من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

آمد.....

و امروز.....پانزدهم مرداد .......

عشق رنگین کمانی میشود در زندگی من.....رنگین کمانی هزار رنگ....

سالگردت مبارک ای عشق........قدم بگذار بر چشمان منتظرم........

که منشور هزار رنگ احساسم ارزانی تو باد .....

.

.

.

فقط دو روز دیگه........

  15 مرداد ،چهارمین سال زندگی  زیر یک سقف امن و آروم من و توست.....چهارمین سالی که من  و تو  توش  خیلی بیشتر از چهار سال  بزرگ شدیم و رشد کردیم... دغدغه های کوچک و حقیرمون بزرگ و بزرگ تر شد و آرامشی که از بودن با هم داشتیم پر رنگ تر از سال های قبلش  ... میدونی الان که به این سال های هر چند کوتاه ولی  پر ارزش  زندگیون نگاه میکنم  و میبینم که ما حتی چهار بار که دروغه ولی ده بار  هم با هم دعوا نکردیم دلم لبریز میشه از خوشی ...از حس اعتماد...از حس تشکر از خدا و بعد از تو ....از تویی که هر چند آروم بودن و  کم حرفیت اوایل برام  عجیب بود ولی  بعد ها فهمیدم پنجره چشم های مهربونت دنیا دنیا حرف دارن برام و من در خاموشی و سکوت فقط  نگاهشون میکردم و با چشم هام جوابشون رو میدادم....

میدونی علی! تو به من یاد دادی که دنبال یه تکیه گاه نباشم ...تو بهم تکیه گاه بودن رو یاد دادی... و من یاد گرفتم  زنها گاهی  لازمه که مردشون رو از دیدی دیگه  که تا حالا نداشتن نگاه کنم...تو بهم یاد دادی میتونم روی خودم بیشتر از قبل حساب کنم چون  کسی مثل تو وقتی روی آدم حساب میکنه معلومه که طرف خیلی ارزشش رو داشته.....من هم چیزای کوچولویی بهت یاد دادم ......و تو یاد گرفتی که ناراحتیت بیشتر از پنج دقیقه حق نداره جای منو توی دلت تنگ کنه و حضور من توی قلبت همه ناراحتی ها رو با لگد مینداخت بیرون و تو به این  بزن بهادری من حتی توی قلب خودت هم میخندیدی و کیف میکردی.... و ما با هم  یاد گرفتیم که وقتی پریشون میشیم از بد حادثه روزگار ، دستامون رو تو هم قفل کنیم تا خدا ببینه ما همدیگه رو داریم و به این عشق و با هم بودن  رحم کنه و نذاره  دلمون از اونهمه حس قشنگ  خالی بشه و روحمون از  تازگی و  موندگاری بی نصیب....

یادته علی!!! اون روزایی که من چند ماه بعد از عروسیمون داداشم رو از دست دادم یادته که گریه نمیکردم ...یادته که حتی نذاشتم تو تصویر شکسته شده منو ببینی ؟ یادته بازم آرایش میکردم و خیلی عادی رفتار میکردم؟ یادته به بهانه اینکه  تو غذای  روز دوم که باباتوی خونه داد رو دوست نداشتی  منو مجبور کردی بدون اینکه کسی بفهمه بریم بیرونو در حالیکه فقط دو روز  از نبودن سپهر میگذشت لقمه لقمه غذا تو رستوران بذاری دهنم و بگی و انقدر بگی تا من دوباره بخندم و تو بگی ای جاننننننننن!!! خندیدی دوباره!  صمیم !انقدر زشت میشی وقتی بغض میکنی!!!!!دماغت چین میخوره مثل گوریلا!!!!! و من خوردم لقمه های تو رو و خون گریه کردم توی دلم  و خندیدم و نذاشتم  فک کنی  بی فایده بوده اونهمه تلاشت....که برام خیلی با ارزش بود.... و روزهای بعدش من بودم و دست های مهربون تو که محکم منو بین خودشون میگرفتن و تو گوشم میگفتن تو خیلی قویتر ازاونی که فکر میکردم هستی دختر!! خیلی این روحیه و قوی بودنت رو دوست دارم  و من باا ین باور واقعا رشد کردم و آبدیده شدم و قوی تر شدم  و بعد از مدت کوتاهی  این من بودم که با روحیه بالایی که مهربونی های تو بهم میداد به صبا و مامتن روحیه میدادم و میخندوندمشون و حضور سپهر که دیگه نبود تو خونه ما کم رنگ که هرگز! بلکه پر رنگ و پر رنگ تر میشد .......چون کسی اونو فراموش نمیکرد فقط نبودنش رو تاب میاوردیم و صبوری میکردیم......

میدونی علی! الان که اون  بی شکیبایی دوره تموم شده برام میفهمم که تو منو به زندگی عادی برگردوندی و نذاشتی غرق شم توی  قصه هایی که شبا برای سپهر میگفتم و گریه میکردم پا به پای خودم...... تو نذاشتی من خورد بشم زیر بار  سنگین اون درد ..تو خم شدی و بار رو روی دوش خودت گذاشتی و منو روی دوش خودت و دوش غصه گذاشتی  تا از نزدیک ببینم  موندن تو اون شرایط به نفع روحیه ام نیست ......تو اون روزایی که شاید فقط  دو تومن تو جیبت بود بیشترش رو به من میدادی و وقتی نمیخواستم بگیرم  الکی میگفتی بگیر بابا!!! تو شرکت گاو صندوقم!!!! پر پره!!!و من اول نمیفهمیدم همه اینا بایت این بود که یه بار بهت گفته بودم بی پولی برام حس نا امنی و  بی اعتمادی به خودم برام میاره.......اینا که مالیه پسر!!بذار برم سراغ اون خوب خوباش...اون روزایی که پروانه میشدی و دورم میچرخیدی...اون شبایی که نی نی میشدم و تو مامانم میشدی و من به زور میخواستم می می بخورم و تو میگفتی نداره لا مصب!!!!! عجب بچه برغاله ای گیر ما افتاده!!!!! و خنده پر صدا و کشدار من بود که به وحشت مینداخت تورو که الانه صابخونه بیاد و در بزنه و مثل اون دفعه بگه...شرمنده...این دیوارا یکم نازکه...صدای تلویزیون ما!!!!!! مزاحم شماست فک کنیم......اومدیم عذرخواهی کنیم ... و وقتی رفت من و تو محکم زدیم رو پیشونیمون و تصمیم گرفتیم آروم تر و بی سر و صدا تر....زندگی کنیم!!!!

یادته اولین چشمکی که توی کلاس بهم زدی و من یه آن گیج شدم و حتی اسم خودمم یادم رفت؟ یادته بچه ها‌(مردان گند بالای سی سال!!) وقتی ازم تو کلاس سوال میکردن و من  اتفاقی  چشمم به تو می افتاد که بانیش باز و یه چشمک کوچولو و تیز  با عشق بهم نیگا میکنی به تته پته میافتادم ووبچه ها میخندیدن که چی شد خانوم؟ واتز رانگ  وید یو؟ و تو میگفتی

  Every thing is wrong with her today!!!!!! و من سریع خودمو جمع وجور میکردم و میگفتم  علی!! این کیدینگ!!! دن وری! ناتینگ ایز  رانگ!!!! و تو دلم میگفتم خاک بر سرت که اینقدر  رایت و رانگ  کردن برات  و بهت خندیدن!!!!!! یادته بچه پر رو؟!!!! و وقتی بعدها ازت پرسیدم تو همیشه اینقدر بی ادب!!!! و پر رو بودی میگفتی  نه!!! ی تو کلاس تو  مجبور بودم پر رو باشم تا نفهمی  عشقت داره داغونم میکنه لا مصب!!!!! و من حیرون از اینکه چرا زودتر نفهمیده بودم چشم های این پسره چرا اینقدر داغه؟ چرااینقدر  حضورش منو گرم میکنه و خط ممتد نگاهش روی صورتم هر جا که پا میذاره ذوب میکنه پوستم  رو و میره داخل روحم؟‌چرا نمیدونستم اینا یعنی عشق ....اینا یعنی شکافته شدن روح ما برای یکی شدن.....برای جواز ورود دادن به اون یکی دیگه تا بیاد و گوشه خونه قبلمون رای همیشه بمونه و خوب بمونه .....

علی یادته  چقدر ریاضی قویت رو سر کلاسام به رخ من میکشیدی و حافظه دن دن دنی و آلزایمری من رو به روم میاوردی؟ یادته تو تنها کسی بودی که  هوم ورکت رو نمینوشتی و بقیه رو هم شیر میکردی که بابا!!! خجالت بکشین! نا سلامتی ما همسن و سال بابا بزرگ!! این دختر خانوممیم!!! انوقت شماها هی مشق شب و تکلیف مینویسین براش  و وقتی با جسارت  ثانیه اول تو چشمام نگاه میکردی و ثانیه دومش  صورتت داغ میشد و سرت رو مینداختی پایین و میگفتی ساری میس......!!!! next time!!!!  و  من به فارس یمیگفتم این نکست تایم تو کی میرسه علی؟  و تو میگفتی  soon.........very soon  و من نیدونستم نکست تایم سون  تو  اون روزی بود که لب هام رو  توی کافی شاپ دزدیدی به دو ثانیه که اصلا نفهمیدم چی شد و برای چی شد...و گفتی  این به جای  انتقام از همه اون دفعه هایی که بهم گیر میدادی برای  ورک  ننوشته ام و من میگفتم  دیگه پشت گوشت رو دید من دیدی و تو دستم رو گرفتی و گفتی  چرا تب کردی وقتی این حرف رو زدی میس ......!!!!!؟ تو فهمیدی من حتی گفتن از نبودن با تو روهم تاب ندارم و صورتم از دروغ به این بزرگی  داغ میشد ...... و تو از حقیقتی که توی چشمام خونده بودی  مست و  پر شور میشدی و ثانیه های طولانی فقط زل میزدی توی چشمام و توی سکوت تمون اون تکالیف ننوشته رو برام مینوشتی ...نه روی برگ دفتر. که توی برگ برگ چشم و دل و روحم.....که از تو و با تو تازه عشق رو فهمیده بود و گرم میشد .....گرم...گرم....

و هنوز هم با یادآوری اولین بوسه اون لبهای مرطوب و گرم  ته دلم میلرزه...هنوز هم بعد از چهار سال زندگی مشترک و پنج سال بودن با تو  یه روزایی از اداره فرار!!!! میکنم و با هم میریم قدم زدن و تو میگی وقتی میزت رو با خودت گذاشتن جلوی اداره و گفتن تشریف ببرین ور دل همون اقاتون اینا!!!!! لاو بترکونین میفهمی در رفتن  یعنی چی!!!!و من پاس آخر وقت میگرفتم و میگیرم و خواهم گرفت تا بیشتر با تو باشم ..دست توی دست تو.....و گرم از حضور تو........تویی که با شور و عشق فراوون تموم نامه ها و یاد داشت هایی که بعد از ازدواج برات کنار گوشه خونه میذاشتم  رو جمع کردی و گبا گل های خشک و کارت های دست سازخودم هم هرو گذاشتی توی یه پاکت و دادی پست برام بیاره محل کارم..... و من دونه دونه اشون رو باز کنم و موج  خاطرات شیرین و به یاد موندنی  ادن ها منو با خودش ببره بالا و بالا و بالاتر......

و حالا بعد از  گذشتن چهار سال تمام و قدم گذاشت توی پنج سالگی زیر یک سقف بودنمون  میخوام بهت بگم تو رویای برآورده شده همه زندگی منی ..... به یاد لحظاتی که دست تو دست هم ه اینو میخوندیم.......باز هم با هم بخونیم........

Where do I begin To tell the story of how great a love can be

The sweet love story that is older than the sea

The simple truth about the love she brings to me

 Where do I start

 With her first hello

 she gave a meaning to this empty world of mine

There will never be another love, another time

She came into my life and made the living fine

 She fills my heart

She fills my heart

With very special things

 with angle songs

with wild imaginings

 she fills my soul

 with so much love that anywhere I go I am never lonely

 with her along who can be lonely?

I reach for her hand

It is always there

 How long does it last

Can love be measured by the hours in a day

I have no answer now but this much I can say

I know I will need her till the stars all burn away

 And she will be there

از کجا شروع کنم؟

برای گفتن داستانی که نهایت بزرگی یک عشق را نشان دهد.

داستان شیرینی از عشقی که عمرش از دریا نیز بیشتر است.

 حقیقتی ساده در باره عشقی که او به من هدیه داد.

 از کجا شروع کنم؟

 با اولین سلامش

معنای جدیدی به دنیای تهی من داد.

و عشقی این گونه در هیچ زمان دیگری وجود نخواهد داشت.

او به زندگی من پا گذاشت و آنرا شیرین کرد.

او قلب مرا لبریز کرد.

او قلب مرا با چیزهایی ناب پر کرد.

 با آواز فرشته ها- با رویاهایی بکر.....

 او روح مرا با چنان عشقی پر کرد که هر کجا بروم هرگز تنها نخواهم بود

 با وجود همراهی او چه کسی تنها می ماند؟؟

و هر وقت دستم را به طرفش دراز کنم

 همیشه باشد

این عشق چقدر میماند؟

مگر عشق را میتوان با ساعات یک روز اندازه گرفت؟

 من هم اکنون هیچ جوابی ندارم

فقط همین قدر می توانم بگویم که...

 میدانم به او احتیاج دارم تا زمانی که ستاره ها می درخشند. و او آنجاست . . .

نظرات 87 + ارسال نظر
مرمری یکشنبه 16 تیر 1392 ساعت 01:34

چه زیبا معنی عشق را بلدی و چه زیبا می نویسی ای عاشق

مرسی

پوریا یکشنبه 27 مرداد 1387 ساعت 23:36

سالگرد ازدواجتون مبارک.
خیلی زیبا نوشتی.
از ته دلت نوشتی که به دل همه نشسته...
اشک توی چشم ام جمع شد.
تمام کسایی که طعم یک عشق واقعی رو کشیدن قلبشون با دیدن یه عشق قشنگ به تاپ و توپ میفته...
خدا شما رو برای هم نگه داره.

آریو سه‌شنبه 22 مرداد 1387 ساعت 08:01

بابا عجب خاله زنک بازاریه:))

افرا یکشنبه 20 مرداد 1387 ساعت 15:46 http://salamafra.persianblog.ir

این همه عشق مبارکت باشه چون عشق رو فهمیدی.....

نگاهی نو شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 09:24 http://wwwblogestan.blogspot.com/

سالگردتون مبارک باشه و سالهای سال کنار هم به خوشی و شادی زندگی کنین

لیلی جمعه 18 مرداد 1387 ساعت 21:21

سلام صمیم جان سالگرد عشق ملکوتی ات را تبریک میگم در تمام لحظاتیکه یادواره عاشقانه ات را میخواندم اشک ریختم اشک شوق بخاطر اینهمه عشق و اشک حسرت برای زندگی پر از درد خود.

خوشحالم از اینکه تو خوشحالی باور کن
صمیم قدرشو بدون

زندگی پر از درد؟ ...یعنی هیچ جوری نمیشه یه کاریش بکنی لیلی؟
ناراحت کننده است ...و تحسین برانگیز ...اولی خونه دلت و دومی بزرگی روحت...

طنین جمعه 18 مرداد 1387 ساعت 09:40 http://nasimemotahr.blogfa.com

سلام ... چقدر قشنگ برخی لحظات خوب و شیرین زندگی ات رو توصیف کردی/ امیدوارم این خوشبختی دلنشین و لذت بخش پایدار باشه ...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 17 مرداد 1387 ساعت 10:14

و وقتی بعدها ازت پرسیدم تو همیشه اینقدر بی ادب!!!! و پر رو بودی میگفتی نه!!! ی تو کلاس تو مجبور بودم پر رو باشم تا نفهمی عشقت داره داغونم میکنه لا مصب!!!!!

منم اینجوری پر رو بودم.ولی چقدر فرقه بین آدما........


و تو دستم رو گرفتی و گفتی چرا تب کردی وقتی این حرف رو زدی میس ......!!!!!؟ تو فهمیدی من حتی گفتن از نبودن با تو روهم تاب ندارم و صورتم از دروغ به این بزرگی داغ میشد .....

نفس گیره این جور لحظه ها.

راستی قبل از ازدواج چقدر با هم بودین؟منظورم غیر از دوران نامزدی هستا

اونقدر پر از عشقی که از بیشتر عاشق شدنت و شادتر بودنت شاد می شم.همیشه عشقای پر از مهربونی و یکی بودن و خودخواه نبودن و فداکاری کردن تو عشقو دوست دارم....
حتی فداکاری که بهش معتقد نیستم تو عشق پر معنا میشه.دلت می لرزه که یکیو داری که به خاطرش حتی فداکاری کنی.
خدا رو شکر.
خیلی خوشحالم برات و از صمیم قلبم تبریک می گم به خودتون و به عشق قشنگتون.تا همیشه عاشق و شاد و پر مهر باشین.

می دونی قشنگ کجاشه؟اینکه علی اون بوسه دزدی از لباتو اینقدر برات قشنگ و موندگار کرده که هنوزم دلتو می لرزونه و فکر کنم سومین باره که تو وبلاگت ازش می نویسی.

مهساهه

ما قبل از مراسم رسمی خواستگاری چهار ماه با هم در این مورد فکر میکردیم!!!! و البته از چهار پنج ماه قبلش علی تو کلاسها منو زیر نظر داشته!!!!! بچه پر رو که میگم هست دیگه!!!!!
ممنونم میراث جان!! ننه باز تو کنتور انداختی برا من؟!!!!
دلم میخواد خیلی زود بیاد روزیکه تو هم از لرزیدن های موندگار دلت بنویسی برام...منتظرم دختر ....بخصوص برای تو....

مریم پنج‌شنبه 17 مرداد 1387 ساعت 00:47

سلام صمیم جان نمیدونم در برابر این عشق پاک چی بگم !!!
من مدتی هست که مشتریه نوشته هاتم . اون احساس قشنگ این عشق و قلم ات رو خیلی دوست دارم . عشق موج می زنه تو سرتاسره این نوشته ها و چقدر خوشحالم از این خوشبختی تو نازنین . هر بار که داستان آشناییتون اون روز که همسرت بهت پیشنهاد ازدواج داد . اون بوسه اتو می خونم عشق رو تو همه ی وجودم حس می کنم و حالا هم این روز قشنگ و بزرگه سالگرد این عشق آسمونی . با همه ی وجودم آرزو می کنم همه ی روزاتون پر از عشق باشه و همیشه خوشبختی رو با همه ی وجودتون حس کنید . تبریک می گم . شاد باشید . بووووووووووس عزیزم .

منم از ته دلم بابت اینهمه لطف و انرژی ممنونم ازت...

لبخند چهارشنبه 16 مرداد 1387 ساعت 13:20 http://lazatezendegi.persianblog.ir

دو دست دعا برآورده ام بسوی آسمانها
که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشانها
چونیلوفر عاشقانه چنان میپیچم بپای تو
که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هوای تو
بدست یاری اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد
به آه و زاری اگر نپذیری شکسته دلم را دگر که پذیرد
خدایا بی پناهم .......
سلام دوست خوبم.....سالگرد ازدواجتون مبارک امیدوارم سالیان سال با هم شاد عاشق و دوست بمانید
با مطلبی جدید با عنوان....عدم رضایت جنسی و جدایی......به روز کردم
چکیده مطلب...رابطهء جنسی مطلوب آنست که در یک زمان منجر به رضایت کامل و کسب لذت ماکزیمم در هر دو طرف شود و ارگاسم زن و شوهر همزمان شود.موفقیت در این امر سمبل موفقیت در زندگی زناشویی است و نادیده گرفتن احساسات و نیازهای یکدیگر در این مورد ........
این مطالب فقط جنبه آموزشی برای زوجهای جوان برای لذت بردن بیشتر از زندگی را دارد....
منتظر حضور سبزت هستم

خانومی چهارشنبه 16 مرداد 1387 ساعت 11:09 http://khanoomi.blogsky.com

یاد شعر ستار افتادم:

همسرم تاج سرم گل یک دونه من
تو یه خورشید خانومی تو گرمی خونه من

خوشبخت باشید

حنا چهارشنبه 16 مرداد 1387 ساعت 09:32

تبریک و یه عالم تبریک برای صمیم خوبم.

ملیحه چهارشنبه 16 مرداد 1387 ساعت 02:22 http://www.sev7en.blogfa.com

سلام ، اول بهتون تبریک می گم هم به خاطر سالگرد ازدواجتون و هم به خاطر احساس قشنگتون .
اولین باری بود که وبلاگ شما رو میدیدم ولی باید اعتراف کنم که با خوندن اولین مطلبتون بغض گلومو حسابی فشار داد .
خوشحالم که یک زوج عاشق مثل خودم و همسرم رو دیدم .
همیشه عاشق باشید .

ممنونم و من هم تبریک به شما

خاتون چهارشنبه 16 مرداد 1387 ساعت 02:20 http://khatoonnameh.blogfa.com

چقدر قشنگ....چقدر قشنگ...چقدر قشنگ...کیف کردم از این مرور خاطرات.

خاتون جان
ما که درمقابل شما و جان جانان و اون خاطره های کولاکتون فقط سر خم میکنیم به رسم کوچکی......

من سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 19:33 http://6obesh.blogfa.com

سلام خانومی
چقدر قشنگ می نویسی و با احساس
سالگرد ازدواجت رو تبریک میگم علی آقا باید به وجودت افتخار کنه

مریم سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 19:28

از کجا میشه فهمید یه مرد لیاقت عشقتو داره؟
من نتونستم بهش اعتمناد کنم و بله بگم با اینکه خیلی دوستم داشت

نرم نرم باهاش رفته باشی جلو...... و یه وقتایی یه مشاوره هایی بهت بده که حتی ممکنه به ضرر خودش و رابطه ولی به نفع تو تمم شه.....
نمیدونم...جدا نمیدونم...خیلی سخته فهمیدنش .....

ستاره سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 19:13

سلام داداشیتون چی شده سالگرد عشقتون مبارک
بوس

تصادف.....پرواز......

asal سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 17:22 http://bebinbego.iranblog.com

یو هوووووووووووووووووووووووووووووو صمیم جون امروزتون مبارک(قلب)

پارمی سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 17:15 http://www. parvanehaa.blogfa.com

از اون موقع که پستتو خوندم توفکرتم امدم بگم خوشحالم پیدات کردم

فرنوش سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 14:14

سلام.هم به شما هم به علی آقا تبریک میگم. انشاالله صد سالگی! ازدواجتون رو جشن بگیرید و در کنار هم خوشبخت باشید .می بوسمت. مواظب خودت باش.

ساناز مامان دانیال سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 13:50 http://sanazdanialaria.blogfa.com

سلام صمیم ایشالا سالهای سال همین جوری پر شور و پر حرارت از عشق بینتون بگی

پارمی سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 13:47 http://www.parvanehaa.blogfa.com

این روزها از لطف بی شاعبه جوجو با وبلاگهای توپی آشنا شدم از اینکه یادم آوردی چقدر همسرمو دوست دارم ازت ممنونم دعای منه عاشق پشت و پناهت

نیاز سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 13:36 http://niyaz5959.blogsky.com

مبارکه مبارکه امیدوارم روز به روز عشقتون پررنگ تر بشه .
۱۵ مرداد برای منم یه روز خیلی قشنگه . روز تولد عشقم .

پس تبریکککککککککککککک.مبارکه

مهسا مامان ملودی سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 12:51 http://lovelymelody.blogfa.com

خانمی اولین باره اومدم اینجا ۲ ساعته از خوندن پستهات سیر نمیشم ولی باید برم سر کار و دخترم رو ببرم مهد.خیلی زیبا و خنده دار مینویسی اولین وبلاگی هستی که از نوشته هاش این همه خندیدم و کیف کردم که راحت مینویسی.از این به بعد بیشتر میام مزاحمت میشم.

ممنونم مهسا جان
ملودی گلت رو ببوس و از لطفت بی نهایت سپاسگزار.

رها سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 12:44 http://setayesh07.blogfa.com

عاشقانه هایتان همیشگی و جاودانه تر و عمیقتر


با هم بودنتان مبارک

مریم سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 12:27

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
هزار بار تبریک
نمی دونم چرا وقتی تو راجع به علی می نویسی من دلم می خواد شوهر کنم!!!!!!

الهییییییییییییی!!!! بس که آب دهن آدم رو راه میندازن ایم مردای خوب و سر براه!!
انشالله.....

NakhaaStani سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 11:26 http://250585.blogfa.com

زندگیتون ستاره بارون !!‌*:

پریسا سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 11:11

چرا با با اومدن. الان کلاس اولی هستن. خیلی هم به هم شبیه اند.ولی بیچاره جاری اون اولا خیلی سختی کشیده.پرستار داشتن یه مدت

ترانه سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 10:43

سلام عزیز

سالگرد با هم بودنتون زیر سایبون عشق رو تبریک می گم.

عشقتون زنده و پاینده تر.

بوس.

ممنونم عزیزم.
راستی مورد اسفاده واقع شد یا نه؟ (چشمک!!)

سرو سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 10:01

سلاممممم!!!وبتو می خونم همیشه.ایشالا سالگرد عشقتون مبارک باشه و همیشه عاشق و سالم باشی!!!

آتی سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 09:47 http://aatie.blogfa.com

مبارکا باشه خانومی...
چقدر عشقولانه در کردی...خوشبحالش

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 09:27

مباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارررررررررررررکه ه ه ه ه ه ه
بوووووووس بووووووووووووووووووووووووووس بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

زیبا (خواننده همیشگی) سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 08:50

خیلی احساسی بود. خیلی پر رنگ خیلی داغ
کاش زندگی تمام زوجها اینگونه بود . کاش زندگی، زود تکراری و کسل کننده و یکنواخت نمی شد کاش ......
خدا کنه عشقتون همیشه و هر روز خوشگل تر و پررنگ تر و داغ تر و آتشی تر و تازه تر از روز قبل باشه ...

مرسی عزیزم.

ساسا سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 08:20 http://www.zolali.blogsky.com

مبارک و امیدوارم همیشه عاشق خوشبخت و موفق باشید

مرجان سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 07:55 http://kavir-semnan.blogsky.com

بسیاااااارررررررررررررررررررر مبارک

مستدام باشه و همیشه خوش آب و رنگ و با طراوت این عشق زیبااااا

شاد باشى میبوسمت

ممنونم مرجان جون.
بهت کاملا حق میدم و باز هم مرسی بابت لطفت.
اون خوش آب و رنگ بودنش به جونم نشست اساسییییییییی
فدات.

از صمیم به کمک عزیز سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 07:17

.........
اما در اون مورد تو رو ارجاع میدم به مرجان(لینک از قلب کویر) تو لینک های خودم.....متخصص اینجور راهنمایی هاست.از دستش نده که محشره این دختر.
ممنونم از تبریکت.

پادلمه سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 06:37

سلام
امروز صبح دوروز تون تموم شد
روز نو تون مبارک

مرسی...هر روز شروعی تازه برای ماست....ممنونم.

کفشدوزک بدون کفش سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 01:12 http://www.eham.blogfa.com

موهای تنم سیخ شده ... اشک تو چشام جمع شده ....
سالگرد ازدواجتون رو تبریک میگم ....

یه هزار آفرین واسه شما دوتا که لنگه ندارین :*

فدات شم عزیزم.
پر از انرژی شدم امروز.....

بلورک سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 00:09 http://blurjun.blogfa.com

من بازم اومدم تا امروز رو که از دقایق پیش شروع شد بهت تبریک بگم صمیم جونم
عاشق باشی و پر انرژی و کم حجم

خانومی دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 17:21 http://eshgh-bazi-asemoooon.blogsky.com/

صمیمی فرداست ...
فردا واسه منم دعا کن که یه روزی مثل تو بیام اینجوری از عشقم و همسرم بنویسم باشه ؟

سیر ترشی متاهل دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 15:19 http://sirtorshimoteahel51.blogfa.com

تبریک صمیم خانمی.

شراره مامان بردیا دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 15:13

ای جااااااااااااان جانااااااااااااان.....پر از عششششششششق بود.....پررررررررررررررررررر
مرسی صمیم مهربونم از این همه لطف
مبااااااااااااارک باشه چهارمین سال تولد عشق
همیشه مستدام
اصلا نمیدونم چی بگم.....نمیتونم چیزی بگم.....میبوسمت و دوستت دارم
شیرینی نارگیلی یادم نرفته امروز میرم دستورشو درمیارم واست
نکست تایم;)

قربونت شرور جون.
فقط تا میتونی قر و فرش رو کم کن که بتونم درست کنم.تو شیرینی کولاکم۱البته از نظر آی کیوی تک سلولیان!!!)

الهه دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 15:00

خیلی قشنگ حستو نوشتی .
مبارک باشه سالگرد ازدواجتون

سرشناس دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 14:33 http://www.crazychildren22.blogfa.com

سلام چطوری؟!!
خوشم اومد ایشالا که همیشه همینجوری خوشبخت با هم باشین !!!! ...
سالگرد ازدواجتونم مبارک باشه !!!!!
ایشالا صدمین سالگردتون و با هم جشن بگیرین !!!!
خیلی خوبه که نذاشتی با هم دعواتون بشه !!!!!
اخیییییچه شوهر خوبی داری معلومه عاشقونه دوستت داره ایشالا همیشه همینجوری بمونه ایشااااااالا خیلی خوبه که نذاشتی شوهرت ناراحتیتو ببینه و ناراحت بشه ....
من نفهمیدم یه چیزی و خیلی این وسط اینگلیش حرف زدین تو خارج درس خوندی !؟؟؟؟
آخییییی ایشالا همیشه خوشبخت باشین ....
فدات ...

نه !! من معلم زبان علی بودم....
ممنونم از لطفتون.

فروغ دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 14:06 http://me-you.blogfa.com

زندگی جیره مختصری است مثل یک فنجان چای و کنارش عشق است/مثل یک حبه قند زندگی را باعشق نوش جان باید کرد

سالگرد ازوداجتونو تبریک میگم.امیدوارم شعله این عشق همه دنیارو گرم گنه.

SHoUT دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 13:18 http://shout.ir

صمیم عزیز خوشحالـــم کــه .....
همیشه خوشبخت !

قاصدک دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 12:51 http://www.shirazek.blogfa.com

خوشبخت باشید.سالیان سال و لبریز از عشق

ژرورا دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 12:24 http://tanhaihayjervera.blogfa.com/

عزیزم باز هم نوشته قشنگت را خواندم

همیشه می ترسم که روزها که می گذره عشق منو همسرم کم بشه

اما حالا که باز نوشته شما را خواندم

حس می کنم تمام رگها بدنم پر شده از عشق

عشقی که روز به روز بیشتر خواهد شد..

انشالله...منم آرزوی همیشه بودنش رو دار م براتون....
ممنونم.

ژرورا دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 12:04 http://tanhaihayjervera.blogfa.com/

سلام

تبریک می گم امیدوارم سال های سال کنار هم و با هم و پشتیبان هم باشید

موفق باشی

X دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 10:33 http://stillness.blogfa.com

صمیم هوس کردم برم عروس شم......نیشششششششش!

ای کوففففتتتت!!!!
فعلا سرت تو درس و مشخت!!!! باشه بچه .
داستان اون هیزم شکن پیر و تبر طلایی رو که یادته؟!!!!!نکن!!!!

X دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 10:31 http://stillness.blogfa.com

خیلی گلی صمیم..............

نیششششششششششش!!!!
خوشحال میشویم!!!!
منظور گل بود یا گل؟!!(خاک)

پریسا دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 10:26

.......thats great
....you can have a samall kinder garden
mybe in the future I have another kinder garden too you know why? because may brother in low has triplet kids.three daughters woooooow

اوهههههههههههه سه تا!!!! حالا اومدن یا قراره بیان؟
عجب صبری و عجب محرومیتی برای مامان و باباشون!!!(چشمک!)

طلا دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 09:32

وای چقدر قشنگ عشقت رو توصیف کردی مو به تن من سیخ شد دلم لرزید بهتون تبریک می گم هم عشقتون رو وهم سالگرد ازدواجتون رو

قربونت طلا جان
لطف داری

خانمه دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 08:59 http://he-and-she.blogfa.com/

امیدوارم با حمایت خداوند بتونین این طراوت و شادی رو حفظ کنین و عشقتون سایبان زندگیتون باشه .
سالگرد ازدواجتون مبارک صمیم جان .

ممنونم عزیزم.

ترانه دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 08:06

حالا یه روز دیگه مونده.

نمی دونم من چرا برای عشق زیبات اینقد هیجان زده ام؟؟؟؟

عزیزمممممممممم!

سارا دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 07:56

سلام سالگرد ازدواجتون مبارک
امیدوارم سالهای سال در کنار هم باشید

خانومی دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 01:42 http://eshgh-bazi-asemoooon.blogsky.com/

اشکمو در آوردی ... اشک شوق ...
فقط همین !

سارا دوشنبه 14 مرداد 1387 ساعت 01:17 http://untitlebs.persianblog.ir

عزیزم مبارک باشه . ایشالله سالهای سال در کنار هم خوشبخت و سلامت باشین و از زندگی با هم لذت ببرید . واقعا کیف میکنم وقتی میبینم که دو نفر چقدر عاشقانه همدیگر رو دوست دارند.

شروین یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 23:42 http://iran-patriot.blogfa.com

کم مانده خفه شیم با این بغضی که گلوی مارا گرفته از سر این پست

زندگیتون مستدام
همیشه با هم باشید سر حال و شاد
شادزی

مدی یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 20:53

پیشاپیش سالگرد از دواجنتون مبارک صمیم خانم ( هزار تا گل )
خوش به حال علی آقا چه روون و دلنشین نوشتی براش...
خدا نگه تون داره واسه هم و عشقتون مستدام باشه الهیییییی

سبک وزن یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 20:12 http://sabokvazn.persianblog.ir

تبریک...همیشه خوشبخت و عاشق بمانید.

asal یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 18:16 http://bebinbego.iranblog.com

راستی سالگرد ازدواجتون هم مبارگککککککککککککککک

دست دست حالا قر قر(خنده)

asal یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 18:16 http://bebinbego.iranblog.com

سلام صمیم جون(بوسسسسسسسسسسسس)

من دیونه اینجورعاشق بودنم
امیدوارم عشقتون پر شور و جاویدان باشه

ساره یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 18:00 http://sareheh.persianblog.ir

صمیم جان عشقی که تو نوشته هات موج می زنه لبخند به لب من خواننده ی مطلبت میاره... چه قشنگ بدون لوس بازیهای مرسوم احساساتت رو می گی... امیدوارم همیشه عاشقتر و عاشقتر از لحظه ی قبل باشین... سالگردتون مبارک... راستی آشنایی خیلی بامزه ای داشتین ها!

قزن قلفی یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 17:01 http://afandook.blogsky.com

از همین الان با تمام وجود تبریک میگم به خودت و علی آقا . الهی که اون دنیا هم از هم جدا نباشین .......

پادلمه یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 16:44 http://www.padolmeh.persianblog.ir

سلام
سالگرد ازدواجتون مبارک
من وهندل هم ۵ ۲مرداد سالگرد ازدواجمونه
انشالله صدسال باهم باشین
نه ۱۲۰ سال
اونم کمه
هر چی خودتون بخواهین

مهرو یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 16:17

ممنون.
.
.
تمام پستهات عاشقانه شده.
به نظر می آید هر روز از روز قبل عاشق تر میشی.

دل ما را آب می کنی به خدا یه رحمی به شوهرای ما بکن که بعد از هر پست تو یقه شان را می گیریم و می گوییم که پس تو چرا این طوری نیستی

NakhaaStani یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 16:16 http://250585.blogfa.com

تبریکات فراوووووووووووووووووووووووون !!!!! *:


ایشالا همیشه خوش باشین صمیم نازم !!

حدیث یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 16:06 http://tazeinat.blogfa.com

سلام صمیم جون
سالگرد ازدواجتون رو پیشاپیش تبریک میگم ان شا الله که تا صد سال دیگه زندگی پر از عشقتون دوام داشته باشه و روز به روز عشق و علاقه تون به هم بیشتر بشه
امیدوارم همیشه سبز و خرم باشی و خنده رو لبات محو نشه
دوستت دارم
قربونت برم
بای

مرسی حدیث جان.

زهره یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 15:55 http://www.zobeh85.blogsky.com/

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

ترانه یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 15:41

و خدا

عشق را آفرید...

بلورک یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 15:35 http://blurjun.blogfa.com

به قول کام اونقده بلبل زبونی میکنم که یادم رفت آدرسو بذارم
بوس بوس بای بای

بلورک یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 15:33

خوشحالم زودتر همه برات کامنت میذارم صمیم جان
ما خودمون کم عاشق نیستیم اما عشق میکنم عشق تو رو هم میخونم
خوب آدم که ۱۰سالگی سینوهه رو بخونه خوبم مینویسه و رو مخاطب اثر میذاره
این love story آخرت که اشکمو درآورد یاد دوستی خودمون انداختیم دختر
پستاتو زیر و رو کردم
دوست دارم بیای منم بخونی بهم بگی بلاگم چشه لامصب هیشکی نمیره بخونه
کامی هم میره مارمولک چیزی نمینویسه که مثلن حرفایی که میخوام بهت بزنم رو که نمیشه جلو همه زد!
من خیلی وقته بی اجازه ادتون کردم تا راحت بخونمتون
شرمنده
تشریف بیارین خونه بلورک و کامیاب خوشحال میشیم خونمون خلوته!!
بوس بوس

ممنونم.

پریسا یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 15:19

چه جالب پس همسری تو شاگردت بوده.
مامان من هم شاگرد بابام بوده تو درس زبان.اون موقع بابام خارج درس میخونده و زمان انقلاب بوده یه سر میاد ایران و ازش میخوان که اگه میتونه چون انگلیسیش خوبه البته رشتش نیستا یه چند وقت تو مدرسه درس بده.آخه کمبود دبیر داشتن. اونجا هم معلم مامانم میشه و تو امتحان شفاهی با اینکه مامانم سه تا غلط داشته بهش ۲۰ میده. ولی خب متاسفانه ازدواج اونا به سرانجام نرسید و از هم جدا شدن.........

پریسا یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 15:15

Its like a dream that comes to be true
...............
.................
Happy your wedding anniversary
I wish you all the best in the world
I wish you an endless love
and also I wish you a couple of kids
............

how about a dozen?!!!!!!!
(نیشششششششش!!)
ممنونم.

مریم گلی یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 14:08

سلاممممممممممممممم گلم مبارکه انشالا هر دوتاونو واس هم 10000000000 سال نگه ذاره

تارا یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 13:46

صمیم عزیزم امیدوارم عشقتون تا زمانی که ستاره ها می درخشند جاودانه باشه این ترانه انگار خاطره ی مشترک همه ی زوجای عاشقه
در مورد سوال پست قبلم فکر می کنم سو برداشت شد عزیزم البته بهت حق می دم چون با مشخصاتی که می دی راحت می شه عکستو پیدا کرد ولی می دونی چی باعث شد اون سوال بپرسم؟ گفتی نگاه همسرت تو عکس پر از عشقه می خواستم ببینم نگاهش به سمت شماست یا دوربین چون تو عکسای خودم و همسرم فقط حالتی که ما صورتامون رو به هم باشه این حس رو نشون میده. بازم بهت حق می دم عزیزم من به این قسمتش فکر نکرده بودم
عاشق باشی

ممنونم از درک من و متشکرم بابت محبت هات
نگاهش رو به دوربین ولی سرشار از مهربونی و صداقت......
در مورد نگاه از روبرو به هم موافقم باهات.
قربانت

پر یا یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 12:59 http://sarzaminparya.blogfa.com/

وای چه کیفی داشت خوندن این پست .حتی اگه آخرش نم بگیره چشات و نفست حبس بشه تو سینه از این همه زیبایی و عشق .نمی دونم بگم تومعرکه ای یا نوشته ات یا علی ولی می دونم شماها بی نظیرین عاشق بودن و عاشق موندن هنر بزرگیه دختر که شماها دارینش.
اگه بدونی با خوندن این نوشته چه انرژیی گرفتم مگه میشه شاهد عشق به این زیبایی بود وشاد نشد.
5 سالگیتون مبارک همیشه عاشق همیشه خوشبخت و بی قرار باشید و از دیدن هم سیر نشید.

دنیا یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 12:41 http://www.world-of-mine.blogfa.com

صمیم جان سالگردآغاززندگی سرشارازعشقتون روتبریک می گم/واقعاخوش به حالت /ایشالا زندگیتون زیرسایه ی سلامتی وعشق همواره استوارباشه

شقایق یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 12:26 http://shaghayegh.blogsky.com

امیدوارم همیشه عاشق، خوشبخت و سلامت باشید

آنا یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 12:11 http://annakhanoom.persianblog.ir

تبریک میگم عزیزم.خیلی هم قشنگ توصیف کردی.یه جورایی اشک آدمو در میاره

یاس یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 12:06

آخیییییییییییییی چه قشنگ:) گفتن خاطره هات منو یاد خودمو همسرم میندازه آخه ما هم یه جورایی مثل شماییم.ولی باید بگم حرفای قشنگت و شوقت به زندگی بعضی وقتها چیزایی رو که ممکنه تو زندگیم یادم بره رو دوباره بهم یادآوری می کنه.ازت ممنونم امیدوارم همیشه عشقتون همینجور قشنگ باقی بمونه :)))

مامان آرتین یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 12:03 http://www.artin1386.blogfa.com

سلام من خواننده پروپا قرص وب شما هستم ازخوندن نوشته هاتون لذت می برم مخصوصا که من هم به آشپزی خیلی علاقه دارم هر چی اینجا نوشتی همه رو درست کردم منهم کلاس رفتم دسر و خاگینه و... هرچیز جدید خواستی بگو تا برات دستورش رو بذارم راستی خوشحال می شم اگه از وبلاگ پسر من هم دیدن کنید.

سراب یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 11:44

فوق العاده ست................

سارا یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 11:28 http://attitmani.blogfa.com

تبریککککککککککککککککککککککککککککککککککک
به اندازه همه ستاره ها

نازبانو یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 11:14 http://behnazghol.blogfa.com

در مقابل این همه عشق فقط سکوت...

بهاران یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 10:55

سلام
چه قلم قشنگی داری.
سالگرد ازدواجت مبارک. ایشالا همیشه خوشبخت باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد