من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

خبرگزاری پرس پرس!!!!!!

1-اخبار یلدایی

-مامان خانم در حالیکه من از شدت خوچحالی فرارسیدن شب چله در منزل پدری دارم بال بال میزنم!!!!!!!!!و علتش هم پسته های مرد افکن!! این مامان خانمه بس که چاق و خوشگلن! دیشب رسما به من اطلاع دادن که چون دوستشون عروسی پسرش دعوت کرده شمال اونا رو!!! اینا مه آخر هفته راه میفتن و شب چله رو به خوبی و مهربونی و صمیممیت!!! با اونا برگزار میکنن و ما هم اینجا سماق خواهیم کوفت کرد!!!!نمیخوام!من دلم دور هم جمع شدن خونه بابایی خودمون رو میخواست.

 

این خاله جان ما هم شب چله ای پسر جونش فقط  مامان و بابا رو دعوت کردن چون مامان اینا هم موقع مهمونی شب یلدای من به علت کمبود جا و کثرت مهمان ها در یک آپارتمان 120 متری مجبور شدن بزرگتر ها و کوچک تر های شاد و شنگول  رو بگن و واقعا نتونستیم دختر ایشون با دو تا بچه تخسش رو بگیم و حالا ایشون از خجالت مامان جان در اومدن و چون خونه 500 متری عروس خانومشون جا نداره بدون عذر خواهی حتی!!!! کلا قلم حذف بر وجود ما کشیدن!!! ای قربون این فامیل گل بشم من!!

 

صبا خونه مادر شوهره دعوته و قراره  اونجا بترکونه!!! خیلی خوشحالم مادر شوهر اونم داره یاد میگیره چطوری محبت خودش رو نشون بده.آفرین دختر خوب.(به صبا که بلاخره به حرف های من در مورد تجدید رفتار با خونواده شوهرش گوش کرد و اصطکاک ها رو به حداقل رسوند.)

منم از طرف خودم و بدون هماهنگی با مامان،  از قبل  به مامان جون گفتم شما هم بیاین خونه مامان من و کلی خوش میگذره چون دفعه  قبل کولاک بود از بس دور هم گفتیم و خندیدیم و من خوش بحالم شد که تمیز کردن اونهمه ریخت و پاش کار یا به عبرتی وظیفه  من نیست!!!حالا باید بگم خودمم موندم کجا برم شما دیگه پیش کش!!!!احتمال داره بریم خونه مامان جون اینا .خونه دوستامون هم حال نمیده نمیرم چون این جور شبا فامیلی خوش میگذره!!منم که همین طور فامیل ریخته دور و برم و دارن میکشن خودشونو برام!!!

کی بود گفت اگه کیک درست کنم منو دعوت میکنه؟هنوزم رو حرفش هست یا  نامرد پشیمون شد؟!!!

 

2-اخبار عروسی

رسما از رفتن به عروسی خواهر جاری جون منصرف شدم.به چند دلیل که به ترتیب اهمیت نیست و حال میکنم قر و قاطی بنویسمشون!اولا عروسی به صرف عصرونه است و فقط 3 ساعته یعنی از 4 تا 7 و منم که تازه 4 میرسم خونه!و تا خودمو حاضر کنم میشه 9 شب!!! بعدشم این ارایشگرم سه شنبه وقت نداره و حتی دو شنبه و یکشنبه هم برا ابرو بهم وقت نداد چون مهمونی داره و اصلا سالن نمیره و منم فقط کار این دوست 20 ساله رو قبول دارم و نه کس دیگه! انقدر  بقیه خراب کردن سر و هیکلم رو که قسم خوردم نذارم از من یه دلقک خوشگل در بیارن با اون مدل های ماهپاره ای شون!!!!!!

دلیل بعدی اینه که اصلا برام نمیارزید حتی اگه وقت میگرفتم از آرایشگاه.چون خدا تومن پول آرایش مو و ابرو و ...(به قول علی بزک دوزک!!)بعد کلی پول آژانس های رفت و برگشت و بعد هم پاس گرفتن و فرداش دیر رسیدن به سر کار و پیدا کردن و خریدن کادو در شان خودم و .....  و همه اینا یه کنار و تازه وقتی داماد حاضر نیست پولاشو خرج کنه  گفته پول مفت ندایم!!!!!ما چرا اینقدر ولخرجی کنیم.؟!!!برای من که خیلی جالب بود که اینا هنوز خونه  رهن نکردن و جهیزیه رو هم نچیدن بعد عروسی گرفتن و هر کی خونه مامان خودش تا سر فرصت خونه پیدا کنن و برن به سلامتی  خونه خودشون.و علت هم فقط اینه که تالارها تا عید همه رزرو بودن!!!!!!!!! من از اینکه بقیه آدم رو احمق فرض کنن خوشم نمیاد .این دیگه چه دلیل بود آخه؟ خب راحت میگفتین مامان پسره دوست نداره خرج کنه. بابا یا کارت ندین و راحت! یا از این حرفا نزنین.البته خونواده جاری من خیلی خوبن و مشکلی ندارن البته مامان جون اینا.در اصل مادر شوهر من هر جور از اول تصمیم داشته خرج کنه رو خرج کرده و با دیدن رفتارهای  اقتصادی!!!!! اونا چیزی ازش کم نکرده.اونا هم   فقط یه کوچولو سر این برادر شوهر ما زرنگ بازی در آوردن و کلا از روز خواستگاری تا مراسم عروسی چیزی جز یه شب یلدای 10 نفری رو خرج نکردن و به قول مامان جون خدا اینجوری نشون میده  که همیشه آدم اینقدر خوش شانس نمیتونه باشه که به راحتی آب خوردن دختر شوهر بده!!!خلاصه که خوشم نمیاد برم.برا اونایی که ممکنه فکر کنن من حسودی میکنم و بگن مردم اختیار دارن هر جور میخوان عروسی بگیرن  هم از الان بگم که این یکی رو اشتپ اومدین!!! توضیح هم نمیدم چون زیاد خاله زنکی میشه دیگه!!!!هر کی خواست بپرسه تا بشنوه!ضمن اینکه تصور مقایسه خودم با بقیه هم به ذهنم نمیاد چون خودم رو خیلی بالاتر از این حرفا میدونم.(صمیم انتقاد پذیر!!!!!!!!!)

 

 

3-اخبار خرید

در راستای طرح عزیمت به شمال جهت عروسی ،مامان خانوم تصمیبم گرفتن برن خرید.فقط فک کنین بعد از یه بیست سالی تصمیم گرفته بود کفش پاشنه بلند بخره اونم از این جینگیلی ها. فقط هم سلیقه این دوماد شیرینه رو قبول داره.خلاصه سه ساعت ما رو کشت بس که چرخیدیم تو بازار و بخش خوشگل ماجرا این بود که یه کیف خیلی خوشگل و شیک هم علی خرید براش.قراره سر عقد تراول بدن و یه پاکت خوشگل هم برا اون خریدیم و خلاصه مامان جونی رو خوب ساختیم.خیلی جالبه که اگه مثلا من و صبا بهش بگیم مامان جون  ما یه کفش پاشنه دار بخر اونقدر دلیل میاره که خودت میری یه صندل براش میخری و اول میزنی تو سر خودت تا دیگه نگی برو اینو بخر اونو بخر بعد این علی تا اشاره کرد که عزیز جون!این مدلی خیلی بهتون میاد و شیکه مامان چشم بسته خرید.خداییش این علی هم خیلی سلیقه به خرج میده و مامان هم قد بلند و لاغرو 60 کیلویی و خلاصه همه چی بهش میاد.

شام هم خونه مامان موندیم و شب تلو تلو خوران فقط افتادیم و مثل خرس قطبی خوابیدیم.

اخبار اوستا رو سر کچل بقیه ای!!!!

برا اولین بار تو عمرم دلو زدم به دریا و مامان چون حال نمیکرد بره ارایشگاه ابروهاشو که بوره و کلا دیده هم نمیشه خیلی!!!! برداشتم براش.داشتم سکته میکردم که اگه خراب کنم چه خاکی بریزم به سرم!!! خوشبختانه به خوبی و خوشی مرتب شد و منم علیرغم چپ چپ نیگا کردن های علی همون وسط هال بساط خودمو پهن کردم و تازه یک جاش حواسم نبود و خط ابرویی که برا مامان کشیده بودم تا مسیر رو گم نکنم!!!! با تف پاک کردم و مامان بعد از 2 دقیقه فهمید اون خیسی چی بوده و کلی ایش و ویش کرد و منم به روی خودم زیاد نیاورم که چه گندی زدم!!!!!!خدا عاقبت منو به خیر کنه وقتی اون خطه پاک شه و اصل کار بیاد بالا!!!!!!ابروهای ننه مون رو میگم .

نظرات 21 + ارسال نظر
خانومی هستم سه‌شنبه 20 آذر 1386 ساعت 13:07 http://www.khanoomiii.blogsky.com

اخبار یلدایی : من شب یلدا کجا برم ؟! خونه قوم شوهر نمیتونم برم ! خونه خودمون هم شوهرم نمیتونه بیاد ! بهتره شب یلدا رو با آقای شوهر بریم خیابون گردی ! البته احتمالا این طرح با طرح ا م ن ی ت ا ج ت م ا ع ی تضاد داره !!! نه ؟

اخبار عروسی : کار خوبی کردی نمیری . من تشویقت میکنم . به دردسراش نمی ارزه .

اخبار خرید : این پسره ( شوهرت ) چی کار کرده که اینقدر واسه مامانت عزیز شده ؟! جادو جمبلی چیزی ؟!!! آره کلک ؟!

اخبار اوستا رو سر کچل بقیه ای : نکنه تفت شفا میده ؟!!! آره ؟

شکیبا سه‌شنبه 20 آذر 1386 ساعت 11:48 http://shakiba-a.blogfa.com

ووووووووای صمیم تو که بدتر از دخترکم غافلگیرم کردی. یه دفعه اون گوشه اسم خودم دیدم ذوق زده شدم .
منم لینکت کردم.
بووووووووووووووس هوارتا

سلام شکیبا جان
ممنونم.ما رو قدر دنیا خوشحال کردی با ذوق زدنت خانومی.
دختر خوشگلاتو ببوس مامان مهربون.

T سه‌شنبه 20 آذر 1386 ساعت 11:18

خوب اخبار یلدایی منم بهتر از تو نیست باید بگم همه فامیلای همسر جان (دایی ها و خاله هاو مامان باباو...)خونه بابای همسر جان هستن البته هر سال خونه یکی و امسال نوبت ایناس به منم اونجا خیلی خوش میگذره ولی مامان بابا و خواهرم خونه تنهان و ما طبق هر سال یه سر میریم خونه اون بابا و بعد باید خونه بابام باشیم اخه دلمون میسوزه گناه دارن تنهایی
اخبار عروسی رو که دادم. انقده از این عروسیای کون گشادی بدم میاد اما خوبه معمولا تا ارزش نداشته باشه ارایشگاه نمیرم با یه سشوار درستش می کنم یه خواهر شوهر دارم اند سوتی مثلا در گوشی به من گفت فک کنم اینا جنده باشن (تو عروسیه)بعد تمام میزای اطراف برگشتن ما رو نگا کردن!!!خانوم تازه بهشون میگه ا شمام شنیدین بلند گفتم?
اون تف دیگه اخر مدل صمیم ابرو برداشتن بودا

حالا اینو تاییدش کنم با اینهمه کلمات زیبا و شایسته یا نه؟!!!!
خدا نکشه تو رو دختر.تمیزتر بنویس بتونم ب خیال راحت برفستمش قاطی جوجه عزب ها!!!!!

بهار سه‌شنبه 20 آذر 1386 ساعت 10:54 http://nashenase-hamdel.blogsky.com

انشالله یلدا هرجا که هستی بهت خوش بگذره. واسه اون پسته ها هم قطعا سهمت محفوظه.
بعدم ببینم تو مگه رژیم نیستی؟؟؟

ممنونم عزیزم .
من با دیدنش هم به حد کافی متلذذ میشم !!!

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 20 آذر 1386 ساعت 10:13

سلاااااااااام صمیم جونی جونی جونم.
خوووووبی؟
عیبی نداره.عوضش شب یلدای عشقولانه خواهید داشت.نه ه ه ه ه؟
همه یه طرف اصل کار بالا اومدن !!!!!! همون ابروها هم یه طرف:)))))))))))))
ماچ.موچ.موووووواچ چ چ چ چ

سلی ی ییی ییی ییییی یییییم خوفی تو عزیزم؟
آرهههههههههههههههه!!! اونم توپ توپ!!! کلا ما دو نفری هم بهمون خیلی خوش میگذره ولی دوست دارم همچین شبهایی دور و برم شلوغ باشه.
آخ نگو که گند اون ابرو برداشتنم به زودی میرسه به دماغتون!!!!
بوس گنده رو لپ مامان خوشگل بردیا چش دکمه ای!

خانم حلزون (نیاز) سه‌شنبه 20 آذر 1386 ساعت 10:07 http://niyaz5959.blogsky.com

سلام
ببین ماشب یلدا میخوایم برای عروسمون طبق کشی کنیم . تمام فامیل هم هستن دوست داشتی با علی آقا تشیف بیارید.
راستی بدو بیا تو این بازی شرکت کن . مطمئنم از پسش بر می یای و خوشت هم می یاد .

اصلاْ می دونی چند روزه پیش من نیومدی (شدم این مامان بزرگا که همش گله میکنن)

سلام.عزیزم
من بزی تو رو انجام دادم و نمیدونم اصلا بهت گفتم یا نه!شرمنده خلاصه.
الهی بمیرم برات ننه که با این سن کم کذاشتمت خونه سالمندان!!!(آبغوره کیلو کیلو !!)

پرند نیلگون سه‌شنبه 20 آذر 1386 ساعت 09:13

منم دعوتت می کنم به شرطی که اصراااااااااااااااااار نکنی کیکتو بخوریم . حالا واسه این که ناحارت نشی میذارمش سر طاقچه روشم گل می کاریم !
آخی ی ی ی ! الهی خدا این داماد شیرینه و خانوم تپلی-باربی نازنینشو شونصد سال برای عزیز جون و الباقی بینندگان و شنوندگان حفظ کنه ! می گم تا حالا جیباشونو گشتی ؟ نکنه مهره ماری ... چیزی دارن علی آقاتون ؟ چه مامان باحالی داری ! ( دارم می زنم به تخته )
خوبه دیگه ! خودت اهتراف کردی همه چیو تف مالی می کنی دیگه داداش ! وای وای وای !‌ابروی مامانی رو هم ؟ ای ناقلا!
ایشالله شب یلدا یه جای خوب پیدا کنی و بری و خوش بگذرونی بعد بیای واسه ما وصف العیش کنی تا ما هم حالشو ببریم و چشم بسته خودمونو تو بهشت صمیم تصور کنیم !!!
شادو پیروز و سلامت باشی
اون فرنچ ها هم نوش جونتون . ما که بخیل نیستیم !
لپتو بکشم الهی !

من ناحارت نمیشم چون اگه اونو نخوری دو دقیقه شاید بیشتر عمر کنی ای جون عزیز!!!!!!
قربونت.آره مهره مار که چه عرض کنم میگن ستون فقرات دایناسور داره بچه!!!!!
تف مالی؟همه چی رو؟ بزنم تو کله خودم تا بمیرم دیگه صمیم نباشه خراب کاریهاش رو جلوی پرند تف مالی کنه؟!!!هان؟!!!!
باشه!نیس شما کم فرنچ دارین؟قربونت.و دیگه هم نبینم بخیل شی ها!!!!!
بوس تف دار!(آبدار!)

جیلی بیلی سه‌شنبه 20 آذر 1386 ساعت 08:56 http://vasleh.blogfa.com/

صمیم دیگه هیچی نپختی !!!! آشپزی کم بود حالا دیگه میزان پیلی هم میکنی... آخه تو چقده هنرمندی؟ آقای علی چه میکنه با این همه هنرت آخه .

عزیزم آقا علی سریع لنگ و پاچش رو میذاره رو کولش و د در رو!!!چون با یک عدد بانوی قیچی به دست طرف میشه که حمله میکنه تا مزرعه رو درو کنه!!(پشم های پا رو میگم!!)

بشری سه‌شنبه 20 آذر 1386 ساعت 08:49 http://boshraa.blogsky.com

سلااااااام عسیسممممممم :-*
تو رو خدا، تو رو خدا ، یه خورده به منم اعتماد به نفس یاد بده... منم می خوااااااام...
این چند وقته انقد در حال گند زدن به صورت حسابای مردم و پذیرایی از خواستگارای محترم :دی هستم،نمی فهمم چه خبره دنیا ! حواس نمی فهمم که !
آخ آخ می گماااا فک کنم ملخ، تخم هرچی پسر خوش تیپ بافرهنگ تحصیلکرده رو خورده ! اصلا نمی دونم اینا کدوم گوری هستن !
تصمیم گرفتم پاشم برم تهران زندگی کنم. یه دوست پسر توووپ پیدا کنم، از ازدواج کردنم بهتره! انقد مسو لیت هم نداره. اگه تو تایید می کنی، بگو که همین الان راه بیفتم :دی
قربونت برم، فقط زودتر بگو تا دوست پسر باکلاس هم تموم نشده !
راستی اون حرفای خاله زنکی هم بگو، پایه ام :دی

از بس که باحال تعریف می کنی :دی
اکثرا این جور حرفا رو که می شنوی انقد غم و حسرت و عصبانیت تو شکل حرف زدنشونه که آدم عصبی می شه، ولی تو نه
بوووووووووس

به به من میمیرم برا مجلس خواستگاری که هی دست گل به اب بدم.
ملخه چه کار بدی کرده!!!!!!
نه قربونت.همون جا بشین تا بیان و از جلو چشم بابات بدزدنت!!اینجوری حس بدست آوردنت بیشتر تو قلبشون شلپ شلپ میکنه!!!!
من خودم همه چی رو با خنده میگم.باور کن اگه از کسی ناراحت بشم هم یه جوری برا خودم یا بقیه میگم که هیچ کی باورش نمیشه چقدر منو اذیت کرده اون مورده!!!
فدات.

فاطمه سه‌شنبه 20 آذر 1386 ساعت 02:52 http://www.fatima-64.blogsky.com/

صمیم جون چرا به وبلاگ رژیمیت دیگه سر نمیزنی؟ بابا ملت منتظرن!!!

راستی تا شب یلدا چقدر مونده مگه که شما از حالا در فکرین؟

خچ به حالتتتتتت...منم مامانمو میخوااام میخوااااااااااااااام :((
خوب یکم با من همدردی کن اشلالی نداره.

وااااایییی چه میکنه این مطبخ خاله خانوممممممم...مرسی که بهم معرفیش کردی.

اینم سایت ترو تمیزو کاملیه:

http://www.ashpazonline.com/

سلام فاطمه جان
عزیزم این روزا سرعت کاهش وزنم کم شده خیلی کم.تا الان فقط شده ۱۲ کیلو برا همین میخوام وقتی بنویسم که دستم پر باشه براش!!!
ممنون از آشپز آنلاینت.ولی من صمیمی تر مثل خاله خانم رو دوست تر دارم.ممنون که آدرسش رو دادی اینجا.

خانومی سه‌شنبه 20 آذر 1386 ساعت 00:41 http://www.eshgh-bazi-asemoooon.blogsky.com/

سلام صمیم من برگشتم

1-اخبار یلدایی:
عزیزم نگران نباش میخوای بیا خونه ما البته اگه شب یلدایی تو خونه برگزار بشه !!!!!
خونه مامان جونت هم حال میده دوست داشتی اونجا هم برو گلم .
2-اخبار عروسی :
با این چیزایی که تو گفتی منم بودم عمرا نمی رفتم
نمیخواد بری بمون خونه با شوهرت خوش بگذرون !!!!!
اگه میشه بقیشو هم بگو که گفتی خاله زنکی میشه ... خودت گفتی بپرش تا بشنوی .. گوش میدم بگو ...
3-اخبار خرید :
عجب مادر زنی که این همه دامادشو میخواد خوش به حال علی آقا
اینقده از شخصیت مامانت خوشم میاد ... جدی میگم ... خیلی دوسش دارم ...
اخبار اوستا رو سر کچل بقیه ای!!!!
چیزی که دست تو توش باشه خوب در میاد مثل آشپزیت ... !!!! مطمئن باش گلم
زیادی حرفیدم
دوباره میام
بوس بوس بوس

مرسی.
خدا تو و خونتون رو حفظ کنه و مهم تر از همه مرامت رو عزیز دلم.
آره حال نمیکنم برم اینجور مهمونی های فوری فوتی سوتی!!!!
قربونت.مامانم خیلی اخلاق های بامزه داره.لطف داری.
نکنه منظورت خرابکاری هامه که بعدا گندش درمیاد؟!!شوخی!!
تو هر چی خواستی بنویس عزیزم.من گوش میکنم.قربانت.ماچچ!!.

√ҰâŞâmįη دوشنبه 19 آذر 1386 ساعت 20:40

حالا کو تا شب چله صمیم جونم؟!‌|:‌ :دی
دست خاله جونتم درد نکنه با این مهمون دعوت کردنش‌!!‌:دی دست خودتم درد نکنه با اون ابرو برداشتنت !!‌|:
سلام ‌:دی

خوبی صمیم خانوم بی معرفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یه پیشنهاد !! من قالب وبتو میبینم دلم میگیره هی چرا یه قالب روشن ( مثلا سفید یا صورتی نمیگذاری آیاه؟!‌:دی
ا یادم رفت پرانتزو ببندم !!‌:دی صبر کن!!‌:دی
)
آهان !!‌:دی همین الان دستای کوچولوتو ببر بالا واسه شفای بیمارایی که پشت کامپیوتر نشستن دعا کن !!‌:دی
من خیلی از پستات عقبم ناراحنم!!‌):
ولی بهت سر میزنم تند تند *:
تو بی معرفتیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
چند روز دیگه تولدمه !!!!!!!!!! یه چیزی بخر واسم !! به جای فک کردن به شب چله !!!!!!!!!!!!!! :دی
فدات بشم !!‌*:

سلام
آخ که اون پرانتزت منو کشت!
قربونت.اگه جایی قالب مالب مفتکی پیدا کردی به من بگو!!خوچحال میشم دادچ!!!!
چی شده؟کسی مریضه با کلی گفتی؟
آره حتما.یه کادویی دارم برات که کلی سورپرایزت میکنه ننه!!!!!منتظر باش و یادآوری هم بکن روز قبلش!!

بیژن همشهری گیلاسی دوشنبه 19 آذر 1386 ساعت 20:30 http://www.ritajoon.blogfa.ir

یعنی چی صبا خونه مادر شوهر دعوته اونجا میترکونه... وی وی این خواهرا همشون خلاف سنگینن
.
.
یادم باشه ننه یه کیکی بدم برام بپزی
وای که چقدم از خودش تحویل میگیره یه جوری میگه همه اقوام کشته مرده این چاقالوون
.
.
این دیگه چه دامادی بوده انگار اصفهانیه(گفته پول مفت نداریم).. خب بیچاره آدم یه بار عروسی میکنه چرا همونو خوب نگیره که بعد تو حصرتش بمیره(خدا به زنش صبر بده)
.
اوه پس غیر از کد بانویی(غذاهای مونده) کار دیگه ای هم بلدی آرایشگری...... من تاحالا نمیدونستم از این تف چه استفاده هایی میشه کرد(من چشم و گوش بستم بخدا)
..
فعلا بای
چرا پیشم نمیای(ناراحت)..نه دیگه لازم نیست بیای مطلب آخرمو گذاشتم دارم میرم واز همه خداحافظی کردم

به به این همه حرف بار من و خواهر جونم کردی حالا میخوای برات شوهر!!!!!!!!!هم پیدا کنم چشم سفید!!!!؟
من مگه یه روز دستم نرسه به تو! اونهمه از غذاهای خوشمزم نوشتم و تو میگی مونده؟!!!!
در مورد تف نظری ندارم و خوشم هم نمیاد نظر بدم !
حالا بودی! چی شده مگه داره میری کلا!!؟

بیژن همشهری گیلاسی دوشنبه 19 آذر 1386 ساعت 18:48 http://www.ritajoon.blogfa.ir

خواهر بزرگه جاری جان (آن مجرده !) ..چه خوب منم مجردم
چه عجب تو شوهر میدونه وبلاگ مینویسی
..هنوز مطلب امروزت رو نخوندم بر میگردم

مگه من چی مینویسم که قراره مخفی باشه؟
نه ما به تو دختر نمیدیم!(نیش!)

پر یا دوشنبه 19 آذر 1386 ساعت 16:54 http:///sarzaminparya.blogfa.com/

من واسه سال بعد رزروت کرده بودم مادر آخه الان تا من برات بلیت
بگیرم و ویزا وووووو تازه بعدش تو و علی خان بخواین مرخصی بگیرید فکر کنم می تونین واسه نوروز برسین بحا شب یلدا نه همون سال بعد خوبه من از الان گفتم هااا زودم اقدام می کنم برا همه چیز.بوووووووووووووووووووووووووووس

راستی خوب شد عروسی نمی ری فکر نکنم با این چیزایی که گفتی خوش بگذره.

سلام پریا جون
قربون دستت.ما تا همین قوری قلعه خودمون بریم(تو کرمانشاه!!)هنر کردیم.دستت واسه ویزا میزا درد نکنه.
چیز!قربونت.ماچچچچچچ!!
آره هنوزم حالش نیس برم.

نازنین دوشنبه 19 آذر 1386 ساعت 16:50 http://mahdoone.blogfa.com

سلام خانوم خانوما. با اجازه اتون (در حقیقت بی اجازه اتون) لینکتون رو توی وبلاگم گذاشتم.

مرسی.

X دوشنبه 19 آذر 1386 ساعت 16:06 http://stillness

ماهم واسه شب یلدا دقیقاً همین حالت غریبانه ای که شما دارین رو داریم! البته ما هرچند سال یه بار یلداهای با حالی داریم و لی خب بعضی وقتا هم فامیل جمع نمیشن دیگه!

یلداتون روبراه و به کام ای همدرد!!!

شکیبا دوشنبه 19 آذر 1386 ساعت 15:20 http://shakiba-a.blogfa.com

صمیم جان سلام
اول - تشکر می کنم از اینکه به وبلاگ من اومدی خیلی خوشحال شدم.
دوم - پس این چند روزه مراسم مامان خوشگل کنی داشتین خدا همه مامانای مامانی رو برا بچه هاشون نگه داره.
سوم - بهتر که نرفتی عروسی ۲ هفته پیش ما هم یه عقد کنان اینجوری دعوت شدیم دور از جون شما خریت کردیم رفتیم کلی تو خرج افتادیم بعد تا از کرج برسیم تهران همش دو ساعت اونجا بودیم اونقد دلم سوخت برا اون همه خرجی که کرده بودم.
چهارم- از اینکه بعد از این همه مدت این طلسم شکسته شد و من تونستم باهات بحرفم خیلی شنگول شدم. آخه میدونی که برا یه خانوم خیلی سخته ساکت بیاد و بره.
پنجم - خیلی دوست دارم . هم خودتو هم نوشته هاتو
ششم - بازم بگم نه دیگه بقیش برای پست بعدی
هفتم - در پناه حق باشید
هشتم- بازم پیشم بیا چشم انتظار نزاری مارو

سلام شکیبا جان
خواهش میکنم.آره این مامان من خیلی دوست داشتنی میشه وقتی با ذوق با این دوماد کوچیکه میرن خرید.
خداییش رفتنم فقط وقت تلف کنی بود.شما دیگه چی کشیدین بابا!
کار خوبی کردی.چون منم دوست دارم با آدم های مجرب و خوسش حرف صحبت کنم.
ممنون.دوستی ما دوطرفه هست شکیبا خانوم گل.منتظر نوشته های قشنگ و ساده ات هستم .آپ کن زود مامان مهربون.

نیلوفر* دوشنبه 19 آذر 1386 ساعت 15:09

سلام صمیم جان...
تاییدیه؟

میل من
alisa5050@yahoo.com

نرجس دوشنبه 19 آذر 1386 ساعت 14:39

صمیم خواهر پاشید بی آیید خونه ی ما!!!

قربونت.می پاشم ها!!!!

خانومی دوشنبه 19 آذر 1386 ساعت 13:21 http://eshgh-bazi-asemoooon.blogsky.com/

سلاممممممممم صمیم گلی خوبی عزیزم میبینم که پیدات شد اگه امروز دیگه اپ نمیکردی ..... من میدونستم با توو
خوچحالم که زودی اومدی الان دانشگاهم وقتش نیست بخونم نظرمو بگم شب از خونه کانکت میشم میام میخونمو نظرمو میگم عزیزم
بوس بوس بوس

ووووووووووووووی!!!چه تهدیدهایی منتظرم بودن!
بیا بیا که تموم میشه اگه دیر بجنبی!
ماچ ماچ!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد