  حالا بچش هم اضافه شده)  رو  می شد به وضوح دید ..به قول  خواهرم  خاک تو سرت  کنند  صد سالت شد!!! هنوز آدم نشدی که نشدی .. اونقدر  عمو رو  تو گور  نلرزون ..بذار به کار و زندگیش برسه ... بذارید چند تاش رو براتون بگم :


 روز  اول  مسجد ، در فضایی بسیار  سنگین و  تعداد  مهمان هایی بسیار زیاد ...در  مسجدی بزرگ و  دلباز  که  دور  تا دور  صندلی و مبل   چیده شده و یک فضای بسیار بزرگ در  وسطش  خالی  هست (اینا رو میگم که خوب  تجسم کنید  چطور بود  اون موقعیت)  من که مسئول یک بخش پذیرایی بودم و خودم یک تنه از  این همه مهمون پذیرایی  کردم( به رسم ارادتی که به عمو  داشتم)  متوجه شدم  ملت دارن به یک صندلی  نگاه می کنند و آخی ... جان ... نازیی..میگن ...دقت کردم دیدم روی  صندلی،  بچه خودم  نشسته و قیافه و  لب و لوچه اویزون  هست ..به حدی  بغض کرده و  چشماش  پر اشکه  که حد  نداره ...خودم رو بهش  رسوندم و  چشم این همه آدم  هم من رو دنبال میکرد ..گفتم چی شده  مامااااان  جون ...؟ غصه نخور .. چرا گریه می کنی ؟ کنارش روی زمین نشستم ..سرش رو  تو  گوش  من آورد و یک چیزی  گفت که تا انفجار  فقط یک لحظه فاصله  داشتم ..فکر  می کنید  چی گفت : گفت   من حلواااااا می خوام ..چرا هیچ کس برام حلوا نیاورد!!!! الان حلواها تموم میشن!! خودم رو به هر ضرب و زوری بود  نگه داشتم و دستش رو گرفتم و از  بالا تا  پایین مسجد  بزرگ  با بچه جلوی  چشم همه رژه رفتم ..پسرک لباس سیاه پوشیده بود و  واقعا شبیه صاحبان عزا شده بود ..تموم اون قیافه و  بغض برای  حلوا نخوردن بود ...دستم رو روی شونه ه اش  گذاشتم و  حین راه رفتن به آدم های  چپ و راست توضیح می دادم:  پسرم خیلی این شوهر  خالم رو  دوست داشت ... برای  عمو جانش ناراحته ..همه اینقدر  تحت تاثیر  قرار  گرفته بودند و گریه سر  می دادند که ببین این مرد  چقدر  خوب بوده که بچه هفت ساله هم بی تابی  میکنه براش  که حد  نداره ...بردمش  تو آشپزخونه  و  دادمش  دست مسئول  پذیرایی  اونجا که به این  حلوا بدید بخوره صداش قطع شه الان آبرومون به باد فنا رفته بود ...

 

گودزیلای بعدی که کم از این یکی  اژدها   نمیاره  بچه خواهرمه ..یه  بچه چهار ساله و نیمه اخمو که تا وقتی  دلش  نخواد  به روی  هیچ کس  نمی خنده و واقعا از  جدیت و ابهتش  آدم از  خودش  خجالت می کشه ..فکر  کنید  نی نی که بود  علی بغلش کرد و  انقدر  عمو قربونت بشه ..بخند  دخترم ...بخند عزیزم .. جاااانم ...چه گل دختری ..چه سیاه دختری!!!!  اینم  عین یک استاد  بازتشسته و  عبوس  دانشگاه انقدر به شوهر ما بر و بر  و  با اخم نگاه کرده بود که کم کم خنده روی  لب  مرد بیچاره ماسید و  دادش بغل باباش و گفت  فکر کنم راحت نیست  هنوز!!!! بعد  این گودزیلا  وسط  مراسم که دختر  خاله ها  خودشون رو  می زدند زیر  چادر  و  کبود بودند و لامصب سخنران هم تا میتونست  کربلا و نجف و  مشهد رو به هم وصل کرده بود این بچه  رفته بود وسط  مسجد به اون  پر جمعیتی روبروی  صندلی  صاحب  عزا واستاده بود دستش به کمرش ... و با تحکم بهشون گفته بود  اععععععععع ..بسه دیگه .. آروم باشید .. چرا گریه می کنید ...!!! ما همه منتظر  که الان بچه  میگه : خواب   دیدم  خدا بیامرز تو  بهشته،  کنار آب روون و با لباس  سفید ...  ولی  گودزیلا وقتی صاحب  عزا  چشم های باد کرده اش رو  باز  کرد و با گریه بهش  نگاه کرد که چی شده بلند گفت ساکت باشید  همگی .. ..و اشاره کرد به عروسک  چشم گردالی  تو بغلش ...بچم خوابه!!!!  الان بیدار  میشه !!!!! ساکت.....

آقا ما رو میگی ...فقط  تونستم بزنمش زیر بغلم و در  حالی که لنگ و لقد می نداخت و  جیغ میزد  بردیمش  تو آشپزخونه و  دادیمش  دست اون خانمه و گفتیم : به این هم حلوا بده دهنش بسته بشه .. آبرومون  رو به باد داد ...

 

دیگه از دست  بچه مودب و با کلاس  پسر  خالم نگم که تو  تمام مراسم فامیلی  جز  این  مراسم ختم ، یک دسته گل بود و  دقیقا وسط  این مراسم  بازیهای نیمه نهایی با کله قل خوردن وسط  مسجد و بین این همه آدم رو با اشتیاق  تمام با  سه تا کله کچل  دیگه انجام می دادند و چند بار  زیر دست و پای من اومدند و  نزدیک بود  سینی  میوه و  نوشیدنی  به همراه دویست کیلو  خودم، پخش زمین بشیم ... خدا رحمتت کنه شوهر  خاله که تموم خانواده زنت ،  کمر  همت بسته بودند  خوووووب  آبرو داری  کنند برات ...

این وسط  مکالمه من و  خاله ام به صورت بلند از  این ور  مجلس  تا اون ور  مجلس  :   صمیم  جان ..به علی اقا  نمیدم  الان ..ولی  به تو میدم..به شوهرت بگو به اون یک شب  دیگه میدم ...الان  تو بیا مال  منو بخور  تا بعد بدیم اونم بخوره !!!! ( منظور  یک دیس  حلوای  مخصوص بود که همسر آبرو دار ما توصیه کرده بود  به خاله جان بگو  حتما برام  نگه داره  اختصاصی!!!)  یعنی  ببینید  این حلوا  و  موضوعات  حول  محورش ، چه کرد با ما  تو این مراسم ...

 

شاد باشید و دلتون پر  امید ...