من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

آخ وطنم...

 

دیروز  تصمیم داشتم خونه که میرم اندازه های  پرده اشپزخونه رو بگیرم  تا سر فرصت! برم پرده ای که تقریبا پسندیدم رو  بخرم و  دلم باز شه از  دیدن نور زیبایی که از لای  پرده به اشپزخونه بزرگ و سفیدمون میتابه ... 

 

دیروز  تصمیم داشتم بعد از  کار یه سر برم  بازار کیف ببینم برای  خودم چون مدتیه تو ذهنم بود یک کیف جدید بگیرم  

 

دیروز دلم خواست برای  پسرک دوست داشتنی ام  یک هدیه بگیرم تا ذوق رو توی  چشمامش ببینم و  پر بشم از حس مادری ...  

دیروز  اما  اتفاقی رفتم  عکس های   زلزله  اخیر  اذربایجان رو  دیدم .دیروز  اتفاقی  شوکه شدم..اتفاقی  اشک از  همه صورتم ریخت وقتی   عکس بچه ای با بدن کبود رو در اغوش پدرش  دیدم ..وقتی  خونه هایی رو دیدم که نه  اتاق داشت دیگه نه اشپزخونه نه پرده  ..و دست هایی که دیگه هیچ کیفی رو بلند نمیکرد و  ادم هایی که در  اغوش هم زار  میزدند ... 

درست در شب قدری که ما ختم قران داشتیم این ها در  چه حالی بودند ..خدایا ... 

 

 دیروز  تصمیم گرفتم برای  هیچ کس  دیگه از  این اس ام اس های  مسخره کردن  هموطنان نفرستم ..من مدت خیلی زیادیه که اگه ببینم جک یا ایمیلی  ادم ها رو مسخره میکنه یا فایده ای  نداره دونستن و  خوندنش ، اون رو برای  هیچ کس نمی فرستم..میگم بذار من واسطه  انتقال این زنجیر بدنامی  ادم ها نباشم ..دیروز  تصمیم  گرفتم  خودم رو  بیشتر آدم کنم ...  

 

دوستمون مهرسا داره شخصا میره اذربایجان برای  رسوندن کمک های  من و تو و دوستان دیگه اش به دست   اذری های  عزیز ..هموطن هایی که وقتی  من  روی  مبل دراز  می کشم و  گونه پسرکم رو میبوسم  ..دستش رو روی صورت  صورت بی روح فرزندش  می کشه که خروارها   خاک روی  گونه هاش بوده ...  

بچه ها از خودم خجالت کشیدم  که بتونم کاری  کنم و  نکنم 

 

هر کس  به صمیم اعتماد داره  میتونه به مهرسا هم اعتماد کنه   

به حساب اقتصاد نوینش اگر  بریزید  با نام  ن.ظ.   روبرو میشید که خودشه و نگران نشید یک وقت .. 

 

این هم لینک وبلاگ مهرسا   

و اینا هم شماره کارت  هاش

 


شماره کارت ها  برداشته شد .  
 
 

میشه اینجا روی  کسی   حساب کرد ؟  


نظرات 36 + ارسال نظر
majale چهارشنبه 1 شهریور 1391 ساعت 17:15 http://www.mihanalog.mihanblog.com

سلام. وبلاگ قشنگی داری. یه سر به من بزن. اگه خواستی منو با اسم مجله طنز و عاشقانه لینک کن و یه عنوان هم بده من لینکت کنم. موفق باشی.

روشا چهارشنبه 1 شهریور 1391 ساعت 01:03 http://yesican.blogfa.com

سلام صمیم عزیز.من تازه با وبت اشنا شدم.سخنی کز دل براید لاجرم بر دل نشیند.دیدم که ۱۴ بار ختم قران داشتید.من به قران و یگانه بودن خداوند و یگانه بودن قدرت لایتناهی جهان شدیدا اعتقاد دارم و پایین تر از اون چیزی تو کنم نمیره.من بارها تفسیر و ترجمه قران رو شنیدم و ایمانم از روی دانستن مطالب هست.میخواستم ببینم ۱۴ بار خواندن قران چه جور حالی داره؟
چون مثلا من که کنکوری بودم زیاد خواندن کمکی به من نمیکرد.فقط فهمش بود که کمک میکرد.حالا میخوام ببینم با توجه به اینکه قران کتاب متفتوتیه ایا خوندن بارها و بارها متن عربی تاثیر متفاوتی داره ؟
ممنون میشم اگر پاسخ بدید

روشای عزیز در واقع هر کدوم از ماها فقط یک جزء خوندم یا دقت در معنی و مفهوم ..و این جمع بودن ما باعث شد به ۱۴ بار دور کردن برسه .
تو خودت تا حالا شده یک پاراگراف کتابی رو بخونی چند بار و با دقت و اون وقت یک چیز تازه ز توش در بیاری ؟ مسلما شده . خب قران که جای خودش داره . وقتی یک ساعت تفکر و خوب فکر کردن و به چیزهای خوب فکر کردن برابر با ۷۰ سال عبادت هست به نظرت یک صفحه قران خوندن با فهم و درک بهتر از ۱۰ بار دور کردن و فقط رو خوانی نیست ؟ من تا حد زیادی عربی قران رو متوجه میشم ولی تفاوت های ریز کلمات رو ممکنه درک نکنم بنابراین وقتی کسی اصلا عربی ندونه روخوانی محض هر چند خالی از برکات نیست ولی خیلی هم شاید کمکش نکنه .

مرادی دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت 23:02

عید سعید فطر را تبریک میگم وآرزوی قبولی عبادات واعمال همه را در طول ماه مبارک رمضان دارم ؛ آدم خیلی خوشحال میشه وبه خودش مباهات می کنه وقتی که می بینه یه خانوم در وبلاگش مسائل دینی رو تبلیغ میکنه وبرای اونا ارزش قائله ودوره قرائت قرآن اجرا میکنه وباعث میشه تعداد زیادی از افراد در این امر خیر شرکت کنند ! ولی وقتی تصادفا" به یه پست از همین خانم برخورد میکنه که در سال 86 تحت عنوان " بخدا خود خودمم " به رشته تحریر در آورده ، تعجب میکنه که این خانم مدعی دیانت وایمان ظاهرا" بدلیل ناراحتی از یه بانک وعدم انجام کار اداریش ، اخلاق را فراموش کرده و به زمین وزمان توهین کرده که از این توهین وی حتی علما ومراجع تقلید نیز بی بهره نشده اند !! علمایی که در امور دین صاحب نظرند وعمری دوده چراغ خورده اند تا در علوم اسلامی تخصص یافته اند ومورد تکریم واحترام همگان هستند ، بعد یک خانم که در این زمینه ( مسائل بانکداری اسلامی )هیچگونه تبحری ندارد به آنان خرده گرفته وبه آنان اهانت کرده !!! که این کار با روح دیانت وتقوی سنخیتی ندارد!! چون دوره کردن قرآن ومراسم احیا وسایر عبادات با اهانت به مومنین در یک ظرف نمی گنجند امیدوارم خداوند مارا از این لغزشها مصون نگه دارد وبه ما بینش وبصیرتی عطا فرماید تا در اموری که تخصص نداریم پای در کفش کارشناسان وبزرگان نکنیم واز وادی ادب فاصله نگرفته وبه بیراهه منحرف نشویم ومرتکب اعمالی نشویم که باعث هدر رفتن کارهای خوبمان شود . انشاالله

خانم یا اقای مرادی عزیز
میدونید علت این خرده گرفتن چیه ؟ چون اینجا مکانی هست که اتفاقات و تغییرات اخلاقی و روحی و زندگی من ثبت شده و شما با مقایسه اونچه بودم با الان به جای اینکه این جلو رفتنه رو نگاه کنید اون عقب دیدن رو ترجیح دادید .
ماها همه مون تو زندگی هامون همین طوری هستیم منتهی خیلی هامون وبلاگ نداریم یا جایی ثبت نمی کنیم رفتارا و قضاوت هامون رو ..برای همین ملاک و معیاری برای سنجیدن رشد یا پسرفت نداریم ..
خوشحالم این تغییر رو به رشد خودم رو در این کامنت دیدم و خوشحالم خیلی ها نمی نویسند تا در حافظه شون نمونه چی بودیم و چی شدیم و ادعامون به کجا رسیده الان ..

یادتون نره ستار العیوب بودن خدا بزرگترین صفتی هست که من همیشه جلوش سر تحسین و بندگی فرود اوردم ....

آرام یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 22:19 http://roshanan.persianblog.ir/

سلام صمیم جان.
مدتهاست که نوشته هات رو میخونم و از همشون لذت میبرم .
اگه دوست داشتی وبلاگ منو لینک کن البته دو روزه که افتتاح شده.

سمانه یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 22:04 http://daqqolbab.blogfa.com

صمیم جان من الان دیدم که شما موافقت کردین با جزء ۳۰. من همین الان می رم می خونم. امیدوارو دیر نشده باشه و حق کسی ضایع نشده باشه.

مریم مامان فاطمه یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 09:57

سلام به صمیم عزیزم...خوبی عزیزم؟ دلم برات تنگ شده بود.
گفتم بیام و این عید سعید فطر رو بهت تبریک بگم...
واست از درگاه خدا بهترین ها رو میخوام..
موفق باشی و پیروز

مامان گلی یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 00:48

سلام صمیم عزیز عیدت مبارک .انشالله عیدیت را از خداوند بگیری.هرآنچه دراین ماه آروزی کردی خداوند بهتون بده.آمین

زهرا شنبه 28 مرداد 1391 ساعت 13:32

انتظار داشتم کمتر جوابهای تکراری بشنوم
به کمیته امداد اعتماد نداری
هلال احمر که یه بنیاد جهانیه
بعد هم شما فکر کن مردم بخوان اینطوری نظارت کنن! اصلاً بخوان جنس بخرن و ببرن بدم
شما و منی که اینجتئیم چه میدونیم چی نیاز دارم
الان مثلاً تو یه سایتی مثلا نت برگ، لیست نیازمندی هایی رو که بهزیستی داده منتشر کرده با قیمت و تعداد
توی هر اجتماعی خودسر عمل کردن، بیشتر باعث هرج و مرجه، مطمئناً منظورم رو متوجه شدی که حدفم بی توجهی نیست، حرفم اتحاد در عمله

الان هر کس هر جور میتونه و ممکنه و اعتقاد داره بهش باید به دوستان مصیبت زده امون کمک کنه ..

یادت هم باشه این بنیاد جهانی در مملکتی هست که اسمش ایرانه
مسوولینش زیاد لازم نمیدونن به مردم خودشون جواب پس بدن چه برسه به مسوولین جهانی یا افکار عمومی سایر ملت ها


منو توجیه نکن دوست عزیز..برید کمک ها رو سازماندهی کنید زودتر به دستشون برسه ...

مامان عمادوعمید شنبه 28 مرداد 1391 ساعت 13:16

من هم هستم چون به موسسات اعتماد ندارم .یک منبع موثق می گفت تاچهارشنبه یپیش 22 میلیارد تومان پول به حساب بهزیستی واریز شده بود.(از طرف مردم)

مامان نیکان شنبه 28 مرداد 1391 ساعت 10:35

صمیم جان این نوشته ی دوستم هست در فروم آشپزی ما:
"دوستان من امروز پیگیری کردم موسسه حمایت از مستمندان تبریز مسئولیت کامل(خدمات اولیه، بهداشتی، بازسازی و...) 4 روستا رو بر عهده گرفته و امروز هم با خرید کابل و فنس و یه سری تجهیزات، اولن روشنایی روستاها رو تامین کرده و بعد دستشویی ساخته و همین طور محوطه ای برای نگهداری دام ها... غذا و آب و کنسرو و لوازم بهداشتی هم که به میزان فرااااوان موجوده و با تناوب زمانی پخش میکنند. از اونجاییکه اعتماد 100 درصدی به این سازمان کاملن مردمی دارم با چند تا از مسئولانش صحبت کردیم و قرار شد در بازسازی کمک رسان باشیم و همین طور اقدام به جمع آوری کمک های نقدی بکنیم و بسته به میزانش انشالاه بتونیم روستای پنجم رو هم عهده دار باشیم.

من شماره کارتم رو برای دوستانی که اعلام آمادگی بکنند به صورت پیغام خصوصی میفرستم... می تونین با زدن تشکر زیر این پست آمادگیتون رو اعلام کنید... تمام تلاش بر اینه که بتونیم تا رسیدن فصل سرما کار ساخت سرپناه ها رو به جایی برسونیم ولی خوب پروسه ساخت زمانبره و شما در ماه های آینده هم به مرور می تونین کمک هاتون رو واریز بکنین.

پ.ن: موسسه مستمندان تبریز با حمایت چند تن از افراد متمول تبریز به صورت خودجوش با هدف یافتن نیازمندان واقعی تبریز و برطرف کردن نیاز آن ها تاسیس شد و امروزه با تعداد زیادی عضو افتخاری توانسته تبریز را به تنها شهر بدون متکدی ایران تبدیل کند. تمام کارکنان این سازمان به صورت افتخاری و به دور از بوروکراسی و ساز و کارهای اداری فعالیت میکنند و حقوقی از این جهت دریافت نمیکنند. این سازمان مورد اعتماد بسیاری از مردم آذربایجان بوده و البته جز تبریز در هیچ جا شعبه ای ندارد. با رخداد زلزله در روستاهای آذربایجان این موسه سازماندهی کمک رسانی های خود را به آن سمت سوق داده است."
این هم لینکش http://iranianchefs.com/showthread.php?t=1994&page=5&p=242263&viewfull=1#post242263
من به دوستم (سلوی) هم میگم . اما نمی دونم باید دیگه چه کار کرد. می تونم شماره حسابشون را بدم ولی اول باید بپرسم ازشون که اجازه دارم یا نه
سربلند باشی عزیزم

ممنونم عزیزم..خیلی خوبه که جاهایی که می شناسید و قبلا امتحانشون رو پس دادند رو معرفی میکنی ..
ممنونم از این دقت نظر و محبتت

sara شنبه 28 مرداد 1391 ساعت 10:02

سلام
یک سوال زبان چرا به جای اینکه بگیم
tell the kids to stop fighting
i'm at the end of my rope
میگیم
i'm at the end of one's rope
مگه نباید به جای one's
my
بذاریم؟

سارا جان اینجا به نظرم حتما باید my بگی اخه تو مثال های خود دیکشنری و تعریف این اصطلاح هم وقتی من گفته از my استفاده کرده ..
; از کجا این مدل رو شنیدی؟

نگاه مبهم شنبه 28 مرداد 1391 ساعت 09:01

صمیم عزیزم سلام

امروز صبح تهران هم زلزله خفیفی داشت.

وقتی به زلزله این شهر فکر میکنم مرگ رو خیلی نزدیک حس میکنم.

خدا خودش عالمه هر کس به طریقی میره.

نیاز جمعه 27 مرداد 1391 ساعت 01:55

ببین صمیم جون قضیه پول واریز کردن به حساب یه نفر تو فضای مجازی یه خورده از عقل به دوره . راستش بهترین جا و مطمئن ترین جا همان هلال احمر هست چرا فضای بدبینی ایجاد می کنیم . ما از کجا بدانیم خاطراتی که افراد از پتوها و کنسروهای زلزله بم و.... می گویند راست است و شایعه پراکنی نیست . اغلب هر پدری ولو معتاد و بداخلاق از ناشناس های خیابانی قابل اعتمادتر است . خوب است این را ترویج کنیم که در فضای مجازی به کسی اعتماد نکنیم . در دنیای واقعی به راحتی با چهره سازی سر مردم کلاه می گذارند چه رسد به اینجا . خوب است شما که اهل خیر به نظر می آیید تشویق به این امر نفرمایید . ببخشید که می گویم به نظر می ایید . چون در این فضا اعتماد کامل خلاف عقل است . من تابه حال حرف خلافی از شما نشنیده ام . ولی از کجا بدانم که شما واقعا یک مرد نیستی و واقعا مادر یک پسر نازنین هستی . فقط مطمئنم که ختم قران گرفتن و این زحمت به عهده گرفتن سودی برای کسی ندارد که این همه خود را اذیت کند مگر اجرش را از خدا بخواهد . خدا اجرتان دهد بازهم خواهرتان را ببخشید . شرط عقل آن است که به من هم شک کنید . چون برخلاف دنیای واقعی است

نیاز جان من اونی که خودم می شناسم رو معرفی کردم..حالا ملت
هم شما مطمئن باش نمی آن صاف به من اعتماد کنند که ..یا تو این شش سال اعتمادشون جلب شده یا نشده .. هر کس خودش هر طور صلاح بدونه عمل میکنه .. همین الان هم تعداد کسانی که همراهی کردند اصلا برابر با تعدادد خواننده های همیشگی اینجا نیست و حق هم دارند ..هر کس از راهی که خودش بدونه کمک میکنه..
نه مطمئن ترین جا از نظر من و شما کمی با هم فرق میکنه ..
حرفت میتن هست و دوستان هم مخیر هستند برای هر نوع تصمیم ..

سمانه پنج‌شنبه 26 مرداد 1391 ساعت 21:52 http://daqqolbab.blogfa.com

صمیم جان من نمی دونم آیا جزءای هست که باقی مونده باشه یا نه؟ اگر آره لطفا بهم اطلاع بده و اگر نه من جزء ۳۰ رو می خونم...

۳۰ عالی هست ..مرسی عزیزم.

مارال پنج‌شنبه 26 مرداد 1391 ساعت 17:00

صمیم ام. امیدوارم مفید واقع بشه.
ممنون از این همه حس همدردی.

نازیلا پنج‌شنبه 26 مرداد 1391 ساعت 14:35

سلام صمیم خانم.راستش چند روزی بود که میومدم وبلاگت سر میزدم تا ببینم صمیم یه مطلبی راجع به این موضوع میذاره یا نه وخیلی ممنونم از بابت همدردی که کردی.منم یه آذریم اهل تبریز بله متاسفانه همون روزی که ختم قران داشتیم همچین فاجعه ای دردناک و وحشتناکی اینجا اتفاق افتاد و متاسفانه با اینکه چند روز از این اتفاق میگذره متاسفانه پس لرزه های شدیدی رو هر روز یکی دوبار شاهدشیم و واقعا شرایط زندگی زلزله زده ها تو روستاها سخته.من از همین جا از همه هموطنای عزیزم بابت احساس همدردیشون هم از لحاظ کمکهای نقدی وهم از دعاهایی که واسه مردم زلزله زده میفرستن نهایت تشکر رو دارم

این کمترین کاری بود که می شد کرد عزیز دلم

مراقب خودتو ن باشید ..انشالله به زودی همه چیز روبراه بشه دوباره

دیبا پنج‌شنبه 26 مرداد 1391 ساعت 13:41 http://diba1365.blogfa.com

سلاااااام عزیزم
من به شماره ملت کارت فرستادم
اماقبول نکرد

عزیزم به مهرسا انتقال داده شد این مشکل و اصلاح شد شماره حساب ..

نازنین پنج‌شنبه 26 مرداد 1391 ساعت 09:57

سلام شماره کارت ملتو میگه اشتباه هستش میگه وجود نداره یه شماره کم و زیاد به نظر میاد باشه

عزیزم مهرسا ملت رو اصلاح کرد و عذرخواهی کرد که شماره ها جابجا شده بود ..

فرزانه :( پنج‌شنبه 26 مرداد 1391 ساعت 01:10

سلام
آره ایشالا اگه تا فردا مشکلی پیش نیاد...
به اینطور اشخاص بیشتر میتونم اعتماد کنم تا هلال احمر و دولتی که بیشتر به فکر منافع خودشه تا جون هموطنانمون...
صمیم جان هر وقت میخواستیم بخندیم میگفتیم یه روز یه ترکه بود ... اما الان باید با گریه بگیم یه ترک عزیز و مهربون دیگه نبود!!!!
وااای خدایا این چه بلایی بود که به سر این نازنین ها اومد؟!
هرچند بازهم تقصیر خودمونه که با سازه های نامقاوم جان هموطنانمون را به خطر می اندازیم و الا با همچین درجه ریشتری نباید نباید این عزیزان پرپر میشدند ....

میدونی دردم از چیه ؟ که دولت وظبفه اش هست وام های بهسازی ساختمون و اینا به این ها بده..دیدی چقدر محروم بودند همشون ؟ خب می مردن اگه نصف این کمک ها رو از مالی که برای خودشون هست و متعلق به همه مردم هست برای خود این ها خرج میکردند تا زنده بودند ؟ برای یک وام انقدر روستایی بنده خدا باید دنبال ضامن و سفته و چی و چی باشه تا یک سقف رو بتونه محکم سازی کنه..وقتی ناامید میشه همون گل رو روی گل می ماله تا حداقل یک سرپناهی باشه ولی با یک لرزش کوچک هم حتی ...

کجای دنیا با یک لرزیدن اینهمه خسارت به بار میاد ؟

مامان بردیا پنج‌شنبه 26 مرداد 1391 ساعت 01:08

منم خیلی ناراحت شدم .همون فردای زلزله مبلغی که در توانم بود رو ریختم به حساب هلال احمر تا شاید بتونم کمکی کرده باشم ..
خدا بهشون صبر بده .

زهرا چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 23:00 http://11sobh.blogfa.com

سلام
صمیم جان اعتماد ما به شما جای خودش ولی بهتر نیست به جای اقدامان خود سرانه اجازه بدیم، یک ارگانی مثل هلال احمر، تصمیم بگیره چه کاری باید انجام بده
در مورد بم جائی میخوندم که چون مردم بدون هماهنگی کمکهایی رو میفرستادند همین باعث شده مثلاً به حدی آب معدنی زیاد بشه که در هفته اول حتی با آب معدنی دستشوئی میرفتند و بعد دچار مشکل شده بودند، درسته که الان مائی که اینجا هستیم گرفتار یه سری تقسیم بندی های سیاسی شدیم ولی در اونجا اصلاً این حرفها نیست، در مسائل و بلایای اجتماعی اتحاد حرف اول رو میزنه، و حتی مثالی هست که میگه قانون بد بهتر از بی قانونیه، فکر کن الان ما بتونیم اینجا 2 یا 3 میلیون جمع کنیم، چه فایده وقتی نا به جا و بدون دید کلان خرج بشه؟

عزیزم من اینقدر میدونم که اونجا کسی اجازه نداره خودسرانه کمک ها رو به دست اون ها برسونه وباید به هلال احمر و اینا تحویل بده و اونا خودشون توزیع کنند ولی همین که بفهمند مردم بالای سرشون هستند اونجا تا به توزیعش نظارت کنند و همین که مردم اذربایجان ببینند که هموطنان اینهمه راه رو میرن تا کنارشون باشن کم چیزی نیست ..
عزیزم من اعتماد ندارم به هیچ چیز .. متاسفانه ...و نه یک قرون به کمیته امداد میریزم هر گز و نه یک تومن به جاهای دیگه ..شخصا به دست اونی که می شناسم میدم..شاید هم اینطوری زنجیره محدود و بسته باشه ولی حداقل عنصر اطمینان توش هست .من دست هایی که می شناسم رو میگیرم و از طریق اون ها و همین طور دست به دست میرسونیم به مردمی که نیاز واقعی دارند ..
احتمالا بم رو که یادتو ن هست که چطور حقوق های کارمندا ن و کمک های بقیه واریز شد به حساب دولت و الان مردمش هنوز روی گل می نشینند و هنوز سقف ها اوار هست ...چطور کیسه های برنج با یادداشت های مردم برای مصیبت زده های بم سر از مغازه های جای جای کشور در اورد ...

رسپینا چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 22:46 http://r1358.blogfa.com

ممنون ازپیشنهادت ...حتما!

خانمی چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 21:59 http://monastories.blogfa.com


صمیم خوشحالم از این خوبی ها ...

دیبا چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 20:09 http://diba1365.blogfa.com

سلااااام صمیم عزیزم
مرسی ازاین متن /حتما رو من حساب کن
راستی میشه خواهش کنم که ایمیلی که زدم یهت روبخوووونی وجواب بدی
منتظرم
:)

خوندم عزیزم.
چشم .همین امروز

zahra چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 17:25

صمیم جان
شما شماره ملی کارت ندارین؟
من به حساب شما واریز کنم شما به حساب مهرساد

دارم ولی معذورم..
اگر تمایلی داشتید به حساب مهرسا یا دوستانی که در این امر این روزها خیلی اعلام حضور می کنند بریز عزیزم..من خودم مهرسا رو می شناسم برای همین گفتم به حساب اون اطمینان کامل دارم .

مامان نیکان چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 17:13

صمیم جان ممنون از پستی که گذاشتی.
یکی از دوستای من که اتفاقا توی یک وبسای با هم دوست هستیم ساکن تبریز هست. ما هم قرار گذاشتیم فطریه ها و کمک های نقدیمون را بدیم به ایشون تا به دست افراد زلزله زده برسه. اما ایشون گفتن الان اون مناطق از غذا و پتو و لباس و اینا اشباعه و در حال حاضر به این چیزا نیاز نیست. اما مساله ای که هست. چند هفته بعد شروع میشه که این بنده های خدا دیگه به حال خودشون واگذار میشن و فراموش میشن. از طریق یک ارگان غیرانتفاعی خیر در تبریز دارن پول جمع می کنن تا شروع به ساختمون سازی کنن (خودشون و همسرشون و دوستانشون معماری خوندن و در کار مقاوم سازی خانه های روستایی هم کار کردن). تا اگه بشه به امید خدا توی زمستون اون بنده ای خدا سرپناه داشته باشن.
حالا اگه می خواهید من مهرسا جون و دوستم را ارتباط بدم تا با هم بیشتر هماهنگ کنن.
دوست من چون تبریز هستن و نزدیک محل وقوع زلزله بیشتر از خال و روزشون خبر دارن.

چه فکر خوبی ..مرسی از این همراهی ات ..
عالیه

راما چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 16:39 http://missymemol.blogfa.com

چقدر اشک ریختم با نوشته ت صمیم بزرگوار
خدا همیشه پشت و پناهت باشه
میشه روی کمک منم حساب کنی
به همون شماره حساب پول میریزم اگه قابل باشم

فرشته چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 16:37

چشم انشاالله هستیم . با یک یا علی برای کمک به هموطنای عزیزمون.

آزیتا شیرازی چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 16:32

خیلی ممنون صمیم گلم، و بقیه دوستانی که اطلاع رسانی کردن...
وای خدا، منم این عکس رو که کودک کبود شده توی آغوشش پدرش هست دیدم، دقیقا مثل شما به پهنای صورتم اشک جاری بود، خدا به همشون صبر بده، استان فارس هم زلزله خیزه، تجربه های تلخ زیاد دیدم، کازرون، فیروزآباد و قیروکارزین و... خدا به همه ما، توانایی پشت سرگذاشتنش رو بده.

کیانادخترشهریوری چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 15:18 http:///http://12shahrivary.persianblog.ir/

من و دانشجوهام و اکیپ دوستانم اینجا منتظر مهرسا و دوستان دیگه هستیم.به نام بلند آذربایجان از همه ممنونم.

سمیه چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 15:18

حتما صمیم جان..

مهری چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 14:31

صمیم جان چشم . حتما . بلاخره اومدی دلمون تنگ شده بود

صوری چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 11:23 http://soorii.blogfa.com/

تا حالا شده رو ما حساب کنیو دلسرد بشی صمیم بانو؟
حساب کن!

ممنونم از بودن همیشگی شماها ...

zahra7913 چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 10:32

bale ke mishe! :)

مریم چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 09:53

سلام عزیزم
معلومه که میشه حساب کرد. کمک کردن حداقل کاریه که می تونیم براشون انجام بدیم هرچند بهیچ عنوان نمی تونه داغی رو که از رفتن عزیزانشون روی دلشون مونده ذره ای کم کنه.

در حقیقت ما به اونا کمک نمی کنیم به خودمون کمک می کنیم و خودمونو دلداری میدیم ...

مریم چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 09:28

دوست عزیزم مدتیه وبلاگت رو میخونم تا حالا کامنت نذاشته بودم واست. تا اینکه این پستت رو خوندم

از اونجایی که ممکنه یه عده از عزیزان به هر دلیلی نتونن اعتماد کنن خواهش میکنم لینک زیر رو با دوستانتون share کنید تا کمک هاشون رو از طریق موسسه بنیاد کودک که یک NGO هست واسه هموطنانمون که هر کدوم جزیی از وجودمون هستن ارسال کنن

http://www.childf.com/News/Zelzele.htm

این زیر هم آدرس سایت رو میذارم تا با فعالیتهای این بنیاد کاملا آشنا بشن

مریم جان با اینکه این موسسه شناخته شده هست ولی من خودم شخصا دوست دارم به واسطه کسانی که می شناسم اینطور کمک ها رو برسونم. حالا که امکانش فراهم هست این گزینه بی واسطه رو انتخاب می کنم .
ممنونم از محبتت
این موسسات و لینک ها بسیار زیاد هستند و من هم امیدوارم هر کس به هر طریقی که بهش ایمان داره کمک رسانی رو انجام بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد