من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.

صمیم-۲۹و اندی سن!- 12ساله ازدواج کرده-همسر و پسرکش رو میپرسته- عاشق تر از اونا کسی هست؟

صمیم کت داگز

این مامان من عادت های خنده داری داشته از اول بچگیش که اون ها رو تا همین الان که ۵۳ سالشه حفظ کرده و دو دستی چسبیده.مثلا دیشب که رفته بودیم رستوران شاپرک (اولین رستوران کانتیننتال شرق کشور!!) --خودشون اینجوری میگفتن!!--مامان خانم در یه نطق تاریخی فرمودند که هیچی آدم رو مثل پ---س----تو----نک---  خوردن به آرامش نمی رسونه .و انسان!!در حال خوردن این وسیله آرام بخش!!به هیچی جز خود اون فک نمیکنه!!!! اینقدر هم با احساسات می گفت انگار تجربه ۵۰ ساله پشت این حرفا خوابیده!!خیلی برام جالب بود که مگه اون از بچگی و حس و حال  پسونوک خوردنش یادش میاد که داره تعریف میکنه.|؟؟!!بعد کاشف شدیم که ایشون تا ۹  سالگی و ۲ سالی هم زیر میز مدرسه همیشه این دوست نرمش رو همراه خودش داشته و خان دایی-تنها دایی ما--اول با آرامش و بعد با تهدید و تضریب!!!خواسته ازش بگیره که ایشون باجنبوندن روح  همه اموات و واسطه کردن اونا نمیده که نمیده!!خودش میگه تو مدرسه مدادش  رو مینداخته زیر میز و بعد اون زیر پیستونکش ---مجبورم اینجوری بنویسم آخه!- رو در میاورده و تند و تند میخوردتش!! البته من میگم این وابستگی ناشی از این بوده که مامان حتی ۱۰ روز هم شیر مامانش رو نخورده چون خاله کوچیکه تو زمستون با سر میره تو حوض و یخ بسته میارنش جلوی مادر بزرگم و در جا شیرا اون تو یخ میزنن!!!و دیگه بیرون نمیان. بگذریم. جالب اینجاست که دیشب خانوم اعتراف میکنن که وقتی اون موقع ها که داداشی نی نی بوده و میرفتیم شهر بازی مامان چون از ارتفاع می ترسیده  همون بالای فانفار زودی پیستونک سهیل رو  از دهنش در میاورده و میذاشته تو دهن خودش و تند تند میخورده و آروم میشده!!!!!! !اینو که گفت من همچین خندم گرفت که داشتم میمردم.حتی تصورش رو نمیکردم که مامان این کار رو بکنه!البته الان خوب خوب شده و دیگه از سرش اوفتاده.همچین یه جورایی دلم هم براش سوخت!!!

من یه عادت مسخره دارم و اونم ترسوندن گربه های ریقو یا خیلی چاق تو کوچه های تاریکه! !آی همچین حال میکنم وقتی یواش میرم طرفشون و یهو جیغ بنفش میزنم و میو میوووووووووووو میگم و هاپ هاپ میکنم که گربهه زهره ترک میشه!! علی خیلی برام توضیح داده که تکرار این کار ممکنه مشکل روانی حاد!!!واسم درست کنه هر چند اون اعتفاد داره من همین الانشم خیلی روان درست در مونی  ندارم!!! ولی من کار خودمو میکنم.خلاصه شب ساعت ۱۱ بود که داشتیم میرفتیم خونه و یهو  تو تاریکی دو تا گربه زیر ماشین  رو از دور تشخیص دادم.چون کوچه ما خیلی آروم و شیکه گربه ها بیچاره هم فک میکنن تامین جانی دارن اونجا!خلاصه رفتم طرفشون و علی هنوز نفهمیده بود من گربه دیدم.یهو خودمو انداختم جلوی ماشین تو پارک و یک جیغ و پیف پیفی از خودم در آوردم که علی یک متر پرید بالا. اینا رو با حرکات اکروباتیک من زیر سپر و جیغ جیغ من با هم  تجسم کنین. علی میخواست منو خفه کنه.حالا فک کنین گربه ها سیخ شدن از ترس و من هم دارم صدای بز!! در میارم براشون و علی هم داره حرص میخوره و دو تا آقا هم که دم در خونشون تو تاریکی واستاده بودن هم دارن میترکن از خنده!!!!!!۱آی خجالت کشیدم!!ای خجالت کشیدم که حد نداشت. علی با غیظ گفت دیوانننننننننننننهههههههه!!!مگه مرض داری نصفه شب!! و من با خوشحالی به گربه های سکته زده نگاه میکردم و تو دلم قول میدادم دیگه تکرار نشه-واسه بار شونصدم!!!

خلاصه ما خونوادگی یه جورایی تاب داریم و قابل در مون هم نیس!!!

کادو دادن  روز پدر مون هم ماجراها داره که تو پست بعدی خدمت میرسن!!تا بعد.

پ.ن. فقط ۷ روز دیگه تا  چهارمین سالگرد قشنگ  ازدواجمون مونده.خیلی ذوق دارم.یکی منو بگیره!علی کجایی؟!!

نظرات 30 + ارسال نظر
Me سه‌شنبه 18 شهریور 1393 ساعت 00:44

واقعا برات متاسفم با این طرز برخوردت با کریبه ها! یعنی با تمام وجود برات متاسفم!
دوست داری همین برخوردها رو یکی با پسرت بکنه؟ نه یکبار که به قول خودت هزار بار؟ که جوری بترسونتش که سنگ کوب یشه؟
واقعا برات متاسفم و مطمئنم تاوانش رو میدی!!!

تو داری تو شهریور ماه سال 93 من رو بخاطر رفتار سال 86 ام شماتت میکنی ...یادت باشه من اون ادم اون سال نیستم دیگه ..تو خیلی چیزها ...
اراستن انتقاد به لطافت کلام و حسن نظر یادت نره عزیزم ...
و از طرف گربه ها بخاطر دلسوزی هات ازت تشکر می کنم . خوشحالم ادم هایی هستند که مراقب ای نزبون بسته ها هم هستند . اینو واقعی گفتم.

پرند نیلگون چهارشنبه 10 مرداد 1386 ساعت 05:45 http://www.parnian7.blogsky.com

اااااااااا چه تبریک بارونه اینجا !
داداش ما هم هستیم :
مبارکه ، مبارکه .....مبارکه و مبارکه !
اااااااا خیلی خب بابا ( با شما نبودم ها ـ منو زدن می گن انقدر نزن و نرقص )
شاد باشی همیشه

سلام عزیزم.ممنون.خب عروسیه دیگه دخترم! تو به کارت ادامه بده.

شیوا سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 22:34 http://www.shiva34.blogfa.com

گربه های بدبخت !
آخ دلم ! کلی خندیدم .
بوس

دلت به حال اون شوهر بسوزه که منو داره تحمل میکنه نه گربه های ب گندو.شاد باشی .

salam سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 21:33

bebakhshid inja boose gheire shar'ii midan?

bastegi be girandash dareh!!!!faghat hamsare mohtaram inja hagh darah.vase baghiya alaki midan!!!

پریسا سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 21:08 http://21mehr.blogfa.com

سلام صمیم جوووووووووونم
خوفی؟
صمیم منم تا سوم چهارم دبستان پستونک دوست داشتم...نه اینکه الان دوست ندارمااااااااا ولی مامانم هیچ وقت نذاشت من تو این سنین پستونک بگیرم دستم
یه بار وقتی همون سالا رفتم خونه ی داییم اینا ... داییم چون بچه ی کوچیک داشت رفت واسه اون پستونک بخره منم گفتم می خوام و برامم خرید ..ولی این مامانم تذاشت حتی دستم بگیرمششششششششششششش
آخی ببین چه طفلکیم
خیلی مامان باحالی داری
بوس

نازی!! چه گناهی بودی تو اون موقع!
ممنونم و خدا مادر همه رو براشون حفظ کنه.ماهن.

شاذه سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 20:32 http://shazze.blogsky.com

سلاااااااااااام
این ماجرای پستونک خوردن خیلی بامزه بود... مخصوصاً برای آدمای فضولی که همه جا دنبال سوژه واسه داستاناشون می گردن؛) من که نه بعضیا:))
ای صمیم خدا بگم چیکارت کنه!!:)) من از گربه ها متنفرم ولی آخه این چه کاریه؟:))
سالگرد عروسیتونم مبارک... تعریف کنم چه جوری بود؟ آرشیوتو بیس بار خوندم:))
ما چایی سومی رو هم گذاشتیم. خبری ازتون نشد. بیکار شدین یه سر بزنین این داستان جن عزیز من از کنار صفحه باز کنین بخونین یه کمی به ما بخندین. این به اون در؛)

بابا منظور من چایی ایرونی بود از اینا که ۶ روز بعد دم میکشه!!
خدایی حال میکنم با گربه ترسوندن.فدای حافظه ات !۲۰ بار!خیلی خوش خوشانم شد.چشم.ما در خدمتیم.

مهرانه سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 17:07 http://mehraneh63.persianblog.ir

سلام صمیم جان
*سالگرد ازدواجتون پیشاپیش مبارک *

من هرگز اون روزی رو که کله ام رو از شیشه ماشین کردم بیرون و پستونکمو باد برد فراموش نمیکنم اونم در سن شش سالگی دیگه هم برام نخریدند نامردااااااااااااااااااااولی خوب خوشبختانه راههای رسیدن به خدا !!! زیاده

اینجایی که ما هستیم چون گربه یافت نمیشه ترسوندن کبوترهای چاق و خپل خیلی حال میده از بس زیاده تعدادشون منم چون خودم از هر موجود زنده ای منهای آدم میترسم تلافیشو سر این بق بقووها در میارم .

سلامت و شاد باشی در کنار همسرت سالهای سال ...

سلام خانومی.میگم شما روی بوم کبوتر بازی میکنین؟ اونجا دیگه کجاست؟ بابا شفاف سازی کن واسه من.
از تبریکت ممنون.ولی خدایی دلم به حال ۶ سالگیت سوخت.جل.ی چشم آدم پستونک آدم پر پر شه بره زیر ماشین!! غم آخرت باشه !!

optimist سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 16:32

سلام صمیم ناز دنیا !
خوبی ؟؟؟؟

حال اون دو تا گربه ی محترم را هم امشب باز بپرس :D

صمیم جون ! الهیییییییییییییییییییییییییییی که اون دنیا هم وایسی در بهشت و قه قهه بزنی :)) از بس که شادی . کل همکاران محترم و غیر محترم شک کردن به عقل نداشته ی من :))
پس وقتی می گم یه دونه ای نگو نه !

سلامت و شاد .

سلام گلم.
ممنونم. خب خل بازی های من واسه شماها خنده داره و واسه شوهر بیچاره گریه!!!
از دعای خیرت ممنونم. انشالا با هم بهشت رو بترکونیم.!شاد باشی.

باران سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 16:24 http://www.ma-divoone-eshgh.blogfa.com

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام
بوووسسسسسسسس بوووسسسسس بوووسسس
اول اینکه ممنون لینک نکردی!!!!اواااااا اومدم مشهداااااااا
بخونم برگردم بد قول خانوم(
گریهههههههههههههههههههههههههههههههههههه)

روی هر چهار تا چشمام!! تو دیگه گریه نکن من قول میدم آدم شم!!

پریسا سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 15:13 http://21mehr.blogfa.com

سلام صمیم نازم
خوفی گلم؟
چطوری عسلم؟
علی آقا خوبن؟ ...سلام برسون :دی
این پستتو برم آف بخونم :دی
راستی صمیم جواب کامنت قبلمو خوندم نوشته بودی می رم میلمو چک می کنم ...آخه دختر خووووووووووووووووووووووب عزیزم جونم من کجای اون کامنت گفتم که من برات میل زدم عزیزکم/؟ها؟
دوباره بخونش :دی
حالا بی خیال
سالگردتون مبارک
سی یو
بوس بوس

سلام.ها؟!!!!!!!من باز عوضکی جواب دادم؟شرمنده.رفتم دوباره بخونم.
ممنون.تا تا .دی!

رها(ستایش) سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 15:06 http://setayesh07.blogfa.com



شما کت داگزی یا هات داگز؟

مامان بانمکی دارید....

خودتم هی یکم اخلاقتو خوب کنی و اون شوهر بیچاره اتو حرص ندی بد نیستی

سالگردتونم مبارک....

راستی علی گرفته ات دیگه بسه کی رو میخواهی بدبخت کنی؟

دددددددددددددددددددددددددیییییییییییییییییی

هاف بگز چطوره؟خوبه؟
آره فقط یه وقتایی زیادی شور میشه که جاتون رو خالی نمیکنم!!۱!!!!!!!!!!
سعی میکنم به نصایحت گوش کنم ولی قول نمیدم.!! دی!

محیا سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 14:57

D: از کامنتم هم معلومه خلم؟‌

نه قربونت.خل منم که با همه شوخی میکنم.شرمنده.شما که دانای کلین داداچ!!

گیلاسی سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 14:51

راستی هیچ کدوم از کامنتا رو تایید نکنم !! بابا بیا یه تف کن من تایید کنم حداقل ((=

چرا تف عزیزم.یه بوس میفرستم واست اونو تایید کن تا خدا تاییدت کنه .بووووووووووسسسسسسسسسسسسس.

نرجس سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 14:09 http://narjess.persianblog.com

آی جانم
بد بخت علی
صمیم مطمئنی فقط یه کمه... من اگر جای علی بودم همچین میزدمت که تابات همه یک جا باز بشه....
:-)

ترو خدا یه فکری به حال تاب هیپوفیزم بکن.بقیش رو خودم یه جوری باز میکنم.قربونت.

بلفی سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 12:16

میو میو...
خوبی مادر ؟ می‌گن این کارا رو بکنی جن‌زدم می‌شی‌ها !!!

من خودم جنم!! برو تا با کفش نزدم رو دمت!!! بوس.

محیا سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 12:15

مامانتون راست می گن...من خودم تا سه سالگی پستونک می خوردم و هنوزم بعد از چندین سال صحنه ای که پستونکم رو گرفتن ازم یادم نمی ره!
آخ!ترسوندن گربه...خیلی خوبه...خیلی باحاله! ;) جدی...منم همیشه گربه ها رو می ترسونم...
شاد باشین...

تا سه سالگی!! بابا ایول.
خوشحالم که یه خل دیگه مثل خودمپیدا کردم.شوخی کردم. جدی نگیر.

Oliera سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 10:32 http://olier.persianblog.com

این اخلاقت عین ایلیاست. یعنی ایلیا بزرگ شه مثل تو میشه؟
بابت راهنماییت در مورد زبان ممنون.
جات خالی پنج روز شرکت رو پیچوندم و رفتم شمال.
مبارک باشه٬ شالگرد ازدواج ما هم نزدیکه. کمتر از یک ماه دیگه.
......................بابایی

از خدات هم باشه پسرت یک انسان شریف و اهل طبیعت در بیاد!!!!!!!!
من قرار بود بیام و راهنمایی کامل کنم انگار!نه؟!!!!!!یادم هس هنوز.
سالگرد بدبخت کردن خانومت هم مبارک.خدا صبرش بده.!!!

بلانکا سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 10:27

به من گفتی گالینا بلانکا!
این یعنی « مرغ سفید » . می دونستی ؟ نه دیگه !
ولی بلانکا یه اسم هم هستش که من خیلی دوسش دارم . یه چیزی مث « سپیده » خودمونه !
مرسی که منو دوس داری . خوشم اومد.

راستی؟ چه جالب. تازشم من بچه بودم به خودم میگفتم س فیده!!!چون احساس خود سفید بینی داشتم. خواهش.قربونت

اقلیما سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 09:52 http://WWW.YEDOKHTAREMAHTABI.BLOGFA.COM

سلامم بر صمیم تاز و دوست داشتنی و دوستدار حیوانات
خوبید انشالله؟؟
زن داداش منم مثه مامان شما بوده.(پس میشه به بهبودیش امیدوار بود؟؟!!)
خوش باشی و هر روز گربه های بیشتری رو زهره ترک کنی .
فعلا بای تا های

زن داداش تو اصلاح نمیشه چون نژاد برتر عروس ها!!!! نیازی به اصلاح ندارن.
ممنون.میرم تا پروژه بعدی روطراحی کنم.احتمالا جیغ گربهه هم به تو میرسه.بای.

بهار سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 09:07 http://nashenase-hamdel.blogsky.com

سلام صمیم جان. چقدر دبر به دیر میایی. هی هر روز میام بهت سر می زنم می بینم هیچ خبری نیست.
این پستت هم بامزه بود مثل بقیه پستات.
سالروز پیوند قشنگتون هم پیشاپیش مبارک. :-)

سلام بهار جون.بابا من که تقریبا دو روز یه بار میام اینجا!!!مردم از یس نوشتم!!!بابت سالگرد هم ممنون.خیلی خوشحال میشم از این تبریک ها.قربونت.

شیرین سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 08:35 http://shirinlife.blogfa.com

سلام صمیم جان
ممنون عزیزم...راستش خیلی جلوتر از اینم نوشته و آماده است اما میترسم از حوصله ی شما خارج باشه کلی پشت سر هم بنویسم.درسته اینجا دفتر خاطراتمه اما خوب باید به فکر حوصله و مهمتر از اون بینایی دوستهای گلمم باشم.{چشمک}

سلام گلم.نه ترو خدا بنویس چون به جاهای مهیجش داره نزدیک میشه.منتظرم ها.زود.

ژ یگولو سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 02:54

سلاممممممممممممممممممم عزیز...

خوبی صمیم خانومی...؟

ایوللللللللل عجب عادتی داره این مامانیت..اخیییی...منم شنیده بودم از بابام یکی از دوستاش تا ۱۳..۱۴ سالگی همن وسیله ارامش بخشو استفاده میکرده..:دی..هستن ادمای دیگه ای مث مامانیت..ولی خیلی جالبه ها..اروم میشه مامانت حتی همین الانشم...

گربه میترسونی؟؟ ای صمیمممممم...خندهههه

بیچاره گربه ها..:دی
علی رو.چه حرصی خورده اونوقت شب تو کوچه...:دی اخییی...
نکن بچه اینکارارو..زگیل میگیریا..(خندهههه)...

راستی یکی دوتا کامنت تو پست قبلیت ازمن تایید نکردی یا پاکشون کردی..نیستن چرا؟؟

خوش باشی عزیز..فعلا...

سلاممممممممممممم ژیگولو خان.
علی فقط حرص میخوره و من واسه خودم یللی تللی میکنم تو کوچه نصفه شب!اینم یه جورشه.
آره نمیدونم چی شد که به جای تایید اشتباها یکیش پاک شد و یکی هم که بدون پاسخ تایید شد.به خدا منظوری نداشتم تو که خوب میدونی .مهمون همیشگی رو که با دمپایی نمیزنن تو سرش آخه ژیگول!!!داشتیم؟

امین دوشنبه 8 مرداد 1386 ساعت 23:57

سلام
نه کم کم دارم امیدوار میشم بهت
تو خجالتم بلدی بکشی (تعجب)
نگا اخرش علی طلاقت میده . بعد نیای بگی برو میانجی گری کن که من نمیرما . تازه خودم براش یه زن خوب گیر میارم تا از شرت راحت بشه

علی؟ منو طلاق بده؟ مگه تو مرده باشی!! که بذاری من طلاق بگیرم و تو خیابونا دربدر شم و فقط با وبلاگ نویسی نونم رو در بیارم؟؟؟؟؟؟؟!!تو میانجیگری میکنی داداش!
بد شدی ها از وقتی مطلقه شدی !!

بلانکا دوشنبه 8 مرداد 1386 ساعت 23:13

من الآن از شدت خنده اشکم جاری و روان شده به دامان کیبورد کامپیوتر !
من تجسمت کردم ! تجسمت کردم ! با تمام روح و گوشت و خونم اون کوچه رو دیدم .
خیلی باحالی .......! وای ماماااااااااااان !

با خونت تجسم میکنی؟!!!!ای دراکولای صمیم فریب!!
تو هم باحالی گالینا بلانکای من!

بلانکا دوشنبه 8 مرداد 1386 ساعت 23:08

تسلیم داداش!
ما همین الآنم دستمون روئه . نمی خواد تهدید کنی که کشفمون می کنی !
( دلم داره قلقلک می شه )
من شکمو ام هاااااااا . همینه که نمی تونم وزن کم کنم .
حالا بازم بگو ۴ خط .
من یه عالمه صمیم می خوام ( بوس )
پ.ن : نگران نباش ! بوس ما شرعاْ اشکال نداره . از جنس خودتیم . دی:) ........همین بود دیگه ؟ حالا به من چه ! دی : پرانتز اینوری نه ، اونوری ، اصلا یه چیز دیگه !

خوب در مورد مشکل شکم و متعلقاتش که همدردیم عزیزم.
تازشم اینقدر ملت بوس شرعی و غیر شرعی اینجا میکنن که شیخاش کم میارن!تو راحت باش خانومی.

√ҰâŞâmįη دوشنبه 8 مرداد 1386 ساعت 21:24 http://havayebaro0oni.blogfa.com

کت داگز ((=

خوبی صمیم جونم؟ *:

خیلی با حالین به خدا :دی

بیچاره اون علی آقا که من هنوز دارم تحقیق و بررسیای لازمو تو گذشته ی این انسان شریف انجام میدم که بفهمم چه گناهی مرتکب شدن و اینا :دی

با مامان خانوم که خیلی حال میکنم خدایی :دی

قبلا هم خدمت ایشون رسیدیم :دی

( سوت )

پیشاپیش تبریک عزیزم *: به وقتشم ایشالا میام!! 7 روز دیگه *:

ممنون یاسی جون.با حالی از خودته!!
تو هنوز کار آگاه بازیت بهبود پیدا نکرده؟ عجب پشتکاری!!
چشمم روشن!کجا خدمتشون رسیده بودین شما اونوقت!!؟(سوت)
ممنون .منتظرم.

رز دوشنبه 8 مرداد 1386 ساعت 21:00 http://www.rosaceous.blogfa.com/

سلام عزیزم.
واقعا که مامان بامزه ای داری، واییییییییییی مردم از خنده، خدا برات حفظش کنه.
صمیم جان، عزیزم یه بار خودت و بذار جای اون گربه های فلک زده، فقط یه بار و فکر کن که یه صمیمی هست و با تو این کار رو کرد، خدایی چه حسی بهت دست می داد، در ضمن مامانم همیشه می گه که گربه ها خیلی دل نازکن، باید خیلی مراقب باشین که اذیتشون نکنی، می دونی عزیز دلم، اینقدر از بچگی مامانم اینو بهمون گفته که واقعا بهش اعتقاد دارم!
سالگرد ازدواج تون رو از صمیم قلب تبریک می گم، راستش این روزا اینقدر زندگی زن و شوهرها رو خالی از عشق و دوست داشتن می بینم واقعا دلم می گیره، ولی وقتی رابطه تو و شوهر عزیزت رو بعد از ۴سال می بینم کلی ذوق می کنم و لذت می برم.
بهت تبریک می گم عزیز دلم، امیدوارم که شادیتون صدبرابر بشه
سبز باشید
بهترین آرزوها رو برای تو و همسر عزیزت دارم
می بوسمت

سلام.مرسی.
خب من چه کار کنم که گربه سکته دادن رو دوست دارم.دست خودم که نیس.به ی ه مشکل روانی!! در دورا نکودکیم برمیگرده که بهم گربه پلو دادن و به دهنم مزه کرد!!
از لطفت ممنون.اتفاقا منم سعی میکنم قدر خوشبختیمون رو بدونم و موافقم باهات که این روزا زن و شوهرا اکثرا زندگیهاشون خالی از روح عشقو گذشته.بازم ممنون از یادآوریت عزیزم.بوس.

√ҰâŞâmįη دوشنبه 8 مرداد 1386 ساعت 20:57 http://h

آخ جون صمیم !!‌:دی

اون شکلکه که داره برا سلامتی روحت صلوات میفرسته!! دی!!

لیلی و مجنون دوشنبه 8 مرداد 1386 ساعت 20:49 http://faghatma.persianblog.ir

چه عادت باحالی منم کلی حال میکنم گربه ها رو اذیت کنم!! ولی نمیدونم چرا وقتی هاپ هاپ میکنم خودم بیشتر میترسم و گربه ها فقط منو نیگا میکنن!!

سـالگرد ازدواجتون مبارک

عزیزم من کلی تمرین کردم و چند تا گربه کشتوندم تا صدام سکته ناک شده.به این راحتی ها هم نبس عزیزم.بازم تمرین کن .
ممنون.

شیرین دوشنبه 8 مرداد 1386 ساعت 17:09 http://shirinlife.blogfa.com

سلام صمیم جان
ببین رابطه ی من و گربه با رابطه ی شما با هم مو نمیزنه٬ تنها فرقش اینه که یخده برعکسه. ازت خوشم اومده...دوست دارم دوستهای خوبی برای هم باشیم.من تازه شروع کردم به وبلاگنویسی.
سالروز ازدواجتونم پیشاپیش مبارک. بوس

سلام.از آشنایی باهان خوشوقتم.-خوشبختم-
وبلاگ نویسی هم مبارک باشه.کلی بهاش حال میکنی .منتظرم.بوس.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد