من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

عکس و مکث!

 

1-یعنی من چی بگم آخه از دست این بچه ؟!!! 

فک کن تو ماشین نشستیم بعد میبینم داره با راننده پشت سری حرف میزنه و اونم هی  سر تکون میده مثلا داره میشنوه!! کنجکاو شدم ببینم چی داره میگه فکر  میکنید چی  میگفت ؟ داشت زیر لب  این شعر زیبا و نغز و با معنی رو میخوند: 

سلام بکو*نه  مادرت!!!!!  

و همش هم تکرار  میکرد .. 

مغزم داغ شد یک  آن!! نهههههههههه اینا چیه؟ .. 

با دقت بیشتر  گوش  کردم دیدم بچه ام دماغش رو چسبونده به شیشه و داره اخرین شعری که مهد یادش  داده  و سوزن این بچه روی  یک مصرعش  گیر کرده رو میخونه با خودش: 

سلام بکن به مادرت...سلام بکن به مادرت ...  

توضیح: معنی  اون کلمه رو نمیدونه و   اگر  لازم بشه از  کلمه    با* سن  استفاده میکنه .  

  

 2-چند روز  پیش  یعنی  در  واقع آخر  هفته گذشته،یک عروسی  روستایی رفتیم. از  دوستان خوانوادگی  شوهردختر  خاله ام بود داماد ..حالا ما منتظر تیپ های  خاص و رقص چوب و اینا بودیم ولی چی  دیدیم باورتون نمیشه! از روستاهای  نزدیک های تربت حیدریه بود. لباس ها مدل روز .. اکثرا ارایش گاه رفته  و مرتب و  تمیز ... عروس که سن واقعیش میگفتن 36 به بالاست شده بود عینهو دخترهای  25 ساله .فقط   ارایش و لپ هاش  گل منگولی بود که خب  سلیقه خودش بوده حتما . بعد پسرک رفته بر و بر به عروس  نگاه میکنه  بلند توی  حلق عروس  میگه این چرا اینطوریه ؟ (منظورش  لپ هاش بود ) شبیه آقا گاوه شده!!!! منظورش  گاو تو کارتون شان د شیپ هست که وقتی  عصبانی  میشه چشماش  کلا قرمز  میشه ..من  هم هی  میخندم و برای  اینکه صدای این به گوش اون نرسه هی  میگم به به چقدر  ماشالله زیبا هستید شما ..خوشبخت بشید ..هی  این بچه لباس  منو میکشه میگه مامانی  جون..شنیدی  چی گفتم؟ چرا نمیذاری  حرف بزنم..دست هام روی  دهن بچه!! از  عروس  دور شدم..دختر  خالم کلا لبوی  بنفش شده بود !!!!  

 

 یعنی  به این بچه ای که ازش تعرف کردم   میاد یک روزی این  شکلی بوده باشه ؟    

نه ترو خدا ببین چقدر  کچله!! من  عاشششششششششق  این بچه های  کچلم. اصلا ارزوی  من داشتن یک  نی  نی  کچل بود که بهش رسیدم .  

 

 عکس برداشته شد .  

 

برای سلامتی  همه بچه های  دنیا و ارامش و  تربیتشون دعا میکنم و اون ها رو به فرشته های  مراقبشون می سپارم. 

 

بچه ها این عکس  بیشتر از  نصف روز اینجا بود 

چیز خاصی  هم نبود  

لطفا اجازه بدید هر وقت رو مودش بودم باز  عکس بذارم .  

مرسی .

  

نظرات 17 + ارسال نظر
pega دوشنبه 17 مهر 1391 ساعت 05:08

khoda nakoshadet dokhtar mordam az khandeh in hamkareh zaban nafahmeh man az man meporseh chera ashket dr amadeh az khandeh mondam cheh jori barash tarjomeh konam

صوری دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 16:06 http://soorii.blogfa.com/

صمیم جونم جای تعجب نداره که خواهر
بچه به مادرش رفته
یادته به اون مهمونتون گفته بودی اسم بچه رو میزاشتیم کونا؟:grin:
عکس هم نوش جون اونایی که دیدن زندهه باشه:smile:

دو کبوتر عاشق دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 10:51 http://baranbaharii8.blogfa.com/

به برکت وجود ماهواره ،دیگه روستا ها هم به سرعت زیاد دارن تو مد و آرایش و جلوه گری پیشرفت میکنن. منم چند وقت پیش یه روستایی رفتم دقیقا همین جور بود .
بچه های کوچیکشون یه رقصی میکردن و یه لباس هایی میپوشیند که من تو تهران ندیده بودم .خدا آخر و عاقبتمون رو بخیر کنه

دقیقا من هم اثر ماهواره میدونم اینو
فکر کن دختر ده ساله آرایش کامل صورت و مو داشت ..
اصلا مناسب نبود و نمیدونم چرا بعضی ها متوجه نمیشن که هر چیز سن و سال خاصی داره

رسپینا پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 ساعت 18:29

بازمایه روزخونه نبودیم بیایم عکس این بچه روببینیم شوماهم زودعکس رووردار دیگه...ای دنیا!ای فلک!اشکال نداره بالاخره مهرماه میاددیگه که روی ماه شوماواقازاده روببینیم!
فدای شعرخوندنش یرم

جان دلم ..؟ مهرماه ؟
قرار داشتینشوما یا صمیمی اونوقت ؟
بوسسسسسسس

بهاره.ط پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 ساعت 15:22

وای صمیم جان من دیر رسیدم عکسو ندیدم وای
چه بد شانسم
من عکس یونا میخوام م م م م م م م م

مارال چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 17:27 http://maraletanha.blogfa.com

صمیم خیلی وقته می خونمت.فک ن یه خواننده خاموشم.اما ازت یه خواهشی دارم.ازت خواهش می کنم تو رو قسم به دل پاکت برای من دعا کن.حتما خدا خیلی دوست داره که کیلومتری میاد جلو.چشمات و ببند به خاطر دل من.چند ثانیه.زیر لب بگو خدایا این بنده ات و هرچند ازت دوره ببین.صمیم خیلی نیاز دارم به دعا.خوندن این پستت اشک و به چشام اورد.پس برای چند لحظه هم که شده یاد من باش و یه دعای کوچولو برام بکن.دعا برای رسیدن روزای بهتر و ارامشی که خیلی وقته ندارمش...

بهناز چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 13:15 http://yaldavsorosh.blogfa.com/http://

یه بار یکی از آشناهای دورمون فوت کرده بود . کلی هم اهل کلاس بودند . مراسم شب هفتش رو توی تالار شیک گرفتند. منم دست دخترم رو گرفتم و تریپ عزا زدیم و رفتیم . همین که رسیدیم تو تالار چشم دختری افتاد به مبل های عروس و دوماد که قرمز خوشرنگ بود و با صدای بلند شروع کرد به شعر باداد بادا مبارک بادا و شروع کرد به دست زدن و هی میگفت عروس و دوماد کجان. گه گاهی هم یه قر به اون کمرش میداد. حالا نمیدونستم چه جوری این دخمل رو از روی سن بکشم پایین. یا
آبروم رو از روی زمین جمع کنم

مژگان چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 12:39 http://ninijon.persianblog.ir

یعنی این عکس ه عکس جیگر طلای خودته ؟...ای جووووونم

نسیم چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 11:55 http://bardiajeegar.blogfa.com

واییییییییی جیگرشو:)))

از مادری چون صمیم همچین یونایی دور از ذهن نیست والا:)) تو خودت آخر سوتی هستی دیگه مادر جان...چه توقعی داری از نیم وجب بچه؟!

هزار ماشاا... خنده ی کجکیشو ببین...بوووووووووس

صدف مامان رادوین چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 11:49

سلام صمیم جان
برای رژیم افشره زیره رو هم توصیه میکنی؟؟آخه دیدم قبلن تو وب رژیمیت اونو هم استفاده میکردی..

مهرسا مستقل چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 11:34 http://roozhayebehtar.persianblog.ir

چشای براق شیطونتو قربون خالههههههههههههههههههههههه :-*

خانمی چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 11:19 http://monastories.blogfa.com

=))

خدا حفظش کنه صمیم جانم

مهری چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 11:07

اییییییییییییییییییی دون من یونا رو ندیده بودم
میشه از الانشم عکس بذارین

تسنیم چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 10:52 http://www.taninezendegieman.blogfa.com

از دست تو صمیم!!! مردم از خنده!!
خیلی مموشی و ناز بوده این پسرک ماهت ها.خدا حفظش کنه براتون

آفرین چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 10:15 http://afarin55.persianblog.ir/

خدا حفظش کنه. کاش یه عکس جدید هم با دختر صبا خانم می ذاشتین

ستاره چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 10:08

:)))))))))))))))))

خوب بچه ام رکه دیگه (البته قدرت علم ژنتیک هم دست کم نگیر صمیم جون)

ای جانم...حدس می زدم انقدر خوردنی باشه این پسرک

*راستی وبلاگ قدیمیت هم خوندم. فعلا که از امور اداری بابت تصفیه حساب تماسی باهام نگرفتنD:

بهار چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 09:19

الهییییییییییییییی جانم خدا نگهدارش باشه این پسر کچلو که الان ماشااا.. برای خودش مردس شده.ببوسش صمیمی جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد