من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

یکمی بخند 1

  

 ضمن احترام به تمام ۸۶ تا کامنتی که باید بشینم و سر فرصت بهشون جواب بدم ( که انشالله  بعد از تحویل ترجمه تو همین هفته) خواستم بگم : 

 

آخ جووووووووووووووووووون ...برف ..اولین برف امسال تو پاییز ... 

 

صبح انقدر  خوشحال بودم که همش به درختا و  بوته ها و ادم های  توماشین ها و اینا نگاه میکردم می خندیدم ..برای آسمون یک شعر هم گفتم ...رفت قاطی زباله دان  تاریخ!!!!(موشک وسط حس لطیف برفی) 

 

امروز صبح وقتی  همسری گفت بلند شو ببین چه خبره باورم نشد ..چقدر  همه جا خوشگل سفید بود ...مثل لپ های پسرک وقتی  کوچولو بود. 

  

صبح وقتی  می رفتم بیرون با دستام روی  نرده ها رو محکم کشیدم که وقتی  همسری با پسرک خواب  بغلش   از  پله ها داره میاد پایین دستش رو بگیره لیز  نخوره یک وقت ...تمام انگشتام از  شدت سرما می سوخت ...دلم گرم بود اما ....نمی خواستم دستاش  یخ کنن....دوست داشتن ما هم این مدلیه دیگه !! 

  اینو  تو میل هام خونده بودم ..میذارم اینجا صبح برفی تون شاد و پر از خنده بشه ...   

 

میگم ها

آقایون یک قدم عقب  لطفا!!

عاشق  همه تونم ....بووووووووس .   

 

طرف قد 2 متر و نیم، وزن 140، بازوش دور کمر من، فاقد هرگونه چربی تو تلویزیون اومده می گه توصیه من به جوونا اینه که از مکمل ها استفاده نکنند
خودِ لامصبت آخه با نون و پنیر اینجوری شدی؟

- - دیشب که خوب می خوردین این چی دیگه آوردین؟
(گروه بانوان در مراسم پاتختی در هنگام باز کردن کادو)

- زندگی همیشه در جریانه ولی ما رو در جریان نمی ذاره!

- اونقدری که من بالش زیر سرمو تا صبح می چرخونم، اگه به جاش توربین بود می تونستم برق کل روستاها رو تامین کنم!

- یکی از بزرگترین لذت های دوران کودکیم این بود که دستمو تا آرنج بکنم تو کیسه برنج! آی حال می داد.

- اینایی که با یه جمله مسیر زندگیشون عوض میشه، فرمون زندگیشون هیدرولیکه فک کنم

- «شام چی درست کنم؟»
اولین جمله مامانم در حین جمع کردن سفره ناهار

- بابابزرگم لپ تاپم رو دیده می گه چندتا قُوّه می خوره؟!

- همه نیمه گمشده و مکمل شونو پیدا کردن ،ما هنوزمتمم مون روهم ندیدیم!
به 30 درجه هم راضی شدیم دیگه! نبود؟ یه 10 درجه ... !؟

- پسورد وایرلسمو دو روزه عوض کردم کلا محبوبیتمو تو همسایه ها از دست دادم! یکی یکی سرد و سردتر می شن. نگرانم دسته جمعی یه حرکتی بزنن.
امروز یکیشون بلند به اون یکی می گفت نامرد نذاشت فیلممو کامل دانلود کنم!

- تو صف نون بودم دیدم دوتا پسر هفت هشت ساله سر نوبت با هم بحث می کردن.
اولی: برو بابا! دومی: به من نگو بابا به من بگو عمو، وقتی می گی بابا من نسبت بهت احساس مسئولیت پیدا می کنم!

 
- هر وقت احساس کردی خیلی بالایی چند تا نارگیل واسه من و بچه ها بنداز پایین!

- یه زمانی وقتی به رفیقت فحش ناموس می دادی حکم مرگتو امضا می کردی، الان میزان صمیمیت و رفاقتتو نشون می دی.

- ضربه روحی که یخچال خالی به من وارد می کنه، عشق دوران جوونیم نتونست وارد کنه.

- تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد مرغ است
-
- یه بار یه دویستی دادم به گدائه، گدائه گفت: خدای نکره یه وقت لازمت نشه؟!
- یه روز رفتم شلوار بخرم فروشنده یه شلوار آورد خوب نبود. گفتم این خیلی خزه، مگه اسکلم اینو بپوشم؟
فروشنده از پشت پیشخون اومد اینور دیدم همون شلوار پای خودشه!

- بزرگترین مقامی که تا امروز بهش رسیدم وقتی بود که دبستان می رفتم و مامور آبخوری شدم.

- آیا می دونین اولین کسی که عبارت «مردا همه مثل همن» رو به کار برد، یه زن چینی بود که شوهرشو تو بازار گم کرده بود؟

- اگه قراره با دمپایی ابریِ خیس تو دهنِ کسی زده بشه، اون کسی نباید باشه جز پسری که با صدای بچگونه حرف می زنه!

- پسرخالم کلاس دوم تو امتحانشون یه سوال داشتن که گفته بود: آیا می دانید رود هیرمند به کدام دریا می ریزد؟ اینم نوشته بود: بله می دانم!
معلم خوشش اومده بود نمره کامل داده بود.

- به کافه چی گفتم همان همیشگی ...
گفت زر نزن، مثل آدم بگو چی می خوری!
- پسرا هجده ماه میرن خدمت، اندازه 18 سال خاطره تعریف می کنن! لامصبا همشونم قهرمان پادگان بودن.
- خیلی پیش اومد خودمو به سرماخوردگی زدم که مدرسه نرم ... اما من هنوز موندم اون دکتری که منو معاینه می کرد و می گفت: مریضی و چند جور قرص و دوا می نوشت تا خوب بشم، مدرکشو از کجا گرفته بود!- آخه من نمی دونم این W چیه تو لغات این دهه هفتادیا و هشتادیا ... می نویسن …ba W she, a Wre, ba Wba کی مدرسه ها باز میشه راحت شیم
- معلوم نیست این درس عبرت چند واحده، لامصب تموم نمیشه
- ولی خداییش بیاییم ظاهربین نباشیم. بعضیا ممکنه در ظاهر بی شعور به نظر بیان اما وقتی باشون می گردیم و بیشتر می شناسیمشون می بینیم که باطنن هم بی شعورن!
- وقتی پشت آیفون می پرسی «کیه؟» 95 درصد مردم میگن «باز کن»، 5 درصد باقیمونده هم میگن «منم»
- یکی از اشتباهاتمون اینه که گاهی کسایی رو تو زندگیمون راه می دیم که تو طویله راهشون نمی دن- خیلی دوست دارم یکی از استادام رو در حال خنده تو خیابو ببینم، برم پیشش بگم «چیز خنده داری هست بگو ما هم بخندیم!»
- خوش به سعادت این نسل جدید که کلی سرگرمی دارن. والا سرگرمی نسل ما یه چرخ گوشت بود که دستمون رو می کردیم توش دستمون تا زانو قطع می شد! بعدش کانال پنج برنامه در شهر نشونمون می داد کلی حال می کردیم
- تو خیابون یه تصادف شده بود. همه جمع شده بودن. منم برای اینکه صحنه رو از نزدیک ببینم از اون ور داد زدم گفتم «برید کنار، برید کنار من پدرشم» وقتی که رسیدم دیدم اونی که تو خیابون افتاده الاغه!- اینایی که از پاییز بد میگن، بعدازظهرای پاییزی نرفتن تو حیاط خلوت بشینن، یه استکان نسکافه بخورن که بفهمن پاییز یعنی چی- طرف شش ماهه دماغشو عمل کرده هنوز چسب میزنه! اینا همونان که برچسب تلویزیون و مایکروفر و پلاستیک صندلی ماشیناشون رو نمی کنن
- ترسناکترین لحظه دنیا لحظه ای که سوار یه تاکسی خالی می شید و راننده دیگه مسافری سوار نمی کنه. حتی مسافرایی که هم مسیر شما هستن!
- ته دیگ طلایی رنگ خوشمزه هم نشدیم دو نفر سرمون دعوا کنند. شلغم نشدیم یکی کوفتمون کنه خوب شه. ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه. بچه مردم هم نشدیم ملت ما رو الگوی بچه هاشون قرار بدن. قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم- هیچ لذتی بالاتر از این نیست که یه تیکه از سرعتگیر کنده شده باشه و آدم بتونه دوتا چرخ ماشینشو از اونجا رد کنه
- غیرممکنه توی مدرسه های اینجا درس خونده باشی و این جمله رو نشنیده باشی: «ببینید همه تون صفر بشین، یه دوزاری از حقوق من کم نمی کنن، همه تون 20 هم بشید یه دوزاری به حقوق من اضافه نمی کنن!»
- یه همسایه پیری داریم، کلیپ کامران و هومن و دیده میگه چقدر این زن و شوهر بهم میان!- اگر زن ها دنیا رو می گردوندن هیچ جنگی وجود نداشت فقط چندتا کشور با هم قهر بودن و حرف نمی زدن!
- حساب کنید قیافه دخترای دوران حافظ و سعدی چه جوری بوده که خال کنج لب یار آپشن محسوب می شده!
- این یکی رو هیچ وقت نفهمیدم واسه چی یاد گرفتم. می خوام بدونم کسی هست «ب.م.م» و «ک.م.م» (ریاضی) در طول زندگیش به دردش خورده باشه؟

- این روزا آدم جرات نداره با یکی درد دل کنه. یارو تا بهت ثابت نکنه از تو بدبخت تره ولت نمی کنه
- نسل ما جوراب زنونه مشکی آویزون به شیر حموم دیده- می خوام گلکسی نوت بخرم، نه به خاطر امکاناتش، نه به خاطر کیفیتش بلکه به خاطر سایزش. آخه تنها گوشی موجود دربازاره که از سوراخ توالت رد نمیشه! یعنی عمرا بیفته توی چاه
- وراثت چیزی است که وقتی بچه تون از خودش نبوغ در می کنه بهش اعتقاد پیدا می کنید.

- یکی می ره به شیرینی فروشه می گه این شیرینی کشمشیا چرا توش کشمش نیست؟
یارو میگه شما شیرینی ناپلئونی می خرین لای هر کدومش ناپلئونه؟  

 

 

-- ماکارونی عزیز
با سلام
لطفا از قیمه یاد بگیر. اونم مثل تو نارنجیه ولی دور دهنمونو به شعاع پنجاه سانت رنگ آمیزی نمی کنه!

 


نظرات 29 + ارسال نظر
نیایش پنج‌شنبه 20 تیر 1392 ساعت 11:12 http://www.drinkit.mihanblog.com

واای کلی خندیدما....دمت گرم صمیم جوووووووون

به کافه چی گفتم همان همیشگی ...
گفت زر نزن، مثل آدم بگو چی می خوری!

مخصوصا از این

من هم ازشون خوشم اومد ..

غزل سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 11:23 http://-

سلام خانومی .
بابا ای ول تو چه قدر بامزه ای - چه چقدر ماهی به خدا .
خوش به حالت ... با انرژِ . مهربون . خوش قلب . با اداب و نازنین . عاشقتم .باور کن .. خدا به زندگی برکت و به عمر و خانواده ات سلامتی بده . منم مثل تو دو تا گل دارم با شوشوی مهربون ولی دم میخواهد برام حداقل یه میل بدی تا انرژی بگیرم واثه ی یه کار کوچیکم از نظر مالی خوردم به خنٍثی . بعدا از خدا امیدم به شماست که برام انرژی مثبت بدید تا مشکلم حل بشه .
مرسی به خاطر همه چیز .

غزل جان مرسی از این محبت ات .
منتظر ایمیلت هستم عزیزم .
samim8888@yahoo.com

سید دوشنبه 4 دی 1391 ساعت 07:51 http://abcdefg133.blogfa.com

هوالحبیب
سلام عزیز
لینکتون کردم، منتظرم بهم سر بزنید و اگه مفید بودم لینکم کنید...ممنون میشم... جمله آخرت هم که کلی خندوند...
یامهدی

سارا شنبه 2 دی 1391 ساعت 23:38

سلام
خیلی ی ی ی خوب بود. مخصوصا اون مامور آبخوری، خمیازه و ادعای معلم!
ممنون ازتون

آرزو پنج‌شنبه 30 آذر 1391 ساعت 14:40

سلام
خندیدم ، مرسی

ترگل چهارشنبه 29 آذر 1391 ساعت 02:12

سلام صمیم جون.من همونیم که به تازگی با وب پراز انرژیت آشنا شدم. چرا این پست کامنتدونیش اینقد خالیه! پست به این قشنگی و شادی چرا هیشکی ابراز احساسات نکرده؟ عوض همه من میگم عزیزم پستت خیلی باحال بود. من که این شکلی شدم.

سلام عزیزم ...
آخه هنوز نظری رو تایید نکردم ...

پریسا چهارشنبه 29 آذر 1391 ساعت 00:11

سلام
عاشقتم که تو اینجوری می نویسی
(آقایون یک قدم عقب لطفا!!

عاشق همه تونم ....بووووووووس . )
این یعنی تعهد ناب عالیه صمیم جون دوست دارم خیلی ماهی

ریحان سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 16:56 http://bame87.persianblog.ir

به به دلمون وا شد...

خدا رو شکر .

مهرناز سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 16:04 http://mehrparsa.blogfa.com/

سلام خوبین؟زیاد به وبلاگت سر میزدم ولی نظر نداده بودم خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنی و اگه دوست داشتی تبادل لینک کنیم

عاشقانه هایت با امیر پارسا مستدام .

پیراشکی عشق سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 15:25 http://metoyou10.blogfa.com

قربونت که کلی شادمون کردی

قابل نداشت.!

خانمی سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 15:12 http://monastories.blogfa.com

عاشق این عاشقیاتم اصن

فدات.

یکی سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 14:56

این همه حرفو ااز کجا آوردی کلی خندیدیم شاد باشی

ایمیل بود .برام رسیده بود .

هدی سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 14:11

صمیم جون مرسی که ایمیلی که برات زدم خوشت اومد گذاشتی اینجا!
خوشحال شدم. بازم خودم همشو خوندم!1!
البته شاید از کس دیگه ای گرفته باشی، فرقی نمی کنه . مهم اینه کهمنم خیلی با این حکایت ها حال کردم!!!!!

آره مال خودت بود ..مرسی از تو که برام چیزهای خوشگل میفرستی بوووووووووووووس

مونا سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 12:44

صمیم جان من از همه پستات یه چیزایی فهمیدم اما میخام یکم جزیی تر بگی از اونا مثلا ساده گرفتن همه چیز
من تازه دانشگاه قبول شدم اما تو درس خوندن خیلی خودم و زجر میدم تا میام درس بخونم یا خوابم میگیره یا حوصله ندارم یچیز دیگه کنفرانس داده یعنی ضعف اعتماد بنفس شما چطوری اعتماد به نفستون ماشالا خوبه جواب من و بدیدنااااا پلیززز

خب این که بین المللی هست در همه جای ایران!! ما رو عادت دادند مطالعه یعنی امتحان ..یعنی زجر ..یعنی وای خدا مرگم نوزده شدم!!!!
اعتماد به نفس برمیگرده به بازخورد هایی که بقیه بهت میدن (بخش بیرونیش ) و باور کردن خودت ..ببین حتی این صمیم هم اگه هر روز بهش بگن وای چقدر رقصت قشنگه باور کن میره چی چی تی وی امتحان میکنه شانسش رو ..
به خودت موفقیت هات رو یاد اوری کن ...
وقتی ازت تعریف می کنند با دقت گوش کن و تشکر کن ..خودت رو تیکه تیکه نکن که نشون بدی شانسی بوده اون موفقیتت!!
خودت رو محترم و مهم بدون ...
چیزی که توش علاقه و استعداد داری رو پیدا کن و تقویتش کن .. دلت محکم میشه اون وقت ..

شیرین سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 12:28 http://tiktakekhial.persianblog.ir/

خانومی واقعا جالب بود نوشته هات.چند دقیقه خوش بودم با نوشته هات.به من هم سر بزن

انشالله همیشه خوش باشی ..

مرضیه سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 12:25

سلام صمیم عزیز...
به این آدرسی که در تماس بامن خودتون گذاشتید ایمیلی دادم با موضوع کمک فکری فوری که نیاز دارم هرجه زودتر جوابتونو ببینم....ممنون میشم اگه این اتفاق بیفته...زمان برام مهمه....
ضمنا درود به این همه عشق ناب....خوش به حال علی آقا بابت داشتن چنین زن...مرحبا....

فرستادم برات .
زیا سخت نگیر ..دیشب به همسر گفتم موضوع تو رو ..گفت جدی تر فکر کنند روی اون قضیه ..همسرش تا حد زیادی حق داره نگران باشه .نباید ادم خودش رو فدا کنه .نباید دیگری رو هم ...
موفق باشی الهی .

ممنونم.

مهسا سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 12:04

سلام صمیمی جون مرسی از اینکه اومدی این حرفا رو زدی خیلی وقت بود من گم شده بودم اما با حرفات یکم امیدوارتر شدم صمیم من یه خواهر ۱۵ ساله دارم با مشکل چاقی روبرو هست متاسفانه به حرف منم گوش نمیده هر چی میگم تو مدرسه چیژس نخور ژفک نخور دلم واسش میسوزه نمیئونم چطوری کمکش کنم اخه تا ساعت ۲ مدرسه هستن گرسنه میشه مرسی که هستی فقط باش پیش ما ها

براش لقمه ساندویچی درست کنه مامانت یا شما بذارید براش ..میوه .. اجیل کمی .. چیزهای مقوی و کم کالری مثلا . بهش بگید وقتی اندامش متناسب باشه همه چیز بهتر میشه براش ..ازش تعریف کنید هر وقت مراعات میکنه..تشویق ..
باهاش برو خرید ببینه الان سازا چقدر مانکنی هست و چیزهای خوشگل به زودی تنش نمیشه دیگه!!!!

فدای تو ..

یگانه سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 10:29

صمیم عزیز
صندلی داغ رو دیر خوندم خواهش میکنم جواب بده
اونجا برات پیام گذاشتم
دوستت دارم

یگانه سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 09:55

سلام صمیم جون
واقعا خنده رو رولبام اوردی چند روز خیلی ناراحتم
همیشه شاد باشی

انشالله برطرف شه نگرانی ات .

سمیه سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 08:04

مرسی عزیزم خدا خیرت بده.دلم وا شد.

میترا سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 00:55 http://kimiya-farhid.persianblog.ir

واااااااااااااای صمیم. یعنی نمی دونی چه حالی کردم. از یه چیزی ناراحت بودم که با یه چیزِ دیگه خوشحال شدم و با خوندن این مطلب خوشحال تر. ممنوووووووووووون جیگر

خدا رو شکر .

نوا سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 00:51 http://navaomom.persiablog.ir

مثل همیشه روح آدمو تازه میکنی مرسی.

فرزانه دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 23:31

الهی بگردم این صمیم مهربون را...
یعنی ببین فکر این همسر و مادر عاشق به کجا میرسه؟!
ببین نه ببین.. دلش نیومده تنهایی به این لطیفه ها بخنده !
فدای تو و مهربونی هات ... 3> 3>

دوست دارم لوسم کنن بقیه!!!
ادامه بده
بوووووووووووووووس

مهر دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 21:20

خییییییییییییییییییییییییلی باحال بود بازم از اینا بنویس

لاله دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 18:39

حافظ کوزه شکسته دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 18:00

سلام؛
خدایا صمیم خانم رو حفظ کن!
یعنی به معنای کلمه،از خنده کبود شدم! عوامل کبودی:
- نون و پنیر!!
- کیسه برنج! (در این زمینه سابقه ی درخشانی دارم!!)
- مامور آب خوری! (من همونم نشدم!)
- منت گذاشتن معلم ها سر بچه ها!
- زنگ آیفون! (یه بنده خدایی تعریف می کرد: دوستش زنگ خونه ی خودشون رو زد. برادرش آیفون رو گرفت: «الو» بفرمایید!!
دوستش: «الو» دادش تویی؟ در رو باز کن!!!)
- شیرینی ناپلئونی و ماکارونی

~مریم~ دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 17:23

عالی بود صمیم جان. کلی خندیدم و انرژی گرفتم. آره، اولین برف بود. منم عاشق برفم. عاشق اینم که پنجره رو وا کنم و همه جا سفید باشه.. چه آرامشی به آدم می ده.
راستی واقعا" ممنونم که اینقدر برای خواننده هات احترام قائل شدی و جواب همه رو بطور مفصل نوشتی. می دونم معمولا" زیاد وقت نداری ولی این کارت واقعا" زیبا بود.
همیشه شاد باشی

معصوم دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 15:25

سلام صمیم جونیییییییی.آجی زودتر بیا دیگه بابا علف که سهله درخت سبز شد زیر پام از بس منتظرت بودم اینجا.مطالبت خیلی با حال بود خیر از جوونیت ببینی خواهری

میفا دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 14:12 http://eshghamoman.blogfa.com

اخی کلی خندیدم دلم باز شداااا مرسی صمیم جون ثواب کردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد