من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

گل بود به سبزه نیز .....

یک روز بعد نوشت: ((( ترو خدا بخندین چون من الان کلی از این اوضاع خنده ام گرفته!!!!))

پدر عروس با سر رفت تو دیوار و الکی الکی سرش تو این بگیر ببند ها شکست!!!!!

پسر عموی عروس با موتور تصادف کرد و دیروز عملش کردن و پاش شکسته !!!!!!

خواهر داماد(خودم!!) دو روزه از شدت تهوع داره میمیره چون خاک بر سر هوس آب زرشک با آلو کرد و خوردن همانا و رو به قبله شدن همانا!!!!

برادر عروس پشت سر اون پسر عموهه بود و الان دو روزه حافظه کوتاه مدت نداره!!!!از سهیل بیست بار پرسیده بلاخره این عروسی شما کی برگزار می شه!!!!!!!دکتر گفته موقته و یکی دو روز دیگه برطرف میشه!!!!!!!

خدایا خودت ختم به خیر کن ولی دوباره ختم به پا نکن!!!!!!

.

.

.

.

پدر شوهر صبا فوت کردن........

فعلا تا سوم صبر میکنیم و بعد برای اجازه گرفتن میریم خونشون.......

باغ و رستوران و آرایشگاه و ارکستر و خلاصه همه چی از قبل رزرو شده و بدبختی اینه که نصفش رو هم پیش پرداخت کرده بابا و کارت های عروسی به دست مهمونا رسیده بود  ووقتی سهیل برای کنسلی پرسید گفتن تا آخر شهریور رزرو قبول نمیکنن مگه ماه رمضون اگه دلتون خواست!!!!

چون خونواده عروس همه مهمون های جهاز برون خودشون  رو دعوت کرده بودن و وسیله ها همه پشت در خونه ما و اونا  آماده بار زدن بود اونو دیگه نشد کنسل کنیم فقط به خونواده اونا تا وسط های  مراسم نگفتیم تا خیلی تو پرشون نخوره!!! که البته آخرش هم تیر تو پر شدن طفلی ها.

یه عروسی بی ساز و آواز و ساکت و آروم منتظرمونه!!!!! عروسی بعد از هفتم برگزار میشه .میدونین اگه از فامیل خودمون بودن باز آدم اختیار بیشتری داشت ولی  الان مامان اصلا دلش نمیخواد بهونه دست خونواده شوهر صبا بده ضمن اینکه مرد نازنینی هم بود و یه جورایی همه ماتم گرفتیم الان.مامان روز دوم  اومدنش مهمونی های مکه اش رو کنسل کرد و همه رفتیم  مراسم خاکسپاری و ختم  و به مهمون هایی که زنگ میزدن تا بیان هم میگفتیم چند روز دیگه!!!! برنامه قر و قاطی تر ز ین نبود به خدا!!!!این سهیل همش میگفت من خواب میبینم با عصا و دست و پای باند پیچی شده  دارم میرم سر سفره عقد و مامان اصلا نمیذاشت طرف موتورش بره ولی میدونی چجوری تعبیر شد؟!!!!!!  پسر عموی عروس فردای جهاز با موتور تصادف کرد و الان با عصا و دست و پای باند پیچی  قراره بیاد سر مراسم عقد!!!!!!!!

خدایا شکرت که بازم هممون زنده ایم!!!!!!!

نظرات 38 + ارسال نظر

سلام. راستش نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم. بازم خداروشکر که بخیر گذشت. همیشه به شادی باشید.

ترو خدا تا همه مملکت رو روانه بیمارستان و تیمارستان و غیره ستان نکرده اید این عروسی را به سلامتی برگزار کنید انشاءالله،تعجیلا ولا غیر که در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.از قول منهم به عروس خانوم وشادوماد تبریک بگین ،اگه پرسیدن از طرف کی بگین یه وبگرد دائم الآنلاین که همیشه وبهای خوب رو شکار میکنه.ممنونم که بی اراده جلوی راهم قرار گرفتین.

ساناز مامان دانیال پنج‌شنبه 20 تیر 1387 ساعت 21:51 http://sanazdanialaria.blogfa.com

سلام صمیم عروسی بر گذار شد سالمین

نانازی پنج‌شنبه 20 تیر 1387 ساعت 09:11 http://nabat.blogfa.com

سلام صمیم جون.
من توی ادارمون مطالبتو خوندم به خدا مثل این دیوونه ها اونقدر خندیدم که همه به صحت و سلامتی عقلم شک کردن. از خنده اشکم دراومد.
یه کمی فکر اخراج نشدن ما هم باش.
قربونت.
در ضمن هم مبارکه هم خدا بهتون صبر بده

بانو پنج‌شنبه 20 تیر 1387 ساعت 00:18 http://shekastnapazir2.blogsky.com

سلام ......اولا که من شما رو لینک کردم اکه صلاح دونستس تو هم اینکا رو بکن....
دوم اینکه همشهری هستیم.....چه معنی میده این تهرانی ها هی با هم رفیق شدند میرن بیرون وو هیواسه هم تو وبلاگاشون لاو میتر کونن خداییش ما نباید کم بیاریم....
قبول داری؟

فرانک چهارشنبه 19 تیر 1387 ساعت 15:26 http://faranak-kamandloo@blogsk.com

انشاا.. از این به بعد ، بلا به دور !

نویسنده چهارشنبه 19 تیر 1387 ساعت 13:20 http://gahinameh.blogfa.com

سلام. بلا به دور باشه. انشا... که عروسی خوبی باشه و روح اون مرحوم هم با شادی یک زوج و اطرافیانش به شادی برسه. موفق باشید.

ساره سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 18:07 http://sareheh.persianblog.ir

ای بابا حسابی بد آوردین که... امیدوارم عروسی به خیر و خوشی و سلامتی و بی حرف و حدیث انجام بشه.

شکیبا سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 15:21 http://shakiba-a.blogfa.com/

سلام

صمیم جان حالا ما باید تبریک بگیم یا تسلیت؟

خدا رحمتش کنه.
ان شاا... که عروس و داماد هم خوشبخت بشن.
از سوغاتی ها هم بنویس.
میگم چقدر این روزا سوژه داری برای نوشتن ، ولی حیف که وقت نداری . لطف کن همرو به حافظت بسپر سر فرصت برامون تعریف کن.

ترانه سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 14:07

آخیییییییییی

یکی به بچه برسه خوب!

سارا کوانتومی سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 11:16 http://zdz.persianblog.ir

ای وای!
ایشالا که دیگه اتفاقی نیوفته!

بهمندخت سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 08:58

عروسی رو اصلا‌ْ‌بی سر و صدا نگیرید،‌چند سال دیگه اون مرگ فرامشو می شه ولی اون عروسی بدون بزن و به رقص همیشه تو دل عروس و داماد می مونه

نخواستنی دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 21:21 http://250585.blogfa.com

اوخی صمیم جونم؟!
چی میگی؟؟؟؟ ( بیژور :دی ) چرا اینجوری میشه پس؟ :دی

ایشالا که ختم به پا نمیشه و به خوبی همه چی پیش میره !!‌:دی
مراقب خودت باش عزیزم !!‌*:

کفشدوزک بدون کفش دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 15:43 http://www.eham.blogfa.com

ای بابا ... !!! تسلیت ... الهییی...بیچاره عروس داماد
بغضضض
دلم سوختید براشون
بغضضض

مهرو دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 14:47

چرا اینقدر همتون هولید؟خبریه همه با هم مسابقه داده اید؟

مریم گلی دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 12:24

با با آروم بشنین سر جا تون دیگه عروس داماذو دق دادین

فوزیه دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 02:15 http://ganjineh.mihanblog.com

اخی خدا بیامرزدش.من می دونم چه حالی داره...موقع عروسی پسر خالم داییم فوت کرد...فرض کن....
راستی کنکور دادام بالا خره!!!!

فرشته کوچولو یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 17:11 http://www.paniz123.blogfa.com

خدارو شکر...

باران یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 14:34 http://www.barangah.blogspot.com

واااای چه خبره...ازدواج پر ماجرا...

لنگ دراز خانوم یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 13:19 http://ZANBOOR.BLOGFA.COM

آخی چه هیجانی:)) کلن فوت شدن بد حالا و سالمندای فامیل٬ نسبت مستقیم داره با نزدیک شدن به بساط بزم و طرب و شادمانی فامیل.

احتمالا مورفی خان این وسط داره سیخ میزنه به کار ما!!!!

مدی یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 12:02

وای بیچاره آقا سهیل و عروس خانم چه شانسی دارن اینا ...
ولی خب اتفاقه خدا رو شکر بدترش نیفتاده ... صمیم صدقه زیاد بدین
چشم حسود بترکه ...

وروونیکا یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 11:51 http://voroonika.blogfa.com

آخی...

خدا رحمتشون کنه...

دلم واسه عروسی گرفت

بهار یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 11:20 http://nashenase-hamdel.blogsky.com/

وایی که چقدر بده موقع عروسی یکی میمیره. :(

من یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 09:06 http://you-and-me.blogfa.com

سلام صمیم جان
خدا بیامرزه
ولی عروسی همیشه یه بار تو زندگی هر کس اتفاق میوفته و من فکر نمی کنم اون بنده خدا هم راضی بوده باشه که یه عروسی به خاطرش خراب بشه

الی یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 07:54

واقعا متاسفم.خیلی خیلی .طفلی عروس و داماد

مریم یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 03:48 http://www.sokut65.persianblog.ir

تسلیت
و.....
تبریک!

شقایق شنبه 15 تیر 1387 ساعت 21:06 http://shaghayegh.blogsky.com

اخی چه بد شانس!

همیشه شنبه 15 تیر 1387 ساعت 19:50 http://rima-34.persianblog.ir

نمی دونم قبلآ هم برات کامنت گذاشتم یا نه . ولی خیلی وقته ( نه خیلیه خیلی ، یه ذره خیلی ) که میام اینجا و اصولآ حال می کنم با وبلاگت !!!!!!! خدا رحمتشون کنه ، و ایشالله عروسی هم به خوبی برگزار شه ، صدقه یادتون نره . و دعا ... و واقعآ برنامه به این شلوغ پلوغی ندیده بودم (;

اینوریکس شنبه 15 تیر 1387 ساعت 19:47 http://inmorix.persianblog.ir

سلام...داشتم میچرخیدم توی وبلاگها که به وبلاگ شما رسیدم...وبلاگ قشنگی دارین...شاد باشین...دوست داشتین به منم سر بزنین...

چنگ و عود شنبه 15 تیر 1387 ساعت 19:34 http://changood.blogfa.com/

خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنی
میشه لینکت کنم؟

کبریا شنبه 15 تیر 1387 ساعت 19:18

سلام
دختر چقدر چشت شور بود
گفتی نمیره بیچاره مرد
نکنه پیشگو هم هستی
انشالله خیره
شیطون تو که گفتی مامانت اون مسافری نیست که رفته مکه

تو هم باور کردی؟!!!!!
نیش!!

ترانه شنبه 15 تیر 1387 ساعت 15:22

از طرف من تسلیت به صبا.

خدا همه رفته ها رو بیامرزه.

به بنده ها هم صبر عنایت فرماید.

ان شا الله که مابقی مسائل داداشی ات ختم به خیر بشه.

قزن قلفی شنبه 15 تیر 1387 ساعت 13:39 http://afandook.blogsky.com

ای بابا چه قرم قاطی شدین ..... تروخدا یه صدقه بزار کارا بدتر از این نشه .... به صبا جون هم تسلیت بگو ...خدا رحمتشون کنه .

X شنبه 15 تیر 1387 ساعت 12:35 http://stillness.blogfa.com

اول اینکه تسلیت میگم. بعدم اینکه عروسی بی ساز و آواز نگیرین ها! اونا حتماً اجازه میدن. خوش می گذره ایشالله...

حنا شنبه 15 تیر 1387 ساعت 12:21

خیلی متاسف شدم عزیزم.
حیف اونهمه زحمت و دوندگی شما.
ایشاءا.. که ختم به خیر میشه.

الهام شنبه 15 تیر 1387 ساعت 11:06 http://spicylife.blogfa.com

سلام صمیم جون

تسلیت میگم

خانمه شنبه 15 تیر 1387 ساعت 10:12 http://he-and-she.blogfa.com/

وای صمیم چه یساطی داری. کلی لاغر میشی این وسط ... امیدوارم همه چی خوب پیش بره .

پریسا شنبه 15 تیر 1387 ساعت 10:06 http://ashiyaneyeheshgh.bloghfa.com

پس حسابی بد شانسی آوردین. ولی به نظر من مراسمو به هم نزنین. حالا یه پیرمردی فوت شده. خدا رحمتش کنه. مگه با بهم زدن مراسم اون خدابیامرز زنده میشه؟
ولی کلا عروسی گرفتن خیلی استرس داره.
خدا بخیر بگذرونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد