من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

بیست...بیست...

نشستم  روبروی  کامپیوتر و زل زدم به صفحه..هنوز باورم نمیشه ابعاد و وسعت گندی که زدم!! یعنی  موندم تو کار  خدا!! اونجا که باید  عقل و زبونم کار کنه جفتشون میرن تعطیلات و حالا اینجا و امروز  باید اینطوری من از  دست خودم و کارم حرص بخورم..فک کن فقط! نه جان من فک کن صبح علی  الطلوع شنگول و منگول اومدم اداره و کلی  عدد گذاشتم جلوم  و بالا پایین کردم و خلاصه تصمیم  گرفتم برم خودم رو از شر  یکی از وام هام راحت کنم و تصفیه کامل انجام بدم و  اون بانک رو به خیر و ما رو به سلامت..بعد من اینقدر  حساب  کتابم توی  این بانکه( استثنائا!!) درست و دقی قه که گفتم الان از  پشت تلفن منو ماچ ماچ میکنه مسوول  این قسمت که نه تنها سر  وقت بودم همیشه  که زودتر هم میخوام خوشحالشون کنم.خلاصه  زنگ زدم و یک خانو مودب و مهربون برداشت و من هم خودم رو معرفی  کردم  و عذرخواهی  کردم که شماره  حسابم رو  الان ندارم روبروم و  قرار شد ایشون خودشون تو سیستم چک کنن و  گفتم میخوام تصفیه کنم..حالا مثلا کلا  یک و خورده ای  مونده بود تا اتمام وام..بعد  خانمه  گفت گوشی و  من ممنتظر  وبدم الان بگه به به شما هستید خانم فلانی!شمتری  استثنایی و زیبای  بانک ما...چند لحظه بعد یک صدای  ضعیف  گفت..الو..خانم فلانی ..من هم گفتم جانم! پیدا کردید سابقه رو ..؟  و ایشون  یکدفعه انگار  بمبی  چیزی  زیرش  ترکیده باشه  جیغغغغغغغغغغغغغغغغ زد که ما رو سر  کار  گذاشتید؟ خانوم خجالت داره!  شما چطور  دلتون اومد با بانک ما این کا ر رو بکنید!!؟ من هاج و واج  موندم که چی شد خانم جان..شما که حا لت خوب بود تا همین الان!! ایشون هم یک لیست گنده برای  من خوند و اخرش  اضافه کرد  خانمممممممممم فلانییییییییییییییییی ... بیست قسط عقب  هستید!!!  بیست قسط  ندادین به ما!! شما توی  این مدت کجا بودید؟!!!  بیست..بیست..بیست...و  روی  این کلمه گیر  کرده  بود انگار!من اول مغزم یخ کرد..بعد یک کم بهش  امید دادم که خانمه اشتباه کرده و  یخش رو اب  کردم و  آخرش  دوباره یخ کرد ..این بار داشتم توی  سرم میزدم وقتی  اسم بانک رو با شماره حساب من  تکرار  کرد برام..یعنی  فک کن  من به یک بانک دیگه اشتباهی  زنگ زده بودم( یک شعبه دیگه شون بود این!)  و خب  اسم و فامیلم که عوض  نشده از  او نموقع تا حالا!! و  این وامی بود که کلا به علت تالمات روحی  جیب  مبارک مدت ها بود  ما ازش  خبر نداشتیم و اون ها هم ما رو فراموش  کرده بودند گویا ..فقط  فک کن من خودم دستی  دستی  پرونده رو آوردم رو میز خانم  رییس و   تازه صداش رو هم در نیاوردم که اشتباه کردم در  حد  تیم ملی  چیه!!!  در  حد جام ملت های  دنیا!! اخرش صدای  رسا و محکم من جای  خودش رو به یک خانوم گناهی  داد که به رییس قول داد تا همین پنجشنبه حداقل 15 قسط رو بیاره و بعد زدم توی سرم که حالا از  کجام و کجاش( همسر  محترم)  بیارم این مبلغ رو دم عیدی؟!!!! بعد یادم اومد یک سپرده ثابت جایی دارم و بدو بدو زنگ زدم به اونجا و گفتم قضیه اورژانسی  هست و گفتن بعععلهههههههه تشریف  بیارید پولتون رو بدیم..چکش  اماده میشه تا شما برسید..نفس راحتی  کشیدم و گفتم خدا رو شکر .. بعد هم با سر رفتم اونجا  و نیشمم باز و گفتم سلامممم من رسیدم..که باز  مغزم یخ کرد..یعنی  گفتند حالا عزیزجان شما تقاضات رو بده ببینیم اون ور سال رییس  برای  کی موافقتش رو اعلام میکنه!!  ای  تو رو ح هر  چی بانک! ای تو روح هرچی حواس  ناجمع!  اصلا توی روح هر  کی  میخواد باقلوا کنه خودش رو دم عیدی و  تصفیه حساب  بکنه جان خودش! 

یعنی و اقعا سه چهار  تومن هم پولیه که من گیرش   بمونم؟ حالا شومام دعا کنین از یک جایی یک مبلغ تپلی  مپلی  بیاد بیفته روی  دومن ما ..بلکم خانم رییس  کوتاه بیاد  اقدام قانونی  مانونی  نکنه فعلا!

میگم ها نکنه  پست بعد ی رو از  تو دفتر  نماینده فرهنگی و رشد امور  اجتماعی  زندان های  کشور ..بند  نسوان بنویسم براتون؟ !!! اوخ مامان نعععععععععععع. 

تازه خبر ندراین که چه آشی برای علی آقای  گل گلاب  پختم..اگر  تافردا عنوان وبلاگ موند سر  جاش  که بدونید  مونده و علی  زنده است .. 

 راستی  بچه ها این عنوان به نظرتون چطوریه؟!! همچین خوش  تلفظ  هست!؟!!

من وهمسر مرحومم همدیگر را عاشقانه دوست داشتیم!!

    

     

نظرات 22 + ارسال نظر
لیلا یکشنبه 15 اسفند 1389 ساعت 19:37

ببین کلن سعی کن وام رو هیچ وقت تسویه نکنی و همون قسط ها رو بدی
اولش هر چی قسط دادی بیشترش بهره بوده

ساقی چهارشنبه 11 اسفند 1389 ساعت 14:08

من چرا متن کامنت خودم رو نمی تونم ببینم ولی پاسخ شما رو میبینم؟؟؟ خیلی یادم نیست چی نوشتم ....
تسویه در لغت یعنی برابر کردن یک چیز . یعنی برابر کردن بدهی و طلب .صاف کردن از زلال و پاک کردن هست . به صورت مصطلح هم میگن حساب رو صاف کردن یعنی وضعیت رو زلال کردن :)
من منتظر خبرت هستم :)

طبق اخرین تحقیق ها!! اگر بانک منظورش این باشه که بیایید کلا پرونده رو ببندید و اقساط قبلی و باقیمانده رو همش رو بدید و ما را به خیر و شما را به سلامت میشه تصفیه .یعنی کلا صاف و بی حساب شدن با بانک..برای فارغ التحصیلی بچه ها هم میگن تصفیه حساب ..یعنی کلا مختومه میشه پرونده اشون

اگر منظور بانک این باشه که فقط اقساط عقب مونده رو پرداخت کنید و سر به سر بشید تا اخرین قسط و بعد مثل بچه آدم بیایید به موقع قسط هاتون رو بدید میشه تسویه..یعنی برابر شدن بدهی ها با تاریخ روز..

شوما هم لطفا اون چاقوتون رو کمی از روی گردن ما بردارید!!( نییششش)

ساقی سه‌شنبه 10 اسفند 1389 ساعت 21:24

سلام
من تازه واردم! آدم ایرادگیری هم هستم!
عزیز جان تسویه به معنای مساوی کردن و برابر کردن هست و در واقع برای تسویه حساب کاملا به جا و درست استفاده میشه . اون تصفیه که شما میفرمایید به معنی زدودن آلودگی هست . یک کم به فکر ادبیات فارسی باش :)

سلام
مرسی عزیزم ..نظرت رو به این جلب میکنم:


ریشه عبارت تسویه " سوی " است و این عبارت خود مصدری بر وزن تفعله است و شکل دیگری از مصدر تفعیل و به معنای اجرای مساوات می باشد .

- ریشه عبارت تصفیه " صفی " است که این نیز مصدری بر وزن تفعله است و به معنای صاف کردن می باشد .

پس وقتی من میرم بانک و اقساط عقب مانده رو میدم دارم حساب هام رو باهاشون صاف میکنم ( و ایضا اونها هم دهن من رو صاف میکنند!!) لا اله الا الله از دست شماها...

همین الان به یکی از استادهای ادبیات زنگ زدم و قرار شد به من بگه در مورد پرداخت بدهی های عقب افتاده بانکی کدوم یکی درسته؟ بهت خبر میدم ساقی جان.


یعنی هم بانکه فهمید ما بدهکاریم..هم شماها..هم آقای دکتر و هم ویراستار حرفه ای مجله دانشگاه!!! تا من برم یه طناب دار واسه خودم بخرم تو همین دور و برها باش ..

3x دوشنبه 9 اسفند 1389 ساعت 05:32

سلام
وبلاگ جالبی بود
ندیده بودم کسی در مورد همسرش و کسی که دوست داره بنویسه .
من چند مدتیه که میخوام خاطراتی رو قبلا برای کسی که دوستش داشتم نوشتم رو توی وبلاگم بذارم
آخه هنوز کنار هم نیستیم
جالب بود و امیدوارم با هم موفق باشین
خدانگهدار

همراز جمعه 6 اسفند 1389 ساعت 01:33

عجیبه واقعا که اون بانک تا الان منتظر نشستن تا شما زنگ بزنین...حتما دیرکردش هم زیاد شده ...بهتره هرچه زودتر دنبالش رو بگیری البته بعد ازاینکه پولی گیرت اومد و بهتره هیچ وامی رو زودتر ازموعد تسویه نکنی چون ضرر میکنی

من میخواستم زودتر شرش کم شه..میدونی به نظر من اقساط مثل یک نیروی کاهش دهنده انرژی هستند..بخش بزرگی از ذهن آدم رو درگیر میکندد .میخواستم سبک کنم دور و برم رو مثلا!!!!!

افسونگر چهارشنبه 4 اسفند 1389 ساعت 18:04 http://www.man-afsoongaram.persianblog.ir

واااااااااااااااااااااااااای صمیم جونم اومدی ثواب کنی کباب شدی که!خییییییییییییییییلی دردناکه که یه کاریو ادم بخوادباشادی شروع کنه یهو اینجوری بزنن تو ذوقش!
الان بیچاره علی اقااین وسط چه گناهی داره که میخوای بکشیش؟

متهم درجه اول ایشونه ها!! که درست درمون نرفته بریزه به حساب بانک

بهار چهارشنبه 4 اسفند 1389 ساعت 15:51

وااااااااااااای صمیم جون از دست تو و این سوتیهای باحالت.از قسط و وام هم نگو که........... :(

نگاه مبهم چهارشنبه 4 اسفند 1389 ساعت 14:04

سلام.

من فردای روزی که قرار بود اسم وبلاگ تغییر کنه اومدم و مث اینکه قضیه به خیر گذشته.

مهسا چهارشنبه 4 اسفند 1389 ساعت 13:14

تسویه

بیتا چهارشنبه 4 اسفند 1389 ساعت 09:19 http://www.raziyane.persianblog.ir

توی این قضایای وام و این چیزا فک میکردم فقط ما این مدلی هستیم اما نه! یواش یواش دارم به خودم امیدوار میشم

ببین من اگه یک نمونه از این چیزهام رو برات بگم انقدرررررررررررررر به زندگیت امیدوار میشی که حد نداره ...
این شرایط همیشگی نیست برای ما و برای تو..امیدوار باش عزیزم.

داوود چهارشنبه 4 اسفند 1389 ساعت 09:19 http://asemoneabiman.blogfa.com/

سلام

در نوشتن مطالب طنز تبحر خاصی داری

اما دو غلط املایی
1 - تسویه نه تصفیه
2- ندراین نه ندارین

در انتها عنوان وبلاگ جالبی هست

اتفاقا کلمه تصفیه از صاف شدن میاد و به معنی بی حساب شدن هست..تسویه غلط رایجی هست که من هم بارها دیدم استفاده میشه ..

دومی هم غلط تایپی بود عزیزم نه املایی...من انقدررررررررر روی املام حساسم که نگو...

ممنونم از دقتت

دلارام چهارشنبه 4 اسفند 1389 ساعت 09:15

ای خدااااااااااااااااااااا 2000000000000000000000 تا اون بانکه چه خجسته بودن که تا حالا ندیدن هر چی بوده تالمات روحی کل ادمای اون بانک خیلی داغون تر بوده از شما .. دی:
حالا نمیشد دقت میکردی بعد عید میزنگیدی اشتباهیروووو ؟؟
انشاالله که یه پول قلمممممممممممممممبه بیفته تو دومن خانومه قمبلی ممبلی گومبلی جیگر و نازه ماااااااااااااااااااااااااا عزیزم پوله میاد شک نکن

سما چهارشنبه 4 اسفند 1389 ساعت 09:07

نینی دار شدن صبا رو تبریک میگم. قدمش خیر باشه براتون

تینگ تینک چهارشنبه 4 اسفند 1389 ساعت 08:42 http://tingting.blogfa.com

عجب بابا. تا به حال همچین اتفاق رو نشنیده بودم. چطوری یادتون رفت که از یه بانکی وام گرفتین؟
بعد اینا ضامناتون رو به صلابه نکشیدن؟ یعنی اونا هم یادشون رفته؟ خیلی جالبه ها.
غصه پولش رو هم نخور درست میشه.

راستش یادم نرفته بود..به یک نفر توضح دادم اینجا چطر شد همچین شد..

الهه سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 22:55 http://http:/www.zizoo21.blogfa.com

سلام
اخیییییی
خیلی ناراحت شدم
خب کسی نیست بهتون قرض بده
بابای خودت یا پدر شوهرت؟
یا دوست و اشنا؟
خب چطور شده اینهمه ازش بیخبر بودی؟
یعنی کلا یادت رفته بوده؟
خب خیلی زیاده
واقعا نمیدونم چی بگم
اگه کسی نتونست کمکتون کنه
یه وام 6میلیون تومنی وردارین
دیگه چاره چیه؟

یا یه مدت وام خودرو میدادن
که اگه الانم بدن خوبه
وام خودرو وردارین بعد یه خودرو بخرین بعد بفروشین
ولی اینا همش زمان میبره و من که راه حلی به ذهنم نمیرسه
نگران نباش حل میشه انشاا...

مسلمه که کلا یادم نرفته بود...
ما دو تا وام داشتیم اونجا توی اون بانک و من همش فکر میکردم دو تایی رو یک در میون پرداخت کردیم نگو این همه مدت همه اقساط میرفته برای یکی و طفلی وام دیگه بی نصیب مونده ..

ممنونم از محبتت

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 20:50

20
20
20
20
20
20
20
میگم که یاد خوشی هات بیفتی
عنوانت هم خوبه

ماسا

یارو سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 20:27

اووووووووووووووووووول شدم

یاس سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 17:02

سلام . از وام و بانک نگو صمیم جان که دلمون خونه .

صمیم جان آخه بیکار بودی دم عیدی خواستی تصفیه حساب کنی؟! بعد هم عزیزم بییییییییت قسط؟! یعنی من درست خوندم؟! فکر کنم عنوان جدید وبلاگت بیشتر مناسب حالت باشه! ( دور از جون).
حالا چرا متن رو دوبار کپی کردی عزیز من؟!!

masi سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 16:07 http://www.ribbonlearn.blogfa.com/

الهییییییی.....یعنی آدم حیرون میمونه تو کار خلقت خودش.اینجاست که میگن...به دهانی که بی موقع باز میشه!!!(متنت روتوی یه پست ،دوبارنوشتی،قسمت دوم رو پاک کن)

الهام سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 13:49 http://hotelganjineh.blogfa.com

سلام عزیزم
در جوار امام رضا ( ع ) در هتل آپارتمانی شیک و آرام با امکاناتی چون کافی شاپ و سفره خانه سنتی و پارکینگ و لابی شیک و.... با قیمت بسیار ارزان ( هر نفر 13000 تومان صبحانه - ناهار - شام ) منتظر شما هستیم.

م.متین سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 13:44

منم وضعم مثل شماست. خوب البته مال شما تنها وام هست که از بانک گرفتین و من هم وام دارم باید ماهانه پرداخت کنم و هم قرض از مردم گرفتم که اکثراً هم بهشون قول دادم که تا سال نو حسابم رو تصفیه می کنم. دعا کن که قرض همه ادا بشه مخصوصا مال من.
مثل همیشه قشنگ و خوندنی نوشته بودی. مر30

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد