من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

تربیت کودک ۲

 بچه ها هم با هم فرق می کنند، ممکنه یه کارهایی برای یه بچه ای جواب بده ولی بچه ی دیگه نیاز به راه تازه داشته باشه. سن بچه و روحیه اش خیلی خیلی در راه و روش آدم تاثیر گذاره.بعضی بچه ها دل رحم و  عاطفی اند..بعضی ها سفت و خشک و  نفوذ ناپذیر ..بعضی ها نرم و نوازشی و  بعضی ها  مغرور و منتظر  قدم اول از سمت شما..بعضی ها اشکشون مثل مروارید میریزه روی  گونه و بعضی ها فقط بغض  می کنند و  لب  می چینند  و دریغ از یک قطره اشک  تمنا ..   

  

سلام دوباره

نمی دونید چقدر  من خوشحال شدم وقتی  اینهمه استقبال رو دیدم. شاید  تعداد کامنت ها  اونقدرها زیاد نبود ولی  همین که  متوجه شدم این روش ها و پیشنهادات مشاور به  کار  مادرانی  میاد که امکان دسترسی  به متخصص  ندارند یا وقتشون  کافی نیست برای  این کار  خب  خیلی  انرژی  گرفتم.  از  دوستی هم که گفته بود مرسی بابت این کار چون   بعضی ها هستند که کلی  اطلاعات دارند ولی  حاضر  نیستندبا بقیه تقسیم کنند تا بچه خودشون بهتر  تربیت بشه  تشکر  می کنم برای  یاد اوری  این نکته به  خودم که من واقعا خوشحال می شم فرزندم در  جایی رشد کنه و با کسانی  در  اینده بخواد زندگی کنه و دوست بشه  که از  او بهتر و با تربیت تر و  مفید تر و قوی تر و  مهربان تر  باشند .من واقعا نمی فهمم چرا بعضی ها در  این چیزها  بخل به خرج می دن ولی  از  طرف من مطمئن باشید  هر  چی  یاد بگیرم براتون می نویسم . خواهش  می کنم باز هم خودتون تحقیق کافی  داشته باشید و اگه روشی هست که کلا منسوخ شده یا جواب  نمیده دیگه خب  جایگزین مناسب براش  جستجو کنید . من بار  مسوولیت این روش  تربیتی رو فقط  در  مورد  پسرک خودم  بر عهده می گیرم .ضمنا  ازتون میخوام به دل خودتون مراحل یا  بخش هایی رو کم و زیاد نکنید چون  همش  مهم هست و  حیاتی

همتون رو دوست دارم و  از  اینکه اینقدر شماها خوش قلب و  نکته بین هستید ممنونم ازتون.

ادامه  میدم بحث رو

این مبحث برای  سن دو سال و بالاتر  قابل اجراست .

قانون در منزل

 اول از  همه در  خونه ما باید  قانون برای  همه چیز وجود داشته باشه . قانون غذا خوردن..قانون کمک کردن  برای  جمع کردن میز یا سفره  ..قانون مهمونی  رفتن..قانون خوابیدن..قانون تماشای کارتون..قانون لباس پوشیدن..قانون دکتر رفتن..  قانون تنبیه ..قانون تشویق ...و خلاصه  قانون همه چیز  . مهم این هست که بچه از شما نه  نمی شنوه بلکه قانون بهش  نه میگه.. خوبی  این مساله هم در  اینه که بچه با شما نمیتونه چک و چونه بزنه و یا تو دلش  بهتون فحش  بده  که  خب  نمیشد  حالا اینطوری  نباشه؟   همین جا بیشتر  توضیح میدیم منظورمون چیه.

    پس  قبل از  هر  توقعی  از بچه یا قبل از  هر  تشویق و  تنبیهی  اول باید  روشنش  کنید که مثلاقانون خواب  چی  میگه و  اصلا چی  هست ؟

 اجرای هر  قانون شش  مرحله داره :

1-  آماده کردن کودک  : چشم در  چشم بچه روی  زمین  و هم قد او میشینی و بهش  میگی  خب  عزیز  مهربونم..پسر  باهوش و  قوی من  ( القاب زیبا بدید  به بچه تا باورش  بشه شما اون رو  این طوری  میشناسید ..بعد بچه از  خودش همون تصور رو درست میکنه و  واقعا همون  صفت رو نشون میده از  خودش ...)

میخواهیم با همدیگه ببینیم   برای   دکتر رفتن باید  چکارها بکنیم ...قبلش  اگه بچه از  دکتر  میترسه باید  از  هفته ها قبل تر  مراحل رفع اضطراب  رو بگذرونیم و بچه از  این ها خلاص بشه _ بعدها توضیح کامل میدم برای رفع استرس های بچه ها چکارها باید کرد.) 

2-  اسم برای  قانون  :  مامانی  گلم.. امروز  میخواهیم ببینیم  قانون  مهمونی  رفتن چیه

3- ارائه ریز  قانون ( توضیح بدیم این قانون شامل چی ها هست) مثلا قانون مهمونی رفتن شامل  : کدوم اتاق ها بچه حق داره بره؟  چی  حق  داره بخوره؟ با کی بره ؟  با کی  حرف بزنه؟  نخندید به این ریز قانون..چون شما باید همه چیز رو از قبل شفاف کرده باشید تا مثلا پسر  9 ساله شما  بعد از سال ها کار با این قانون در  منزل بعدا یادش باشه  و براش  جا افتاده باشه که قانون مهمونی اینه که از  دوستش  سیگار  نگیره ..توی  اتاق با ادم هایی که در  حال شنگولی  خوردن هستند  نشینه و ازشون تعارف رو قبول نکنه.. با ماشین یا اتوبوس  یا فلان چیز باید  بره  .. دیدید  تو مهمونی ها  بعضی هامون دندون قروچه  میریم به بچه که اینقدررررررررر  شکلات نخور  می کشمت برگردیم خونه !!!  خب  عزیزم وقتی  از قبل بهش  نگفتیم  چه انتظاراتی  ازش  داریم  اون هم غنیمت میدونه خیلی  چیزها رو ... یعنی بهش  مجوز  انجام هر  چیزی که ذکر  نشده رو داریم میدیم.. من خودم داشتم فکر  میکردم مثلا اگه تو اداره یا دانشگاه محل تحصیل یا  محل کارمون  رییس یا استاد به ما نگه  و روشنمون  نکنه که چه توقعی  و چه کارهایی از  ما انتظار  داره و چکارهایی  ممنوع هست اونجا   خداییش  چند تامون موفق و  عالی و خوب ( طبق  توقع سازمان) عمل می کنیم؟

نکته مهم :

 به سن بچه خیلی توجه کنید . مثلا برای سن  پسرکم   ( دو سال و  نیم )   من   باید  برای  هر  قانون  کلا دو تا  نکته رو از بچه بخوام  رعایت کنه ..خب  گناه داره بچه..نمیشه ادم از  اول روشون فشار بیاره .. بعد این ها  بستگی به شما و محیط شما داره   مثلا وقتی  من میخوام برم یک مهمونی که توی  رستوران ییلاقی  برگزار  میشه یک سری  نکات رو باید  بگم به بچه و وقتی  میخوام برم توی  تالار  امن و امان یک سری  نکات دیگه..این قانون ها  رو قبل از  موردی که داریم مثلا مهمونی با هم چک و مرور می کنیم تا  کودکمون یادش باشه .

4-  امتیاز دهی

بعد ما برای  هر  مرحله از  ریز قانون یک امتیاز  خاص  در  نظر  می گیریم مثلا برای  قانون دکتر  رفتن  می گیم خب  عزیزم  امروز  تو اگه بتونی  4 مرحله قانون (  یعنی –مثلا-  سر و صدا نکردن تو سالن انتظار – همکاری  با عمو دکتر  برای  معاینه -  اروم و  خوب بودن تو راه برگشت  - خوردن به موقع داروها )  رو خوب  انجام بدی  و من از  تو راضی باشم  من بهت 5  امتیاز ( یا ستاره )  می دم..

5- تنبیه

اگر شما از  مرحله ای   راضی  نبودید بهش  توضیح میدید  چرا راضی  نبودید و  باید  چکار  می کرد  و بعد ستاره اون  بخش رو بهش  نمی دید. یعنی  تنبیه میشه   فقدان تشویق ..به همین راحتی .و بچه یاد میگیره به ازای  زیر پا گذاشتن  هر قانون  منزل ( و بعدها  جامعه ) از  یکسری  چیزها محروم میشه .

6-  پیگیری  :

 حالا شما باید   چک کنید که بچه واقعا درست  انجام داده کارش را یا نه و بعد ستاره  بدهید به او.. اگر قرار بوده گلدان ها را اب  بدهد باید با هم بروید و بگویید  به به افرین عزیزم..چقدر  خوب  به گلدون ها اب  دادی و همون جا بهش  ستاره ها رو بدید. بچه  یاد میگیره یک قوه نظارتی و مانیتورینگ همیشه هست (اماده کردن بچه ها برای درک حضور  خدا ) و به  کسی    پاداش  الکی و از راه دوز و کلک  تعلق  نمی گیره ...

بابایی : ..عزیزم!  دوست داری   فردا  با هم کجا بریم؟  ( گذراندن دوساعت  حداقل وقت با بچه در  روز )

کودک: بریم شهر بازی  ( با ذوق و شوق  فراوون )

بابا :  خب  عزیز دلم پس  تا  فردا   10  تا ستاره  (یا امتیاز یا هر  اسمی که شما روش  گذاشتید)  باید  جمع کنی

 خب  حالا بچه امتیاز یا  ستاره رو از  کجا باید  جورکنه  ؟  اینجا مابهش  می گیم  خب  ستاره ها رو اینطوری  میتونی  بگیری:  وسایل اتاقت رو مرتب  کن ( 4 امتیاز که خودش  -مثلا-  شامل مرتب  کردن و گذاشتن اون ها در سبد یا کمد مخصوص  هست  ..یعنی  اینجا باید  6 مرحله قبل رو روش  پیاده کنی ..بهش   گفته باشی   قانون جمع کردن اتاق  چی  هست ...  ریزش رو براش  توضیح داده باشی  که اول وسایل رو مرتب  میکنیم کتاب ها در  کتاب خونه..مدادها در  جای خود ..لباس ها و روتختی مرتب و  تمیز  و ... برای  هر مرحله امتیازش رو بهش  گفته باشی  چقدر  میشه ... اگه  درست انجام داد و تو چک کردی – مرحله پییگیری-  بهش  ستاره رو میدی و گرنه  ستاره ای بابت اون بخش  دریافت نمی کنه...)   تکالیفت ر و با دقت انجام بده ... ( 3 امتیاز)   و مثلا چند تا کار راحت دیگه که بچه به راحتی  دفعات اول بتونه به خواسته اش برسه و  خیلی اذیت نشه و  ناامید  نشه از  این قانون های خانواده.

پول ایاب و ذهاب به شهر بازی با پدر  هست و بابایی  هیچی  نمیخره ..نه پفک ..نه بستنی ..نه کیک و آبمیوه... بابا یزد شدی ؟  نه عزیزم..قبلش بهش  می گیم خب  عزیزم اگه یک  وقت بستنی  خواستی  به 2 تا ستاره نیاز  داریم.. حالا اومدیم و بچه وسط  کار  یکهویی دلش  پیتزا خواست  و ستاره های  لازم رو هم کسب  نکرده بود..اینجا حواسمون هست که کل اون بیرون رفتن و شهر بازی رو  کوفتش  نکنیم..سریع براش  ستار جور  می کنیم..خب  عزیزم ..فلان شعر رو یادته ..میتونی  بخونی ؟  یک ستاره ...  میتونی  بری  جای من تو ی صف بلیط   بایستی تا من  با موبایلم حرف بزنم؟ یک ستاره ..خب  حالا  امتیاز  لازم برای پیتزا خوردن جمع شده..یادمون باشه ما در  حالت عادی هم دلمون میخواست براش  چیزی بخریم و الان محرومش  نمی کنیم بلکه بچه  فقط  یاد میگیره  که هیچی  توی دنیا مفتکی و مجانی بدست نمیاد و  باید تلاش  کنه..حواستون باشه بچه ها تیز هستند و اگه الکی و  خیلی  مفتی  بهشون ستاره بدید دیگه دستتون رو شده..شما باید  در  نقش یک مامان یا  بابای  دلسوز که الان از  ته دلش  میخواد برای  بچه پیتزا بخره ولی  متاسفانه قانون میگه امتیاز  لازم رو باید  اول به دست بیاره ( و این قانون هیچ جوری به شما  ربط نداره !!!) ظاهر  می شید و اعتماد بچه و حس  تشکر رو در  اون نسبت به خودتون  نگه می دارید همیشه ...

گاهی هم خواسته بچه زیادی زیاده و  قانون  اجازه نمیده ..خب  اینجا میگیم آخیییی!!! کاش  میتونستیم یک جوری  ستاره بدست بیاریم.. دفعه بعد  و یا مثلا سه روز دیگه که اومدیم انقدرررررررررررر ستاره داریم که کلی   پیتزا بخوریم...بهتره بچه ها با ستاره هایی  اضافی بیان بیرون تا اگه خواسته ای  داشتند حسابشون پیش قانون پر باشه و  چک برگشت نخوره !!!!

مهم :

با بچه ها همیشه نقدی  کار  کنید ..بچه نباید بگه حالا مامانی  این گل سر  خوشگله رو بخریم من فردا  سه برابرش  امتیاز  جمع  می کنم..نخیرررررررررررر  عزیزم..بانک  ستاره ها  فقط  نقدی  کار  میکنه... یا به بچه قول نسیه ندید .. یک قلک باید برای  این روزهاتون داشته باشید وگرنه بچه از  هر  چی ستاره و  قانونه بیزار  میشه ...

حالا ما برای  اتاق بچه هم همین کار  رو می کنیم ..یعنی  اول  به هر  وسیله بازی   بر اساس  علاقه بچه یک امتیاز  میدیدم..خب  یو  نا یک گاو بادی   بزرگ قرمز  داره که من مطئنم  دلش  غ  میکنه همش با اون بازی  کنه..بیشترین امیتاز رو من به اون میدم..بعدبه فلان ماشین که روزی یک بار  نیم نگاه هم بهش  نمیکنه... من ستارهه ا رو برای بچه کوچک روی  کمدش  میزنم..از  این مگنت های   رنگی  و کوچولو ..هر  چیزی که بشه ریخت تو پلاستیک و با خودت ببریش بیرون تا به موقع به بچه بدی  و اون هم بابت استفاده از  امتیازی  خاص  به شما ( بانک ستاره ها )برگردونه...

دلسوزی  الکی  نکنید ..نگید  الهی  بمیرم بچم برای یک لقمه پیتزا باید  گدایی  کنه از  من!!! شما دارید درس های  بزرگی بهش یاد میدید و بعدها از  محرومیت های  بزرگ و  خسارت های  بیشتر  تو زندگیش  جلوگیری  میکنید  ... یک سری  قانون هم برای  خودتون یا پدرش  بذارید  تا بدونه شماها هم الکی  الکی  هر  کار  دلتون خواست انجام نمی دید ..بچه هیچ نظارت یا دخالتی در قوانین بزرگ ترها نباید داشته باشه ..بچه ای  گفتن...مامان و بابایی  گفتن!!!

خب  لطفا هنو ز هیچ   کدوم رو اجرا نکنید  تا باز هم توضیحات لازم رو بدم... الان فقط  برید فکر  کنید  قانون های  خوب  خونه شما چی ها میتونه باشه..برای  کاری که بچه به خوبی و  مرتبی انجام میده دیگه قانون درست نکنید .. گیجش   نکنید . قانون برای  چیزهایی  هست که میخواهیم یاد بگیره  و خوب  هم یاد بگیره یا اصلاح بشه رفتارش در  اون کار  خاص ..

تا پست بعدی  مراقب خودتون باشید و اصلا نگران نشید .. اینها برای بچه مثل بازی  می مونه..خودتون رو خیلی  درگیر  نکنید و با چیزهای  خیلی ساده و راحت شروع کنید ..

مراقب خودتون باشید ..

دوستتون دارم .

 

  

نکته بعدا نوشت:  

 عزیزانم.. این رو  بگم که بچه های  کوچیک تو سن یو  نا و  یا در  حد سه سال باید  ابتدا براشون فقط یک قانون رو  گذاشت  و دو هفته بعد باز  قانون جدید ..یک باره نمیشه بچه رو با کلی  قوانین سخت روبرو کرد .همه چیز باید  حالت بازی  داشته باشه .خود ما باید  صورتمون شاد باشه  و بدو بدو و با خوشحالی بریم به بچه ستاره بدیم..  

شاید  من جوری  نوشتم که فکر  کردید سخت گیری  میشه به بچه.. 

ولی  از  دید اون همه چیز یکباره میشه ستاره های  زیبا و  غافلگیر  کننده از  طرف  مامانی و بابایی  مهربون تر  از  همیشه

این حرف ها و اداب  و تربیت ها  همه وقتی  مفید و اثر بخشه که تو اون ها رو با سرشت و  طبع و روح بچه ات هماهنگ کرده باشی ..مراقب باش ..به یک گلدون اگه زیاد آب  بدی  می پوسه و اگه اصلا آب  ندی  خشک میشه .. 

 

این حرف ها و اداب  و تربیت ها  همه وقتی  مفید و اثر بخشه که تو اون ها رو با سرشت و  طبع و روح بچه ات هماهنگ کرده باشی ..مراقب باش ..به یک گلدون اگه زیاد آب  بدی  می پوسه و اگه اصلا آب  ندی  خشک میشه .. 

 

نظرات 29 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 7 آذر 1390 ساعت 09:12

مرسی از این همه مهربونی.... با دقتی.... و محبت خالصانه تو به همه مردم.....با این کارها هممون رو مدیون خودت می کنی که این همه مطالب آموزنده یادمون می دی
واقعا ارزشمند و بدرد بخور هست .مرسی مرسی مرسی
عاشقتم صمیم جون

بانو یکشنبه 6 آذر 1390 ساعت 15:16 http://atiehbanoo.blogfa.com

کجایی؟

پریزاد یکشنبه 6 آذر 1390 ساعت 13:59 http://zehneziba16.blogfa.com

ممنون صمیم جان که دانسته هایت رh با دیگران تقسیم میکنی

فاطی یکشنبه 6 آذر 1390 ساعت 13:32

سلام و یه دنیا ممنون به خاطر نوشته ها مخصوصا این آخریا که راجع به تربیت کودکه.
میشه مطالب رو یه کم زودتر توضیح بدی؟
راستی این کلاسهایی که رفتید کجا بوده و با چه عنوانی؟
آخه منم دنبال یه دکتر روانشناس واسه مشورت میگردم.

حمیده یکشنبه 6 آذر 1390 ساعت 11:20

سلام عزیزم
یه لطفی بکن و فاصله خطها رو از هم بیشتر کن خوندنش خیلی سخته.
از مطالبت خیلی استفاده می کنم و به حرفات و کارات فکر می کنم ولی زیاد فرصت اینکه واست نظر بذارم رو نداشتم .ممنون از اینکه تجربیات و دونسته هاتو اینقدر راحت در اختیار مون می ذاری .همیشه موفق باشی
(کتاب به بچه ها گفتن از بچه ها شنیدن و کتاب کودک خانواده انسان بسیار کتابهای مفیدی در تربیت بچه اس.به نظر من دید تازه بهت میده روشتو کاملا تغییر میده واسه من خیلی جالب بود تونستی بخون)

سلام
اولی رو که دارم و خوندمش
دومی رو در اولین فرصت تهیه می کنم
مرسی

مریم شنبه 5 آذر 1390 ساعت 22:11 http://www.hamsareazizamiman.blogfa.com

سلام دوست عزیز..خوشحال میشم که از وبلاگ من هم دیدن کنید..متشکر

مرسده شنبه 5 آذر 1390 ساعت 10:13

سلام صمیم جون . امیدوارم خوب باشی و پسر کوچولوی قشنگت هم خوب خوب شده باشه ... صمیم جون من دنبال یک کلاس زبان خوب در مشهد می گردم که ترجیحاً جمعه ها باشه و بیشتر روی speaking کار کنه . اگر خصوصی هم باشه مسئله ای نیست و خوبه . فقط می خوام خیلی عالی باشه و کاربردی کار کنه . متشکر می شم خبرشو بدی . مرسی .

من مدتی هست فاصله گرفتم از سیستم کلاس های زبان
تا جایی که می دونم جهاد دانشگاهی و حافظ سیستم خوبی دارند
کالج دانشگاه ( خیابان رضا) هم که یکی از دوستام تدریس داره میگه بچه هاخوب راه می افتند تو ی اسپیکینگ
واقعا بستگی به مدرس زبانش داره این کلاس ها

ویدا شنبه 5 آذر 1390 ساعت 08:43

مرسی صمیم جون.
من بچه ندارم. اما مطالبت رو گردآوری دارم میکنم که ایشالا بعدا برای بچم اجرا کنم.
دوستت دارم

آهوو شنبه 5 آذر 1390 ساعت 03:07

سلام صمیم جان من اولین باره که وبلاگت رو میخونم و خیلی خوشحالم که یه منبع برای بیدا کردن سوالام بیدا کردم بسر من فعلا ۵ ماهشه ولی اطلاعاتتو سیو میکنم تا ۲سالگی ازش استفاده کنم ولی من از وقتی این نوع روش تربیتی رو خوندم کمی هول کردم و احساس میکنم که تربیت بچه خیلیییییییی سخته و کمی میترسم خواهش میکنم راهنماییم کن
راجع به امتیاز گذاشتن میخواستم بگم که خواهر همسر من برای بسر ۶ سالش همیشه امتیاز میذاشت اون هم به صورت بولی که برای هر چیزی فلان قدر بول میگیره تا باهاش خوراکی بخره ولی از بس واسه همه چیز با امتیاز جلو رفته که حالا بسرش واسه هر کار ساده ای هم از مامانش انتظار امتیاز داره و میکه فلان کار میکنم باید امتیاز بدی! اینو دیگه چیکار باید کرد؟!
از قانون ها خیلی خوشم اومد و همینطور تشویق که البته خواهر شوهرم برای نخوردن شکلات در مهمونی هم قبل از مهمونی به بسرش گوش زد کرده بود اما بسرک بدون توجه به مامانش شکلاتا رو باز میکرد و میخورد!!!!!! اشکال کجا بوده؟!

من دنبال مطلب بیشتر در مورد عادت نکردن بچه به سیستم تشویق و امتیاز هستم..اینطور که من خوندم وقتی بعداز چند بار یک کار خوب به صورت عادت در اومد ما فاصله تشویق ها و مقدارش رو کمتر از اول می کنیم ولی قطع نمی کنیم تا مرحله ای که دیگه اون کار خیلی روتین میشه و نیازی به امتیاز خاص نداره
بدون توجه به مامانش ..خب یعنی قاطعیت در کار نبوده و بچه فهمیده همچین اتفاق بدی هم نمی افته بعدش ..فوق فوقش مثلا یک امتیاز کم تر می گیره از مامانش .. مهم اینه که بچه ها تو این سیستم به مرور یاد می گیرند کار خوب کردن برای اون امیتازه نیست همیشه..برای خوشحالی مامان و بابا هست ..
بیشتر میخونم..بهت میگن بعدا
مینویسم اینجا

مینا شنبه 5 آذر 1390 ساعت 01:10

سلام
فکر نمیکنید یکم زیادی به بچه سخت گرفته میشه و نمیذاره از کودکیش لذت ببره؟؟؟ البته هرکی یه نظر داره...
با ریز قانونها و توجیه اون واسه بچه موافقم اما امتیاز دهی و پیگیریش خیلی سخت گیری توش شده.
شما واسه یونا جون اجراش کردین؟

من خودم در این قانون ها مناسب سن و سال بچه انعطاف پذیری هایی رو خواهم داشت که زیر پا گذاشتن قانون خونه مون نیست ولی خب مثلا میشه گفت بچه برای روز تولدش میتونه دو تا کار دلخواه به عنوان تبریک این روز بدون کسب امتیاز بگیره یا همچین چیزهایی ...

میدونی کافیه چند بار بچه ببینه که تو پیگیر هستی و خودش عادت میکنه درست انجام بده همه کار رو ..

من هنوز شروع نکردم عزیزم..باید سبک سنگین کنم خیلی چیزها رو تا هی وسط کار نخوام قانونی رو عوض کنم یا نحوه اجراش رو..

سمانه مترجم جمعه 4 آذر 1390 ساعت 16:10 http://angizehzendegi.blogfa.com/

صمیم جان اینا خوبه اما بنظر من لابلای پستهای دگرگونت بنویسی و بزاری بهتره.اینجوری میترسم حالت آموزشی و خشکی بگیره وبلاگ بامزه و جذاب و نازت

منکه میخونم اما نظرمو گفتم : رفاقتی

میخامتتتتتت

مریم توپولی جمعه 4 آذر 1390 ساعت 12:38 http://man-va-to-ma.blogsky.com

سلام صمیم جونم امیدوارم حال یونا خوب باشه من که دارم از درد گلو و ابریزش بینی میمیرم اصلا نمیتونم متن رو بخونم فقط خواستم بگم میدونم اپی حالم که خوب شد میام میخونم یونا رو ببوس
راستی مامان روانشناس واسه شوهری هایی که مثل بچه ها هستن هم جواب میده؟

من خودم حتما به همین مشاور که متخصص بزرگسالان هم هست مراجعه خواهم کرد برای خودم ..مگه میشه ما از این طور مشاور ها ها تو زندگی مون بی نیاز باشیم؟

رعنا جمعه 4 آذر 1390 ساعت 12:08

سلام صمیم جان
من اصولا خواننده خاموش شمام
یه وقتایی روشن میشم ;)
این شیوه های تربیت رو هم دارم توی فایل ورد ذخیره میکنم برای آینده به درد میخوره

فقط یه سوالی
بابای من نظامی هستن
میدونین دیگه نظامی ها چه مدلی ان، همه چی طبق ضوابط طبق مقررات
خب درسته نظم خوبه ولی حالا که ماها بزرگتر شدیم دیگه این همه قانون واقعا خسته کننده شده
توی یه سری موارد نظم داشتن خیلی خوبه
توی برخورد با دیگران، قرار ملاقات، به موقع انجام دادن کارها ووو..
اما یه وقتایی واقعا تو خونه مون خسته میشیم
من که بزرگترم علنا خیلی وقتا اونطوری که خودم دلم بخواد رفتار میکنم
حالا نه اینکه بی احترامی بکنم به مامان و بابا، ولی سعی میکنم با احترام بهشون بگم که بعضی از قانونهاشون رو نمی پسندم و دوست هم ندارم اجرا کنم
حتی مثلا سر چیزهای کاملا سلیقه ای مثلا فرض کنین در مورد سالاد شیرازی که من توش پیاز نمیریزم و همیشه با بابا سر این قضیه اختلاف نظر داریم که ایشون میگن: اصولش اینه که با پیاز باشه ..
نمیدونم تونستم منظورمو رو درست برسونم یا نه
میخوام بگم در این مورد با آقای روانشناس مشورت کنین
بالاخره یونا تا همیشه بچه نمی مونه که حرف پدر و مادر براش ملاک باشه
وقتی بزرگ بشه و به سن عقل برسه ممکنه این قوانین به نظرش - ببخشید اینطوری میگم- مسخره بیاد ..

حالا شاید من عجله کرده باشم و توی مراحل دیگه ای که قراره لطف کنین بنویسین قضیه برام بازتر بشه
این شیوه تربیتی خیلی خوبه ولی وقتی فکر میکنم پس فردا بچه های من بخوان مثل خودم بشن که از یه سری قانونها و نظمها فرار کنن ..

(تو پرانتز بگم که خدایی نکرده قصد انتقاد به این روش رو ندارم همونطور که نوشتین که این روش رو شما برای پسرکتون انتخاب کردین و مطمئنا به همه چی فکر کردین
من هم مثل شما دوست دارم از این شیوه خوب استفاده کنم توی آینده
ولی چون دارم یه جورایی نمود واقعیش رو توی خودم می بینم خواستم با شما هم درمیون گذاشته باشم تا اگر صلاح میدونین با آقای دکتر مطرح کنین)

مرسی صمیم عزیز که با وجود مشغله های زیاد این وقت رو برای خواننده هاتون میذارین و تجربه هاتون رو می نویسین

اگر دوست داشته باشین کامنت رو عمومی نکنین و فقط جوابش رو برام بذارین
صلاح با شما :)

خدا نگهدارتون باشه

رعنای عزیزم
من هم مثل تو خیلی خیلی سعی و تلاش دارم که قوانین سخت و بدون انعطاف نذارم توی خونه..میدونی من خیلی باز هستم در مورد قوانین..یعنی خود من وقتی ببینم فلان سالاد یا فلان غذا به قول تو اینطوری خوشمزه تر میشه حتما تغییرش میدم و به اصلش کار ندارم چی هست ..فوق فوقش هنر کنم میگم از فلان چیز ایده گرفم براش ..
همراه من هم قوانین مسخره ای توی خونه شون بوده که الان بیزاره از تحت فشار قرار دادن بچه .برای همین ما دو نفر خیلی دقت خواهیم کرد در اینده جدا از تثبیت عادات خوب و نظم متعارف در زندگی بچه چیزهایی رو بذرایم که به درد دو روز دیگه اش بخوره..
مرسی از دقت نظر و نکته به جای تو

آهو جمعه 4 آذر 1390 ساعت 10:59 http://www.lahzehayeman1.blogfa.com

مرسیییییی که وقت میزاری خانومی:-*منتظر بقیه مطالب خیلییییییی مفیدت هستیم:x

مامان نیکان جمعه 4 آذر 1390 ساعت 09:56

منتظر می مونم صمیم جون. خیلی عالی بود. ممنون.
یه نکته فقط، اینجوری بچه عادت نمی کنه به اینکه هرکاری که کرد باید به عوضش چیزی دریافت کنه؟ منظورم اینه که بچه باید یاد بگیره که خیلی وقت ها کارهای خوب را به خاطر خوب بودن اون کار انجام بده نه به خاطر پاداش گرفتن!

توضیح بیشتر خواهم داد عزیزم

لاله پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 20:13

بسیار جالب و قابل تامل... چقدر بچه داری سخته واقعا

آتوسا پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 17:18

صمیم جونم , خوشحالم که حال یونا خوب شد . پسر من هم 30 ابان واکسن 2 ماهگی شو زد و شکر خدا خیلی خوب و قوی با این واکسن دردناک برخورد کرد ! آخه واکسن ثلاث دردناکه ! الانم شکر خدا خوبه . من بازم از دوره آموزشی که باسه هممون گذاشتی ممنونم . خیلی همت می کنی . بووووووس .

سمیه مامان احسان پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 14:06

صمیم جان خیلی ممنون بابت این نوشته‌ها
1. من کتابی خوندم به نام به بچه‌ها گفتن از بچه‌ها شنیدن. خیلی مفید بود. البته کتاب خیلی قدیمی بود و نمی‌دونم ناشرش هنوز کتاب رو داره یا نه.
2. پسر منم همسن یونا است، می‌خوام از پوشک بگیرمش یه بار سعی کردم ولی موفق نبودم، سر این قضیه هم کمی بی‌حوصله‌ام و زود عصبانی می‌شم. پیشنهادی نداری که با موفقیت و بدون آزار دادن بچه بتونم این کارو بکنم؟
3. اون وبلاگایی که سه تا پست قبلی اشاره کردی (مامان پروین ( مامان کیاراد) و...) رو آدرسشو می‌ذاری لطفا؟

کتاب ( چگونه با کودکم رفتار کنم) دکتر سهامی فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان رو پیشنهاد می کنم بخونی. بخش خاصی داره برای این کار که خیلی خوب و عالی توضیح داده .
اگه وقت کنم حتما در باره این بعدا می نویسم..

برم لینکاشون رو پیدا کنم.چشم.

شیده پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 13:20

مرسی صمیم جون خیلی لطف بزرگی کردی این همه وقت گذاشتی واسه نوشتن این پست ها
من هنوز بچه ندارم ولی خیلی نگران تربیتش هستم و با اجازه ات این پست ها رو سیو میکنم واسه اون روز بازم ممنون

آآرایه پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 11:10 http://PENDARENIK.BLOGFA.COM

اینا رو سیو کردم شاید روزی به دردم بخوره....خیلی ماهی به خدا!

زهرا پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 10:43

سلام؛ با این مطلب دلم بچه خواست

محبوبه پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 09:57

سلام صمیم عزیزم
به خاطر مریضی پسر کوچولوی نازت خیلی ناراحت شدم.خدا رو شکر که حالش خوب شده. همیشه دعا می کنم هیچ بچه ای مریض نباشه، فکر کنم هیچی برای پدر و مادر سخت تر از این نمی تونه باشه.
امیدوارم یونای خوشگل تو هم همیشه سالم و سرحال باشه.
در مورد آموزشهای تربیت کودک( بعد از خوندن آرشیوت و نوشته های روزهای مختلفی که در موقعیت های مختلف داشتی، و شناختی که ازت پیدا کردم ) دقیقا همون چیزی بود که از مامان صمیم جون با انرژی و فعال، با محبت و دلسوزی قشنگ مادرانش نسبت به همه بچه های دنیا ، انتظار داشتم.

محدثه پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 09:28 http://entezareshirin86.blogfa.com

واقعا دست گلت درد نکنه صمیم بانوی باغبان.مطمئنا گلهای باغ شما خیلی قشنگ هستند با این همه دلسوزی و رسیدگی و البته از اون باغبانهایی هستید که دلتون می خواد گلهای باغ همسایه تون هم به قشنگیه گلهای باغ خودتون باشه.
ما منتظر بقیه مطالب اموزنده تون هستیم.هیچ جا نمیریم همین جا هستیم

مهتاب پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 08:46

سلاااااام صمیم جون
خیلی وقته کامنت نذاشتم
ولی این دوتا پست مربوط به تربیت منو دوباره با تمام بی وقتی تحریک کرد که بنویسم
راستش من نه ازدواج کردم نه بچه دارم
ولی وقتی میبینم یکی تو این دنیا مخصوصا تو ایران با این جامعه ناسالم برا سلامت روح بچه اش وقت میذاره
و همین جوری به تولید نسل نپرداخته و مثل بقیه بی مسیولیت نیست خییییلی خوشحال میشم
چون میبینم که اونایی هم که خیلی ادعای با سوادی و با فرهنگی دارن چه بچه هایی دارن
و یا خیلی ها که نمیدونن چه هدفی تو زندگیشون دارن فقط ازدواج و بچه............
ببخشید دلم از یه عده ادم گرفته بود چشم تو رو هم درد اوردم
دی:
و ارزو میکنم از ته دل همیشه همتون سالم
و یونا سایه ی مامان باباش رو سرش باشه
و همیشه با همین اگاهی در تمام مراحل زندگی یونا تا اخر همراهش باشی :)

هنگامه پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 07:50

سلام عزیزم
ببخشید گیج بازی در آوردم آدرس نگذاشتم
اینم آدرس سایت بازی برای خلاقیت بچه ها یکم بالا ژایین کنی بازی هاشو میبینی :
berimbazi.blogfa.com
http://berimbazi.blogfa.com/

موفق باشی عزیزم
راستی ممنون که اطلاعاتت را در اختیار ما هم قرار میدی

ملودی پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 00:39 http://melody-writes.persianblog.ir/

صمیم جون گلم الهی بمیرم برای تن یونا و تب کردنش . خیلی خوب کاری میکنی که روی تب حساس هستی چون تب واقعا خطرناکه . خدا رو شکر که بهتره . الهی هیچ وقت مریضی این گل کوچولو رو نبینی وای میدونم وقتی بچه مریض میشه آدم چقدر دلش به در میاد :( الهی دیگه تو و علی آقا این پسرک گلتونو تو مریضی نبینین و همیشه سلامت باشه .
از نوشته هات هم نمیدنم چطوری باید تشکر کنم . یعنی جمله به جمله خوردمشونا . همه رو با دقت خوندم و یه عالمه ازت ممنونم به خاطر وقتی که گذاشتی و مهربونی که داری و زحمتی که کشیدی و اینا رو داری با ما تقسیم میکنی . واقعا تااینجاش که خیلی جاهاش چشمای منو به خیلی حقایق باز کرد و یادم دادی که مراقب تر باشم . مرسی مرسی مرسیییی هزار تا بووووووس

شما که استاد ما هستید ملی خانوم

شاگردی می کنیم حالا حالاها هنوز

شمسی خانوم چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 18:27

سلام به رو ماهت صمیم جان
منم خودم بچه با تربیت دوس دارما اما اینجورکی من فکر میکنم زندگی سخت و قانونی میشه، نمیشه؟!

بذار من خودم اجرا کنم بعد بهت می گم سخته یا نه..الان واقعا نیمدونم یعنی فکر می کنم میتونم مدیریتش کنم..

samira چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 15:29

ali...daram ba zekr manba mifrestam be hameye ashnahayi ke bache dar in sen o sal darand..mer30 samim khanom

LosT PsYcHo چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 14:30 http://lostpsycho.blogsky.com

THe BliSTer eXIstS :-|

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد