علی مهربونم
۲۹ خرداد
.
.
.
توی ذهنم خاطره اولین هدیه من به تو پر رنگ میشه..رنگی و گرم و واقعی ..مثل همونی که بود..اولین بوسه من روز تولدت ..یادته؟
امروز اما من میدونم و تو میدونی از حرف هایی که دیشب بین ما گذشت...توی پارک..دست تو دست هم و برای اولین بار بعد از یک سال جسارت تنها گذاشتن یونا پیش بقیه رو به خودم دادم اون هم دو ساعت تموم...دو ساعتی که دو دقیقه گذشت بر من و من حرف زدم و تو گوش کردی.به دلتنگی هام..به این روزها...به حسی که همیشه بهت داشتم و دارم...به حرف هایی که غیر از تو به هیچ کسی توی دنیا نمیتونم بگم.
و تو نوازشم کردی و بازوهات رو دورم فشار دادی و منو لبریز کردی از حس اطمینان به بودنت..به فهمیدنم..به درک شدنم...به مهم بودنم ... و من برای اولین بار خجالت نکشیدم از کسانی که از جلومون رد میشدن و خیره نگاهمون میکردن و گذاشتم اشک هام بریزن و مردم ببینن یه زن کنار شوهرش میتونه توی پارک بشینه و دستش رو بگیره و بدون ترس از قضاوت درست یا غلط شون بذاره همسرش نوازشش کنه و حس لطیف زن بودن رو توی این جامعه آهنی و سرد و بی هنجار به او ن برگردونه.
از خدا ممنونم که تو رو به این دنیا دعوت کرد تا من زندگی ام رو در کنارت تجربه کنم.
از مادرت ممنونم که تو رو بزرگ کرد و به من یاد داد میشه پسرکی رو تربیت کرد که دخترک روزهای اینده زندگیش لبریز بشه از روزهای شاد و زیبای بودن در کنارش.
از پدرت ممنونم که مرد بودن و صداقت رو به تو یاد داد.
ازهمه معلم های زندگیت ممنونم که به تو خوب دیدن و خوب زندگی کردن رو یاد دادند.
از پدرم ممنونم که به من تاکید کرد زندگی با این مرد رو از دست ندم.( هنوز نمیدونه من دیوانه وارعاشق تو بودم ولی نشون نمی دادم تا حرمت پدر فرزندی مون حفظ بشه)
منتظر روزهایی هستم که شادمانه تر ازهمیشه من و پسرک کنارت باشیم و لبریز بشی از همه رنگ های زیبای زندگی ...منتظر روزهایی هستم که شاهد قد کشیدن و ریشه گرفتن گل قشنگمون باشیم و براش دو دوست باشیم فقط ..نه پدر ومادر جبری..هنوز باور نمیکنم این همه مدت گذشته و تو این همه سخاوتمندانه و اونطور که شایسته تو هست به من تو زیبا دیدن زندگی کمک کردی. منو باور کردی و بهم فرصت دادی باورت کنم.
علی جان...تو منوبه معنی این جمله رسوندی که برای پرواز دو بال قوی و هماهنگ لازم هست. اگر گاهی ضعیف بال زدم..اگر گاهی خسته شدم و تو منتظر موندی..اگر گاهی غبار روی من نشست و تو صبورانه از من زدودی غبار رو..اگر گاهی بر خلاف مسیر پرواز کردم و تو برگشتی و من رو با مهربونی با خودت همراه کردی و همراهم شدی...اگر صبوری نکردم و صبورانه و سخاوتمندانه گذاشتی آروم بشم دوباره... و اگر دست هات رو توی بادهای سرد روزگار دورم گرفتی تا پناهی داشته باشم ...بابت همه این ها ازت ممنونم و فقط میتونم بگم همه تلاشم آرامش تو و خودم و زندگیمون هست.
.
.
.
و چی میتونه زیباتر از این باشه که روز تولد رو وقتی جشن بگیریم که کاممون از شیرینی بودن در کنار پسرک و تولدش با اختلاف یک روز با تو هنوز شیرینه....
شما دو تا همه زندگی من هستید.
بابایی تولدت مبارک
عزیزکم تو هم تولدت مبارک .یک ساله شدن و لبریز کردن من و پدرت از دنیا دنیا عشق و خوشبختی...حرف ها دارم برات ..فقط همین قدر بدون:
پسرم آرزو میکنم یک روز مردی بشی مثل پدرت تا زنی پر از احساس و عشق از بودن با تو حس کامل خوشبختی توی همه روحش و زندگیش جاری بشه...
آرزو میکنم مردی شوی مثل پدرت تا خنده و شادابی و زندگی توی چشم های خونواده ات همیشه میهمان باشه و در اینده زنی در وبلاگش بنویسد از مادرت ممنونم یونا که عشق ورزیدن و دوست داشتن را به تو یاد داد و من سرشار شوم از قطر قطره نوشیدن تو ...
عمری طولانی و پر برکت و تنی سالم و شاداب و روزگاری پر از عشق و مهربونی برای دو عزیزک دلم آرزو میکنم.
برای تولد تو یونا بعدا خواهم نوشت .برای این روز حرف ها دارم....
سلام
امروز اولین باری که به سایت شما آمدم اما نه این سایت بلکه سایت رژیمی تون.اما متاسفانه تا مرداد ۸۷ بیشتر ادامه نداده بودین و آخرش گفته بودین هنوز زنده اید. اما چون ادامه ندادین گفتم شاید مرده باشین خدایی نکرده . خلاصه ناراحت شدم اما طول نکشید که به این سایت آمدم و اول از همه آرشیو را چک کردم .دیدم خوشبختانه هنوز زنده اید. خوشحالم.
راستی از رژیم تون برام بگین . تازه شروع به رژیم کردم.
ممنون میشم اگه پیگیری کنید
che ghadr ziba bood in post,che ghadr khalesane va asheghane,boghz kardam,shab dbashi...
خوشبحالت صمیم عزیز که اجازه دست تو دست شوهرت جلوی بقیه رو داری و می تونی به راحتی بدون اینکه علی بگه زشته جلوی مردم؛ گریه کنی و اون هم براحتی تو رو توی آغوشش بگیره و نوازشت کنه.یادمه اولین بار توی تاکسی دست شوهرم رو گرفتم و اون به راحتی و بدون اینکه حتی فک کنه دل من می شکنه دست منو جدا کرد و گفت زشتتتتتتتتتتتتتتتته
موقعیتی بود که اگر میگفت زشته برای همیشه دلم ازش دور میشد...
سلام عزیزم خوشحالم که زندگیه خوبی داری اما من یک سوالی داشتم چه طور میشه مرد رو عاشق نگه داشت یا رگ خوابشونو بدست اورد؟ لطفا راهنماییم کن
چقدر زیبا بود. ایشالا خدا به همه زن ها ی با شعور همچین مردای با شعوری رو عطا کنه!
همیشه پر از عشق بمون
سلام
ممنونم از جوابت خوشحالم که حرفمو بد برداشت نکردی
و خوشحالتر اینکه حس خوشبختی داری امیدوارم هر روز عمیق تر شه
سلام عزیزم تولدت شوهرت مبارک باشه ایشالله 120سال خوشبخت خوشبخت زندگی کنین پست قبلی تو خوندم ولی نمی تونستم نظر بذارم راستش مجبور شدم کپی پیستش کنم آخه نمیشد تو اینترنت خوندش
چقدر راحت می تونی از عشقای قدیمیت حرف بزنی و باهاشون کنتار بیای بر عکس من که همیشه از شون فرار می کنم
سلام خانمی
تولداتون مبارک باشه
همیشه کنار هم شاد و سلامت باشید
تولد دو تا عشقت مباررررررررررررررررررررررررک
این نامه را بارها و بارها خواندم، با چشمانی خیس از اشک! چیزهای بسیار زیادی در این نامه هست که کافی است تا در این روزگار سرد - که آدم هاش دیگر حتی اشکی برای ریختن ندارند و درد بدی است گریه نکردن! - قطره های اشک را از کوره دلت بسراند روی گونه هایت.
غبطه خوردم به "ایمان"ی که در تک تک این جملات بود و یک مرد، براستی چه قدر باید آسوده باشد از داشتن جهانی چنین "امن". امیدوارم علی قدر بداند.
قدر میداند...
مطمئن باشید.
اینهمه دلگرمی و ظرافت نگاه شما قابل تحسین هست.
بدو بدو ببین چی دارم. خونه دار و بچه دار (شما رو میگم صمیم جان!) زنبیل رو بردار و بیار. ورود کودکان ممنوع. ورود افراد مجرد ممنوع. ورود افراد بی جنبه ممنوع. (اینا رو برا بازدید کننده های گذری نوشتم) منتظرم ها. دست شو شو رو بگیر با هم بیاین البته وقتی کوچولوتون خوابه!
امیدوارم همیشه زندگی خوبی داشته باشید
تولدشون مبارک .صدساله بشن ایشالله
خرداد اما برای من مفهومی دیگر دارد ، 26 خرداد 89 پدرم رفت ،مرد ، حالا نه پدر دارم نه مادر ، خرداد را دوست ندارم
صمیم جان منم تولد یونای کوچولو و علی بابا رو بهت تبریک میگم . امیدوارم سالهای سال در کنار هم و برای هم زندگی کنید و مطمئنم در اینده هم بسی خوش به حال عروست خواهد شد....
در ضمن قولی که به من دادی رو هنوز یادمه بدقول!!
قربونت بشم عسلک
جان من فک کردی یادم رفته؟
عسل از بیرون نمیتونم به قولم عمل کنم امکانات داخل خونه میخواد!!!
تولداشون مبارک
تبریک میگم
اشکم در اومد که صمیم ! مبارکا باشه...
تولد همسر و گل پسرتون مبارک باشه، صدو بیست ساله شوند.
نمی دونم چی بگم....امیدوارم همیشه و همه جا با هم باشین...
واییییییییییییییی
اشکهام ریختن
خیلی عالی بود
خیلی
انقدر عشق توی نوشته بود که روحم تازه شد
دمت گرم و سرت خوش باد
سلام عزیزم .
این دومین پیغامیه که برات میزارم (نیش باز ) طلسم در سکوت وبلاگتو خوندن شکسته شد .
اومدم بگم تولد خردادیا بخصوص همسر و فرزندت مبارک .
کلا دم همه خردادیا گرررم .
تولد کوچک مرد خردادیت مبارک
صمیم عزیزم! بییش از دو ساله که بی وقفه و حتی بدون از دست دادن یکی ار پستات دارم می خونمت ولی نمی دونم چرا تا حالا کامنت نذاشته بودم شاید باهات احساس غریبگی می کردم. ولی عشق جاری تو نوشته هات و صداقتی که توش موج میزنه وادارم کرد که به حرف بیام و تحسینت کنم به خاطر همه خوبی هایی که در تو موج میزنه. خوشحالم که قصه خوشبختی تو علی مهربونت و پسرک نازت رو می خونم و خدا می دونه که شنیدن این خوشبختی و روایتش با قلم قشنگ تو همیشه سرشارم کرده از حس های خوب. بهترین ها رو تا همیشه دنیا برات آرزو می کنم و امیدوارم اینجا همیشه مملو از عشق باشه. دعام کن.
واییی چقدر تو به من انرژی دادی.
مررررررررررررررسی
vaghean ba tamame vojoodam az khoda mikham salhaye sal setaietoon salemo shado ashegh bashid dar kenare ham :*
فاصله بین من و تو ، از اینجا تا آ سموناست
خیلی عزیزی واسه من ، ولی زمونه بی وفاست
قسم نخور که روزگار ، به کام ما دو تا نبود
به هر کی عاشقه بگو ، غم که یکی دو تا نبود
بگو تا وقتی زندهام ، نگاه تو سهم منه
هر جای دنیا که باشی ،دلم واست پر میزنه
راستی به منم سر بزنی ها[خجالت][بوسه][نیشخند]
تولدت همسرت و تولدت پسرک مبارک باشه صمیم جان. عاشقانههات آرامش میده به آدم، خیلی، خیلی.
چه خوب که از الان این رو پذیرفتی که روزی قراره زنی وارد زندگی پسرکت بشه... برام جالبه چون الان اوج شیرینی و وابستگی پسرت به تو و تو به اونه و با این حال تو این رو درنظر داری که اون یه روزی یه بخشی از قلبش رو قراره به یکی دیگه بده...
چه فاجعه هایی که با وابسته شدن بیش از حد مادرها به بچه هاشون پیش نمیاد. اگه مادربزرگ و عمه های من با این همه تحصیلات و پز عالی این رو می فهمیدن، و اگه پدرم توان مخالفت کردن با زیاده خواهی ها و دخالت های اونا رو داشت هیچ طلاقی نمی تونست من رو از 8 سالگی از پدرم محروم کنه و پدرم رو از داشتن یک زندگی نرمال در کنار همسر ودخترهاش..
ندقت و گاهت چیزی رو بهم گفت که خودم دقت نکرده بودم..ممنونم.
روزهای بهتر برای همه مون ارزو میکنم.برای همه زن ها و دخترهای ایران.
سلام صمیم عزیز. تولد دو تا از عزیزای زندگیت رو تبریک می گم. امیدوارم همیشه زندگیتون به همین قشنگی و زیبایی و گرمی باشه.
من متاسفانه گوگل ریدرم کار نکرد نمی دونم چش شد نفهمیدم عکس یونا رو گذاشتی، دوست داشتم ببینمش اما به هر حال سعی کن زودتر ازش عکس بزاری.
از اون محله ی قدیمی هم تعریف کنی بیشتر می خندیما.
عشقتون هم پایدار عزیزم.
برات خوشحالم.. خیلی..
مراقب خودت و زندگیت باش. شاد باشی همیشه.
و منم مثل همیشه از تو ممنونم صفا جونم. از تو که با نوشتنات علاوه بر شادی و خوشحالی و لبخند، در یک کلام عشق رو مهمون دلهای ما می کنی. دلت شاد عزیزم.
تولد هر دو عزیزت مبارک خانومی. می بوسمت. یونا رو هم ببوس از طرف من.
انقدر زیبا و با احساس بود که اشکم در اومد. ایشالا که تولد عزیزانت مبارک باشه
تولدشون مبارک باشه هزار بار :)
ومث همیشه آرزومیکنم همیشه عاشق باشید...بوس یوس
تولد همسرت خیلی خیلی مبارک خانومی
چقدر برات خوشحالم خانوم به خاطر زندگی خوبت
به نام خدا :
مبارکه خوش باشین همیشه انشاالله
صمیم عزیز
تولد یونا جان و همسر مهربونت مبارک.پاکی و زلالی نوشته هات ادمو میخکوب میکنه.واقعا امیدوارم این احساسات قشنگتو تا اخر عمرت داشته باشی.
تولد هر دو مرد زندگیت مبارک باشه صمیم جان.
امیدوارم همیشه در کنار عزیزانت از تمام لحظه های زندگیت لذت ببری
مواظب میوه درخت عشقتون باش.یه کاری کن شیرین و آبدار و رسیده و خوردنی بشه
faghat galoomo boghz gerefteh az in hameh zibayee o ehsas. kash hameh ye mardom e donya ein e to boodan samim e samimi e man.
ali jan o yunayeh azizam tavalod e har do toon mobarak.
سلام آمدم شروع کنم به خوندن یاد کسی افتادم اشک تو چشام جمع شد دیگه نتونستم لذا نمیتونم نظر بدم...موفق باشین.
امیدوارم هرروزتون قشنگ تر از روزه قبل باشه
سلاااااااام بر عاشقترین صمیم دنیا!
خوبید؟؟؟؟
خدا را شکر که سال پر از خوشی را پشت سر گذاشتید و امیدوارم بهترین و بهترین و لذتبخشترین لحظهها را پیش رو داشته باشید.
تولدشون مبارک.
چقدر خوشحال میم وقتی میرم یه وبلاگی و میبینم توش عشق موج میزنه تبریکات منم بپذیر
سلام صمیم جون منم از ته قلبم تولد یونا گلی و بابا جونشو بهت تبریک میگم
امیدوارم سالهای سال همینجور عاشقانه کنار هم خوشبخت بشین
عزیزم من تمام داستاناتو از همون اوله اول خوندم
از اولش
اشناییتونو......................ماجراها و ازدواج و............
واقعا برام جالبه خیلی جالب
کاش همه مردا مثل علی بودن
صمیم جون خیلی قشنگ مینویسی
خیلی با احساس تعریف میکنی
زنده باشی الهی
دوستتون دارم
منم صمیمانه به تو که این خوشبختی نصیبت شده تبریک می گم بعد هم به یونا وشوشو عزیزت .شیرینی ما همشهری هم فراموش نشه...صورتک فرصت طلب ...
ایشالا زندگیتون هر روز گرمو گرمتر بشه از ارامش
سلام دوست خوبم
چه زیبا حرفهایت را بیان کردی و خیلی با احساس و عاشقانه نوشتی
عمری طولانی و با سلامت برای خودت و همسرت و پسرک نازت آرزو دارم
سلام خوبی ؟ وبلاگ قشنگی داری !یه سری هم به ما بزن ...هرچی دلت می خواد تو سایت من هست ممنون ازلطفتون راستی یه موقع واسه تبادل لینک اونم با (جایزه ویژه)اگه موافق بودی به این آدرس مراجعه کن گلم http://istgah.asantabligh.com/tabdol1.phpl
سلام.
چقد صمیمی بود این متن.