من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

صمیم اینه؟!!!!!!

   

  ممنونم از  اینهمه محبت..کلی  اعتماد  به نفسم زیادشد..مرسی . 

 متاسفانه امکان  دوباره گذاشتن عکس ها نیست .  

 لطفا اگر  کسی هم لینکش را جایی گذاشته بردارد..  از اعتماد من خوب  نگهداری کنید. سالم برش  گردانید.پلییییییییز

  

 

 

عکس ها (بعد از  22 ساعت ) برداشته شد.  

 عکس دوم اضافه شد.

 

 خب  بریم ببینیم این صمیم  صمیم که میگن اصلا چه ریختی  هست:  

چشماتو رو ببندید 

 اقا باز  نکن 

آقا اصلا  شما بیرون لطفا.دههههه یعنی چی  ...حداقل یک یالله بگو برادر من..

 1 

 

این  من    هستم.   

 دوستان میگن این همش  دود و دم داره!!  واضح نیست ..فکر کنم مایل به رویت  دماغم هم بودند بعضی ها!! ..خب عکس  کاملش رو میذارم.   

این هم    صورت کامل من

 

 

منتظرم ببینم چه حسی  داشتید با دیدن این عکس ... 

برام بنویسید لطفا.  

اگه خوب  جواب  بدین عکس های  بعدی  تو راهن ... 

 

میدونید من این پست رو رمز ی نکردم.به احترام همه دوستانی که دارم اینجا..براش  قفل و اینا هم نذاشتم..به احترام حرمتی که همگی برای  من قایل بودید تا الان... 

دوستتون دارم.

نظرات 354 + ارسال نظر
سمانه چهارشنبه 16 شهریور 1390 ساعت 15:44

سلام صمیم جونم مث اینکه ما شانس نداشتیم عکستو برداشتی انگار

raha mishavam پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 01:04 http://rahamishavam.blogfa.com

صمیم قبول نیست!من جا موندم!عکستو ندیدم :((((((((

پرنیان یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 14:12

و ناگهان چقدر زووووووووووووووووووووود دیر می شود! :((
بعد عمری وبلاگتو خوندن بعد از چند روز خراب بودن کامپیوتر اومدم می بینم عکساتو برداشتی و من ندیدم ، آخه خیلی دلم می خواست ببینمت، بابا تو بلاگر مورد علاقه منی ،کم نیست که! :(((((((((

بهار یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 02:53

تکلیف ما که دیر رسیدیم چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟این انصاف نیست...اگر دوباره عکس بذارید ممنون می شم. حداقل با احترام افرادسری مثل من که دیر رسیدن و سالهاست که نوشته هات رو می خونن...ممنون میشم

سمیرا سه‌شنبه 11 مرداد 1390 ساعت 17:48

عکستو دیدم آخر.اونم اتفاقی.راستش اون چیزی که ازت تو ذهنم ساخته بودم به نظرم دوست داشتنی تره.
من فکر میکنم این ادیتی که انجام دادی نه تنها قشنگترت نکرده که بر عکس.با نوری که دادی یه طرف صورتت گونه ات محو شده ،ابروهاتم که قاب صورتته معلوم نیست .خلاصه اون چیزی که فکر میکردم نبودی.

فاطمه سه‌شنبه 11 مرداد 1390 ساعت 14:19

واقعا قبول نیست اینو جدی میگم میدونی من از کی میشه که میام و وبلاگت رو میخونم ولی نتونستم ببینمت
خب کنجکاوم دست خودم نیست وگرنه تو همه جورش واسه من عزیزی
ولی خیلی دوست داشتم ببینمت

بهار سه‌شنبه 11 مرداد 1390 ساعت 11:40 http://faslino.blofa.com

دوست داشتم ببینمت که ظاهرا خیلی دیر رسیدم خیلی دیر

[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 مرداد 1390 ساعت 09:16

صمیم جون من ، جون من یه بار دیگه بزار. دلم آب شدبه خدا....ندیدم آخه عکسا رو ....جون هر کی دوس داری بزار بزار دیگه با معرفت

jafar دوشنبه 10 مرداد 1390 ساعت 20:23 http://www.citypatogh.mihanblog.com

سلام من مدیر سی تی پاتوق هستم
اگر مایل به تبادل لینک با ما هستید ما را
با نام
سی تی پاتوق
لینک کنید
سپس به ما خبر دهید تا شما رو لینک کنیم
با تشکر
www.citypatogh.mihanblog.com

یاسی دوشنبه 10 مرداد 1390 ساعت 16:13 http://my-blue-eyes.persianblog.ir/

سلام صمیم جون.یه هفته میشه که دارم کل پستاتو میخونم نوشته هات به من انرژی میده,واسه همین منم انگیزه پیدا کردم واسه نوشتن.خواستم ازت تشکر کنم بخاطر حس خوبی که تو نوشته هاته هم اینکه دعوتت کنم به خونه نو سازم...با اومدنت خیلی خیلی خوشحال میشم

SAMA دوشنبه 10 مرداد 1390 ساعت 15:12 http://samayiii.blogfa.com

salam
heif dir residam manam mikhastam bebinamet taze delam mikhad pesarak ro ham bebinam
man che rooyi daram
D:

yalda دوشنبه 10 مرداد 1390 ساعت 14:09

سلام صمیم جان من الان از مسافرت امدم و عکست رو ندیدم . من عکستو میخوام ببینم لطفاااااااااااااااااا .

[ بدون نام ] یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 15:42

وااااااااااااااااااااای ای واااااااااای ......ای داااااااااد. هواااااااااااد
دیر رسیدم ندیدم که من آخه
چی کار کنم پس...
ای هوااااااااااااااااار

حدیث یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 13:06

مسافرت بودم دسترسی به نت نداشتم.این همه مدت چه خاموش و چه اون وقتا کامنت میذاشتم خوندم اما حالا دیر رسیدم...

بهناز یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 12:28 http://narin86.persianblog.ir

قبول نیس بعد از دو سال خوندنت :(

بهناز یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 12:27 http://narin86.persianblog.ir

صمیم منم دوست دارم عکستو ببینم .:(

فرناز ( مامان دینا ) یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 09:44 http://hilga.blogfa.com

دیر رسیدم حیف شد ندیدمت

مهسا یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 08:22

من خیلی ناراحت شدم از دست شما! خوب ما که اینهمه وقت میذاریم و وب لاگ شما رو میخونیم و به نوشته هاتون عادت کردیم چی میشد یه بار دیگه عکستونو بذارید؟!!! گریییییییه

شمسی خانوم شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 20:29

سلام آقا خیلیییییییی بدی ما تا اومدیم بیایم در رفتی ما تو کف بمونیم..........

سلام صمیم جان.عزیز پست بزار دیگه.روزهاس بارها میام و پست جدید نمیبینم. در خونه درویشی منم همیشه به روت بازه....

من دیر رسیدم این بی انصافیه که نبینمت

پریسا شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 15:02

من ندیدمت قبول نیست بعد از 3 سال خوندنت.......

سحر شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 14:41 http://meandmydaughter.blogfa.com

من ندیدیم....

مهسا شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 14:03

نمیشه باز عکستونو بذارید خوب من گناه داااارم

نفس شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 12:33

سلام صمیم جون
من نتونستم عکستون رو ببینم خیلی ناراحتم میشه دوبا بزاری؟

ملودی شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 12:08

صمیم جون میگم قربونت برم یه آتش نشانی هم زنگ بزن تا بیاد اتیش یه قسمتایی از بدن اونایی که سوختنو خاموش کنه !!!!! من موندم مردم چقدر بیکارن به خدا .خوب نمیتونی ببینی زیبایی رو چشمتو ببند ننه چرا حرص میخوری !!!

میگم شر منده ولی دیدی این بچه تخس ها دماغشون رو در میارن لوله میکنن باا نگشت شوت میکنن رو اسفالت!! من هم با انگشت یک اشاره و دلیتت.. بیشتر از اون ارزش ندارن بعضی ها


راحت شدممممممممممممممم خواهر

بوووووووووووووووس

‍خاطره شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 11:53 http://‍http://www.khatere84.blogfa.com/

وااااااااااااای صمیم

خیلی نامردیه

الان چندساله وبتو میخونم و همیشه آرزو داشتم ببینمت و همیشه با با روحیه ای که ازت میشناختم فکرشم نمیکردم عکس بزاریو حالا شانس من!!! که مسافرت بودم گذاشتیو برداشتی؟؟؟!

خیلی ناراحت شدما.....

ولی فکر کنم یه نفر برات ارزششو نداشته باشه که دوباره بزاری .

مهسا شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 11:22 http://mahpishanoo.blogfa.com

صمیم عزیزم
با اینکه از همون اول می خوندمت ... با اینکه همیشه خوندمت ... با اینکه ندیدم عکس هات رو ... اما به همه احترامی که گذاشتی و عکس رو برای هممون گذاشتی بسیار بسیار قدردانم و ازت ممنون

مریم و علی شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 10:35 http://alidelam.blogfa.com

پست بعدییییییییییییییییییییییییییی

ندا شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 10:22

مورد خاصی نیست عزیزم . با توجه به نوشته هات حدس میزدم چپ دست باشی .

افرا شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 10:09 http://salamafra.persianblog.ir

کاش می تونستم ببینمتون. حیف شد دیر رسیدم . شاد باشین صمیم خانوم

ندا شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 10:00

راستی صمیم جون یه سوال دارم .میخواستم بپرسم شما چپ دست هستی ؟

نه
تقریبا با دو دوست کار میکنم.
لابس وظرف و اینا اغلب با دست چپ می شورم
نوشتن و کارهای دیگه با راست
چطور مگه؟

مهسا شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 09:25

سلام قبول نیسسسسسسسسسست من خواننده خاموشت هستم مدتهاست هرروز وب لاگتونو نگاه میکنم یه هفته بود رفته بودم مسافرت دسترسی به نت نداشتم چرا عکستو برداششششششتی گریییییییییییییییییه

[ بدون نام ] جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 23:43

man nadidddaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaam :-( kheyliiiiiii narahatam . kheyliam konjkav . joone ma ye bar dige beeeeezar

/آذر جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 21:40

دوباره دوباره
یه بار فایده نداره

مگی جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 18:21 http://abeautifullife.blogfa.com

متاسفانه سر وقت نرسیدم!
اما ندیده می دانم که علاوه بر زیبایی،مهربانی و لبخند و حس سر زندگی مهمترین ویژگی های چهره شما هستند

مسافر جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 16:27

چه خوب شد که یکی لینک عکسها رو گذاشته بود
دیدمت صمیم دوست داشتنی

ندا جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 16:14

صمیییییییییییییییم منم میخوام ببینم .
دلمو نشکن دوباره بذار پلیییز

خانم شیرزاد جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 15:42

عکس گذاشتی چطوری بازش کنم هر جا رفتم اشاره گر دست نشد که بهم میگی چه جوری باز میشه

میترا جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 15:41

سلام دوباره
بر خلاف بعضی از دوستان که خیلی وقته خواننده وبلاگت هستند،من کمتر از یک ساله که با وبلاگ شما آشنا شدم.شما از جمله نویسنده هایی هستی که قادرن با نوشته هاشون خواننده رو تحت تاثیر قرار بدن.روزای اولی که این جا رو کشف کردم و آرشیوت رو می خوندم از همسرم دور بودم و تو اوج افسردگی بودم،جالبه بدونی که من با اون شرایط روحی با خوندن بعضی از پست هات بلند بلند می خندیدم و قهقهه می زدم،(من جمله پستی که شرح روز عروسیت بود و قر دادن مادرت روی میز و حرص خوردن تو).با خوندن بعضی از پست های دیگه هم اشک ریختم و باهات همدردی کردم (پستی که در مورد برادر مرحومت نوشته بودی).
وبلاگ های زیادی رو می خونم ولی فقط چند تاشون هستند که برام خاصه و تحت تاثیرم قرار می دن.یکی شون وبلاگ شماست .شاید اشتیاقم برای دیدن روی ماهت به این دلیل باشه.
کامنت ها رو می خونم و حسرتم بیشتر میشه که نتونستم ببینمت.
به هر حال تصویری که من از شما در ذهنم دارم یک خانم زبر و زرنگ و فعال و پر انرژیه که شوخ طبع و طناز هم هست.

غزل مامان قصیده جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 12:05 http://www.manevesht.blogfa.com/

منم فکر می کردم خیلی تپلی باشی .بعد فکر می کردم از اینا که خیالی سفیدن و موها روشنو و طلایی باشی . یکمم از سفیدی کک مکی هم باشی هیکلم درشت اون صمیمو دوست داشتم این صمیم خوشگل لب گوگولی هم دوست دارم ممنون بابت عکس . صمیم تو یکی از بهترین های وبلاگستانایی نه بخاطر قیافه بلکه بخاطر منش ات . راستی ما بچه هامونم همسننا

aylini جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 01:53

vaaaaay azizam :Xx vaghan khoshhal shodam az inke didamet vali kheili ba tasviri ke tu zehnam azat dashtam fargh mikardi beharhal kheili naz o ziba o shikkk hasti :* cheshmat barkhalafe tasavoram ye arameshe khasi tush bud :*mersi ke ramz dar nazashtio vase khasteye hameye unaei ke weblogeto mikhunan arzesh ghael shodiii
man axeto hamun ruze aval ke gozashte budi didam vali un moghe nashod ke cmt bezaram :*

بلوطی جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 01:12 http://number13.blogfa.com

خوب من عکست رو دیدم :)
وای صمیم جون اصلا تصور نمی کردم این شکلی باشی :)
من فکر می کردم صورتت گرد باشه و موهاتم بزنی بالا یعنی مدل اینا که با کش محکم می کنن :) و فکر می کردم بیشتر بزنی و جا افتاده تر
صورتت خیلی دخترونست و لاغره :) در کل قیافه نازی داری صمیم جونم :)
مبارک علی اقا باشه

بلوطی جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 01:03 http://number13.blogfa.com

من ندیدم :((( خوب اخه چرا بر میداریدش :((( من که دور روز یه بار وقت می کنم بیام نت...

آنا پنج‌شنبه 6 مرداد 1390 ساعت 23:35 http://annakhanoom.persianblog.ir

اه صمیم دیر رسیدم خیلی.کاش زمانشو تمدید میکردی.........

مریم پنج‌شنبه 6 مرداد 1390 ساعت 23:01 http://www.maryamkhanoomi.blogfa.com

صمیم جون من با اجازه لینکت کردم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 6 مرداد 1390 ساعت 18:17

باز من عکستو ندیدما

Azin پنج‌شنبه 6 مرداد 1390 ساعت 15:49

ا!صمیم!من سرکار بودم!دیر رسیدم!قبول نیست:((((((((((((((

میمنت پنج‌شنبه 6 مرداد 1390 ساعت 14:57

من دیر رسیدددددددم!!!(گریه)

sepideh پنج‌شنبه 6 مرداد 1390 ساعت 11:50

صمیم جون من دیر رسیدم ندیدم دوباره بگذار لطفا

مریم پنج‌شنبه 6 مرداد 1390 ساعت 09:57 http://www.maryamkhanoomi.blogfa.ir

اونوقت منکه عکستو ندیدم گناه ندارم؟

سمانه-مترجم-تهران پنج‌شنبه 6 مرداد 1390 ساعت 04:50 http://angizehzendegi.blogfa.com

صمیم جان یک پست نوشتم برای " زهرا امیرابراهیمی و افراد امثال " اون، اگه موافقی با محکومیت اون کار قبیح مردم و دلت هم میخاد خیلی خوشحال میشم اگه یک پستت رو به این موضوع اختصای بدی ،مثلا چند سطری رو تو پستت بزاری و برای خوندن باقیش وبلاگ منو
http://angizehzendegi.blogfa.com انگیزه زندگی)
بعنوان لینک قرار بدی،بنظرم کار خداپسندانه ایه و منم لاقل ممکنه مخاطبین خوبی پیدا کنم(چون تو،مخاطبین و وبلاگت برام معتبر و گرامی هستید ) اگه دوست داشتی این ابتدای مطلب منه :

برای تو مینویسم زهرا. برای توکه روزگاری چند درخشیدی بر صفحات تفریح و اوقات فراغت این مردم.زهرا ما را حلال کن. کاش به عالم هنر نیامده بودی زهرا.زهرا دیدی چگونه این مردم برخی شان فراموش کردند تمام دین و خدا و عاقبت و شرفشان را؟ دیدی چگونه محرمانه ترین تکه ی زندگیت را به تاراج تفریح و جنون تجسس نهادند برخی از این مردمان؟ زهرا مارا حلال کن...........

سمانه مترجمه از تهرون پنج‌شنبه 6 مرداد 1390 ساعت 03:40 http://angizehzendegi.blogfa.com

سلام صمیم جان.یه سوال مهم شما روزای اول وبلاگنویسیت چه کردی که مخاطب جذب کردی؟ من باید چه کنم؟ اگه میشه یه راهمایی بکن.http://angizehzendegi.blogfa.com/


منو یادت نره صمیم صمیمی و خوبم.هروخ بهم سربزنی خوشحال میشم.راستی تو گوگل ثبت شدم شکرخدا.بوس

عقربه چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 22:36 http://www.heartbeat5050.blogfa.com

منم شمارو تپل فرض کرده بودمااااا..خدا شمارو واسه آقا علی و یونا عزیز حفظ کنه..همیشه کناره هم باشید

علی چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 22:36

ییییییییییییییییییییییییاااااااااااااااااللللللللللللللللللله.نامحرم نباشه دارم میام تو.
سرتو بپوشون خواهر.
صمیم خانم من بازم دیر رسیدم نتونستم عکستونو ببینم.البته به چشم خواهری هااااااااااااااااااااااااااااا.
شاد باشید

مرجان چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 22:25

من هم دیر رسیدم و عکستو ندیدم. اما با خوندن کامنتها، مخصوصاً اونایی که حرصشون در اومده و توهین آمیز نوشتن، می‌تونم تصور کنم که بغیر از شخصیت دوست داشتنی، صورت زیبا و مهربونی داری:)

ماریا چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 20:40

من که چیزی ندیدم دوباره بذار

مریم مامان فاطمه چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 20:29

سلام دوباره به صمیم عزیزم.
وقتی مثل همیشه به وبلاگت اون روز سر زدم که نوشته بودی عکست رو قراره بزاری باورم نشد که بتونم صمیمی رو که 2 ساله باهاش خندیدم و گریه کردم رو ببینم. و همه تصوراتی که از چهره اش واسه خودم درست میکردم رو حالا می بینم. وای که اینقدر خوشحال بودم که نگو میگم که شب خوابتو دیدم. صمیم جان خیلی های دیگه هم ندیدن . عزیزم به خدا بازم میگم اگه فقط به یه عده ای خاص نشون میدادی و رمز دار بود اصلان توقع نداشتم که به من رمز بدی ولی چون به همه نشون دادی که این کارت فوق العاده قابل تحسینه واسه همین ازت می خوام که یه بار دیگه به خاطر ماهایی که ندیدیم بزاری . آخر پست نوشتی که عکسهای بعدی هم در راهن یعنی بازم عکس از خودت خواهی گذاشت. ولی خوب همین عکسی رو که واسه بقیه نشون دادی رو اگه یه بار دیگه بزاری خیلی خوبه... اگه هم نمی خوای این کارو بکنی میشه بگی چرا چون دلایلت همش واسم منطقیه و قابل قبول. بازم مغذرت میخوام اگه دارم خیلی اصرار میکنم نمیخوام فکر کنی دارم اذیتت میکنم ولی اگه دوست داری بگو که چرا نمیخوای بزاری. وای که خیلی خیلی دلم میخواد ببینمت. نمیتونی تصور کنی.

برات توضیح میدم به زودی

DR ELI چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 20:26

من فکر می کردم چهره ات از این شیطون تر باشه ولی حس می کنم آرامش قبل از طوفانی :دی
البته خیلی زیبایی
اما به اون چاقی که می گفتی نیستی

سعیده چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 19:48 http://saideh-hosein.blogfa.com

سلام عزیز
من اولین باره میام وب شما از مطالبتون خوشم اومد یعنی از نوشتارتون خوشم اومد.
دوست دارم بیشتر با هم آشنا بشیم
اگه دوست داشتی بگو رمز وبمو بهت بدم.
شما هم به من رمز بدین.
شاد باشین

آذر چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 19:41

نددددددددددددددیددددددددددددددددم

ندا چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 14:35

صمیم جان من ندیدم.قبول نیست.من میخوام.دوباره بذار.من عکس صمیم می خوام

آزی چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 14:30

:( :(‌:(‌ من دیر رسیدم عکست رو ندیدم چه بد شد!!!!!!!!!!!!!! بازم عکست رو بذار تو رو خدا

کوثر چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 13:05

من ندیدم دوباره میذاری لطفا؟

سارا(غواص کاشف!) چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 13:00 http://www.sakooye-shirjeh.blogsky.com

حیف!
انگاری دیر رسیدم و روی ماهتو ندیدم!
عیب نداره همون تصویری که تو این ۱.۵ سال ازت ساختمو حفظ می کنم تا در آینده اگه باز عکس گذاشتی بتونم رویتت کنم
بوس

مینا چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 12:48

عکست رو سیو کرده بودم که نگاه کنم، یادم نره!!! اما در جواب یکی گفتی که دیلیت بشه! چش، تو هم قول بده باز عکسای خشگلتو بذاری واسمون، خب؟! بوس بوس بوس

ندا چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 12:26 http://minaallemomean@yahoo.com

سلام خوشگل خانوم . صمیم جون میشه بگی این چیزی که رها جون نوشته در مورد درآوردن لباس و این چیزا مربوط به کدوم سال و کدوم پست میشه ؟ آخه من یادم نمیاد !

عزیزم من هم دقیقا یادم نیست ..میشه توی صفحه سرچ کرد؟ بزن حمام و مهمان!!

بوس

هنگامه چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 11:30

من ندیدم ژس من چی ؟؟
منم میخواهم عکس صمیمی رو که از وبلاگ بلاگفا خواننده نیمه خاموشش! هستم رو ببینم چرا زود برداشتی ؟

نگین چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 11:17 http://myunlimitedworld.persianblog.ir

سلام صمیم من از خواننده های خاموشت هستم که البته هر از گاهی روشن میشم ! عکس و نتونستم ببینم سر کار واسم باز نشد الانم که دیگه نیست خیلی حیف شد امیدوارم دفعه بعد زودتر برسم

صدف چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 11:12

صمیم جان با دیدن عکست دور از ادب دیدم باز هم خاموش بمونم. صورتت نسبت به اونچه من تصور میکردم خیلی خیلی مهربونتر بود.

میلاد چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 11:01

وای چقدر اینجا تو نظرات پاچه خواری و تملقه؟ دیگه خیلی الکی به به و چه چه کردنها.زیادیه!

لیلا چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 11:01 http://dehkadee.blogfa.com

سلام صمیم جون، از بهمن 86 باهات بودم ، همون سال لیسانسم رو گرفتم و هنوز 23 سالم نشده بودم، آبان 87 رسید و من نامزد کردم و کارشناسی ارشد قبول شدم و بازم در کنارت بودم و با زندگی روزمره ای که با قلم زیبات می نوشتی همراه ،سال 88 اومد و من همچنان باهات بودم، تیر 89 رسید و من عروسی کردم و بهمن 89 از پایان نامه ارشدم دفاع کردم و باز هم در کنارت بودم ،سال 90 رسید و من هنوز هم تمام مطالبت رو می خونم و حتی یک پست رو هم از دست ندادم اما این پست آخر و دیدن عکس کسی که همیشه منتظر خوندن مطالب قشنگش بودم رو از دست دادم، تا حالا برات پیامی نذاشته بودم اما این بار ،این پست و ندیدن عکس گلت من رو هم مثل خیلیای دیگه وادار کرد تا برات پیام بذارم.(نمی دونم می تونی یا نه اما اگه تونستی خوشحال میشم عکست رو ببینم.
دلی خوش، روزگاری سرشار از موفقیت و تنی سالم رو برات آرزو دارم.

یه دوست جدید چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 10:21

واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
صمیم جونم چرا اینطوری شد .
نت من دو سه روز مشکل داشت . نتونستم ببینمت . امروز که اومدم فهمیدم عکس گذاشته بودی ........................
الان دارم غصه میخورم که ندیدمت . هر چی هم بیشتر کامنت ها رو میخونم بیشتر غصه میخورم . من دوست دارم ببینمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
من کاری ندارم دوس دارم ببینمت . کافر نشو . سکته میکنما

میترا چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 10:18

بیا دیگه خانومی
من از دیشب این جا بست نشستم تا بیایی و عکست رو دوباره بذاری.

میترا چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 09:41

دوباره سلام
یعنی خانومی تو واقعاْ نمی خوای یک بار دیگه عکست رو بگذاری تا ما هم ببینیمت ؟آخه چرا؟؟؟
میشه لطفاْ این بار (اگه خواستی دوباره عکس بگذاری )تایمشو دقیقاْ مشخص کنی.

فیونا چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 08:20

سلام صمیم جون
من خواننده همیشگی وبلاگت هستم اما خاموش. ولی حالا به احترام اعتمادت به خوانندگان جایز ندیدم خاموش باشم.
در چهره ات همان آرامش و مهربانی و تواضعی دیده می شود که از نوشته هایت هم مشخص است. موفق باشی عزیزم و خیلی ممنون.

رها چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 08:12

صمیم یه چی میگم فحش ندییااااااااااااااااااااااااااا!
اعکستو که دیدم همش یاده اون خاطرت میفتادم که گفتی یه دفه مهمون داشتین بعد توام دیدی در اتاق مهمونا که بستس فاصله اتاق شما تا حمامم که کوتاهه پسسسسس لبساتو تو اتاق در اوردی!!!!!!بعد دیدی در قفله!!!!!هرچیم در میزدی کسی وا نمیکرد!!!!!!!
واااااااای ریسه رفتم از خنده!!!!
خوب چیه مگه؟؟؟؟من یاده این افتادم!!!

آسمان چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 08:06 http://theskyismine.persianblog.ir

صمیم عزیز منم عکستو دیدم ولی اونروز نشد که کامنت بذارم. می خواستم بگم خیلی خانومی و قشنگ بود .مرسی بابت اعتمادی که به همه داشتی .انشالله همیشه سلامت باشی و در کنار خانواده ات همیشه خوش باشی :)

سعیده ن چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 07:47

من که ندیدم

مامان نیکان چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 04:10

من که ندیدم!
:(((

مهسا(خاطرات خارجه) چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 02:14 http://kharejeh.blogfa.com

vaaay
che jaleb
daghighan hamooni bood ke tasavvor mikardam
nazo khoshgel
bo0o0s

صدرا چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 00:59 http://www.roozha88.blogfa.com

خواننده های خاموشت روشن شدنا :دی

آفتابگردون چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 00:56 http://golesorkhekhorshid.persianblog.ir/

از دیدارت واقعا خوشحال شدم. ممنون که رمزدار نذاشتی.
عکست با تصوراتم کمی متفاوت بود.صورتت رو گردتر، تپل تر و جا افتاده تر تصور میکردم ولی شیطتنت و شور نوشته هات تو چشمات کاملا پیداست.
ممنون که شاد مینویسی(حتی لحظه های سخت رو) و خیلی خیلی ممنون که یه جورایی به خانوم های چاق اعتماد به نفس میدی.
همیشه شاد و خوشبخت باشی.

سعید چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 00:49

مطمن هستم عکس خودت نیست
کلک

لاله چهارشنبه 5 مرداد 1390 ساعت 00:23

با تصوراتم خیلی فرق داشتی. من فکر میکردم سبزه باشی با صورت تپلی. من که هرچی گشتم اصری از چاقی و تپلی ندیدم. تازه فکر میکردم سن و سالت بیشتر از این باشه. صورتت معصوم و بچگونه س.
مرسی که عکس گذاشتی

فرنوش سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 23:16

وااااااااااااااااااااااای چگده خوگشل موکشلین شما

نسرین سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 22:48

من دیشب عکست رو دیدم ولی نظر نذاشتم باید بگم اصلا فکر نمیکردم این شکلی باشی خوشگلتر از تصورات من بودی فکر میکردم یه صورت گرد و تپلی باید داشته باشی.

سیب کال سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 22:24

حق من نبود عکسارو نبینم ... من همیشه می خونمت حالا سر این پست دیر رسیدم آخه چرا منم می خوام ببینم منم می خوام منم می خوام

سمانه-مترجم-تهرون سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 21:22 http://angizehzendegi.blogfa.com

سلام صمیم جان.دوستت دارم.عکسهای بعدیتم بزار.مخصوصا عکس همسر سعادتمندت رو اگه دوس داشتی ماکه مشعوف میشیم.از دیروز یه وبلاگ راه انداختم.اولین پستهای تورو خوندم تو وبلاگ قبلیت تا بدونم تو چطور اینهمه محبوب شدی.وبلاگ زیاد میخونم و خوندم اما اولین پیوند وبلاگم رو ( وبلاگ همیشه دوست داشتنی و عزیز تو) قرار دادم.صمیم جون واقعا باعث افتخار و شادی دل منه اگه یه روز بهم سر بزنی گرچه دیروز شروعش کردم و هنوز خیلی مونده تا مثل تو جشنواره وبلاگها مقام خوبی بیارم و محبوب دلها شم.

امیدوارم یه روز ببینمت-گرچه هنوز مونده تا گوگل ثبتم کنه اما اگه کسی دلش بخاد بیاد میاد حتا اگه از آسمون سنگ و تگرگ ببارهههه.بوس
http://angizehzendegi.blogfa.com

ثمر سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 21:03

سلام صمیم عزیز
اگه یادت باشه چندباری برات کامنت گذاشتم.
متاسفانه من دیر رسیدم و کلی از دست خودم عصبانی. ولی باور کن از اون موقعی که توی پست قبل گفتی که عکس میذاری سیصدبار به فاصله یه ساعت به ساعت اومدم وبلاگت ها اما همین دیروز متاسفانه کار داشتم و اصلا فرصت نشد بیام نت.
به هر حال خیلی دوست داشتم ببینمت اما سعادت نداشتیم دیگه ولی از نظر دوستان دیگه فهمیدم شما خیلی زیبا و ناز هستی و مثل اینکه بسیار هم لاغرتر از تصوراتی که ما از شما در ذهن خودمان ساختیم هستی.
درسته که من موفق نشدم تصویر رو ببینم ولی با این حال خیلی ازت تشکر می کنم که به احترام تمام خوانده هات عکس رو رمزی نذاشته بودی. میخوام بدونی که اینکار واقعاً از نظر منِ خواننده بسیار با اهمیت و زیبا است. خیلی از این شخصیتت که تمام خواننده های وبلاگت برات ارزش دارن خوشم میاد و واقعاً ازت ممنونم و خوشحالم بابت اینکه اخلاقت هم مثل خودت بسیار زیباست و به دل میشینه.
همیشه شاد و موفق باشی

aban سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 19:47 http://aaban1389.persianblog.ir/

cheghad heif ke man nadidam:( ye bar ham ke yeki bedone ramz aks gozasht mansafar boodam:( taze 288 comment taid mikone ke chize kheili khasi ham az dast dadam:(

سمیرا سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 18:12

وای دلم آب میشه هی.کامنتارو که میخونم لبام بیشتر آویزون میشه.خواهش میکنم عکستو یه بار دیگر بذار.

سمیرا سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 17:40

وای من ندیدمت خواهش میکنم دویاره بذار اینقده سری برمیداری
غصه ای شدم

راما سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 17:29 http://missymemol.blogfa.com

چهره شیطون و کمی هنوز دخترونه
یه کم توقع داشتم جاافتاده تر باشی همشهری
ولی شبیه زنهای قاجار قیافه دختر ایرونی ایرونی داری
مطمئنم دیدمت
حالا کجا نمیدونم؟

مریم مامان فاطمه سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 16:45

سلام دوباره . باز هم اومدم صمیم جان به این امید که شاید عکس رو دوباره گذاشتی و این دفعه بی نصیب نمونم. ولی هنوز انتظار!!!
گفتم که خیلی چیزا ازت یاد گرفتم و شاید در فرصت های بعدی چیزایی رو که واسم مساله است در زندگی مشترکم ازت سوال کنم چون توی این مدت خیلی به نظرم منطقی و فهمیده اومدی. می دونی الان یاد اون پستی افتادم که بعد اون ناراحتی که با همسرت داشتی در مورد بعد شام یا قبل شام.... و بعد با اینکه از دستش ناراحت بودی رفتی طرفش و بعد اونجا بود که فهمیدید کلش یه سوتفاهم بوده. از این دست رفتارهات خیلی خوشم میاد. کلن منم اینجوریم ولی ... انشااله سر فرصت واست بیشتر میگم...وای نمیدونی که جقدر خوشحالم که از خاموش بودن در اومدم نمیدونم اینگار که نیاز به یک تلنگر داشتم...واسه خیلی از پستات دوست داشتم که جواب بدم واسه اونی که یونا سرش بخیه خورد و بعضی از دوستان ظاهرا از لحن طنز نوشته ات ایراد گرفته بودند و من جقدر دلم سوخت وقتی که گفتی دلم نمیاد خواننده هامو ناارحت کنم . وقتی که نمیدونم یهو چی شد که تصمیم گرفتی ننویسی خیلی دلم میخواست که واست بنویسم که چقدر بهت عادت کردم چقدر نوشته هات واسم ایجاد یه حس هم ذات پنداری میکنه چقدر منو یاد کودکی و زندگی و عشق و مهربونی میاندازه و ..ولی اینقدر دوستان قشنگ ازت دفاع کردن و اونقدر همه دوستت دارن که همه حرفای منو گفتن ...واسه اون پست که خواستی مثل کلاس زبانت ازت یه سوالی بپرسیم که جواب بدی ...ولی این دفعه با اینکه ندیدمت توفیق شد که واست کامنت بزارم ... و اگه ببینمنت که دیگه عالی میشه... یعنی میشه صمیم عزیز ما که این همه به خواننده هاش لطف کرده و عکسش رو بدون رمز گذاشته بازم به ما لطف کنه یه روز دیگه هم بزاره تا بقیه که نتونستن ببینن .

مرسی برای این همه محبت

برای این همه همراهی
جبران میکنم برات

عاطفه سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 16:44

واقعن 22 ساعت بوددددد؟ من دیروز عصر اومدم وبلاگت بعد هم امروز صبح!!!! ولی ندیدم عکست رو
نمی شه یه بار دیگه؟

نازنین (زنگ تفریـــــح) سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 16:28 http://tea-time.persianblog.ir/

صمیم جان زیبا و برازنده بودی ولی اعتراف میکنم انتظار داشتم تپلی تر باشی :)

میترا سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 16:27

سلام
من موفق نشدم عکسها رو ببینم.کاش دوباره میذاشتی.

aida سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 15:20

آقااااااااااااااااااااااااااااااااا من ندیدم قبول نیستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت:)))))))))))

ساتین سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 15:13

من دور از دسترسم عزیز دلم؟
من با پستهای تو خاطره ها دارم
شاید خودت ندونی اما تو یه مقطع که بخاطر بیماری پدرم واقعا داغون و ضعیف بودم تو همین کامنت دونی با چند جمله ساده طوری دلداریم دادی که هنوزم که هنوزه وقتی سلامتی باز یافته پدرم رو می بینم و دلم شاد میشه بلافاصله یاد تو و مهربونی و صمیمیتت می افتم و یه حس حق شناسی خاصی نسبت بهت دارم. خودت نمی دونی چطور منو از نظر روحی کمک کردی عزیزم
حس طنزت هم که عشق منه
تازه از دستور های آشپزی توام با تیکه های طنزت هم نهایت استفاده رو کرده ام
خودمو خیلی خیلی نزدیک بهت احساس می کنم

عزیززززززززززززم
مرسی که بعد از اینهمه مدت این چیزهای کوچیک هنوز براات بزرگ و پر رنگند..و این چیزی نیست جز نتیجه داشتن دلی بزرگ و قدر شناس ..
خوشحالم برای این همه ..
بوووووووووووووووس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد