من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

کیفیت توپپپپپپپپ!!!!

یادمه اون زمون ها!!!!! قبل از اختراع سی دی  ، ویدئو که نگاه میکردیم وقتی فیلمش خیلی صاف بود بابا میگفت اوفففففف!! یه فیلم گرفتم آینههههههههه!!! شیشه!!! صاف صاف!!! بشینین با هم ببینیم.چقدر دلم سوخت برای خودمون که اونهمه سال سی دی  می دی !! نبود.حالا چرا ایاد این افتادم یهویی؟ چون ....چون..... چون  بعضی خاطرات با علی برام مثل آینه است که هین شیشه!!!! تصویر رو نشون میده و کیفیت بیست بیسته!

وسط هال دراز کشیدم کنار سفره و با چشم های نیمه باز دارم لقمه های علی رو میشمرم!!!!(البته نه اینکه بشمارم ها!!!! خوشم میاد به قاشقش که پر میشه نگاه کنم و بعد که یهوووووو تو دهنش بار ماشین! خالی میشه  رد یابی کنم و ببینم کی به معده اش میرسه!!!!!!) و خودمم مثلا میل نداشتم به غذا  جون خودم ( چون قبلش ته بندی کرده بودیم  داداش!) و در نقش همراهی کننده پیشش بدم تا غذا به جیگرش و جونش و روح و جسمش!! بشینه!) .هم زمان هم شترق شترق به فاصله سه ثانیه یک بار میزدم روی گردن و صورت و پای خودم!! امان از این مورچه ها که یهویی وسط خونه تکونی من پیداشون شد!! و هنوز وقت نکردم برم تو لونه اشن سیر بوگندو بذارم!!!!( آقا یه بار سیر گذاشتم نامردا از بس وحشی بودن تا تهش رو خوردن و راهکار من به تاریخ پیوست!!! و شوهر جان کلی به من خندید که خوب بود نون باگت با نفت نریختی تو خونشون!!!! خب مثل آدم برو اون پودر مورچه رو بریز دیگه!!!!!) برگشتم به علی میگم تو چرا جدیدا اینقدر زود به زود دلت برای من تنگ میشه؟ همچین منو محکم به خودت فشار میدی این روزها انگاری قراره بمیرم ! علیییییییی! نکنه دارم میمیرم و تو دلت از حالا برام تنگ شده!؟ فقط نگام میکنه و با چشم های  پر از خنده  که تا ته دلم رو قلقلک  میده فقط سکوت و عشق رو بهم انتقال میده.یهو  برگشتم گفتم علیییییییی!!! من شنیدم مردایی که دارن غلط زیادی میکنن یهو مهربون میشن تا رد گم گنی شده باشه و طرف نفهمه زیر سر مرده قلمبه شده!!! آرهههههههههه؟!!!!! و اون فقط محکم تر منو بین بازوهاش فشار میده و آروم  گوشه لب هام رو میبوسه. من نمیدونم چرا اینقدر در مواقع رمانتیکی مثل این دوست دارم یهوووو جفتک بندازم و بیتیکو بیتیکو کنم رو احساسات رقیق شده همسرم!!!!!!   دنگی زدم تو کله اش و گفتم حالا پاچو بجای این کارای عفت دران!!! سفره رو جمع کن تا من برم ببینم  چقدر تا رفتن به کلاسم زمان دارم!!!! نشون به اون نشون که 35 دقیقه هم دیر رسیدم و ملت منتظر چشمشون به در خشک شد چون  آقا مشغول توضیحات در مورد  اثبات عدم وجود   هوو در رندگی این جانب بودند!!!!!

 

فک کن رفتم خونه مامان جون .همه ناهارشون روخوردن و من از سر کار رسیدم تازه. یهو دیدم به به جاری جون به اتفاق نی نی قلببه هم اونجا هستن و نی نی دست هاش دو طرفش بازه و انگار غش کرده!!!! مامان جون غذا رو میریزه تو بشقاب برام و ماست مورد علاقه من که خودش درست میکنه هم تنگ دلش و من به کیشمیش های قهوه ای و  هویج های نارنجی توی پلو نگاه میکنم و موندم بخورم یا نه؟!!!!  تازه خودم رو قانع کردم که جهنم! بخور و بگو چه خوب شده!!! که جاری جون و همزمان مامان جون هم از اون طرف شروع میکنن به شرح مفصل علت غش کردگی نی نی تپلی!!! با هر کلمه و جمله اشون با حسرت به پلوها نگاه میکردم و آب دهنم رو به زور  تو دهنم میچرخوندم تا نیاد بیرون !!! حال تعوع داشتم و اصلا نمیتونستن نیشم رو هم ببندم. سادیسم و مازوخیسم که دیگه شاخ و دم نداره که!!!

لطفا زین پس سعی کنید  سر سفره به ملت شرح  کار کردن شکم بچه دو ماهه تان رابا شرح رنگین کمان بوجود آمده در پمپرز کودک!!!!! با آب و تاب کمتری توضیح دهید!!!!!!شاید هووجوری هم دلشان پیش  غذا نباشد!!!!

 

میخوام برای عید علی  مسواک برقی بخرم!  فقط هم اسم و رسم اورال بی رو شنیدم.بچه از بس تنبله  همش این روزا میگه کاش مسواک برقی داشتم صمیم جان تا دیگه اینقدر تو دسشویی از بوهای اسد سولفوریکی تو  مجبور نبودم بایستم!!!!!!

خب چیه چرا  تا گفتم  مسواک  اینجوری  با ایششششششش نگاه میکنین؟ نمیدونین که!!! تازه از اون 16 تومنی هاش که باطری ش هم عوض میشه!!!!!! میخوام بخرم. الهی بمیرم که دم عیدی این پیش پرداخت های آپارتمان کذاییمون  ما رو تبدیل کرد به دو عدد انسان اولیه که با لباس پاره پاره و موهای سیخ و عجق وجق با  یکدونه چوب دور آتیش بدو بدو میکنن و هووووو هوووو میکنن!!!!! لامصب کفگیره از اون  ور  دیگ دبه امون در اومد این اسفندی.

 از حالا هم دارم از  فضولی میمیرم که 7 فروردین  امسال قراره چی بهم کادو بده این علی!

مامانم ورداشته از این قابلمه پیرکس  استیل ها که زیرش شمع داره ( عجب توضیح دهاتی آنه ای!!) از اون خوف خوفاش برام آورده میگه کادوی 7 فروردینت  رو پیش پیش بهت دادم!!!!! منم بزرگواری کردم نگفتم که اه مامان!! این چقدر به چشمم اشناست! همون کاوی آقای دکتر اینا نیست که امسال آوردن براتون!!!!!!!!؟؟

خدایا شکرت.! مادره منه دیگه !!!!! متخصص در آب کردن اقلامی که مورد علاقه  اش نیست یا به گروه خونیش نمیخوره!!!!!!!! تازه خانم چند وقته داره تو گوش بابایی میخونه باید به من هم که این بچه خرس  5 کیلویی رو زاییدم  هم کادو بدین!!!!!!!!انگار بچه های دیگه اش  بیست گرمی بودن !!!!!!

 

دوست جونی خوبم ! به قول گیلاسی حداقل یه تف کن تا من بتونم تاییدش کنم.منم میدوستمت عزیزم.ناراحت هم نشدم فدات.ولی چه سرعت عمل بالایی داری ها!! دختر آدمی  خدای نکرده!!!!!

 

نظرات 32 + ارسال نظر
فرناز سه‌شنبه 28 اسفند 1386 ساعت 08:11

عزیزم امیدوارم یه روزی بالاخره این رویای زندگی عاشقانه ات به حقیقت تبدیل شه و به آرزوت برسی.

آزاده شنبه 25 اسفند 1386 ساعت 13:08

سلام ۱۲ساعت کامل نشستم و وب قبلی و جدید رو خوندم عالی بود براتون ارزوی خوشبختی میکنم سال نو روهم از الان تبریک میگم .
خیلی از مطلب زیباتون استفاده کردم وبا اجازه شما کلی هم کپی برداشتم برای شوهرم ما هم عاشقیم ولی دوست دارم از تجربیات دیگران برای زندگی بهتر استفاده کنم از این ببعد هرروز میام وسر میزنم
امیدوارم قشنگترین منحنی دنیا یعنی لبخند همیشه بر لبت باشد

فیروزه شنبه 25 اسفند 1386 ساعت 09:35

سلام ...
مرسی از لطفت صمیم جان :)
ما که خیلی وقته ارادت داریم به شما ... شما ما رو تحویل نمی گرفتی :دی
همیشه شاد و سلامت باشی :)

وووویییییییییییییییی مرسی.
ما دربست شما هستیم !!!!
از شوخی در رفته!! خیلی خوشحال شدم .قربونت عزیزم.

اقلیما جمعه 24 اسفند 1386 ساعت 22:48

سلام
الهی همیشه زنده باشی تا از این مطلبای قشنگ بنویسی تا روح ما رو شاد کنی!!!
خوش باشی
فعلا بای تا های

قربونت
پس روحت شاد !!!!

پر یا جمعه 24 اسفند 1386 ساعت 12:17 http://sarzamin parya .blogfa.com

صمیم جون خونه شما واسه اومدن نوروز نه خونه تکونی می خواد نه هدیه اون همه عشق که تو خونه تون بهترین خوش اومد به نوروزه.
همیشه عاشق و شاد بمونی.
از این همه انرژی تو باید حدس می زدم فروردینی باشی.یکی از بهترین دوستهای من فروردینی بود .خدایش سرخوشی و انرژی اونم بی نظیر بود.
بووووووووووووووووووووووووس

ممنونم پریا جون
البته این عشقولانه بازی ها رو نمیشه گذاشت جلوی مهمون تا با قاشق آجیل ازش برداره و بخوره!!!(نیش!)
مرسی.لطف داری.
بود؟ الان چیکارش کردی یعنی تو؟!!!! نزدیک نیا! میترسم!!!(هر هر!)

۶۶۶ جمعه 24 اسفند 1386 ساعت 02:59

نمیدونم یهو از شمردن لقمه های شوهرت چطور پریدی تو بغلش؟شما تو بغل شوهرتون جا میشید احیانا؟همچنان پیشتاز در بزرگنمایی عشق ماوراییتون!!! هستید به پیش هر روز بیشتر از دیروز.دلیلشم کاملا واضحه

اون صورتک سبز تهوع که داره تو صورتت بالا میاره!

خانوم جیغ! پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 23:41 http://Tel.Toranj.De

این غذاهای این فرمی... منو یاد مامان بزرگم انداخت که توی غذاهاش همه چیز پیدا می شد به غیر از اون چیزی که باید باشه!!:دی

الهیییییییییییییی!!!
من الان برم بمیرم یا ذوق کنم عزیزم!!؟

فوزیه پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 22:51

سلام.اخیییی.وقتی از خا طراتت با علی تریف می کنی هااا انقدر حال می کنم.خدا از این شوهرهای رمانتیک نصیب ما هم بکنه.
دستت درد نکنه.خسته نباشی.

قربون تو فوزیه جان
لطف داری
انشالله!!!

خانوم زیگزاگ پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 17:47 http://Daily.30n.ir

این مامانا انگاری لنگه ی همن! :دی
آخیییییی
خب تو یه جوری تهریف میکنی زندگیتو
مایی که مجردیم دلمون شوور میخواد خب.!
به کی بگم من الان دردمو آخه؟؟؟ :دی

فدات شم .انشالله خوبش از آسمون یخو بیفته تو دومنت عزیزم!
به خدم بگو.لاین شونه ها مال گریه کردن توست عزیزم!( نیش!!)

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 12:56

نه بابا.اون فروردینیه که گفتم رقیب عشقولیم بود.اون کسی هم (به قول تو مردی) که دوست من هست خردادیه.من نمی دونم چرا از هر پسری خوشم میاد خردادیه.(به جون خودم علی تو رو به چشم پدر و پسری می بینم شایدم برادر و برادری.ولی جون تو خواهر برادری تو کت من یکی نمی ره.دی)
اینی هم که گفتی تو فروردینی هستی از اونجایی که همسرت خردادیه(درست می گم دیگه نه؟) یاد با هم بودن اون رقیبه!!!! (که فروردینیه)و اون مرده !!!( که خردادیه)افتادیدم و غصیلیدم.یهنی غصه خوردم.
مهساهه!!!!(که بهمنیه)
پی نوشت کامنتی:منم از اوجایی که همه جا میخونم که متولد خرداد و بهمن خیلی به درد هم میخورن غصه خوردم که اون رقیبه با اون مرده به درد هم نمیخورن.بهتره من باشم.از اون لحاظ گفتم وگرنه من که برام فرقی نمی کنه.به خاطر خود مرده گفتم!!!!سوت سوت سوت...سوت اینوری سوت اونوری......
پی نوشت کامنتی ۲:راستی داداشم اومده بود مشهد هفته ی پیش.بهش گفتم صمیمو اون دور و ورا ندیدی؟

مههههههههههههسا!!!!! نزدیک خردادی ها نشو که کلامون تو هم میره!( نیش!)
احتمالا اون دختره که داشت رو درخت کلاس زبان قار قار میکرد من بودم!!!!

X پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 12:24 http://stillness.blogfa.com

قالب اینجا خیلی خوشکله! مخصوصاً اون گلای سرخش1 شکل دفتر خاطرات هم که هست....خیلی به اینجا میاد....دوسش دارم...

مسواک برقی! حتماً باید برم برا خودم عیدی بخرمش!

مرسی عزیزم.
بابا ایده بلند کن!!!!! مبارک باشه از الان!

سارا پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 09:31 http://sarar.persianblog.ir

آخیش چه عشقولانه !
من چی بخرم واسه آقای همسرم عیدی؟ میخواستم برم یه دست از این بادگیر و شلوار های خوشگل بخرم براش که عید میریم شمال بپوشه.اما فکر میکنم چیز به درد بخوری نیست.کمک کن صمیم جون .من چی بخرم؟
راستی این مسواک برقی ها خیلی خوبه .من یکی دارم اورال-بی اما یه پیشنهاد دارم حالا که داری میری بخری یه سر اضافی هم براش بخر(خود مسواکش ها٬ دستگاهش نه) که خودت هم بتونی استفاده کنی!!

ببین یه چیزی بخر که به دردش بخوره مثلا همون بادگیر ها هم خیلی خوبه هم مدل های خیلی شیکی هم داره.راستش چون نمیدونم چی لازم داره خودت فکر کن ولی من جدیدا میخوام چیز های کاربردی بخرم نه سمبولیک.
فدات.

سارا پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 09:27

نرجس پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 09:26

قالب جدید مبارک
صمیم صاحبخانه شما هم شب عیدی گوشتون را بریده!!!؟
هر چند که با من نبودی ولی من هم تو را بسیار دوست می دارم!!!!
ما هنوز هم از آن فیلمها داریم... یه وقتهایی میشینیم پای ویدئو!

ممنونم.نه! مال ما خرداد به خرداد از بیخ کنده میشه!!!

مدی پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 09:08 http://hmdvamd.persianblog.ir/

سلام صمیم جون
اااااووووووهههههه چند روز نبودم چقدر نوشتی!!!!!
پیشاپیش تولدت مبارک باشه خانمی .... منم قراره فردا متولد شم.
شاد باشی عزیزم.
(راستی من شنیدم سیر جلوی موش را می گیرد. برای نابود کردن مورچه همون پودر بریزی بهتره خانمی ... یه نکته خانه داری )
شاد باشی

ممنونم
نگفتی مال تو کی هست؟
مبارک باشه .
جدی؟ نکته خوبی بود.

خانمه پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 09:02 http://he-and-she.blogfa.com/

این قسمت تف مخاطب خاص داشت ؟؟؟؟
ما که عید نیستیم . از حالا تولدت مبارک . شاد و سلامت باشی .
هنوز تو کار رژیم هستی یا نه ؟

تف؟
یادم نمیاد.اون آخری ولی آره.
آره عزیزم.هنوز رژیم ولی راحت و سبک تر.

مریم چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 23:37

سلام
راستش من هیچوقت با لحن بد برای کسی کامنت نگذاشته بودم من جمله همون یکی دو تا کامنت برای شما که اونها هم همین موضوع کامنت قبلیم رو داشتن...
به هر حال بگذریم...
اکثر این اصلاحات استفاده اشون محدود به شهرهای سنتی ایالات مرکزی امریکا هستند که زیاد تغیرو تحول توشون انجام نشده...توی شهرهای بزرگ و امرزی امریکا مثل نیویورک لس انجلس بوستون و غیره این اصطلاحات اصلا استفاده نمیشن...یعنی ممکنه شما از زبون یک مادر بزرگ ۷۰ ساله بشنوید اما همونش رو هم به احتمال زیاد جوون ۲۷-۸ ساله نمیفهمه که یعنی چی اصلا...اون جمله ای که گفته بودید و دوستی هم تصحیح کرده بودند و به شخصه اصلا نشنیدم از دوستانم هم که پرسیدم هیچ کدوم به جز یک نفر که بین ماها به قولی دیکشنری دهه ۴۰ و ۵۰ هست نمیدونست...البته ممکنه توی انگلیس همچین اصطلاحاتی استفاده بشه که اون رو من خبر ندارم...زبان مردم انگلیس و امریکا تفاوتشون رو میشه تشبیه کرد به تفاوت فارسی مردم ایران و مردم افغانستان...اگه ریشه یابی کنیم میبینیم فارسی افغانی سنتی تر و دست نخورده تر هست و خالصی بیشتری داره در حالی که فارسی ایران با کلمات غریبه بیشتر مخلوط شده و امروزی تر به حساب میاد....همین تفوت ها هم بین انگلیس و امریکا وجود داره...بنابراین اصطلاحات شما ممکنه هنوز توی انگلستان به کار برند

ممنونم.
میدونی مریم راستش منم خودم خیلی دقیق نمیدونم کدوم اصطلاح انگلیسیه و کدوم تو امریکا استفاده میشه.مثال فارسی دری و امروزی رو هم خوب فهمیدم .حالا شاید بتونب کمکم کنی از کجا رو اینترنت میشه اصطلاحات الان و امروزی امریکایی رو یاد گرفت و پیدا کرد.برای من بخصوص که به بچه های کلاسم باید آموزش بدم خیلی ضروری است.
از وقتی که میذاری و راهنماییهات ممنونم عزیزم.
امیدوارم سو تفاهم هم رفع شده باشه.

بی کلک چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 23:36

سلام .من وب شما رو میخونم و وقتی پست قبلی رو خوندم لازم دیدم یه چیزی رو بگم...من واقعا از شما خوشم میاد و نوشته هاتون .مخصوصا طرز فکرتون در مورد اینکه ازدواج بعد از یه مدت کوتاه نباید سرد و کسالت بار باشه و میتونه کاملا عاشقانه بمونه ممنونم چون من هم بدبین شده بودم اما با خوندن این مطلب دیدم نسبت به این موضوع ۱۰۰ درجه تغییر کرد .خوش باشید .یا علی

سلام.
خوشحالم دوست داشتین این جا رو و امیدوارم تغییر درجه روز بروز بیشتر شه عزیزم.
فدات.

نازنین چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 21:53 http://adatmikonimm.blogfa.com/

سلام صمیم عزیزی
اولین بار اینجا می یام اولم اون پست که مهمون داشتی پشت در دستشویی قفل شده بودی را خوندم مردم از خنده واقعا عجب رویی داری تازه به شو شو میگفتی چرا درو قفل کرده اره ..یک همچین اتفاقی واسه خودم سر صبح پیش امد تا مدتها از روی دوستمون که مهمون بود خجالت زده بودم .خوب شد پیشنهاد مسواک برقی را دادی

رو که دارم! اونم فراوون.
آخه خود علی در رو از تو قفل کرده بود و یه توضیحی برای دیدن من با اون وضع باید میدادم بهش دیگه!!!!!
خدا رو شکر. پس شما هم تو کار خرید عیدی افتادی دیگه!!!

نگار چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 21:35 http://www.xoxo4ever.blogfa.com/

سلام صمیم جون
راستش من از وقتی که بی نام اون بل بشو رو در مورد وبلاگت راه انداخت خواننده وبلاگت شدم :) و واقعا نوشته هاتو دوست دارم ! جا داره همین جا مراتب سپاس و قدردانی رو از ایشون به جا بیارم که من و با تو آشنا کرد :) ;)
نوشته هات خیلی به دل می شینه صمیم جون ، چقدر از چند خط آخر پست "راز قدرت" لذت بردم. خیلی زیبا نوشته بودی .
آرزو می کنم همیشه در کنار هم شاد و خوشبخت باشید :*
اجازه دارم لینکت کنم ؟

سلام نگار جان
از اینکه این جا رو میخونی و دوست داری خوشحال شدم. و بیشتر از اینکه بهانه ای شد برای آشنایی با تو.
ممنونم.دلت پاکه حتما که بهش میشینه خانومی.
خوشحال هم میشم.قربونت.

کرگدن ریغو چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 20:27 http://mashdi-javgir.blogfa.com/

ااااا میخواستم برای پست قبلیت کامنت بدم که این اومد!
اشکال نداره اینا مال پست قبلیت:
سلام بابا خودشو ناراحت نکن. من که بار دومه اینجا میام و خیلی هم حال کردم با وبلاگت. اونم نه به خاطر همشهری بودن ها بلکه به این خاطر که راحت مینویسی. عقده های بعضیها بمونه برا خودشون. بذار انقدر زور بزنن تا ...
خلاصه اینکه ما حمایت خودمان را اعلام میکنیم از این وبلاگ و به همون سبکت بنویس. در ضمن من اصلا اون نقد رو نخوندم وقت هم ندارم دوست هم ندارم اینکار رو بکنم. در این راستا هم میلینکیمتنان! یالله! نا محرم نباشه که لینکیدیم!

و اما مال این پست:
آخه مردا چرا اینقده بدبختن! ها! مهربون هم که میشن بهشون شک میشه! تف به این روزگار نامراد!

از لطفت شما ممنونم !! ولی چه اسم با نمکی! تصور که کردم خنده ام گرفت.
میدونی بعضی مردا!!!دور از جون شما کک های بزرگی به تمبون دارن که با ظرافت دید خانم ها زود شناسایی باید بشن!!!!(نیش!!)
من به همسرم ذره ای بدبین نیستم خدای نکرده.خیالت جمع.

[ بدون نام ] چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 19:55

یه مدتی بود اینجورکیا نمی نوشتی.همش از اون اونجورکیا مینوشتی!!!
پستت ناس شده.(یهنی همون ناز).
پستتو می دوستم.
خودتم می دوستم.
تو فروردینی بودی صمیمک؟من نمی دونستم.راستش به یه دلایلی غصه خوردم که فروردینی هستی چون منو یاد یه خاطره هایی انداختی.من نمی دونم چرا اینقدر رو ماه تولد آدما حساسم.
توی اون توصیفات مامان جون و جاریت هم مطمئن باش هیچکدومشون به پای مامان من نمی رسن تو توصیف و انشا و اکسپلنیشن.
نمی دونم این بشر از کجا این همه مهارت داره تو توصاف جزئیات همه چیز!!!وای خدا...............
مهسا

مرسی میراثی جونم!!!!!
ببین من با اون مرده فروردینی ه که همش تو گوشت میزد و روزی یدونه تو دهنی ازش میخوردی فرق دارم ها!!!! سعی کن خاطرات اون یارو رو از سرت در آری ننه!!!(نیش!!)
مرسی فدات شم.مامانتم تو راسته کار ننه مایه انگار!!

باران بهار چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 19:54

راستی حتما متوجه شدی که این ولین بار است که اینجام. و صد البته شدم بیننده پر و پا قرص وبلاگ شما و گیلاس خانومی. گفتم که من هم عاشقم و دستگاه ضبط حافظه من هم خیلی خوب و شفاف کار می کنه و ناگفته نمونه که تمام عطر ها و نوازشها در خاطرم جاودانه شده. حیف که ازش حوالی یک سال است که دورم و هر کدوم یک گوشه دنیا هستیم. وبلاگت را که خوندم انگار زدم اول فیلم دیدارم و هر چند دقیقه اول برای تو و بعد یک کوچولو برای خودم دعا کردم که عشق در زندگیمون جاودانه بشه. انشالله سی دی خاطرات زندگیت شیرین تر از عسل و مهربانتر از نسیم باشه جاودانه.

سلام
وایییییییییی شما هم عاشق و گرم و مهربون؟ چه خوب و پاینده باشه همیشه این حس قدرت بخش عشق حتی با وجود فاصله ها.
همینطور تو عزیزم.

باران بهار چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 19:48

سلام صمیم خانم
امشب کلی کیف کردم با وبلاگت. امیدوارم که عشق همیشه در زندگیت جاری باشه با جلوه های زیبا و متفاوت. عزیز منهم عاشقم. خیلی سال است و میدونم که این موهبت یک نعمت از جانب مهربانترین است. پس آرزو می کنم که عشق به همسر و خانوادت برای همیشه حفظ بشه و بالنده باشه.

مرسی باران جان
شاد باشی و همیشه پایدار.

Patriot چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 19:46 http://iran-patriot.blogfa.com

کیفیت توپپپپپپاااااااااااااااااااااااااا
ایول
همه چی روبه راه باشه ایشالا
اونم اشکالی نداره
چون چهارشنبه سوری نزدیکه کسی ایراد نمیگیره
سری به ما بزن خدارو خوش میادا
فعلا
patriot

باشه فقط فرصت بده بیشتر روی پیشنهاد خط آخرت فکر کنم!!!(نیش!)
در اولین فرصت اوکی اوکی!

رها(ستایش) چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 15:55

چی بگم وا... این مردا که این جوری خودشون رو تابلو نمیکنند خواهر

عزیزم این شوهر من فرشته است نیازی به رو شدن نداره بچه!
فدات.

هولوکوچمولو چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 15:50

صمیم جان به اون قابلمه ها میگنwarmer
میدونم بلتی خدت فقط باره یاداوری گفتم
اسمت خیلی قشنگه. یعنی صمیمی یا معنیه دیگه ای داره؟
دنبال یه اسم دختر قشنگ می گردم. به جز اسم خودت چندتا بهم میگی پلیز؟

آخخخخخخخ مرسی دقیقا همین کلمه رو میخواستم.
اگه بگم خنگی من خیلی تابلوهه ؟حتما جواب مثبت میگیرم ازت!
صفا و صمیمت و بی آلایشی میشه
من از اسم هلیا- سارا-سونیا- مهرسا-- آرام-- آناهید و شیرین خیلی خوشم میاد.
ببین کمکت میکنه یا نه!

سایه عشق چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 15:27 http://www.mahesharghi.persianblog.ir

مثل همیشه نوشته هات باعث فراغ خاطرمون شد . مرسی .

قربونت عزیزم
شنگول باشی همیشه.

حبه چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 14:44 http://doone.blogsky.com

پس به سلامتی خونه تکونی تموم شده و عیدی ها داره خریداری می شه و فقط مونده سال تحویل شه ;)
صمیم عزیز امیدوارم سال خوبی در کنار همسرت داشته باشی . پر رنگ تر و گرم تر و زیباتر...

حبه جون هنوز تموم نشده چون سر کار خیلی درگیر کارامم و نایی نمیمونه واسه خونه تکونی یکباره.
من هم آرزو میکنم از حبه خوب و قشنگم ریشه های مهربونی و عشق پایدار تو خاک همیشه بهار زندگیش در بیاد و جاودانی باشه!!
چی گفتم آخرش خودم هم نفهمیدم!!!!!

فرناز چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 14:41

سلام صمیم عزیزم
همیشه از نوشته هات لذت می برم تولدت پیشاپیش مبارک ایشالا ۱۲۰ ساله بشی

ممنونم عزیزم.
شما هم همینطور..

نیاز چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 14:32 http://niyaz5959.blogsky.com

داری خونه تکونی میکنی . خسته نباشی - مانده نباشی -
من تموم کردم (خونه تکونی رو میگم )
یعنی بچه بعد از اون همه هنر نمایی به این روز افتاده بود و طاقباز با دهن باز خوابیده بود و خستگی در میکرد.

به به خوش بحال تو دیگه.
آره نی نی انقدر زور زده که غش کرده بود!!!!!!

علی چهارشنبه 22 اسفند 1386 ساعت 14:28 http://cs3.blogsky.com


سلام – وبلاگ حرفه ای و زیبایی درست کردی .
وبلاگت رو یکی از دوستام بهم معرفی کرد ، وبلاگ باید آمار بالایی داشته باشه !!!
میدونی من اگه جای تو بودم چی کار میکردم ؟
امروزه بیش تر کسانی که وبلاگ پر بیننده دارن رو به درآمد اینترنتی آوردن . نمیدونم تو چرا این کار رو نمیکنی – شاید اطلاعی نداری . ولی چون وبلاگت واقعا به دردم خورد و الان هم به عنوان صفحه ی خانگی دارم ازش استفاده میکنم ، راهش رو واست میگم .
باید بری به آدرس WWW.Agna.BlogSky.com .
بعد از اینکه وارد وبلاگ شدی بر روی لینکی به رنگ آبی که زیر خبرنامش قرار داره کلیک کن – بعد وارد یه وبسایت جدیدی میشی که باید توش ثبت نام کنی – میتونی حتی ماهانه تا حدود 400 هزار تومتن و بیشتر هم بگیریی – کاری که تو واسشون میکنی اینه که یه بنر تبلیغاتی ازشون میگری و به وبلاگت میزنی و به ازای هر کلیکی که باز دیدکنندگان وبلاگت بر روی اون میکنن مبلغی رو به شماره حسابی که توی ثبت نام به اون ها دادی واریز میکنن .
البته توی سایتش به طور کامل همه چی رو توضیح داده که بعد از ثبت نام میتونی همه ی اطلاعات را بخونی و کاملا متوجه بشی . حتما امتحان کن !!!
باز هم از وبلاگ خوبی که داری ممنونم .


مدل تبلیغ جالبی رو انتخاب کردی.
ولی خوشم نمیاد کسی از من به بهانه پول الکی اینجوری به نفع خودش سو استفاده کنه داداش!!
پس بی خیال!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد