من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

ما زنده ایم شکر خدا!!!!!

گاو مش باقر  هنوز زنده است و یونا به شدت تمام داره میدوشتش  هر ثانیه!!!!!

بردیم بچمون رو دادیم آقای دکتر  مردش  کرد!!!!! گریه کرد و  پرچم افتخارش رو بریدن!!!! خونه مامانم هستم دو هفته ای  هست حدودا!! من که دل ندارم به اون صحنه فجیه نگاه کنم.

ماشالله به این کامی مامان اینا..انقدر پیشرفته است..اینقدر  سیستمش  عالیه فقط نمیدونم چرا دکمه پاورش  افتاده زیر کابینت  اشپزخونه اشون...

 راستی  اینم بگم که اومئیم خونه خودمون امروز  چون دیشب مهمون داشتم  ..تو مطب دکتر  مامان خانوم ر برده بودیم تا قوت قبل من باشه!! من که نشستم و پام رو روی پام انداختم و ریلکس گفتم دکتر  شروع کن ..این بچه حالا حالاها گریه میکنه ...و  مامانم هم رفت جلو و  سعزی کرد مثل آرتیست ها روی  صحنه جراحی  خک شه و به دکتر  کمک کنه که وسطاش  دکتر داد زد خانومممممممممم برو عقب!! چرا دست و پای بچه رو گرفتی ..مرد این بچه که!!! فک کن!! مامان فک کرده مثل اون موقع هاست که بچه ها رو زنده زنده و بدون بی حسی  ختنه میکنن..بعد هم وقتی خون ها رو دید و گریه های سوزناک یونارو شنید رفت پشت پاراوان و های های گریه کرد!!!! منم از  خنده مرده بودم ..تازه خنده داریش هم این بود که اون وسط  دکتره گفت بیا عزیزم یکم شیرش بده بچه آروم شه..من هم روی  دکتر و دهن نی نی  خم شدم و هر کار کردم می می به دهنش نرسید آخه مگه چقدر قدرت کش سانی داره ای می می بیچاره!! دکتره هم خنده اش گرفت و گفت نمیخواد..شما لطفا فقط برو بشین و حرف هم نزن اینقدر!!!آخه من و علی داشتیم برا هم خاطره تعریف میکردیم تا ز شدت غصه ه امون کمشه!!!!!!!!!!!!!!!!!

نمیدونم ..ولی دارم به محبت مادرانه خودم خیلی شک میکنم این روزها!!!!! فک کنم بقیه مامان ها اینجور وقت ا خودشون رو جرررر میدن از بس گریه میکنن پا به پای نی نی ولی من ککم هم نگزید..چون میدونسم این گریه برای سلامتیشه و کاری از دست من بر نمیاد..این منطق ماادرانه ام منو میکشه آخر.

فعلا مواظب  خودتون باشین و ضمنا امشب  تولد یک ماهگی  نی نی  هست ...ممنون از محبت همه دوستای گلم.

نظرات 63 + ارسال نظر
حکیم دوشنبه 12 مرداد 1388 ساعت 13:00

کمکم کنید من اونو میخوام یکی بگه چیکار کنم مامانم راضی به ازدواجم با محمدم بشه.اگه کسی راه حلی داره نظرشو به ای دیم بفرسه nazaninsenatorدارم دیونه میشم

سمیه چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 08:02

زنده باد صمیم نازنین.. آفرین... مطمئنم بچه خیلی باهوش و تپل میشه با این همت و روحیه ای که تو داری

مریم و ایمان چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 01:07 http://aghavakhanom.blogfa.com/

اول
سلام تولد یک ماهگی یونا مبارک خانومی

آیدا (کافه ی آیدا) سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 21:22 http://iovp.mihanblog.com

سلام ان شا الله که همیشه خانوادت و خودت سلامت و زنده باشین، خوشحالم ازینکه با وبلاگ قشنگت آشنا شدم راستش من علاقه مندم با شما تبادل لینک کنم البته اگر افتخار بدین.
حتما تشریف بیارید
با آرزوی موفقیت
آیدا

Oliera سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 17:51 http://olier.persianblog.ir/

ولی من روز ختنه ایلیا بغض داشتم. البته ما رو کلا توی اتاق راه ندادن و فقط صدای گریه ظریف ایلیای هفت روزه رو می شنیدیم.
یونا
ببوسش، یه جوری که جای قرمزیش 3 دقیقه و بیست و هفت ثانیه رو لپاش بمونه.
......................بابایی

shila سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 16:15

salam..
inshala kochooloot hamishe salamat bashe..
samim joon to az leng deraz khabari darii??
midooni chera weblogesh baz nemishe dige??

متاسفانه از ش خبر ندارم .نگران شدم خیلی...

سمیه-روزها سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 15:13 http://roozhayeabiyeman.persianblog.ir/

بازم خدا رو شکر که تو و یونای عزیز و همسرت خوبید!حداقل انقدر مرام داری که با وجود پسر گلت میای و حال و احوالتون رو میگی!مرسی!میگم تو مطمئنی که عاطفه ی مادری تو وجود هست!شایدم هنوز بیدار نشده!نه!

lisha سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 12:20

کسی از لنگ درتز خبر نداره ؟
نمی تونم بلاگش رو باز کنم؟
آخرین بار که نوشته بود میخواست بره نماز جمعه.نکنه بلاییی سرش اومده

نیاز سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 11:31 http://niazt.blogfa.com

وااااای مبارکه. شیرینیشو کی میدی؟؟؟ شما طبیعی طبیعی هستی. خیلیم حس مادریت قویه. فقط هنوز عادت نکردی که نشونش بدی. میشه زود به زود سر بزنی؟
تولد یونای خوشگلم مبارک. ببوسش

مینا سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 10:15

سلام عزیزم. لنگ دراز زده وبلاگشو حذف کرده ؟ چرا آخه؟ یونا رو ببوس

شبنم سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 08:16

مرد شدنش مبارکه

نگاه مبهم سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 07:41

سلام عزیزم!

باورنکردنیه که تو چه موقعیت هایی تو می تونی منطقی فک کنی!!!!

محشر بانو مراقب خودت باش.

مرد شدن یونای عزیز رو هم خودم شخصا بهش تبریک می گم، می یاریش اینجا تا مرد کوچک اینو خودش بخونه.

بوس.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 02:05

خوبه این منطق مادرانه هم یه جورشه دیگه به جای محبت مادرانه...

Mr.President سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 00:43

سلام وبلاگ لنگدراز نمیدونین چی شده ؟؟؟ میگه دیگه این ادرس موجود نمیباشد .شما خبری ازش ندارین ؟؟؟؟

به آئین دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 21:45 http://najin2.blogfa.com

سلام سلام
مبارکه ...خوبه که اینقدر خونسردی دعا کن خدا یک هزارم صبر و خونسردیه تو رو به من بده

پرنده خانوم دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 20:16 http://purelove.blogsky.com/

سلام صمیم خانوم گل
اینقدر ذوق کردم دیدم آپیدی
یک ماهگی یونا هم مبارک باشه
ببوسش از طرفم
صمیم خانوم! لطفا توی هر پست از اون عکسای خوشمل اون گل پسرت هم برامون بذار لطفا:*

شیما دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 19:35 http://shima666.persianblog.ir

راستی مسلمون شدنت پسرت هم مبارک. رسما از دیشب بچه مسلمون شد دیگه!!

شیما دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 19:34 http://shima666.persianblog.ir

سلام صمیم عزیز. یک مدتی بود که بهت وقت نکرده بودم سر بزنم تا پریروز. وقتی دیدم بسالمتی بچت بدنیا اومده خیلی خوشحال شدم. مبارکت باشه عزیزم مامان شدنت.
ایشالا صد سال زنده و سالم باشه . یونا عزیز ببوس.
شیما

هلیا دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 18:48

چقدر من از دست تو با این حرفات میخندم
راستی از راهنماییت واسه دانشگاه ممنونم.
تولد یه ماهگی پسرت هم مبارک باشه.
---------------------------
راستی یادته یه بار ازت درباره ی با پنبه سر بریدن مادر شوهر و خواهر شوهر پرسیدم٬بعدم گفتم با ازدواج منو برادرشون(مادر شوهر ندارم خدا رحمتش کنه) مخالفن ٬اوضاع یکم آرومه و تولد حضرت علی عقد کردیم روز قشنگی بود.
فعلا بابای.

مبارک باشه عزیزم.خوشبخت بشی الهی.

میلاد دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 18:30 http://justhere.blogfa.com

با سلام
به وبلاگ من هم یه سری بزنین

سمیرا دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 18:17

سلام صمیم جان برای تو و یونا علی آقا آرزوی سلامتی میکنم
تولد یک ماهگی نی نی هم مبارک

آیلار دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 16:38

آخی " گاو مش" قربون چقدر به این جمله خندیدم.
عکسهای جدید یونا جون رو بزار.

سمیه دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 14:49 http://hosniye.blogfa.com

داداش مردونگیت مبارک!!

استر دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 11:27 http://tavalode2bre.blogsky.com

سلام دوست عزیز به روزم خوشحال میشم بهم سر بزنی.

سلام صمیم خانم گل
قدم نورسیده مبارک .ایشالا زیرسایه امام زمان(عج)وشما پدر ومادر مهربون به سلامتی بزرگ بشه . صمیم خانم من مدتیه بااجازتون وبلاگ خیلی خیلی قشنگتون رو میخونم .اینوبدون تعارف میگم که هنوز نوشته ای به زیبایی نوشته های شما ندیدم آخه اونقدر قشنگ وساده مینویسید که وقتی که من نوشته هاتون رومیخونم لبخند رو لبام میاد .ایشالا همیشه همینطور شاد بنویسید.
راستی صمیم خانم خیلی دلم میخواد عکسای سیسمونی نی نی گولوتون رو بزارید آخه تو یه پست نوشته بودید که چه چیزایی خریدیدماهم دلمون آب افتاد که ببینیمشون .اگه اشکالی نداره برامون میزاری؟ممنونم

سمیه دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 10:19

سلام

بیشتر قسمتهای وبلاگت رو مطالعه کردم.
خیلی خوب مینویسی بهت تبریک میگم.
انشالله نی نی نازت هم همیشه سالم باشه در منار تو و همسر مهربونت.

مرد شدن نی نی تون هم مبارک
فقط به دکترش میسپردی یه وقتی ریادی پرچم افتخارش رو نبرن! به ضرر خانوم آیندش میشه هاا!!

همیشه شاد باشی

بهناز میم دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 03:52 http://narin86.persianblog.ir

قسمت می میش بامزه بود خیلی .

چلمن خان دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 02:47 http://www.cholman.mihanblog.com/

سلام وبلاگ جالبی داری خیلی خوندم ولی نظر نذاشتم تا امروز که من هم بعد از سالها اومدم و پیوستم به وبلاگ نویسها قبلن تخصصی مینوشتم ولی الان دیگه میخوام روزمره بنویسم .قلمتون خیلی زیباست .
من تازه کارم خوشحال میشم از نقطه نظراتت استفاده کنم و ایرادهامو بهم بگی تا وبلاگ منم دست و پا بگیره .
از طرف من او یونا خان رو هم دستش رو ببوس .

سوده دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 01:32

دوست عزیزم...
قدم نو رسیده مبارک.

به قدری زیبا و با مزه مینویسی که تمام متنهات خوندم با لذت...دوست داشتم باز هم نوشته بودی تا بخونم.

موفق باشی....نی نی نازت از طرف من ببوس.

نگاهی نو دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 00:00

همین نگرشت است که باعث شده من یکی ازت خیلی خوشم بیاد

هانی یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 21:46

ای جانمممممممممممم ۱ماهگیش مبارکُ بوس بوس

صمیم :))))))

لیلی و مجنون یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 20:14 http://faghatma.persianblog.ir

صمیم حرف نداری...خونسردیت خیلی خوبه هم واسه خودت و هم واسه بچه ات. این منطق مادرانه ات رو می پسندم و دوست می دارم.
تولد یونا جون هم مبارک

divoneh یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 19:32 http://veto.blogfa.com

خبر...خبر...من آپم

نونوش یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 18:03 http://ms-september.blogfa.com/

مبارکه صمیم جون مردونگیش :دی
تو مادر عاقلی هستی و کار درستی میکنی که منطقی رفتار میکنی.
تو باید یه پسر رو بزرگ کنی و هر چقدر که این طور منطقی رفتار کنی اون اگاه تر و بهتر بار میاد گلم :)

سوری یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 17:46 http://nas-nasi1353.blogfa.com/

کار بسیار خوبی کردی .هیچ کاری از دستت بر نمی اومد ناله گریه تو هم به دردش نمی خورد .امیدوارم الان خوب باشه .

شیرین یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 17:44 http://shirin-banoo.blogfa.com

تولد یک ماهگیش مبارک.
بامزه می نویسی خیلی.

آس خشت یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 17:08 http://story-of-my-life.persianblog.ir

سلام صمیم جان. من یکی از خواننده های همیشگی و وبلاگت بودم و هستم ... یک ماهگی پسر کوچولوی قشنگ و گلت رو تبریک میگم ... انشالله سال ها زیر سایه ی پدر و مادرش زندگی کنه. چقدر زود یک ماه گذشت...

نیلوفر یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 16:40 http://everything2.blogsky.com

واااااااای
من که از الان آمادگی خودمو واسه ازدواج و نی نی دار شدن اعلام می کنم.
خوش به حالت صمیم جون

تارا یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 16:11

صمیم جون ، پسر منم آبان به دنیا میاد، فکر کنم موقع واکسن زدن و ختنه من خیلی غصه بخورم..خوش بحالت..دلم می خواست روحیه تورو داشتم..یونا رو ببوس هزار تا

اِلی یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 15:48 http://eliblog.blogfa.com/

یعنی واقعا یه ذره، یه نقطه، حتی اینقد هم اون ته ته های دلت نسوخت واسه جیگملت!!
مامانه سنگدل.. بی رحم.. سنگدل... بی رحم..(دوبار گفتم که تاکیدش زیادش باشه ها!!)
....
جدای از شوخی، کار درست رو تو کردی. هیچم از محبت مادرانه ات کم نشده.. اینطوری بهتره.. حالا ببین چه مردی تحویل جامعه می دی.. ایشالا توسط 120 سالگی اش

شراره مامان بردیا یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 15:46

یه عالمه ماچ و تبریک و آرزوهای خوشگل

هستی شمال یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 15:42 http://www.red888.blogfa.com

سلام عزیزم خیلی خوشحالم اومدی
این منطق مادرانت منو کشته خوبه همه مادرا عین تو باشن واقعا تحسینت میکنم عزیزم

تنها هستی یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 15:16 http://kaktoseman.tebyan.net/

سلام؛
من که وقتی مطالبتو خوندم عین دیوونه ها فقط میخندیدم فک کنم ارباب رجوع فک کرده قاطی دارم....و
بی خیال خودت خوفی ؟؟؟خدا رو شکر....
تورو خدا اینطوری درباره اون فرشته کوچولو ننویس آخه نی نی ها خیلی بامزه هستن ......
اگه بدونی من ازشون میترسم و اینطوری مینویسم ....
شاد و سلامت باشی فعلاً بای.............

شکلات تلخ یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 14:21 http://shocolatetalkh.blogfa.com

مبارکشون باشه صمیم جون
حالا که به سلامتی مرد شن ایشون نمیخوای یه عروسم واسش انتخاب کنی؟آیکن چشمک و...

سارا یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 14:12

سلام مامان صمیم خانم!
خوبید ؟؟؟؟

امیدوارم تا همیشه‌ی همیشه شاد و شاد و سلامت و سلامت باشید، حالا همکارهای عزیز به عقل نداشته‌ی ما هم شک کردن نوپرابلم! :D
ای جان به اون مرد شدنش و ای جان به این یک ماهگی‌اشششششششششششششش
ماچ آب‌دار از کف پاش!

محسن یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 14:10

سلام

خدا وکیلی خیلییییییی باحالی و خیلی هم باحال تر مینویسی

آدم میمره از خنده!

خدا هر۳تا تون رو برا هم حفظ کنه...

فریده یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 14:05 http://faride.sepehrblog.ir/

تولدت گل پسرتون مبارک انشالله جشن فارغ التحصیلیش

اناربانو یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 14:00

نی نی خوشگل یک ماهگیت مبارک پرنس خوشگل:*:*:*:*:*:*

بهناز یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 13:39

مرد شدن یونای عزیزمبارک

پریزاد یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 12:23 http://zehneziba16.blogfa.com

خدارو شکر که خوبی.عکس جدید نمی ذاری مامان خانمی؟

صبا و پرهام یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 12:23 http://anymoanyma.blogsky.com

آخی الهی

من دلم آتیش گرفت

آخه نی نی ما هم پسره

[ بدون نام ] یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 12:22

مبارکه هم تولد۱ماهگیش هم مرد شدنش
بوس

دریا یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 11:57

تبریک میگم تولد یونا کوچولو رو ببخشید دیر شد .عکس از نی نی نمیذاری قبلیو که زود بریاشتی

راما یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 11:57 http://missymemol.blogfa.com

اگه همیشه منطقت اینطوری باشه که عالیه صمیم جون
ولی آخی مامانت
آخی نی نی
تولد یکماهی یوناجون هم مبارک

سارا یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 11:34

آخه صمیم جون چرا اینقدر با نمک می نویسی. دستت درد نکنه هر وقت میام اینجا یه نیروی مثبت می گیرم.
خوش به حالت که اینقدر خوشبختی . یادت باشه حتماْ واسه خودتو نی نی اسژند دود کنی.

X یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 10:51 http://stillness.blogfa.com

الهییییییییییییییییییییی...من از بچگی توی کف این قضیه موندم که پسرا چه جوری دردشو تحمل میکنن!

سبرینا یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 10:44

از دست تو صمیم خانم. این کارو تو همون بیمارستان بعد از زایمان انجام میدادی که نه خودت شاهد گریه بچه باشی هم اون بچه تا حالا راحت شده بود. بمیرم برای ضجه های پسرت. من که اصلا تحمل گریه اینجوری رو ندارم. تولد یکماهگیش مبارک .

رویا یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 10:37 http://royayi.blogsky.com

واقعا قشنگ نوشتین...
ایشالله همیشه سالم و شاد کنار هم بمونین...

آتیش پاره یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 09:52 http://miss-atishpare.blogsky.com

آخی پس واسش کلاه برداریه اسلامی کردن!! :دی
امیدوارم ۱۱۱۱ ماهه بشه! *:

فریده یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 09:49

سلام
منم وقتی ژرچم افتخار یاشارم رو درستش می کردم همین حس رو داشتم که همه داشتن بهم می گفتن تو مادرشی یا خواهرت.
چون خواهرم اینقدر اشک ریخته بود که خودمم شک کردم به اینکه من مادرشم یا مرجان خواهرم...
خوش باشی

مهسا مامان کورش یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 09:43 http://myfootstep.ir

خدا تورو نکشه رفتی اونجا هره کره راه انداختی (:
تولدش مبارک (موچ)

خانمه یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 09:37

خدا زنده نگهش داره . این منطق خیلی به دردش میخوره . نا سلامتی داری پسر بزرگ میکنی .

north یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 09:19

گاو مش باقر.... وای خدا چقدر خندیدم
سلاااااااااااام خوبی؟ کلی نوشتم نرسید. کار خوبی می کنی تو اینجور مواقع گریه نمی کنی . الکی هم اعصاب خودت خورد می شه هم دیگرون . راستی تا می تونی بهش شیر بده می گن ما ما نایی که شیر می دن زودتر بر می گردن به وزن سابقشون. مماخ نی نی ببوس.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد