من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

دست های من ..دست های تو

این چند روز  دندونم درد میکرد..نه اونقدر  زیاد که بیتابم کنه و نه اونقدر کم که  نشه بهش  فکر  نکرد..یک درد مبهم که گاهی از راست به چپ و گاهی مثل یک حلقه دور  دندون ها رو میگرفت..نمیشد گفت کدوم دندون و کجا دقیقا درد میکنه .. 

بعد با خودم فکر  میکردم اگر من دردی  داشتم که درهای  امید دکترها یکی یکی روم بسته می شد چی؟ اگر  دردی  داشتم که درمانش اول خدا بود و بعد پول چی؟ اگر  روزی  احتمال بدم پسرکم من رو کنار خودش  نبینه چی؟ یعنی  باید  در  اوج جوونی  چون دست هام خالیه بذارم همه ارزوهام رو پشت درهای  دنیا و برم؟ چی سر بچه ام میاد؟ بعد از من کی  براش  مادری  میکنه؟ این ها چیزهایی بود که تو ذهنم میچرخید و سلامتی رو برام پر رنگ تر  میکرد..    

درد 

.درد 

بعد وقتی فکر  میکنم اینطوری  هم میشه درد مند بود و چاره نداشت جز چشم هایی  منتظر و دست هایی مهربان... این طور  ادم ها هم هستند که باید فقط از  خدا خواست درهای رزقش رو  رو به سلامتی  این ها باز  کنه ..دلم میگیره .دلم می گیره که اگه ما یک  روز  دلمون اونقدر سخت بشه که با شنیدن و دیدن این ادم ها  نگیره و بگه خدا رو شکر  خودم سالمم ..چی  سر  این ها میاد؟  

 این وبلاگ و آدمش برای  من تایید شده هست. باز  هم سوالی  داشتید یا موردی  از  خود سارا بپرسید .این دختر برای  تحقیق در  مورد صحت ادعاهای  افراد نیازمند  (از تهران) به استان های  دیگه....روستاها و شهرهای  دور هم سفر  میکنه ..و من میدونم تا مطمئن نشه  برای ما  عنوان نمیکنه چیزی رو.. 

خیلی  دلم می خواد یک روز  از سارا بشنوم  دست های  من و تو  دور  هم حلقه شده و  نذاشته  شلاق تنهایی و تهیدستی  سلامت رو از  این ادم برای  همیشه دور  کنه و بودنش رو از  خونواده اش  بگیره ... 

از  درد ناچیز خودم  خجالت  کشیدم.. 

درد بزرگتری دارم این روزها.. 

 

 

خدایا  خودت حلقه دست ها و دل های  ما رو به هم نزدیک تر کن

نظرات 22 + ارسال نظر
رضوان چهارشنبه 29 تیر 1390 ساعت 11:34

عزیزم دلم
جوابت به اون کامنتی که گفته بودی تعجب میکنی که همه تند وتند به پست های شادت نظر میدن و اینجا طی چند روز به زور به بیست تا رسید رو دیدم. راستش منم تعجب کردم
ولی امیدوارم همه بیشتر عمل کرده باشند تا حرف !!

محراب سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 13:12 http://birag.blogsky.com

تووبلاگم یه تبلیغات هست به نام اکسین اذر
از بالا سومی برو روش یه کلیک کن وارد سایت میشی
می تونی ثبت نام کنی و درآمد داشته باشی
بخدا دروغ نمیگم . ضررنمی کنی. من هستم تو هم هستی خدا هم هست . با درآمدت کمک کن به نیازمندا
منم ه روز میام کلیلک میکنم
به ازای هر کلیک ۶۰ تومن میره به حسابت یعنی هر نفر یا هر آیدی روزانه یک کلیک مجازه بکنه
حالا اگه ۱۰۰ نفر روزانه بیان و کلیلک کنن می شه ۶۰*۱۰۰ تومان ماهی ۱۸۰۰۰۰ تومان . ببخشید این کمه؟
اگر بیشتر کلیک کنن که چه بهتر
بازم خودت میدونی صمیم جان از من گفتن بود

محراب سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 13:07 http://birag.blogsky.com

سلام دوباره
این پستو و نظراتش داشتم میخوندم
می دونی یه چیزی به ذهنم رسید که گفتم بهت بگم شاید بد نباشه . یعنی مطمئنم خوبم هست . به شرطی اطمینان کنی و باور که میشه
من سال ۸۷ یه وبلاگ داشتم که به خاطر اعتراض و مطالبش موقع انخابات و ... فیلتر شد.مطالب زیادی هم توش گذاشته بودم . تعداد باز دید کننده هام می دونی شاید باورت نشه و لی یه روز به ۸۰۰۰ نفر هم رسید و به طور میانگین حدودا بین۲۵۰۰تا ۳۰۰۰ نفر بازدید رو داشتم. یه روز یکی اومد بهم گفت یه کار درآمد اینترنتی هست که جالبه . اینو هم بهت بگم که من یه بار گول خوردم و تو این شرکتهای هرمی ضرر کردم . دقیقا به همین علت اصلا توجه نکردم.
بعد گفتش برو تو سایت بخون و خودت تصمیم بگیر . این کار نه میخواد سر مایه گذاری کنی و نه ریسک داره. نه نیاز کسی رو وارد کنی و مجموعه بسازی ونه هیچ کاری که بعدش عواقب داشته باشه . خلاصه رفتم تو سایتش و خوندم دیدم نوشته مجوز داره از خود ایران و مشکل دار نیست . کارشم تبلیغاته برا محصولات مختلف . تنها کاری که میکنی اینه که به صورت رایگان ثبت نام کنی و کد تبلیغات رو بذاری تو قالب وبلاگت.
اینم بگم که این کار برا کسایی که بازدید کننده ندارن مسخرست و هیچ درآمدی نداره. پشتوانش فقط بازدید کننده هاتن که در هر ورورد روزانه می تونن فقط یه بار کلیک رو تبلیغات مبلغی به حسابت واریز کنن.
شاید باورت نشه من تو یه سال و نیم که بازدید کننده هام زیاد بودن از همین تبلیغات که هیچ کاری هم برام نداشت و زحمت نکشیدم ۴۳۰ هزار تومان گرفتم. اینو که میگم واقعا گرفتم
آخریشم همین ماه پیش بود که بیست هزار تومن ریختند. الان اون وبلاگ رو ندارم وبلاگم همینی است که می بینی . برا همین درآمدش کم شده . اگه اون بود ماهیانه بین ۵۰ تا۶۰ هزار تومان داشتم که بدون استثناءکمک بود برا تفریح و استراحت خانواده و همسرم و کمک به اونایی که نیاز داشتن.
الان تو با این همه بازدیدی که داری و از رو نظرات میشه فهمید اگه همچین کاری بکنی درآمدی خوبی جمع میشه که اگه خودتم نخوای میتونی کمک کنی به دیگران.
این سایت تضمینیه و بدون هیچ کلکی و کلاه برداری. من کار کردم و میکنم و پول هم گرفتم. اگه خواستی لینکمیدم تا بری خودت ببینی. اینم که من الان لینک ندادم واسه اینه که اگه من تو رو معرفی کنم اضافه براینکه توبابت کلیکات درآمد داری منم جایزمو میگیرم
خبر با خودت
دوست داشتی من در خدمتم

مامان برسام دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 14:51

سلام گلم ایشالا که بهتری.دیگه ازاین حرفانزن.ماهمیشه باتو همدلیم.این باردوم که من کامنت تورو خوندم اما اون موقع وت جواب نداشتم .همیشه دوستت داریم وبه یادتیم.خدا پشت وپناه همه ماباشه.

تسنیم دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 11:37 http://www.taninezendegieman.blogfa.com

سلام صمیم جان.من همین الان پست قبل و این پستت رو باهم خوندم.واقعا ما گاهی نیاز داریم درد بکشیم تا قدر سلامتیمون رو بیشتر از اینها بدونیم.خیلی خیلی خیلی ناراحت کننده بود وضع اون زن.و شبیهش رو در نزدیک خودمون هم داریم.واقعا امیدوارم خدا رحمتش رو شامل حالش کنه و شفا پیدا کنه.

صورى دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 11:30

سلام چند سال پیش که مامانم هنوز بود خونمون مثل یه پایگاه شده بود براى کسایى که مشکلات اینچنین داشتن یا داشت جهاز جور میکرد براى عروس یتیم یا داشت پول جمع میکرد تا مادر مریض یه خونه ایو بیمارستان بسترى کنه یا هزاران کار دیگه که افتخارش براى من نیست تا بخوام پزشو بدم چقدر متاسف شدم براى خودم که بعد از فوتش و بعد از ازدواجم نمیگم کامل ولى خیلى دور شدم از لذتى که بعد از نتیجه کارش تو خونمون ایجاد میشد صمیم جان دلم میخواد به یاد مامانم یه کمک هر چند کوچک انجام بدم چطور میتونم این کارو بکنم؟

خدا رحمتشون کنه...
برو به لینکی که گذاشتم..سارا اونجا شماره حساب داده و به سئوالات پاسخ میده عزیزم. مرسی از همراهیت

رضوان دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 11:21 http://planula.blogsky.com/

سلام

تقصیر ما هست که خودمون برکات و راههای معنوی رو با غفلت از دوست و فامیل و همسایه و ... از زندگیمون دور میکنیم .
خدا خودش یه راه خوب پیشنهاد کرده گفته تو گره از کار بنده من باز کن تا من خودم راهگشای تو بشم .
و یه چیز دیگه هم که خیلی جالبه اینه که گفته از فامیل نزدیکت شروع کن. تا آبروداری کنی.
صمیم جان دعا کن تا هممون جزیی از این حلقه ها که همه جا و در هر شهری هستند بشیم.
ما بیشتر از اونی که به ظاهر بهش میگیم محتاج ، به این حلقه ها محتاجیم.
نگران نباش خدا حواسش هست.
در ضمن ایشالا سایه ات همیشه بالای سر عزیزانت باشه گلم.


شیوا دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 11:21

من خیلی وقته خواننده خاموش هستم . ممنون که لینک دادی باعث شدی منم یه کمک کوچولو به این عزیز بکنم به امید سلامتی همه مادران عزیز

من دختر اردیبهشتی ام دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 09:32

بلا به دور ان شاالله.خدا برای هیچکسی نخواد.امیدوارم خدا از درغیب واسش مشکل گشایی کنه وشفا پیداکنه.صمیم جان تو که همسایه ی آقایی واسش یه دعا کن از ته دل.آقا حتما حق همسایگی رو به جا میارن. ماهم آمین میگیم.

محدثه دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 07:45 http://entezareshirin86.blogfa.com

سلام صمیم جان.اولا دور از جونت.این فکرها چیه که می کنی.
دوما ممنون بابت خبررسانیت.
ایشالله روزبروز حلقه دستها و دلهامون به هم نزدیک تر بشه و راحت تر به همدیگه اعتماد کنیم مخصوصا توی اینجور موارد.

ناهید دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 01:30

سلام
کاش بشه دستش رو گرفت...مطلبو از وبلگ ساراخانومم خوندم.

مریم و علی یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 21:01 http://alidelam.blogfa.com

مشهد بودم
برا همه مریضا دعا کردم
اونجا هر خادم خوش هیکلی رو! میدیدم میگفتم یعنی این صمیم؟!!!!
خب چه کنم بیرون تمیدونستم کی مشهدیه واسه همین بین خادما تجسمت میکردم
میدان شهدا اقامت داشتیم یعنی خونتون اونورا بووود؟!!!

خادمممممممممممم؟!!!
آخی!
نه از حرم خیلی دوریم.
زیارت قبول

بهارخ یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 17:56 http://www.parnaa.biz

سلام صمیم جون

ببخشید این پستی که دارم برات می فرستم ارتباطی با این موضوع شما نداره اما نمی دونستم کجا بذارم که سریع به دست برسه . من یک شو لباس کودک دخترانه دارم برای ۵ شنبه و جمعه این هفته . ممنون میشم که share کنی تا اگردوستی در تهرات هست که دختر زیر 5 سال داره بتونه بیاد.یا به همین آدرس وب سایت بره و فرم عضویت رو پر کنه تا من آدرس رو براش بفرستم.مرسی عزیزم

مهناز یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 14:40

سلام برام دعا کن همسر مهربونم داره مغازه رو جمع میکنه از آینده ترس دارم !

شیدا یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 13:18 http://www.easternprincess.blogfa.com

آمین...
صمیم جون من واقعا از طرز فکرت درس میگیرم..
همیشه مطالبی مثل این مطلبی که توی وبلاگ سارا خانوم بود رو میخونم یه سوال تو ذهنم پر رنگ میشه.. اونایی که دارن تو پول غلت میزنن هیچوفت این جور آدما رو نمیبینن.. چرا؟ چرا خیلیا وقتی پولدار میشن انسانیتو یادشون میره؟!

میدونی خود پول باعث نمیشه انسانیت فراموش شه .غرق شدن تو چیزهای دیگه اد ها رو از هم دور میکنه.
اتفاقا من عاشق ادم های پولدار هستم.

مهربان یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 12:39 http://mehraban.blogfa.com

آخی عزیزم!! خیلی سخته خدا برای هیچکس نیاره! اینقدر هم موج منفی نده ... بدتر از خواهر من هر بار یه اتفاق تلخ میبینی سریع به خودتو بچه ات تعمیم میدی!! نمیدونم بده یا خوب! اما حس خوبی به این کار ندارم!

نه من تعمیم ندادم.حس لحظه ام رو گفتم..میدونی یک وقت هایی یک فکرایی میاد که میشه بهش گفت برو ..نه ..من هم نوشتم اینجا تا از ذهنم کلا بیاد بیررون

فاطمه یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 02:08

سلام عزیزم. خیلی خوب کاری کردی که این مطلب رو گذاشتی و به ما هم اجازه شرکت تو این کار خیر رو داددی.

جینی شنبه 25 تیر 1390 ساعت 21:21

خواهر من توی عید متوجه شد که یک تومر توی سرش هست و از همون موقع روزگار ما به مدت دو سه ماه مثل شب شد. یه بچه دوساله داره که در عرض یک روز مجبور شدیم از شیر و پدر و مادر جداش کنیم. چون خواهرم و همسرش برای عمل فوری خواهرم مجبور شدن برن تهران و یک ماهی تهران بودن. و فقط خدا می دونه چی به ما گذشت وقتی جواب پاتولوژی گفت که سرطان بوده ولی در مراحل اولیش و احتمال زیاد خوب میشه. ولی خوب سی جلسه برق و ریختن موهای خواهرم و هزینه های سرسام آور عمل و برق و حرفای ناامید کننده افرادی که از سر دلسوزی بیشتر ناراحتمون می کردن. این پستو که خوندم یاد بیماری خواهرم افتادم و اشک از چشمام جاری شد. خواهش می کنم برای خواهر منم دعا کنید که سایه اش روی سر بچه اش و خانواده کوچیک و قشننگشون باشه. ما به پول نیاز نداریم ولی به دعا خیلی نیاز داریم.

انشالله با خبرهای خوب و ارامش زیاد برگرده سلامتیش به زندگی خودش و شما

ملودی شنبه 25 تیر 1390 ساعت 14:33 http://melody-writes.persianblog.ir/

صمیم جون قربونت برم من این فکرا چی بود کردی الهی همیشه سلامت باشی عزیز دلم .ایشالا که به قول خودت خدا حلقه ی دست ها و ل های ما رو به هم نزدیک تر کنه عزیزم و به یاری خدا و کمک همه این مشکلات مردم گرفتار و درمند حل بشه .بوس برای خودت و یونا ی گل

اطلس شنبه 25 تیر 1390 ساعت 14:22 http://www.daky.blogfa.com

آدم می مونه تو کار بعضی از بنده های خدا که چطور روشون میشه راست راست جلوی مردم دروغ بگن و شب هم راحت می خوابن؟
بعد یه سری این خانوم عزت نفسشون رو ببین که تا کجا هست!

دوست مشهدی شنبه 25 تیر 1390 ساعت 14:16

من با کسانی که اینجور کمک ها رو قبول ندارن کار ندارم ، اما به نظر من اگر کمی مردم ما چشماشون رو باز کنند از این مسائل زیاد می بینند ، من به این نتیجه رسیدم که لازم نیست حتما کسی بگه فلانی درد داره کمکش کنید بلکه کمی با دید بازتر نگاه کنیم می تونیم کسانی که واقعا نیازمند هستند و بخاطر ابرو روزی صد دفعه می میرند و زنده میشند اما صداشون در نمید رو دید ، من در زندگیم به تازه گی روندی پیش رفتم که اگر کسان دیگه هم همین روند رو پیش ببرن مطمئنن جلو گیری از خیلی مسائل اجتماعی و فرهنگی در جامعه ما میشه ، به نظر من یک خانواده رو اعضای خانواده باید بسازند نه غریبه ها ،برای همین من و همسرم درامدی که در ماه داریم به چند قسمت کردیم و قسمتی از درامد رو مخصوص این کار کردیم و کسانی که مشکل مالی دارن نه مستقیم به شکل غیره مستقیم یا با خرید کالا به دست شون میرسونیم ؛ من برای اینکه از خودم تعریف کنم اینها رو نگفتم ، اینها رو گفتم که میشه با کمی قناعت و به فکر هم نوع های خودمون باشیم و درد اونها رو درد خودمون بدونیم

میدونی من وقتی نوشت های پر از شادی میذارم به سرعت کامنت ها میان..ولی الان چند ساعت گذشته و هنوز کسی رغبت نکرده حتی برای ارامش من هم که شده بگه خونده اینجا رو و فهمیده این درد رو..فهمیده که همین همراهی ها میتونه پشتوانه تلاش یک عده باشند که من فقط یک حلقه کوچکش شدم و امیدم به خدا بود و هست..
من خسته نمیشم
فقط انتطار بیشتری داشتم

ممنونم از تو برای این محبت و درکت

محراب شنبه 25 تیر 1390 ساعت 12:51 http://birag.blogsky.com

سلام
دوای درد همه درد مندان بی کس خداست
بعضی درد ها رو نمیشه عنوان کرد
از درون انسان رو می خورند و هیچ کس جز خدا نمی تونه بهت کمک کنه. دعا کنید هیچ انسانی درد مند نباشه و کارش به جایی نرسه که به خاطر دردش آبروشو بخواد به خطر بندازه
به حق این شب عزیز همه رو قسم می دم
برا رفع مشکل همه درد مندا دعا کنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد