من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

نی نی و من

شب تولد صبا بود.همین چند روز پیش.عصرش داشتم کادوهامون رو میپیچیدم و برای مامان و سهیل اینا هم پاکت مخصوص هدیه (پول ) درست میکردم.تصور کن روی زمین نشستم و پاهام رو دو طرفم دراز کردم و دارم چسب میزنم...یک لحظه تموم بدنم انگار پرتاب شد ....ته دلم ریخت پایین و فقط تونستم  با صدای ضعیفی بگم...وایییی خدا!!!......حتی اولش نفهمیدم چطور شد که ایطور شد!!!!!دستم رو گذشتم روی شکمم و شمام رو بستم..بلاخره حست کردم....بلاخره اولین تکون کاملا محسوست رو احساس کردم..چقدر بامزه بود...چقدر اول ترسیدم و بعد خنده ام گرفت...چقدر وروجک شدی اون شب...با صبا گفتم این پدر سوخته داره اون تو برات قر میریزه...فقط داشته باش چقدر  ننه فروش خاله پرسته!!!! 

و حس شیرینش از روز 18 بهمن با من همراه شد...این روزا ارتباط من و عسلی بابا خیلی جالب شده..وقتی تنهام یا قبل از خواب دراز کشیدم دستم رو میذارم روی شکمم و میگم نی نی مامان! کجایی لپ گلی؟ میای با هم قایم موشک بازی کنیم؟ یهو یه طرف شکمم میره بالا و تا دست میذارم روش غیب میشه و شکمم دوباره صاف میشه....خنده ام میگیره و میگم خب جر نزن!! من هنوز حاضر نبودم..اگه مردی دوباره بیا!!! و میوه شیرینم از یه طرف دیگه یهو میزنه بالا و تا میخوام دستم رو بذارم روش باز غیب میشه.....تا حسش نکنی باور نمیکنی....تا حسش نکردم باور نکردم....و بعد لب هام رو آویزون میکنم و با لحن نی نی ها میگم نمیخوام..تو کلک میزنی...من حواسم  پرت میشه یهو!!! اصلا بیا یه بازی دیگه ....و پسرک کوچولو انگار میفهمه...دوباره یه طرف شکمم سفت میشه و به من فرصت میده نوازشش کنم....دستم رو  روی پوستم به ارومی میکشم و براش از باباییش میگم که چقدر دوسش دارم و چقدر این روزها پشت و پناه منه....و وقتی به آرومی اشک هام رو از روی گونه هام پاک میکنم چند تا تکون  محسوس زیر دستم حس میکنم...انگار یکی داره میگه نداشتیم ها......بسه.....  

این بازی رو خیلی دوست دارم..و علی هنوز نیمدونه...و فقط تعجب میکنه من چطور راضی شدم جدیدا بدون او ن برم توی تخت  و تا یکساعت بعدش بیدار منتظرش بمونم!!!!...تا کامی رو ول کن هو بیاد بخوابه...تازه وقتی میاد کلی میگه شرمنده ام تنها موندی!! ..نمیدونه با این وروجک بلا مگه آدم میتونه جلوی خنده اش رو بگیره و بگه با نی نی خودم!!!! داشتم بازی میکردم..چکار داری تو؟  

******** ******

پ.ن. 

راستی یه خبر خوب... دو تا از مجموعه  عکس های علی برگزیده شد توی جشنواره  عکس با موضوع تحریفات عاشورا.....خیلی خوشحال شدم..اولین جایزه ای بود که میرد..به عبارتی اولین باری بود که توی جشنواره ای شرکت میکرد..خیلی از همدوره هایشون که هنوز همشون هنر جو هستن حتی جرات نکردن عکس ارسال کنن..ماشالله این بچه ما هم ته اعتماد به نفس...فداش شم خیلی برای عکس هاش زحمت کشید..شب ساعت 3 میرفت بیرون تابه مراسم مخفیانه برسه...جایزه اش هم سیصد تومن نقدیه که انشالله هر وقت دادن نصفش سهم فاطی( نی نی ) و نصفش هم سهم ننه فاطیه!!!!به جبران شب هایی که بدون حضور  اقای عکاسباشی خودش رو به زور خوابونده!!!!!

نظرات 52 + ارسال نظر
شهرزاد یکشنبه 27 بهمن 1387 ساعت 12:17

نسیم مامان بردیا شنبه 26 بهمن 1387 ساعت 12:55 http://bardiajeegar.blogfa.com

بر منکرش لعنت!!!!!!!!!!!!!!!!بشمار........

چی چی رو؟

سلام عزیز دلممممممممممم !

چطوری ؟؟‌:*

قربون اون نی نی درون بشممممممم :*‌!
وای صمیم ... نمیدونم چرا هنوز از حاملگی تو یه حس خاص و خیلی خوبی دارم :))‌!

زن داداشم میگه : اگه منم حامله بشم تو این قد ذوق نمیکنی :))‌!‌

راستی..... بابت موفقیت علی هم کلی تبریککککککککککک

:***********

راستی دوم‌!‌:دی
وبلاگ قبلیم واسه خیلی ها پیلتر شده بود !
الان دیگه اینجام

بوسسسسسسسس


راستی سوم !
از گیلاسی خبر نداری؟؟؟؟
نگرانشم !

نمیدونم چرا صفحه اش باز نمیشه....این روزا که کنکور داشت...ولی حتما تموم شده تا الان...
ممنو بابت محبتت.

مهسا شنبه 26 بهمن 1387 ساعت 10:23

تجربه اولین اعلام وجود نی نی جایزه گرفتن بابای نی نی و روز عشاق به مامان بابا نی نی مبارکه
التماس دعا

سمانه شنبه 26 بهمن 1387 ساعت 08:24 http://nafasema.persianblog.ir

برات خوشحالم به خاطر این حس قشنگ. مبارکت باشه .مواظب گل پسرت باش

... شنبه 26 بهمن 1387 ساعت 00:46 http://specially.blogfa.com

فهمیدم چند سالتونه...
خیلی حس خوبی بهم دست داد وقتی وبلاگتونو خوندم
کمی از دل مردگی در اومدم!!
همیشه شاد باشید...

... شنبه 26 بهمن 1387 ساعت 00:43 http://specially.blogfa.com

واااااااای خیلی باحال می نویسین!!!
حال کردم:دی
می شه بپرسم چند سالتونه؟؟؟

۳۰
ممنونم.

ریحانه جمعه 25 بهمن 1387 ساعت 23:05

خیلی قشنگ توصیف کردی
برنده شدن علی هم مبارک باشه
مواظب خودت باش

بهناز جمعه 25 بهمن 1387 ساعت 19:13 http://narin86.persianblog.ir


منم دلم می خواهد نی نی داشته باشم ......

ستاره ی 1آقایی جمعه 25 بهمن 1387 ساعت 12:32

صمیم جانم سلام
الان دارم میرم کنکور ارشد:-s برام دعا کن خانمی:-*

انشالله خوب داده باشی.

یارا پنج‌شنبه 24 بهمن 1387 ساعت 23:47

می گم ما یه پست همش عقب موندیم یهو این جنسیت نی نی گومبولی شما عوض شد:))؟ فاطی؟؟؟ بابا پسر پسر قند عسل بود که!!

از نظر سر گردنه نشستن و حلق علی رو فشار دادن منظورم بود...آخه تو خونه ما فاطی قبلا خود من بودم..الان تفویض اختیار کردم!!!!!

شیما پنج‌شنبه 24 بهمن 1387 ساعت 22:14 http://shima666.persianblog.ir

سلام.وای چه حس جالبی
بابت جایزه هم تبریک. حالا داور از دوستهای علی آقا که نبودن؟!

نه نبودن.

عروس پنج‌شنبه 24 بهمن 1387 ساعت 11:10 http://www.doostetnadaram.blogsky.com

خانومی سلام . نازی تکون خورد ؟ خانومی تو از گیلاس خبر نداری ؟ وبش باز نمیشه واسه من

برا منم باز نمیشه ...میدونم که این روزا کنکور فوق داره..موفق باشه الهی.

هلیا(نور ودرخشندگی) پنج‌شنبه 24 بهمن 1387 ساعت 10:31 http://bargriz.blogsky.com

بد...بد...بد..بد

وقتی نینیت اومد و یاد گرفت بیاد نت بهش میگم مامانش پیش من نیوند. ما که این همه تفاهم داشتیم آخههههه.

راستی غیر مامانت کلا مشهدیا چه طور آدمایی هستن؟؟؟؟
داری بینشون زندگی می کنی میدونی؟؟؟

سبزواریا چی؟ اونا چطورن؟؟

بد...بد..بد..خودتی...زبون درازی هم میکنم تازه برات..یییییییییییییی(بوووووس)
عزیزم ما همیشه تفاهم داریم.خیالت جمع.به بزرگی خودت ببخش.
هر شهری خوب و بد داره...وجهه عمومی بعضی شهرها بهتر از بقیه است و بعضی شهر ها هم ناجوانمردانه به چیزهایی معروفن..غافلا از خوبی هاشون..کلا باید خودت در مورد یه شهر نظر بدی.....بد نیستن مشهدی ها....از سبزواری ها شناختی ندارم چون کسی رو اونجا نداریم.
قربونت.

سارا چهارشنبه 23 بهمن 1387 ساعت 16:43

سلام بهارم
خوبی گلکم . نینی جونم چطوره ؟ دلم واسه جفتتون تنگ شده . بهش بگو خالش قربون اون بازی کردنش ؟
به علی آقا هم تبریک بگو .
دوست دارم
مراقب خودت باش
سارا

داره ذوق میکنه خاله مشهدیش!! داره میاد..
منتظرتم خاتون.

فضیله چهارشنبه 23 بهمن 1387 ساعت 16:05

تو این مدت دقیق تو آینه به خودت نگاه کردی؟
حالا که داری مامان میشی با قبلت فرق کردی؟

ظاها غیر از یه شیکم کمی قلمبه نه!!!

ممول چهارشنبه 23 بهمن 1387 ساعت 15:39 http://memolejigholo.persianblog.ir

وای صمیم جون انقدر حست قشنگ بود که دلم هوس کرد یوهویی

ستاره ی 1آقایی چهارشنبه 23 بهمن 1387 ساعت 14:29

واییییییییییییییییییی
الهیییییییییییییی صمیم جانم،فکرشو کن هر 20تایی هم به مامانشون برن اینقده بانمک بشن،چه شوووووووووود،جاااااااااااااااااااانم!;))

الهه چهارشنبه 23 بهمن 1387 ساعت 13:37 http://www.sukut.blogsy.com

مرسی خیلی اسم قشنگی برای وبت گذاشتی توی این جمع عاشقانه حضور یه فاطی واقعا کم بوده تبریکات منو پذیرا باشید من هم یک متاهل عاشقم .ولنتاینتون هم مبارک عاشقای واقعی
منم به تازگی وب زدم به من سر بزنی خوشحال می شم .
راستی مادر آینده با تبادل لینک موافقی؟

یاردبستانی چهارشنبه 23 بهمن 1387 ساعت 11:38

باور کن اون قدر حست رو قشنگ بیان می کنی که ادم می مونه چی بنویسه . از خوشحالی شما من هم خوشحالم اصلا میدونی چیه ؟ هر وقت حس کردم که دوستان یا کسانی که به نوعی میشناسمشون از ته خوشحالن من هم از ته دلم خوشحال میشم .
روزهای خوب و پربرکت و شادی برات ارزو میکنم
به نی نی گلت هم سلام برسون

نسیم مامان بردیا چهارشنبه 23 بهمن 1387 ساعت 01:50 http://bardiajeegar.blogfa.com

تکون خوردن یو.. مبارک باشه! خیلی حس خوبیه.میفهمم.
یعنی بابای فاطی هیچچچچچچچچچ سهمی از جایزه نمیبره؟؟؟

داشتن فاطی و ننه فاطی براش بهترین جایزه های زندگیه خواهر!!! چی چی میگوی؟!!

محبوبه سه‌شنبه 22 بهمن 1387 ساعت 23:15

آخی نازی.. ÷س شیطونی رو شروع کرده! ;) حسابی مواظب هر دوتون باش... راستی تولدش تقریبا کی میشه؟
ایول! جایزه هم مبارک :)

گیسو سه‌شنبه 22 بهمن 1387 ساعت 22:26

سلام.خیلی قشنگ توصیف کردی مثل همیشه.
موفق و شاد وپیروز باشی.
دعا کن تمام اونایی که آرزوی چنین لحظه های نابی رو دارن به خواسته شون برسن.مواظب خودتون باشید.

انشالله.
ممنونم عزیزم.

اهورا از هند سه‌شنبه 22 بهمن 1387 ساعت 20:34 http://ahouraindia.persianblog.ir/

مبارکه .
حس زیباییه .
همیشه خوش و سلامت باشی.
مواظب خودت باش

ز یبای زندگی سه‌شنبه 22 بهمن 1387 ساعت 18:33

مبارک باشه مامان خانومی...افتخارش هم مال فاطی و ننه فاطیه دیگه.
با نی نی و بابای نی نی روز عشق خوبی داشته باشین.

ستاره ی 1آقایی سه‌شنبه 22 بهمن 1387 ساعت 18:12

ایییییییییییییییییییییییییییییی جاااااااااااااااااااااااااانم
تبریک صمیم جانم،هم برای نی نی گوگولی:-*
هم برای علی آقا،انشاالله موفقیت های بزرگترشون رو 3تایی،4تایی،5تایی ...!;) جشن بگیرید:)

میگم بیست تایی چطوره/ راضی میشی؟!!!
بلاچه!!

ناهیده سه‌شنبه 22 بهمن 1387 ساعت 15:57 http://talaasal.blogfa.com

ای جان نی نی خوشگل گل پسر اخرش دله مامانشو برد خوش به حالت صمیم جون من عاشقه بچم میدونم حتما حسه فوق العاده ای هست تبریک میگم.هم تکون خوردن وروجک هم موفقیته علی اقارو.مواظب نینی خوشگله خاله باش .بوس بوس

ساتین سه‌شنبه 22 بهمن 1387 ساعت 14:51

الهی
منتظر باش بزودی مرتب برات از اون تو اطوار میاد
واقعا حس قشنگیه و آرزو دارم این لذتو همه بچشند
شاد باشی مامان عزیز و مهربون و شیطون
شاد باش و به بچه ات هم شاد بودن رو یاد بده

مهسا مامان ملودی سه‌شنبه 22 بهمن 1387 ساعت 13:36

شیرینترین لحظه ها رو داری میگذرونی از ثانیه به ثانیش لذت ببر بزرگتر که شد تبدیل میشه به لگد های محکم که غذا نمیتونی بخوری.افرین به علی آقا که برنده شده زحمتشو اون کشید پولشو تو خرج کن.مطمئنم میری واسه پسر خان خرید میکنی مبارکتون باشه

خاتون سه‌شنبه 22 بهمن 1387 ساعت 10:23 http://xatoun.blogfa.com

خوش بگذره بهت صتن جان
چه با نی نی چه با پدر نی نی :)

سمیه سه‌شنبه 22 بهمن 1387 ساعت 01:42 http://http://roozhayeabiyeman.blogfa.com/

سلام.این قشنگترین حس دنیاس.قدرشو بدون خواهر.

فاطمه دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 22:57 http://www.maghzekhali.blogfa.com

انشای زمستانی نوشته شد..منتظرم...

فرزانه دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 21:59 http://www.f-18.blogsky.com

وای صمییییییییم. چقدر قشنگ این حسارو توصیف می کنی.

آنیتا دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 21:02

قربون فاطی و ننش شم من.
خیلی دوست دارم.

ملودی دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 17:38 http://yavashakiham.blogfa.com

الهیییییییییییییییی عزییییییییییییییییزم بالاخره ابراز وجود کرد این نی نی ما.

ب دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 17:25

من عضو جدیدم تازه باهات اشنا شدم
اما تغریبا همه مطالب و خوندم از اشناییتون تا الان
ایشاالله نی نی گوگولی تون به سلماتی چشم به این دنیای عجیج مجیج باز کنه
خوش باشی
به نی نی سلام برسون هرچند خودم بهش سلم می کنم حتما اونجاست

الهه دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 16:29 http://eli1985.blogfa.com

من که حسش نکردم تا حالا ولی این طور که می گی باید حس فوق العاده ای باشه. اولین تجربه تکون نی نی رو تبریک می گم. کم کم داره چراغ مادریت پر نور می شه خانمی . خوش بخت باشی و شاد.

پیتی دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 16:06 http://piti.blogsky.com

قربونت برم که کم کم داری سر براه می شی و بهت میاد که مامان باشی! بوس!

Asal دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 15:48 http://http://aksbelog.blogspot.com

ای جان قربوون اون نی نی شیطون بلا
:-*:-*

علی دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 14:23

سلام دوست من
مزاحم شدم بپرسم براتون امکان داره که نظرتون رو در مورد متن های وبلاگ ذیل بدونم؟
پیشاپیش ممنون از زمانت
www.seeyourinside.blogsky.com

فاطمه دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 13:55 http://www.maghzekhali.blogfa.com

اخی..یاد حاملگی خودم افتادم که اولین بار ساعت ۲ نصف شب تکون خورد و چه احساس قشنگی بود...منتظر لگدهای بزرگش باش...

مهیاس دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 12:35

سلام مامان گلی
۱- تبریک میگم نینی گوگولیت یه پسر ماهه
۲-هنوز کامنت جدیئتو نخوندم
۳-مواظب خودتو نینی باش
۴-میبوسمت عزیزم
بای

سمیه دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 12:11 http://www.hosniye.blogfa.com

چه حس زیبایی...چقدر منحصر بفرده این حس. متاسفانه من نمی تونم بفهمم ولی ایشالله من هم بازیکن شوتبالم رو معرفی می کنم!!
راستی موضوع تحریف عاشوار چیه؟

صبا و پرهام دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 12:05 http://anymoanyma.blogsky.com

سلام


بالاخره درست شد



مرسی از راهنماییت مامانی


ایشالله همیشه شاد باشی


.

سمیه دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 11:50 http://lahazateasheghaneh.blogfa.com

سلام
نازیییییییییییییییی
ان شاالله دست و پات به سلامتی باز شه ننه ان شاالله نامدار باشه این کوچمولو
خیلی مواظب خودت باش آخه بار شیشه داری مادر

من آزادم دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 11:45 http://www.man-azadam.blogfa.com/

وای مامان صمیم...حس خیلی خوب و عجیبیه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سبرینا دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 11:39

سلام مامان صمیم. خوشحالم که بالاخره نی نی رو حس کردی . میدونم خیلی شیرینه . حالا می بینی احساست نسبت به نی نی باتوجه به اوایل حاملگیت چقدر فرق کرده . بعد ازاین بیشتر حسش میکنی . وقتی که غذا می خوری به پهلو بخواب. وقتی یه چیز شیرین میخوری . اگه یه وقتایی بد بشینی چنان لگد میزنه که یعنی من خسته شدم درست بشین. باور کن عالمی داره . امیدوارم ازاین به بعد بیشتر این حسه شیرینت را تجربه کنی . بابت برنده شدن علی آقا تبریک . امیدوارم به یمن برکت قدم نی نی روزهای خوب وقشنگتر ی رو درپیش داشته باشید. میبوسمت.

علی کرمی دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 11:30 http://dardedoran.blogsky.com

مونس دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 11:19

الهیییییییییییییییی عزییییییییییییییییزم بالاخره ابراز وجود کرد این نی نی ما بوووووووووووووووووس.
نه٬ به خاطر اینکه تو تولد خالش پز بدی تکون خورد نه به خاطر صبا:)
آخه صمیم٬ با هم بازی میکنین؟ خیلی حس خوبیه نه؟ الان قشنگ حس مامان بودن داری؟
حالا نرین با هم تفنگ بازی٬ گرگکم به هوایی چیزی بازی کنیناااااا ...تو هم شیطوننننن یه دفعه میری بالای مکبل بیا درستش کن:)))
آخ جوووووووون جایزتون هم مبارک باشه. میشه این عکسا رو بذاری ما هم ببینیم یا محدودیت امنیتی پیش میاره؟

نلی دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 11:15 http://www.mehrsis.blogfa.com

میگم صمیم جون ، این نی نی تو ضربه میزنه یا لول می خوره ، خیلی دوست دارم بدونم ، آخه مال من همش انگار داره با توپ می زنه به دیوار ...

فعلا بیشتر حالت وول خوردن داره.

مونس دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 10:53

اوووووووووووووووووول

عسل دوشنبه 21 بهمن 1387 ساعت 10:50

به نظر من که جایزه رو کاملااااااااا منصفانه تقسیم کردی. نوش جونت باشه.
برنده شدن همسری و اولین تکونهای نی نی هم مبارک باشه.
میگم چرا میای و بی صدا میری؟ یه سوک سوک بکن بدونم اومدی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد