من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

رومان تیک!!

 

اون موقع ها!!!  که تازه  نامزد کرده بودیم(اوووووووووووووو)  وقتایی که میرفتم خونه  همسر اینا  همیشه  سر سفره کنار  دست  پدر جون می نشستم. بعد این پدر  جون که با هیچ کس  شوخی نداره همش  انگشتش رو میزد به پای من ..منم قلقلکی  شدید و همش  در  حال پیچ و تاب  خوردن بودم و  کسی هم نمی دید  منشا قلقلک از  کجاست و کلی  با هم زیر زیرکی  می خندیدم  .  پدر  جون همیچن تمیز و زیر آبی  کار  می کرد ...یک بار  من اومدم جبران کنم   یک قاشق  بزرگ خورشت خوری  رو برداشتم و  یک دفعه محکم ته قاشق رو کردم لای  انگشت های پدر  جون..بعد دیدم این همینطور  نشسته و انگار  نه انگار  ..یکم بیشتر   نگاه کردم دیدم به من اصلا نگاه نمی کنه و سرش به غذاش  گرمه ..برگشتم سمت چپم دیدم آقای  نامزد قاشقش لای  دندوناش  گیر  کرده و  سیاه شده از درد و نفسش  در   نمیاد !! ای  خاک بر سرت روله!  چه وکردی  با این بچه مردم!! دیدم باز  من چپ و راستم رو اشتباه گرفتم و پسر به جای  پدر  قربانی شد !! اون وقت  هی  مامان جون به همسری اشاره میکرد  چته؟ درست بشین جلوی  صمیم ..چرا اینطوری  می کنی  !!! نمی دونست گربه که چه عرض کنم..گاومیش رو دم حجله پخ پخ کرده دختره!! چند وقت پیش به پدر  جون میگم دیگه انگشت بازی  نمی کنین ها!!! شوهره برگشته با حرص  نگاه می کنه و  ابروهاش رو می اندازه بالا!! رد پای یک درد کهنه  قدیمی  ته چشماش سو سو میزد!!

یک روز نشستم با خودم گفتم کلا بعضی  وقت ها  لازمه و خوبه که آدم نشاط بده به رابطه اش در زندگی! بعد یک نگاه به دور وبرم کردم ببینم چیز میز نشاط آور چی  داریم ؟ خب  دو تا لنگه جوراب کرمی رنگ   کنار  در  اتاق  افتاده بود  که کلا نصف  کفش (تهش ) نبود ! اوم..چیز خیلی  نشاط آوری  نیست مگه این که نصفه شب  بکشی  روی کله ات  و با دماغت بری تق  تق بزنی  به  صورت شوهرت که  عمیق خوابیده و  اروم تو گوشش زمزمه کنان بگی (نگو بسم الله..نگو بسم الله...منو نکش ..منو نکش ...) و بعد که بیدار شد یکهو  پخخخخخخخخ کنی  تو چشماش و به مراحل جون دادن یک جوون  بی گناه نگاه کنی!! نه درجه خشونتش  زیاده! خوشم نیومد ..جوراب ها رو برداشتم گذاشتم رو پا تختی .بیشتر  نگاه کردم.. یک مگس کش هم افتاده  وسط هال!  خب  میشه وقتی  شوهرت داره با اشتها شام یا ناهار  میخوره  از پشت یکهو محکم بزنی  وسط فرق سرش و بگی  تکون نخور!!   تکون نخور!! مگس بی ادب داشت کار بی ابدی  میکرد لای  موهات! و باز  بشینی  و  روند رسیدن یک نفر به آستانه جنایت و قتل یک زن به دست شوهرش رو به صورت زنده و آنلاین شاهد باشی !البته از  بالای سقف ! چون روح محدودیت فیزیکی  نداره دیگه اون موقع!! اوممم..خب  ریسکش  بالاست ..بعد دیدم یک شمع گنده چاقالو  از  زیر  پرده های  توری  پشت پنجره دیده میشه ..آرهههههههه...خودشه...آقا ما هم شمعه رو گذاشتیم توی یک نعلبکی شیشه ای و فندک  نارنجی گاز رو هم گذاشتیم کنارش و چند تا پیس  ادوکلن هم  به شمعه زدیم تا شمع معطر بشه !!و نشستیم هی به ساعت نگاه کردیم!! هی  نگاه کردیم!  خلاصه همسر اومد خونه و ما بدو بدو کنان شام رو ارودیم و  هی  با ذوق به در  اتاق  نگاه میکردیم..شوهره شک کرد ..هی  می گفت چیزی  خریدی برام ؟ ما هم تو دلمون می گفتیم آره خود خود  شبکه فرانس  5 رو!! اقا ما به این آدم گفتیم برو  بگیر بخواب من مسواک بزنم میام..ایشون هم تا کله مبارکشون افقی به بالشت میرسه کلا روحش عمودی از  قفاش  جدا می شه و پر  پر  میره توی  دنیای ارواح!  دو دقیقه نگذشته بود که با یک نوشیدنی  خوشگل و  تازه اومدم تو اتاق و شمع ها  هم تو دست دیگه ام بود. دیدم روش رو کرده او نطرف و مثلا خوابه!!  ای شیطون!  با ما هم ؟  بعد  اروم اروم شمع رو گذاشتم روی  پا تختی و یواش یواش رفتم از  پشت  خودم رو پرت کردم روش! فکر  کن همین جوری  وقتی اروم اروم  روی  تخت  میرم ، تخت به سمت من مثل کامیونی که  تک چرخ میزنه کج میشه دیگه وای به حال  پرت کردن خودم! آقا یک صیحه ای کشید این شوهره  یک آن فکر کردم  اسرافیل بود! منم از  ترس  یک جیغی  کشیدم  که اون فکر  کرد عزراییل بوده! خلاصه همین طور فرشته ها در  حال رفت و آمد بودند و قر و قاطی شده  بودن که  دو تایی با هم از  اون  ور  تخت با مغز رفتیم پایین! من دستم زیرم کج شده بود و اون هم سرش  محکم خورده بود به لبه کمد نزدیک تخت! صحنه خیلی  رمانتیک بود ..بوی  گندی  هم از شمع در  میومد و  فضا رو عطر آگین تر!!  کرده بود! من داد میزنم بهش که چرا جیغ کشیدی  دلم رفت! اونم منو پرت کرد کنار که چقدرررررررررر بگم وقتی  خوابم منو نترسون!!!؟  کی  آدم میشی  تو ؟  این مسخره بازی ها چیه خرس  گنده؟!!! آقا ما رو میگی ..با حالت قهر بلند شدیم نشستیم  و بعد هم هر  کدوم یک وری پشت به اون یکی  خوابیدیم و  تمام حواسمون هم بود انگشت کثیف!  و بی لیاقت ! کسی  نخوره بهمون!!  خلاصه با حرص خوابیدم. تو خواب  دیدم به به چقدر  انگار  خونه مون نورانی  شده..بعد یک صدایی  تو خواب  بهم گفت تو که اینقدر  فکر ارامش و آسایش  همسرت هستی  خیلی  پیش ما عزیزی!! داشت گریه ام میگرفت ولی  نمی دونم چرا هی  فکر  می کردم موهای یک نفر رو دارن می سوزونن! هی  تو خواب وول میخوردم وصداهه هم دیگه نبود ..بعد دیدم یک نور بزرگ داره میاد طرفم. صورتش  انگار  داغ بود ..یک شمع  هم دستش  بود .ای و ایییییییییییییی  ..شمع ..یکهو از  خواب  پریدم و  دیدم شمعه اب شده و ریخته روی  میز و  جوراب کرمی های روی  میز  هم تا حدی  آتیش گرفته  و بوی  گند و  دود  تو اتاق  پیچیده!!  میخوام شوهره رو بیدار  کنم  زبونم نمی چرخه از  ترس!  خلاصه از  ترس  کتک خوردن ، خودم بلند شدم  در  حالی که دور  خودم می چرخیدم فوت فوت کنان نصفه شبی  شمع آب  شده  رو خاموش کردم و  با حوله دور اتاق  را ه میرفتم و  دود ها رو باد میزدم..صبح شوهره میگه نمی دونم چرا دیشب  خواب  می دیدم اتش  نشان شدم لای  آتیش ها گیر  کردم !! کسی هم نبود  کمکم کنه جزغاله شدم!! بهش  میگم بمیر! من دیشب  نجاتت دادم از زغال اخته شدن!!! او نوقت  برا من کابوس  می بینه !! حالا هم هر وقت بخواد اذیتم کنه میگه شمعون جان!! بیا بغلم بابا!!!

نظرات 155 + ارسال نظر
نازنین باقری سه‌شنبه 18 اردیبهشت 1397 ساعت 14:52

خیلی خنده دار بو د ممنونم

ابزار وبلاگ سه‌شنبه 18 آبان 1395 ساعت 23:23 http://3x2.ir

هر ابزاری میخوای بساز ...
ابزار ساخت بارش با تصویر مورد نظرت
ابزار نمایش زمان حظور کاربر
ابزار شمارش رتبه الکسا
ابزار زیبا سازی
ابزار فوارن گل
ابزار بارش
ابزار زیبا

هر ابزار که نیاز داری . برای بهتر شدن وب
http://3x2.ir

نفس یکشنبه 11 مهر 1395 ساعت 15:33

خیلی عالی بوده

reza666 پنج‌شنبه 13 خرداد 1395 ساعت 09:05 http://1reza666.blogfa.com

با سلام. بدون اجازه رومان کبی شد در سایتم :)

ندا جووووووون پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 15:58

واییییی خیلی خنده داره

ندا جووووووون پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 15:45

خیلی جذاب وعالی هستش

امیر سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1393 ساعت 16:08 http://www.romanara.blogfa.com

وبلاگ زیبا با داستان زیبایی داری تبادل لینک موافقی

با تبادل لینک موافقی

رها سه‌شنبه 21 شهریور 1391 ساعت 19:19 http://www.fardakist.blogfa.com

عالیه گلم

nastaran سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 18:23

خیلی خیلی زیبا بود مر30.

باران یکشنبه 14 خرداد 1391 ساعت 00:33

خیــــــــــــــــــــــــــــلی باحـــــــــــــــــــــــــالی به خدا کلی خندیدم دستت درد نکنه.

سمانه انصاریان شنبه 30 اردیبهشت 1391 ساعت 15:29

خیلی باحالی صمیم جون
خیلی حالم بد بود ولی وقتی وبلاگتو خوندم کلی شاد شدم واسه نیم ساعت همه غصه هام یادم رفت. امیدوارم به همه آرزوهای قشنگ برسی ناناز

رز چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 ساعت 09:08

صمیم جان کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی وقته مطلب نذاشتی
نگرانت شدم
اگر تونستی یه خبری از خودت به ما بده
مراقب خودت باش

زهره سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1391 ساعت 21:09

سلام صمیم جان .
من از خوانندگان تقریبا همیشگی وبلاگ زیباتون هستم . هر چند که کم پیش آمده کامنت بذارم .
یک سوال در رابطه با زبان دارم . من مشهد زندگی میکنم . به نظر شما اینجا کدوم آموزشگاه برای زبان مناسبه ؟
نظرتون راجع به پکیج زبان G5 چیه ؟
ممنون میشم اگر راهنماییم کنید . یک دنیا تشکر .

به نظر من سفیر تو مشهد کادر و مدرسین خوبی داره چهار راه خیام به نظرم هست .
ژکیج زبانش رو تجربه ندارم اما خود جی ۵ رو حتما توصیه می کنم..برای درس هام تا حدودی ازش استفاده میکردم و جالب خوب بود خیلی .

تسنیم سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1391 ساعت 18:31 http://www.taninezendegieman.blogfa.com

صمیم جان پس کجایی؟؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1391 ساعت 16:10

یعنی ترکیدم از خنده !!!!!!!

جوینده دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 ساعت 13:40 http://naakojaaaabaad.blogfa.com

سلام

نمی دونم از کدوم لینک رسیدم به اینجا .. اما اینقدر از خوندن این پست خندیدم که گوله گوله داره اشک میاد از چشمم ... گفتم برای تشکر حداقل یه کامنت بذارم .. همراه با آرزوی خوشبختی براتون

سنجاقک دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 ساعت 13:08 http://http://sanjaqak-1391.blogfa.com/

خوب باشید همیشه ی خدا.
آیم نگران فور یو...

هما دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 ساعت 09:37 http://www.alone55555.blogfa.com

روزت مبارک عزیزم
دوستت دارم خواهر خوبم

محسا دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 ساعت 09:36

با سلام
خیلی نوع نوشتنتون رو دوست دارم صبح که میام اداره اول وارد سایت شما می شم بعد از ظهر هم که می خوام برم خونه اول وارد سایت شما می شم چقدر دیر می نویسی یک موقع هایی ازدستت ناراحت میشم از بس که سر می زنم و خبری نیست؟!!!!!!!!!!!

مریم مامان فاطمه دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 ساعت 08:36

سلام به صمیم عزیزم...خوبی فدات شم...همیشه به یادتم به خدا ولی چند وقته که گرفتارم..زیاد نمیتونم بیام نت...
ببخشید دیر شد و شنبه نتونستم بیام ولی باور کن به یادت بودم...گفتم بیام و با تاخیر روز مادر رو به شما مادر نمونه تبریک بگم عزیزم...انشالله که همیشه با انرژی و پرتوان در کنار خانواده خوبت روزگار رو بگذرونی...
دوستت دارم...

حافظ کوزه شکسته یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 ساعت 23:50

سلام؛
نمیدونم چی بگم!تبریک یا تسلیت؟!خب؛هردوتا رو میگم:
تبریک به خاطر روز زن
تسلیت به خاطر جفا در حق زن!
ای کاش می مردم و این حقارت ها رو نمیدیدم.
پی نوشت: من ناراحتی قلبی دارم و گاهی با جناب عزرائیل منچ بازی میکنم!امشب هم از اون شباست! واسه همین نمی تونم بالا منبر برم براتون سخنرانی کنم از کامنت جمع و جورم تعجب نکنین!!

nazi یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 ساعت 22:22 http://www.mybeautifulangel.blogfa.com

salam samim jan,ghabltarha mikhundamet ama bad gom kardam adreseto,kheili tasadofi az web melolodi peidat kardam,khoshialam. Fagiat begam ke ashkam dar omad az bas khandidam,kheili cnamak bud

ندا یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 ساعت 19:57

صمیم جون روز مادر مبارک .
امیدوارم همیشه شاد وسلامت باشى در کنار همسر و یونا جان و خانوادت
راستی خونتون هم مبارک باشه.انشاالله توی خونه جدیدتون همراه آرامش و عشق و خوشی باشه.
بابا خدا خیلی دوستت داره ماروهم دعا کن مستجاب الدعوه
بوس

Najma یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 ساعت 15:17

باید از عشق بسازم غزلی قابل تو
غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل تو
دلی از جنس بهار است که تقدیم تو باد
سبز باشی و دلت خانه ی پاییز مباد

مامانی نمونه روزت مبارک :-*

محدثه یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 ساعت 13:51 http://entezareshirin86.blogfa.com

سلام به صمیم گل و دوست داشتنی ام.خوبی مادر؟
روزت مبارک عزیزم.ایشالله همیشه سلامت باشی و سایه ات بالا سر آقا یونا.
البته ببخشید که اینقدر کلیشه ای نوشتم، همه که نمی تونن مثل شما بانمک بنویسن.به بزرگواری خودتون ببخشید.
یه عالمه بوس آبدار برای صمیم گلم

وبنوشته های یک ماما یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 ساعت 13:34 http://www.newmama.mihanblog.com

صمیم جان عاشق این حس و حال رومانتیکت شدم من.
آخرش این شوهر جان ما فکر میکنه ما دیوونه شدیم رفت بس که با وبلاگ شما تنهایی خندیدیم

دنیا یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 ساعت 11:17

ببین صمیم از بس این صفحه رو باز کردم و هی چشمم خورد به " رومان تیک" دیگه خود به خود یک جور تیک گرفتم.
بنویس دیگهههه البته پلــــــــــــیز

شکرانه یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 ساعت 08:26

سلام دوست من
راستش زیاد عادت ندارم تو وبلاگها نظری بذارم
اما این دفعه فرق داشت
خواستم بگم واقعا نویسنده قابلی در زمینه طنز هستی
من تو محل کارم اتفاقی تو وبلاگت رفتم و مشغول خوندن شدم
اونقدر خندیدم که اشک هام سرازیر شدن
فقط نگران بودم یکی بیاد منو ببینه فکر کنه دارم گریه می کنم!
تقریبا غش کردم از خنده
ممنون
موفق باشی

naji یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 ساعت 04:06

roozat mobarak hamsaro madare nemoone :)

نور شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 20:55

روزت مبارک صمیم جووون گللللللللللللللل :*

نوا شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 16:56 http://navaomom.persianblog.ir

روزت مبارک خانم شاد همسررمانتیک مادرنمونه

-_ دختر کماندو _- شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 16:54 http://dokhi-koumand0.blogfa.com/

salam
mishe ma ba ham tabadole link konim
kheyli bahali

مش مشک شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 14:44

سلام عزیزم
حالت خوبه؟
کجایی نیستی
اومدم روز زن و روز مادر رو بهت تبریک بگم
مامان صمیم مهربووون
بوس بوس بوس بوس

شبنم شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 09:43 http://pesaremaman.blogsky.com/

سلام
من از دنبال لاغری بودم به اینجا رسیدم !!!
چه وبلاگ با حالی داره خیلی خوشم اومد اگه میشه لینکتون کنم
راستی لاغری تون جواب داد چند کیلو هستین الان؟

رز شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 09:00

سلام بر مادر و همسر نمونه
صمیم عزیزم روزت مبارک

قاصدک شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 08:28 http://sandoghchehayyam.blogfa.com/

صمیم جان روزت مبارک ..

فرشته شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 08:13

صمیم جون
من امروز پایین لینک‌هات لینک وبلاگ رژیمیت رو هم دیدم.
ای کاش بازم میشد شروع کرد
من یکیو لازم دارم هلم بده
اگه یه جایی بود مثل اون وقتای وبلاگ انار که آدم بدونه کلی آدم دیگه هم هستن باهاش و گزار روزانه بده و انرژی بگیره
روزت مبارک
روز معلم هم با تاخیر مبارک

مامان بردیا شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 01:34 http://bardiamaykhosh.persianblog.ir/

صمیم جان روزت مبارک (آیکون بوس)
((اگر ۴ تکه نان خوشمزه باشد و شما ۵ نفر باشید
کسی که اصلا از مزه نان خوشش نمی آید مادر است.))
روز فرشته زمینی مبارک

سنجاقک شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 01:22 http://http://sanjaqak-1391.blogfa.com/

زن بودن کار مشکلی است
مجبوری مانند یک بانو رفتار کنی،
مانند یک مرد کار کنی،
شبیه یک دختر جوان به نظر برسی
و
مثل یک خانم مسن فکر کنی



روزت مبارک

راننده آژانس جمعه 22 اردیبهشت 1391 ساعت 20:43 http://naghabel.blogfa.com

سلام مادر
عیدت مبارک
به روز شدم.

صمیم جووووونم روزت مباااارک!!!
خیلی زیاااد دوستت دارم و دلم می خواد اگه روزی لیاقت داشتم و مادر شدم بشم مثل تو.
از طرف من به صبا جون هم تبریک بگو. آخی امسال اولین سالیه که نینیش توی بغلش هست توی این روز

یاسمن پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1391 ساعت 18:40 http://khoneye-kochike-ma.blogfa.com

سلام عزیزم.با کلی تاخیر و عذر خواهی روزت مبارک منظورم روز معلم . پیشاپیشم روز مادر و روز زن مبارک گلم.

مریمی پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1391 ساعت 12:00 http://shazdehkoochooloo.persianblog.ir

کلا یه هف هش ده تا !!! بوس بهت بشه الهی دختر !

راضیه پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1391 ساعت 00:29 http://2629.blogfa.com/

خیلی باحال بود!!! خندهههههههههههههههههههههه

شیدا چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 20:44 http://sheyda1389.blogfa.com

اخخخخخخخ مردم از خنده

سالویا چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 17:05

اولین بار بود بهت سر زدم صمیم جون خیلی خندیدم از توصیفهای جالبت خدا عمرت بده که شدی مایه شادی خلایق خیلی مرسی

سنا چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 14:02 http://sana69.blogfa.com

سلام عزیزم دیروز با وبت آشنا شدم و با جازه مطالبتو خوندم و خیلی خیلی مسرور شدم... و مخصوصا اون آبکشه که بعدش پسملیت بهت گفته مامان ج . ی . ش دارم واییییییییییییییییییییی منم فکر کنم باید بو بکشم...
گلم وب منم به روزه و خاطرات روزانست خوشحال میشم تشریف بیارید...
لینکتون کنم؟

پینار چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 11:16 http://pinarrr.persianblog.ir

صمیم جان اخیراْ توسط یکی از دوستام به وبت آشنا شدم...کلی کیفور شدم :دی

نازی چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 11:05

مرسی صمیم جان از جوابت
این چند روزه هربار نظر گذاشتم ارسال نظر کار نمیکرد.

وحید چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 00:16 http://kamyabtarfand.blogfa.com

سلام دوست عزیز[گل]
اول باید به خاطر مطالب مفید وبلاگتون تشکر کنم.[لبخند]
اگه افتخار دادید به وبلاگ ما هم سر بزنید
و اگه قابل دونستید وبلاگ ما رو هم لینک کنید.[قلب]
راستی نرم افزار هم هست که به دردتون میخوره♥♥♥♥♥♥♥♥♥[گل]

په ری گیان سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 19:28

می فرماید:
لنگ کفش تو را به یک گونی چکمه هم نمی دهم حتی اگر تمام دنیا چروچلپاو باشد!!!!

مهرسا مستقل سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 11:49 http://roozhayebehtar.persianblog.ir/

لینک شدید بانو :-*

الیس دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 23:02 http://www.2baleparvaz.persianblog.ir

سلام صمیم جون. روزت مبارک. خانومی نوشته هات برای اقا خرگوشه بدجوری تکونم داد. گریه میکردم و میخوندم اما این گریه گریه ارامشی بود که یهو ریخته شد تو دلم. نمیدونم با اینکه خودم بارها اینارو به خودم گفته بودم اما از زبون تو یه جوری دلمو اروم کرد. خانومی بازم دعا کن که خدا کمکم کنه مث تو پر بشم از ارامش و صبوری و بتونم یه مامان پر انر|ی باشم نه افسرده

عسل اشیانه عشق دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 20:46

از دست تو دختر... رمانتیسیته ات میزنه بالا خطرناک میشی ها حسن!

بههههههههههههه بههههههههههه ببین کی اومده..تو کجایی دختر !؟ نمیگی مردیم از بس نشستیم تو دو تا خط بنویسی تووبلاگت؟ قندون بابا چطوره ؟
مراقبم حسن!

دخترک دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 14:22

سلام خوبید
جوابتون به کامنت یکی از بچه ها رو خوندم .
یه سوال برام پیش اومد اگه تا حالا ازدواج نکرده بودید چطور دنبال پیدا کردن همسر دلخواهتون بودید.؟
چه موقعیتهایی هست برای اینکه خانم بتونه مرد ایده آلشو -نسبتا ایده آل -رو داشته باشه.؟؟؟
مرسی از شما

الان متوجه نشدم سوال چی بوده و من چی نوشتم..
ولی خب ادم وقتی چیزی رو نداره نمیشینه که هر چی پیش اید خوش اید ..من برای خواسته هام معمولا از قبل تجسم میکنم چی می خوام...خب من میدونستم چه تیپ و چه جور ادمی می خوام برای همراهی در زندگی ..تا حد زیادی می دونستم ..معیارهام رو اولویت بندی کردم بارها و بارها ..حتی این که اهل کجا باشند رو هم میدونستم البته خیلی کلی ..مثلا میدونستم فلان شهر نباشه حتما ..وقتی من سفارش این جور شوهری رو تو کاتالوگ خدا دادم فقط موند ارسالش برای من دم درب خونه...واقعیت همینه ..بخواهیم بهمون داده میشه و من فهمیدم این یک شعار نیست فقط ..

[ بدون نام ] دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 12:27

صمیم جون ... تبریک می گم انگار خونه مورد نظرت رو ژیدا کردی... خدا رو شکر .حتما مشغول جابجایی هستی. خیلی سورپرایز شدم تو وبلاگ یاسی متنتو دیدم. آخه اینجا هیچی نگفته بودی. به سلامتی...ایشالا براتون اومد داشته باشه. فراموش نکن ما رو هم دعا کنی حتما . تا به آرزوهامون برسیم ان شاء الله

راستش چند تا ترجمه دارم این روزها و فرصت کمتر ..خدا به این همسری خیر بده که میشه روی جابجای و اموراتش روش حسابی حساب کرد .. انشالله خرداد جابجا میشیم ...
اون خونه مطمئنم توش شادتر و خوشحال تر میشم..
ممنونم عزیز دلم.
انشالله برای همه

ساناز دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 10:03 http://www.ourlittleangel.niniweblog.com

سلام عزیزم
وقتی وب یاسی راخوندم و آخرش فهمیدم شخص مورد نظر شمایی خیلی خیلی خوشحال شدم امیدوارم به زودی خانه آرزوهات را بخری. واقعا خوشحال شدم براتون. من هم وضعیت شما رادارم باید بریم دنبال خانه باابن تفاوت که همسرم تصمیم گرفت به جای اینکه خانه رهن کنیم اونم با قیمتهایی نجومی یک خانه در اطراف تهران( پردیس) بخریم که متاسفانه قیمتهای آنجا هم بعد از عید رفته بالا امروز عصر باید بریم دنبالش. عزیرم با اون قلب پاکت برامون دعا کن.
یونای عزیر را هم ببوس
اگر برات امکان داره این کامنت را عمومی نکن

از دل مهربونت هست که برای بقیه این همه خوشحالی میکنی ..

پسرک تنها یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 ساعت 22:23 http://www.hesekamiatash.blogfa.com

سلام صمیم خانم
مدتی هست به دلیل اینکه دیگه آقایون رو راه نمیدید نتونسته بودم به وبلاگ خوبتون سری بزنم
ولی الانم از بازدید کنندگان قدیمی محسوب میشم
وقت کردید به وبلاگم سری بزنید
بنده نوازی خواهید فرمود
شاد باشید و شاد کام در پناه یزدان

محبت دارید ..

مهمان حبیب خداست .آقایون خانم ها نداشتیم که...

مرضیه یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 ساعت 22:07

صمییییییییییییییییییییییییییییییم...
تبرییییییییییییییییییییییییک...منم یه خبر خووووب دارم...فقط دوروزه توی بنگاهها گشتم و یه مورد600 متری ویلایی با مبلغ خوب پیدا کردم...فقط 1کم کم داریم...دعا کن همسری جرات کنه تا ریسک کنیم و خودمونو بندازیم توی قرض.
روزهای شاد و پربرکتی رو براتون توی خونه جدید از خدای عزیز براتون میخوام همراه باسلامتی.

چه عالی ....خیلی خوشحالم..انشالله تا الان که اینو برات مینویسم اون مبلغ هم جور شده باشه از یک راه خیلی خوب و عالی .
برای تو هم عزیزم.

مریم توپولی یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 ساعت 21:34 http://man-va-to-ma.blogsky.com

سلام صمیم جون ای خندیدم از این عشقولانه های به قول خودم خرکی که نگو منم از این کارا میکنم دوست جونی
صمیم مامان شدم نی نی دارم دو ماهه باردارم فکر کن

وایییییییییییییییییییییییییییییییییی
کفففففففففففففففف
سوووووووووووووووووووووت هوووووووووووووووووورا
مبارکه..روز مادر رو هم از الان بهت تبریک میگم مامانی شیطونی

حکیم باشی یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 ساعت 13:00 http://delikhoun.blogfa.com

سلام صمیم جان
مرسی از راهنماییت

[ بدون نام ] یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 ساعت 01:45

سلام؛
«تـَندِرسی ! شــِمه پــِسر عروسی ! به سِلامِتی کی خوانی بورین نو سِره؟!! ولی صمیم خانِم ته یاد دوُشه اِماره ناوُتی (خواننده های این وبلاگ ره) ! یَعنی مِن بایِــِد بورم تی هِمسایه جا(سِلام یاسی خانم!) بشنوئِم صمیم خانِم در شونه نو سِره؟ اَتا پُست بیشتِر خواست بییــِلی؟ آسا این تی بَیه حتماً بایــِد شیرینی هادی اَمه دل جا دَر بیه!!!»
توضیح متن فوق: یک عدد حافظ ناراحت اینا رو نوشته! خیلی ناراحت شدیم وبرای اعتراض متن رو ترجمه نمی فرماییم!! اتفاق به این خوبی افتاهد و اونوقت باید از یکی دیگه بشنویم؟!داشتیم صمیم خانم؟!(آیکون جیغ بنفش صمیم خانم: یکی این حافظ فضول رو بنذازه بیرووووون!!)
به جان خودم از ته دل خوشحال شدم!ا
نشاء ا... خدا بهت یه مبالغ هنگفت برسونه که همه ی بچه ها رو سور بدی!!!

من اونقدررررررررر دوست داشتم به یاسی عزیز این خبر بزرگ رو بدم که حد نداشت ..و انشالله طرفین که امضا کنند تعهدنامه رو اینجا مینویسم..
بعد میگن خانم ها فضولن!!!!!! یکی اینو بکشه بیرون از لای دست و پای خانم ها ...
ایییییییییششششش

پیراشکی عشق شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 18:43 http://metoyou10.blogfa.com

صمیم خانوم تبریک میگم واسه خونه. وقتی تو وبلاگ یاسی خوندم خیلی خوشحال شدم... تو میتونی به هر چیزی که بخای برسی با این دل پاکت...شاد باشی همیشه (اسممو یادم رفت بزارم تو نظر قبلی!)

فدای تو بشم ...
محبت داری

[ بدون نام ] شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 18:42

صمیم خانوم تبریک میگم واسه خونه. وقتی تو وبلاگ یاسی خوندم خیلی خوشحال شدم... تو میتونی به هر چیزی که بخای برسی با این دل پاکت...شاد باشی همیشه

naji شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 18:27

khooneye jadid mobarak samim jan :)

پریسا شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 17:45

ای صمیم، ای صمیم، اینقدر پشت میزم خندیدم که همه همکارام متوجه شدن و هی می پرسیدن چی می خونی که اینقدر می خندی، روده بر شدم. خدا حفظت کنه عزیز دلم، تو نه تنها شمع جون علی هستی، مطمئن باش هروقت هرجا شمعی ببینم یادت می افتم.
در ضمن قول داده بودی هروقت کرج یا تهران اومدی، میزبانت باشم. یادت که نرفته؟

نیمی از زنان غیور کاری!!! در هفته قبل اخراج شدند و تعادل به جامعه اداری کشور بازگشت !!!
تیتیر اخبار این هفته بود!!
فدات..میدونستی چقدر محبت داری!!؟ خار پاشنتم!!!!!

مهرسا مستقل شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 17:32 http://roozhayebehtar.persianblog.ir

واسه خونه تبریک میگم عزیز دلم. تو لایق بهترین هایی.
ایمیل منو میبینی؟ نکته رو گرفتی؟! :-D
بووووووووووووووس

هاااااااااااااااااااا
ای دختر هزار چهره!!!!!!
مرسی ..

هیوا شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 17:00

سلام صمیم عزیزم
می دونم که می دونی خیلی بی معرفتم و به ندرت کامنت می ذارم.صمیم جان نمی خوام توجیه کنم ولی واقعا خیلی وقتا اصلا وقت نمی کنم حتی پستهاتو کامل بخونم.دو خط در میون می خونم و می رم.پسرم اضطراب جدایی داره .نمی تونم تنهاش بذارم.اول ممنون از راهنماییت گرچه یک کم سوئ تفاهم شده بود و من نتونستم منظورمو برسونم ولی همین که وقت گذاشتی هزار بار ممنونم.اما اونچه که باعث شد از این بی معرفتی در بیام خبر خونه خریدنت توی وبلاگ یاسی جون بود.باورم نمی شد وقتی توصیفاتتو می خوندم.واقعا رویا بود.صمیم جان مطمئن باش خیلی خیلی به درگاه خداوند عزیزی.بهت تبریک می گم عزیزم.دعا کن من هم روزی بتونم دلمو بزرگ بزرگ کنم.باید حسابی تمرین کنم.صمیم جان برای من هم دعا کن.
مرسی عزیزم.خونه نو مبارکت باشه الهی.

بابا من شوخی کردم با تو و بقیه...

ممنونم از تبریک..وقتی اینجا رو خوندم با خودم گفتم وا!!! ایناها علم غیب دارن مگه!!؟ تو فک کن یادم نبود برای یاسی نوشتم و الان بقیه میخونن ...
حافظه در حد ناخن شست عروس دریایی!!!
مرررررررررررررسی ..

سراب شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 16:25

صمیم عزیزم، از ته دلم برات خوشحالم به خاطر خونه.امیدوارم به همه خواسته های دل مهربونت برسی. یک دنیا دوستت دارم و بهت خیلی تبریک میگم .

ممنونم عزیزم..
من الان خودمم با اب قند زنده ام از دیروز!!!
تو شوکم هنوز !

شیلا مامان رومینا شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 16:21 http://godscourtyard.blogfa.com

یعنی من سالی یک بار هم بیام باید بگم از دست تو صمیم یا ببخشید شمعون جان با این روبان تیک بازیت خوب شد پسر مردم رو آتش نزدی . اما واقعا دستت درد نکنه روحمون شاد شد

آتیش به جونش انداختم همون چندسال پیش بسشه بچم!!!!!

دنیایی به رنگ یاسی شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 14:32

وای صمیم عزیزم خیلی خوشحال شدم از دل پاکی که داری و انقدر زود جواب گرفتی . اجازه میدی پیغامت رو برای بقیه بذارم که دل گرم بشن؟ با اسم خودت . یا اگه نه با اسم مستعار . حالا بهم خبر بده.

عزیزم محبت داری ..هر طور خودت صلاح میدونی ..چرا که نه؟همه دوستان خوب من هستند و میدونم باا ینکه هنوز قولنامه تو دستام نیست ولی به دعای خیر بقیه حتما ادامه اش هم عالی وخوب میشه ..

نازی شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 10:35

خصوصی
صبحتون بخیر
خانومی این چند روزه مدام سر میزنم که جواب شما رو بخونم.(درباره ازدواج از طریق نت )
امیدوارم امروز جواب بدید .
مرسی

نازی عزیز سوال دوستمون رواینطوری میتونم جواب بدم:
واقعا بستگی به خیلی چیزها داره ..سن و سال و عقل و پختگی و زمینه خانوادگی اقایون در این طور موارد خیلی مهمه..مثلا من دوستی داشتم که ۵ سال پیش همین طوری ازدواج کرد و خلی هم عزیز شوهرش هست هنوز ..اون مرد نه دنبال نقطه ضعف می گشت در همسرش که آتو بگیره و نه این شرمش می اومد از این قضیه ..میگفت بهت حق انتخاب دادم با اومدنم تونت..
ولی ..ولی من خودم اگه الان مجرد بودم این کار رو نمیکردم..من اصلا به محیط های دوست یابی اینجوری اعتماد ندارم..ببین یک وقت هست تو. ارتباط خاص تری با یک اقا داری و تو نت هم آشنا شدید ولی جوری هم نیست که طرف به کل انجم یکی یک بار نامه خواستگاری داده باشه!!! باید دید خونواده اش چطوری اند..نمیشه که طرف تو خونه محدود و سنتی بزرگ شده باشه بعد در عمل که برسه واقعا روشنفکر و منصف باشه ...من میخوام بدونم این رابطه ها همون اولش که با حضور و ملاقات نیست که..اول با نوشتار هست ..بعد صوت..بعد مکالمات طولانی ..بعد ملاقات حضوری .. دختره تا بیاد فکر کنه و سبک سنگین کنه افتاده وسط معرکه و دلش هم رفته...حالا نه اینطوری ..ولی خب ته دلش جهت گیری کردن احساساتش ..بعد یارو رو میبینه هی توجیه میاره برای چشماش!!! نه این کار رو که کرد منظورش این بوده... این ریخت و قیافه اش هم که اصلا مهم نیست دیگه.. من خودم میترسم نکنه طعمه باشم براشون...نکنه سرگرمی اش باشم...نکنه کارش همینه طر ف ...
نمیدونم..باید در شرایط بود و بررسی کرد ..من کلا ادم محتاطی هستم و قدم به قدم میرم جلو ..

قربانت.

ساحل شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 09:56

سلام
به خاطر جوابی که به محبوبه دادی ؛ خواستم مدیون نشم اون دنیا؛ چون با خوندنت هرکجا باشی لبخند میاد روی لبها
شعر گفتم . خوب بید ؟

برو راست ..راست ..راست ...خب حالا روبروت رو نگاه کن..افرین..حالا محکم مغزت روبکوب به اون دیوار سیمانی یه...
آخیییییییییییش..خب اینم از این!!
شاعر بعدی بفرمایید داخل!

صبا و پرهام شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 09:24 http://anymoanyma.blogsky.com

نمیری صمیییییییییییییییییییییییییییییییییییم

مردم از خنده !!


روزمون مبارک

مگه تو و پرهام ماما هستید؟!!!! ..آخه امروز روز جهانی ماماست ..
میگم ها!! نکنی تو باز سو بالاز دی فکر کردی روز جهانی ماما ( مادر ) هست!!؟

خدایا اینا کی اند میان توی این وبلاگ!! فکر ابروی ما رو تو در و همسایه نمی کنند بی مروت ها!!!


بوووووووووووووووووس

شهره مامان مینو شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 07:53

وای نمیدونم چی بگم...از بس خندیدم تمام مجراهای تنفسی و ریه و نای و ...همه درد میکنه.دخترکم با تعجب نیگام میکنه احتمالا فکر میکنه دیوونه شدم....
راستی لینکتون کردم دوست ما میشین؟

اول که شرح حال نوشتی فکر کردم تو اپاراتی شلنگ به حلقت رفته یکهو!! بعد ددیم نه از خنده هم بعضی از انواع بشر!! ممکنه اینطوری هم بشن!!!
فدات بشم که اینقدر خوش خنده ای ..باز خوبه مری و لوز المعده ات سر جاشن هنوز ...

ندا_آسمون ریسمون جمعه 15 اردیبهشت 1391 ساعت 19:52 http://caffi88.blogfa.com/

من دلم کباب واسه علی......گوناه داره خووووووو...زهره ترکش کردی...چقدر این بشر مظلوم و معصوم...آخی...

جون هر کی دوست داری گوناه رو اینطوی ننویس ..یک لحظه خوندم ؟ گوه خورده خوب!!!!! اصن تو فضا بودم از شوک!

بهناز جمعه 15 اردیبهشت 1391 ساعت 12:02 http://narin86.persianblog.ir

بیچاره شوهرت . ببینم الان با اون پرشی که کردی ، چند تا استخونش سالم مونده ؟

توی این سال ها تبدیل شده به نرم تنان !!
کلا می خزه تو خونه وقتی کار داره!!!

حافظ کوزه شکسته پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1391 ساعت 19:48

سلام؛
امروز رفتم شهر کتاب،نه سی دی خریدم نه کتاب! اسم رو جلد کتابارو می خوندم و به موسیقی که پخش می شد گوش می دادم! از درش که اومدم بیرون تا همین الآن الکی شنگولم!!
دوستم اومد خونمون می گه: حافظ چته؟ آب شنگولی خوردی؟ چقدر بپر بپر داری!
لطف کرد و برام مستند «قریه ی من» درباره ی مرحوم فریدون فروغی رو اورد. اگه ندیدین حتما ً برید دنبالش از دست می دین.مرکز موسیقی «بتهون» پخش کننده شه.
شب جمعه ست برای شادی روحش یه فاته ای بخونید.گرچه شما این متن رو چند روز دیگه می بینید ولی بازم برای شادی روحش دعا کنید.
امروز حس خوبی داشتم فقط خواستم یه جا ثبتش کنم. چه جایی بهتراز اینجا!

«و عشق آخرین حرف ما بود ... چرا نه؟» ( فریدون فروغی)

ملت شهر کتاب رو راه ننداختن که تو مفت مفت بری توش موسیقی گوش بدی و حال درمانی!! کنی!!!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1391 ساعت 18:48

وای عالی بود صمیم جان / شاد باشی شمعون جان / علی آقا هم بامزه س مثل خودت زن و شوهر بیست همیشه آروم و شاد و بی دغدغه باشین در کنارهم

حالا بیا و درستش کن!!الکی الکی لقب گذاشتیم رو خودمون...بچه که بودیم گامبو و خیبکی!! بزرگ که شدیم..شیر برنج سرد ...حالا هم شمعون!!!

ساناز پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1391 ساعت 16:48

سلام صمیم جون عالی بود میگم این علی آقا میدونست تو انقدر شنگولی میزنی و اومد تو رو گرفت یا در اوج غفلت نسبت به این قضیه دست به همچین اقدام مهیبی زد هان گلم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ببین اون روز داشت از خیابون رد میشد یک تریلی از رو دماغش رد شد!!! بچه ام شمالیه خب!!! بعد همون روز نمیدونم چی شد که منو گرفت !!!

شانا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1391 ساعت 14:10

چه جوری دو نفری با هم پرت شدین پایین اخه؟فکر نکردی پسر مردم سکته میکنه تو خواب؟ولی خدایی خیلی باحال بود.دیگه فک کنم به کلمه ی رمانتیک حساسیت پیدا کردی:)

ببین پای من زاویه ۱۲۰ درجه داشت بعداون ۸۵ درجه شمال غربی خوابیده بود یکهو زاویه مون عمود شد به دو درجه شمالی و پرت شدیم پایین!!!
نه جون من اینم سوال بود!!! کلا خاک اره به جای تجسم ریختن تو مغز بچه های این دوره زمونه!!!
بوس.

سما پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1391 ساعت 12:57 http://amntarinjadeh.blogfa.com

نظرت چیه دیگه کارای رمانتیک نکنی دختر؟ عشقولانه بازیات تو حلقم.عاششششششششششقتم

آدم یاد مار پیتون می افته با این مدل ابراز محبت کردن شماها!!!

لیلی پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1391 ساعت 11:07

خیلی قشنگ بود ممنون مارو خندوندی و ایده دادی.

خواهش میکنم..خوشحالم اسباب مزاح ملت غیور شدم!!!

*ستاره* پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1391 ساعت 10:09 http://www.mrs3tareh.blogfa.com

سلام عزیزم.
عاشقتم.
خیلی خندیدم.

تلگراف بوداین الان؟
خوبی تو...؟!!

کمالی پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1391 ساعت 01:32 http://http://katebane.persianblog.ir/

یعنیی واقعا هدفت چیه میخوای بگن طرف وبلاگ میخوند ریسه رفت مرد!!!!!!!!!!1توروخدا نکن بازی نکن با این جوونا بازی نکن حیفیم به خدا میمیریم ازخنده ها

هدفم معرفی رشته های جدید کار آفرینی هست ..رشته مدیریت منابع طبیعی !! کود تازه حیوانی در سه سوت!!!
نمیر حالا وسط این هیر وویری !!

neshat پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1391 ساعت 00:49

سلام صمیم خانم.تنها چیزی که می خوام بت بگم(تقریبا 15روز کل ارشیو خوندم)جایگاهت تو وبلاگ نویسا نفر اولل هست.بدون تعارف می گم.موفق باشی

هاااااااااااااااا
الان حس ببعی وقتی جلوی وانت میشینه رو با تمام سلول هام درک کردم!!
مررررررررررررررسی ..

فاطمه چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 22:42

روزت مبارک خانم معلم با تاخیر و شرمندگی زیاد

ممنونم..دشمن الهی بترکه از شرمندگی۱

حافظ کوزه شکسته چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 21:51

خدایا،این صمیم خانم و اهل بیتش رو از ما نگیر،این خنده ها رو از ما نگیر،این چشم های گرد شده ی دوستان دراثر دیدن ما رو نگیر،... خدایا بیداری؟!!(وااااااای حافظ کافر شدی؟)خدا غلط کردم!
یعنی پست ها یه طرف،خوندن کامنت ها یه طرف!من موندم این جوابا رو از کجا میاری؟!
به جان خودم خیلی صبر داره این علی آقا!من اگه خوابیده باشم پشه هم حق نداره به من نزدیک بشه!اگه آقای م.ا.ن هم پشت در خونمون باشه(!)،باید صبر کنه من بیدار بشم! دیگه شوخی کردن که هیچی!خون بپا میشه!
پ.ن1(کامنت هم پینوشت داره؟!) : بابت کامنت آخری پست قبلی شرمنده ها!وقتی کامنت های بقیه رو ازبالا به پایین می خوندم رسیدم به کامنت خودم،یه ذره خجالت کشیدم(یه کوچولو!) ملت همه شاد و پرانرژی، من اومدم اینجا واسه خودم مجلس ختم گرفتم!
پ.ن2: من نمی تونم جمله ی «من و همسرم عاشقانه یکدیگر را دوست داریم» رو درک کنم چون تجربش نکردم! صمیم خانم وقتی میگم «می دونم کی می میرم» انتظار نداشته باش همون حافظ خل و چل باشم!آیا این جمله رو تجربه کردی؟ شرمنده قصد بی احترامی ندارم.
سعی می کنم دوباره شروع کنم (پس روزه خونی بالا چی بود؟!).فعلا ً نقشه های پلیدی برای اذیت و خندوندن دیگران دارم،هروقت عملی شد بر میگردم.
من به دلم آرزو موند یه بار بیام اینجا بنویسم،کمتر از پنج خط در بیاد!

بازار خل بازی همتون گرم شده انداختین لنگ صمیم و خانواده محترم!!!

آره خب این جمله ها ما یک ذره هضمش سخته برای نسل جوون!!!!

تبسم چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 21:21

خدا خفت نکنه!آخه من بدبخت دو روزه مماخمو عمل کردم نباید بخندم تو رختخوابم با موبایل اومدم سرزدم بهت الانه که دماغم جر بخوره یعنی داره از درد میترکه میکشمت

اهههههههههههههه نمیدونستم گوشی لمسی با دماغ اومده بازار ؟!! یعنی با دماغت تو منوها میری ؟ چه باحال!!
دماغ ترکشی مبارک!!!

ندا چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 21:04

هیچکی نمیتونه مثل تو تعریف کنه.
ایشالا همیشه خوش باشی نازنین

دقیقا حس صمد بودتوی جمله اولت!!!!

مش مشک چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 19:32

سلام اجی
خوبی؟
خوبه باز تو واسه نشاط رابطه تلاش میکنی
این تلاشت جای تحسین داره اجی
من اصلنم نخندیدم( ی پینوکیووو )
خیلی هم قربون صدقت رفتممممممممممممم
ک انقده خوب و مهربونی

آجی و آجر پاره !!!!
شوخی کردم..خواستم از سن نوزادی خارج شی دلبندم....!!!!

هما چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 18:57 http://www.alone55555.blogfa.com

نه بخدا منظورم تعداد زوجات نبود....

فقط یه دعا واسه خودم و بقیه مجردا کردم

دعاهات مستجاب ...

حافظ کوزه شکسته چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 18:56

سلام؛
در حالی که اولین هَلی(آلوچه ،گوجه سبز!) سال 91 رو میخوردم(البته رسیده و آبدارش!) این مطالب رو نوشتم!
دنیا کلاس درسه،ما آدما و بقیه ی موجودات گاهی شاگردیم و گاهی معلم!گاهی از یه بچه ی سه ساله چیزی یاد میگیریم که با بیست سال درس خوندن و دانشگاه رفتن به اون نمی رسیم!حتی گاهی یه گنجشک کوچولو معلم ما می شه!
معلم و شاگردی به کاغذ و خودکار و کلاس رفتن نیست ،بلکه تبادل یک «دانسته» هست!حتی اگه یک کلمه باشه!
خانم معلم ، روزت مبارک!(البته با یه روز تاخیر!)
فقط تو کلاسی که زبان دیگه ای رو یاد میدی معلم نیستی،اینجا هم برای خیلی ها معلمی!

هدیه ی من: این آهنگ زیبا رو اول به عنوان یه هم کلاسی و بعد به عنوان یه شاگرد به شما هدیه می کنم.دوست عزیزی دیشب بهم رسوند. وقتی گوش دادم همه ی درد و غصه هام یادم رفت! شرح حالم نیست،ولی خوشم اومد!
http://www.moryfun.persiangig.com/parisa.zip

محتوای اون ارتباطی روز معلم و یا شخص شما نداره! همیشه سعی کردم بهترین داشته های خودم رو به دیگران هدیه کنم!(حتی اگه ارتباطی با مناسبت هدیه دادن نداشته باشه!) هیچ نیت و منظور بدی ندارم.فقط یه هدیه ست!اینا رو گفتم که یه وقت سوء تفاهم نشه!
خانم معلم؛خدا قوت...

ممنونم از تبریکتون.

مریم گلی چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 16:33

سلام صمیم عزیزم سالهاست که وبت رو میخونم و کم و بیش برات نظر گذاشتم این پستت خیلی خوب بود بعد از 21 روزکه از سقط بچم میگذره اولین باری بود که از ته دل خندیدم تنت سلامت باشه خیلی عالی بود راستی از ملودی خبر داری ؟ زایمان کرده؟

عزیم الهی به زودی سلامتی کامل و فرزند سالمت رو در اغوش بگیری ...
آره ملودی ششم فکر کن زایمان کرد ..روبراه نبود یک مدتی ..خدا به بچه خیلی رحم کرده بو.د..براون دعا کن لطفا ..میاد مینویسه .

نگاه مبهم چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 15:25

صمیم مهربونم سلام.

خدایا خوندن پست یک طرف! جواب های خلاقانه صمیم برای نظرات یک طرف!

صمیم جونم.

یکم از رومانتیک های علی آقا هم بنویس. یادمه یکی دوتاش رو که تو نامزدی و آشنایی نوشتی کلی لذت بردم.

می خوام بدونم عکس العمل تو درباره این چیزا چیه؟ می خوام یاد بگیرم.

البته می تونی + ۱۸ رو ننویسی. خودم ذهن خلاقی دارم در این موارد عزیزم!

=)

می بوسمت. روزت هم مبارک. بدون شک تو همه چیز بهترینی برای اینکه جز این نمی تونی باشی.

خدایا مراقبشون که هستی؟!

رمانتیک های این بابا بالای ۱۸۰ ساله مادر!!! تجسم دیگه جواب نمیده!

قربونت ...
میدونستی همیشه یک نکته ای داری تو کامنت هات که همه ندارن ؟

مهسا(خاطرات خارجه) چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 14:38 http://kharejeh.blogfa.com

راست میگییی! بچه نداشتین هنوز!‌اصلا حواسم نبود به جمله ی اول پستت!

راستی با تاخیر روزتون مبارک. :*

با دقت بخون بچه!!! باز نیشم باز شد ببین چطوری حروم هدر میکنن خاطرات آدم رو!!!

مرسی..روز جهانی فیل امروز بود؟!!!

ارغنون چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 14:19 http://emelei.blogfa.com

سلام صمیم جون تو کجا بودی من الان پیدات کردم؟!
واقعا که خیلی باحالی دختر!!!
برای من دلمرده ی در آستانه ی افسردگی پیدا کردن چنین آدمی توی این دنیای مجازی تلخ موهبت بزرگیه که نصیب هرکسی نمیشه!
خیلی بامزه ای به خدا کلی خندیدم وقتی پست هات رو میخوندم انشالله که همیشه شادباشی و مردم رو شاد کنی.
لینکت میکنم تا بازهم بیام بخونمت.

قربونت بشم عزیزکم..
الهی همیشه دنبا به روت بخنده ...

میناز مامانه رادین چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 13:40

صمییییییییییییییییییییم آخه این ها رو مینویسی من تو اداره چه طوری بخونم ها ها بگو دیگه
همکارام نمیگن این خل شده هی نیشش رو باز میکنه

بین یک ایزی لایف سایز کوچیک همیشه دم دستت باشه بد نیست ..

نه! همکارات حتما تو رو بهتر از من میشناسن!! به حرف اون ها بیشتر اعتماد کن!!!!!!

زهرا چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 12:39 http://tahmineh63.persianblog.ir

نفسم بند اومده بود از خنده...واقعا قلم طنازی داری صمیم جون شاید هر کسی بود این اتفاق رو اینجوری تعریف نمی کرد یا شاید ازش یه اتفاق وحشتناک می ساخت اما تو واقعا هنرمندانه نوشتی...دلم باز شد...خدا خیرت بده.

فدای محبتت ..اره خیلی های دیگه هم گفتن کلا تعطیلی صمیم!! بوس .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد