سلام.
حسی که باعث میشه این روزها و بخصوص روزهای قبل ترش ارامش داشته باشم و محکم دو دستم رو به درختی بگیرم که اطرافش باد و طوفان همه چی رو داشت با خودش میبرد .این بود که مدت هاست یاد گرفتم و عمیق باور کردم این منم که مسوول کارها و تصمیمات و زندگی خودمم. این منم که یک روز از خواب بیدار شدم و فکری به ذهنم رسید بررسیش کردم و کاری رو انجام دادم و حالا باید پای خوب و غیر خوبش واستم .من این روزها محکم سر جام ایستادم و دستم رو محکم تر از قبل دور این درخت حلقه کردم تا باد منو با خودش نبره ..نگران نشید شاید من گنده در موردش حرف میزنم. الان که از شدت گردبادها کم شده ومیتونم چشمامو باز کنم و کمی دور وبرم رو نگاه کنم میبینم اهمیت قضیه مثل رو زاول نیست برام . من اخیرا به نتایجی رسیدم که با تجربه شخصی خودم و با انرژی زیادی که پاش گذاشتم بهش رسیدم :
1- آدم ها رو اون مدلی که خودت خوشت میاد و فکر میکنی درسته!!دوست نداشته باش . محبتت رو طوریکه اونها دوست دارند و براشون خوشایند هست نشون بده .برای این کار ازشون بپرس چطوری دوست دارند بهشون محبت بشه ؟ محبت رو تو چی میبینند ؟..چطور دوست دارند مورد محبت قرار گیرند.هدیه دریافت کنند . با چشم های بسته و بی کله نزن تو این وادی .
2- آدم ها گاهی اون چیزی نیستند که تو توی ذهنت ازشون ساختی . همه آدم ها مثل دو طرف سکه روی خوب و غیر خوب دارند .اینکه تو تا حالا روی دیگه سکه رو ندیدی چیز عجیبی نباشه برات. لزوما منظورشون دروغگویی نبوده از اینکه اون روهای دیگه شون رو ندیدی..شاید نخواستند تو هیچ وقت با چیز ناخوشایند روبرو بشی و شاید تو رو شایسته اون وجه غیر خوب ندیدند. مهم اینه که یادت باشه آدم ها برآیندی از صفات خوب و صفاتی که تو دوست نداری هستند.به این کلیت احترام بذار و اجازه بده خودشون باشند و از ترس قضاوت های غیر منصفانه تو ، مجبور نشن نقاب بزنند برات.
3- یه جایی که دیگه زورت نمی رسه نشین و نگو دیگه تموم شد ..بدبخت شدم ..بیچاره شدم ..اون لحظه از کسی که به قدرت و تواناییش ایمان داری کمک بخواه . کسی که بالاتر از هر قدرتی در اعتقادات تو جای داره .
4- وسط سختی ها حتی وقتایی که دیگه فکر میکنی بریدی ..بلند شو و یک چیز کوچولو که ساخته ی خودتهست درست کن .یک کیک ساده ..یک دسر ..شیرینی .. نگو حوصله ندارم . این کارها حوصله ات رو بهت برمیگردونه .بذار بخشی از وجودت نفس بکشه و زندگی کنه وسط نا امیدی ها ...
5- وقتی دستت می سوزه دقیقه اول سوزشش خیلیه ..چند ساعت بع بهتر میشه .فرداش می سوزه ولی قابل تحمله چند روز بعد فقط اثرش می مونه روی دستت . مشکلات و مسایلی هم که به نظرت حل نشدنی میان چند وقت بعد ساده به نظر میرسند به چشمت . و روزهای سخت وقتی می گذرند سوزش و دردش رو هم با خودشون میبرن ..گیر نده به سوزش و سعی نکن مدام به خودت یاد آوری کنی واییی ..یادته چقدر بد سوخت!!؟ بذار فراموش شدنی ها فراموش بشن ..بار اضافی روی کوله ی دلت نذار .
6- وقتی محکم و با خشم و پر سرو صدا به یک درب کوبیدی ..درب یک رابطه ..یک خاطره ..یا هر چیز دیگه ..و بر اثر سماجت بی اندازه تو یا نادرست کوبیدن در ، هیچ کس حتی پنجره ای به روت باز نکرد بدون این همون دری بوده که بارها و بارها ازش وارد شدی ..پس یه لحظه دست نگه دار و فکر کن ..شاید داری در اشتباهی رو میزنی ..شاید اون لحظه کسی خونه نیست که جوابت رو بده ..شاید دستش بنده ..شاید برق آیفونشون کلا قطع شده ..شاید ..شاید ..ولی با لگد نکوب به در و بگو اهههه..من دیگه هیچ وقت این طرف در منتظر کسی نمی ایستم ..نه..آروم باش ..بشین کنار در ..خوب نگاه کن ببین این همون دری بوده که همیشه میزدی و واردش میشدی ؟ شاید تو اشتباه میکنی و کافیه به جای مشت و لگد زنگ طبقه ی مربوطه رو بزنی تا صدات بهشون برسه ...گاهی اشتباه از خود ماست ..یا عجول بودن ماست که کار رو خراب میکنه ....فرصت بده ..به خودت ..به آدم های رابطه ات .
7- فداکاری های زیادی و بیخودی از خودت نشون نده . اجازه بده ازت بخوان کمک کنی و همراهی کنی بعد پذیرا باش. وقتی من نیازی به گردوی تازه ندارم هر چقدر هم بیای دور وبرم و بگی من مرغوب ترین گردوی این شهر رو دارم و ارزون ترین رو ..من حتی نگاه هم نیمکنم ...به اندازه باش ..تو همه چیز ..حتی تو به اندازه بودن ...
8- گاهی از وسط صفات بد خودت که موقع ناراحتی چماق میکنی و تو سر خودت میکوبی بگرد و چیزهای خوب و مثبتش رو پیدا کن . وسط دعوا فکر کن چه دندون های سفید و قشنگی داره ...چقدر چشم هاش ر دوست داری .. انحنای شونه اش چه زیباست ..یک چیزی پیدا کن تا یه مشت اب بشه وسط آتیش احساسات بدت ..شاید آتیش رو خاموش نکنه ..اما از سوختنت کم میکنه.
9- به آدم های اطرافت نشون بده برات مهم هستند . و برای این کار باید براشون وقت بذاری . برای بچه هات .برای شریکت..برای خونواده ات و برای عزیزترین آدم زندگیت ..یعنی خودت ...برای آدم هایی که نبودنشون یک روز تو رو خیلی غمگین میکنه امروزت رو بگذار ..وقتت رو ..اهمیت بده به بودنشون ..به نفس کشیدنشون. یک روز خیلی از داشته هات رو دیگه نخواهی داشت ..نه اینکه از دست بدی ..از دستت میرن ..مثل جوونی ..سلامتی ...پاهای قوی .دست های بی چروک .پس تا می تونی این روزها با دست های صافت صورت بچه ات رو نوازش کن ..اون بعدهااز دست های چروکیده ای که تازه یادشون افتاده کسی سالها منتظر نوازششون بوده خاطره ای نخواهند داشت ... ولی در مرکز هم هی این ها خودت رو فراموش نکن . تو مهم ترین آدم زدگی خودت هستی . اینو جدی بگیر ..خودت رو قربانی بیخودی نکن . دو روز دیگه کسی ازت ممنون دار نخواهد بود که سال های سال با درد و رنج زندگی کردی و این درد کشیدن بی سبب و بیجا رو به بچه هات هم آموزش دادی ..مثل یک بانوی درخشان و تابان زندگی کن .
10- بابت اشتباهاتت شجاعانه عذر خواهی کن و در عین حال اجازه نده تو رو همیشه مقصر بدونند . تو گاهی مقصر هستی و گاهی تقصیری نداری و سعی ات رو کرده ای ولی دریافت مورد انتظارت رو نداشتی . اشکالی نداره ..یک جاهایی هست که مواد اولیه به نتیجه ی مورد نظر نمیرسه . کیفیت موادت بالا نبوده و شاید عوامل دیگه ای دخیل بودند که ازشون غافل شدی .هر چی هست بعد از هر شکست به نقطه ضعفی که منجر به اون شده فکر کن .با آدم رابطه ات در میون بذار و بگو به نظرش چکار میشه کرد که دیگه تکرار نشه .
و خیلی حرفای دیگه... وسط این اوضاع برای این که حالم خوبتر و بهتر بشه رفتم سراغ کیک و شیرینی درست کردن . دوستی از راه خیلی خیلی دور دستم رو قدم به قدم میگرفت و راهنمایی میکرد .شاید یک رو ز عکس چیزهای ساده ای که درست کردم رو بذارم و از حس های خوب بزرگی که گرفتم بیشتر بنویسم . الان حالم خوبه . روبراهم و آخرین ترم درس هامه .فقط پایان نامه مونده برای ترم بعد .
من هستم اینجا .میخونمتون و همیشه دوستتون دارم . نوشتن باید در من دوباره زنده بشه . به زودی انشالله . کامنت ها هم محفوظ هستند .