صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟
درباره من
مادری که اول عاشق پدر نی نی است و بعد نی نی ...
پسرکم را دوست دارم به شرطی که...مادری شرط نمی خواهد ...بی بهانه دوستش دارم.
اینجا فقط حقیقت می خوانید.
تماس با من samim8888@yahoo.com
ادامه...
سلام صمیمکمممممممممم! بیا دیگه آخه! پرند جونم آخه صمیم جونمو دوست می دارم. راستی صمیم جونم اینجا رو پرند جونم به من معرفی کرده بود اون موقعهاااااااا! همش که جون شد!
دالی :دی الههههههههههههههی چه تاپیک باحالی داره این پستت :دی و صدالبته دلیل قانع کننده ای برای سفر به خانه والدین :دی به شدتم منتظر داستانهای هوش ریا یانه شما هستیم :دی بسیار بسیار
دالی صمیم جون خیلی زرنگی خانم مثل بعضی آگهی ها که آدم و تو کف می ذارند ... تابعد ... بازی در اوردی خوشگل خانم خونه مامان جون بیشتر خوش بگذرهشاد و پیروز باشی
دالی! من هوشم از همین الآن رفته دنبال اون داستان هایی که صمیم در نقش اصلی ، در خانه مامان جان می آفرینیند ! هر جا هستی شاد و سلامت و موفق باشی هوش ربا جان !
وبلاگ شما رو اتفاقی پیدا کردم. خیلی خوشحالم که یه وبلاگ دیگه هم پیدا کردم پر از عطر عشق. نرگس(همسرم) و منهم تو وبلاگی که آدرسشو وارد کردم مینویسیم. در ضمن من یه وبلاگ گروهی هم درست کردم مخصوص متاهلین. اگر دوست داشتین سر بزنین. آدرسش هست: Hamsaran.blogsky.com
موفق باشید و عاشق بمانید
راستی خونه ما هم لایحه کوچولو رفت مجلس (یعنی نرگس) و گفتن سال ۲۰۱۰ برگردید بررسی کنیم.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
هر وقت نوشته هایت رامی خوانم یک دنیا حال میکنم و خیلی هم بهت حسودی می شه آخه چرا یکی باید اینقدر قشنگ بنویسه ویکی مثل من . خلاصه خیلی جالب بود.
سلام.
سارا دوست صمیم با یک بلیط!!! تویی سارا جون؟
حدس زدم خودت باید باشی! دوست دارم عزیزم.قربونت.لطف داری.
خدا شما را اجر دنیا و آخرت دهد
به سبب این عمل خیرتان(نیش)
بستنی زیاد بخور
موفق باشی
همچنین.
اوکی!
این سرمای منجمد کننده عجب تنور مهربونی خونواده ها رو داغ کرده
خب چرا اول میای دل آدمو می سوزونی میگی کلی داستانای قشنگ داری ؟ خب یهو بیا بنویسشون و مارو نذار توی خماری!
سلام صمیمکمممممممممم!
بیا دیگه آخه!
پرند جونم آخه صمیم جونمو دوست می دارم.
راستی صمیم جونم اینجا رو پرند جونم به من معرفی کرده بود اون موقعهاااااااا!
همش که جون شد!
بی صبرانه متظر نوشته های قشنگت هستم .
دالی :دی
الههههههههههههههی چه تاپیک باحالی داره این پستت :دی
و صدالبته دلیل قانع کننده ای برای سفر به خانه والدین :دی
به شدتم منتظر داستانهای هوش ریا یانه شما هستیم :دی
بسیار بسیار
ذاستاناتو پا یه ام !
مهسا
سلام صمیم جان.خوبی؟ آپ کن دیگه...دلم نوشته هاتو میخواد...اونم با آب و تاب!!
مگه اینترنتم گاز می سوزونه! بیا بنویس دیگه! کجا ول کردی رفتی؟ هان؟ بیااااااااااا
من مرده ی داستانهای هوش ربا و شنیدنیتم. :)
دالی صمیم جون
خیلی زرنگی خانم
مثل بعضی آگهی ها که آدم و تو کف می ذارند ... تابعد ... بازی در اوردی خوشگل خانم
خونه مامان جون بیشتر خوش بگذرهشاد و پیروز باشی
می بینم که به توصیه های آقای ایمنی گوش جان فرا میدهید و گاز کم مصرف شده اید!!
:))
دالی!
من هوشم از همین الآن رفته دنبال اون داستان هایی که صمیم در نقش اصلی ، در خانه مامان جان می آفرینیند !
هر جا هستی شاد و سلامت و موفق باشی هوش ربا جان !
سلام خانم صمیم
وبلاگ شما رو اتفاقی پیدا کردم. خیلی خوشحالم که یه وبلاگ دیگه هم پیدا کردم پر از عطر عشق. نرگس(همسرم) و منهم تو وبلاگی که آدرسشو وارد کردم مینویسیم. در ضمن من یه وبلاگ گروهی هم درست کردم مخصوص متاهلین. اگر دوست داشتین سر بزنین. آدرسش هست: Hamsaran.blogsky.com
موفق باشید و عاشق بمانید
راستی خونه ما هم لایحه کوچولو رفت مجلس (یعنی نرگس) و گفتن سال ۲۰۱۰ برگردید بررسی کنیم.