صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟
درباره من
مادری که اول عاشق پدر نی نی است و بعد نی نی ...
پسرکم را دوست دارم به شرطی که...مادری شرط نمی خواهد ...بی بهانه دوستش دارم.
اینجا فقط حقیقت می خوانید.
تماس با من samim8888@yahoo.com
ادامه...
سلام صمیم خانومی سال نو با تاخیر مبارک من همیشه وبلاگتون رو می خونم حتی قبل از اینکه بیاین بلاگ اسکای همیشه هم از دیدن این همه عشق و شادی لذت می بردم خانوم گل اینجا خونه ی شماست حق دارین هر طوری دوست دارین توش زندگی کنین یاد حرفهای گوشه ی وبلاگ گیلاس افتادم حرف دیگران نباید باعث ننوشتن بشه کسی هم نظر مخالفی داره بیاد با احترام بگه... حقش نیست اینطوری ... منتظر عاشقانه هاتون هستم هاااااا خیلی زوددددددددد
سلام عیدت مبارک تولدت هم مبارک قبلن از این سبکا بلد نبودی (گیج کردن ملت) ، ما نه اینکه ای کیو بالاییم الان نگرفتیم چی شده . بقول مردم گفتنی زیر دیلم بگو تا ما بیسفاتا هم بفهمیم اگه حالت بده که انشالله خوب شی اگرم خستگی سیزده هنوز مونده که انشالله رفع شه (نیش)
خوشحالم از این که خوب خوب خوب هستین . راستش رو بخوایین این خودمونیم که باید خودمون رو شاد نگه داریم و این متاسفانه یه حقیقته و لااقل من تا حالا تجربه نکردم که کسی بیاد و بخواد من رو شاد کنه .مطمئنم تو جز کسایی هستی که رویش دوباره رو از ققنوس و پرواز رو از سیمرغ اموختن من به گفته خودم و به تو ایمان دارم . موفق باشی و درپناهش یا حق
(این مطلب رو برای تو نمینویسم به دل نگیر برای بعضی از اونایی که نظر دادن مینویسم)برام جالب بود که بعضی از دوستات که دلداری داده بودنت فکر میکردن خیلی حالیشونه و بقیه رو نفهم فرض کرده بودن . بابا شماهایی که دو کلاس سواد ندارین و فرق هجو و طنز رو نمیدونین آخه چرا خودتونو قاطی آدم حسابیا میکنین.
سلام صمیم جون من تقریباْروزی یک بار به وبلاگت سر میزنم و مطالبتو میخونم اما تا الان توی این یکساله مخصوصاْ فقط ۳الی ۴ بار برات پیام گذاشتم ولی این بار خیلی لجم گرفت . از ناراحتی بی موردت تو مجبور نیستی طبق میل کسی بنویسی دیگران هم مجبور نیستن نظر شما رو تائید کنند اما خوب من هم با نظر یکی از دوستان موافقم که عده ای فقط منتظرن که تا کسی چیزی نوشت ساز مخالف بزنن و ناراحتش کنن از جمله بعضی کامنت گزاران وبلاگ شما اما دختر خوب باید بهت بگم با هر بادی ما نباید پا به فرار بزاریم و یا قهر و آشتی راه بندازیم شما خودت بهتر میدونی و من به عنوان یه دوست بهت میگم این کار وجهه خوبی نداره راستش تا به حال شده چند مورد نوشتی که دیگه نمی نویسی و این کار شما باعث میشه یه عده از خواننده های قدیمی وبلاگت ناراحت بشن پس تائید کامنت برای چیه هر چیو نخواستی حذف کن و یا جواب بده توی همون بخش کامنت نه اینکه بگی نمی نویسی و بعد از مدتی باز بنویسی به نظر من باید یک ریز و بدون توجه به مخالفان باید پیش رفت حتی گاهی لازم نیست وقتی داری پیش میری نیم نگاهی هم به مخالفان بندازی و جوابشونو بدی جونشون در آد از بی محلی این کار بهتره عزیزم خیلی راحت کسی که آزارت میده حذف کن از وبلاگت بدون اینکه مجبور باشی نوشتنتو قطع کنی گاهی بهترین راه ندیدن کسی است که شما را آزار میدهد مواظب خودت باش دیگه نصیحت نکنم مادر خوبیت نداره این کارا مخالفه که مخالفه اونم بره تو ویلاگ خودش بنویسه اصلاْ عاشق ضرغامیه شاید رفتیم وبلاگ اونم خوندیم شاید هم نخوندیم . این یه امر شخصیه نوشته شما هم چون نظر شماست میشه خوند میشه گفت موافقم یا مخالفم اما کسی که توهین میکنه بی شعوری خودشو می رسونه و لازم نیست با هر آدم بی شعوری شما یکی به دو کنی که ؟؟؟ سعی کن بیشتر صبر داشته باشه میدونی که توی نوشته ۲۷ اسفندت چی نوشتی ((به من یاد داد میتونم بعضی چیزها رو به میلم نشنوم و نبینم
به من صبوری و استقامت رو نشون داد )) صبور تر باش عزیزم و قول بده واقعاْ بعضی چیزها و نشنوی و نخونی و اگه خوندی ناراحت نشی و یه جواب منطقی فقط به خود اون فرد بدی توی کامنتت چون این وبلاگو همه ما میخونیم نه فقط اون کامنت گذار
رویا جان من متاسفم که باعث ناراحتی دوستانم شدم اونم چندین بار..... به من کمی فرصت بدین...فقط همین
بیا دیگه صمصم جون..خب هرکی یه نظری داره.من خودم از سریالش خوشم اومد ولی دلیل نداره نظره تورو بکوبونم و بگم من درست میگم.ادما کمی باید استانه ظرفیتشون رو بالا ببرن.تقصیر توام نیست.پس برگرد و بنویس.منتظرتیم تا از نوشته هات انرژی مثبت بگیریم:)
سلام .کلی نوشته بودم که متاسفانهsend نشده بود ولی دوباره می نویسم .دست بردار نیستم که .دوست دارم حداقل یه نقطه به عنوان پاسخ بنویسی. دیگران در حال تشویق ما هستند چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند . بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند دیگر چاره ای نیست ، شما به زودی خواهید مرد . دو قورباغه این حرفها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند . اما قورباغه های دیگر ، دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید ، چون نمی توانید از گودال خارج شوید ، به زودی خواهید مرد ..بالاخره یکی از دو قورباغه ، تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت . او پس از مدتی مرد .اما قورباغه دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد . بقیه قورباغه ها فریاد می زدند دست از تلاش بردار ، اما او با توان بیشتری تلاش کرد و بالاخره از گودال خارج شد .وقتی از گودال بیرون آمد ، بقیه قورباغه ها از او پرسیدند : " مگر تو حرفهای ما را نشنیدی" ؟ معلوم شد که قورباغه ناشنواست در واقع او تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کن و اما شما چطور آیا به تشویقهای دیگران گوش می کنید و یا باز می ایستید ما تو زندگیمون فقط مال خودمون نیستیم.هر کسی تو این دنیا یه سهمی از ما داره . پدرو مادرت از تو سهم دارن یه مقدار بیشتری همسرت از تو سهم داره خواهر و برادرت از تو سهم دارن همکارا و دوستان از تو سهم دارن و اون آخر سر همه ماهایی که به وبلاگت سر می زنیم و با اشتیاق می خونیم از تو یه سهم کوچولو داریم . در آخر کمترین سهم از تو متعلق به خودته .این رو جدی جدی جدی میگم .و منصفانه نیست تو این سهم رو از ما بگیری.در ضمن همه آدما در تمام دوران زندگیشون دائما در حال تربیت کردن همدیگه هستن من پدرم رو و پدرم من رو تربیت میکنه نه به اون مفهومی که معمول شده این به اون معنیه که اون دوست داره اون جوری که میخواد باشم و من دوست دارم پدرم اون جوری که میخوام باشه همین طور همه کسایی که باهاشون ارتباط داریم .برای این که می خوایم با این کارمون نقاط مشترکمون رو زیاد کنیم دوست داریم به نقطه ای برسیم که بیشترین تلاقی و وجه مشترک رو داشته باشیم پس جای نگرانی نیست وقتی کسی یه حرفی میزنه که کلا با نظر ما موافقه یا مخالف مهم اینه که اون هم به شیوه خودش که شاید درست هم نیست دوست داره ما رو به اون چیزی که خودش میخواد نزدیک کنه به همین راحتی .این ماییم که باید خودمون باشیم وگرنه اگر قرار باشه با حرف هر کسی از هدفمون دست برداریم و مسیرمون رو عوض کنیم هیچ نمی تونیم قدم از قدم برداریم .بعضی وقتا بهتره دیگران خودشون رو با ما وفق بدیم نه این که ما خودمون رو با اونا .البته راستش رو بخوای باز هم این متن طولانی شد دوست داشتم می تونستم بیشتر بنویسم ولی شاید درست نباشه این کارم .در هر حال امیدوارم تونسته باشم اون مطلبی رو که تو ذهنم بود منتقل کرده باشم اون هم با این متن شکسته بسته و نامفهوم!!! به قول یکی از دوستان اگه هیچ سنگ و صخره ای تو مسیر رودخونه نباشه صدای آب دلنشین نخواهد بود. بعضی وقتا شنیدن یه حرف منفی می تونه هزاران برابر بیشتر از حرف مثبت انرژی بریزه تو وجود ادم به شرطی که بخوای .باید اول خودمون رو به خودمون ثابت کنیم بعد به دیگران .واقعا همیشه جای تعجب بوده برام که چرا بعضی وقتا حرفای دیگران این قدر می تونه رو ما تاثیر داشته باشه .زبونم لال برفرض محال من به شما توهین کنم ایا واقعا باید تاثیر داشته باشه ؟مگه من کی ام ؟ من چی ام ؟ که شما باید از دست حرفام ناراحت شده باشین ؟من هم یکی مثل میلیاردها ادمی که دارن زندگی میکنن .به نظرم باید به مسائل به اندازه ارزششون بها داد و توجه کرد نه بیشتر نه کمتر . ببخشید ببخشید ببخشید که این قدر طولانی شد . موفق موید سربلند باشین و در پناه خدا یا حق
میدونی دوست عزیز و با درایتم مساله اینه که من نه به خاطر اینکه حرف مخالف شنیدم پس کشیدم بلکه علت بی انگیزگی من برای نوشتن کم توقعی بود که در من بوجود اومد.من به خودم که نگاه میکنم میبینم مستحق اینهمه بدی نبودم از طرف بعضی ها و خیلی بیشتر از اونی که باید سعی کردم شادی زندگیم رو به دوستانم منتقل کنم و در بازخورد خیلی کم دریافت کردم..... حداقل توقع من این بود که همراهی لازم نداشتم ولی همدلی شاید نه تو نوشته ام در مورد سیما و برنامه هاش بلکه تو خیلی از نوشته های دیگرم و من درس های بزرگی رو دارم به خودم یادآوری میکنم ........ الان هم در غاری که برای خودم تو این دنیای بزرگ وبلاگیم درست کردم راحتم و شاید هم در حال پوست اندازی .پس دوران آسیب پذیر بودنم رو دارم طی میکنم و بهبود همه اون زخم هایی که من به خودم اجازه ندادم با تایید اون کامنت ها به بقیه نشون بدم و اینجا رو خراب کنم.من زره و سپرم رو در این دنیای مجازی انداختم دور و بد اشتباهی کردم چون مورد حمله قرار گرفتم. با تک تک جملاتت که آبی بر آتش اینک خاموش من بود موافقم و روحیه مضاعفی که به من دادی رو هر گز فراموش نمیکنم. فقط نمیدونم چرا اینهمه چشم انتظار یک کامنت و حتی یک نوازش از طرف بهترین دوستانم هستم...شاید هم بودم...... به زودی مینویسم ولی متفاوت ...حداقل از نظر خودم...... و منتظرم به زودی زمانش برسه و از تو هم بی نهایت سپاسگزارم.
سلام من تازه پست هاتو نو خوندم اما نمی خوام با این پست مربوط به سریال های نوروزی در مورد خودتون قضاوت کنم چون از سبک نوشتنت خوشم میاد اما با عرض معذرت باید بگم که دقت کافی در دیدن سریال اقای مدیری نکردید وگرنه این سریال سراسر بود از نقد زیرکانه... اگر یکبار دیگر ۱۰ قسمت این سریال را با دقت نگاه کنید حرف من برای شما اثبات خواهد شد... باید بگویم که اقای مدیری فرد بسیار باهوشی هستند که هنر انتقاد کردن را بلدند اما عموم مردم ایران تنها به ظاهر کار توجه کرده که گاهی مورد پذیرش قرار گرفته و گاهی رد می شود... ضمن احترامی که برای شما قائلم معتقدم که شما هم در این مورد بدون دقت و صرف وقت نظر دادید که شایسته نیست... البته من با نظراتتون در مورد سریال های دیگر موافقم اما هنوز هم این سریال ها طرفداران زیادی در ایران دارد و مسلم است که مسئولان صدا و سیما ذائقه اکثریت را در نظر می گیرند و نه قشر خاصی و ما باید بپذیریم که در ایران زندگی می کنیم با مردمی خاص قصد توهین نداشتم و براتون ارزوی موفقیت می کنم
صمیم ... مگه قراره که همه سلیقه هاشون مثل هم باشه؟! ... خیلی ها هستند که از همین سرایل های بی مزه کلی لذت بردند ... چون امکانات و توان دیدن فیلم و سریال های با محتوا رو ندارند ... درک آدم ها با هم متفاوته ... پس لطف کن و بدون توجه به حرف مردم که عینه دروازه بازه و با هیچ کشی هم نمیشه جمعش کرد ، بیا و بنویس ... باشه؟! :)
سلام اولین بار که به اینجا میام من چند تا از پستهاتو خوندم در مورد سریالها که پر بی راه نگفتی من هم قسمت اول سریال مهران مدیری رو که دیدم دیگه سراغش نرفتم همه نقشها کلیشه ای بود. در مورد دیگه ننوشتن هم صحبتی نکن وقتی ما وبلاگی را درست میکنیم که حرفامونو توش بنویسیم به دیگران هم باید این حق را بدهیم حالا چه خوشمان بیاد چه بدمان وقتی نقد میکنیم باید منتظر عواقبش هم باشیم تو به این جنبه اش نگاه کن که چقدر بازدید کننده هایت با دقت مطالب تو را خوانده اند و همین به دنیا می ارزد تو با داشتن چنین پدری باید صبور تر باشی عزیزم به من هم سر بزن دوست دارم دفعه بعد که امدم آپ کرده باشی.
سلام صمیم جان. من از ابتدای تولد بلاگت باهات بودم. همیشه همه پست هاتو خوندم و لذت بردم. هر چند کم پیش اومده کامنت بذارم. با نظراتت کاملا موافقم. میدونی بدتر از همه چیزایی که گفتی چی بود ؟ مصاحبه ای که از اخبار پخش شد. پیر و جوون و کودک و نو جوون و خردسال اظهار خرسندی و رضایت خاطر کردند از سریال ها.حتی یک نفرم نگفت اینا چه مزخرفاتی بودند! مخصوصا مرد* هزار چه ره که مزخرف ترینشون بود! یا ما توقعمون خیلی زیاده یا مردم ما همه عامی و عامی پسند شدند یا شبکه ملی در پی توجیه خودش و قبولوندن اون به بقیه است ! نمی دونم ما از پشت کوهی زیر دریایی جایی اومدیم شاید ! به هر حال زود پاشو بیا بنویس ببینم ! بذار مردم هر چی میخوان بگن.اگه خیلی ناراحتن نیان و نخونن. سال خوبی رو برات آرزو میکنم. منتظرتیم.بووووووووووس.
سلام صمیم خانوم .آیا ما کم تحملیم یا نا ملایمتی ها زیادی بزرگند ؟آیا من بیش از اندازه حساسم یا حرف دیگران بیش از اندازه زننده است ؟ آیا این زندگی است که بر ما سخت می گیرد یا ماییم که زیادی سختش گرفته ایم ؟ آیا وقتی با تمام بودنمان دوست داریم کاری را انجام دهیم و به نتیجه نمی رسیم و نیجه معکوس می گیریم مقصر ماییم ؟ یا سرنوشت ؟ یا حکمت است ؟و شاید هم قسمت ! نمیدونم . ولی هر کسی برا خودش زندگی میکنه و مختاره اون جور که دوست داره زندگی کنه به شرطی که حقوق دیگران رو ضایع و محدود نکنه . میشه کسی رو مجبور کرد که چیزی رو ننویسه ولی نمیشه جلوی فکر کردنش رو گرفت . اصلا یادم نمیاد برا چی این بحث رو شروع کردم ولی این رو یادم میاد که هر وقت نظری بر خلاف نظرمون گفته میشه اولین عکس العملمون کوبیدن نظرات طرف مقابلمونه . و کسایی هم که وبلاگتون رو خوندن دقیقا همین کار رو کردن البته یه تعدادیشون. از اینها که بگذریم کسی مجبور به خوندن وبلاگتون نیست که بخواد بد بگه بهتون یاخدای ناکرده توهین کنه یا سیم جین کنه .؟مگه نه ؟ تنها صداقت ، زیبایی کلام و ساده و بی الایش نوشتن شماست که ما رو علاقه مند و مشتاق میکنه برا سر زدن به وبلاگتون و خوندن و لذت بردن از نوشته هایی که لبخند بر لبامون می نشونه . ما نمی تونم بگیم بنویس یا ننویس (اینجا بهتره بنویسم من ) من می تونم بگم که دوست دارم نوشته هاتون رو بخونم . و میدونم شما هم دوست دارین وقتی می نویسین با همون صداقت ،علاقه و محبت بنویسین و اینه که احتمالا نوشتین تا اطلاع ثانوی نمی نویسید به خاطر اینه که نمی خوایین همین جوری یه چیزی نوشته باشین . آبی که برآسود زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است.
شرشر جریان مهر و محبت رو تو زندگیتون میشه شنید و ذلالی ایثار و فداکاری و صداقتش رو که از بارون و عمقش رو از دریا و پاکیش رو از افتاب گرفته میشه حس کرد. امیدوارم همیشه ایام موفق موید و سربلند باشید و استوار چون کوه .چون کوه . چون کوه. یا حق
سلام صمیم جون سال نو را به شما و خانواده محترم تبریک میگم. امیدوارم همیشه سلامت و شاداب باشی و به نوشتنت ادامه بدی چون کشته و مرده زیاد داری هرکسی هم که ناراحت نخونه . نظرات در پیت اونها را حذف کن و میدان را خالی نکن بلکه اونها را بیرون کن . من مشتاقانه در انتظار نوشته هات هستم .می بوسمت
صمیم از دست منم ناراحتی؟؟؟ من یه جورایی گیج شدم! نکنه شوخی که توی کامنت دونی پست قبلیت نوشتم ، همون که نوشتم من خودم برنده سیمرغ بلورین بودم و اینا...اون ناراحتت کرد؟ به خدا من فهمیدم که در مورد خونوادت داشتی جدی می گفتی! منم اصلاً فک نمی کردم حرفم ناراحت کننده باشه...همین جوری نوشتم یه چیزی....
سلام صمیم جونم.سال نو مبارک.امیدوارم سال خیلی خوب و پر از پول و شادی باشه برات. من اصلا پست قبل رو نخوندم.راستش هیچ وقت حوصله ی خوندن نقد رو نداشتم.تو هم کامنتای بی ادبانه و توهین آمیز رو پاک کن و به نظر من اصلا راجع به اینجور کامنتا چیزی ننویس. بی محلی بهترین دهن کجیه صمیم جون.اینجا وب شخصیه خودته و هرچیزی دلت بخواد میتونی بنویسی و کامنتایی که بی ادبانه اس رو همون دقیقه پاک کن و اصلا بهش فکر نکن.۴بار که بیان کامنت بذارن و ببینن حذف شده آدم میشن.
سلام خانم گل...چند ساعتی میشه داریم تو وبلاگت می گردیم...ما تازه دیشب به خانه بر گشتیم و بعد از کمی خستگی در کردن اومدیم سراغ نوشته هات...(((تا اطلاع ثانوی نمی نویسم....؟؟!!! یعنی چی؟ )))من که جدی نگرفتم...دیگه از این شوخیها نکن اصلا قشنگ نبود..((شرمنده))....من که به وبلاگت معتاد شدم!!
چرا انقدر ناراحتو عصبانی می شی آخه؟ بهشون توجه نکن تو نظر خودتو نوشتی بدم ننوشتی گرچه من سریال رامبد جوان رو دوست داشتم ولی خوب اینا هیچ کدوم به تو نچسبید به بقیه مربوط نیست. خودتو ناراحت نکن. بازم راجع به غذاهای شاهکارت بنویس. در ضمن منم می خوام رژیم بگیرم و ورزش کنم. اگه خبر جدیدی چیزی داری یا رژیم به درد بخوری دیدی من منتظرش هستم!!!!!!! آهان من دفعه اوله کامنت می ذارم ولی از اول نوشتنت باهات بودم خیلیم دوست دارم محشری محشر. خیلی وقتا می شه که سعی می کنم ار روش های تو برای خوب زندگی کردن استفاده کنم.
الهی بگردمت که ناراحن شدی:* تو نظر شخسی خودت و نوشتی بغیه هم همین طور البته اصلا منظورم کسایی که توهین کردن نیست... با اینکه نوشته های تو اغلب خیلی بلند هستن و من وقتی به وبلاگ دوستام سر میزنم میبینم پستشون طولانیه نصفه نیمه میخوانم اما باید بگم همش ارزو میکنم نوشتت تموم نشه ... خواهش میکنم زود زود بنویس...:*:*:*:*:*:* تا بعد;) ...
چه داستانی شد این پست قبلیت. من خودم چون جز یه بیست دقیقه از اون کار مهران مدیری و یه چند صحنه ای از فیلم های سینمایی رو اون هم تصادفا ندیدم نمیتونم نظر بدم. کار مهران رو که اولین قسمتش انقدر حوصلمو سر برد رفتم تو شهرک به قدم زدن و دو ساعتی چرخیدم تا الانم دیگه پی سراغ نشدم چی بود و چی شد. بقیه هم که هیچ فقط دو سه بار یه صحنه هایی از فیلم های سینمایی رو دیدم که چه چیزای درپیتی گذاشتن. خوب این یعنی تا اینجا من هم سلیقه ام تو انتخاب چیزی که میبینم مثل شماست . خوب حالا یک عده هم برعکس. دیگه قشون و قشون کشی نداره. دیدم تو کامنت ها با تواضع عذر خواهی کردی.با این کارت موافق نیستم صمیم جان. کسی بحاطر ابراز عقیده اش ایا باید عذر خواهی کنه؟ ضمن اینکه یه جمله ی قشنگم نوشتی که :(فراموش نکنین این شما هستین که در صفحه کاملا شخصی من که به دلخواه خودم بعضی چیزها رو عمومی مینویسم مهمان هستید........) بعضی ها هر سریال و فیلم صد تا یه غازی که نشون بده ثانیه به ثانیه اش رو میبلعن. دلیلش رو نمیفهمم. یکی از نزدیکان من هم متاسفانه اینجوریه. البته اون عاشق این جعبه جادوییه براشم مهم نیست چی نشون بده. اون باید فقط ببینه. من فکر میکنم خیلی از کسانی که بت توهین کردن از همین ادمایین که صبح تا شبشون اگه با اراجیف سپری بشه کلی هم ذوق میکنن. این نظزو برای خودت نوشتم نه برای تایید کردن و تو وبلاگت گذاشتن. شاید بار دومی باشه که برات کامنت میذارم. حالم گرفته شد از کوتاه فکریه بعضیا که هیچ وقت نمیتونن درک کنن که هر انسانی یه نظر و سلیقه داره و هرچی مخالف میلشون باشه بهم میرزشون. با همسرت خوش باش و این حرفای بی اهمیت رو به هیچ حساب نکن.روز و روزگارت خوش.
خیلی خوشحالم که عاشق همسرت هستی
امیدوارم همه زن و شوهرها همینطور عاشقانه همدیگر دوست داشته باشند
به من هم سر بزنیدخوشحال میشم
سلام صمیم خانومی
سال نو با تاخیر مبارک
من همیشه وبلاگتون رو می خونم
حتی قبل از اینکه بیاین بلاگ اسکای
همیشه هم از دیدن این همه عشق و شادی لذت می بردم
خانوم گل اینجا خونه ی شماست
حق دارین هر طوری دوست دارین توش زندگی کنین
یاد حرفهای گوشه ی وبلاگ گیلاس افتادم
حرف دیگران نباید باعث ننوشتن بشه
کسی هم نظر مخالفی داره بیاد با احترام بگه...
حقش نیست اینطوری ...
منتظر عاشقانه هاتون هستم هاااااا
خیلی زوددددددددد
منتظر میمونم تا برگردی ...
امیدوارم همیشه عاشق باشی . با تبادللینک چطوری. حتما؛بهم بگو. باشه؟
سلام
عیدت مبارک
تولدت هم مبارک
قبلن از این سبکا بلد نبودی (گیج کردن ملت) ، ما نه اینکه ای کیو بالاییم الان نگرفتیم چی شده . بقول مردم گفتنی زیر دیلم بگو تا ما بیسفاتا هم بفهمیم
اگه حالت بده که انشالله خوب شی
اگرم خستگی سیزده هنوز مونده که انشالله رفع شه (نیش)
ای بابا خانومی تو که نباید بخاطر حرف دیگران پستت رو پاک کنی؛ نری باز دو قرن دیگه بیای . ما مرخصی دو روزه بیشتر نمیدیم!
سلام
سال نو با n روز تاخیر مبارک
سلام
مطلب قبلیت رو پاکیدی؟
پاکیدی دیگه سوال نداره
.
.
.
.
خوب کاری میکنی...راحت و اسوده باش..
خوشحالم از این که خوب خوب خوب هستین . راستش رو بخوایین این خودمونیم که باید خودمون رو شاد نگه داریم و این متاسفانه یه حقیقته و لااقل من تا حالا تجربه نکردم که کسی بیاد و بخواد من رو شاد کنه .مطمئنم تو جز کسایی هستی که رویش دوباره رو از ققنوس و پرواز رو از سیمرغ اموختن من به گفته خودم و به تو ایمان دارم .
موفق باشی و درپناهش
یا حق
آقا اون یکی ایکس من نیستم! همون که راجع به کامنتای بعضی ها نظر داده ....
باشه اگه نیاز داری استراحت کنی خب باشه استاحت کن ولی کوتاه! نیش!
هر وقت فکر کردی خوب شدی و ارام برگرد منتظرت می مونم
(این مطلب رو برای تو نمینویسم به دل نگیر برای بعضی از اونایی که نظر دادن مینویسم)برام جالب بود که بعضی از دوستات که دلداری داده بودنت فکر میکردن خیلی حالیشونه و بقیه رو نفهم فرض کرده بودن . بابا شماهایی که دو کلاس سواد ندارین و فرق هجو و طنز رو نمیدونین آخه چرا خودتونو قاطی آدم حسابیا میکنین.
سلام صمیم جون من تقریباْروزی یک بار به وبلاگت سر میزنم و مطالبتو میخونم اما تا الان توی این یکساله مخصوصاْ فقط ۳الی ۴ بار برات پیام گذاشتم
ولی این بار خیلی لجم گرفت .
از ناراحتی بی موردت
تو مجبور نیستی طبق میل کسی بنویسی دیگران هم مجبور نیستن نظر شما رو تائید کنند
اما خوب من هم با نظر یکی از دوستان موافقم که عده ای فقط منتظرن که تا کسی چیزی نوشت ساز مخالف بزنن و ناراحتش کنن از جمله بعضی کامنت گزاران وبلاگ شما
اما دختر خوب باید بهت بگم با هر بادی ما نباید پا به فرار بزاریم و یا قهر و آشتی راه بندازیم
شما خودت بهتر میدونی و من به عنوان یه دوست بهت میگم این کار وجهه خوبی نداره راستش تا به حال شده چند مورد نوشتی که دیگه نمی نویسی و این کار شما باعث میشه یه عده از خواننده های قدیمی وبلاگت ناراحت بشن
پس تائید کامنت برای چیه هر چیو نخواستی حذف کن و یا جواب بده توی همون بخش کامنت نه اینکه بگی نمی نویسی و بعد از مدتی باز بنویسی به نظر من باید یک ریز و بدون توجه به مخالفان باید پیش رفت حتی گاهی لازم نیست وقتی داری پیش میری نیم نگاهی هم به مخالفان بندازی و جوابشونو بدی
جونشون در آد از بی محلی
این کار بهتره
عزیزم خیلی راحت کسی که آزارت میده حذف کن از وبلاگت بدون اینکه مجبور باشی نوشتنتو قطع کنی
گاهی بهترین راه ندیدن کسی است که شما را آزار میدهد
مواظب خودت باش دیگه نصیحت نکنم مادر خوبیت نداره این کارا
مخالفه که مخالفه اونم بره تو ویلاگ خودش بنویسه اصلاْ عاشق ضرغامیه شاید رفتیم وبلاگ اونم خوندیم شاید هم نخوندیم . این یه امر شخصیه
نوشته شما هم چون نظر شماست میشه خوند میشه گفت موافقم یا مخالفم اما کسی که توهین میکنه بی شعوری خودشو می رسونه و لازم نیست با هر آدم بی شعوری شما یکی به دو کنی که ؟؟؟
سعی کن بیشتر صبر داشته باشه
میدونی که توی نوشته ۲۷ اسفندت چی نوشتی ((به من یاد داد میتونم بعضی چیزها رو به میلم نشنوم و نبینم
به من صبوری و استقامت رو نشون داد ))
صبور تر باش عزیزم و قول بده واقعاْ بعضی چیزها و نشنوی و نخونی و اگه خوندی ناراحت نشی و یه جواب منطقی فقط به خود اون فرد بدی توی کامنتت چون این وبلاگو همه ما میخونیم نه فقط اون کامنت گذار
رویا جان
من متاسفم که باعث ناراحتی دوستانم شدم اونم چندین بار.....
به من کمی فرصت بدین...فقط همین
سلام صمیم جان من همیشه وبلاگتو میخونم و تقریبا
بیا دیگه صمصم جون..خب هرکی یه نظری داره.من خودم از سریالش خوشم اومد ولی دلیل نداره نظره تورو بکوبونم و بگم من درست میگم.ادما کمی باید استانه ظرفیتشون رو بالا ببرن.تقصیر توام نیست.پس برگرد و بنویس.منتظرتیم تا از نوشته هات انرژی مثبت بگیریم:)
پس کجاییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام صمیم جان. جات خالی لطفا برگرد. هر کی نظرش برای خودش محترم. تو هم این حرفها رو تو وبلاگ خودت گفتی نرفتی که به بقیه بگی. جات خیلی خالی صمیم خانم.
سلام .کلی نوشته بودم که متاسفانهsend نشده بود ولی دوباره می نویسم .دست بردار نیستم که .دوست دارم حداقل یه نقطه به عنوان پاسخ بنویسی.
دیگران در حال تشویق ما هستند
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند . بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند دیگر چاره ای نیست ، شما به زودی خواهید مرد . دو قورباغه این حرفها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند . اما قورباغه های دیگر ، دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید ،
چون نمی توانید از گودال خارج شوید ، به زودی خواهید مرد ..بالاخره یکی از دو قورباغه ، تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت . او پس از مدتی مرد .اما قورباغه دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد . بقیه قورباغه ها فریاد می زدند دست از تلاش بردار ، اما او با توان بیشتری تلاش کرد و بالاخره از گودال خارج شد .وقتی از گودال بیرون آمد ، بقیه قورباغه ها از او پرسیدند : " مگر تو حرفهای ما را نشنیدی" ؟
معلوم شد که قورباغه ناشنواست
در واقع او تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کن
و اما شما چطور آیا به تشویقهای دیگران گوش می کنید و یا باز می ایستید
ما تو زندگیمون فقط مال خودمون نیستیم.هر کسی تو این دنیا یه سهمی از ما داره . پدرو مادرت از تو سهم دارن یه مقدار بیشتری همسرت از تو سهم داره خواهر و برادرت از تو سهم دارن همکارا و دوستان از تو سهم دارن و اون آخر سر همه ماهایی که به وبلاگت سر می زنیم و با اشتیاق می خونیم از تو یه سهم کوچولو داریم . در آخر کمترین سهم از تو متعلق به خودته .این رو جدی جدی جدی میگم .و منصفانه نیست تو این سهم رو از ما بگیری.در ضمن همه آدما در تمام دوران زندگیشون دائما در حال تربیت کردن همدیگه هستن من پدرم رو و پدرم من رو تربیت میکنه نه به اون مفهومی که معمول شده این به اون معنیه که اون دوست داره اون جوری که میخواد باشم و من دوست دارم پدرم اون جوری که میخوام باشه همین طور همه کسایی که باهاشون ارتباط داریم .برای این که می خوایم با این کارمون نقاط مشترکمون رو زیاد کنیم دوست داریم به نقطه ای برسیم که بیشترین تلاقی و وجه مشترک رو داشته باشیم پس جای نگرانی نیست وقتی کسی یه حرفی میزنه که کلا با نظر ما موافقه یا مخالف مهم اینه که اون هم به شیوه خودش که شاید درست هم نیست دوست داره ما رو به اون چیزی که خودش میخواد نزدیک کنه به همین راحتی .این ماییم که باید خودمون باشیم وگرنه اگر قرار باشه با حرف هر کسی از هدفمون دست برداریم و مسیرمون رو عوض کنیم هیچ نمی تونیم قدم از قدم برداریم .بعضی وقتا بهتره دیگران خودشون رو با ما وفق بدیم نه این که ما خودمون رو با اونا .البته راستش رو بخوای باز هم این متن طولانی شد دوست داشتم می تونستم بیشتر بنویسم ولی شاید درست نباشه این کارم .در هر حال امیدوارم تونسته باشم اون مطلبی رو که تو ذهنم بود منتقل کرده باشم اون هم با این متن شکسته بسته و نامفهوم!!!
به قول یکی از دوستان اگه هیچ سنگ و صخره ای تو مسیر رودخونه نباشه صدای آب دلنشین نخواهد بود.
بعضی وقتا شنیدن یه حرف منفی می تونه هزاران برابر بیشتر از حرف مثبت انرژی بریزه تو وجود ادم به شرطی که بخوای .باید اول خودمون رو به خودمون ثابت کنیم بعد به دیگران .واقعا همیشه جای تعجب بوده برام که چرا بعضی وقتا حرفای دیگران این قدر می تونه رو ما تاثیر داشته باشه .زبونم لال برفرض محال من به شما توهین کنم ایا واقعا باید تاثیر داشته باشه ؟مگه من کی ام ؟ من چی ام ؟ که شما باید از دست حرفام ناراحت شده باشین ؟من هم یکی مثل میلیاردها ادمی که دارن زندگی میکنن .به نظرم باید به مسائل به اندازه ارزششون بها داد و توجه کرد نه بیشتر نه کمتر .
ببخشید ببخشید ببخشید که این قدر طولانی شد .
موفق موید سربلند باشین و در پناه خدا
یا حق
میدونی دوست عزیز و با درایتم
مساله اینه که من نه به خاطر اینکه حرف مخالف شنیدم پس کشیدم بلکه علت بی انگیزگی من برای نوشتن کم توقعی بود که در من بوجود اومد.من به خودم که نگاه میکنم میبینم مستحق اینهمه بدی نبودم از طرف بعضی ها و خیلی بیشتر از اونی که باید سعی کردم شادی زندگیم رو به دوستانم منتقل کنم و در بازخورد خیلی کم دریافت کردم..... حداقل توقع من این بود که همراهی لازم نداشتم ولی همدلی شاید نه تو نوشته ام در مورد سیما و برنامه هاش بلکه تو خیلی از نوشته های دیگرم و من درس های بزرگی رو دارم به خودم یادآوری میکنم ........
الان هم در غاری که برای خودم تو این دنیای بزرگ وبلاگیم درست کردم راحتم و شاید هم در حال پوست اندازی .پس دوران آسیب پذیر بودنم رو دارم طی میکنم و بهبود همه اون زخم هایی که من به خودم اجازه ندادم با تایید اون کامنت ها به بقیه نشون بدم و اینجا رو خراب کنم.من زره و سپرم رو در این دنیای مجازی انداختم دور و بد اشتباهی کردم چون مورد حمله قرار گرفتم.
با تک تک جملاتت که آبی بر آتش اینک خاموش من بود موافقم و روحیه مضاعفی که به من دادی رو هر گز فراموش نمیکنم.
فقط نمیدونم چرا اینهمه چشم انتظار یک کامنت و حتی یک نوازش از طرف بهترین دوستانم هستم...شاید هم بودم......
به زودی مینویسم ولی متفاوت ...حداقل از نظر خودم......
و منتظرم به زودی زمانش برسه و از تو هم بی نهایت سپاسگزارم.
سلام
من تازه پست هاتو نو خوندم اما نمی خوام با این پست مربوط به سریال های نوروزی در مورد خودتون قضاوت کنم چون از سبک نوشتنت خوشم میاد اما با عرض معذرت باید بگم که دقت کافی در دیدن سریال اقای مدیری نکردید وگرنه این سریال سراسر بود از نقد زیرکانه... اگر یکبار دیگر ۱۰ قسمت این سریال را با دقت نگاه کنید حرف من برای شما اثبات خواهد شد... باید بگویم که اقای مدیری فرد بسیار باهوشی هستند که هنر انتقاد کردن را بلدند اما عموم مردم ایران تنها به ظاهر کار توجه کرده که گاهی مورد پذیرش قرار گرفته و گاهی رد می شود... ضمن احترامی که برای شما قائلم معتقدم که شما هم در این مورد بدون دقت و صرف وقت نظر دادید که شایسته نیست... البته من با نظراتتون در مورد سریال های دیگر موافقم اما هنوز هم این سریال ها طرفداران زیادی در ایران دارد و مسلم است که مسئولان صدا و سیما ذائقه اکثریت را در نظر می گیرند و نه قشر خاصی و ما باید بپذیریم که در ایران زندگی می کنیم با مردمی خاص
قصد توهین نداشتم و براتون ارزوی موفقیت می کنم
سلام
توهین به خاطر نقد سریال های تلویزیون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
صمیم .... کمک میخوام ... باید کمک کنی ..... صمیم ... بیا ... صمیم ....:((((((((((((((((((((((
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام صمیم جان/پست پایین روکامل هنوزنخوندم/ولی بی خیال دگه نروplease
:)
صمیم ...
مگه قراره که همه سلیقه هاشون مثل هم باشه؟! ... خیلی ها هستند که از همین سرایل های بی مزه کلی لذت بردند ... چون امکانات و توان دیدن فیلم و سریال های با محتوا رو ندارند ... درک آدم ها با هم متفاوته ...
پس لطف کن و بدون توجه به حرف مردم که عینه دروازه بازه و با هیچ کشی هم نمیشه جمعش کرد ، بیا و بنویس ... باشه؟! :)
صمیم جان من هم همیشه خواننده وبلاگت بودم و هیچ وقت کامنت نمی گذاشتم امیدوارم که به زودی زود برگردی و بنویسی
سلام صمیم جان...
عزیز این حرف و درگیریا و اینچیزا خودتم میدونی تو این دنیای مثلا مجازی(چون من به کجازی بودنش اعتقادی ندارم) وجود داره خودتو نباید ناراحت کنی عزیز..
اعصابتو اینجور بهم نریز..
دلتنگت میشم وقتی نیستی..
برگیرد زودی و بازم برامون بنویس صمیم عزیز..منتظرتم..فعلا...
سلام اولین بار که به اینجا میام من چند تا از پستهاتو خوندم در مورد سریالها که پر بی راه نگفتی من هم قسمت اول سریال مهران مدیری رو که دیدم دیگه سراغش نرفتم همه نقشها کلیشه ای بود. در مورد دیگه ننوشتن هم صحبتی نکن وقتی ما وبلاگی را درست میکنیم که حرفامونو توش بنویسیم به دیگران هم باید این حق را بدهیم حالا چه خوشمان بیاد چه بدمان وقتی نقد میکنیم باید منتظر عواقبش هم باشیم تو به این جنبه اش نگاه کن که چقدر بازدید کننده هایت با دقت مطالب تو را خوانده اند و همین به دنیا می ارزد تو با داشتن چنین پدری باید صبور تر باشی عزیزم به من هم سر بزن دوست دارم دفعه بعد که امدم آپ کرده باشی.
سلام صمیم جان. من از ابتدای تولد بلاگت باهات بودم. همیشه همه پست هاتو خوندم و لذت بردم. هر چند کم پیش اومده کامنت بذارم. با نظراتت کاملا موافقم. میدونی بدتر از همه چیزایی که گفتی چی بود ؟ مصاحبه ای که از اخبار پخش شد. پیر و جوون و کودک و نو جوون و خردسال اظهار خرسندی و رضایت خاطر کردند از سریال ها.حتی یک نفرم نگفت اینا چه مزخرفاتی بودند! مخصوصا مرد* هزار چه ره که مزخرف ترینشون بود! یا ما توقعمون خیلی زیاده یا مردم ما همه عامی و عامی پسند شدند یا شبکه ملی در پی توجیه خودش و قبولوندن اون به بقیه است ! نمی دونم ما از پشت کوهی زیر دریایی جایی اومدیم شاید ! به هر حال زود پاشو بیا بنویس ببینم ! بذار مردم هر چی میخوان بگن.اگه خیلی ناراحتن نیان و نخونن. سال خوبی رو برات آرزو میکنم. منتظرتیم.بووووووووووس.
سلام صمیم خانوم .آیا ما کم تحملیم یا نا ملایمتی ها زیادی بزرگند ؟آیا من بیش از اندازه حساسم یا حرف دیگران بیش از اندازه زننده است ؟ آیا این زندگی است که بر ما سخت می گیرد یا ماییم که زیادی سختش گرفته ایم ؟ آیا وقتی با تمام بودنمان دوست داریم کاری را انجام دهیم و به نتیجه نمی رسیم و نیجه معکوس می گیریم مقصر ماییم ؟ یا سرنوشت ؟ یا حکمت است ؟و شاید هم قسمت ! نمیدونم . ولی هر کسی برا خودش زندگی میکنه و مختاره اون جور که دوست داره زندگی کنه به شرطی که حقوق دیگران رو ضایع و محدود نکنه . میشه کسی رو مجبور کرد که چیزی رو ننویسه ولی نمیشه جلوی فکر کردنش رو گرفت . اصلا یادم نمیاد برا چی این بحث رو شروع کردم ولی این رو یادم میاد که هر وقت نظری بر خلاف نظرمون گفته میشه اولین عکس العملمون کوبیدن نظرات طرف مقابلمونه . و کسایی هم که وبلاگتون رو خوندن دقیقا همین کار رو کردن البته یه تعدادیشون. از اینها که بگذریم کسی مجبور به خوندن وبلاگتون نیست که بخواد بد بگه بهتون یاخدای ناکرده توهین کنه یا سیم جین کنه .؟مگه نه ؟ تنها صداقت ، زیبایی کلام و ساده و بی الایش نوشتن شماست که ما رو علاقه مند و مشتاق میکنه برا سر زدن به وبلاگتون و خوندن و لذت بردن از نوشته هایی که لبخند بر لبامون می نشونه . ما نمی تونم بگیم بنویس یا ننویس (اینجا بهتره بنویسم من ) من می تونم بگم که دوست دارم نوشته هاتون رو بخونم . و میدونم شما هم دوست دارین وقتی می نویسین با همون صداقت ،علاقه و محبت بنویسین و اینه که احتمالا نوشتین تا اطلاع ثانوی نمی نویسید به خاطر اینه که نمی خوایین همین جوری یه چیزی نوشته باشین .
آبی که برآسود زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است.
شرشر جریان مهر و محبت رو تو زندگیتون میشه شنید و ذلالی ایثار و فداکاری و صداقتش رو که از بارون و عمقش رو از دریا و پاکیش رو از افتاب گرفته میشه حس کرد.
امیدوارم همیشه ایام موفق موید و سربلند باشید و استوار چون کوه .چون کوه . چون کوه.
یا حق
سلام صمیم جون سال نو را به شما و خانواده محترم تبریک میگم. امیدوارم همیشه سلامت و شاداب باشی و به نوشتنت ادامه بدی چون کشته و مرده زیاد داری هرکسی هم که ناراحت نخونه . نظرات در پیت اونها را حذف کن و میدان را خالی نکن بلکه اونها را بیرون کن . من مشتاقانه در انتظار نوشته هات هستم .می بوسمت
باهات موافق نیستم اما ایجا قراره آزاد باشه .....هرکی یک نظری داره
صمیم از دست منم ناراحتی؟؟؟ من یه جورایی گیج شدم! نکنه شوخی که توی کامنت دونی پست قبلیت نوشتم ، همون که نوشتم من خودم برنده سیمرغ بلورین بودم و اینا...اون ناراحتت کرد؟ به خدا من فهمیدم که در مورد خونوادت داشتی جدی می گفتی! منم اصلاً فک نمی کردم حرفم ناراحت کننده باشه...همین جوری نوشتم یه چیزی....
پس کی می نویسی دوباره؟
سلام صمیم جونم.سال نو مبارک.امیدوارم سال خیلی خوب و پر از پول و شادی باشه برات.
من اصلا پست قبل رو نخوندم.راستش هیچ وقت حوصله ی خوندن نقد رو نداشتم.تو هم کامنتای بی ادبانه و توهین آمیز رو پاک کن و به نظر من اصلا راجع به اینجور کامنتا چیزی ننویس. بی محلی بهترین دهن کجیه صمیم جون.اینجا وب شخصیه خودته و هرچیزی دلت بخواد میتونی بنویسی و کامنتایی که بی ادبانه اس رو همون دقیقه پاک کن و اصلا بهش فکر نکن.۴بار که بیان کامنت بذارن و ببینن حذف شده آدم میشن.
سلام صمیم عزیزم
راستی ننوشتی علی جون چی بهت کادو داد هاااا
چرا نمی نویسی
راستی تا اجازه ندی لینکت نمی کنیما ....(((اجازه هست؟)))...اگه برات سخته بیای وبلاگمون بگی ،همین جا بگو میام می خونم...شاد باشی ..یا حق
سلام خانم گل...چند ساعتی میشه داریم تو وبلاگت می گردیم...ما تازه دیشب به خانه بر گشتیم و بعد از کمی خستگی در کردن اومدیم سراغ نوشته هات...(((تا اطلاع ثانوی نمی نویسم....؟؟!!! یعنی چی؟ )))من که جدی نگرفتم...دیگه از این شوخیها نکن اصلا قشنگ نبود..((شرمنده))....من که به وبلاگت معتاد شدم!!
سلام صمیم جون جونم
چرا انقدر ناراحتو عصبانی می شی آخه؟ بهشون توجه نکن تو نظر خودتو نوشتی بدم ننوشتی گرچه من سریال رامبد جوان رو دوست داشتم ولی خوب اینا هیچ کدوم به تو نچسبید به بقیه مربوط نیست. خودتو ناراحت نکن. بازم راجع به غذاهای شاهکارت بنویس. در ضمن منم می خوام رژیم بگیرم و ورزش کنم. اگه خبر جدیدی چیزی داری یا رژیم به درد بخوری دیدی من منتظرش هستم!!!!!!!
آهان من دفعه اوله کامنت می ذارم ولی از اول نوشتنت باهات بودم خیلیم دوست دارم محشری محشر. خیلی وقتا می شه که سعی می کنم ار روش های تو برای خوب زندگی کردن استفاده کنم.
چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ واسه چی می خوای ننویسی؟ بابا بی خیال دیگه....فکر نمی کردم اینجوری بشه...بی خیال صمیم جون...پاشو بیا...بیا دیگه....
چرااااااااااااااااااااااااااا
بابا ول نکن اینجارو
حالا اونا یه چیزی گفتن تو چرا میزاری میری
صمیم
نرو
بنویس بابا دوباره
بالاخره اینا پیش میاد دیگه
بازم بنویس
منتظرما
الهی بگردمت که ناراحن شدی:*
تو نظر شخسی خودت و نوشتی بغیه هم همین طور البته اصلا منظورم کسایی که توهین کردن نیست...
با اینکه نوشته های تو اغلب خیلی بلند هستن و من وقتی به وبلاگ دوستام سر میزنم میبینم پستشون طولانیه نصفه نیمه میخوانم اما باید بگم همش ارزو میکنم نوشتت تموم نشه ...
خواهش میکنم زود زود بنویس...:*:*:*:*:*:*
تا بعد;)
...
چه داستانی شد این پست قبلیت. من خودم چون جز یه بیست دقیقه از اون کار مهران مدیری و یه چند صحنه ای از فیلم های سینمایی رو اون هم تصادفا ندیدم نمیتونم نظر بدم. کار مهران رو که اولین قسمتش انقدر حوصلمو سر برد رفتم تو شهرک به قدم زدن و دو ساعتی چرخیدم تا الانم دیگه پی سراغ نشدم چی بود و چی شد. بقیه هم که هیچ فقط دو سه بار یه صحنه هایی از فیلم های سینمایی رو دیدم که چه چیزای درپیتی گذاشتن. خوب این یعنی تا اینجا من هم سلیقه ام تو انتخاب چیزی که میبینم مثل شماست . خوب حالا یک عده هم برعکس. دیگه قشون و قشون کشی نداره. دیدم تو کامنت ها با تواضع عذر خواهی کردی.با این کارت موافق نیستم صمیم جان. کسی بحاطر ابراز عقیده اش ایا باید عذر خواهی کنه؟ ضمن اینکه یه جمله ی قشنگم نوشتی که :(فراموش نکنین این شما هستین که در صفحه کاملا شخصی من که به دلخواه خودم بعضی چیزها رو عمومی مینویسم مهمان هستید........)
بعضی ها هر سریال و فیلم صد تا یه غازی که نشون بده ثانیه به ثانیه اش رو میبلعن. دلیلش رو نمیفهمم. یکی از نزدیکان من هم متاسفانه اینجوریه. البته اون عاشق این جعبه جادوییه براشم مهم نیست چی نشون بده. اون باید فقط ببینه. من فکر میکنم خیلی از کسانی که بت توهین کردن از همین ادمایین که صبح تا شبشون اگه با اراجیف سپری بشه کلی هم ذوق میکنن.
این نظزو برای خودت نوشتم نه برای تایید کردن و تو وبلاگت گذاشتن. شاید بار دومی باشه که برات کامنت میذارم. حالم گرفته شد از کوتاه فکریه بعضیا که هیچ وقت نمیتونن درک کنن که هر انسانی یه نظر و سلیقه داره و هرچی مخالف میلشون باشه بهم میرزشون.
با همسرت خوش باش و این حرفای بی اهمیت رو به هیچ حساب نکن.روز و روزگارت خوش.
ای وای
تو کی متولد شدی من نفهمیدم(خجالت)
عجاللتن تبریک می گم متولد شدنت (بوس بوس بوس) تا خیرش رو دیگه ببخشید (نیش)
بستنی زیاد بخور
موفق باشی
سلام
اا نشد که تا من وبلاگت رو پیدا کردم گذاشتی رفتی!!!!
زود برگرد.